قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

 

گفتار بيست‌وپنجم

عبادت و آخرت‌طلبي شيعيان واقعي
 

 

امير مؤمنان علیه السلام يكي از ويژگي‌هاي شيعيان واقعي را شكيبايي بر اطاعت و فرمان‌برداري خداوند و مخالفت با وسوسه‌هاي شيطاني و هواهاي نفساني برمي‌شمارند و مي‌فرمايند: صَبَرُوا أَيّاماً قَلِيلَةً فَأَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِيلَةً وَتِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ يَسَّرَها لَهُمْ رَبٌّ كرِيم؛ «در روزگار كوتاه دنيا شكيبايي كردند، ولي در پي آن آسايش جاودانة قيامت را به دست‌ آوردند و تجارتي پرسود كه پروردگار كريم براي آنان فراهم ساخته است».

نقش سطح معرفت و ظرفيت افراد در تربيت ديني آنها

غرض از نقل ويژگي‌هاي شيعيان كامل و بندگان خاص خدا در اين خطبه و ديگر سخنان نوراني اهل‌بيت علیهم السلام ، تشويق ديگران و ايجاد انگيزه در آنها براي كوشش درجهت كسب مقامات معنوي است. نبايد انتظار داشت كه همگان به آن سطح عالي از مقامات و كمالاتي كه اولياي خدا به آنها رسيده‌اند، دست يابند. در تربيت انسان‌ها، رعايت حال و ظرفيت افراد لازم و ضروري است و نمي‌توان از كسي كه سطح معرفت و ظرفيتش پايين است، انتظار داشت كه به

عالي‌ترين سطح صفات ارزشي و مقامات انساني و الهي دست يابد. توضيح آنكه مؤمنان جامعة ما كه اعتقاداتي درست دارند و به تكاليف و وظايفشان نيز عمل مي‌كنند، همه در يك سطح از معرفت و ايمان نيستند و انگيزه آنها براي عمل به وظايفشان نيز يك‌سان نيست. بسياري از مؤمنان بااينكه به خداوند يگانه و صفات ثبوتيه و سلبيه‌اش اعتقاد دارند، معرفتشان درست و واقعي نيست. آنان مي‌پندارند جايگاه خداوند، كرسي و عرش است كه در مكاني وراي آسمان‌ها قرار دارد و آسمان‌ها در فاصلة ميان كرسي و جايگاه خدا با زمين واقع شده‌اند. حتي كساني كه ساليان طولاني براي كسب عقايد و معارف اسلامي زمان صرف كرده‌اند، خداوند را به‌درستي نشناخته‌اند و پندارهايشان از خداوند و صفات او خام است. ازاين‌رو ما پيوسته از خداوند مي‌خواهيم بر درجات ايمان و معرفتمان بيفزايد. ما نه‌تنها خداوند را به‌درستي نشناخته‌ايم، بلكه معرفتمان به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و اهل‌بيت علیهم السلام نيز ضعيف است و با معرفت كساني چون سلمان و ابوذر بسيار فاصله دارد.

نكتة ديگر آنكه انگيزه افراد براي انجام وظايف و تكاليف در سنين گوناگون و به‌نسبت مراتب معرفت آنان متفاوت است. براي نمونه، معرفت و انگيزه دختري نُه‌ساله و پسري پانزده‌ساله كه تازه به تكليف رسيده‌اند براي خواندن نماز و روزه‌داري، در حد معرفت و انگيزه پدر و مادري نيست كه مطالعات گستردة مذهبي دارند و با شركت گسترده در مجالس مذهبي به تربيت درست اسلامي دست يافته‌اند. بي‌شك براي آن دختر و پسر، رعايت شرايطي چون قصد قربت براي نماز و ديگر عبادات بسيار دشوار است. گرچه قصد قربت براي نماز و روزه و ديگر عبادات لازم است و بدون آنها عبادت درست نيست، از كودك يا نوجواني كه تازه به تكليف رسيده نمي‌توان انتظار داشت كه در عبادتش كاملاً

