قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

مسلمانان نمازخوان، قاتلان امام حسين(عليه السلام)!

اينك قصد دارم مقدارى درباره اين موضوع صحبت كنم كه چگونه ممكن است عده اى با وجود اين كه مسلمان، مؤمن و اهل نماز و روزه بوده همراه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در جنگ ها شركت كرده و حتى بعضى از ايشان معلول جنگى بودند، چنين كسانى با امام حسين(عليه السلام)فرزند پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله)، كه دشمنان و بيگانگان پس از هزار سال، با شنيدن اوصاف و خصائلش عاشق او مى شوند، كسانى به نام پيروى از اسلام و براى اقامه خلافت اسلامى، او را بكشند، در حالى كه همين افراد چندى قبل او را به حكومت بر خود دعوت كرده بودند. علت اين امر چيست و چگونه چنين تغييرى در انسان ايجاد ميشود؟

ريشه يابى تحولاتى كه در انسان رخ مى دهد، به عواملى كه در شكل دهى رفتارهاى اختيارى انسان مؤثر است، بازمى گردد. دو دسته از عوامل در كارهاى اختيارى ما كه بر اساس اراده، نقشه و انگيزه انجام مى شود، دخالت دارند. دسته اول عوامل فكرى و نظرى است. انسان براى انجام هر كارى، به خصوص امور پيچيده اجتماعى و سياسى، بايد از قبل در مورد آن فكر كند و مبانى، مبادى و غايت آن را تشخيص دهد. البته هر كس در حدِ سطحِ فكر خود مسائل را تجزيه و تحليل مى كند. كسانى كه از انديشه عميق ترى برخوردارند، مسائل را به طور كامل بررسى مى كنند و به ريشه هاى اصلى آن مى رسند، اما آنهايى كه سطحى نگر هستند، به ظواهر امور اكتفا مى كنند. به هر حال، اين افراد نيز براى انجام هر كارى دلايلى را ارائه مى كنند. بنابراين، انسان زمانى كه قصد دارد انجام كارى را به عهده بگيرد، به خصوص اگر انجام آن با خطراتى همراه باشد، بايد درباره آن بينديشد و دليل قانع كننده اى براى انجام آن داشته باشد. آيا كسانى كه در دفاع مقدس شركت كردند، بدون مبنا به جبهه رفتند؟ قطعاً آنها هم براى كار خود دلايلى داشتند. افرادى كه چنين آمادگى را داشتند كه عاشقانه در جبهه ها شركت كنند، بر اساس تفكر و بينشى اقدام به اين كار كردند كه وصيت نامه ها و مصاحبه هايشان نشان دهنده آن است. مخالفان انقلاب نيز براى كارهاى خود تفكر و توجيهى دارند.

اين دسته از عوامل مربوط به شناخت و بينش انسان است و بايد به صورتى به اين نتيجه برسد كه كارْ صحيح و ارزشمند و شايسته اين است كه انسان براى آن سرمايه گذارى كند و جان، مال و وقت خود را در راه آن هزينه كند. اين افكار، مقدمات و ريشه هايى دارد كه به سلسله اى از اعتقادات كلى نسبت به انسان، هستى، اين جهان و جهان پس از مرگ باز مى گردد. آيا پس از مرگ عالم ديگرى نيز هست؟ اگر عالم ديگرى هست، چه رابطه اى بين اين زندگى، و عالم بعد از مرگ وجود دارد؟ ابتدا بايد مسائلى از اين قبيل و سلسله اى از مسائل اعتقادى براى انسان حل شود، تا هر كس بتواند بر اساس باورهايى كه در زمينه اين مسائل دارد، تصميم بگيرد.

دسته ديگرى از عوامل نيز در رفتار انسان دخيل است كه خارج از دايره اعتقاد، تفكر و بينش است. انسان نسبت به برخى امور علاقه و تمايل دارد. حتى ممكن است گاهى خود شخص نيز از نظر فكرى انجام كارى را قبول نداشته و آن را زشت و ناپسند بداند، ولى به انجام آن علاقه داشته باشد. به عنوان مثال، غالباً كسانى كه به سيگار مبتلا هستند، خود آنها معتقدند استعمال دخانيات كار ناپسندى بوده براى سلامت انسان زيان آور است; اما با اين وجود از استعمال آن لذت مى برند و به آن عادت كرده اند.

