قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

 

گفتار نهم

معرفت ناب و تكليف‌مداري؛ دو ويژگي مهم شيعه واقعي (1)
 

 

مقايسه ميان برخي از اسناد خطبه همام (متقين)

در نهج ‌البلاغه خطبه‌اي به نام «خطبه متقين» وجود دارد كه به‌طور مرسل نقل شده است. در طليعه اين خطبه آمده است كه يكي از اصحاب امير مؤمنان علیه السلام به نام همام نزد آن حضرت رفت و در‌خواست كرد كه ايشان ويژگي‌هاي پرهيزگاران را براي او برشمارند. حضرت از اين كار سر باز زدند و از همام خواستند كه پرهيزگاري پيشه كند و كار نيكو انجام دهد. اما همام بر درخواست خود اصرار ورزيد. درنتيجه حضرت خطبه‌اي را در وصف پرهيزگاران انشا فرمودند.

اين خطبه با اضافات و اختلافات جزئي در بسياري از روايات ديگر نيز نقل شده است. در برخي از منابع روايي، آن را امام باقر علیه السلام و در برخي ديگر، امام‌ صادق‌ علیه السلام روايت كرده‌اند. ازجمله ابوحمزه ثمالي از يحيي‌بن‌ام‌الطويل و او از نوف ‌بكالي آن خطبه را نقل كرده است. منبعي كه ما در نظر داريم، روايت ابوحمزه ثمالي است كه در كتاب‌هاي گوناگوني چون الامالي مرحوم صدوق و كنز الفوائد كراجكي و نيز در بحار الانوار (ج68، ص191‌‌199) وارد شده است. در اين

روايت، مقدمه‌اي وجود دارد كه در خطبه همامِ نهج ‌البلاغه نيست. همچنين در اين روايت همام درباره ويژگي‌هاي شيعيان از حضرت پرسش مي‌كند و حضرت به تبيين ويژگي‌هاي شيعيان مي‌پردازند. اما در خطبه همام در نهج ‌البلاغه، همام از حضرت درخواست مي‌كند كه به تبيين ويژگي‌هاي پرهيزگاران بپردازند و حضرت در پاسخ، ويژگي‌هاي متقين را برمي‌شمارند. بي‌ترديد نقل پياپي و متواتر آن خطبه، از اعتبار روايت حكايت دارد و موجب مي‌گردد كه ما به مضامين آن خطبه اعتماد كامل داشته باشيم. همچنين نقل آن خطبه از طرق گوناگون، ازجمله نقل از امام باقر و امام صادق علیهم السلام نشانِ اهميت آن خطبه و اهتمامي است كه بزرگان دين بدان داشته‌اند.

ابهامي كه درباره سند روايت وجود دارد اين است كه ابن‌ابي‌الحديد در شرح نهج‌البلاغه، همام را فرزند شريح‌بن‌يزيد معرفي مي‌كند كه نسب او با چند واسطه به رئيس عشيره وي مي‌رسد، و او را مردي عابد و از دوستان و شيعيان امير مؤمنان علیه السلام معرفي مي‌كند.(1) اما در روايت نوف بكالي، او برادرزاده ربيع‌بن‌خثيم معرفي شده و ربيع‌بن‌خثيم، به‌گفته برخي، همان خواجه‌ربيع مدفون در مشهد مقدس است. او به زهد و عبادت معروف بوده و از زهاد هشت‌گانه زمان خود به شمار مي‌آمده و ارادتي ويژه به امير مؤمنان علیه السلام داشته است. مضامين اين روايت به آنچه در خطبه نهج‌ البلاغه نقل شده، بسيار نزديك است و اختلاف در دو نقل بسيار اندك است. پس بسيار بعيد مي‌نمايد كه دو شخص به نام همام وجود داشته‌اند و حضرت متن روايت را دو بار و در دو مجلس انشا فرموده‌اند و آن دو نيز پس از شنيدن فضايل شيعيان، بي‌هوش شده و از دنيا رفته‌‌اند. گويا اين روايات از يك ماجرا خبر مي‌دهند و همام نيز يك نفر بيش نبوده است. همچنين


1. عبدالحميدبن‌هبةالله‌بن‌ابي‌الحديد، شرح نهج‌ البلاغة، ج9، ص134.