قصد قربت داشته باشد. او كم‌كم و با برخورداري بيشتر از تربيت اسلامي توفيق مي‌يابد كه عبادتش را با قصد قربت انجام دهد. ما براي اينكه فرزندمان به نماز خواندن و روزه‌ گرفتن خو بگيرد، او را تشويق مي‌كنيم و مي‌گوييم: اگر روزه‌هايت را بگيري برايت جايزه مي‌خريم يا تو را به مسافرت مي‌بريم و براي هر نمازي كه مي‌خواند جايزه‌اي به او مي‌دهيم. اين تشويق‌ها و جايزه‌ها انگيزه او را براي انجام وظيفه و عبادت تقويت مي‌كنند. كم‌كم نماز خواندن و روزه ‌گرفتن براي او عادي مي‌شود و بدون تشويق نيز آنها را انجام مي‌دهد. گرچه بنابر موازين شرع مقدس، اگر تشويق و جايزه، انسان را براي انجام عبادت برانگيزد، به عبادت و نماز انسان خلل وارد مي‌شود، ما ناچاريم با تشويق و جايزه، فرزندمان را كه تازه به تكليف رسيده است به نماز خواندن و روزه‌ گرفتن وادار كنيم. پس تشويق و جايزه، اهرمي مؤثر براي تربيت ديني اوست.

نقش مشوق‌ها در انجام عبادت و وظايف ديني

در سنين بالاتر نيز مشوق انسان به انجام عبادت، نتايج عبادت در دنياست كه در روايات بدان‌ها وعده داده شده است؛ مانند آنكه نماز شب روزي انسان را وسعت مي‌بخشد. امام صادق علیه السلام در روايتي مي‌فرمايند: صَلاَةُ الَّليْلِ تُبَيِّضُ الْوَجْهَ وَصَلاَةُ اللَّيْلِ تُطَيِّبُ الرِّيحَ وَصَلاَةُ الَّليْلِ تَجْلِبُ الرِّزْق؛(1) «نماز شب چهره را سفيد و نوراني مي‌كند و بدن آدمي را معطر مي‌سازد و موجب فراواني روزي مي‌شود»؛ يا در روايات آمده كه احسان به والدين و صلة رحم، عمر را طولاني مي‌كند و صدقه، بلا را دفع مي‌كند. شكي نيست كه اين آثار و نتايج دنيوي، تأثيري فراوان در انگيزه و نيت انسان دارند و اگر اين آثار دنيوي بر اعمال خير مترتب


1. شيخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص‌41.

نمي‌شدند، ما انگيزه قوي و كافي براي انجام كارهاي خير و خوب نمي‌داشتيم. البته عبادتي كه تنها براي نتايج دنيوي آن انجام پذيرد و با قصد قربت نباشد، باطل است. يا عمل خيري چون صدقه، اگر تنها براي نتايج دنيوي آن انجام گيرد، موجب تقرب انسان به خدا نمي‌شود. اما اين آثار و نتايج دنيوي، انگيزه انسان را براي عبادت و عمل خير تقويت مي‌كنند و در مراحل آغازين تربيت ديني بايد از توجه به آنها سود جست،‌ اما رفته‌رفته كه معرفت انسان افزايش يافت و ايمانش قوي‌تر شد، بايد پا را فراتر نهد و نتايج اخروي را محرك خويش براي عبادت خدا قرار دهد.

اگر براي قبولي عبادات لازم بود که همه عبادت‌کنندگان مانند اولياي كامل خدا در عباداتشان اخلاص داشته باشند و جز تقرب به او انگيزه‌اي نداشته باشند، باب عبادت و اعمال خير بسته مي‌شد. از‌اين‌رو، كساني كه به عبادت و انجام اعمال خير مي‌پردازند، اگر كارهايشان با انگيزه آثار دنيوي نباشد، دست‌كم، انگيزه ايشان رسيدن به ثواب و پاداش آن اعمال در بهشت و رهايي از عذاب و آتش جهنم است. كساني كه نيت و انگيزه آنها در عبادت، تنها رضاي خدا و تقرب به اوست، بسيار اندك‌اند. بنابراين، روش تربيتي قرآن و در پي آن سيرة پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و امامان پاك علیهم السلام بر اين استوار بوده كه در تربيت مردم و دعوت آنها به بندگي و عبادت خدا، سطوح گوناگون معرفت، ايمان و اخلاصشان را در نظر بگيرند تا آنان با اختلاف مراتب و انگيزه‌هاي گوناگون، خداوند را بندگي كنند.

