- مقدمه معاونت پژوهش
- گفتار نخست: نقش ايمان و كفر در سعادت و شقاوت و خسران انسان
- گفتار دوم: انگيزههاي غيرالهي و شيطاني از ادعاي ايمان و اسلام
- گفتار سوم: شرايط عنايت خداوند به شيعيان و حفظ آنان از خطرها
- گفتار چهارم: ضرورت گسترش آموزههاي اهلبيت علیهم السلام در جامعه
- گفتار پنجم: ضرورت رسيدگي شيعيان به يكديگر
- گفتار ششم: راه رهايي از تباهي و فساد و مظاهر فرهنگ غرب
- گفتار هفتم: امام رضاعلیه السلام و مدعيان تشيع
- گفتار هشتم: توصيفي ديگر از ويژگيهاي برجستة شيعيان واقعي
- سيماي شيعيان و پرهيزگاران در خطبه متقين امير مؤمنان علیه السلام (بر اساس روايت نوف بكالي)
- گفتار نهم: معرفت ناب و تكليفمداري؛ دو ويژگي مهم شيعه واقعي (1)
- گفتار دهم: معرفت ناب و تكليفمداري؛ دو ويژگي مهم شيعه واقعي (2)
- گفتار يازدهم: بازشناسي عرفان حقيقي از عرفانهاي كاذب
- گفتار دوازدهم: شيعيان واقعي؛ برخوردار از ملكات و فضايل ناب انساني
- گفتار سيزدهم: بازشناسي رابطة دين و اخلاق
- گفتار چهاردهم: جايگاه راستگويي و درستكرداري در معارف اسلام
- گفتار پانزدهم: ويژگي ميانهروي در شيعيان واقعي
- گفتار شانزدهم: منش فروتنانه شيعيان واقعي
- گفتار هفدهم: شكوه عبادت و بندگي نزد شيعيان واقعي
- گفتار هجدهم: رضاي شيعيان واقعي به قضاي الهي
- گفتار نوزدهم: شيعيان واقعي و شوق ديدار معبود (1)
- گفتار بيستم: شيعيان واقعي و شوق ديدار معبود (2)
- گفتار بيستويكم: عظمت خداوند و خُرديِ آفريدگان در چشم شيعيان واقعي
- گفتار بيستودوم: شيعيان واقعي و مشاهده فراسوي دنيا
- گفتار بيستوسوم: شيعيان واقعي و اندوه حرمان از ديدار معشوق
- گفتار بيستوچهارم: زهد و سلوك شيعيان واقعي
- گفتار بيستوپنجم: عبادت و آخرتطلبي شيعيان واقعي
- گفتار بيستوششم: بياعتنايي شيعيان واقعي به دنيا
- گفتار بيستوهفتم: برنامه شبانه شيعيان واقعي
- گفتار بيستوهشتم: برنامه روزانه شيعيان واقعي (1)
- گفتار بيستونهم: برنامه روزانه شيعيان واقعي (2)
- منابع
- نمايهها
گفتار دوم
انگيزههاي غيرالهي و شيطاني از ادعاي ايمان و اسلام
در جلسه پيش گفتيم كه از ديدگاه اسلام، ايمان به خدا اساس همه ارزشها و شرط تأثير آنها در پذيرش اعمال انسان است. دربرابر، اساس ضد ارزشها كفر به خدا و تكذيب آيههاي الهي است و اين اعتقاد از ضروريات اسلام است. وقتي از عظمت و شرافت ايمان سخن ميگوييم، چهبسا كساني كه خود را مؤمن ميدانند دچار غرور شوند و از اين زاويه، براثر وسوسه شيطان به خود ببالند كه كافر نيستند و چون به خداوند ايمان دارند، اهل نجات و سعادتاند. همچنين وقتي انسان مينگرد كه ديگر ويژگيهاي ارزشمند، مانند تقوا، بردباري و شكر در قرآن و روايات ستوده شدهاند، ممكن است خود را آراسته به آن صفات بداند و خدا را سپاس گويد كه برخوردار از بردباري و تقوا و شكرگزار خداست. يكي از راههاي شايع براي وسوسهگري شيطان و گرفتار كردن به غرور، اين است كه انسان مرتبهاي از يك صفت ارزشمند را گاه حتي بهگونهاي ضعيف داراست، يا در عين نداشتن صفتي خود را از آن برخوردار ميداند، ولي ادعا ميكند كه از كمال و ارزشي بهرهمند است. ازاينجهت، قرآن بر اين حقيقت تأكيد دارد، كساني ادعا ميكنند كه از كمال و ارزشي برخوردارند، اما درواقع بهرهاي از آن
ندارند و ادعاي آنها واهي و دروغين است. حتي كساني بهدروغ و براي كسب منافع دنيوي، ادعاي برخورداري از كمال و ارزشي را دارند. قرآن درباره ادعاي دروغين منافقان بر شهادت به رسالت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله ميفرمايد: إِذَا جَاءكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُون؛(1) «چون منافقان (آنها كه دل و زبانشان يكي نيست) نزد تو آيند، گويند: گواهي ميدهيم كه هرآينه تو فرستاده خدايي و خدا ميداند كه تو فرستاده اويي و خدا گواهي ميدهد كه همانا منافقان دروغگويند».
