قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

شبهه انكار عصمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه(عليهم السلام)

شياطين شبهه افكن مى گويند: تمام كلام مسلمانان اين است كه افرادى مثل پيامبر(صلى الله عليه وآله)و امام از ويژگى فوق انسانى به نام عصمت برخوردار هستند. به عبارت ديگر پيامبر(صلى الله عليه وآله)در شنيدن و تلقى وحى معصوم بوده و اشتباه نمى كند; در ابلاغ آن به مردم نيز اشتباه نمى كند; در تبيين و تفسير آن براى مردم هم مرتكب خطا نمى شود. چون همچنان كه مى دانيد، يكى از وظايف پيامبر(صلى الله عليه وآله) علاوه بر تلاوت قرآن، تعليم آن به مردم و تبيين و تفسير آن نيز مى باشد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) اولين مفسر قرآن است و تفسير او معتبرترين تفسير و پذيرفتن آن هم بر مردم واجب است. بر همين اساس، پيامبر(صلى الله عليه وآله) در تفسير قرآن نيز بايد معصوم باشد. علاوه بر تمام اين موارد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) در رفتار و عمل هم معصوم است و مرتكب خطا و اشتباه نمى شود. البته در مورد محدوده عصمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مقام عمل بحثهايى در علم كلام مطرح است; از قبيل اينكه پيامبر(صلى الله عليه وآله) از چه زمانى و در مورد چه اعمالى معصوم است آيا پيامبر(صلى الله عليه وآله) تنها در مورد كبائر معصوم است يا محدوده عصمت او شامل صغائرنيز مى شود؟ پاسخ اين گونه سؤالات در علم كلام ارائه مى شود. به هر حال، پيامبر(صلى الله عليه وآله) ويژگى خاصى دارد كه ساير مردم از آن برخوردار نيستند. اين خصوصيت موجب مى شود پيامبر(صلى الله عليه وآله) در گرفتن آيات قرآن از فرشته وحى، ابلاغ آن به مردم و تفسير و تبيين آن براى آنها مرتكب اشتباه و خطا نشود. به عبارت ديگر پيامبر(صلى الله عليه وآله) در فهم قرآن اشتباه نمى كند. چون لازمه تفسير قرآن، فهم صحيح از معانى آيات است. ما شيعيان چنين خصوصيتى را براى ائمه اثنى عشر(عليهم السلام) و صديقه طاهره، فاطمه زهرا(عليها السلام)نيز قائل هستيم و بر اين اعتقاد هستيم كه آن بزرگواران نيز در تمام مراحل معصوم هستند. البته ائمه(عليهم السلام) به طور مستقيم وحى را از فرشته وحى دريافت نمى كردند، بلكه آن را از پيامبر(صلى الله عليه وآله)اخذ مى كردند.

آخرين شبهه اى كه مادر تمام شبهه ها است، در اينجا مطرح مى شود. براساس اين شبهه، مسأله عصمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امام(عليه السلام) پايه و اساسى ندارد و آنها هم مثل ساير مردم هستند و نمى توان چنين ويژگى خاصى را براى ايشان ثابت كرد. آنها هم مثل ساير انسانها در معرض خطا و اشتباه قرار دارند. اين شبهه به معنى انكار عصمت انبياء و ائمه(عليهم السلام)است.

اوايل انقلاب، ما با بعضى از اشخاصى كه اصرار زيادى بر القاى اين شبهه داشتند، مواجه مى شديم. اما آن موقع متوجه نبوديم كه چرا آنها بحث خود را از چنين مسأله اى شروع كرده اند. موضوعات فراوانى براى بحث وجود دارد; اما چرا بايد كسى كه از ايران به دانشگاهى در خارج از كشور مى رود، درباره اين موضوع سخنرانى كند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)معصوم نبوده است؟ استادى از دانشگاه كه عنوان نمايندگى امام(ره) در ستاد انقلاب فرهنگى را با خود يدك مى كشيد، از ايران به كانادا رفت و در دانشگاه مك گيل سخنرانى كرد و اين موضوع را مطرح كرد كه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) معصوم نبودند! اين مسأله براى ما مبهم بود كه اين مطلب چه خصوصيتى دارد و چرا آن آقا چنين موضوعى را انتخاب كرده است؟ بعد از مدتها متوجه شديم كه اين بحث ريشه همه مباحث و شبهات است. بازگشت شبهاتى مانند عدم اعتبار قرآن و حديث و در نتيجه بى اساس بودن گفته هاى علما به همين مسأله است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در گرفتن، ابلاغ و يا فهم آيات قرآن مرتكب خطا شده است. اگر پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مورد مطلبى فرمود كه كلام خداست، اين شبهه مطرح مى شود كه هر چند ممكن است خداوند چنين كلامى را گفته باشد، اما اين احتمال نيز وجود دارد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در دريافت يا فهم آن اشتباه كرده باشد.