خداوند وقتي مي‌خواهد مردم را به جهاد دعوت كند، انگيزه‌هاي گوناگون افراد را در نظر مي‌گيرد و تنها بر داشتن نيت خالص براي جهاد تأكيد نمي‌كند؛ چون به‌اين‌ترتيب، بسياري از مردم كه علايق دنيوي دارند در جهاد شركت نمي‌كنند، بلكه با توجه به اينكه اغلب مردم گرايش‌هاي مادي دارند و براي

رسيدن به غنيمت در صحنة جنگ حاضر مي‌شوند، با وعدة رسيدن به غنيمت، آنان را به جنگ تشويق مي‌كند و مي‌فرمايد:

وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ وَكَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنكُمْ وَلِتَكُونَ آيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَيَهْدِيَكُمْ صِرَاطاً مُسْتَقِيما؛(1) خدا به شما غنيمت‌هاي بسيار را وعده داده كه مي‌گيريد و اين يكي را زود به شما ارزاني داشت و دست‌هاي مردم را از شما باز داشت [تا هم‌پيمانان يهود بترسند و به جنگ برنخيزند]، و تا نشانه‌اي براي مؤمنان باشد و شما را به راهي راست رهبري كند.

البته قوام عمل عبادي به نيت و قصد تقرب به خداست،‌ اما مشوق‌ها و انگيزه‌هاي مادي، تاهنگامي‌كه به‌قصد قربت خللي وارد نسازند و جاي‌گزين آن نشوند و به‌اصطلاح فقها به‌منزله داعي بر داعي، و در كنار انگيزه اصلي كه همان قصد تقرب است، موجب تقويت عزم و تصميم انسان گردند، ازنظر فقهي به عمل عبادي انسان اشكالي وارد نمي‌سازند.

راه درست تربيت انسان‌ها اين‌ است‌ كه متناسب با مرتبه فهم، معرفت و رتبة ايمانشان با آنها سخن گفت تا با دريافت آنچه مي‌فهمند و درك مي‌كنند و عمل به آن، پيشرفت كنند و به مراتب عالي‌تر كمال دست يابند. براي آنكه كودكي به خواندن نماز علاقه‌مند شود، بايد او را با وعدة مسافرت يا خريدن هديه‌اي تشويق كرد. پس از آنكه معرفتش افزايش يافت و رشد كرد، با برشمردن نتايج دنيوي عبادت و اعمال خير (مانند آنكه انسان با انجام كار خير نزد مردم عزيز مي‌شود و موقعيت و مقام پيدا مي‌كند و روزي‌اش افزايش مي‌يابد) مي‌توان در او انگيزه‌ ايجاد كرد. رفته‌رفته با افزايش معرفت و كامل‌تر شدن عقلش به او


1. فتح (48)، 20.

مي‌فهمانيم كه انسان بايد براي رسيدن به ثواب اخروي عبادت كند و رسيدن به نتايج دنيوي نبايد انگيزه انسان در عبادت باشد. سرانجام، انسان در عالي‌ترين مرتبه تعالي و كمال به جايي مي‌رسد كه تنها براي جلب رضاي خدا و شايستگي‌اش او را عبادت مي‌كند. امير مؤمنان علیه السلام درباره مراتب گوناگون بندگان و انگيزه‌هايشان براي عبادت خداوند فرمودند:

إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُكراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الأَحْرَار؛(1) همانا گروهي خداوند را ازسر رغبت و ميل و براي دستيابي به منافع اخروي عبادت مي‌كنند؛ اين عبادت بازرگانان است. گروهي ديگر خداوند را با انگيزه ترس از عذاب عبادت مي‌كنند؛ اين عبادت بردگان است. گروه سوم خداوند را با انگيزه شكر و ستايش از نعمت‌هايش عبادت مي‌كنند؛ اين عبادت آزادمردان است.

