قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

آيا عقل بشر مى تواند از راهنمايى وحى بى نياز شود؟

كسى كه مى گويد زمانى شريعت مورد نياز بود كه هنوز عقل بشر كامل نشده بود و از قرن ششم يا هفتم ميلادى عقل بشر كامل شد، چنين كسى در واقع دليل نياز به وحى و دين را درك نكرده است. دليل نياز ما به دين، وحى، قوانين الهى و راهنمايى پيامبران اين است كه اساساً عقل بشر توانايى كشف بعضى از مطالب مورد نياز بشر را ندارد. به عبارت ديگر، بايد نياز بشر به پيامبران را بررسى كنيم تا متوجه شويم كه امروز به پيامبر نياز داريم يا خير. بررسى اين مسأله به صورت تفصيلى چند جلسه بحث مى طلبد. از اين رو من تنها اشاره مختصرى به برهان نياز به پيامبر مى كنم. برهان مورد اعتمادى كه از قرآن و بيانات انبيا استفاده مى شود، اين است كه انسان آفريده شده است تا با اختيار خود راهى را بپيمايد كه موجب سعادت ابدى او در آخرت مى شود. اين دنيا محل عبور و خودسازى است تا انسان نتيجه عملكرد خود را در عالم ابدى ببيند. اين دنيا محل امتحان و پرورش است و انسان بايد در اين دنيا خود را بسازد.

نمى دانيم كه چه چيزى براى جهان آخرت مناسب و مطلوب است و چگونه بايد خود را بسازيم كه براى آن عالم مفيد باشد؟ اگر كسى از ميان انسانها به دنياى ديگر رفته بود و مدتى در آنجا زندگى كرده بود و مى دانست كه چه چيزى براى آنجا مناسب است، و به ما خبر مى داد، شايد خود ما مى توانستيم در زمينه خودسازى و آمادگى براى رفتن به دنياى ديگر تصميم بگيريم. اگر شما قصد سفر به محلى را داشته باشيد، از كسانى كه قبلا به آنجا مسافرت كرده اند، سؤال مى كنيد كه چه لوازمى براى سفر به آن محل و اقامت در آن، مورد نياز است، چه نوع لباسهايى را بايد با خود ببريد؟ و سؤالاتى از اين قبيل. حتى گاهى براى سفر از يك شهر به شهر ديگر، در مورد وضعيت هواى آنجا سؤال مى كنيد، تا بدانيد چه لباسها و لوازمى را بايد با خود ببريد. حال، قرار است ما به عالم ديگرى سفر كنيم و براى هميشه در آنجا اقامت داشته باشيم، آيا نبايد بدانيم چه امورى براى آنجا مورد نياز است و چه كارهايى را بايد انجام دهيم كه در آن عالم سعادتمند باشيم؟ بر چه اساسى مى توانيم پاسخ اين سؤال را بيابيم؟ ما در اين زمينه تجربه اى نداريم، كسى هم از عالم ديگر باز نگشته است كه از آنجا براى ما خبر بياورد تا ما براساس آن بدانيم چه كارهايى ثواب دارد و چه كارهايى موجب عذاب خواهد بود. كسى كه بر دنيا و آخرت احاطه داشته باشد مى داند كه انسان در اين عالم چه كارهايى را بايد انجام دهد كه براى دنياى ديگر مطلوب باشد و چه كارهايى را نبايد انجام دهد كه در آن دنيا به عذاب گرفتار نشود. بنابراين، خدا بايد به انسان نشان دهد كه راه رسيدن به سعادت ابدى چيست. خداوند چگونه اين كار را انجام مى دهد؟ آيا بايد خود خدا با يكايك ما انسانها صحبت كند و راه را به ما نشان دهد؟ تمام انسان ها، چنين لياقتى را ندارند كه خدا با آنها سخن بگويد. بنابراين، راه انجام اين كار اين است كه بعضى از بندگان شايسته خود را كه چنين لياقتى را دارند، انتخاب كند تا آنها سخن خدا را دريافت كنند و به ديگران برسانند. «ولكنّ الله يجتبى من رسله من يشاء»1 اين همان وحى و نبوت است.

