- مقدمه معاونت پژوهش
- گفتار نخست: نقش ايمان و كفر در سعادت و شقاوت و خسران انسان
- گفتار دوم: انگيزههاي غيرالهي و شيطاني از ادعاي ايمان و اسلام
- گفتار سوم: شرايط عنايت خداوند به شيعيان و حفظ آنان از خطرها
- گفتار چهارم: ضرورت گسترش آموزههاي اهلبيت علیهم السلام در جامعه
- گفتار پنجم: ضرورت رسيدگي شيعيان به يكديگر
- گفتار ششم: راه رهايي از تباهي و فساد و مظاهر فرهنگ غرب
- گفتار هفتم: امام رضاعلیه السلام و مدعيان تشيع
- گفتار هشتم: توصيفي ديگر از ويژگيهاي برجستة شيعيان واقعي
- سيماي شيعيان و پرهيزگاران در خطبه متقين امير مؤمنان علیه السلام (بر اساس روايت نوف بكالي)
- گفتار نهم: معرفت ناب و تكليفمداري؛ دو ويژگي مهم شيعه واقعي (1)
- گفتار دهم: معرفت ناب و تكليفمداري؛ دو ويژگي مهم شيعه واقعي (2)
- گفتار يازدهم: بازشناسي عرفان حقيقي از عرفانهاي كاذب
- گفتار دوازدهم: شيعيان واقعي؛ برخوردار از ملكات و فضايل ناب انساني
- گفتار سيزدهم: بازشناسي رابطة دين و اخلاق
- گفتار چهاردهم: جايگاه راستگويي و درستكرداري در معارف اسلام
- گفتار پانزدهم: ويژگي ميانهروي در شيعيان واقعي
- گفتار شانزدهم: منش فروتنانه شيعيان واقعي
- گفتار هفدهم: شكوه عبادت و بندگي نزد شيعيان واقعي
- گفتار هجدهم: رضاي شيعيان واقعي به قضاي الهي
- گفتار نوزدهم: شيعيان واقعي و شوق ديدار معبود (1)
- گفتار بيستم: شيعيان واقعي و شوق ديدار معبود (2)
- گفتار بيستويكم: عظمت خداوند و خُرديِ آفريدگان در چشم شيعيان واقعي
- گفتار بيستودوم: شيعيان واقعي و مشاهده فراسوي دنيا
- گفتار بيستوسوم: شيعيان واقعي و اندوه حرمان از ديدار معشوق
- گفتار بيستوچهارم: زهد و سلوك شيعيان واقعي
- گفتار بيستوپنجم: عبادت و آخرتطلبي شيعيان واقعي
- گفتار بيستوششم: بياعتنايي شيعيان واقعي به دنيا
- گفتار بيستوهفتم: برنامه شبانه شيعيان واقعي
- گفتار بيستوهشتم: برنامه روزانه شيعيان واقعي (1)
- گفتار بيستونهم: برنامه روزانه شيعيان واقعي (2)
- منابع
- نمايهها
گفتار بيستوهفتم
برنامه شبانه شيعيان واقعي
امير مؤمنان علیه السلام در ادامه خطبه خود كه به معرفي ويژگيهاي پرهيزگاران و شيعيان واقعي اختصاص يافته، برنامه شبانه و روزانه آن مردان صالح و شايسته را يادآور ميشوند. ايشان درباره برنامه شبانه آنها ميفرمايند:
أَمَّا الّلَيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالُونَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهُ تَرْتِيلاً يَعِظُونَ أَنْفُسَهُمْ بِأَمْثَالِهِ وَيسْتَشْفُونَ لِدَائِهِمْ بِدَوَائِهِ تَارَةً، وَتَارَةً مُفْتَرِشُونَ جِبَاهَهُمْ وَأَكُفَّهُمْ وَرُكَبَهُمْ وَأَطْرَافَ أَقْدَامِهِمْ تَجْرِي دُمُوعَهُمْ عَلَي خُدُودِهِمْ يُمَجِّدُونَ جَبَّاراً عَظِيماً وَيَجْأَرُونَ إِلَيْهِ جَلَّ جَلاَلُهُ فِي فَكَاكِ رِقَابِهِمْ هَذَا لَيلُهُم؛ اما شب بهپا ميايستند و قطعاتي از قرآن را بهآرامي و با انديشه و قرائت نيكو ميخوانند. خويشتن را با مثلها و اندرزهاي قرآن پند ميدهند و دردشان را بدان درمان ميسازند. بخشي از شبشان اينگونه گذرد و زماني نيز پيشاني و كف دست و زانوان و پشت پايشان را بر زمين فرش ميسازند (بهحال سجده بر خاك ميافتند). اشكشان بر گونهها روان ميشود و بدينسان جبار عظيم را ميستايند و براي آزادي از دوزخ به
پيشگاه خداي بزرگ پناه ميبرند و ناله سر ميدهند. شب آنها چنين ميگذرد.