همچنين آن حضرت درباره انگيزه خود براي عبادت خداوند مي‌فرمايند: مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِك وَلاَ طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ لَكنْ وَجَدْتُكَ أَهْلاً لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك؛(2) «خداوندا، من تو را به‌سبب ترس از آتش جهنم يا طمع به بهشتت عبادت نكردم، بلكه تو را شايسته عبادت يافتم و به عبادتت پرداختم».

ضرورت رعايت ظرفيت و سطح فهم افراد در راهنمايي و هدايت آنها

به‌هرروي، انسان بايد مسير ارتقاي معرفت و رسيدن به تعالي و كمال را رفته‌رفته پشت سر بگذارد. در اين مسير، هر‌قدر همت انسان بيشتر باشد، زودتر به مراتب


1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج‌70، باب‌ 53، ص‌196، ح‌2.

2. همان، ص‌186، ح‌1.

عالي‌تر دست مي‌يابد. البته رسيدن به عالي‌ترين مراتب كمال به سن‌‌و‌سال ارتباط ندارد و چه‌بسا نوجواني ره صدساله‌ را در يك شب طي كند و از پيرمردي كه عمرش را به خودسازي و رسيدن به تعالي طي كرده، پيشي بگيرد. عوامل اساسي براي ترقي و تعالي در اين مسير، همت عالي و كوشش فراوان و البته توفيق و عنايت خداوند است.

سخني در مخاطب، انگيزه ايجاد مي‌كند كه در حد فهم، معرفت و ايمان او باشد. ازاين‌رو، روش تربيتي درست آن ‌است ‌كه با هركس در حد فهم، ايمان و معرفتش سخن گفت. اگر ما در بيان جايگاه اولياي خدا و شيعيان خالص سخناني را يافتيم كه در حد فهم و درك ‌ماست و چندان اوج ندارد، ازآن‌‌روست كه براي تأثيرگذاري و ايجاد انگيزه در امثال ما بيان شده‌اند. ازاين‌رو، در بيانشان سطح فهم و ايمان ما را لحاظ كرده‌اند. براي نمونه، افراد عادي اولياي خدا را كه در بهشت به حورالعين و قصر و نعمت‌ها و لذت‌هاي بي‌پايان بهشتي توجهي ندارند و توجهشان تنها به جمال الهي معطوف است و در جست‌و‌جوي رضوان الهي‌اند، درك نمي‌كنند. افراد عادي حتي اگر خود را از انحراف و گناه بازدارند، نعمت‌ها و لذت‌هاي حلال را دوست دارند و معرفتشان به خداوند و لقاي الهي در حدي نيست كه علاقه و توجه به لذت‌ها و حتي لذت‌هاي معنوي را كم‌رنگ كند. ازاين‌رو، درقبال برخورداري از لذت‌هاي بهشتي، حاضر مي‌شوند از گناه و لذت‌هاي حرام دنيا دست بكشند. آن‌گاه خداوند براي اينكه آنان را به انجام اعمال صالح وادارد و شوق به بهشت را در ايشان برانگيزاند، از ميوه‌ها، گوشت‌هاي لذيذ بهشتي، حورالعين و كاخ‌هاي بهشتي سخن مي‌گويد و مي‌فرمايد:

وَفاكِهَةٍ مِمّا يَتَخَيَّرُون * وَلَحْمِ طَيْرٍ مِمّا يَشْتَهُون * وَحُورٌ عِين * كَأَمْثالِ اللُّؤلُؤ الْمَكْنُون * جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ* لا يَسْمَعُونَ فِيها

لَغْوا وَلا تَأْثِيما؛(1) و از هر ميوه‌اي كه برگزينند و از گوشت مرغاني كه بخواهند و دوشيزگاني با چشم‌هاي سياه و درشت، همچون مرواريد پوشيده در صدف [كه هوا در آن اثر نكند و صفا و روشني‌اش برجاي باشد]، به پاداش آنچه مي‌كردند. در آنجا سخن بيهوده و گنه‌آلود نشنوند.