رسالت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله حق است و شهادت بدان نيز حق است، اما چون منافقان، رسالت آن حضرت را باور ندارند و در باطن، او را فرستاده خداوند نميدانند، از او پيروي نميكنند. آنان براي برخورداري از منافع همزيستي با مسلمانان و يافتن زمينه و فرصتي براي نفوذ در آنان و ايجاد شكاف و انحراف در امت اسلامي، درظاهر به رسالت آن حضرت شهادت ميدهند؛ اما چون اين ادعا و شهادت آنان دروغين است، خداوند ايشان را تكذيب ميكند. نظر به انحراف و فسادي كه منافقان ايجاد ميكنند، خطر آنان براي امت اسلامي از خطر كفار شديدتر و سهمگينتر است. در جايجاي قرآن، ازجمله در سوره منافقون و اوايل سوره بقره، خداوند آنان را نكوهش كرده و خطر منافقان را گوشزد كرده است. ازآنجهت كه منافقان از كفار نيز پستترند، خداوند درباره جايگاه آنان در جهنم ميفرمايد: إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا؛(2) «همانا منافقان در پايينترين طبقه دوزخاند و هرگز براي آنها ياوري نيابي».
1. منافقون (63)، 1.
2. نساء (4)، 145.
تفاوت شيعيان ظاهري با شيعيان واقعي
گذشته از منافقان كه تكليف آنان روشن است، كساني بهراستي ميپندارند كه ايمان دارند، اما به حقيقت ايمان جاهلاند. همچنين بسياري از دوستداران امير مؤمنان علیه السلام ادعا ميكنند كه شيعهاند، اما نميدانند شيعه كيست و چه مسئوليتها و وظايفي دارد. آنان ادعا ميكنند كه شيعهاند، اما امير مؤمنان علیه السلام آنان را شيعه خود نميشناسد. كساني كه شيعه واقعي نيستند، وقتي از محبت خداوند به شيعيان، نزول باران و دفع بلاها به برکت وجود ايشان و بخشش گناهان و ديگر فضايل شيعيان سخن به ميان ميآيد، به خود ميبالند و خود را مشمول آن مقامات و فضايل ميدانند. شيطان از اين راه، آنها را ميفريبد تا احساس كنند سعادتمند و نيكفرجاماند. چنان نيست كه هركس به خداوند اعتقاد دارد، مؤمن باشد؛ يا بهسبب دوستي امير مؤمنان علیه السلام انسان، شيعه آن حضرت نميشود و از فضايل و صفات ارزشمندي كه يك شيعه بايد داشته باشد، بهرهمند نميگردد. همه ما بايد با مراجعه به آموزههاي قرآن و روايات، ويژگيهاي يادشده براي مؤمن و شيعه را در خويش جستوجو كنيم. چهبسا وقتي ما به روايات و سيره اهلبيت علیهم السلام مراجعه ميكنيم، دريابيم كه شيعه واقعي نيستيم و با فريب شيطان ادعايي داريم كه نميتوانيم اثبات كنيم. درواقع فضايل و صفات ارزشمند شيعه واقعي در ما يافت نميشود.
بايسته است كه به مطالعه روايات در مجموعههاي روايي مانند بحار الانوار، ذيل عنوان صفات مؤمن و شيعه بپردازيم و بنگريم آن بزرگواران چه كساني را مؤمن و شيعه ميدانند و چه خصلتهايي را براي مؤمن و شيعه برشمردهاند. بدينترتيب با عنوان شيعه، خود را فريب نخواهيم داد و خواهيم كوشيد صفات يك شيعه واقعي را در خود گرد آوريم. همچنين فضاي ذهنمان با آموزههاي
نوراني آن بزرگواران آشنا ميشود. دراينباره چهار روايت را درباره صفات شيعه از جلد 68 بحار الانوار، باب نوزدهم به شما عزيزان تقديم ميداريم.