انس شيعيان واقعي با قرآن
حضرت ميفرمايند كه شيعيان واقعي و خالص برپا ميايستند و گامهاي خود را جفت ميكنند و بهآرامي و با تأني قرآن ميخوانند (از برخي روايات برداشت ميشود كه بهترين شيوة قرائت قرآن آن است كه انسان در خلوت رو به قبله بايستد و قرآن را روي دو دست بگيرد و با ترتيل و شمرده و آرام آن را بخواند). آنان با مثلها و اندرزهاي قرآن، خودشان را پند ميدهند و دردشان را با قرآن شفا ميبخشند. در بخش ديگر شب، پيشاني بر خاك ميسايند و به نجواي با خداوند ميپردازند و اشك بر گونههايشان جاري ميشود و به پيشگاه جبروت و عظمت الهي پناه ميبرند و او را ميستايند و ازسويداي دل، براي رهايي از آتش جهنم ناله سر ميدهند.
خطبه نسحه نهجالبلاغه از روايت نوف بكالي كه در بحار الانوار آمده مفصلتر و عبارات آن نيز دلنشينتر است. ازاينرو، در اين جلسه بنده بر نسحه نهج البلاغه تأكيد دارم و به شرح و بررسي آن ميپردازم. در نهج البلاغه چنين آمده است:
أَمَّا الّلَيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقَُرْآنِ يُرَتّلِوُنَهَا تَرْتِيلاً. يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَيَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ. فَإِذَا مَرُّوا بِآيةٍ فِيهَا تَشْوِيقٌ رَكَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً وَتَطَلَّعَتْ نُفُوسَهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً وَظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْيُنِهمْ. وَإِذَا مَرُّوا بِآيةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَظَنُّوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَشَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِمْ فَهُمْ حَانُونَ عَلَي أَوْسَاطِهِمْ،
مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَأَكُفِّهِمْ وَرُكَبِهِمْ وَأَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ يَطْلُبُونَ إِلَي اللهِ تَعَالَي فِي فَكَاكِ رِقَابِهِم؛(1) اما شب بهپا ايستند و قطعاتي از قرآن را بهآرامي و با انديشه و قرائت نيكو بخوانند. با قرآن خود را محزون سازند و داروي درد خود را در آن بيابند. وقتي به آيهاي برسند كه در آن بشارتهاي الهي باشد، بدان دل بندند و با شوق به آن نگاه ميكنند و گمان ميبرند پاداشي كه آيه از آن خبر ميدهد دربرابر چشم ايشان است و آن را ميبينند؛ و هرگاه به آيهاي برخورند كه ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن ميسپارند؛ چنانكه گويا صداي بر هم خوردن شعلههاي آتش و شيون و فرياد در بيخ گوشهايشان است. پس براي انجام ركوع خم ميشوند و پيشاني و دست و پايشان را بر خاك ميسايند و خاكسارانه خدا را نيايش ميكنند و از او رهايي خود را از آتش جهنم ميخواهند.
اين سخن امير مؤمنان علیه السلام كه شيعيان واقعي با خواندن قرآن خود را محزون ميسازند، به آن اشاره دارد كه بهتر است قرآن با غم و صداي حزنآور خوانده شود. در برخي از روايات نيز تصريح شده كه قرآن را بهگونهاي بخوانيد كه دل شنونده را غمگين سازد. در حديثي امام صادق علیه السلام فرمودند: إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ بِالْحُزْنِ فَاقْرَءَوهُ بِالْحُزْنِ؛(2) «قرآن براي اندوه [و تأثر در نفوس مردمان] نازل شده است. پس آن را با آواز حزين بخوانيد». همچنين درباره جمله وَيَسْتَثِيِرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ، برخي از شارحان نهج البلاغه گفتهاند: وقتي انسان با صداي غمگين قرآن ميخواند، اشكش جاري ميشود و با اين اشك، دردهايش بهبود مييابد و برطرف ميشود.
