قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

تطميع و نفاق، دو عامل مهم در شكل گيرى فاجعه كربلا

يكى از عواملى كه باعث شد مردم دست به چنين اقدامى بزنند، تطميع بود. اگر وعده هايى كه به امثال عمر سعد داده شده بود، در كار نبود، هرگز كسى مانند او به جنگ با امام حسين(عليه السلام)نمى پرداخت. عمر بن سعد يك فرد عادى نبود. پدر او، سعد بن ابى وقاص، يكى از بزرگان و فرماندهان ارتش در زمان خلفاى قبلى بود. سعد بن ابى وقاص كسى بود كه كشور ايران را فتح كرد و به اصطلاح در جنگ قادسيه پيروز شد. عراق و ايران با سردارى و فرماندهى سعد بن ابى وقاص جزء كشورهاى اسلامى شد. لذا، عمر بن سعد فردى عادى نيست. كسى است كه هزاران نفر طرفدار دارد. خود او كانديداى حكومت بر مركز ايران بود. كشور ايران در آن زمان، در ميان همه كشورهاى اسلامى مانند ايالتى بود امّا ايالتى ممتاز و رؤيايى. حكومت رى به عمر بن سعد وعده داده شده بود يعنى مركز ايران در اختيار عمر بن سعد قرار گيرد. حكومت در دوران او هم تنها اين نبود كه كسى مأمور اجراى قوانين باشد، بلكه حاكم «مالك الرقاب» و صاحب اختيار كشور، مردم و اموال بيت المال بود و مى توانست به هر صورت كه ميل داشته باشد، در آنها تصرف كند. حكومت در زمان بنى اميه غير از حكومت حضرت على(عليه السلام) بود، حكومت در آن دوران حكومت ديكتاتورى و سلطنتى بود.

به شخصيت معروف و شناخته شده اى مانند عمر بن سعد، كه فرمانده لشكر است، چنين وعده اى دادند. تصور كنيد ـ بلاتشبيه ـ فرمانده لشكرى را كه طى هشت سال دفاع مقدس، پيروزى هايى آفريده باشد، اگر چنين كسى قصد داشت كارى انجام دهد طبهاً افراد زيادى از او تبعيت خواهند كرد; به خصوص افراد ساده اى كه فقط تابع رئيس قبيله، رئيس طائفه و رئيس عشيره خود بودند. افرادى كه سال ها در ركاب چنين شخصيت هايى در جنگ هاى مختلفى شركت كرده و پيروزى هايى به دست آورده بودند، حال، زمانى كه مجدداً اين امير لشكر قصد جنگ داشته باشد، عده زيادى از مردم ساده دل از او تبعيت خواهند كرد.

عده اى از مردم هم، از ابتدا ايمان نداشتند و به طمع امور دنيوى اظهار اسلام كرده بودند، مانند ابوسفيان كه به صراحت به بنى اميه گفت «تلقفوها تلقف الكرة فوالذى يحلف به ابوسفيان لاجنة و لانار»1. روزى كه مردم با عثمان بيعت كردند و بنى اميه به قدرت رسيدند، ابوسفيان اقوام خود را در خانه عثمان ـ كه مردم با او به عنوان جانشين پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) بيعت كرده بودند ـ ، جمع كرد و گفت: قسم به آن كسى كه ابوسفيان به او قسم مى خورد، نه بهشتى در كار است و نه دوزخى; اختلاف بر سر حكومت است و امروز، حكومت پس از اينكه مدتى در اختيار بنى هاشم بود، به چنگ بنى اميه افتاده است، بنابراين، «تلقفوها تلقف الكرة»، آن را مانند توپى در دست بگيريد و اجازه ندهيد به دست ديگران بيفتد.

حال، فرزند چنين كسى حاكم شام شده و قصد دارد براى يزيد، نوه او، از مردم ساده دل بيعت بگيرد. كسان ديگرى هم كه سركردگان لشكر و گردانندگان اين نظام هستند، افرادى كمابيش از همين قبيل هستند.

با اين اوصاف، شايد تا حدودى زمينه هاى به وجود آمدن داستان كربلا روشن شده باشد. البته اگر كسى قصد داشته باشد به درستى اين مسأله را تبيين كند، بايد از كتب تاريخى شواهدى را نقل كند، تا مشخص شود چه كارهايى براى فريب دادن مردم انجام گرفت. اينك به تحليل تاريخى زمان سيدالشهدا(عليه السلام) مى پردازيم تا پرده از روى حقيقت باز رفته و ريشه وقايع را بشناسيم.


1. شرح نهج البلاغة ابن ابى الحديد، ج 9، ص 53.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org