قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

خطر انحراف در كمين انقلاب

خداوند متعال در قرآن از هيچ طائفه اى به اندازه بنى اسرائيل تعريف نكرده است. خداوند متعال خطاب به بنى اسرائيل مى فرمايد: «انى فضّلتكم على العالمين»1، شما را بر همه جهانيان برترى دادم. حضرت موسى و هارون را فرستاد تا چنين مردمى را از چنگال فرعونيان نجات دهند. اما بعد از چندى نوبت به امتحان رسيد. چند روزى كه حضرت موسى به كوه طور رفت، آنها گوساله پرست شدند. به همين كسانى كه خدا به ايشان عزت داده بود و در حق آنها فرموده بود «فضّلتكم على العالمين» دستور داده شد صورتهاى خود را بپوشانيد و با شمشير يكديگر را بكشيد. هزاران نفر از بنى اسرائيل كه گوساله پرست شده بودند، در يك روز به دست خود بنى اسرائيل كشته شدند. همان كسانى كه خدا به آنها فرمود: «فضّلتكم على العالمين». هنگامى كه از نعمت خدا قدردانى نكردند، در جريان مخالفت با تحريم صيد در روز شنبه، هزاران نفر از ايشان مسخ شدند و به صورت ميمون در آمدند. در آيه ديگر خداوند متعال خطاب به آنها مى فرمايد: «آتاكم ما لم يؤتِ احداً من العالمين»2. اما همين مردم زمانى كه قدر نعمت هاى خدا را ندانستند، عقوبت خدا بر ايشان نازل شد. خدايى كه «ارحم الراحمين» است، هنگام عقوبت هم «اشد المعاقبين» است. اين سنّت تغييرناپذير الهى است كه اگر قدر نعمت الهى را ندانيد، از شما گرفته خواهد شد. عزيزان من! بترسيد از روزى كه خداى ناكرده ـ در اثر ناسپاسى، اين عزت در معرض خطر قرار گيرد. مى پرسيد به وسيله چه كسانى؟ عزت مسلمانان در صدر اسلام به دست چه كسانى به خطر افتاد؟ حكّام، درباريان، نخبگان، خواص و بعضاً توسط توده مردم ناآگاه. امروز هم خطر ابتدا از ناحيه حكّام متوجه اسلام مى شود. كسانى كه بدعت مى گذارند، قوانين ضد اسلامى را در قوه مقننه وضع مى كنند، قوه مجريه هم آن قوانين را اجرا مى كند. در اين چند سال چه اندازه بدعت ها گذاشته شد؟ چه مقدار رفتارهاى ضد اسلامى از بعضى از مسؤولين در حد وزارت انجام گرفت؟ چه كسى بود كه سد حيا را در برابر جوانان و دختران ما شكست؟ چه كسى بساط چهارشنبه سورى را در اين مملكت رواج داد؟ چه كسانى آنقدر تبليغ كردند تا كار به جايى رسيد كه در مركز جمهورى اسلامى ايران، جلوى چشم بيگانگان، دختر و پسر از روى آتش پريدند، همديگر را در آغوش گرفته و بوسيدند؟ مسلمانان كشورهاى ديگر هم مشاهده مى كنند و از خود مى پرسند آيا اينجا كشور اسلامى است؟! آيا اين همان جايى است كه امام خمينى(قدس سره) انقلاب كرد؟! چه كسى اين كارها را انجام داد؟ آيا كسى غير از حاكمان نااهل اين كارها را انجام دادند؟ چه كسى آنها را بر كرسى نشاند؟ آيا كسى غير از نخبگانى كه طمع در مال، ثروت و مقام داشتند و توده ناآگاهى كه به آنها رأى دادند؟ تمامى كسانى كه به نحوى در تقويت اين افراد مؤثر بودند، در همه اين گناه ها شريكند. همچنين است، اگر اين گناه ادامه پيدا كند، تا هر زمان كه باشد. «من سنّ سنة سيئة كان عليه وزره و وزر من عمل بها»3، «من يشفع شفاعة سيئة يكن له كفل منها»4. بعضى از ما تصور مى كنيم رأى دادن امرى است كه تنها به خود ما مربوط مى شود. خير، اين چنين نيست. رأى دادن حق نيست، بلكه تكليف است. بايد در انتخابات شركت كرد و رأى داد و بايد اصلح را شناخت و به او رأى داد. مسامحه در رأى دادن جايز نيست. از سر هوس به كسى رأى دادن بازى كردن با اسلام است. بايد از همين امروز در صدد تحقيق باشيد و بررسى كنيد كه چه كسى براى اداره مملكت از ديگران اصلح است. آيا اهميت سپردن چنين امانتى به كسى كه مى خواهد سرنوشت كشورى را در دست گيرد، از عروس كردن يك دختر كمتر است؟ شما اگر بخواهيد دختر خود را عروس كنيد، آيا در مورد شخص خواستگار تحقيق نمى كنيد؟ آيا بايد به همين اندازه كه چند پوستر به در و ديوار زده شود و شعارهايى داده شود، اكتفا كنيد؟ رأى دادن يك تكليف است، نه حقى كه بگوييد حق خودم است و به هر كس خواستم رأى مى دهم. زمانى كه رأى مى دهيد در اين دنيا كسى كه از شما مؤاخذه نمى كند; اما تا روز قيامت هر اثرى بر رأى شما مترتب شود، شما هم در آن شريك هستيد. اگر اين اثر، خير باشد در ثواب آن شريك هستيد و اگر گناه، فساد، فحشا، بى عفتى، رشوه خوارى و ساير گناهان باشد، شما هم سهمى از آن خواهيد داشت. نگوييد حال كه رأى دادن تا اين حد سخت است، پس ما به كسى رأى نمى دهيم. فراموش نكنيد! اين كار يك تكليف است. اگر اين مسأله يك حقّ بود، انسان مى توانست از آن استفاده كند، همچنانكه مى توانست از آن صرف نظر كند، همچنين مى توانست به هر كس كه تمايل داشت رأى بدهد. اما اينگونه نيست. اين تكليفى است واجب. بايد اصلح را شناسايى كنيد و به او رأى بدهيد. از همين امروز متوجه اين مسأله باشيد.

