قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

دليل برون دينى

طراحان اين شبهه براساس سلسله اى از قضاياى فلسفى، يك دليل عقلى نيز براى مدعاى خود مطرح كرده اند كه بيان تفصيلى آن خسته كننده است از اين رو سعى مى كنم آن را به صورت ساده بيان كنم. آنها مى گويند اصولا حقيقت وحى، حالت روانى خاصى است كه بر انسان عارض مى شود و لفظ، زبان و بيان در آن راه ندارد. به اصطلاح فلسفى، آنها مى گويند علمى كه با وحى حاصل شود، علم حضورى است و علم حضورى زبان و لفظ ندارد و مفهوم در آن نيست. بنابراين، آنچه خدا به عنوان وحى به پيغمبر(صلى الله عليه وآله) داده، علم حضورى و حالتى بوده كه توسط پيامبر(صلى الله عليه وآله) احساس مى شده است. اما اينكه آن علم به چه لباسى درآيد و چگونه بيان شود، اين كار كسى است كه وحى را دريافت مى كند و شخص دريافت كننده وحى طبق ذهنيت خود، آن حالت را تفسير مى كند. به عنوان مثال، مى توان وحى را به حالاتى مانند ترس، غم، شادى، عشق و نظائر آنها تشبيه كرد. اين حالات روانى كه انسان در خود احساس مى كند، زبان و لفظى ندارند كه خود را توصيف كنند. چنين حالاتى به شخص دست داده و او براى توصيف آنها از الفاظى استفاده مى كند و با بيان مقدماتى توضيح مى دهد كه چه حالتى را احساس كرده است. شيوه بيان و تفسير اين شخص از آن حالت هم با فرهنگى كه شخص در آن رشد كرده و زمينه هاى ذهنى كه او از اجتماع آموخته، در ارتباط است. هر شخصى بر اساس اين مبانى از الفاظ و مفاهيم استفاده و حالات روانى خود را تفسير مى كند.

طرفداران اين شبهه مى گويند: «وحى كه خدا بر پيغمبر نازل مى كند از قبيل چنين حالاتى است; مانند حالت خلسه يا آنچه در حالت خلسه براى عرفا حاصل مى شود.» گويا اين آقايان دوران پيغمبرى را گذرانده اند و آنها هم خبر دارند كه چگونه حالتى است! آنها مى گويند وحى چنين حالتى است كه مبهم است و زبان و لفظ خاصى ندارد و زمانى كه پيغمبر اين حالت را در خود احساس مى كند، براساس آن چه از جامعه فرا گرفته و فرهنگ رايج در زمان خود، اين حالت را تفسير مى كند. چون او هنگامى كه اين حالات را براى مردم تفسير مى كند، اين كار را به اين منظور انجام مى دهد كه آنها هم آن حالت را درك كنند، از اين رو به گونه اى سخن مى گويد كه مردم هم با استفاده از معلومات خود، كلام او را بفهمند. در نتيجه، اولا ممكن است ذهنيت ها و زمينه هايى كه او از اجتماع آموخته است صحيح نباشد و در مرحله بعد هم، در مقابل بيان آن براى مردم، براى اينكه مردم متوجه مقصود و منظور او شوند، كلام خود را بر اساس فرهنگ جامعه مخاطب خود بيان مى كند. به عنوان مثال، اگر شما قصد داشته باشيد حالت ترس خود را بيان كنيد، در صورتى كه مخاطبان شما به ديو معتقد باشند، آن را به حالت كسى تشبيه مى كنيد كه ديو ديده است. هر چند ممكن است در واقع ديو وجود خارجى نداشته باشد، اما شما مفهوم ديو را از جامعه ياد گرفته ايد و هنگامى كه قصد داريد حالت خود را به كسانى منعكس كنيد كه آنها هم با مفهوم ديو آشنا هستند، مى گوييد گويا در اين حالت، من ديو ديدم. اين تعبير براى بيان حالت ترس است نه اين كه واقعاً ديو وجود دارد و من ديو ديده ام بلكه معناى چنين كلامى اين است كه در من حالتى روانى ايجاد شد براى تفسير آن از بيانى استفاده مى كنم كه واقعيت ندارد و تعبيرى است كه از فرهنگ جامعه اخذ شده است. بنابراين، بيان مزبور دلالتى بر واقعى بودن وجود ديو ندارد، بلكه تفسير حالتى روانى براساس فرهنگ رايج در جامعه است. بر همين اساس نمى توان با استناد به كلام پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر واقعى بودن آنچه كه آن حضرت فرموده استدلال كرد. زيرا كلام پيامبر(صلى الله عليه وآله) تفسير حالت روانى وحى است; اما اينكه آن حالت چگونه بوده است، ما نمى توانيم آن را درك كنيم، چون آن حالت قابل انتقال نيست.

بنابراين، بيان شبهه به اين صورت است كه وحى، يك علم حضورى است و علم حضورى از زبان و بيان برخوردار نيست، حتى مفهوم ذهنى هم ندارد، و در مقام بيان آن بايد از مفاهيم ذهنى استفاده شود. مفاهيم ذهنى هم مبتنى بر فرهنگ حاكم بر جامعه است كه ممكن است در آنها خطا و اشتباهاتى وجود داشته باشد. بنابراين، دليلى وجود ندارد كه آنچه در قرآن به عنوان وحى، آمده است واقعيت داشته باشد. چون قرآن گزارشى است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) براساس زمينه هاى ذهنى خود، كه مبتنى بر آموخته هاى او از جامعه است، از علم حضورى خود در مقام احساس حالت روانى وحى، نقل مى كند. پس قرآن سخن پيامبر(صلى الله عليه وآله) است و او كيفيت سخن گفتن خود را از جامعه آموخته است. بنابراين، لزومى ندارد كه بگوئيم هر چه در قرآن گفته شده، درست است!

اين شبهه به حدى در گفته ها و نوشته ها به صورتهاى مختلف تكرار شده كه حتى در خانواده هاى متدين و بعضى از خانواده هاى شهدا هم نفوذ كرده و بعضى از آنها با صراحت مى گويند: نمى توان ادعا كرد هر چه در قرآن گفته شده، صحيح است; چون قرآن كلام پيامبر(صلى الله عليه وآله) بوده و پيامبر(صلى الله عليه وآله) هم بر اساس عرف زمان خود، سخن گفته است. من به خوبى اين شبهه را تبيين كردم تا متوجه شويد كه چه خوابهايى را براى ما مسلمانان ديده اند و افرادى به نام روشنفكر مذهبى چه مطالبى را به جوانان ما، به خصوص دانشجويان، القا مى كنند. حال، آيا با اين وجود، انتظار داريد چنين كسانى اهل نماز، جهاد و جبهه باشند و از حكومت اسلامى و ولايت فقيه دفاع كنند؟!

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org