ويژگيهاي سهگانه شيعيان واقعي
در روايت نخست امام صادق علیه السلام ميفرمايد:
إِمْتَحِنُوا شِيعَتَنَا عِنْدَ مَوَاقِيتِ الصَّلَوَاتِ كَيْفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَيْهَا وَإِلَي أَسْرَارِنَا كَيْفَ حِفْظُهُمْ لَهَا عِنْدَ عَدُوِّنَا وَإِلَي أَمْوَالِهِمْ كَيْفَ مُوَاسَاتُهُمْ لإِخْوَانِهِمْ فِيهَا؛(1) شيعيان ما را در سه زمينه بيازماييد: هنگام نمازها كه چگونه آنها را رعايت و محافظت ميكنند؛ و درباره اسرار ما كه چگونه آنها را از دشمنانمان حفظ ميكنند و درباره داراييشان كه چگونه از آنها به برادران خود کمک ميکنند.
1. اهتمام به نماز اول وقت
در اين روايت، امام علیه السلام سه ويژگي براي شيعيان برشمرده است. نخست خواندن هميشگي نماز در اول وقت است. اولياي دين و امامانمان علیهم السلام كه ادعاي دوستي و پيروي آنها را داريم، از ما انتظار دارند وقتي بانگ اذان برميخيزد، كارهاي ديگر را كنار نهيم و به مسجد برويم و نماز بخوانيم. يعني بهگونهاي برنامههاي خود را تنظيم كنيم كه بتوانيم نمازمان را اول وقت بخوانيم. آنان كساني را كه هنگام نماز اول وقت به كسبوكار ميپردازند و يا خود را با سخن گفتن و يا تماشاي تلويزيون و انجام ديگر كارهاي پوچ و بيفايده سرگرم ميكنند و در پايان وقت، نماز ميخوانند، شيعه خويش نميدانند.
1. محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج68، باب 19، ص149، ح1.
2. حفظ اسرار اهلبيت علیهم السلام و رعايت تقيه
مسئله حفظ اسرار ائمه اطهار علیهم السلام در زمان آن بزرگواران، بهويژه زمان امام باقر و امام صادق علیهم السلام حياتي بود و اهميتي ويژه داشت. بنياميه با همه توان با اهلبيت علیهم السلام دشمني ميكردند؛ ازجمله، فاجعة كربلا و جنايات ديگري كه پس از آن درحق اهلبيت علیهم السلام انجام دادند و نامي ننگين و سياه از خويش در تاريخ به جاي گذاشتند. آنان چون دست خود را به خون فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهلبيت علیهم السلام و ياران آن حضرت آغشته كردند، ميان مسلمانان رسوا و خوار گشتند. سرانجام، بنيعباس با سوءاستفاده از اين فرصت، براي كسب قدرت و موقعيت سياسي و اجتماعي و بهبهانه طرفداري و حمايت از اهلبيت رسول خدا صلی الله علیه و آله عليه بنياميه قيام كردند. آنان بهنام طرفداري از اهلبيت علیهم السلام و انتقام گرفتن از جنايتهاي بنياميه درحق ايشان و حتي با اعلام اينكه ما از اهلبيت علیهم السلام و فرزندان عباس، عموي پيامبر صلی الله علیه و آله هستيم، توانستند بسياري از شيعيان، ازجمله شيعيان خراسان بهرهبري ابومسلم خراساني را جذب كنند. اما وقتي با حمايت شيعيان و دشمنان بنياميه بر اوضاع چيره شدند و حكومت را به دست گرفتند، ماهيت پليد و واقعي خود را نشان دادند و به جناياتي درحق اهلبيت علیهم السلام دست زدند كه بنياميه نيز بدان آلوده نگشته بود.
در زمان امام باقر و امام صادق علیهم السلام اساس تشيع با خطر جدي روبهرو شد و آن حضرات با تدبيري الهي و با توصيه و الزام شيعيان به رعايت تقيه، كيان تشيع را حفظ كردند. در آن دوران، شيعيان با رعايت تقيه، بهمنزله يك تاكتيك و تدبير مهم سياسي، افزون بر پايبندي به باورهاي مذهبي خود و عمل به دستورهاي ديني، ميكوشيدند دربرابر دشمنان اهلبيت علیهم السلام اعتقادات ويژه خويش را اظهار نكنند. اگر اختلافهاي عقيدتيشان با مخالفان نيز آشكار ميگشت و بهمنزله
دوستان اهلبيت علیهم السلام شناخته ميشدند، ميكوشيدند كه نزدشان چون آنان نماز و ديگر مناسك و واجبات ديني را انجام دهند تا حساسيت برنينگيزد. برخي از مخالفان وقتي ميديدند شيعيان مانند آنان نماز و ديگر مناسك ديني را به جاي ميآورند، دشمنيشان را با اهلبيت علیهم السلام آشكار نميكردند و گاهي حتي اظهار ارادت ميكردند.
