قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

 

گفتار بيست‌ودوم

شيعيان واقعي و مشاهده فراسوي دنيا

 

فَهُمْ وَالْجَنَّةُ كَمَنْ رَآهَا فَهُمْ عَلَي أَرَائِكِهَا مُتَّكِئُونَ وَهُمْ وَالنَّارُ كَمَنْ اُدْخِلَهَا فَهُمْ فِيهَا يُعَذَّبُون؛ «بهشت براي آنان چنان است‌ كه گويي آن را مي‌بينند و بر پشتي‌هاي آن تكيه زده‌اند و باورشان درباره جهنم چنان است كه گويي داخل آن شده‌اند و در حال عذاب شدن‌اند».

اولياي خدا و ديدن حقايق سراي آخرت
 

حضرت مي‌فرمايند كه شناخت و معرفت شيعيان واقعي از بهشت و جهنم به‌اندازه‌اي است كه گويا آن نشئه را مي‌بينند و احساس مي‌كنند كه بر پشتي‌هاي بهشت تكيه زده‌اند و در كانون لطف و رحمت بي‌پايان خداوند قرار گرفته‌اند. همچنين حال آنان چون كسي است‌ كه خودْ جهنم را مي‌نگرد و در آن عذاب مي‌شود. شبيه همين تعبيرها در روايات ديگر نيز درباره مؤمنان و شيعيان واقعي آمده است. براي ‌نمونه، در روايتي آمده است:

إِنَّ رَسُولَ الله صلی الله علیه و آله صَلَّي بِالنَّاسِ الصُّبْحَ فَنَظَرَ إِلَي شَابٍّ فِي الْمَسْجِدِ وَهُوَ يَخْفِقُ وَيَهْوِي بِرَأْسِهِ مُصْفَرّاً لَوْنُهُ قَدْ نَحِفَ جِسْمُهُ وَغَارَتْ عَيْنَاهُ فِي

رَأْسِهِ، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله : كيفَ أَصْبَحْتَ يا فُلاَنُ؟ قَالَ: أَصْبَحْتُ يا رَسُولَ الله مُوقِناً. فَعَجِبَ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله مِنْ قَوْلِهِ وَقَالَ: إِنَّ لِكُلِّ يَقِينٍ حَقِيقَةٌ فَمَا حَقِيقَةُ يَقِينِك؟ فَقَالَ: إِنَّ يَقِينِي يَا رَسُولَ الله هُوَ الَّذِي أَحْزَنَنِي وَأَسْهَرَ لَيْلِي وَأَظْمَأَ هَوَاجِرِي فَعَزَفَتْ نَفْسِي عَنِ الدُّنْيا وَمَا فِيهَا حَتَّي كأَنِّي أَنْظُرُ إِلَي عَرْشِ رَبِّي وَقَدْ نُصِبَ لِلْحِسَابِ وَحُشِرَ الْخَلاَئِقُ لِذَلِكَ وَأَنَا فِيهِمْ وَكأَنِّي أَنْظُرُ إِلَي أَهْلِ الْجَنَّةِ يتَنَعَّمُونَ فِي الْجَنَّةِ وَيَتَعَارَفُونَ وَعَلَي الأَرَائِكِ مُتَّكِئُونَ وَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَي أَهْلِ النَّارِ وَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ مُصْطَرِخُونَ وَكأَنِّي الآنَ أَسْمَعُ زَفِيرَ النَّارِ يَدُورُ فِي مَسَامِعِي؛(1) روزي رسول خدا صلی الله علیه و آله ، نماز صبح را با مردم گزارد. پس در مسجد نگاهش به جواني افتاد كه چرت مي‌زد و سرش پايين مي‌افتاد. رنگش زرد بود و تنش لاغر و چشمانش به گودي فرو رفته بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «حالت چگونه است؟» عرض كرد: «به ‌يقين رسيده‌ام». رسول خدا صلی الله علیه و آله از گفته او در شگفت شد (خوشش آمد) و فرمود: «همانا هر يقيني را حقيقتي است. حقيقت يقين تو چيست؟» عرض كرد: «اي رسول‌ خدا، همين يقين من است كه مرا اندوهگين ساخته و بيداري شب و تشنگي روزهاي گرم را نصيبم كرده و به دنيا و آنچه در آن است بي‌رغبت شده‌ام؛ تاآنجاكه گويا عرش پروردگارم را مي‌بينم كه براي رسيدگي به حساب خلق برپا شده و مردم براي حساب گرد آمده‌اند، و گويا اهل بهشت را مي‌نگرم كه در نعمت مي‌خرامند و بر پشتي‌ها تكيه زده و با يكديگر سخن مي‌گويند، و گويا اهل دوزخ را مي‌بينم كه در آنجا معذب‌اند و فرياد


