قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

آيا مردم، سيدالشهدا(عليه السلام) را نمى شناختند؟

در اين چند دقيقه كه مزاحم شما هستم، مى خواهم درباره همين چند كلمه عرايض كوتاهى عرض كنم. مگر مسلمانها در صدر اسلام معرفت به پيغمبر و اهل بيت(عليهم السلام) و حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) نداشتند؟ چرا مى گوئيم خدايى كه ما را به معرفت شما اكرام كرد؟ آيا مسلمانهاى زمان حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) نسبت به ايشان معرفت داشتند يا نه؟ اگر معرفت داشتند، چرا عده اى به جنگ با او آمدند و عده اى ديگر سكوت كردند؟! اگر معرفت نداشتند، مگر هنوز در بين آنها كسانى نبودند كه روايات پيغمبر(صلى الله عليه وآله) را درباره حضرت سيدالشهدا(عليه السلام)نقل كنند يا رفتار پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را با حضرت سيدالشهدا(عليه السلام)براى مردم بگويند؟ حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) در خطبه اى كه در نزديك ظهر عاشورا براى مردم خواند، فرمود: اگر من را نمى شناسيد و نمى دانيد پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) درباره من چه فرموده، در بين شما هنوز اصحاب پيغمبر(صلى الله عليه وآله) مثل جابر بن عبدالله انصارى، زيد بن ارقم و انس بن مالك هستند; برويد از آنها بپرسيد. البته منظور اين نبود كه اينها در كربلا حضور دارند، يعنى اينها هنوز در بين مسلمانها هستند، هنوز كسانى كه از پيغمبر(صلى الله عليه وآله) شنيده اند كه او درباره ما چه فرمود، زنده اند اگر مى دانيد و مى شنويد، پس چه حجتى داريد بر اينكه به روى ما شمشير كشيده ايد و مى خواهيد خون ما را بريزيد؟! معناى اين سخن اين است كه آنها حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) را مى شناختند، چنان نبود كه آن حضرت را نشاسند. پس اين گونه شناخت كه بدانيم امام حسين(عليه السلام) پسر كه بود. پدر، مادر و جدّ او چه كسانى بودند، آن معرفتى نيست كه كارساز باشد. شناخت و معرفت آنها حتى با شناخت روايات و فرمايش هاى پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) درباره حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) و مقامات او توأم بود كه فرمود: «الحسن و الحسين سيّدا شباب اهل الجنة و انهّما امامان قاما أو قعدا»1امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) سيد و سرور جوانان اهل بهشتند اين دو برادر، امام هستند، چه قيام و چه قعود كنند. اين سخنان را شنيده بودند و مى دانستند; اما اين شناختها كارساز نبود. آن شناختى كارساز است كه با ايمان و پذيرش و تسليم و انقياد توأم باشد، يعنى اگر مى پذيريم كه امام و واجب الطاعة است، بايد اطاعتش كنيم. او براى چه امام شده است؟ اگر فقط بگوئيم امام است، اما به دستوراتش عمل نكنيم، اين پذيرش امامت نيست و اين معرفت كارساز نيست. آن معرفتى كارساز است كه توأم با ايمان و پذيرش و تسليم و انقياد باشد يعنى واقعاً او را امام و پيشوا بدانيم و پشت سر او حركت كنيم. در زيارت عاشورا مى خوانيد: «آن خدايى كه به ما اين كرامت را داد كه امام حسين شناس شديم». امروز هم كسانى هستند كه دم از اسلام و تشيع مى زنند و ادعاى شناخت امام حسين(عليه السلام) را دارند، ولى از امام حسين(عليه السلام) بيگانه اند، چنانكه در آن زمان نيز بجز گروه اندكى، كه طبق روايات معروف2، هفتاد و دو نفر بودند، بقيه امام حسين(عليه السلام) را تنها گذاشتند.


1. بحارالانوار، ج 36، 288.

2. ر.ك: بحارالانوار، ج 45، ص 47 و ج 53، ص 15 و...

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org