اما اهلبيت علیهم السلام شاگرداني خاص و اصحابي سرّي داشتند كه پنهاني، آموزهها و حقايق ناب تشيع را به آنان ميآموختند و اسرارشان را در اختيار آنها ميگذاشتند. ايشان تأكيد ميكردند كه آنها اين اسرار را پنهان دارند و فاش نسازند، اما برخي اصحاب كمطاقت آن اسرار را فاش ميساختند. بدينترتيب، خود و اهلبيت علیهم السلام را گرفتار ميساختند. اين وضعيت ادامه داشت تا آنكه در زمان آلبويه و نيز در دوران ديالمه، عضدالدوله ديلمي و ديگران در بخشهايي از ايران بهطورناقص حكومت شيعي را برپا داشتند. ازآنپس، شيعيان توانستند آزادانه به مناسك خود عمل كنند. سرانجام در زمان صفويه، حكومت شيعي بهطوركامل در سراسر ايران گسترش يافت و ازآنپس، شيعيان آزادانه عقايد خود را اظهار ميداشتند و بنابر مكتب تشيع، نماز و ديگر مناسك ديني خود را بهجاي ميآوردند. بههرحال، در دوران خفقاني كه شيعيان زير سلطه دشمنان قرار داشتند و شيعه بودن جرمي بزرگ بود كه تحمل زندان و شكنجههاي طاقتفرسا و حتي مرگ را در پي داشت، تقيه و پنهان كردن اسرار اهلبيت علیهم السلام نقشي مهم در حفظ حيات شيعه داشت. اگر آن زمان ايشان تقيه را رعايت نميكردند، امروز از تشيع خبري نبود؛ نه شيعهاي باقي ميماند، نه كسي از اهلبيت علیهم السلام چيزي ميدانست. با توجه به نقش حياتي و مهم تقيه و حفظ اسرار اهلبيت علیهم السلام در ابقاي تشيع و معارف بلند اهلبيت علیهم السلام ، امام ميفرمايند: يكي از صفات شيعيان، حفظ اسرار اهلبيت علیهم السلام از
دشمنان است. آنان كساني را كه اسرار را فاش ميساختند و بدينوسيله موجب ريخته شدن خون شيعيان و تهديد تشيع ميشدند، شيعيان خود نميشناختند.
نمود رعايت تقيه و حفظ اسرار اهلبيت علیهم السلام در زمان ما
امروزه، گرچه با استقرار حكومت اسلامي و شيعي و برطرف شدن خطرها و تهديدهايي كه در زمان اهلبيت علیهم السلام وجود داشت، آن نوع تقيه و پنهان ساختن اسرار مطرح نيست، بهگونهاي ديگر بايد برخي از اسرار اهلبيت علیهم السلام را حفظ كرد؛ يعني برخي از مراتب معرفت و ايمان اهلبيت علیهم السلام را از كساني كه تاب پذيرش آنها را ندارند، كتمان كرد. چهبسا افشاي آن اسرار براي مردم بدآموزي داشته باشد و موجب انحراف و برداشت نادرست آنان از معارف اهلبيت علیهم السلام شود؛ يا موجب شود كه مردم درباره اهلبيت علیهم السلام غلو كنند. جابربنعبدالله انصاري نقل ميكند: وقتي امير مؤمنان، علي علیه السلام مژده فتح خيبر را براي رسول خدا صلی الله علیه و آله آورد، ايشان به امام علیه السلام فرمود:
لَوْ لَا أَنْ تَقُولَ فِيكَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِي مَا قَالَتِ النَّصَارَى لِلْمَسِيحِ عِيسَى بْنِ مَرْيَمَ لَقُلْتُ فِيكَ الْيَوْمَ قَوْلًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ رِجْلَيْكَ وَ مِنْ فَضْلِ طَهُورِكَ يَسْتَشْفُوا بِهِ وَ لَكِنْ حَسْبُكَ أَنْ تَكُونَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ تَرِثُنِي وَ أَرِثُكَ وَ أَنَّكَ مِنِّي بِمَنْزِلَه هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي؛(1) اگر جماعتي از امتم درباره تو نميگفتند، آنچه را نصارا درباره عيسيبنمريم گفتند، امروز درباره تو چيزي ميگفتم كه به هيچ جمعي گذر نكني، مگر آنكه خاك زير پايت و زياده آب وضويت را براي شفا بردارند. همين بس كه تو از مني و
1. شيخ صدوق، الامالي، مجلس 21، ص96، ح1.