نسبي كه ابن‌ابي‌الحديد براي همام نقل مي‌كند معتبر نيست و نسب درست همان است كه در روايت نوف بكالي آمده است.

شيعيان واقعي و ظاهري از ديدگاه امير مؤمنان علیه السلام

عَنْ أَبِِي ‌حَمْزَةَ الثُّمَالِي عَنْ رَجُلٍ مِنْ قَوْمِهِ يَعْنِي يَحْيَي ابْنَ أُمِّ الطَّوِيل أَنَّهُ أَخْبَرَهُ عْنَ نَوْفِ الْبِكاَلي قَالَ: عَرَضَتْ لي إِلَي أَمِير اْلمُؤْمِنينَ عَلِيِ ‌بْنِ ‌أَبِي ‌طَالِب علیه السلام حَاجَةٌ، فاسْتتْبَعتُ إِلَيْهِ جُنْدَبَ‌ بْنَ ‌زُهَيْر وَالرَّبِيعَ ‌بْنَ ‌‌خُثَيم وَابْنَ أَخِْيهِ هَمَّامَ ‌بْنَ ‌‌عُبَادَةَ ‌بْنَ ‌‌خُثَيْم وَكَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْبَرَانِس(1) فَأَقْبَلْنَا مُعْتَمِدِينَ لِقَاءَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنيِن علیه السلام فَأَلْفَينَاهُ حِينَ خَرَجَ يؤُمُّ الْمَسْجِد؛ ابوحمزه ثمالي از يكي از خويشان خود (بنابر تفسير كراجكي در كنز الفوائد) يحيي‌بن‌ام‌طويل نقل مي‌كند كه وي به او خبر داد كه نوف بكالي گفت: كاري برايم پيش آمد كه بايد نزد امير ‌مؤمنان علیه السلام مي‌رفتم. جندب‌بن‌زهير و ربيع‌بن‌خثيم و برادر‌زاده‌اش، همام‌بن‌عبادة را نيز كه كلاه بلندي داشت، با خود همراه كردم و به‌قصد ديدار آن حضرت روان شديم. ما وقتي به آن حضرت رسيديم كه ايشان به‌قصد نماز گزاردن در مسجد، از خانه خارج شدند.

 فَأَفْضَي وَنَحْنُ مَعَهُ إِلَي نَفَرٍ مُبَدَّنِينَ قَدْ أَفَاضُوا فِي الأُحْدُوثَاتِ تَفَكُّهاً وَ‌بَعْضُهمْ يُلْهِي بَعْضاً. فَلَمَّا أَشْرَفَ لَهُمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنين علیه السلام أَسْرَعُوا إِلَيْهِ قِيَاماً، فَسَلَّمُوا فَرَدَّ التَّحِيةَ ثُمَّ قَالَ مَنِ اْلقَوْمُ؟ قَالُوا أُنَاسٌ مِنْ شِيعَتِكَ يَا


1. «بَرانِس» جمع «بَرنس» کلاه درازي است که در صدر اسلام، زهاد و عباد که همواره به عبادت سرگرم بودند بر سر می‌نهادند و بدين‌وسیله از دیگران بازشناخته می‌شدند و با عنوان «اصحاب البرانس» معرفی مي‌شوند. همام که از زهاد و عباد معروف بود نیز چنان کلاهی بر سر می‌نهاد (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج68، ص196).

