قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

ناآگاهى و دنياطلبى، دو عامل مهم انحراف

در اينجا تنها مسأله ضعف شناخت، مطرح نبود. مسأله مهم تر هوسهايى بود كه آنها اميد داشتند با بيعتشان به آن هوسها و آرزوها برسند. اين واقعيت بزرگ و مهمى است. واقعيت تلخ اين است كه انسان با وجود اينكه راه را ياد گرفته، آن را شناخته و اثبات مى كند و مدتها آن راه را مى پيمايد، ولى دلبستگى ها و آرزوهايى در زواياى دلش نهفته است كه در دوران هاى مختلف زندگى، فرصتى براى بروز و ظهور پيدا نكرده است و روزى اين آرزوها جوانه مى زند و در دل ظاهر مى شود و با ظهور خود در رفتار انسان تأثير مى گذارد، تصميم ها را تبديل به ترديد و پيشروى ها را تبديل به توقف و گاهى تبديل به عقب گرد مى نمايد و در نتيجه انسان بر خلاف شناخت خود عمل مى كند. انسان موجود ناشناخته و بسيار عجيبى است. انسان به گونه اى است كه گاهى علاقه ها، خواسته ها و آرزوهاى ناشناخته اى در زواياى قلب او نهان شده است كه خود او به درستى از آنها خبر ندارد. همانگونه كه ويروسهايى در يك زمان فعال نيستند ولى در شرايط خاصى فعال مى شوند، آرزوهايى هم در گوشه و كنار قلب انسان نهفته است كه در شرايط خاصى فعال مى شود و شروع به وسوسه كردن او مى كنند.

مجموع چنين خواسته هايى كه انسان را در مقابل راه حق و هدايت و در مقابل پيشوايان شناخته شده عاصى و از مسير صحيح منحرف مى كند و با بروز آنها، انسان روى حق پا مى گذارد و از راه صحيح منحرف مى شود، مجموع اين خواسته ها در عرف قرآن كريم، دنياطلبى ناميده مى شود.

البته الان نمى خواهم بحث علمى و گسترده اين مسأله را مطرح كنم، ولى مى خواهم به طور اجمال خاطرنشان كنم كه راز اصلى اينگونه انحرافات دلبستگى به لذتهاى دنياست. توضيح آنكه تمايلات انسان تحت تأثير يك سلسله از بينشها شكل مى گيرد و جهت پيدا مى كند. انسان به صورت فطرى حيات و زندگى خود را دوست دارد. اين ويژگى تنها در انسان نيست، بلكه خداوند تمام موجودات زنده را به گونه اى آفريده است كه به حيات خود علاقه دارند و تا جايى كه مى توانند از آن دفاع مى كنند. علاقه به حيات، لازمه وجود هر موجود زنده اى است و بر همين اساس هر موجودى به طور فطرى آنچه را كه لازمه حيات باشد، مانند خوردنى ها و آشاميدنى ها، دوست دارد. زيرا بدون آنها زندگى موجود زنده در معرض خطر قرار مى گيرد. انسان نيز از اين قاعده مستثنى نيست.

آيا دوست داشتن زندگى، امر ناپسندى است؟ آيا اينكه انسان در صدد تهيه غذا براى ادامه زندگى باشد، بد است؟ آيا اين كار دنياطلبى و مذموم است؟ آيا چنين كارى را خداوند از انسان نخواسته است؟ اگر اين چنين باشد حكمت خدا باطل مى شود. پس خدا ما را در اين عالم براى چه آفريده است؟ به خصوص با توجه به تأكيدات فراوان قرآن در مورد استفاده از نعمت هايى كه خدا براى انسان آفريده است. قرآن، نعمت هاى خدا را يكايك بر مى شمارد، ميوه هاى مختلف، عسل، حيواناتى كه انسان از شير و گوشت آنها استفاده مى كند، سپس مى فرمايد: ما اين نعمت ها را براى شما آفريديم، از اين نعمت ها استفاده كنيد. ذكر اين نعمت ها و تأكيد بر استفاده از آنها براى چيست؟ پس، اين كه انسان به زندگى خود علاقه داشته باشد و از نعمت هاى الهى براى ادامه آن بهره ببرد، امر ناپسندى نيست. تمام خواسته هاى فطرى را دست آفريدگار حكيم در وجود انسان قرار داده است تا انسان از آنها استفاده كند. اين كار دنياخواهى و دنياطلبى نيست. بلكه بدىِ دنياطلبى به اين مسأله برمى گردد به اين كه تمايلات و خواسته ها در سايه چه اعتقادى شكل مى گيرد. پيرامون اين مسأله نيز بحثى مطرح است كه مناسب است به آن اشاره كنم.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org