من از توام؛ تو از من ارث ميبري و من از تو ارث ميبرم؛ و نسبت تو به من چون نسبت هارون به موسي است، جز آنكه پس از من پيامبري نميآيد.
امام صادق علیه السلام درباره ضرورت كتمان برخي مقامات و معارف از ديگران، به نقل از پدرشان فرمودهاند: روزي در مجلس امام سجاد علیه السلام از تقيه سخن به ميان آمد. آن حضرت فرمود:
وَاللَّهِ لَوْ عَلِمَ أَبُوذَر مَا فِي قَلْبِ سَلْمَان لَقَتَلَهُ وَلَقَدْ آخَي رَسُولُ اللَّه صلی الله علیه و آله بَيْنَهُمَا فَمَا ظَنُّكُمْ بِسَائِرِ الْخَلْقِ. إِنَّ عِلْمَ الْعَالِمِ صَعْبٌ مُسْتَصعْبٌ لا يَحْتَمِلُهُ إِلاَّ نَبِيُّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلإِيمَان؛(1) به خدا سوگند، اگر ابوذر برخي از باورهاي قلبي سلمان را ميدانست، او را ميكشت؛ درحاليكه رسول خدا صلی الله علیه و آله بين آن دو پيوند برادري برقرار كرد. پس گمان شما درباره ظرفيت و تحمل ديگر مردم چگونه خواهد بود؟ همانا علم امام علیه السلام بسيار دشوار و ژرف است كه آن را جز فرشتگان مقرب خدا، پيامبر مرسل و بنده خالصي كه خداوند قلب او را در راه ايمان آزموده، تحمل و درك نميكنند.
وقتي ابوذر با آن مقام و منزلت متعالي، ظرفيت و تحمل درك برخي از مقامات و اسرار نهان سلمان را ندارد كه اگر آن اسرار را ميدانست، سلمان را مشرك ميانگاشت و ميكشت، آشكار است كه افراد عادي ظرفيت درك بسياري از مقامات اهلبيت علیهم السلام و معارف آنان را ندارند؛ يعني اگر آن مقامات و معارف به ايشان معرفي شود برداشتي نادرست خواهند داشت و عقايدي خرافي و شركآلود مييابند. پس در اين زمان، پارهاي از اسرار و معارف اهلبيت علیهم السلام را
1. محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج2، باب 26، ص190، ح25.
نبايد در اختيار توده مردم گذاشت. اما در زمان اهلبيت علیهم السلام وضعيت بهگونهاي بود كه مسائل مربوط به اصل ولايت و امامت و فضايل اهلبيت علیهم السلام نبايد آشكار ميشد، وگرنه دشمنان اثري از شيعه و تشيع باقي نمينهادند.
3. مواسات با برادران ديني و احسان به آنها
ويژگي سومي كه فرد شيعه بايد داشته باشد، مواسات با برادران ديني و احسان به ايشان، بهويژه كمك به نيازمندان است. شيعه واقعي كسي است كه ديگران را در مال خويش شريك بداند و اگر آنها نيازمند بودند، بخشي از مالش را در اختيار ايشان قرار دهد؛ اگر همسايگان، دوستان، اقوام و همكيشانش به او نياز داشتند، در پي رفع نياز ايشان برآيد؛ اگر براثر جنگ، زلزله يا هر رخداد ديگر، مردم اموال و سرمايه خود را از دست دادند، دربرابر ايشان احساس مسئوليت كند و بياعتنا نباشد. بلكه ايشان را در مال خويش شريك سازد و براي رفع گرفتاريهايشان بكوشد. حتي بنابر مضمون برخي روايات، شيعه كسي است كه ديگران را بر خود مقدم ميدارد و پيش از آنكه در پي رفع نيازهاي خود برآيد، ميكوشد كه نيازها و گرفتاريهاي ديگران را برطرف سازد.