1. محمد‌بن‌يعقوب کليني، الکافی، ج2، ص53، ح2.

و شيون مي‌كنند. گويا اكنون آهنگ زبانه‌ كشيدن آتش دوزخ در گوشم طنين‌انداز است».

تبيين و توجيه ديدن حقايق اخروي در دنيا

1. ديدن حقايق اخروي با مكاشفه

شكي نيست كه معصومان علیهم السلام و كسي كه فرمودلَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يقِيناً؛(1) «اگر حجاب و پرده كنار رود، چيزي بر يقين من افزوده نمي‌شود»، در همين عالم حقيقت بهشت و جهنم را مي‌ديدند. آنان كساني را كه در نعمت‌هاي بهشت غرق‌اند و نيز كساني را كه در عذاب جهنم گرفتارند مي‌شناختند. البته به‌جز معصومان علیهم السلام ، كسان ديگري نيز ممكن است به اين مرتبه از معرفت رسيده باشند كه بهشت و جهنم را ببينند؛ مانند سلمان فارسي كه رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره او فرمود: سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيت؛(2) «سلمان از ما اهل‌بيت است». همچنين امير مؤمنان علیه السلام درباره او فرمود: «سلمان علم اولين و آخرين را مي‌دانست».(3) اما نمي‌توان بدون حجت و دليل، كسي را كه ادعا مي‌كند از احوال بهشت و جهنم آگاه است تصديق كرد. نكته ديگر آنكه چه‌بسا كساني با مكاشفه از احوال بهشت‌ و جهنم آگاه شوند، اما به‌راستي رؤيت حقيقي براي ايشان رخ نداده باشد. مكاشفه براي كساني رخ مي‌دهد كه در زمينه‌هاي معنوي مراحلي را گذرانده‌اند و به مقاماتي رسيده‌اند. رؤيت امامان معصوم علیهم السلام ، امامزادگان و شخصيت‌هاي بزرگي كه سالياني دور از دنيا رفته‌اند، در قالب مكاشفه بوده است. به‌هرحال، مكاشفه


1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج87، باب 81، ص304.

2. همان، ج17، باب 1، ص170.

3. همان، ج22، باب 10، ص319، ح4.

واقعيتي انكارناپذير است و براي كساني رخ داده و در برخي موارد با خبر متواتر ثابت شده است. كسي كه در حالت مكاشفه يكي از اولياي خدا را ببيند، با او گفت‌وگو مي‌كند و اخباري را از او مي‌شنود؛ بدون‌ اينكه مشاهده و رؤيت حقيقي رخ دهد.

در جمله فَهُمْ وَالْجَنَّةُ كمَنْ رَآهَا شايد منظور حضرت اين‌ است‌ كه شيعيان واقعي در حالت مكاشفه و با چشم مثالي و برزخي، و نه با چشم مادي و دنيوي، بهشت‌ و جهنم را مي‌بينند.