1. نهج البلاغه، خطبه 193.
2. محمدبنيعقوب کليني، الکافی، ج2، ص114، ح2.
«تطلّع» بهمعناي اشراف و تسلط داشتن بر چيزي و از بالا نگاه كردن به آن است. حضرت ميفرمايند: آنگاهكه شيعيان خالص و واقعي به آياتي برميخورند كه در آنها به نعمتها، رحمت و مغفرت خداوند بشارت داده شده، ازسر شوق و طمع دل به آنها ميسپرند و بهسان كسي كه قد برميافرازد تا از بالا بر چيزي اشراف يابد و بهخوبي آن را ببيند، ازسر شوق، جانهايشان را با آن آيات پيوند ميزنند و چنان به آنها ميانديشند كه احساس ميكنند نعمتها و رحمتي كه بدان بشارت داده شده، دربرابر چشمانشان حاضر است.
اما وقتي به آيههايي كه در آنها وعده عذاب داده شده و مردم را از عقوبت الهي ترساندهاند، گوش جان ميسپرند، با عمق جان پيامشان را درك ميكنند؛ آنسانكه گويي صداي همهمه و بر هم خوردن آتش جهنم و ناله جهنميان را ميشنوند.
حضرت پس از بيان حالت شيعيان واقعي هنگام خواندن قرآن، به بيان حالت ايشان هنگام ركوع و سجده ميپردازند و ميفرمايند: آنها در پيشگاه خداوند خم ميشوند و به ركوع ميروند و سپس سجده ميکنند و دستها و پاها و پيشاني بر زمين مينهند و عاجزانه از خداوند ميخواهند كه آنها را از آتش جهنم نجات دهد.
ارزش و اهميت عبادت و نجواي شبانه
حاصل اين فراز از خطبه امير مؤمنان علیه السلام اين است كه شيعيان حقيقي و خالص برنامهاي شبانه براي عبادت و بندگي خدا دارند و بخشي از آن برنامه را به خواندن قرآن و تدبير در آن اختصاص ميدهند. بخش ديگر را نيز به نماز و ركوع و سجود در پيشگاه خداوند و درخواست دريافت رحمت الهي و رهايي از
عذاب جهنم ميگذرانند. در قرآن نيز به عبادت در شب توجهي ويژه شده است. خداوند به پيامبرش توصيه ميكند كه بيشتر شب را به عبادت سپري كند:
يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَلِيلا * نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلا * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلا * إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلا * إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَأَقْوَمُ قِيلا؛(1) اي جامهبهخودپيچيده، شب را [به نماز] برخيز مگر اندكي، نيمي از آن را، يا اندكي از نيمه بكاه [تا به ثلث برسد]، يا بر آن بيفزاي [تا به دو ثلث رسد] و قرآن را شمرده و آرام [واضح و با درنگ] بخوان. ما بهزودي بر تو سخني سنگين و گرانمايه القا ميكنيم [يعني اين قرآن را بر تو فرو خواهيم فرستاد]، همانا ساعتهاي شب [براي عبادت] استوارتر و پابرجاتر، و به گفتار درستتر است [از عبادت روز].
همچنين خداوند در وصف پرهيزگاران و مؤمناني كه به مقامات عالي بهشت رسيدند، ميفرمايد: كَانُوا قَلِيلاً مِّنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُون * وَبِالأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُون؛(2) «اندكي از شب را ميخفتند [و بيشتر آن را به نماز و عبادت برميخاستند]، و سحرگاهان آمرزش ميخواستند».