چنان‌كه گفتيم اغلب مؤمنان به طمع و شوق رسيدن به نعمت‌هاي بهشتي و ترس از جهنم عمل صالح انجام مي‌دهند و از گناه خودداري مي‌كنند و بندگان خاص خدا كه تنها براي رسيدن به لقاي الهي، خداوند را اطاعت مي‌كنند، اندك‌اند. همين نسبت در خطابات قرآني رعايت شده است؛ چنان‌كه در بيشتر آيه‌هاي مربوط به بهشت و مقام بهشتيان، از نعمت‌هايي چون ميوه، گوشت پرندة بهشتي، باغ و كاخ سخن رفته و آيه‌هاي مربوط به رضوان الهي و تلاش براي نيل به قرب خدا اندك‌اند. از‌آن‌رو كه مخاطبان آيات دستة نخست بيش از مخاطبان دستة دوم آيات‌اند. كساني كه تنها در جست‌وجوي رضوان الهي باشند و با هدف جلب رضا و خشنودي خداوند عبادت كنند، بسيار اندك‌اند. براي ما تصور اينكه كسي به رتبه‌اي از تعالي و كمال رسيده باشد كه حاضر باشد براي جلب رضاي خدا بدنش قطعه‌قطعه شود و در آتش بسوزد، دشوار است. اما پيشوايان معصوم ما به اين مرتبه عالي كه ديگران را بدان راهي نيست دست يافتند؛ چنان‌كه خداوند در حديث معراج به فرستادة خود از زبان كساني كه به اين مقام دست يافته‌اند، مي‌فرمايد: وَعِزَّتِك وَجَلاَلِك لَوْ كانَ رِضَاك فِي أَنْ أُقَطَّعَ إِرْباً إِرْباً وَأُقْتَلَ سَبْعِينَ قَتْلَةً بِأَشَدِّ مَايُقْتَلُ بِهِِ النَّاسُ لكانَ رِضَاك أَحَبَّ إِلَي؛(2) «خدايا سوگند به عزت و جلالت، اگر


1. واقعه (56)، 20ـ25.

2. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج77، باب 2، ص27، ح6.

خشنودي تو در اين بود كه بدنم قطعه‌قطعه گردد و هر روز هفتاد‌بار به سخت‌ترين شيوه‌ها كشته شوم، من رضاي تو را از صميم دل مي‌طلبيدم».

مرحوم آيت‌الله شيخ‌‌عباس تهراني رحمه الله ، از شاگردان مرحوم آيت‌الله ميرزا‌جواد‌آقاي تبريزي، صبح جمعه‌ها پس از دعاي ندبه در مدرسة حجتيه درس اخلاق مي‌گفت. در جلسه‌اي فرمود: روزي به ذهن من خطور كرد كه مي‌توانم به‌خاطر خدا بر مصيبت‌ها و بلاهايي كه بر من وارد مي‌شود، صبر كنم. شبي بر اثر ناراحتي معده به‌شدت دلم درد گرفت. گفتم: بر اين درد و بلايي كه خدا نازل كرده صبر مي‌كنم. مدتي گذشت و درد بيشتر شد و احساس كردم كه نمي‌توانم درد را تحمل كنم. گفتم: خدايا، اگر صلاح مي‌داني مرا شفا بده. مدتي گذشت و درد بيشتر شد و شفايي ازسوي خدا نرسيد. مدتي به خواندن دعا و مناجات با او سرگرم شدم و از خدا خواستم كه مرا شفا بدهد، اما خبري نشد. آن‌گاه به ائمة اطهار و اولياي خدا متوسل شدم، اما درد تسكين نيافت. ناگهان طاقت از كف دادم و گفتم: آيا كسي نيست كه مرا نجات دهد؟ ناگاه درد تسكين يافت. وقتي شخصيتي چون مرحوم شيخ‌عباس تهراني كه به مقامات عالي‌ عرفاني و اخلاقي دست يافته بود، نتوانست دربرابر درد و ناراحتي شكم صبر كند، تكليف ما روشن است.