2. تأويل مشاهده‌ به باورداشت حقايق اخروي

توجيه ديگر اين‌ است ‌كه در اين جمله، تنها يك تشبيه صورت پذيرفته؛ بدين معنا كه باور آنها به بهشت و جهنم به‌قدري قوي است كه گويا آنها را مي‌بينند. وقتي انسان به چيزي باور و اطمينان داشته باشد، اين اطمينان در رفتار و روحش اثر مي‌گذارد. باور و اطمينان به بهشت ‌و جهنم ممکن است در روح و رفتار انسان چنان اثر بگذارد ‌كه گويا بهشت را مي‌بيند؛ بلكه احساس مي‌كند كه در بهشت است و از نعمت‌هاي آن بهره مي‌برد. ما بايد از باور عميق شيعيان واقعي به آخرت و بهشت‌ و جهنم پند بگيريم و بكوشيم در ما نيز چنين باوري شكل گيرد. بدين‌ترتيب، تغييري اساسي در رفتار و نگرش‌هاي ما رخ خواهد داد و در همه ابعاد زندگي در مسير بندگي و اطاعت خداوند گام برخواهيم داشت، و با وجود چنان اعتقاد و باوري، هرگز تسليم وسوسه‌هاي شيطان نخواهيم شد. دراين‌زمينه، درك و باور حقايق مهم است، وگرنه ممكن است كسي چيزي را با چشم سر ببيند، اما متأثر نشود؛ چون حقيقت آنچه را مي‌بيند باور ندارد. امروز كساني آرزو مي‌كنند كه لحظه‌اي چشمشان به جمال نوراني امام زمان عجل الله تعالي فرج الشرف روشن

شود. اما مردم زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و يازده امام معصوم بااينكه با آن بزرگواران حشرونشر داشتند و زندگي مي‌كردند، چون مقام و منزلت متعالي آنها را باور نداشتند، قدرشان را ندانستند و چنان عادي و معمولي با آنها برخورد مي‌كردند كه گويا ايشان را نمي‌ديدند. پس چنان نيست كه هر كس چيزي را با چشم ظاهري ببيند، آن‌ را به‌درستي باور كند.

نقش تمركز و باور در بازنمود حقايق و رفتار انسان

شيعيان واقعي بااينكه بهشت ‌و جهنم را نمي‌بينند، چنان آن را از اعماقِ وجودْ باور دارند كه بر رفتارشان كاملاً تأثير گذاشته است. گويا آنان بهشت را مي‌بينند، بلكه در آن به سر مي‌برند و از نعمت‌هايش بهره‌مندند. همچنين آنان حال كسي را دارند كه جهنم و افراد معذب در آن‌ را مي‌نگرد.

براي اينكه روشن شود چگونه در موارد خاص، حال و واكنش انسان دربرابر چيزي كه نمي‌بيند، مانند حال و واكنش كسي است‌ كه آن ‌را مي‌بيند و واقعيتش ‌را درك مي‌كند، بايد از يافته‌هاي دانش‌ روان‌شناسي دراين‌زمينه سود جست. در روان‌شناسي اثبات شده كه در موقعيت مناسب محيطي و فردي، گاهي تمركز بر امري ذهني و حتي خيالي به‌قدري قوي مي‌شود كه تأثيرش در رفتار و ذهن، بيش از ديدن حسي است. دراين‌زمينه داستان‌هايي نيز نقل شده است. بنده درباره شخصي شنيدم كه شبي تنها در اتاقي تاريك به سر مي‌برده، و ناگهان به ذهنش خطور كرده كه شيري وارد خانه شده است. سپس اين خيال و تصور تقويت شده و او احساس كرده است كه آن شير از پله‌ها بالا مي‌آيد. وي پيش خود فكر كرده كه اگر درِ اتاق باز باشد و آن شير وارد اتاق گردد او مي‌بايد چه كند. پس‌ از اين‌ فكر و خيال‌ها ناگهان فرياد كشيده است: آي شير، آي شير، و از اتاق بيرون پريده

است. همسايه‌ها از خانه بيرون آمده و پرسيده‌اند: چه خبر است؟! گفته است: شير به خانة من آمده است!

به‌هرحال، اينكه تمركز بر ديدني‌ها، شنيدني‌ها، ترس‌ها، شادي‌ها، محبت‌ها و دشمني‌ها آثاري شگفت در پي دارد، و به‌منزله مسئله‌اي روان‌شناختي اثبات شده است.

گاهي شخصي با كسي اختلافي كوچك پيدا مي‌كند و بين آن ‌دو گفت‌وگويي درمي‌گيرد. شب كه آن شخص ناگهان به فكر آن ماجرا مي‌افتد، پيش خود فكر مي‌كند كه فرد مقابل با او دشمني كرده است؛ به‌ويژه اگر پيش‌تر بين آن دو زمينه دشمني وجود داشته باشد، فكر و خيال‌ها به او هجوم مي‌آورند و به‌گونه‌اي تقويت مي‌شوند و تجسم مي‌يابند كه خواب را از چشمانش مي‌ربايند و قلبش به ضربان مي‌افتد. اگر در آن‌ حالت با شخصي كه موجب ناراحتي‌اش شده رو‌به‌رو شود، چنان گلويش را مي‌فشارد كه خفه شود. اما صبح كه از خواب بيدار مي‌شود، از اينكه فكرش را به مسئله‌اي ساده سرگرم كرده و اين مسئلة كوچك ساعت‌ها درگيرش كرده، خنده‌اش مي‌گيرد.