أَمِيرالْمُؤْمِنين، فَقَالَ لَهُمْ: خَيْراً. ثُمَّ قَالَ: يا هَؤُلاَءِ، مَالِي لاَ أَرَي فِيكُمْ سِمَةَ شِيعَتِنَا وَ‌حِلْيَةَ أَحِبَّتنَِا أَهْلَ الْبَيْتِِ؟ فَأَمْسَك الْقَومُ حَيَاء؛ ما [چهار‌ تن] به‌همراه حضرت به‌سوي مسجد حركت كرديم و در راه به چند مرد چاق و فربه برخورديم كه باهم سخن مي‌گفتند و با گفتن قصه‌هاي خنده‌دار و لطيفه، يكديگر را سرگرم كرده بودند و مي‌خنداندند. وقتي امير مؤمنان علیه السلام به آنها رسيد، ايشان از جاي برخاستند و به‌سوي آن حضرت شتافتند و سلام كردند. حضرت به سلام ايشان پاسخ داد. سپس فرمود: «اين گروه كيان‌اند؟» عرض كردند: «ما گروهي از شيعيان شما هستيم، اي امير مؤمنان». فرمود: «خوب است». سپس فرمود: «پس چه شده كه نشانه شيعيان ما و زيور دوستانمان را در شما نمي‌بينيم؟» آنها از شرمندگي خاموش ماندند.

نوف بكالي مي‌گويد كه ما حضرت را در مسير مسجد همراهي كرديم. گويا ماجرا در كوفه رخ داده و آنان به‌سوي مسجد كوفه مي‌رفتند. در بين راه به افرادي چاق و فربه برخورديم كه با شوخي و داستان‌هاي خنده‌آور همديگر را سرگرم مي‌كردند و با گفتن سخنان نكوهيده يا بي‌فايده وقت مي‌گذراندند و مي‌خنديدند. وقتي چشم آنان به حضرت افتاد، سراسيمه از جاي برخاستند و به حضرت سلام كردند و احترام به‌جاي آوردند. حضرت به سلام آنها پاسخ دادند و از هويتشان پرسيدند. آنان خود را از شيعيان آن حضرت خواندند. حضرت از ادعاي واهي آنها در شگفت شدند و گفتند كه شما ادعاي پيروي مرا داريد، اما من نشانه شيعيان واقعي و زيور اهل‌بيت را در شما نمي‌بينم. آنان از شرم سر به زير افكندند و سخن نگفتند. اين سخن حضرت از آن حكايت دارد كه شيعه اخص از دوستداران اهل‌بيت علیهم السلام است و چنان نيست كه هركس دوستدار اهل‌بيت علیهم السلام باشد، شيعه آنها

نيز به شمار آيد، بلكه شيعيان اهل‌بيت علیهم السلام ، افزون بر محبت و ولاي آن حضرات بايد از ويژگي‌هاي بر‌جسته‌اي كه ويژه شيعيان است نيز برخوردار باشند.

قَالَ نَوْف فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ جُنْدَب وَالرَّبِيع فَقَالاَ مَا سِمَةُ شِيعَتِكمْ وَصِفَتُهُمْ يَا أمِيرَ الْمُؤْمِنِين؟ فَتَثَاقَلَ عَنْ جَوَابِهِمَا وَقَالَ: اتَّقِيَا اللهَ أيَّهُا الرَّجُلانِ وَأحْسِنَا «فَإِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّالَّذِينَ هُم مُّحْسِنُون»؛(1) نوف گويد: در اين هنگام جندب و ربيع رو به حضرت كردند و گفتند: «نشانه شيعيان شما و ويژگي آنها چيست؟» امام از پاسخ دادن به آنها خودداري كردند و فرمودند: «اي دو مرد، از خداوند بترسيد و پرهيزگاري پيشه كنيد و كارهاي نيك انجام دهيد. "خداوند با كساني است كه اهل تقوا و نيکوکاري هستند"».

