قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

داستان يك كرامت

براى اينكه يادى از كرامت الهى در زمان خودمان كرده باشيم، براى كسانى كه چنين علاقه و آمادگى را دارند كه دلشان با نور معرفت آشنا شود، به داستان كربلايى كاظم اشاره مى كنم. نمى دانم آيا در اين مجلس، كسانى هستند كه ايشان را ديده باشند يا نه؟ بيش از پنجاه سال پيش، مردى ميانسال و روستايى در اطراف اراك زندگى مى كرد كه بى سواد بود و توانايى خواندن و نوشتن را نداشت. ايشان از ابتداى دوران تكليف، قطعه اى زمين از پدرش گرفته بود و در آن پنبه و جو مى كاشت. او نانش را از محصول زمين خودش و لباسش را از پنبه اى كه خودش مى كاشت، فراهم مى كرد. چندين سال از عمر اين مرد به اين صورت گذشت. تا اينكه در كرامتى استثنائى در امامزاده روستاى محل سكونت اين مرد بزرگ، حالت مكاشفه اى بر او عارض مى شود و در آن مكاشفه قرآن را ياد مى گيرد و حافظ تمام قرآن مى شود به صورتى كه هر جا آيه اى از قرآن بود، آن را تشخيص مى داد. مرحوم آية اللّه حاج شيخ مرتضى حائرى ـ رضوان الله عليه ـ براى آزمايش اين مرد، كتاب جواهر را در مقابل او گذاشته و گفته بودند: بخوان! اما او تنها بر مواردى كه آيه قرآن بود، دست گذاشته و گفته بود: اين آيه قرآن است. از او سؤال كردند: چگونه آيات را تشخيص مى دهى؟ او در جواب گفته بود: آيات قرآن براى من نورانيتى دارد كه به كمك آن، آيات را تشخيص مى دهم. در زمان مرحوم آية الله بروجردى(قدس سره)، مرحوم نواب صفوى(قدس سره)، كربلايى كاظم را به مصر برد و علماى مصر ايشان را امتحان كردند. مرحوم كربلايى كاظم تمام قرآن را از اول تا به آخر و از آخر تا به اول تلاوت مى كرد و شماره كلمات و حتى شماره نقطه هاى هر آيه را مى دانست. بعضى از افرادى كه با ايشان محشور بودند، مى گفتند: ايشان خواص آيات را هم مى داند. من خودم ايشان را زيارت كرده بودم; انسان ساده و بى پيرايه اى بود كه لباس ساده روستايى به تن مى كرد و كلاه نمدى بر سر مى گذاشت و عبايى هم بر دوش مى انداخت كه مرحوم آية الله بروجردى(قدس سره) به او داده بودند. او در كمال سادگى و تواضع به مدرسه فيضيه و مدرسه حجتيه مى آمد و در گوشه اى مى نشست; طلبه ها نيز اطراف او جمع مى شدند و او را امتحان مى كردند و اين كار براى آنها سرگرمى شده بود. ايشان نيز در كمال خونسردى پاسخ آنها را مى داد. اين مرد، بسيار متواضع بود. چنين نبود كه به خاطر تفاوتى كه با ديگران دارد، در خود احساس غرور كند. مانند فرد بى سوادى كه در برابر عالمى خضوع مى كند، او هم در برابر طلبه هاى جوان تواضع مى كرد. ايشان چندين بار توسط علماى بزرگ و مراجع آن زمان، مورد امتحان قرار گرفت. پس از وفات، نيز پيكر مطهر اين مرد بزرگ در قبرستان نو قم دفن شد و اكنون مقبره اى بر آن ساخته شده و شرح حال ايشان در جزوه اى تكثير شده و در اختيار مردم قرار گرفته است.

معجزه قرآن را ملاحظه كنيد! فرد بى سوادى كه توانايى خواندن عبارت فارسى را ندارد و حتى الفبا را نمى شناسد، در جريان مكاشفه اى حافظ قرآن مى شود. خدايى كه مى تواند شخص بى سوادى را كه پيامبر نيست و تنها دستورهاى خدا و پيامبر را در حد توان انجام داده است، مورد لطف و عنايت خود قرار دهد و چنين توانايى را به او عطا كند، آيا نمى تواند قرآن را به صورتى به پيامبر خود بياموزد كه در الفاظ آن تغييرى ايجاد نشود؟ آيا بايد گفت وحى حالت مبهم عرفانى بود كه بر پيامبر عارض مى شد و بعد از آن، پيامبر(صلى الله عليه وآله) بصورت الفاظ درمى آورد؟ آيا غير از اين نمى توان تفسيرى براى وحى ارائه كرد؟ به راستى شما اى كارگزاران شيطان! از حقايق اين عالم چه فهميده ايد كه در صدد هستيد وحى قرآنى را بى اعتبار كنيد؟ اين حرفها بلندتر و عالى تر از حد من و شماست. افتخار ما اين است كه خاك پاى امثال كربلايى كاظم را توتياى چشم كنيم. حال، در مورد پيامبر(صلى الله عليه وآله) اين گونه قضاوت كنيد كه ـ نعوذ بالله ـ او نمى فهميد يا اينكه آيات را خود او درست مى كرد؟!

مجدداً به شما نوجوانان و جوانان توصيه مى كنم، داستان مرحوم كربلايى كاظم را كه قريب پنجاه سال از آن مى گذرد، مطالعه كنيد تا ببينيد خداوند چه كراماتى را به بنده هاى معمولى خود عطا كرده است، چه رسد به انبيا و اوليا!

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org