خداوند تربيت و هدايتش را ويژه اولياي خويش قرار نداده و حتي به‌سبب رأفت و رحمت بي‌نهايتش، براي كسي كه در عمرش يك «يا الله» نگفته، وسايلي را فراهم مي‌آورد كه يك‌بار به‌سويش روي آورد و از عمق جان «يا الله» بگويد. خداوند در تشويق‌هايش فهم و معرفت و ميزان همت افراد را در نظر مي‌گيرد و چنان‌كه گفتيم، برخي را كه در پي رسيدن به مال دنيا هستند، با وعدة غنيمت به جهاد تشويق مي‌كند. اما كساني را كه به دنيا دل‌بستگي ندارند و در سوداي

رسيدن به بهشت ابدي‌اند، با وعدة بهشت و رسيدن به جوار خويش به جهاد تشويق مي‌كند و مي‌فرمايد:

إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيم؛(1) خداوند از مؤمنان جان‌ها و مال‌هايشان را خريد، به‌بهاي آنكه بهشت براي آنان باشد. در راه خدا كارزار مي‌كنند پس مي‌كشند و كشته مي‌شوند؛ وعده‌اي است راست و درست بر خداي در تورات و انجيل و قرآن، و كيست كه به پيمان خويش از خدا وفادارتر است؟ پس به اين خريدوفروشي كه كرده‌ايد شادمان باشيد، و اين است رستگاري و كاميابي بزرگ.

يا باآنكه خداوند خود مالك همه هستي و همه نعمت‌هاست ـ ازجمله مالي كه به امانت نزد ماست‌ـ‌ براي اينكه ما را به انفاق و احسان تشويق كند، خود را دريافت‌كنندة قرض معرفي مي‌كند و مي‌فرمايد: مَن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافاً كَثِيرَةً وَاللّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُون؛(2) «كيست كه خداي را وام دهد؛ وامي نيكو تا او را افزون دهد؛ افزوني‌هاي بسيار و خدا [روزي را] تنگ و فراخ مي‌كند و بازگشت شما به‌سوي اوست».

بنابر اين آية نوراني، كسي كه به برادر مسلمان خود قرض مي‌دهد يا مالي به او مي‌بخشد و اين‌گونه، هم او را شاد مي‌سازد و هم نيازش را برطرف مي‌كند، به خداوند قرض مي‌دهد و اين دست خداست كه قرض را از او دريافت مي‌كند.


1. توبه (9)، 111.

2. بقره (2)، 245.

خداوند كه لطف و كرمش بي‌نهايت است، درقبال آن قرض، پاداشي بي‌نهايت در بهشت به وام‌دهنده مي‌بخشد. اين آيه مؤمنان را تشويق مي‌كند كه وقتي كسي از آنها قرض خواست، بخل نورزند و به او قرض بدهند و نگران سودش نباشند؛ چون خداوند سودي بي‌نهايت به آنها مي‌دهد.

خوي سودجويي انسان در آيات قرآن

ازجمله واژگان كليدي كه قرآن در ترسيم نوع ارتباط انسان‌ها با آخرت به كار برده، واژگاني است كه متضمن مفهوم تجارت است. چون انسان‌ها يا با عنوان تاجر و يا با عنوان خريدار، دادوستد مي‌كنند و در پي آن‌اند كه در تجارت خود سود ببرند. منفعت‌خواهي و سودجويي ناشي از خوي تجارت‌پيشگي انسان، موجب شده كه خداوند در آيه‌هاي قرآن در تبيين نوع تعامل انسان با خداوند و آخرت، از واژه تجارت استفاده كند. خداوند درباره منافقان كه درقبال گمراهي از حق، چيزي جز زيان نبردند مي‌فرمايد: أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِين؛(1) «آنان (منافقان) كساني‌اند كه گمراهي را به‌بهاي هدايت خريده‌اند. ازاين‌رو، تجارتشان سود نكرد و هدايت‌يافته نبودند».

خداوند براي اينكه اهميت عمل صالح و فداكاري را در راه خدا براي ما بيان كند، از واژه تجارت و ديگر واژگاني كه بر دادوستد دلالت دارند استفاده كرده است. خدا براي اينكه ما به اهميت جهاد پي ببريم و نيز براي تشويقمان به جهاد در راهش، آن را به‌‌مثابه داد‌وستد با خويش معرفي مي‌كند كه بهايش بهشت است؛ بهشتي جاودانه با نعمت‌هاي نامحدود كه در مقام ارزش‌گذاري،


1. بقره (2)، 16.