در نهج ‌البلاغه آمده است كه همام از حضرت درخواست كرد كه ويژگي و سيماي پارسايان و پرهيزگاران را براي او ترسيم كنند و حضرت از پاسخ دادن خودداري فرمودند و همام را به اطاعت از خدا و پرهيزگاري و نيكوكاري سفارش كردند.(2) اما در اين روايت كه نوف بكالي ناقل آن است، آمده جندب و ربيع از حضرت درخواست كردند كه نشانه و ويژگي شيعيان را بيان كنند، ولي حضرت از پاسخ به آنها خودداري كردند.

فَقَالَ هَمَّامُ‌ بْنُ ‌عُبَادَة وَ‌كَانَ عَابِداً مُجْتَهِداً: أَسْأَلُكَ بِالَّذِي أَكْرَمَكمْ أَهْلَ الْبَيتِ وَ‌خَصَّكمْ وَ‌حَبَاكمْ و‌فَضَّلَكُمْ تَفْضِيلاً إِلاَّ أَنْبَأْتَنَا بِصِفَةِ شِيعَتِكمْ. فَقَالَ: لاَ تُقْسِمْ فَسَأُنَبِّئُكمْ جَمِيعاً وَ‌أَخَذَ بِيدِ هَمَّام فَدَخَلَ اْلمَسْجِدَ فَسَبَّحَ رَكْعَتَينِ أَوْجَزَهُمَا وَ‌أَكمَلََهُمَا وَ‌جَلَسَ وَ‌أَقْبَلَ عَلَيْنَا وَ‌حَفَّ اْلقَوْمُ بِه؛ همام


1. نحل (16)، 128.

2. نهج‌ البلاغه، خطبة‌ متقین.

كه مردي عابد و كوشا در بندگي خدا بود گفت: «شما را به آن كسي كه خاندانتان را گرامي داشت و شما را ويژه خود قرار داد و به شما بخشش كرد و بر ديگران برتري‌تان داد، سوگند مي‌دهم كه ما را از ويژگي‌هاي شيعيان خود با‌خبر ساز». حضرت فرمود: «سوگند مده، به‌زودي همه شما را از نشانه‌هاي شيعيان با‌خبر مي‌سازم». پس‌ازآن دست همام را گرفت و داخل مسجد شد و دو ركعت نماز نافله كوتاه به‌جاي آورد. پس از نماز نشست و به ما رو كرد؛ درحالي‌كه مردم گردش را گرفته بودند.

اين مقدمه در خطبه متقين در نهج ‌البلاغه نيامده، اما در برخي روايات، مقدمه مفصل‌تري ذكر شده است. به‌هرحال، تفصيلات و جزئياتي كه در روايت نوف بكالي و در طليعه خطبه حضرت آمده، نشانِ آن است كه در اين روايت و ديگر رواياتي كه در‌برگيرنده اين تفصيلات و جزئيات‌اند، خطبه امير مؤمنان علیه السلام با دقت بيشتري نقل شده است.

فلسفه آفرينش انسان و تقديرات خداوند براي او

در ادامه، حضرت پس از سپاس خداوند و فرستادن درود و صلوات بر رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ‌تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُه ُخَلَقَ خَلْقَهُ فَأَلْزَمَهُمْ عِبَادَتَهُ وَ‌كلَّفَهُمْ طَاعَتَهُ وَ‌قَسَمَ بَينَهُمْ مَعَايشَهُمْ وَ‌وَضَعَهُمْ في الدُّنْيَا بِحَيْثُ وَضَعَهُمْ وَ‌هُوَ في ذَلِك غَنِيٌّ عَنْهُمْ لاَ تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ وَ‌لاَ تَضُرُّهُ مَعْصِيةُ مَنْ عَصَاهُ مِنْهُم؛ اما بعد، خدايي كه ستايشش بزرگ و نام‌هايش پاك و منزه است مخلوقات خود را آفريد و عبادت خويش را بر آنها

لازم گردانيد و آنان را به طاعت خود مكلف ساخت و وسايل زندگي را بين آنان تقسيم فرمود و آنها را در دنيا در محل و مقام خود قرار داد، درحالي‌كه خود از آنها بي‌نياز است و طاعت مردم او را سودي نرساند و نافرماني آنها نيز زياني به او نرساند.