اكنون اين پرسش مطرح ميشود كه چرا به عبادت در شب بيشتر توجه و بر آن تأكيد شده است؟ پاسخ اين است كه تأكيد بر عبادت در شب، بهدليل مطلوب بودن حضور قلب و انقطاع اليالله در عبادت است و روح عبادت در قطع توجه به غير خدا و توجه كامل به خداوند است. سرگرميهاي روز و نيز شرايط طبيعي و پديدههاي محيطي كه در روشنايي روز ديده ميشوند، توجه انسان را به خود
1. مزمل (73)، 1ـ6.
2. ذاریات (51)، 17ـ18.
جلب ميكنند و از توجه او به خداوند ميكاهند. ازاينرو، در شب كه انسان از سرگرميهاي روزانه فارغ شده و بهدليل تاريك بودن محيط، توجهش به پيرامون خويش جلب نميشود، آمادگي بيشتري براي حضور قلب و تمركز بر عبادت دارد. البته ما چون به تاريكي عادت نكردهايم، اين وضعيت را نميتوانيم تحمل كنيم و شب در حال عبادت نيز چراغ را روشن ميكنيم. اما شايسته آن است كه انسان عبادت شبانهاش را در تاريكي انجام دهد و اگر چند روزي در تاريكي شب نماز بخواند رفتهرفته با تاريكي انس ميگيرد.
در گذشته كه برق نبود، با فرارسيدن شب، شهر يكپارچه تاريك ميشد. روشنايي اندك مساجد نيز از چراغهاي پيهسوز فراهم ميشد تا مردم كه براي عبادت و نماز به مسجد ميرفتند، هرچند بهصورت محدود، همديگر را ببينند تا زمين نخورند و براي يكديگر مزاحمتي فراهم نياورند. پس از توليد دستگاههاي مولد برق نيز چنان نبود كه از سر شب تا صبح برق در اختيار مردم قرار گيرد، بلكه چند ساعت آغازين شب برق بود و پسازآن برق قطع ميشد. در زمان تحصيل ما در مدرسه فيضيه، تنها چهار ساعت آغازين شب، شهر قم و مدرسه فيضيه برق داشت و پسازآن شهر خاموش ميشد.
طبيعي است كه در تاريكي شب كه مردم در خانههاي خود به سر ميبرند و بسياري از آنها استراحت ميكنند، سكوت و آرامش همهجا را فراميگيرد و سروصدايي نيست كه توجه انسان را جلب كند. اين تاريكي موجب ميشود كه انسان چيزي را نبيند و درنتيجه مناظر اطراف، توجهش را جلب نميكنند. درنتيجه، فرصت مناسبي براي عبادت فراهم ميآيد و انسان ميتواند فارغ از عواملي كه موجب پراكندگي حواس و توجه انسان ميشوند، با حضور قلب و توجه بيشتر عبادت كند. بهواقع براي مشتاقان عبادت، شب بستر مناسبي براي
رازونياز است و انگيزه آنها براي عبادت در شب بيشتر ميشود. طبيعي است وقتي انسان در شب با حضور قلب و توجه بيشتر نماز ميخواند، تأثير عبادتش بيشتر و پايدارتر خواهد بود. اما در روز كه مردم به تكاپو و تلاش و فعاليت روزانه ميپردازند، فرصت كمتري براي عبادت فراهم است و زمان انسان بيشتر صرف كار و تلاش و فراهم آوردن روزي ميشود. در ادامه آيات سوره مزمل كه به آنها اشاره كرديم، خداوند ميفرمايد: إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَوِيلا؛(1) «زيرا تو را در روز آمدوشد [كار و شغل] دراز و بسيار است [پس شب را ويژه عبادت و خلوت و مناجات قرار بده]».
پس چنانكه خداوند در آيه ششم سوره مزمل، با تعبير «أشَدُّ وَطْئا»، عبادت شبانه را عميقتر، پايدارتر و مؤثرتر معرفي ميكند، بهدليل موقعيت ويژه شب كه نظر انسان به محيط اطراف جلب نميشود، ذهن انسان براي تمركز آمادگي بيشتري دارد. اگر انسان در آن فرصت مناسب، با حضور قلب و تمركز عبادت كند، آن عبادت تأثيري بيشتر بر قلبش مينهد و اثرش راسختر و پايدارتر خواهد بود. ازاينرو، سفارش شده كه انسان در روز نمازش را در محلي كوچك و خلوت بخواند و در برابرش تصاوير و نقاشي نباشد تا توجهش بدان جلب نشود و از حضور قلبش براي نماز كاسته نشود. درباره سلمان نقل شده كه محل نماز او بهاندازهاي بود كه تنها يك نفر ميتوانست در آن بايستد و نماز بخواند. طبيعي است كه در چنين محل كوچكي، تمركز و توجه انسان بيشتر خواهد بود.