عمر ناقابل و كوتاه ما، شايسته آن بهاي عظيم و جاودانه نيست. اما وقتي خداوند مي‌خواهد بنده خويش را از رحمت و لطف بي‌كران خود برخوردار سازد، درقبال كوشش و جهاد او پاداشي را ارزاني‌اش مي‌كند كه دنيا با همه دارايي‌هايش دربرابر آن اندك و حقير است. بي‌شك اين معامله براي انسان بي‌نهايت ارزشمند است؛ چون درقبال كالاي اندك خود، بهاي نامحدود و جاودانة بهشت را دريافت مي‌كند.

انسان اگر در دنيا به گرفتاري سختي دچار شود، حاضر است براي رفع آن هزينة بسياري بپردازد. اگر بيماري سخت و درمان‌ناپذيري داشته باشد، حاضر است همه ثروتش را بدهد تا شفا يابد. اگر سرش به‌شدت درد بگيرد يا ناراحتي معده داشته باشد و درد امانش ندهد، تحملش را از دست مي‌دهد و مي‌كوشد به هر وسيله، ازجمله دعا و توسل، از شرّ آن درد راحت شود. بي‌شك درد چشم، گوش و معده دربرابر درد ناشي از عذاب جهنم ناچيز است؛ چون در دنيا تنها عضوي از انسان به ناراحتي و درد دچار مي‌شود، اما در آخرت، به‌يك‌باره و هم‌زمان، همه اعضا و جوارح انسان مي‌سوزند و عذاب مي‌شوند و عضوي نيست كه به آن، درد و حرارت سوزان جهنم نرسد. نه‌تنها همه اندام و اعضاي بدن با آتش جهنم كه تحملش براي ما زمينيان ممكن نيست، مي‌سوزند، بلكه شرارة آتش، قلب و جان انسان را نيز مي‌سوزاند: وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَة * نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَة * الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الأَفْئِدَة * إِنَّهَا عَلَيْهِم مُّؤْصَدَةٌ * فِي عَمَدٍ مُّمَدَّدَة؛(1) «و تو چه داني كه آن آتش خردكننده چيست؟ آتشِ افروختة خداست. آتشي كه به دل‌ها مي‌رسد. آتشي كه در ستون‌هايي دراز آنها را فرامي‌گيرد».


1. همزه (104)، 5ـ9.

بهشت؛ بهاي بندگي و اطاعت خدا

اگر ما قيامت و بهشت و جهنم را باور داشته باشيم و سخنان خداوند و فرستادگان او را درباره مصائب آخرت و شدت عذاب‌هاي جهنم باور داشته باشيم، در پي درمان و رهايي از عذاب ابدي جهنم برمي‌آييم. خداوند راه رهايي از اين ‌عذاب ابدي را تجارت و معامله با خود معرفي مي‌كند و مي‌فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيم * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُون * يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيم؛(1) اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، آيا شما را به تجارتي راه ننمايم كه شما را از عذاب دردناك برهاند؟ به خدا و پيامبر او ايمان آوريد [و بر ايمان به خدا و پيامبرش استوار باشيد] و در راه خدا با مال‌ها و جان‌هاي خويش جهاد كنيد. اين براي شما بهتر است اگر مي‌دانستيد؛ تا گناهانتان را بيامرزد و شما را به‌ بهشت‌هايي كه از زير آنها جوي‌ها روان است و خانه‌هايي پاکيزه در بهشت‌هايي پاينده در آرد. اين ‌است‌ رستگاري و كاميابي بزرگ.

انسان برحسب فطرت خويش تجارت‌پيشه و معامله‌گر و سودگراست و وقتي چيزي را از دست مي‌دهد، در پي آن‌ است ‌كه درقبالش چيزي به دست آورد. وقتي خداوند از او مي‌خواهد كه روزه بگيرد يا نماز بخواند، توجه او در پي پاداشي است كه درقبال آن عبادت‌ها به دست مي‌آورد. وجود اين خوي سودگرايي موجب مي‌شود كه انسان نيروها و دارايي‌هاي خود، ازجمله عمرش را


1. صف (61)، 10ـ12.