حضرت در طليعه خطبه خود به فلسفه آفرينش انسان كه عبادت خدا و انجام تكليف الهي است اشاره مي‌كنند و مي‌فرمايند: خداوند انسان را آفريد و عبادت خود را بر او واجب ساخت و اطاعت و بندگي خود را بر او تكليف گرداند. همچنين روزيِ هركسي را معيّن فرمود و هركس از همان رزقي كه خداوند براي او معيّن ساخته بهره‌مند مي‌شود. اگر كسي خواست از راه حلال به روزي خود برسد، روزي حلال در اختيارش قرار مي‌گيرد، اما اگر راه حرام و نامشروع را براي تأمين روزي خود برگزيد، از روزي حلال محروم مي‌شود و به‌سبب كسب روزي حرام، كيفر و مجازات مي‌گردد. به‌هرروي، روزيِ همه بندگان مقدّر است و هيچ‌كس بدون روزي نمي‌ماند.

ازجمله تقديرهاي الهي براي انسان‌ها اين است كه آنها از موقعيت‌هاي جغرافيايي، اجتماعي و تكويني ويژه خود برخوردارند. برخي مرد آفريده مي‌شوند و برخي زن و بنابر تقدير الهي، هركس در مكاني ويژه متولد مي‌شود و سرنوشتي خاص دارد. بنابر تقدير الهي است كه كسي در ايران و از پدر و مادري مسلمان متولد مي‌شود و ديگري در كشوري چون ژاپن به دنيا مي‌آيد. اگر خداوند بندگان خود را به اطاعت و عبادت خويش فراخوانده، ازآن‌روي نيست كه به عبادت ما نيازمند است؛ زيرا خداوند غني مطلق است و نقص و نيازي به غير خود ندارد. همچنين هيچ‌كس نمي‌تواند به خداوند زياني برساند و عصيان بندگان، آسيبي به او نمي‌رساند. پس تكليف بندگان به بندگي خدا و ترك گناه

ازآن‌روست كه مشمول رحمت ويژه خداوند قرار گيرند و بدين‌وسيله به معبود خود نزديك شوند.

فلسفه تكاليف و قوانين الهي

لَكِنَّهُ عَلِمَ تَعَالَي قُصُورَهُمْ عَمَّا تَصْلُحُ عَلَيْهِ شُئُونُهُمْ وَتَسْتَقِيمُ بِهِ دَهْمَاؤُهُمْ فِي عَاجِلِهِمْ وَآجِلِهِمْ فَارْتَبَطَهُمْ بِإِذْنِهِ فِي أمْرِهِ وَنَهْيِهِ فَأمَرَهُمْ تَخْيِيراًً وَكلَّفَهُمْ يَسِيراً وَأثَابَهُمْ كثِيراً وَأمَازَ سُبْحَانَهُ بِعَدْلِ حُكْمِهِ وَحِكْمَتِهِ بَيْنَ الْمُوجِفِ مِنْ أنَامِهِ إِلَي مَرْضَاتِهِ وَمَحَبَّتِهِ وَبَيْنَ الْمُبْطِئ عَنْهَا وَالْمُسْتَظْهِرِ عَلَي نِعْمَتِهِ مِنْهُمْ بِمَعْصِيَتِهِ فَذَلِك قَوْلُ الله عزوجل : «أًمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ اَن نَّجْعَلَهُمْ كَالّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاء مَّحْيَاهُم وَمَمَاتُهُمْ سَاء مَا يَحْكُمُون»؛(1) ولي خداوند چون مي‌دانست كوتاهي آنها را در آنچه مصلحتشان و مايه قوام اجتماع و زندگي امروز و فرداي آنهاست، آنان را به فرمان خويش در امرونهي مربوط ساخت و آنها را فرمان داد؛ اما آن‌گونه‌كه به اختيار خود باشند و تكليف آساني بر آنها قرار داد و پاداش فراواني به ايشان وعده داد. با دادگري و فرزانگي خود، مردمي را كه در جلب خواست و دوستي او يكه‌تاز شدند از آنهايي كه در اين مسير كندي ورزيده‌اند و نعمت‌هاي خدا را در نافرماني او صرف‌ كرده‌اند، ممتاز كرد و در قرآن نيز فرمود: «آيا كساني كه به كارهاي بد دست يازيده‌اند، پنداشته‌اند كه آنان را همانند كساني كه ايمان آورده‌اند و كارهاي نيك و شايسته كرده‌اند قرار مي‌دهيم كه زندگي و مرگشان يك‌سان و برابر باشد؟ بد داوري مي‌كنند».


