قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

چكيده بحث

نتيجه بحث اين است كه مسأله اختلاف قرائت ها از جمله شبهه هايى است كه از مغرب زمين براى ما سوغات آورده شده و هدف از وارد كردن اين سوغات، تضعيف اعتقادات دينى مردم است. براى اين كه وضع به گونه اى شود كه هر چه شما به اسلام نسبت بدهيد، بگويند: اين قرائت شماست و قرائت ديگرى هم وجود دارد! به اين ترتيب نمى توان هيچ كس را مخالف اسلام دانست! چون معلوم نيست اسلام كدام است. اگر فردا فلان مرجع تقليدى خواست بگويد كسى كه منكر ضروريات دين است، از دين خارج شده و كافر است، مى گويند: كدام اسلام؟ مواردى را كه شما ضرورى مى دانيد ما آنها را ضرورى نمى دانيم! اصلا چه كسى گفته است انكار ضروريات موجب ارتداد است؟ قرائت ما اين نيست. هر چه به اسلام نسبت دهيد مى گويند: اين قرائت شماست; قرائت ما غير از اين است. به اين ترتيب، چه چيزى براى اسلام باقى مى ماند؟

بنابراين، براى اين كه دشمنان، بتوانند اسلام را از مردم بگيرند، بهترين راه اين است كه بگويند: قرائت واحدى وجود ندارد، زيرا بر اين اساس، هيچ مطلب معيّنى براى اسلام باقى نمى ماند و هر چه را كه شما بگوييد در اسلام هست، مى گويند: اين طبق نظر شماست; نظر ما غير از اين است. پس، ما هيچ حجتى نخواهيم داشت.

اما آنچه آنها به عنوان دليل مطرح مى كنند ـ يعنى اختلاف فتوى بين فقها ـ جوابش اين است كه چنين اختلافى اختصاص به مسائلِ مظنون و مشكوك دارد; علاوه بر اينكه اختلاف نظر در اين مسائل هم حق صاحب نظران است نه كسى كه در آن علم تخصصى ندارد. هم چنين نظر هر فقيهى تنها براى مقلّدان او معتبر است نه براى همه مردم. و در نهايت در احكام اجتماعىِ اسلام، بايد فتواى معتبرى وجود داشته باشد كه از نظر رسمى و قانونى آن فتوى ملاك عمل قرار گيرد. البته اگر افرادى نظر مخالفى در همان احكام ظنى داشته باشند تنها براى خود آنها يا احياناً مقلدانشان معتبر است.

مسأله اصلى، تفاوت گذاشتن بين قطعيات و غيرقطعيات است. اين نكته را فراموش نكنيد كه آنها سعى مى كنند بگويند در دين، مسأله قطعى نداريم و همه چيز مشكوك است. اگر اين چنين است، مى گوييم پس اسلامى كه شما ادعاى آن را داريد چيست؟ آنها طبق مبناى خودشان هيچ جوابى ندارند. زيرا طبق مبناى ايشان همه چيز در معرض شك و ترديد و قرائتهاى مختلف است! سرانجام، چندى پيش در يكى از مجلات، مقاله اى به نام ذاتيات و عرضيات دين نوشته شد كه در آن بحث از اين مسأله بود كه چه امورى ذاتى دين است كه اگر آنها نباشند، ذات و جوهر دين از بين مى رود؟ در اين مقاله تقريباً تمام يقينيات و ضروريات دين از قبيل عرضيات شمرده شده بود. حتّى اعتقاد به خدا از ذاتيات دين دانسته نشده بود يعنى ممكن است انسان ديندار باشد، بدون اينكه اعتقاد به خدا هم داشته باشد!! اين گفته ها افسانه نيست; شوخى هم نيست; اين مطالب را در مجلات جمهورى اسلامى ايران نوشته اند، افتخار بعضى از مسئولين هم اين است كه اين مجلات را رايج كرده اند و به آنها سوبسيد هم مى دهند. هر چه هم شما بگوئيد، در نهايت مى گويند اين اسلامِ شما و اسلامِ آخوندهاست; اين اسلامِ مرتجعين است! بله، ما يك اسلام ناب داريم و يك اسلام آمريكايى يا اسلام شيطانى كه همان است كه اين آقايان مى گويند. اسلام ناب همان است كه پيغمبر(صلى الله عليه وآله)، امام(عليه السلام) و همه علما فرمودند. در ضروريات اين اسلام، هيچ جاى اختلاف نيست. اين اسلام ناب است. كسانى كه به نام اسلام، سخنان ديگرى مى گويند، آنها شعبه هاى مختلف اسلام آمريكايى است. و اطلاق اسلام بر اين اسلامهاى قلّابى از باب اطلاق حقيقت بر مجاز است. همچنان كه بگوييد طلا دو قسم است; يك قسم طلاى حقيقى، و قسم ديگر طلاى بدلى!

به هر حال، هر چند اسلام آمريكايى نام اسلام را اطلاق مى كنيم ولى اين اسلام، اسلامى تقلبى است; اما اسلام واقعى واحد است و يك قرائت بيشتر ندارد و اگر چه در موارد ظنى و مشكوك آن اختلاف فتوا هست; اما اين اختلاف نظر براى صاحب نظران است، آن هم در همان موارد مظنون.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org