قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

شبهه «برحق بودن همه اديان»

قرار بود در اين جلسات به ذكر شبهاتى كه در سال هاى اخير از طرف معاندين يا فريب خوردگان و گمراهان مطرح شده و متأسفانه ذهن بسيارى از نوجوانان و جوانان را مشوش كرده، و ارائه پاسخ روشنى به آنها بپردازيم. اگر چه در مورد بسيارى از اين شبهات ـ البته نه همه آنها- بحث هاى زيادى انجام گرفته، مقالاتى نوشته شده و در مورد بعضى از شبهات كتابهايى نيز تدوين شده است و كسانى كه فرصت داشته باشند، مى توانند به كتاب هاى مربوط مراجعه كرده استفاده كامل را از آنها ببرند; ولى اگر قرار باشد هر چه در كتاب نوشته شده است گفته نشود; كمتر چيزى براى گفتن مى ماند. بسيارى از مسائل در كتابها نوشته شده است، لكن همه افراد فرصت نمى كنند كه آنها را بخوانند يا اطلاع ندارند كه به چه كتابى مراجعه كنند يا گاهى بيان كتب علمى است و اقتضا مى كند كه مطالب آن به بيان ساده ترى گفته شود.

به هر حال، يكى از شبهاتى كه طى چند سال اخير در محافل مختلف مطرح و در مورد آن بحث هاى زيادى شده و همچنان هم پيرامون آن بحث مى شود، اين است كه بر چه اساسى گفته مى شود راه نجات انسان، منحصر در دين اسلام است؟ و بر چه مبنايى ساير اديان نمى توانند نقش دين اسلام را ايفا كنند و انسان را به سعادت برسانند؟ به عبارت ديگر: همچنان كه در بعضى از حوزه هاى معرفتى و عرصه هاى زندگى انسان، نظرهاى مختلفى قابل طرح و قابل قبول است، چه مانعى دارد كه در مورد دين هم بگوييم اديان مختلف قابل قبول هستند و تنها اسلام را راه سعادت بشر و صراط مستقيم ندانيم; بلكه ساير اديان هم هر يك صراط مستقيمى بشماريم كه انسان را به سعادت مى رسانند.

همچنان كه پيش از اين اشاره كرديم، اصل اين شبهه مانند موارد مشابه آن از مغرب زمين به كشور ما و ساير كشورهاى اسلامى به سوغات آورده شده و دلايلى هم براى مطرح شدن و ترويج آن وجود داشته است.

از جمله دلايل ساده آن، اين است كه هنگامى كه جوان يا نوجوانى مشاهده مى كند كه در عالم، اديان متعدد و مختلفى وجود دارد و هر يك از آنها پيروان زيادى دارند كه براى رواج دين خودشان تلاش هاى فراوانى مى كنند، بسيارى از آنها نيز مخلصانه زحمت مى كشند، با مشاهده اين واقعيت، براى يك جوان يا نوجوان سخت است كه باور كند كه همه آنها جهنمى هستند; ولى در بين شش ميليارد جمعيت دنيا، كه در حدود يك پنجم آنها مسلمان و درصد كمى از ايشان شيعه هستند تنها گروه اندكى به بهشت مى روند چون تنها ايشان پيرو دين و مذهب حق هستند. باور اين مطلب براى بسيارى از مردم دشوار است كه تنها يك دين حق و يك نظر حق وجود دارد و بقيه اهل باطل هستند. عامل ديگرى كه به خصوص اين شبهه را در مغرب زمين تقويت كرده است، عامل اجتماعى است. در طول قرنهاى متمادى جنگ ها و خونريزى هاى زيادى در ميان پيروان اديان و مذاهب مختلف درگرفته است، جنگهايى كه گاهى ساليان درازى طول كشيده و ميليون ها انسان را قربانى كرده است و هنوز هم، با وجود اين كه، اين همه اهل مغرب زمين ادعاى تمدّن مى كنند و از سوى ديگر روحيه تساهل و تسامح و تولرانس در آنها تقويت شده، هنوز هم در گوشه و كنار همين مغرب زمين جنگهاى مذهبى وجود دارد. مى دانيد كه هنوز در ايرلند بين پروتستان ها و كاتوليك ها جنگ و نزاع وجود دارد و هر از چندى درگيرى هايى بين آنها به وجود مى آيد.

اين عامل هم موجب شده است كه بگويند بهتر است به اين جنگ ها خاتمه دهيم و بگوييم هر دو مذهب درست مى گويند و اگر كسى سؤال كرد كه آيا مذهب كاتوليك درست است يا پروتستان؟ بگوييم هر دو مذهب خوب هستند. بعد از مذهب، نوبت به اديان مى رسد. همچنان كه مى دانيد; جنگهاى صليبى جنگهاى طولانى بين مسلمان ها و اروپايى ها بود كه سالها طول كشيد و موجب كشته شدن افراد زياد و ويرانى هاى فراوانى شد. بسيارى از مردم از اين جنگها خسته شدند و گفتند بهتر است بگوييم هم اسلام خوب است و هم مسيحيت.

