قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

درس هايى از نهضت عاشورا (2)

مرورى بر مطالب جلسه پيشين

پيش از اين بيان شد كه در واقعه كربلا دو گروه كاملا متمايز در برابر يكديگر قرار گرفته بودند; گروه اول عده اى از انسان ها كه در نهايت پاكى و اوجِ تعالى روح و قرب به خداى متعال بودند و گروه دوم دسته اى انسان نما بودند كه در نهايت پليدى، قساوت و درندگى بودند. با توجه به تفاوت چشمگير اين دو گروه كه از سويى نمونه بارز عروج انسان به عالى ترين مرتبه انسانيت و از سوى ديگر سقوط او به پست ترين مراتب حيوانيت است، اين سؤال مطرح مى شود كه چگونه ممكن است عده اى از انسان ها به اين درجه از علوّ، عزت و قرب به خدا نائل شوند، در حالى كه گروهى ديگر تا مرتبه اى از پستى، ذلت و زبونى سقوط مى كنند كه لياقت نام انسان را نيز نداشته باشند; با وجود اين كه هر دو گروه انسانند و از عقل و مواهب انسانى برخوردار هستند، خداى متعال به همه آنها وجدان بشرى و نيروى عقل را عطا فرموده و پيامبران را براى همه آنها فرستاده است تا همگى از هدايت او بهره مند شوند; با اين وجود، چرا بايد تا اين حد از جهت رشد و شكوفايىِ استعدادها و مظاهر انسانيت، بين افراد بشر تفاوت وجود داشته باشد؟ اين سؤال را مى توان در دو سطح مطرح كرد; ابتدا، در سطح فردى اين سؤال مطرح مى شود كه چگونه ممكن است انسان تا اين حد، تعالى يا تنزل پيدا كند و در مرحله بعد در سطح اجتماعى اين سؤال مطرح است كه چگونه گروهى از انسان ها در جهت رشد و تعالى و گروه ديگرى در نقطه مقابل آنها شكل مى گيرند و حتى ممكن است هر يك از اين گروه ها در طول تاريخ جريان خاصى را تشكيل دهند. پاسخ دادن به اين سؤال علاوه بر بالا بردن سطح معرفت انسان نسبت به ذات خود، موجب مى شود كه ما بتوانيم با شناخت علل انحراف، در جهت جلوگيرى از انحراف و لغزش خود گام برداشته از سقوط خود جلوگيرى كنيم. همچنين در بُعد اجتماعى خواهيم فهميد براى داشتن جامعه اى صالح كه به تدريج تكامل مى يابد و شايستگى ظهور حضرت ولى عصر ارواحنا فداه ـ را پيدا مى كند، چه عواملى را بايد تقويت كرد با تقويت آنها تا به تدريج چنين لياقتى در جامعه ما پديد آيد و خداى ناكرده ـ در مسير سقوط و انحطاط قرار نگيريم و به عقب باز نگرديم.

پيش از اين، بيان كرديم كه در بُعد فردى روان شناسان اين جواب كلى را ارائه كرده اند كه شخصيت هر انسانى ساخته و پرداخته دو دسته از عوامل است; يك دسته عواملِ وراثتى يا عوامل ژنتيك و دسته اى ديگر عواملِ تربيتى و اجتماعى. بر اين اساس، كسانى كه صالح شده و ترقى يافته اند، هم از نظر عوامل وراثتى از پشتوانه خوبى برخوردار بوده اند، ـ به تعبير ديگر از پدران و مادران خوبى برخوردار بوده اند ، و هم در محيطى صالح و سالم تربيت شده اند و در نتيجه، آنها نيز افرادى خوب و صالح شده اند. در نقد اين نظريه بيان كرديم: ترديدى نيست كه عامل وراثت و همچنين محيط در شكل گيرى شخصيت انسان مؤثر است اما اين گونه نيست كه فقط اين دو عامل نقش تعيين كننده داشته باشند. همچنين براى روشن شدن ايراد اين ديدگاه، به موارد نقض آن اشاره كرديم.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org