قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

 

گفتار دوازدهم
 

شيعيان واقعي؛ برخوردار از ملكات و فضايل ناب انساني

 

مراتب كمّي و كيفي فضايل و ويژگي‌هاي متعالي شيعيان

در جلسه‌هاي پيشين به بررسي دو ويژگي اصلي و محوري شيعيان واقعي پرداختيم. ويژگي محوري ديگر شيعيان واقعي كه حضرت با تعبير «أَهْلُ الْفَضَايلِ وَالْفَوَاضِل» از آن نام مي‌برند، برخورداري آنان از فضيلت‌ها و ملكات عالي اخلاقي است.

فضايل و فواضل، از يك ريشه‌اند و در لغت يك معنا براي آنها برشمرده‌اند. فضايل به‌معناي فضيلت‌ها و فواضل به‌معناي صاحبان فضيلت آمده است. اما به نظر مي‌رسد كه فضايل بيشتر درباره ملكات راسخ و صفات ثابت كاربرد دارد و فواضل درباره رفتارهاي اخلاقي مانند احسان به ديگران كه ممكن است هنوز به‌صورت ملكه راسخ در‌نيامده باشد، به كار مي‌رود. چنان كه گفتيم، ويژگي عرفان و معرفت بالله و عمل به دستورهاي الهي و اطاعت از او و نيز برخورداري از فضيلت‌ها سه ويژگي كلي و اساسي شيعيان به شمار مي‌آيد. اين سه ويژگي از امور تشكيكي و داراي مراتب و درجات كمّي و كيفي‌اند. البته مراتب كمّي در جايي تحقق مي‌يابد كه صفات كميت‌پذير باشند. براي مثال، رفتار و عمل به

دستورهاي خدا كميت‌پذيرند و ازاين‌نظر مقدار آنها مي‌تواند متفاوت باشد؛ چنان‌كه مقدار عبادت كسي كه به واجبات بسنده مي‌كند، كمتر از عبادت كسي است كه افزون بر آن، مستحبات را نيز انجام مي‌دهد. همچنين با توجه به آنكه مستحبات فراوان‌اند، افراد ازجهت انجام مستحبات متفاوت‌اند. پس عمل به دستورهاي خداوند و برخورداري از فضيلت‌ها داراي مراتب كمّي است و افراد ازجهت شمار و مقدار فضايلي كه كسب كرده‌اند متفاوت‌اند. اما مهم‌تر از اختلاف و مراتب كمّي صفات و خصلت‌ها، مراتب كيفي آنهاست.

ازنظر كيفيت، معرفت مؤمنان و تربيت‌شدگان مكتب اهل‌بيت علیهم السلام يك‌سان نيست و مراتبي دارد. گاهي اختلاف ميان معرفت و مراتب تقواي افراد به‌اندازه‌اي گسترده است كه نمي‌توان آن را بازشناخت و فهميد و هرگز امكان مقايسه وجود ندارد. با الهام از كلام نوراني رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره يكي از فضايل امير مؤمنان علیه السلام به توضيح اين مطلب مي‌پردازيم. آن حضرت درباره شجاعت و شهامت امير مؤمنان علیه السلام در جنگ خندق و كشتن عمروبن‌عبدود، آن جنگاور نامي قريش كه سرآغازي براي شكست ايشان در آن جنگ بود و اخلاص آن حضرت در اقدام بزرگشان فرمود: ضَرْبَةُ عَِلي يوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَين؛(1) «ضربتي كه علي علیه السلام در جنگ خندق بر فرق عمروبن‌عبدود زد، افضل از عبادت جن و انس است». بنابر اين روايت، ما هرگز ارزش و عظمت نواختن شمشير امير مؤمنان علیه السلام را بر فرق عمروبن‌عبدود درك نمي‌كنيم؛ چرا‌كه شمار جنيان را از آغاز آفرينششان تاكنون نمي‌دانيم تا بتوانيم حد و ارزشي براي عبادت آنها ترسيم كنيم. اما درباره عبادت انسان‌ها، امروزه حدود هفت ميليارد انسان روي زمين زندگي مي‌كنند و از آغاز آفرينش حضرت آدم، ميلياردها انسان روي زمين زندگي


1. سیدبن‌طاووس، اقبال الاعمال، ص417.