بنابراين، نياز ما به دين تنها براى پاسخگويى به نيازهاى مادى از قبيل اينكه چگونه لباس بپوشيم، چگونه خانه بنا كنيم و يا چگونه خودرو بسازيم، نيست. اساساً دين براى اين گونه امور نيست. مشكل و سؤال ما اين است كه چگونه بايد رفتار كنيم تا براى زندگى ابدى ما مفيد و سعادت آفرين باشد. ما پاسخ به اين سؤال را نمى دانيم. اگر بشر تا صد سال ديگر هم نمى توانست هواپيما بسازد به ارزشهاى معنوى و آرامش روحى و سعادت ابديش آسيبى وارد نمى شد. زندگى اين دنيا سرانجام به صورتى خواهد گذشت. آنچه ما نياز داريم كه انبيا به ما بياموزند، مطلبى است كه اگر آن را ندانيم تا ابد بدبخت خواهيم شد و راه بازگشتى از آن نخواهد بود. تمدن ايران و روم در اين زمينه چه كمكى به ما كرده اند؟ آن تمدنها اگر مشكلاتى را براى بشر نيافريده باشند، در زمينه رسيدن او به سعادت ابدى كمكى نكرده اند. ثمره اين تمدنها هر چه بوده، مربوط به دنيا بوده است. آنچه انسان را به سعادت ابدى راهنمايى مى كند وحى الهى و دين است. اين نياز هميشه وجود دارد. هر چه تمدن ها تكامل يا تنزل پيدا كنند، اين نياز به قوت خود، باقى است. زندگى ابدى، زندگى حقيقى انسان و زندگى اين دنيا مقدمه حيات اخروى است; اين دنيا دوران جنينى است. «و ان الدار الاخرة لهى الحيوان»2; حيات حقيقى در جهان ديگر است و اينجا گذرگاه است. راهى كه ما را به سعادت ابدى برساند، نه با تمدن ايران شناخته مى شود و نه با تمدن روم و نه تمدّن مدرن. اين راه را تنها دين به ما معرفى مى كند. بنابراين، ما هنوز به دين احتياج داريم، چون هنوز با عقل خودمان نمى توانيم راه سعادت خود را در آخرت بشناسيم. تمام احكام اسلام براى اين است كه زمينه مناسب را براى سعادت ابدى ما فراهم كند. البته مقدمه آن، برخوردارى از زندگى توأم با امنيت، آرامش و عدالت است. تا اين امور فراهم نباشد، انسان نمى تواند به فكر آخرت خود باشد. در جامعه اى كه افراد آن به طور دائم در غارت ، چپاول و آدم كشى زندگى مى كنند، در محيطى كه ظلم، ستم و تبعيض حاكم باشد و فقر و بدبختى بيداد كند، چگونه انسان مى تواند به فكر آخرت خود باشد؟! بنابراين، به عنوان مقدمه، بايد در جامعه آرامش، عدالت و امنيت برقرار باشد تا زمينه سعادت ابدى انسان فراهم باشد. اما با فرض فراهم شدن اين مقدمات چه كنيم كه در آن دنيا هم سعادتمند باشيم؟ ما انسان ها پاسخ اين سؤال را نمى دانيم و انبيا بايد اين سؤال را جواب دهند. بنابراين، كسانى كه معتقد هستند تمدن ايران و روم و نظائر آن و آمدن اسلام زمينه تكامل عقل بشر را فراهم كرد و از اين به بعد انسان احتياج به دين نخواهد داشت، آنها دليل نياز بشر به دين را نفهميده اند. تمام نتايج تمدن هاى بشرى، علوم، صنايع و تكنولوژى، مربوط به زندگى دنيا است. البته همه آنها نعمت هاى خدا هستند. خداوند به افرادى چنين استعداد و فهم و شعورى را عطا فرموده است، ديگران هم از نتائج آن استفاده مى كنند. گاهى ممكن است انسان از اين نعمت ها به صورت صحيح استفاده كند و گاهى هم از آنها سوء استفاده مى كند. زمانى از مواهب خداوند استفاده صحيح صورت خواهد گرفت كه در سايه ارزشهاى دينى قرار گيرد. بنابراين، نياز اصلى به انبيا كه همان پيدا كردن راه سعادت زندگى اخروى است، هم چنان باقى است. اگر ما مى توانستيم سفرى به عالم ديگر داشته باشيم و مدتى در آنجا زندگى كرده و تجربه لازم را كسب كنيم، پس از آن مى فهميديم كه در اين دنيا چگونه بايد زندگى كنيم كه براى سعادت آن جهان، مفيد باشد. ولى راهى به آن دنيا نداريم. هر كس به آن دنيا رفت، ديگر برنگشت. پس تنها راه كسب اطلاع از آنچه براى دنياى ديگر لازم است، اين است كه خدا به وسيله انبيا آن راه را نشان دهد و اين نياز نيز هميشه باقى خواهد بود. قبل از ميلاد، بعد از ميلاد و زمان هاى گذشته وآينده از اين جهت تفاوتى ندارند. اين نياز هميشه باقى است. اين پاسخ مسأله اول كه بعضى از به اصطلاح اسلام شناسان قبل از انقلاب آن را مطرح كرده و در كتابهاى خود نوشته بودند.


1. آل عمران، 179.

2. عنكبوت، 64.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org