1. جاثيه (45)، 21.

ازآنجاكه عقل بشر نمي‌تواند در همه زمينه‌ها او را راهنمايي كند و مصالح واقعي را به وي بنماياند و آدمي را به‌طوركامل درزمينه سعادت دنيوي و اخروي هدايت كند و نيز بدان دليل كه بشر در تأمين آنچه به مصلحت اوست و قوام زندگي دنيوي و اخروي بدان است كوتاهي مي‌كند، خداوند قوانين و دستورهايي را در اختيار بشر قرار داد. البته بشر در عمل به اين تكاليف و امرونهي‌هاي الهي كه فراهم‌آورنده سعادت دنيوي و اخروي اوست مختار است و كسي مجبورش نمي‌كند كه به تكاليف الهي گردن نهد. در تشريع اين قوانين و دستورها كه براي انجامشان پاداش‌هايي عظيم مقرر گرديده و عمل انسان دربرابر آن بسيار ناچيز است، بر انسان‌ها و مكلفان سخت‌گيري نشده است. بلكه اين تكاليف با توجه به ثمره و نتيجه‌اي كه دارند بسيار آسان‌اند و به‌هيچ‌روي خداوند تكليفي شاق و سنگين بر دوش بندگان خود ننهاده است؛ چنان كه خود فرمود: يُرِيدُ اللّه بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر؛(1) «خدا براي شما آساني مي‌خواهد و براي شما دشواري نمي‌خواهد».

گرچه تكاليف الهي آسان‌اند، چون انسان از نيروي اختيار برخوردار است و ممكن است عوامل شيطاني و نفساني، او را از عمل به اين تكاليف باز‌دارند، برخي در انجام همين تكاليف آسان و برخوردار از پاداش بي‌نهايت نيز كوتاهي مي‌كنند. ازاين‌رو، كساني كه ازسر عشق به خداوند و با رغبت در انجام دستورهاي الهي پيش‌گام‌اند، با كساني كه در اطاعت از خداوند كوتاهي مي‌كنند و درحق نعمت‌هاي الهي ناسپاس‌اند و آنها را براي رضاي خداوند به كار نمي‌بندند، يك‌سان و برابر نخواهند بود. بي‌ترديد آنها كه مطيع دستورهاي خداوندند برترند و نزد او از جايگاهي عالي برخوردارند كه اهل معصيت و نافرمانان از دستورهاي


1. بقره (2)، 185.

الهي از آن محروم‌اند. اگر كساني انتظار داشته باشند كه خداوند با اهل معصيت و كساني كه فرمان‌بردار اويند يك‌سان رفتار كند و در دنيا و آخرت ميان آنها تفاوتي در نظر نگيرد، انتظارشان نابجا و قضاوتشان ناعادلانه و ناصواب است.