‌كرده‌اند. ناميدن «ثقلين» در روايت، همه انسان‌ها را در ‌بر ‌مي‌گيرد كه پيامبران الهي نيز در شمار آنها قرار دارند. حتي اگر ما پيامبران را استثنا كنيم، ثقلين شامل همه جنيان و همه انسان‌ها، ازجمله اولياي خدا، به‌جز پيامبران الهي خواهد بود. پس اگر عبادت همه آنها را در يك كفه ترازو، و ضربه شمشير آن حضرت را در كفه ديگر قرار دهيم، آن ضربه از عبادت ميلياردها جن و انس كه از آغاز آفرينششان انجام شده يا امكان تحقق دارد، برتر است. با اينكه آن ضربه شمشير در يك لحظه نواخته شده و شايد نبرد امير مؤمنان علیه السلام با عمرو بيش از دو دقيقه طول نکشيده باشد، اما آن عمل با آن كميت اندك، ازنظر كيفيت چنان عظمتي دارد كه نمي‌توان مقياسي براي سنجشش در نظر گرفت.

معيارهاي كيفي سنجش رفتارها و صفات

الف) معرفت

براي تشخيص برتري و مرتبه كيفي و سنجش رفتار ازنظر كيفيت، دو معيار و ملاك وجود دارد. معيار نخست معرفت كسي است كه آن عمل را انجام مي‌دهد. ازآنجاكه براي فهم مسائل معنوي و ديني، ما ناچاريم از نمونه‌ها و مثال‌هاي عرفي و محسوس استفاده كنيم تا آمادگي لازم را براي درك آن مسائل معنوي و ديني بيابيم، به نمونه‌اي عرفي اشاره مي‌كنم: فرض كنيد كه در يكي از اعياد بزرگ، شخصيتي ديني و مذهبي، چون مقام معظم رهبري (حفظه‌الله) بار عام مي‌دهد و هر‌كس نزد ايشان شرفياب مي‌شود، هديه‌اي مي‌برد و پاداشي دريافت مي‌كند. ممكن است يكي از مراجع بزرگ تقليد كه از موقعيت مذهبي، علمي و اجتماعي والايي برخوردار است، در ديدار با مقام معظم رهبري قرآن يا هديه ارزنده ديگري به ايشان تقديم كند. همچنين ممكن است يكي از شاگردان يا اعضاي

دفتر مقام معظم رهبري به ديدار ايشان برود و هديه‌اي تقديم كند؛ يا يك فرد عادي يا شخصي نيازمند به‌بهانه روز عيد نزد ايشان برود و هديه‌اي تقديم كند تا پاداشي بگيرد. فرض كنيد همه افرادي كه برشمرديم يك گل يا يك قرآن كه كميت يك‌ساني دارند، تقديم كنند. اما آيا هديه‌ها ازنظر كيفيت يك‌سان‌اند؟ آيا هديه مرجع تقليدي كه از مقام، موقعيت و معرفتي والا برخوردار است، ازنظر كيفيت در حد هديه‌اي است كه فردي عادي به مقام معظم رهبري تقديم مي‌كند؟ بي‌شك كيفيت اقدام و رفتار آنها با يكديگر بسيار متفاوت است.

