قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

پاسخ استدلال نقلى

نكته سوم اين بود كه گفته اند خود قرآن مى گويد: اسلام براى همه مردم و همه زمانها نيامده است. چون مى فرمايد: «و انذر عشيرتك الاقربين»1، يعنى انذار كن نزديكترين خويشان خود را. شأن نزول آيه اين است كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اقوام نزديك خود را به ميهمانى دعوت و در آن مجلس رسالت خود را علنى كردند و در همان جلسه اميرالمؤمنين(عليه السلام) را به جانشينى خود تعيين كرده فرمودند: «اولين كسى كه به من ايمان بياورد، جانشين من خواهد بود.» آن روز، اميرالمؤمنين(عليه السلام) ده يا سيزده سال بيشتر نداشت كه به پيامبر(صلى الله عليه وآله) ايمان آورد و معلوم شد ايشان جانشين پيغمبر(صلى الله عليه وآله) خواهد بود. اين آيه مى فرمايد: «وانذر عشيرتك الاقربين»، يعنى خويشاوندان نزديك خود را هدايت كن. اگر روا بود كه تنها به ظاهر اين آيه استناد شود بايد گفته مى شد كه حتى پيامبر(صلى الله عليه وآله)نبايد ساير مردم مكه را هم دعوت كند. چون اين آيه فرموده است: اقوام نزديك خود را دعوت كن. ممكن است كسى بگويد كه خداوند در آيه ديگرى فرموده است: «لتنذر ام القرى و من حولها»2، يعنى مردم مكّه و اطراف آن را هدايت كنى، امّا اگر چنين گفته شود، ما خواهيم گفت: در آيه ديگرى هم فرموده: «و اوحى الىّ هذا القرآن لانذركم به و من بلغ»3 يعنى قرآن بر من نازل شده تا بوسيله آن هم شما و هم هر كسى كه قرآن به او برسد را دعوت و هدايت كنم. آنچه در اين آيات گفته شده، مراحل دعوت است. هنگامى كه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) مبعوث مى شود، نمى تواند ابتداى كار، قيصر روم و پادشاه ايران را دعوت كند; به طور طبيعى ابتدا بايد اقوام و اهل محل خود را دعوت كند. پس از اينكه در بين خويشان آن حضرت تعدادى ايمان آوردند، دعوت به تمام شهر توسعه داده شود و پس از هدايت بخشى از مردم شهر، به تدريج مردم شهرهاى اطراف به اسلام دعوت شوند تا در نهايت به مرحله اى برسد كه فرمود: قرآن بر من وحى شده تا هم شما و هم هر كسى را كه قرآن به او برسد انذار كنم; «لا نذركم به و من بلغ». يعنى هر كس اين قرآن به او برسد، در هر زمان و هر مكانى مخاطب و مورد دعوت من خواهد بود. «تبارك الذى نزل الفرقان على عبده ليكون للعالمين نذيرا»4. خداوند قرآن را نازل كرده است تا براى همه جهانيان هدايت گر باشد، نه فقط براى مردم مكه يا اعراب يا مردم آن عصر بلكه براى «عالمين». «و ما ارسلناك الا كافة للناس»5. دلايل فراوان ديگرى نيز وجود دارد كه به صراحت مى فرمايد دعوت اسلام اختصاص به زمان يا مكان و يا نژاد خاصى ندارد، بلكه متعلق به همه انسان ها است. تمام دعوت هاى پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از يهود و نصارى، دعوت آنها به بحث و پس از آن به مباهله همه شاهد بر اين است كه رسالت پيامبر(صلى الله عليه وآله) شامل حال تمام مردم بوده است. اگر چنين نبود، پيامبر با ديگران چه كار داشت و چرا به مسيحيان نجران گفت: اگر دعوت من را قبول نمى كنيد، بياييد مباهله كنيم، «فنجعل لعنة الله على الكاذبين»6 بياييد دعا كنيم تا لعنت و عذاب خدا بر كسى نازل شود كه دروغ مى گويد. اگر پيغمبر(صلى الله عليه وآله) با ديگران كارى نداشت پس چرا مسيحيان را به مباهله دعوت كرد؟ بنابراين، كسى كه به اين آيه استناد مى كند، تنها اين آيه را ديده است، در حالى كه آيه ديگرى را كه متمم، مكمل و مفسر اين آيه است ناديده مى گيرد. اين مورد يكى از دلايل اين امر است كه ما به تنهايى نمى توانيم نياز خود را از قرآن برآورده كنيم و براى تفسير قرآن به عترت: احتياج داريم و در درجه اول بايد آن را از خود پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و در مرحله بعد هم از ائمه اطهار(عليهم السلام) ياد بگيريم. در مراحل بعد هم با راهنمايى و ارشادات آنها، عقل و دانش را به كار گيريم و زمينه استفاده بيشتر از اين كتاب الهى را فراهم كنيم. تفاسيرى كه علما و بزرگان نوشته اند در پرتو قواعدى است كه اهل بيت(عليه السلام)براى ايشان تنظيم كرده اند. در نهايت هم در مورد تفسيرهاى خود، هيچ كدام ادعاى جزميت و قطعيت نمى كنند. آنها اگر بيانى از كلام پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و امام(عليه السلام)نداشته باشند، برداشت هاى خود را به عنوان احتمال ذكر مى كنند. به هرحال، ما براى فهم قرآن در موارد زيادى نياز داريم كه از بيانات پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه(عليهم السلام) استفاده كنيم. اما در اين مورد حتى اگر ما به بيان پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و امام(عليه السلام) رجوع نكنيم و خود قرآن را درست بررسى كنيم، مى بينيم مراحلى را براى دعوت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) ذكر فرموده است; اول انذار عشيره اقربين، در مرحله بعد انذار مردم مكه و در مرحله آخر هم جهانيان و كسانى كه در آينده خواهند آمد.


1. شعراء، 214. «و هشدار ده به خويشان نزديك خود.»

2. انعام، 92. « و براى اين كه مردم ام القرى [= مكه] و كسانى كه پيرامون آن هستند، هشدار دهى.»

3. انعام، 19. «بگو... اين قرآن به من وحى شده تا به وسيله آن شما و هر كس كه پيام به او برسد هشدار دهم.»

4. فرقان، 1.

5. سباء، 28.

6. آل عمران، 61.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org