اين مسئله در عشق‌هاي مجازي نيز تجربه شده است. گاهي جواني چشمش به دختري مي‌افتد و بااينكه آن دختر چندان زيبا نيست و جذابيتي فوق‌العاده ندارد، فريفتة او مي‌شود و از شب تا صبح به چهره و جاذبه‌هاي آن دختر مي‌انديشد. حتي براثر اين هيجان و شيفتگي، خواب را بر خود حرام مي‌سازد. اما روز بعد كه بار ديگر آن دختر را مي‌بيند، پي مي‌برد كه او چندان بهره‌اي از زيبايي ندارد و بي‌جهت در خيال خود وي را زيبا و فوق‌العاده مي‌پنداشته است. درنتيجه آن فريفتگي و عشق كاذب را فراموش مي‌كند.

وقتي ذره‌بيني را دربرابر نور خورشيد مي‌گيريم، حرارت حاصل از تجميع و

فشردگي ذرات نور خورشيد در ذره‌بين، كاغذ را آتش مي‌زند. ذهن و روح انسان نيز چنين ويژگي‌اي دارد: وقتي بر چيزي متمركز مي‌شود، واكنش فوق‌العاده‌اي از خود بروز مي‌دهد و واكنش اين تمركزِ ذهن و روح، چه‌بسا بيشتر و قوي‌تر از مشاهدة حسي و عيني است. با توجه به آنچه گفته شد، نبايد از اينكه گاهي باور چيزي همچون مشاهدة آن است، و بلكه گاهي تأثير باور به چيزي از تأثير مشاهدة آن بر انسان بيشتر است، استبعاد داشت. اين تأثير از تمركز ذهن ناشي مي‌شود و تمركز ذهن، آثار عملي دارد. ذهن و روح انسان اين ويژگي را دارد كه اگر از امور پراكنده بازداشته شود و بر چيزي تمركز يابد، آثار شگفتي بروز مي‌دهد؛ چنان‌كه از رياضت‌هاي مرتاضان كه با تمركز فكر و روح، صورت مي‌گيرند، آثار عملي واقعي و خارق‌العاده‌اي ظاهر مي‌شود.

پس توجيه نخست از سخن امير مؤمنان علیه السلام اين ‌است ‌كه باور شيعيان واقعي به بهشت و جهنم آن‌قدر بالاست كه گويا بهشت و جهنم را مي‌بينند و به تماشاي كساني كه در بهشت از نعمت‌ها بهره‌مندند و كساني كه در جهنم عذاب مي‌شوند نشسته‌اند. احتمال دوم اينكه براي آنان حالتي بين خواب و بيداري، گونه‌اي رؤيت، كه در اصطلاح عرفا مكاشفه ناميده مي‌شود، دست مي‌دهد. كسي كه برايش مكاشفه‌ حاصل شده، مي‌پندارد چيزي را در عالم مادي مي‌بيند، اما پس ‌از پايان مكاشفه، پي مي‌برد كه رؤيت حسي نبوده است.

داستان‌هاي فراواني از مكاشفات افراد گوناگون و آثار عملي و روحي‌شان بازگو شده است؛ ازجمله درباره فردي معروف به حاج‌مؤمن ـ خادم يكي از امامزادگان شيراز‌ ـ گفته‌اند: وي براي عبادت و احيا به بيابان‌هاي اطراف شيراز رفته بود كه نزديك صبح به محضر حضرت ولي‌‌عصر عجل الله تعالي فرج الشرف ، مشرف شد، و ديد حضرت با اصحابشان مشغول خواندن نماز صبح‌اند. او نيز به حضرت اقتدا كرد

و نماز صبح را به امامت مراد و امام خود خواند. وقتي به شهر بازگشت و از او پرسيدند كه نماز صبحت را خوانده‌اي، گفت: نماز صبحم را به امامت حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرج الشرف خوانده‌ام. او مي‌پنداشت كه آن مكاشفه در حال هوشياري و بيداري رخ داده، اما وقتي متوجه شد كه آن مكاشفه در حالتي شبيه خواب رخ داده، نماز صبحش را به‌جا آورد.