روز؛ فرصت فعاليت و حضور در اجتماع
همچنانكه انسان مؤمن و خالص شب را به عبادت سپري ميكند، در روز به انجام
1. مزمل (73)، 7.
وظايف فردي و اجتماعي و فعاليت ميپردازد. بهدستور خداوند، انسان بايد در روز به فعاليت و كسب روزي بپردازد و روا نيست آدمي در انزوا به سر برد و از فعاليتهاي اجتماعي دور بماند. خداوند اين عالم را آفريده و به انسان حيات و نعمتهايي را ارزاني داشته و فرصتهايي را براي او قرار داده تا از همه آنها استفاده كند و با بهرهبرداري از آنچه دارد به كمال و تعالي دست يابد و هيچگاه از خداوند غافل نشود؛ چنانكه امام حسين علیه السلام در دعاي خود در روز عرفه ميفرمايند:
إِلهِي عَلِمْتُ بِاخْتِلاَفِ الآثَارِ وَتَنَقُّلاَتِ الأَطْوَارِ أَنَّ مُرَادَكَ مِنِّي أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَيَّ فِي كُلِّ شَيْءٍ حَتَّي لاَ أَجْهَلَكَ فِي شَيْء؛(1) خدايا، از تنوع و ازپيهمآمدن آثار و پديدهها و گوناگوني و دگرگوني در احوال جهان دانستم كه غرض تو از آفرينش من اين است كه خود را در هر چيزي به من بشناساني و من در هيچيك از امور عالم از تو غافل نباشم.
از ديدگاه اسلام، پذيرفته نيست كه انسان بهدور از اجتماع و در صومعه و دير زندگي كند و در انزوا عبادت كند. در اين صورت عبادت تكبعدي است و به بُعد فردي و شخصي آن بسنده شده است؛ حالآنكه عبادت داراي زمينههاي اجتماعي است و كسي كه در انزوا به سر ميبرد، از انجام عبادات اجتماعي بازميماند. وي به آموزش ديگران، امربهمعروف و نهيازمنكر و خدمت به خلق نميپردازد و جهاد در راه خدا برايش بيمعنا خواهد بود. درحاليكه در كنار عبادت فردي، بايد اين عبادتهاي مهم اجتماعي نيز انجام پذيرند و شكي نيست كه درس خواندن، موعظه كردن، رسيدگي به فقرا، امربهمعروف و نهيازمنكر، جهاد در راه خدا و ديگر عبادتهاي اجتماعي بيشتر در روز انجام ميشوند. پس بايسته است كه انسان روز را به انجام وظايف فردي و اجتماعي اختصاص دهد و
1. شيخعباس قمي، مفاتیح الجنان، دعای امام حسین علیه السلام در روز عرفه.
پس از استراحت در بخشي از شب، در باقيمانده آن عبادت كند. البته اگر كسي در شب نيز به انجام نمازهاي واجب خود بسنده كند، مؤاخذه نميشود، اما براي رسيدن به مقامات عالي، بايد عبادت و مناجاتهاي طولاني شبانه داشت.