شبهه توجهِ تكليف به انسان

به‌هرحال، آنچه از سخنان گهربار امير مؤمنان علیه السلام بيان شد، و در برخي از روايات، مقدمه و سخنان آن حضرت مفصل‌تر آمده است، به فلسفه آفرينش انسان و فلسفه تكليف بازمي‌گردد؛ به اينكه چرا انسان موظف و مكلف شده است که خدا را اطاعت و عبادت كند. با توجه به اهميت طرح اين مسئله و تبيين آن، جا دارد كه فضلا و دانشمندان و نويسندگان، به زبان‌هاي گوناگون و در سطوح مختلف به تبيين آن بپردازند؛ چرا‌كه امروزه يكي از دام‌هاي شياطين و شبهه‌هايي كه دشمنان و منحرفان با تبليغات گسترده و با شگردهاي گوناگون به ذهن جوانان القا مي‌كنند، اين است كه خداوند به عبادت ما چه نيازي دارد كه به انجام آن مكلفمان كرده است؟ چرا خداوند ما را به انجام تكاليفي مجبور كرده كه برخي از آنها، مانند سي ‌‌روز روزه گرفتن در هواي گرم تابستان، سخت و طاقت‌فرساست؟ آنچه عرض كردم تنها احتمال و تصوري خام نيست، بلكه شبهه‌اي است كه شياطين با تبليغات گسترده در پي القاي آن به ذهن‌ها بر‌آمده‌اند.

براي ‌نمونه، چند روز پيش استاد دانشگاهي از يكي از شهرستان‌هاي دور براي ديدار با من آمده بود. گر‌چه من بيمار بودم، پس از اصرار او و همسرش زماني در اختيارش قرار گرفت و نزد من آمد. اساس حرف او اين بود كه ما به خداوند اعتقاد داريم و اين عالم بدون آفريننده نيست، اما اينکه شما مي‌گوييد خداوند هر‌كس را كه از دستورهايش سرپيچي كند به جهنم مي‌برد و عذاب مي‌كند و

اين‌گونه مردم را از عذاب خدا مي‌ترسانيد، براي ما پذيرفته نيست. خداوند به عذاب كردن و كيفر ما چه نيازي دارد؟ اگر ما گناهي مرتكب شويم، چرا بايد با عذاب‌هاي سخت كيفر شويم؟ خداوند ما را آفريده و با ما مهربان است و از رحمتش بهره‌مندمان ساخته است. ما نيز سپاسگزار نعمت‌هايش هستيم و او را دوست مي‌داريم. در اين جهت مي‌كوشيم آنچه را عقلمان درك مي‌كند انجام دهيم. اما چرا ما به انجام دادن تكاليف ملزم شده‌ايم و چرا او ما را تهديد كرده كه اگر آن تكاليف را ترك كنيم، عذاب و كيفر مي‌شويم؟ اصلاً اين تكاليف براي چيست؟ ما چند صباحي زندگي مي‌كنيم و هرچه عقلمان تشخيص داد انجام مي‌دهيم و بعد مي‌ميريم و كارمان به انجام مي‌رسد. او گفت كه به جبهه نيز رفته است و گاهي نماز مي‌خواند. البته چون از نماز خوشش مي‌‌‌‌آيد آن را به‌جا مي‌آورد، نه از ترس جهنم يا براي رفتن به بهشت. هر وقت هم خسته باشد نماز نمي‌خواند. مي‌گفت: گاهي با دوستانم به مسجد مي‌روم و نماز مي‌خوانم و با خواندن آن به آرامش مي‌رسم. او بااينكه خود را مسلمان مي‌دانست، نمي‌توانست درك كند كه چرا خداوند عبادات و تكاليفي را براي ما واجب كرده است و چرا با سرپيچي از قوانين و دستورهاي الهي، خداوند ما را به جهنم مي‌برد و عذاب مي‌‌‌كند. از اين نمونه، ميان مردم و جوانان، به‌ويژه قشر تحصيل‌كرده فراوان‌اند كه متأثر از شبهات شيطاني، تكاليف الهي را به چالش مي‌كشند.