فرض كنيم ما دوستي داريم كه در شهري دور زندگي مي‌كند و بين ما و او پيوندي ناگسستني برقرار است و به‌شدت به يكديگر علاقه‌منديم. آن دوست رنج سفر را به جان مي‌خرد و به ديدار ما مي‌آيد تا سالروز تولدمان را به ما تبريك گويد و هديه‌اي هر‌چند كم‌‌مقدار تقديم كند. همچنين شخص ديگري كه رفيق ما به شمار نمي‌آيد، به ديدارمان مي‌آيد و هديه‌اي تقديم مي‌كند تا در مقابلش در خانة‌ ما نهاري بخورد يا پولي دريافت كند. آيا آن دو هديه كه ازنظر مادي يك‌سان‌اند، كيفيتي يك‌سان دارند؟ بي‌ترديد هديه دوستي كه ما را بسيار دوست دارد و ازسر علاقه و محبت هديه‌اي تقديممان مي‌كند، براي ما بسيار ارزشمندتر است؛ چون آن را دوستي به ما داده كه با ديدنش بسيار شاد مي‌شويم. افزون بر آن، او هديه‌اش را با همه عشق و احساس خالصانه به ما تقديم كرده است. اين هديه بسيار ارزشمندتر از هديه ‌فردي عادي است كه دوست ما به شمار نمي‌آيد و براي دريافت مزد يا پاداش به ما هديه مي‌دهد؛ حتي اگر هديه دوستمان ازنظر مادي كم‌بهاتر باشد.

مراتب عبادت‌هاي بندگان خدا بسيار فراوان است و فاصله بين برخي از اين مراتب قابل اندازه‌گيري نيست. ازاين‌رو درك مقام عبادت اولياي خدا و معصومان علیهم السلام

براي ما تصورپذير نيست؛ چه رسد به آنكه بتوانيم به پايه و مرتبه عبادت آنها دست يابيم؛ مانند كساني كه عبادت‌هاي فراوان آنان و شب‌زنده‌داري‌هايشان تنها براي رضاي خداست و به‌طمع بهشت يا ترس از جهنم، خدا را عبادت نكرده‌اند. آنان كه حتي اگر خداوند صد بار آنها را بسوزاند و دوباره زنده كند، باز به‌سبب عشق به خداوند و براي جلب رضاي او، عبادتش مي‌‌كنند و مي‌دانند كه عبادتشان موجب خشنودي خداوند مي‌شود. امير ‌مؤمنان علیه السلام فرمود: مَا عَبَدْتُك خَوْفاً مِنْ نَارِك وَ‌لاَ طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلاً لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك؛(1) «خدايا، من تو را به‌جهت ترس از آتش جهنمت يا طمع و رغبت به بهشتت عبادت نكردم، بلكه تو را شايسته عبادت يافتم و عبادتت كردم».

آيا عبادت آن حضرت را كه سر‌آمد خداشناسان و بندگان خالص خداست، مي‌توان با عبادت ما قياس كرد؟ خداوند درقبال انجام اعمال صالح در صدها آيه و روايت به ما وعده داده است؛ مانند بهشتي كه در عظمت و شكوه با عالم ماده قياس‌پذير نيست و خداوند در وعده خود به جويندگان مغفرتش فرموده است: وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَه مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِين؛(2) «و بشتابيد به‌سوي آمرزش از پروردگارتان و بهشتي كه پهناي آن آسمان‌ها و زمين است [و] ازبهر پرهيزگاران آماده شده است». اما با وجود همه اين پاداش‌ها، ما وقتي دو ركعت نماز مي‌‌خوانيم بر خداوند منت مي‌گذاريم.

ب) اخلاص

روشن شد كه نخستين معيار تفاوت كيفي اعمال و اختلاف مراتب افراد، معرفت


1. محمد‌باقر مجلسی، بحار الانوار، ج‌70، باب 53، ص186، ح1.

2. آل‌عمران (3)، 133.