اگر اين شبهه فراگير شود، به راحتى مى توان تمام دين را زير سؤال برد و در همه احكام و اعتقادات خدشه وارد كرد. چون تمام آنچه ما از دين داريم، به ابلاغ پيام وحى و يا تفسير آنها توسط پيامبر(صلى الله عليه وآله) و يا ائمه(عليهم السلام) باز مى گردد. اگر اعتبار گفته هاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه(عليهم السلام)مخدوش شود و احتمال خطا و اشتباه توسط پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) ثابت شود، در اين صورت است كه شياطين مى توانند هر چه خواستند به دين نسبت دهند و تمام مسائل اعتقادى و احكام دين را به ميل خود تفسير كنند. بنابراين، دليل اصرار و تكيه شياطين فتنه گر بر مخدوش كردن اصل عصمت اين است كه با ايجاد خدشه در اين اصل، تمام دين مخدوش مى شود و چيزى از آن باقى نمى ماند. در اين صورت، تنها مطلبى كه از دين براى ما مى ماند اصل وجود خداست. اين تنها مسأله اى است كه ما آن را از پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امام(عليه السلام) نمى گيريم; بلكه به كمك ادله عقلى آن را اثبات مى كنيم و پس از اثبات اصل وجود خداوند، وجود معاد و روز قيامت و پس از آن ضرورت نياز بشر به پيامبر(صلى الله عليه وآله) را نيز به كمك دلايل عقلى ثابت مى كنيم. پس از آن، با مشاهده معجزه پيامبر، نبوت او ثابت مى شود و به اين وسيله كلمات او اعتبار مى يابد. بنابراين، ما به جز قرآن و حديث منبع ديگرى نيز براى اثبات برخى از مسائل اعتقادى داريم كه عقل است. ما با كمك دليل عقلى وجود خداوند، معاد و نبوت را ثابت مى كنيم. اما فتنه گران اساس عقل را نيز زير سؤال برده و گفتند: اولا، عقل وجود خارجى ندارد و ما چيزى به نام عقل نداريم; ثانياً، ادله اى كه به عنوان ادله عقلى براى اثبات وجود خدا، معاد و نبوت اقامه شده است، صحيح نيست. همان كسانى كه بايد در دانشكده الهيات درباره مسايل مربوط به اثبات وجود خداوند و مسايل اعتقادى بحث كرده و آنها را اثبات كنند، در كلاس درس خود گفتند: تمام دلايلى كه براى اثبات وجود خدا اقامه شده، ناتمام است و هيچ دليلى براى اين مطلب وجود ندارد! همين روشنفكرانِ باصطلاح مذهبى (بخوانيد: لامذهب) همين كسانى كه مدافع اسلام نوين هستند، گفتند: ما هيچ دليلى بر وجود خدا نداريم و اصلا عقل نمى تواند چنين مطلبى را اثبات كند.

بنابراين، بعد از رد كردن اعتبار كلام پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امام(عليه السلام)، تنها منبعى كه براى اثبات مسايل اعتقادى براى ما باقى مى ماند، عقل است كه شبهه افكنان آن را هم از اعتبار ساقط مى كنند. در اين صورت تنها دليل معتبر، ادله حسى و تجربى خواهد بود; چون بر اساس گفته ايشان، دلايل متافيزيكى و فلسفى اعتبارى ندارد. وحى نيز از اعتبار ساقط است; چون در نهايت وحى كلامى است كه پيامبر آن را دريافت كرده است. اگر پيامبر هم مانند ساير مردم باشد، معرفت او هم معرفتى بشرى است كه خطا و اشتباه در آن راه دارد. پس وحى هم اعتبار ندارد. بنابراين، آخرين تير تركش شياطين شبهه افكن، اين است كه از سويى عصمت پيامبر را زيرسؤال ببرند و از سوى ديگر اعتبار عقل را ساقط كنند. اگر اين دو مسأله ثابت شد، هيچ امرى در دين قابل اثبات نيست و بايد فاتحه خدا، پيغمبر و اعتبار قرآن و حديث را خواند و اين كارى است كه خدمتگزاران اسلام نوين انجام مى دهند! كسانى كه خود را از اسلام طلبكار مى دانند و بر اسلام منت مى گذارند كه اين دين را به صورتى معرفى كرده اند كه دنيا آن را بپذيرد! ان شاءالله ارباب دنيوى آنها، آمريكا، و ارباب غيبى آنها، شيطان، پاداش آنها را خواهد داد. البته آمريكا به عهد خود وفا كرده و جوايز آنها را اعطا كرده است; ان شاء الله ابليس هم در جهنم اجر آنها را خواهد داد!

به هر حال، شياطين اين شبهه را مطرح كرده و در عصمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امام(عليه السلام)خدشه وارد كرده اند. در اينجا شبهه ديگرى هم به اين صورت مطرح است كه برفرض قبول وجود خدا و صدور قرآن از جانب او، چگونه مى توان ثابت كرد كه خدا راست گفته و در گفتار خود صادق بوده است. البته بحثهاى فراوانى در اين زمينه انجام شده و كتابهاى متعددى هم در اين زمينه نوشته شده است و طبيعى است كه نمى توان محتواى آنها را در فرصتى محدود بازگو كرد. در اين جلسه قصد دارم با بيانى ساده و مختصر پاسخ اين شبهه ها را ارائه كنم.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org