ويژگيهاي سيزدهگانه شيعيان واقعي
در روايت دوم، امام باقر علیه السلام سيزده ويژگي براي شيعيان واقعي برميشمارد:
إِنَّمَا شِيعَةُ عَلِي علیه السلام الشَّاحِبُونَ النَّاحِلُونَ الذَّابِلُونَ ذَابِلَةٌ شِفَاهُهُمْ، خَمِيصَةٌ بُطُونُهُمْ، مُتَغَيِّرَةٌ أَلْوَانُهُمْ، مُصْفَرَّةٌ وُجُوهُهُمْ. إِذَا جَنَّهُمُ اللَّيْلُ اتَّخَذُوا الأَرْضَ فِرَاشاً وَاسْتَقْبَلُوا الأَرْضَ بِجِبَاهِهِمْ، كَثِيرٌ سُجُودُهُمْ، كَثِيرٌ دُمُوعُهُمْ، كَثِيرٌ دُعَاؤُهُمْ، كَثِيرٌ بُكاؤُهُمْ، يَفْرَحُ النَّاسُ وَهُم
مَحْزُونُون؛(1) همانا شيعيان علي علیه السلام رنگ رخسارهشان پريده، لاغراندام و پژمردهاند و لبهايشان خشك و شكمهايشان به پشت چسبيده و رنگشان دگرگون و صورتهايشان زرد است. چون شب فرا رسد، زمين را بستر سازند و پيشاني بر آن نهند و زياد سجده ميكنند؛ زياد اشك ميريزند و فراوان دعا و گريه ميكنند؛ و مردم شادند و آنها اندوهگين.
وقتي اين ويژگيها را براي شيعيان راستين برميشماريم، ممكن است برخي جوانان و نوجوانان كه دلي پاك دارند، بپندارند كه داشتنِ رنگِ پريده و زرد و اندامي لاغر، خود كمال به شمار ميآيد و در پي آن برآيند كه با گرسنگي و بيخوابي اين ويژگيها را در خود فراهم سازند. حالآنكه داشتن رنگي زرد يا لاغر بودن بهخوديخود كمال و هنر نيست. آنچه در روايت بهمنزله يك ويژگي ارزشمند براي شيعه در نظر است، سحرخيزي و شبزندهداري است كه موجب رنگپريدگي و زردي رخسار ميشود. همچنين گرفتن روزههاي مستحبي و پرهيز از پرخوري و شكمبارگي، صفتي ارزشمند براي فرد شيعه است كه بدن او را لاغر ميسازد. منظور روايت آن است كه شيعيان بهاندازه كافي از نعمتهاي خدا استفاده ميكنند، اما از پرخوري كه موجب چاقي و بسياري از بيماريهاست خودداري ميكنند، نه اينكه شيعيان افرادي حقير و توسريخور و فقيرند.
سپس حضرت ميفرمايند: وقتي شب، سياهي خود را بر زمين ميگستراند، شيعيان، زمين را فرش خود قرار ميدهند و بستر گرم و نرم را كنار مينهند و به عبادت و راز و نياز با خداوند ميپردازند. اغلب مردم شبهنگام، اگر حوصله و توان كافي داشته باشند، به شبگردي و گردش در فضاهاي مناسب و مفرح و
1. شيخ صدوق، الخصال، ج2، ص44.
استفاده از هواي لطيف شبانه ميپردازند. بهويژه جوانان بسيار دوست دارند شبها در خيابانها قدم بزنند يا در پاركها به تفريح بپردازند. كساني هم كه حوصله تفريح يا توان كافي براي گردش و قدم زدن ندارند، به تماشاي برنامهها و فيلمهاي تلويزيون مينشينند. سپس بهسراغ دستگاه پخش سيدي ميروند و چهبسا به ديدن فيلمها و برنامههاي ماهوارهاي روي آورند. اما شيعيان راستين كه قدر عمر و گوهر زمان را ميدانند، از فرصت شب براي عبادت و بندگي خدا استفاده ميكنند و از اين رهگذر، توشه خود را از سرمايههاي ماندگار و جاويدان، سرشار ميسازند. آنان نيمههاي شب در سجدههاي طولاني خود به نجواي با معبود و ياد او ميپردازند. ايشان ميدانند كه سجدههاي طولاني و تسبيح و ستايش پيوسته خداوند، ويژگي دوستان خداست كه خداوند پيامبرش را بدان توصيه كرده و فرموده است: وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلاً طَوِيلاً؛(1) «و در پاسي از شب، او را سجده كن (نماز بگزار) و در شب دراز، او را به پاكي بستاي».