شيعيان واقعي و رعايت ادب خواندن قرآن و انديشيدن در آن
حضرت درباره كيفيت برنامه عبادي شبانه شيعيان واقعي فرمودند: آنان بخشي از برنامه شبانه خود را به خواندن قرآن اختصاص ميدهند و برپا ميايستند و بهصورت ترتيل و آرام و شمرده قرآن ميخوانند. وقتي انسان، آرام و شمرده قرآن ميخواند، به مفاهيم و پيامهاي آيهها توجه ميكند و فرصت تدبير در آنها را دارد و ميتواند آنچه را آيات خبر ميدهند پيش چشمش مجسم كند. حتي احساس كند او مخاطب قرآن است. اما وقتي انسان با سرعت قرآن ميخواند، مجال تفكر و توجه به آيات را پيدا نميكند و درنتيجه، آن آيهها تأثير چنداني بر او نميگذارند. برخي گفتهاند از سخن امير مؤمنان علیه السلام برداشت نميشود كه ملازمهاي بين ايستادن و خواندن قرآن وجود داشته باشد و چنان نيست كه شيعيان واقعي كه امير مؤمنان علیه السلام از آنها سخن ميگويند، پيوسته شبها در حال ايستاده قرآن ميخواندند. اما اين برداشت، خلاف ظاهر روايت است و از ظاهر سخن آن حضرت استفاده ميشود كه آنها به اين كار پايبند بودند كه با احترام بايستند و قرآن بخوانند. خواندن قرآن در حال ايستاده و روبهقبله ادبي ويژه است كه اولياي خدا رعايت ميكردهاند و ارزشمندتر از آن است كه انسان بنشيند و تكيه بدهد و قرآن بخواند. البته حدي خاص براي عبادت و خواندن قرآن معين نشده و هركس به فراخور حال ميتواند هرچهقدر توان دارد قرآن بخواند و عبادت كند. آنچه درباره عبادت شبانه رسول خدا صلی الله علیه و آله در سوره مزمل آمده و نيز آنچه درباره
عبادت شبانه شيعيان واقعي در سخن امير مؤمنان علیه السلام آمده، بهمنزله معيار و حد مطلق براي همگان معرفي نشده است. اگر انسان از انجام آن سطح از عبادات ناتوان باشد، ميتواند به كمتر از آن بسنده كند. ازاينجهت خداوند ميفرمايد:
إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِن ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَه مِّنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْضَى وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْه؛(1) پروردگارت ميداند كه تو نزديك دوسوم شب و نيم آن و يكسوم آن را به نماز برميخيزي و گروهي از آنان كه با تواَند نيز [چنين ميكنند] و خدا شب و روز را اندازه ميكند [و ميداند كه شما چه اندازه از شب را به نماز ميايستيد و] ميداند كه شمار آن را نتوانيد داشت. پس [به مهر و بخشايش خود] بر شما بازگشت (آن را بر شما سبك ساخت). پس هرچه ميسر شود از قرآن بخوانيد. ميداند كه برخي از شما بيمار و برخي ديگر به جستوجوي فضل خدا (روزي) در سفرند و گروهي ديگر در راه خدا كارزار ميكنند. پس هرچه ميسر شود از آن بخوانيد.
محدوده نجوا با خدا
خداوند ميفرمايد كه همه شما نميتوانيد دو ثلث يا نيمي و يا يك ثلث شب را به عبادت سپري كنيد؛ چون بسياري از شما در سفريد و سفر دشواريهايي دارد. در گذشته مسافرت بسيار خستهكننده بود. افراد پس از آنكه سوار بر شتر يا اسب
1. مزمل (73)، 20.
و الاغ يا با پاي پياده مسافرت ميكردند، مجبور بودند پس از پيمودن مسافتي براي رفع خستگي استراحت كنند، و سپس به سفر خود ادامه دهند. طبيعي است فرد مسافر نميتواند زمان چنداني را به عبادتهاي مستحبي بگذراند. همچنين فرد بيمار نميتواند دو ثلث شب را به خواندن قرآن و نافله شب و مناجات اختصاص دهد. پس هركس بايد هرقدر برايش امكانپذير است عبادت كند و قرآن بخواند. نبايد پنداشت كه اگر كسي خواست سحر عبادت كند، حتماً بايد عبادتش چند ساعت طول بکشد، بلكه اگر ده دقيقه عبادت كند كافي است. يكي از وسوسهها و راههاي شيطان براي بازداشتن انسان از سحرخيزي آن است كه به او القا ميكند براي عبادت شبانه بايد چند ساعت زمان صرف كرد. آنگاه با اين تصور كه صرف اين زمان براي عبادت امور زندگي انسان را مختل ميكند، انسان را از سحرخيزي و خواندن نماز شب بازميدارد. حالآنكه نماز شب را ميتوان در ده يا پانزده دقيقه خواند. البته اگر كسي بيشتر همت كند، ميتواند زمان بيشتري را به آن اختصاص دهد و افزون بر نماز شب، قرآن نيز بخواند.