است و هرچه معرفت افراد بيشتر باشد، عمل آنان ارزشمندتر خواهد بود. معيار و ملاك دوم تفاوت كيفي رفتار، «اخلاص» است. هرچند اين فرض ناشدني مي‌نُمايد، مي‌توان تصور كرد كه دو نفر معرفت يك‌ساني داشته باشند و درس‌هاي يك‌ساني را گذرانده باشند و دانش و ميزان درك و فهمشان نيز برابر باشد و حتي برنامه عملي يك‌ساني را گذرانده باشند، اما ازنظر اخلاص در عمل با يكديگر متفاوت باشند. ممكن است يكي از آن دو تن، انگيزه الهي عبادت و انجام عمل صالح را با انگيزه‌هاي غير‌الهي آلوده سازد. گرچه آن انگيزه غير‌الهي شايد در حدي نباشد كه ريا به شمار آيد و عمل را باطل سازد، اما از ارزش و خلوصش مي‌كاهد؛ زيرا هرچه عمل خالص‌تر باشد، ارزش‌ آن بيشتر است. عملي نزد خداوند ارزش و مرتبه عالي دارد كه از شائبه‌هاي مادي به‌طوركامل برکنار باشد و تنها براي جلب رضاي خداوند انجام شده باشد. امام صادق علیه السلام روايت كرده‌اند كه خداوند فرمود: أَنَا خَيرُ شَرِيكٍ مَنْ أَشْرَك مَعِيَ غَيْرِي فِي عَمَلِهِ لَمْ أقْبَلْهُ إلاَّ مَا كانَ خَالِصا؛(1) «من بهترين شريكم. هركسي در كارهاي خود براي من شريكي قرار دهد، آن را نخواهم پذيرفت. من عملي را مي‌پذيرم كه خالص باشد».

اگر كسي نمازي بخواند يا صدقه بدهد يا هر عمل خير ديگري انجام دهد و سهمي از آن را به غير ‌خدا اختصاص دهد، خداوند سهمش را از آن عمل به ديگري وا‌مي‌گذارد و در آن عمل براي خود سهمي در نظر نمي‌گيرد. خداوند عملي را از ما مي‌پذيرد كه خالص باشد. اين موضوع خود نشان عظمت و ارزش والاي عمل خالص است. از‌سوي‌ديگر، وقتي انسان كسي را در عمل خود با خدا شريك مي‌كند، نهايت بي‌ادبي و ناسپاسي را درحق خداوند انجام داده؛ زيرا بنده حقيري را در رديف خدا قرار داده و براي او سهمي از عمل خود در نظر گرفته است.


1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج‌70، باب 54، ص243، ح15.

ما معرفت و اخلاص را دو معيار براي تفاوت كيفي اعمال و اختلاف مراتب افراد معرفي كرديم، اما حقيقت اين است كه آن دو متلازم يكديگرند. هركس معرفتش بيشتر باشد، اخلاصش در عمل نيز بيشتر است. معرفت در رفتار و فضايل انسان جايگاهي ويژه دارد و بين معرفت به خدا و عمل به دستورهاي الهي و فضايل و ويژگي‌هاي شايسته كه در كلام امير مؤمنان علیه السلام اساسي‌ترين صفات شيعيان خوانده شده، ارتباطي تنگاتنگ وجود دارد.

نقش پرهيزگاري در پذيرش اعمال

ريشه همه اعمال و كمالات انسان معرفت است. اگر انسان بخواهد عملش شايسته‌تر و مطلوب‌تر واقع شود، بايد معرفتش را قوي‌تر و راسخ‌تر گرداند. وقتي معرفت انسان افزايش يافت، بيشتر به دستورهاي خداوند عمل مي‌كند و عملش ارزشمندتر مي‌گردد. درنتيجه اين گسترش اعمال صالح و بالاتر رفتن كيفيت آنها، انسان پرهيزگاري و ملكات بيشتري را به دست مي‌آورد؛ چون پرهيزگاري محصول تكرار و مداومت بر عمل صالح و ترك اعمال ناشايست است. وقتي عمل انسان با تقوا همراه شد، اندك آن نيز ارزشمند خواهد بود. مفضل‌بن‌عُمر مي‌گويد:

كُنْتُ عِنْدَ أَبِي‌عَبْدِ اللَّه علیه السلام فَذَكرْنَا الأَعْمَالَ، فَقُلْتُ أَنَا: مَا أَضْعَفَ عَمَلِي، فَقَالَ: مَهْ، اسْتَغْفِرِ اللَّهَ. ثُمَّ قَالَ لِي: إِنَّ قَليلَ الْعَمَلِ مَعَ التَّقْوَي خَيْرٌ مِنْ كَثِيرِ الْعَمَلِ بِلاَ تَقْويً. قُلْتُ: كَيْفَ يَكُونُ كثِيرٌ بِلاَ تَقْويً؟ قَالَ: نَعَمْ مِثْلُ الرَّجُلِ يُطْعِمُ طَعَامَهُ وَيَرْفُقُ جِيرَانَهُ وَ‌يؤََطِّئُ رَحْلَهُ فَإِذَا ارْتَفَعَ لَهُ الْبَابُ مِنَ الْحَرَامِ دَخَلَ فِيهِ، فَهَذَا الْعَمَلُ بِلاَ تَقْويً وَ‌يَكُونُ الآخَرُ لَيْسَ عِندَهُ فَإِذَا ارْتَفَعَ لَهُ الْبَابُ مِنَ الْحَرَامِ لَمْ يَدْخُلْ فِيه؛(1) نزد امام ‌صادق علیه السلام بودم كه


1. محمد‌بن‌يعقوب کليني، الکافی، ج2، ص76، ح7.

سخن از اعمال به ميان آمد. من گفتم: «عمل من بسيار ناچيز است». امام‌ فرمود: «آرام باش و استغفار كن». سپس به من فرمود: «عمل كمِ با‌ تقوا از عمل فراوانِ بدون تقوا بهتر است». عرض كردم: «چگونه عمل فراواني بدون تقوا خواهد بود؟» فرمود: «مانند كسي كه اطعام مي‌كند و با همسايگانش به‌مهرباني رفتار مي‌كند و در خانه‌اش باز است، ولي چون دري از حرام به رويش گشوده شود بدان در‌آيد (يعني از حرام خودداري نمي‌كند). اين عمل‌ها بدون تقواست؛ و مردِ ديگر اين عمل‌ها را ندارد (عملش اندك است)، ولي در حرام نيز وارد نمي‌شود».

گناه؛ عامل تباهي اعمال صالح

رواياتي ازاين‌دست، بيشتر به جنبه سلبي پرهيزگاري كه همان ترك گناه و رفتارهاي بد و نپيوستن به صفات ناپسند است بازمي‌گردد و بر امور سلبي تكيه دارند و به جنبه اثباتي پرهيزگاري كه انجام اعمال صالح است، ناظر نيست. علماي اخلاق در توجيه روايت ياد‌شده و ديگر رواياتي كه نشانِ بي‌ارزش بودن عمل افراد بي‌تقواست، گفته‌اند: شخص بي‌تقوايي كه عملي خير انجام مي‌دهد، مانند كسي است كه با كوشش و زحمت خود درآمدي به دست مي‌آورد و آن را در جيبش مي‌گذارد، اما چون جيب او سوراخ است، كم‌كم پول‌‌ها از آن بيرون مي‌ريزد و وقتي به منزل مي‌رسد و جيب‌هايش را وارسي مي‌كند، پولي در آنها نمي‌يابد. همچنين آثار اعمال نيك هنگامي در دل انسان باقي مي‌ماند و براي قيامت پس‌انداز مي‌شود و حتي در دنيا از آثار آنها بهره‌مند مي‌گردد كه ترك گناه و انجام اعمال صالح در وي ملكه شود. اما اگر انسان در كنار انجام اعمال خير مرتكب گناه شد،

