قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

مرورى بر مطالب جلسه پيشين

پيش از اين سؤالاتى مطرح شد كه چگونه سيدالشهدا(عليه السلام) با شهادت خود اسلام را حفظ كرد؟ در آن زمان با وجود اين كه هنوز بيش از نيم قرن از ظهور اسلام نگذشته بود، اسلام در معرض چه خطرى قرار گرفته بود و اين خطر چگونه با شهادت سيدالشهدا(عليه السلام)رفع مى شد؟ مقدارى پيرامون سؤال اول بحث شد و به اين نتيجه رسيديم كه در صدر اسلام، غير از مسلمانان خالص و قوى الايمان، گروههاى مختلفى وجود داشتند كه بعضى از آنها فتنه گر و عده اى ديگر به نحوى آسيب پذير بودند. گروه اول; منافقانى بودند كه در باطن ايمان نداشتند. به عنوان نمونه از اين گروه ابوسفيان را معرفى كردم كه با توجه به بعضى از سخنانى كه در موقعيت هاى خاصى بر زبان آورده است، روشن شد كه ايمان قلبى نداشته است. گروه دوم; افرادى ضعيف الايمان و دنياپرست بودند كه تابع قدرت و در پى منافع دنيوى خود بودند و مسائلى مانند حق، تكليف و وظيفه براى آنها اهميتى نداشت. آنها مى گفتند با نماز خواندن و روزه گرفتن، ما مسلمان هستيم و امورى از قبيل اينكه چه كسى حاكم باشد و چگونه رفتار كند، براى ما اهميت ندارد. همچنين خود آنها هم نسبت به ارتكاب بعضى از معاصى تمايل داشتند و نمى خواستند كسى متعرض آنها بشود. اين گروه دنياپرست نقش سياهى لشكر را براى گروه اول كه اقليتى منافق بودند، بازى مى كردند. گروه سوم هم اكثريتى بودند كه از توده مردم تشكيل شده بودند، مردمى ساده دل و سطحى نگر كه نه از معرفت قوى برخوردار بوده و نه ايمان محكمى داشتند. اين گروه بيش از ديگران در معرض خطر بودند. البته در اين ميان مسلمانان واقعى و مؤمنين مخلص جايگاه خود را داشتند. اما غير از آنها، سه گروه مذكور در جامعه وجود داشتند كه براى اسلام منشأ خطر مى شدند.

روشن است كه از روز رحلت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) انحرافى در بين مسلمانان آغاز شد. مؤمنان واقعى چگونه بايد با اين انحراف برخورد مى كردند؟! البته همچنان كه مى دانيد مبارزه با هر نوع انحرافى كه اساس اسلام را تهديد كند وظيفه همه مسلمانان است، اما مسؤوليت جانشين پيغمبر(صلى الله عليه وآله) از همه سنگين تر است. وظيفه او اين است كه در درجه اول، اساس اسلام را حفظ كند.

هنگامى كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) با اين انحراف كه پس از رحلت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) شروع شده بود، مواجه شدند و مشاهده كردند كه عده اى قصد دارند خود را به عنوان جانشين پيغمبر(صلى الله عليه وآله)معرفى نمايند، چه بايد مى كردند؟ طبيعى است كه در مرحله اول بايد با ايشان بحث و گفتگو كرده با استدلال، از انحراف آنها جلوگيرى كنند. اميرالمؤمنين(عليه السلام)هم اين كار را شروع كرده حدود شش ماه براى روشن شدن مسأله خلافت براى مردم و اصلاح انحراف جامعه تلاش كردند. آن حضرت به مردم تذكر دادند كه با وجود تعيين جانشين پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) توسط آن حضرت و از طرف خدا، انتخاب خليفه توسط مردم عمل صحيحى نيست. همچنان كه شنيده ايد بارها فرمودند: «من جانشين پيامبر(صلى الله عليه وآله)هستم و بايد جامعه اسلامى را هدايت كنم.» آن حضرت خود، شبها فاطمه زهرا(عليها السلام) و حسنين(عليهما السلام) را به در خانه اصحاب مى بردند تا فرمايش هاى پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را به آنها يادآورى كنند. اما بعضى از آنها مى گفتند ما چنين مسأله اى را به خاطر نمى آوريم، بسيارى از آنها هم مى گفتند: «اگر پيش از اين تذكر داده بودى، ما با ديگرى بيعت نمى كرديم، اما حالا ديگر بيعت كرده ايم.»

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org