از برخي آيههاي قرآن برداشت ميشود كه مراد از قرائت قرآن، تنها خواندن آن نيست، بلكه مراد، تلاوت قرآن در نماز است؛ مانند آيه وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا؛(1) «و نماز بامداد را بهپا دار كه خواندن نماز بامداد در ديد و حضور [فرشتگان شب و روز] است».
با توجه به مقارنت قرآن با نماز در اين آيه نوراني، در روايات آمده است كه مراد از «قرآن الفجر» نماز صبح است. اسحاقبنعمار نقل ميكند: به امام صادق علیه السلام عرض كردم:
أَخْبِرْنِي عَنْ أَفْضَلِ الْمَوَاقِيتِ فِي صَلاَةِ الْفَجْرِ؟ قَالَ: مَعَ طُلُوعِ الْفَجْرٌ إِن
1. اسراء (17)، 78.
اللهَ تَعَالَي يَقُولُ؛ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودا؛ يَعْنيِ صَلاَةَ الْفَجْرِ تَشْهَدَهَا مَلاَئِكَةُ النَّهَارِ وَمَلاَئِكَةُ اللَّيْلِ. فَإِذَا صَلَّي الْعَبْدُ صَلاَةَ الصُّبْحِ مَعَ طُلُوعِ الْفَجْرِ أُثْبِتَتْ لَهُ مَرَّتَينِ أَثْبَتَهَا مَلاَئِكَةُ اللَّيْلِ وَمَلاَئِكَةُ النَّهَار؛(1) «مرا از بهترين زمان براي خواندن نماز صبح آگاه فرما». فرمود: «هنگام طلوع فجر؛ زيرا خداوند ميفرمايد: "بهتحقيق قرآن فجر مشهود است"؛ يعني نماز صبح را هم فرشتگان روز و هم فرشتگان شب ميبينند. پس اگر بندهاي نماز صبحش را هنگام طلوع فجر بخواند، ثواب آن دو بار در نامه اعمالش نوشته ميشود: هم فرشتگان روز مينويسند، هم فرشتگان شب».
در برخي آيههاي قرآن، خداوند خطاب به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله بر انجام سجده و تسبيح طولاني در شب تأكيد ميكند و ميفرمايد: وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلاً طَوِيلا؛(2) «و در پاسي از شب او را سجده كن و به پاكي بستاي». شايد از جمع بين سجده و تسبيح در آيه يادشده بتوان برداشت كرد كه شايسته است انسان در شب سجدههاي طولاني انجام دهد و در آنها خداوند را تسبيح كند. در آيه ديگر، درباره فضيلت ستايش خدا در آغاز و پايان شب ميفرمايد: وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبارَ النُّجُوم؛(3) «و او را در پاسي از شب و هنگام رفتن و ناپيدايي ستارگان (طلوع فجر) به پاكي ياد كن».
اهميت عبادت خدا و تدبر در قرآن
از آنچه امير مؤمنان علیه السلام درباره برنامه شبانه شيعيان واقعي و حالت آنها هنگام
1. عبدعلیبنجمعه عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج4، ص223.
2. انسان (76)، 26.
3. طور (52)، 49.
تلاوت قرآن فرمودهاند درمييابيم كه شايسته است ما نيز قرآن را با تفكر و تدبر بخوانيم؛ آنسانكه وقتي آيات رحمت الهي را ميخوانيم، رحمت خداوند و نعمتهاي بهشتي را فراروي خود بيابيم و احساس كنيم كه به تماشاي آنها نشستهايم و وقتي آيات عذاب را ميخوانيم، صداي همهمه آتش جهنم و شيون دوزخيان را در گوش خود احساس كنيم. اگر نتوانستيم چنين حالتي را براي خود پديد آوريم، دستكم بكوشيم آيات قرآن را با توجه به معاني و مفاهيم آنها بخوانيم و هنگام تلاوت، به مسائل و مشكلات ماديمان نينديشيم. همچنين بكوشيم شبها به نماز و مناجات و ركوع و سجدههاي طولاني بپردازيم. درباره برخي شاگردان و تربيتيافتگان مكتب پيامبر و اهلبيت علیهم السلام نقل شده كه آنان گاهي همه شب را به ركوع سپري ميكردند و آن را «ليلةالركوع» نام مينهادند. گاهي نيز همه شب را به سجده سپري ميكردند و آن را «ليلةالسجود» ميناميدند. درباره اويس قرني، از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده كه عبادتهاي طولاني داشت و يك شب را به ركوع ميگذراند و شب ديگر را به سجده.