آخرين ويژگياي كه حضرت براي شيعيان واقعي برميشمارند، اين است كه مردم شادماناند، اما آنان غمگيناند؛ چون آنان در انديشه آخرت و نگران كوتاهيها و گناهانياند كه گاه از ايشان سر زده است. پس در اين فكرند كه چگونه كوتاهيهاي خود را جبران كنند. ازسويديگر، وقتي به مشكلات اجتماعي و فرهنگي مينگرند و رويگرداني مردم از دين و تضعيف ارزشهاي اسلامي را در جامعه ميبينند، ناراحت ميشوند.
تصوير علي علیه السلام از شيعه واقعي
روايت سوم را كه ترسيمگر ويژگيهاي ارزشمند شيعيان است، در ادامه ميخوانيد:
1. انسان (76)، 26.
رُوِيَ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِين علیه السلام خَرَجَ ذَاتَ لَيْلَه مِنَ الْمَسْجِدِ وَكَانَتْ لَيْلَةً قَمْرَاءَ فَأَمَّ الْجَبَّانَةَ وَلَحِقَهُ جَمَاعَةٌ يَقْفُونَ أَثَرَهُ، فَوَقَفَ عَلَيْهِمْ. ثَمَّ قَالَ: مَنْ أَنْتُمْ؟ قَالُوا: شِيعَتُكَ يَا أَمِير َالْمُؤْمِنِين. فَتَفَرَّسَ فِي وُجُوهِهِمْ، ثُمَّ قَالَ: فَمَا لِي لا أَرَي عَلَيْكمْ سِيمَاءَ الشِّيعَةِ، قَالُوا وَمَا سِيمَاءُ الشِّيعَةِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِين؟ فَقَالَ: صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَ السَّهَرِ، عُمْشُ الْعُيُونِ مِنَ الْبُكَاءِ، حُدْبُ الظُّهُورِ مِنَ الْقِيَامِ، خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّيَامِ، ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ عَلَيْهِمْ غَبْرَةُ الْخَاشِعِين؛(1) روايت شده كه امير مؤمنان علیه السلام در شبي مهتابي از مسجد بيرون آمدند و بهسوي جبانه رفتند. گروهي كه در پي ايشان حركت ميكردند به آن حضرت رسيدند. حضرت دربرابر آنها ايستاد و فرمود: شما كيستيد؟ گفتند: از شيعيان شماييم اي امير مؤمنان. حضرت در چهرة آنها نگريست و فرمود: در چهرههاي شما سيماي شيعيان را نميبينم. گفتند: اي امير مؤمنان، سيماي شيعيان چگونه است؟ فرمود: چهرة آنها از شبزندهداري زرد شده، و ديدگانشان از گريه بسيار بر هم آمده، و پشتشان از فراواني قيام خميده، و شكمهاي آنان از فراواني روزه فرو رفته و به پشت چسبيده است، و لبهايشان از بسياري گفتن ذكر و دعا خشكيده و غبار و ژوليدگي بندگان خاشع و فروتن، آنها را فراگرفته است.
در صدر اسلام، مسلمانان به خواندن نماز، هنگام فضيلت آن پايبند بودند. ازاينرو نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را در دو زمان جداگانه ميخواندند. پس از غروب آفتاب نماز مغرب را ميخواندند و به منزل ميرفتند و شام ميخوردند و هنگام فضيلت نماز عشا به مسجد بازميگشتند و نماز عشا را در مسجد
1. محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج68، باب 19، ص150ـ151، ح4.
ميخواندند. چون همهجا تاريك بود و چراغ و وسيله روشنايي نبود تا كوچهها را روشن كند، پس از نماز عشا به منزل بازميگشتند و ميخوابيدند تا هنگام سحر براي عبادت از خواب برخيزند. شبي كه هوا مهتابي بود، امير مؤمنان علیه السلام پس از نماز عشا به محل «جَبانه» رفتند. شماري از اصحاب نيز ايشان را همراهي كردند، تا از فرصت همراهي با آن حضرت بهره برند. وقتي حضرت از آنها پرسيد: كيستيد؟ گفتند: ما شيعيان شماييم. معلوم ميشود كه عنوان شيعه در آن زمان شناختهشده بود. حتي در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله ، اين عنوان به اصحاب خاص رسول خدا صلی الله علیه و آله مانند سلمان و ابوذر نيز كه بهشدت شيفته امير مؤمنان علیه السلام بودند، گفته ميشد. حضرت به چهره آنان كه در آن شب مهتابي آشكار بود نگاه كردند و فرمودند: در چهرة شما سيماي شيعيان را نميبينم. سپس برخي از ويژگيهاي شيعيان را كه به مقام زهد، شبزندهداري، بندگي و فروتني شيعيان واقعي ناظر است برشمردند.