آن گناه اعمال خيرش را ضايع مي‌سازد؛ مانند همان كسي كه پول‌هايش از جيب سوراخش مي‌ريزد. درنتيجه هرچقدر آن پول زياد باشد، از دست مي‌رود. اما اگر جيب انسان سوراخ نباشد، همان پول اندك نيز در آن باقي مي‌ماند. انسان بي‌‌تقوا نيز اگر اعمال خير فراوان انجام دهد، به‌دليل نداشتن تقوا و ارتکاب گناه، همه اعمالش تباه مي‌شود؛ اما اگر پرهيزكار بود، اعمال خيرش هر‌چند اندك، باقي مي‌ماند و او از آثار و ثمراتش برخوردار مي‌شود. امير مؤمنان علیه السلام با توجه به آثار شوم گناه و نقش آن در زوال توفيقات انسان مي‌فرمايد:

أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ أَللَّهُمَّ اغْفِر لِِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ أَللَّهُمَّ اغْفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِِسُ الدُّعَاءَ أَللَّهُمَّ اغْفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتي تُنْزِلُ الْبَلاَء؛‌(1) خدايا، ببخش آن گناهاني را كه پرده‌ها را مي‌درد. خدايا، ببخش آن گناهاني را كه كيفر عذاب را بر من نازل مي‌كند. خدايا، ببخش آن گناهاني را كه نعمت‌ها را تغيير مي‌دهد. خدايا، ببخش آن گناهاني را كه از تأثير دعا جلوگيري مي‌‌كند. خدايا، ببخش آن گناهاني را كه بلا نازل مي‌كند.

تمثيل ديگري كه مي‌توان براي گناه آورد، اين است كه گناه چون سم، اعمال انسان را فاسد مي‌كند. اگر در ظرفي كه در آن آب خنك، شربت يا عسل است قطره‌‌اي سم بريزند، ديگر نمي‌توان از محتواي آن ظرف استفاده كرد. آن شربتْ شيرين و گواراست، اما وقتي سم به آن افزوده شد، كشنده خواهد بود. دل انسان نيز چون ظرفي است كه با اعمال چشم، گوش، زبان و دست و پا پر مي‌شود. اگر همه آن اعمال سالم باشند و آنچه به قلب و دل انسان راه يافته پاك باشد، همين‌كه انسان گناهي مرتكب شود، آن گناه چون سمي همه آن اعمال صالح و


1. شیخ‌عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای کمیل.

سالم را تباه و فاسد مي‌سازد. پس انسان بايد مراقب باشد كه سم و گناه به دلش راه نيابد؛ زيرا اگر چنين شد ظرف دلش آلوده مي‌شود و اعمالش تباه مي‌گردد. خداوند نيز كه خريدار اعمال پاك و صالح است، اعمالي را كه با گناه تباه و فاسد شده‌اند، نمي‌پذيرد. پس انسان بايد مراقب دل و قلب خود باشد و آن را به گناه آلوده نسازد. اگر گناهي نيز مرتكب شد، بايد توبه كند؛ چون خداوند اعمال پاك پرهيزكاران را كه با گناه آلوده نگشته‌اند مي‌پذيرد: إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِين.(1)

بحث از ارتباط ميان شناخت و معرفت و عمل و نيز ارتباط ميان ايمان و عمل، ساده به نظر مي‌رسد، اما خود، بحثي اساسي و ريشه‌دار است و دانشمندان و مكاتب اخلاقي را به خود سرگرم ساخته است. ما درباره ارزش اخلاقي رفتار خوبي مانند احسان به ديگران كه از شخصي كافر سر مي‌زند و مقايسة ارزش اخلاقي آن با رفتار شخصي مؤمن به‌سادگي سخن مي‌گوييم، و درنتيجه اين مقايسه، به فراتر بودن ارزش اخلاقي اعمال ناشي از معرفت و ايمان حكم مي‌كنيم. اما دانشمندان بسياري، كوشش فكري فراوان كرده‌اند تا به منشأ ارزش رفتار پي ببرند و از ارتباط رفتار با اعتقادات آگاه شوند.