عامل سومى كه به عوامل قبلى ضميمه شد اين بود كه بعد از اينكه مسلمانان از راه هاى مختلف در اروپا نفوذ كردند، مناطق زيادى از اروپا مسلمان شدند و در ساير كشورها نيز روز به روز اسلام رواج بيشترى يافت و گرايش بيشترى به اسلام پيدا شد. امروزه هم شرايط به همين صورت است. گرچه غربى ها تمايل چندانى ندارند كه اين مسأله به درستى منعكس شود، ولى آمارها و دلايل زيادى وجود دارد كه به خصوص در خود آمريكا، روز به روز گرايش به اسلام زيادتر مى شود. هر سال مساجد زيادى ساخته مى شود و عده زيادى از مردم به خصوص سياه پوستان مسلمان مى شوند. هنگامى كه گرايش مردم نسبت به اسلام شدت پيدا كرد، كليسا به هراس افتاد كه اگر اين وضع ادامه پيدا كند، طولى نمى كشد كه مسيحيت از صحنه روزگار محو خواهد شد. به ويژه اين كه مسلمانان در بحث ها و مناظرات از امتيازات خاصى برخوردار هستند. چون مطالب قوى و محكمى دارند در حالى كه مسيحيان مطالب بسيار ضعيفى دارند و اعتقادات خاصّشان سست و بى اساس است. پيش از اين به بعضى از مطالب كتاب مقدس اشاره كردم. مسيحيان هنگامى كه ديدند با مطرح شدن معارف اسلام و مقايسه بين محتواى قرآن با محتواى تورات و انجيل، هر كس وجدان سالم و عقل سليم داشته باشد، مسلّماً اسلام را ترجيح خواهد داد به هراس افتادند. در اروپا بيشتر دين مسيحيت و اسلام مطرح بود و هنوز هم هست. حال، با وجود چنين امتيازاتى در اسلام، طبيعى است كه مسيحيت در مقابل اسلام رنگ مى بازد و اگر بنا باشد در مورد مواضع هر دو دين بحث شود و بين آنها مقايسه انجام گيرد، اغلبِ مردم، اسلام را ترجيح خواهند داد. اين مسأله موجب شد كه شوراى كليسا براى حل مشكل ضعف مسيحيت در برابر اسلام به بحث و بررسى پرداخته و به طور رسمى اعلام كند كه دين اسلام هم يك دين بزرگ و مورد احترام است. اين مسأله را شوراى كليساى كاتوليك به طور رسمى از جانب پاپ اعلام كرد و در واقع بدين ترتيب مسيحيت را نجات داد. آنها ديدند اگر وضع به همين صورت ادامه پيدا كند مسيحيت از بين مى رود، از اين رو اسلام را به عنوان يك دين بزرگ و قابل قبول پذيرفتند تا مسيحيت هم به عنوان قرين و همتاى آن باقى بماند. چون پيش بينى آنها اين بود كه ادامه چنين روندى به شكست كامل مسيحيت خواهد انجاميد. من شخصاً اشخاصى را ديده ام كه با وجود اينكه مسيحى هستند مى گويند اسلام هم دين بسيار خوبى است. حتى بعضى از ايشان اعتراف مى كنند كه اسلام حداقل در بعضى از ابعاد از مسيحيت بهتر است، اما در عين حال مسيحى باقى مى مانند.

اين دلايل يا انگيزه هاى مختلف موجب شد كه مسيحيان تعدّد اديان صحيح را بپذيرند. البته بيشترين تضاد بين اسلام و مسيحيت بود، ولى در ساير موارد نيز كمابيش اين علل وانگيزه ها وجود داشت. به همين دليل اين سؤال مطرح شد كه چرا بايد گفت دين حق تنها يكى است؟ نه تنها چنين نيست; بلكه همه اديان خوب هستند. البته طرفداران اين نظريه از لحاظ افراط و تفريط مراتب مختلفى دارند. بعضى از آنها مى گويند: همه اديان مانند هم است و هيچ تفاوتى بين آنها نيست; از اين رو نمى توان ترجيحى براى يكى از اديان قائل شد. بعضى ازآنها هم مى گويند همه دينها خوب هستند; ولى ممكن است بعضى از آنها بر ساير اديان ترجيح داشته باشد و اگر دينى از تمام جهات بر ديگر اديان ترجيح نداشته باشد، مى توان گفت اين دين از جهت خاصى بر دين ديگر برترى دارد. در حالى كه بعضى از آنها مى گويند: هيچ دينى بر ساير اديان ترجيحى ندارد; همه اديان صراط مستقيم هستند و همه آنها به حقيقت مى رسند. نام اين گرايش «كثرت گرايى دينى» يا «پلوراليسم دينى» است; «پلورال» در انگليسى به معنى كثير و جمع و در مقابل مفرد است. به اين نظريه كثرت گرايى يا چندصدايى دينى گفته مى شود. حتماً تعبير جامعه چندصدايى را شنيده ايد; يعنى در جامعه احزاب مختلفى با گرايشهاى مختلف سياسى وجود داشته باشند. چند صدايى دينى هم يعنى دين هاى مختلف وجود داشته باشند كه همه آنها معتبر باشند. البته در اين مجال اندك نمى توان تمام ابعاد اين بحث را مطرح كرد.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org