معرفت و ايمان؛ مبناي عمل به تكليف

اينكه امير مؤمنان علیه السلام پيش از تبيين ويژگي‌هاي شيعيان، به فلسفه آفرينش انسان و فلسفه تكليف مي‌پردازند، شايد ازآن‌رو باشد كه انسان پيش از انجام عمل مؤمنانه بايد معرفت و ايمانش را به خداوند تقويت كند و به‌دليل ارتباطش با خداوند

پي ببرد. بايد بداند كه همه هستي ملك خدا و از آنِ اوست و هيچ‌كس حقي بر خداوند ندارد، بلكه اين خداست كه بر ما حق دارد. همچنين بايد بداند كه خداوند غني محض است و سود و فايده تكاليف الهي به خود ما بازمي‌گردد و پروردگار از آنها سودي نمي‌برد. همچنين كسي نمي‌تواند به خداوند زياني برساند تا خداوند براي انتقام و جبران زياني كه به‌سبب مخالفت با دستورها و تكاليفش ديده، سرپيچي‌كنندگان و گناهكاران را به جهنم ببرد و در آتش بسوزاند. بلكه جهنم و عذاب الهي نتيجه عملي مخالفت با قوانين و دستورهاي الهي است. چنان‌كه ثواب و پاداش الهي نيز نتيجه عملي و واقعي رفتار مؤمنانه است كه در قيامت به‌صورت نعمت‌هاي بهشتي در اختيار بهشتيان قرار مي‌گيرد.

در ارتباط ما با خداوند، آنچه از او به ما مي‌رسد، رحمت و لطف است. همه خسارت‌ها و بدبختي‌ها نيز به رفتار خودمان بازمي‌گردد و ما با رفتار نادرست، خود را از نعمت‌هاي بي‌شمار الهي محروم مي‌سازيم؛ نعمت‌هايي كه ما نه كميت آنها را درك مي‌كنيم و نه مي‌توانيم كيفيتشان را بفهميم. راه دستيابي به اين نعمت‌هاي بي‌شمار و بي‌نهايت كه در عالم ابدي و جاودانه قيامت از آنِ بهشتيان مي‌شود، عبادت و اطاعت خداست. عصيان و غفلت از خدا تنها به انسان خسارت مي‌رساند و خداوند زيان نمي‌بيند. بزرگ‌ترين خسارت نافرماني از دستورهاي خدا، حسرتِ حرمان از رضوان الهي است كه در قيامت از آنِ گنهكاران مي‌شود و عذاب ناشي از اين حسرت و پشيماني از هر عذاب ديگري سخت‌تر خواهد بود؛ حسرت از اينكه چرا انسان براثر نفهمي‌ها، غفلت‌ها و انحراف از صراط مستقيم خداوند، خود را از نعمت‌هاي الهي محروم ساخت و فرجام ننگين و شومي را براي خود رقم زد كه در سراي قيامت راهي براي جبران آن وجود ندارد.

بسياري از دين‌داران و مسلمانان با عبادت و نمازشان بر خداوند منت مي‌‌گذارند؛ يا اگر به زيات امام رضا علیه السلام مي‌روند، بر آن حضرت منت مي‌گذارند؛ و يا اگر هفته‌اي يك‌بار براي عرض ارادت به زيارت حضرت معصومه عليهاالسلام مي‌روند، بر ايشان منت مي‌‌گذارند؛ حال‌آنكه ما حقي بر خداوند و اولياي او نداريم و چيزي از ما به آنان نمي‌رسد تا بر آنها منت بگذاريم. دربرابر، خداوند كه توفيق عبادت و بندگي خود را از آنِ ما ساخته، بر ما منت دارد. همچنين اولياي خدا و معصومان علیهم السلام كه افتخار زيارت خود را به ما بخشيده‌اند، بر ما منت دارند و ما بايد سپاسگزار نعمت‌ها و توفيق‌هايي باشيم كه به دست مي‌آوريم؛ به‌ويژه اگر نعمت‌هاي الهي را در راه گناه صرف نكرديم، بايد شكر خداوند را به‌جا آوريم.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org