از گذشته ها پند بگيريد. اگر شما در تقويت بعضى از اين گناهكاران و مفسدين شريك بوديد، توبه كنيد و از اين پس در گفتگوهاى خانوادگى خود و در معرفى افراد به دوستانتان مراقب باشيد و ببينيد چه كسى را تقويت مى كنيد. مسائل حكومت اسلامى شوخى بردار نيست. مسلط كردن افراد بر جان، مال و ناموس مردم كار ساده اى نيست. كارى است بسيار مهم و در عين حال تكليفى است واجب.

خلاصه آنچه موجب عزت و بقاى اسلام شد، روحيه شهادت طلبى بود كه در اصحاب حضرت سيدالشهدا بود و آنچه مى تواند اين عزّت را تا قيامت براى مسلمانان حفظ كند، حفظ اين روحيه شهادت طلبى است. يعنى نترسيدن از مرگ و استقبال از مرگ در جايى كه وظيفه اقتضا كند. معناى اين سخن اين نيست كه همه ما خود را به كشتن دهيم، بلكه داشتن چنين آمادگى روحى مهم است. اين آمادگى است كه دشمن را مى ترساند و فرارى مى دهد.

اميدواريم كه اين درس را به خوبى از مكتب حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) بياموزيم و آن را براى هميشه حفظ كنيم. براى شهداى عزيزمان همواره طلب رحمت و مغفرت كنيم و ياد آن عزيزان را بزرگ بشماريم.


1. بقره، 47 و 122.

2. مائده، 20.

3. بحارالانوار، ج 71، ص 204.

4. نساء، 85.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org