به‌هرحال، مكاشفات و مشاهدات برزخي و مثالي، به‌منزله پديده‌هايي روان‌شناختي ثابت شده‌اند. گرچه كساني كه اين حالات برايشان رخ مي‌دهد، در حال مكاشفه مي‌پندارند كه به‌راستي مي‌بينند، اما پس‌ از‌ آنكه مكاشفه به انجام مي‌رسد، پي مي‌برند كه آنچه رخ داده، در حالتي بين خواب و بيداري، رخ داده است. اي كاش براي ما نيز مكاشفه‌اي رخ مي‌داد و در آن، بهشت‌ و جهنم و احوال بهشتيان و جهنميان را مي‌ديديم. شايد تحولي در ما پديد مي‌آمد و از خواب غفلت بيدار مي‌شديم. شيعيان واقعي با مكاشفه يا رؤياي صادقه (كه در آن، عين آنچه انسان در خواب مي‌بيند، در عالم واقع رخ مي‌دهد) بهشت ‌و جهنم را مي‌بينند.

3. مشاهدة واقعي بهشت و جهنم در دنيا

احتمال ديگر درباره سخن امير مؤمنان علیه السلام اين‌ است‌ كه شيعيان، بهشت‌ و جهنم را به‌راستي مي‌بينند. البته اين فرض تنها درباره معصومان علیهم السلام صادق است‌ كه در همين دنيا با چشمان خود بهشت ‌و جهنم را مي‌ديدند و از احوال بهشتيان و جهنميان آگاه بودند. يكي از نمونه‌هاي بارز اين مشاهده، به رسول خدا صلی الله علیه و آله مربوط است كه در شب معراج همه عوالم و بهشت و جهنم را ديدند. در آن شب، حضرت طبقات بهشت و بهشتيان را كه از مراتب و درجات گوناگون برخوردار

بودند و نيز عواملي را كه موجب رسيدن به آن درجات مي‌شود، ديدند. همچنين جهنميان را كه براثر گناهان خود به عذاب‌هاي گوناگون دچار شده بودند، مشاهده کردند. آن مشاهده، مشاهده‌اي حقيقي و واقعي و بسيار عميق‌تر و قوي‌تر از مشاهدة عادي در دنياست؛ چون مشاهده با چشم، خطا‌پذير است و شايد در جريان ديدن با چشمْ خطا و اشتباهي رخ دهد، اما مشاهدات آن حضرت كاملاً منطبق بر واقع و عاري از خطا بود. البته دراين‌زمينه پرسش‌هايي مطرح مي‌شود؛ ازجمله‌ اين‌ پرسش كه چگونه رسول خدا صلی الله علیه و آله كساني را كه هنوز متولد نشده بودند در بهشت يا جهنم مي‌ديد. پرسش ديگر اينكه آيا ممكن است پيش از تحقق قيامت، كسي بهشت ‌و جهنم واقعي را ببيند؟

نسبت دنيا با آخرت، نسبت ظاهر با باطن و احاطة آخرت بر دنيا

پاسخ دادن به اين‌گونه پرسش‌ها دشوار است؛ ليکن يكي از پاسخ‌هايي كه صبغة شرعي و تعبدي دارد، اين‌ است‌ كه بنابر آيات و روايات، نسبت اين عالم با عالم آخرت نسبت ظاهر و باطن است؛ براي نمونه:

وَجَاءتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ * لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيد؛(1) و هركسي مي‌آيد، درحالي‌كه با او [فرشتة] راننده‌اي و [فرشته‌] گواهي‌دهنده‌اي هست. [خدا مي‌فرمايد:] هر‌آينه از اين غافل بودي، پس ما پرده‌ات را [از جلوي چشمانت] برداشتيم [تا آنچه مي‌شنيدي اكنون خود ببيني]. ازاين‌رو، امروز چشمت تيزبين است؛ [زيرا در آنچه مي‌بيني شك نمي‌كني].