روايت چهارم را كه به روايت سوم شبيه است و مضمون مطالب روايت سوم در آن نيز آمده، اصبغبننُباته نقل كرده است. با توجه به وحدت مضمون دو روايت، مشخص ميشود كه هر دو روايت از يك جريان حكايت دارد و اصبغبننباته جزو كساني بوده كه در آن شب مهتابي در پي حضرت حركت ميكرده است. او همان كسي است كه در واپسين لحظههاي زندگي امير مؤمنان علیه السلام كه حضرت با فرقي شكافته در بستر بيماري منتظر شهادت بودند، با اصرار خواست كه واپسين سخنان آن حضرت را بشنود. در آن شب مهتابي نيز، وي از كساني بود كه دربارة صفات شيعيان واقعي از آن حضرت پرسش كرد. روايت چنين است:
خَرَجَ عَلِي علیه السلام ذَاتَ يَوْمٍ وَنَحْنُ مُجْتَمِعُونَ فَقَالَ: مَنْ أَنْتُمْ وَمَا إِجْتِمَاعُكُمْ؟ فَقُلْنَا قَوْمٌ مِنْ شِيعَتِكَ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِين، فَقَالَ: مَالِي لاَ أَرَي سِيمَاء
الشِّيعَةِ عَلَيْكُمْ؟ فَقُلْنَا: وَمَا سِيمَاءُ الشِّيعَةِ؟ فَقَالَ صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنْ صَلاَةِ اللَّيْلِ عُمْشُ الْعُيُونِ مِنْ مَخَافَةِ اللَّهِ، ذُبُلُ الشَّفَاهِ مِنَ الصِّيَامِ عَلَيْهِمْ غَبْرَةُ الْخَاشِعِين؛(1) اصبغبننباته ميگويد: روزي ما با گروهي در جايي گرد آمده بوديم، و امير مؤمنان علیه السلام بر ما وارد شدند و فرمودند: شما كيستيد و چرا در اينجا گرد آمدهايد؟ گفتيم: گروهي از شيعيان شماييم، اي امير مؤمنان. فرمود: در چهرة شما سيماي شيعيان را نميبينم. گفتيم: سيماي شيعيان چگونه است؟ فرمود: چهره آنها براثر شبزندهداري و خواندن نماز شب زرد است. چشمشان براثر گريه از ترس خدا، به هم آمده است. براثر روزهداري پياپي، لب آنها همواره خشك است، و غبار خشوع چهره ايشان را فرا گرفته است.
سفارش امام صادق علیهالسلام به شيعيان
روايت پنجم را سليمانبنمهران نقل ميكند. او ميگويد: روزي به محضر امام صادق علیه السلام رفتم. چند تن از شيعيان نزد آن حضرت بودند. شنيدم كه امام علیه السلام فرمود: مَعَاشِرَ الشِّيعَةِ كُونُوا لَنَا زَيْناً وَلاَ تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً. قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً، إِحْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ وَكُفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَقَبِيحِ الْقَوْل؛(2) «اي گروه شيعيان، زينت ما باشيد و براي ما ننگ و عار نباشيد. با مردم، نيكو سخن گوييد و زبانتان را حفظ كنيد و آن را از زيادهروي در گفتار و سخنان زشت بازداريد».
امام صادق علیه السلام از شيعيان انتظار دارند كه رفتاري شايسته و همجوارياي نيكو با مردم داشته باشند تا همگان با ديدن اخلاق خوش و رفتار مناسب و شايسته
1. همان، ص151.
2. شيخ صدوق، الامالي، مجلس 62، ص400، ح17.
شيعيان به آنها اعتماد كنند و ائمة اطهار علیهم السلام را بستايند كه چنين شاگرداني در مكتب ايشان تربيت يافتهاند. اما اگر شيعيان رفتار زشت و ناپسند داشته باشند، ننگ و عار و مايه سرشكستگي پيشوايان معصوم خود به شمار خواهند آمد. آنگاه حضرت به شيعيان توصيه ميكنند زبانشان را حفظ كنند. اين تعبير شامل حفظ زبان از افشاي اسرار و آفات گناهاني چون غيبت، دروغ و فحش است. دراينصورت، جمله كُفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَقَبِيحِ الْقَوْل كه بهمعناي بازداشتن زبان از سخنان بيهوده و بيفايده و سخنان زشت و ناپسند است، تفسير جمله إِحْفَظُوا أَلْسِنَتَكُم به شمار ميآيد.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org