اين حالات درباره برخي از بزرگان و علما نيز نقل شده است. براي من تصور اينكه كسي بيشتر طول شب را به يك ركوع يا يك سجده سپري كند، بسيار دشوار بود؛ تااينكه شخصي موثق از قول خادم امام رضا علیه السلام داستان ركوع طولاني مرحوم شيخحسنعلي نخودكي اصفهاني را برايم نقل كرد. درنتيجه، وجود آن حالات در اولياي خدا برايم باورپذير شد. آن خادم درباره مرحوم شيخحسنعلي نخودكي كه در مشهد مقدس زندگي ميكرد نقل كرده بود: ايشان پايبند بود كه هر شب به پشتبام حرم مطهر برود و تا صبح به نماز و عبادت بپردازد. نماز و ركوع ايشان نيز بسيار طول ميكشيد. يك شب سرد زمستاني ايشان در پشتبام حين نماز به ركوع رفت و ركوعش طول کشيد. بنده چند دقيقه صبر كردم كه ايشان سر از
ركوع بردارد، اما ركوع ايشان ادامه يافت. ناگهان برف نيز باريدن گرفت، اما ايشان زير برف به ركوعش ادامه داد و هرچه بنده صبر كردم نمازش پايان نيافت. سرانجام سردم شد و طاقت نياوردم كه آنجا بمانم. پس لباس گرمي كنار ايشان نهادم تا بپوشند و در را بستم و به خانه رفتم. اما در خانه پيوسته براي شيخحسنعلي نگران بودم كه با اين برف چه خواهد کرد. پيش از اذان صبح و زودتر از ديگر شبها به حرم و پشتبام رفتم و با كمال تعجب ديدم كه ايشان همچنان در حال ركوع است و حدود يك وجب برف روي پشتش نشسته است.
براثر اين عبادتها و بندگيهاي خالصانه، خداوند به آن مرحوم مقامي بخشيد و نفسي داد كه خراسانيها به تواتر نقل كردهاند با دانهاي انجير بيماريهاي سخت و درمانناپذير را شفا ميداد. بيماراني كه پزشكان به آنها پاسخ منفي داده بودند و بيماريشان را درمانناپذير ميدانستند، نزد آن مرحوم ميرفتند و ايشان بر دانة انجيري دعا ميخواند و آن را به آنها ميداد. آن بيماران نيز با خوردنش شفا مييافتند.
ما به مقامات اولياي خدا دست نيافتهايم و نميتوانيم عبادات طولاني و ركوع و سجدة طولاني داشته باشيم و حتي تصور اينكه شبي را به سجده يا ركوع بگذرانيم برايمان دشوار است، چه رسد به انجام آن. اما دستكم بكوشيم شباهتي به اولياي خدا بيابيم و نمازمان را سرسري نگيريم و با تأمل و تدبر بخوانيم. در روايت آمده است: إِذَا اسْتَعْجَلَ الْعَبْدُ فِي صَلاَتِهِ يَقُِولُ اللهُ سَبْحَانَهُ واسْتَعْجَلَ عَبْدِي أَيَرَاهُ يظُنُّ أَنَّ حَوَائِجَهُ بِيَدِ غَيْرِي؛(1) «وقتي بنده در نمازش شتاب ميكند، خداي تعالي به او ميفرمايد: "بنده من شتاب كرد. آيا ميپندارد كه نيازهايش در دست كسي جز من است؟"» پس بكوشيم بيشتر به نمازمان اهميت دهيم و زمان
1. احمدبنفهد حلی، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص154.
بيشتري صرف آن كنيم. بكوشيم هنگام قرائت قرآن در نماز يا غير نماز، محتواي آيات قرآن را براي خودمان مجسم كنيم. احساس كنيم نعمتها و بهشتي را كه آيات قرآن از آن خبر ميدهند ميبينيم و صداي همهمه آتش جهنم را كه آيات عذاب از آن خبر ميدهند ميشنويم.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org