1. ق (50)، 21‌ـ22.

خداوند خطاب به شخص جهنمي مي‌گويد: تو از اين فرجام و عذاب غافل بودي. غفلت در جايي به كار مي‌رود كه حقيقتي باشد كه انسان به آن توجه نكند. خداوند مي‌فرمايد: تا تو در دنيا بودي، پرده‌اي دربرابر چشمانت كشيده شده بود؛ ازاين‌رو چشمانت كم‌سو شده بود و عذاب جهنم را نمي‌ديد. اما اكنون كه آن پرده از برابر چشمانت كنار رفته و چشمانت تيزبين گشته است، آن عذاب را مي‌بيني. خداوند نمي‌فرمايد: فَكشَفْنَا عَنْكَ الْغِطَاء، بلكه مي‌فرمايد: فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَك. نكتة لطيف اين‌ تعبير آن ‌است‌ كه در همين دنيا استعداد و زمينه ديدن حقايق غيبي و حقايق مربوط به جهان آخرت در انسان وجود دارد، اما او براثر اعمالش و توجه به دنيا و غفلت از آخرت، توانايي درك آن حقايق را از خودش سلب مي‌كند و به‌اختيار خود، حجابي بين خويش و آن حقايق قرار مي‌دهد. آن‌گاه در سراي آخرت كه عالم كشف و شهود است، همه پرده‌ها كنار مي‌روند و او همه حقايق را مي‌بيند. پس چنان‌كه از آيات و روايات برمي‌آيد، در وراي اين عالم، جهان آخرت است كه ما حقيقت آن عالم و ارتباطش را با دنيا درك نمي‌كنيم و وقتي از اين‌ سراي فاني دنيا رخت بربستيم، وارد سراي آخرت مي‌شويم و پرده‌ها از برابر چشمانمان كنار مي‌روند و حقايق آن عالم و آثار و نتايج اخروي اعمال دنيوي‌مان را مي‌بينيم.

براي روشن‌ شدن ارتباط دنيا با آخرت و احاطة عالم آخرت بر دنيا مي‌توان به احاطة كهكشان و فضاي پيرامون ما بر كرة زمين نگريست. ما روي كره‌اي خاكي زندگي مي‌كنيم كه جزء كوچكي از كهكشان و جهان پيرامون ما را تشكيل مي‌دهد؛ كهكشاني كه گاه فاصلة دو ستارة آن با يكديگر به ميلياردها سال نوري مي‌رسد. در داخل اين كرة خاكي، وقتي از مركز كره‌ به‌سمت محيط حركت مي‌كنيم، برخي نقاط به مركز كره نزديك‌تر و برخي دورترند. همچنين ازنظر

مكاني و جغرافيايي، برخي مناطق به هم نزديك و برخي از هم دورند. همچنين ازنظر زماني با توجه به حركت زمين و خورشيد، ايام هفته و ماه و سال استخراج مي‌شود كه بين آنها تقدم و تأخر وجود دارد. اما در فضايي كه كرة خاكي را در بر گرفته است، اين نسبت‌هاي زماني و مكاني موجود در كرة خاكي وجود ندارد؛ چون كهكشان و جهان پيرامون ما، هم بر جغرافياي كرة زمين احاطه دارد و هم بر ايام هفته و ماه و سال كه براي سرزمين خاكي ما متصور است.

مثال ساده‌تر اين ‌است اگر قطار شتران از برابر ساختماني رد شوند، كسي كه از درون ساختمان و از پشت پنجره به بيرون نگاه مي‌كند، در هر فاصله يكي از شتران را مي‌بيند كه از مقابل چشمانش رد مي‌شوند. اما اگر كسي از پشت‌بام نگاه كند، همه شتران را يك‌جا مي‌بيند. همچنين اگر كسي وارد سراي آخرت شود يا با آن عالم ارتباط برقرار كند و از آنجا به عالم دنيا نگاه كند، همه رخدادهاي دنيا را يك‌پارچه مي‌بيند. در اين صورت، ارتباط او از عالم آخرت با عالم دنيا به زمان و مكان محدود نيست. او از عالمي به دنيا نگاه مي‌كند كه به گذشته، حال و آينده احاطه دارد. بااين‌وصف، نبايد از اينكه رسول خدا صلی الله علیه و آله در شب معراج، همه گذشتگان و آيندگان و جايگاهشان را در بهشت مي‌ديد تعجب کرد؛ زيرا آن حضرت از عالمي كه بر دنيا احاطه داشت، به اهل دنيا مي‌نگريست. نگاه او چون نگاه كسي است ‌كه از پشت‌بام به كاروان شتران نگاه مي‌كند، نه كسي كه از پشت پنجره آنها را مي‌نگرد.