پيشينة اخلاق منهاي دين در اروپا

نخستين‌بار، پس از رنسانس و در اروپا، بحث از منشأ ارزش رفتار و ارتباط آن با اعتقادات به‌طورجدي و مدون مطرح شد. صاحب‌نظران و انديشمندان اين مسئله را پيرو بحث درباره ارتباط اخلاق با دين مطرح كردند و در كتاب‌هاي بسياري آوردند. دراين‌زمينه، تئوري اخلاق منهاي دين يا اخلاق منهاي خدا مطرح شد كه بنابر آن، انسان مي‌تواند به دين و خدا معتقد نباشد، ولي انساني ارزشمند باشد و


1. مائده (5)، 27.

اخلاقي پسنديده داشته باشد و رفتار و كارهاي خوب انجام دهد. امروزه در فرهنگ الحادي و سكولار و غير‌ديني غرب اين نظريه پذيرفته شده است كه اخلاق و انجام دادن كارهاي خوب، به دين و اعتقاد به خدا ربطي ندارد. اعتقاد به دين و خدا به ساحتي از قلب مربوط مي‌شود، و اخلاق به ساحتي ديگر از آن. پس بي‌اعتقادي به خدا از ارزش‌هاي اخلاقي نيكو مانند راست‌گويي و كارهاي خوب انسان نمي‌كاهد. دربرابر اين نظريه، ما معتقديم كه ارزش واقعي اخلاق و رفتار، از ايمان به خدا ناشي مي‌شود و بدون اعتقاد به دين و ايمان به خدا، ارزش اخلاق و رفتار، ظاهري و سطحي است. پس اخلاقِ بدون دين و رفتارِ به‌ظاهر مطلوب منهاي اعتقاد به خدا، اثري سرنوشت‌ساز بر روح انسان ندارد.

علماي ما نيز چون بنابر كتاب و سنت بر اين باورند كه معرفت و ايمان به خدا منشأ و پاية اعمال صالح و برخورداري از اخلاق حسنه است، به اين مباحث نمي‌پردازند. اما فيلسوفان غرب و مكاتب اخلاقي آن در مباحث فلسفة اخلاق به منشأ ارزشمندي اخلاق و رفتار، فراوان پرداخته‌اند و به اين نتيجه رسيده‌اند كه اخلاق بخشي از شخصيت انسان را تشكيل مي‌دهد و ايمان و اعتقاد به دين بخش ديگري از آن را. كسي كه به دين معتقد مي‌شود، بخش و جزئي از شخصيت او شكل گرفته است و بخش مهم‌تر شخصيت او، اخلاق است و اين دو بخش هيچ ارتباطي به هم ندارند. درنتيجه، انسان مي‌تواند فردي شايسته و خوب باشد، اما دين نداشته باشد. متأسفانه اين انديشه ميان ما مسلمانان و شيعيان و حتي ميان مردم عادي ما نفوذ يافته است و از لابه‌لاي مباحث برخي مي‌توان حدس زد كه آنان نيز به نظرية اخلاق منهاي دين و اعتقاد به خدا گرايش دارند.

حدود پنجاه سال پيش، من در تهران ناظر گفت‌و‌گوي دو تن باهم بودم. يكي از آن دو، از شخصي تعريف كرد و گفت كه او انسان خوبي است و اهل نماز و

عبادت و انجام كارهاي خير است. او در سخنانش پايبندي به دين و اخلاق را در كنار هم مطرح مي‌كرد. وقتي سخن او به پايان رسيد، دوستش گفت: من معتقدم كه انسان بايد اخلاق خوب داشته باشد و رفتار شايسته انجام دهد. به‌تعبير‌ديگر، درستكار و راست‌گو باشد و مهم نيست كه دين نداشته باشد. مي‌نگريد كه بحث ارتباط اخلاق و رفتار با پايبندي به دين و اعتقاد به خدا بسيار جدي است؛ تاآنجاكه ميان عوام نيز نفوذ کرده و آنان نيز با زبان و ادبيات متناسبِ خود، از ارزشمندي اخلاق و رفتار و ارتباط داشتن يا نداشتن آن با اعتقاد به خدا و دين سخن مي‌گويند.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org