اين امر ارتباطى با عوامل شناختى ندارد. بلكه عامل ديگرى غير از شناخت، تمايل و جاذبه انجام كارى را در انسان ايجاد مى كند. ممكن است گفته شود عوامل دسته اول مربوط به عقل و عوامل ديگر مربوط به عشق است. چنين تعبيرى بى مورد نيست. اما به عبارت علمى مى توان اينگونه گفت: عوامل دسته اول مربوط به شناخت و عوامل دسته دوم مربوط به گرايش ها، اميال و انگيزه هاست. اين دو دسته عامل مى توانند در رفتارهاى صحيح يا ناصحيح انسان مؤثر باشند. افرادى كه در گذشته از رژيم سابق حمايت مى كردند، هنوز هم بعضى از آنها در داخل و خارج مشغول فعاليت هستند، اين افراد هم براى خود مبانى فكرى خاصّى دارند. بنابراين، اگر تفكر و بينش بر اساس مبانى و استدلال صحيح استوار باشد، مى تواند ما را به نتيجه مطلوبى برساند كه موجب سعادت شود. اما اگر انحرافى در فكر ايجاد شد، و انسان مانند بنّائى كه سنگ بناى خود را كج مى نهد پايه و اساس تفكر خود را بر مقدمات غلط، قرار دهد اميدى به خوشبختى و كاميابى نخواهد داشت، زيرا اگر مقدمات اوليه تفكر و انديشه ها خطا باشد، تمام افكارى كه به دنبال آن مى آيد، چون بر زيربناى غلط استوار شده است، منحرف و غلط خواهد بود. در زمينه كشش ها و تمايلات نيز اين امر صادق است.

انگيزه ها و تمايلات انسان جهت دار بوده و ممكن است به سمت صحيحى جهت داده شود، همچنان كه مى توان آنها را به سمت نادرستى منحرف كرد. به عنوان مثال، انسان تمايل به غذا خوردن دارد. اما آيا هر غذايى براى انسان مفيد است؟ مى توان ميل به غذا خوردن را به گونه اى جهت داد كه هميشه موجب سلامت انسان باشد. يعنى انسان در حال اشتهاى طبيعى از غذايى كه براى بدن مفيد است استفاده كند. همچنين مى توان در اثر عادات بدى كه در نتيجه تلقينات، تبليغات و عوامل خاصى از قبيل شرايط محيطى و خانوادگى كسب مى شود، شيوه تغذيه را به گونه اى جهت داد كه مثلاً به جاى گوشت لذيذ بره، از گوشت بعضى از حيوانات حرام گوشت ـ كه حتى مزه لذيذى هم ندارد ـ استفاده شود. ميل به خوردن در تمام انسان ها وجود دارد، اما كيفيت جهت دادن به اين ميل تا حد زيادى در اختيار انسان است.

بنابراين، ممكن است در زمينه شناخت، فكر انسان منحرف شود و نتيجه غلط به بار بياورد، همچنان كه ممكن است در زمينه گرايش ها و انگيزه ها، تمايلات انسان به سمت و سوى ناشايستى جهت داده شود و نتايج ناگوارى به بار آورد. در تمام افعال فردى و اجتماعى انسان اين دو دسته عامل، قابل شناسايى، معرفى و بررسى است. اگر شما هر يك از فعاليت هاى شخصى خود را ملاحظه كنيد، آن را مبتنى بر سلسله اى از مبانى فكرى و نظرى و دسته اى از مبانى انگيزشى خواهيد يافت. مسائل اجتماعى نيز همين گونه است.

هنگام ظهور خورشيد اسلام در جزيرة العرب و مبعوث شدن آخرين پيامبر الهى مردمى كه با او مواجه بودند، از دو منظر مختلف به اين مسأله نگاه مى كردند. در آن زمان، هم در زمينه مسائل فكرى و نظرى و هم از لحاظ گرايش ها و انگيزه ها، عوامل مختلفى وجود داشت. از جمله، افكار و انگيزه هاى خاصى پديد آمد كه تركيب اين افكار و انگيزه ها موجب پيدايش گروهى به نام منافقين شد. بيان تاريخچه، مبدأ پيدايش و چگونگى شكل گيرى آنها و تأثيراتى كه بر تاريخ اسلام گذاشتند، بحث هاى مفصلى مى طلبد كه در اينجا فرصت مطرح كردن آنها نيست.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org