وقتي كسي از افقي بالاتر از عالم ماده و از عالم محيط بر آن، به دنياي ما نگاه كند، براي او زمان و گذشته و حال و آينده مطرح نيست؛ چون اينها مقيا‌س‌هاي زماني عالم ماده‌اند. كسي كه در سراي آخرت است، يا از آن آگاه است، از افقي برتر از عالم خاك دنيا را نگاه مي‌كند. او از همه حقايق پنهان زمينيان و باطن اين

عالم آگاه است و همه اسرار برايش هويداست. كساني ‌كه اسير دنيايند و در كمند

محدوديت‌ها و موانع مادي گرفتار آمده‌اند، نگاهشان به ظاهر دنيا محدود است و از باطن آن و ملكوت عالم غافل‌اند. به‌تعبير قرآن: يَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غَافِلُون؛(1) «آنان ظاهري از زندگاني دنيا مي‌دانند و از زندگاني آخرت بي‌خبرند». آن‌گاه وقتي از دنيا رفتند، حجاب‌ها و پرده‌ها از برابر چشمانشان كنار مي‌رود و همه اسرار و حقايق برايشان آشكار مي‌شود: وَلَوْ تَري إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَسَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنّا مُوقِنُون؛(2) «و اگر ببيني آن‌گاه كه اين بزهكاران سرهاي خويش نزد خداوندشان [به‌خواري و شرم] در پيش افكنده باشند! [گويند:] "بارخدايا، ديديم و شنيديم، ما را بازگردان تا كارهاي نيك و شايسته كنيم كه ما بي‌گمان باور‌دارنده‌ايم"».

سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره مشاهداتشان از بهشت

به‌هرحال، از آيات و روايات فراواني برداشت مي‌شود كه بهشت و دوزخ اكنون موجود است و احوال ما در بهشت يا دوزخ نتيجه اعمالي است ‌كه در دنيا انجام مي‌دهيم، و در عالم آخرت، باطن و ملكوت اعمال ما آشكار مي‌شود. خداوند درباره ديدار پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله با جبرئيل در بهشت مي‌فرمايد: وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى * عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى * عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى؛(3) «و هر‌آينه، او [جبرئيل] را بار ديگر بديد، نزد سدرة‌المنتهي كه نزديك آن، بهشتِ جاي آرامش است».

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «چون شبانه مرا به آسمان بردند و به سدرة‌المنتهي رسيدم... چون فرشتگانِ گمارده‌شده مرا ديدند، خوشامد گفتند. آن‌گاه لرزش


1. روم (30)، 7.

2. سجده (32)، 12.

3. نجم (53)، 13ـ15.

نسيم سدره را شنيدم و حركت درهاي بهشت را كه از شدت شادماني در اهتزاز بود مي‌شنيدم و همچنين شنيدم بهشت‌ها جهت ديدار علي، فاطمه، حسن و حسين علیهم السلام ابراز اشتياق مي‌كردند».(1)

همچنين آن حضرت فرمود:

لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَي السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَرَأَيْتُ فِيهَا قِيعَاناً وَرَأَيْتُ فِيهَا مَلاَئِكةً يَبْنُونَ لَبِنَةً مِنْ ذَهَبٍ وَلَبِنَةً مِنْ فِضَّةٍ وَرُبَّمَا أَمْسَكُوا. فَقُلْتُ لَهُمْ: مَا لَكُمْ قَدْ أَمْسَكتُمْ؟ قَالُوا: حَتَّي تَجِيئَنَا النَّفَقَةَ. فَقُلْتُ: وَمَا نَفَقَتُكُمْ؟ قَالُوا: قَوْلُ الْمُؤْمِنِ سُبْحَانَ اللهِ وَالْحَمْدُ للهِ وَلاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَاللهُ أَكبَرُ فَإِذَا قَالَ بَنَيْنَا وَإِذَا سَكَتَ أَمْسَكْنَا؛(2) چون شب معراج مرا به آسمان‌ها سير دادند وارد بهشت شدم. سپس در آنجا زمين همواري را ديدم كه در آن فرشتگان بقعه‌اي مي‌ساختند، يك خشت از طلا و يك خشت از نقره و گاهي از كار بازمي‌ايستادند. پرسيدم: «چرا گاهي دست از كار مي‌كشيد؟» گفتند: «تا اينكه نفقه (مصالح) برسد». گفتم: «مصالح شما چيست؟» گفتند: گفتار مؤمن: سبحان الله والحمد لله ولا اله الاّ الله والله اكبر. هرگاه مؤمن اين ذكر را ادامه دهد، ما مشغول ساختن مي‌شويم و آن‌گاه كه ساكت شود، ما از ساختن دست مي‌كشيم.

خلاصة بحث

بنا‌بر آنچه گفته شد، به‌اجمال مي‌توان فهميد كه ممكن است انسان در همين دنيا به‌گونه‌اي آخرت و بهشت‌ و جهنم را درك كند. يا به‌راستي بهشت‌ و جهنم را ببيند؛


1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج37، باب ‌50، ص37ـ38، ح6.

2. شيخ‌حر عاملی، وسائل الشيعة، ج7، باب ‌31، ص‌188، ح 9079.

چنان‌كه رسول خدا صلی الله علیه و آله در شب معراج، بهشت‌ و جهنم را ديد. يا به‌صورت مكاشفه بهشت‌ و جهنم را ببيند؛ شبيه آنچه عارفان ادعا مي‌كنند و البته براي تأييد ادعاي بعضي از ايشان قرايني نيز وجود دارد، يا دست‌كم درك بهشت‌ و جهنم مي‌تواند به اين معنا باشد كه مؤمنان واقعي چنان فكرشان متوجه آخرت و بهشت‌ و جهنم است و چنان بر ثواب و عقاب اخروي و مسائل مربوط به سراي آخرت تمركز يافته‌اند و فكرشان را از توجه به غير آخرت بازداشته‌اند، كه گويي بهشت‌ و جهنم را مي‌بينند. نوع نخست كه رؤيت و مشاهدة حقيقي است به معصومان عليهاالسلام اختصاص دارد.

درك بهشت ‌و جهنم در قالب مكاشفه‌ شايد براي دوستان برگزيدة خدا و افرادي خاص از غيرمعصومان رخ دهد. اما اين‌نوع رؤيت از دسترس ما دور است و آنچه از ما ساخته است اين است که چنان فكر و ذهنمان را بر امور مربوط به آخرت متمركز سازيم و بهشت و جهنم را باور كنيم كه گويا آنها را مي‌بينيم، و حال ما شبيه كساني شود كه به‌راستي بهشت ‌و جهنم را مي‌بينند. بهترين راه براي تحصيل اين تمركز، انس با قرآن است. براي ايجاد انس با قرآن در خود، نبايد به خواندن قرآن و حتي توجه سطحي به مفاهيم آن بسنده كنيم، بلكه بايد در مفاهيمش تأمل و تفكر كنيم. چنان‌كه در روايات سفارش شده است، بكوشيم هنگام خواندن يا شنيدن آيات قرآن، خود را مخاطب آن بدانيم. وقتي آيات رحمت را مي‌خوانيم، احساس كنيم كه ما مخاطب آنها هستيم. همچنين وقتي آيات عذاب را تلاوت مي‌كنيم، احساس كنيم كه ما مخاطب خداونديم و او با انذار و عتاب با ما سخن مي‌گويد. اگر ما بيشتر به آيات و روايات مربوط به قيامت و بهشت و دوزخ بينديشيم و با آنها انس يابيم، حال كسي را مي‌يابيم كه بهشت را مي‌بيند و از نعمت‌هاي آن بهره‌مند است. نيز حال كسي را پيدا مي‌كنيم كه جهنم و عذاب‌هاي آن‌ را مي‌بيند.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org