هدر ندهد و درقبال از دست‌ دادن آنها، چيزي به دست آورد و زيان نكند. وقتي به ما مي‌گويند به ‌خدا ايمان آوريد و از او اطاعت كنيد و علي علیه السلام را دوست بداريد و او را الگوي خويش قرار دهيد، پيش خود مي‌گوييم كه درقبال آنها چه چيزي به دست مي‌آوريم. اما اگر به ما بگويند كه درقبال آنها پاداشي با‌ارزش‌تر ارزاني‌مان مي‌شود، اين احساس در ما به وجود مي‌آيد كه چيزي را از دست نمي‌دهيم. به‌واقع، با ايمان و اطاعت از خداوند وارد تجارت و معامله‌اي با خداوند شده‌ايم كه سودي سرشار به ما مي‌رساند.

ما درقبال روزه ‌گرفتن و از دست‌ دادن برخي لذت‌ها، به پاداش‌ها و لذت‌هاي ابدي بهشتي مي‌رسيم. اگر انسان عاقل باشد، از اين‌ معامله و تجارت پرسود نمي‌گذرد و بهاي ارزشمندي كه درقبال اطاعت از خدا به دست مي‌آورد او را وامي‌دارد كه راه هدايت و عمل به دستورهاي پروردگار را پيش گيرد؛ مگر آنكه به‌ سرحد تعالي و كمال برسد و چنان عشق به خداوند قلبش را فراگيرد كه تنها در پي رضاي او باشد و به بهشت و نعمت‌هاي آن نظري نداشته باشد. اما ما تا رسيدن به اين مرحله راهي طولاني در پيش داريم و تا رسيدن به آن بايد بنگريم كه درقبال آنچه از دست مي‌دهيم، چه به دست مي‌آوريم.

به‌فرمودة امير مؤمنان علیه السلام ، شيعيان واقعي و مؤمنان فرجام‌انديش درقبال تحمل سختي‌ها و اطاعت و بندگي خدا و گذشتن از برخي خواسته‌هاي خود و لذت‌هاي حرام، در عمر كوتاه دنيوي‌شان، به آسايش ابدي در بهشت دست مي‌يابند. بي‌شك اين معامله سرشار از سود است. همه بندگان خدا، ازجمله انسان‌هاي پرهيزگار و مؤمن همواره از نعمت‌هاي خداوند بهره‌مندند؛ با اين تفاوت كه انسان‌هاي مؤمن به خواسته‌هاي خوب و مطلوب بسنده مي‌كنند و دربرابر خواهش‌هاي باطل و حرام نفس خويش مي‌ايستند. آنان نيز چون ديگران

از نعمت حيات و نعمت‌هاي حلال مانند خوردني‌ها، نعمت محبت و مودت خويشان و دوستان برخوردارند. آنچه از آن مي‌گذرند، لذتي است كه با گناه به دست مي‌آيد و نه‌تنها سودي ندارد، بلكه موجب خسران ابدي مي‌شود.

مهم‌ اين ‌است‌ كه در اين تجارت پرسود، درقبال گذشتن از لذت‌هاي حقير و اندك و تحمل سختي‌ها در عمر كوتاه دنيوي، آنان به پاداش و سودي مي‌رسند كه همه عمر و نعمت‌هاي دنيوي دربرابرش بسيار حقير و ناچيز است. آيا انسان عاقل از چنين معامله‌اي پرسود چشم مي‌پوشد؟ مگر جز اين است‌ كه عقلا در زندگي براي رسيدن به استراحت و راحتي و آرامش مي‌كوشند؟ مگر يك كارگر از صبح تا شب زحمت نمي‌كشد تا با مزدي كه دريافت مي‌كند، مخارج زندگي‌اش را فراهم كند و شبانگاه چند‌ساعتي بيارامد؟ ما درقبال كوشش‌هايي كه براي اهداف و اغراض دنيوي خويش تحمل مي‌كنيم، به آرامشي محدود دست مي‌يابيم، اما كسي كه براي خدا سختي‌هاي زندگي را تحمل مي‌كند و در چند‌روزه عمر از گناه خودداري مي‌كند و بر فرمان خداوند سر مي‌نهد، به آسايش ابدي آخرت دست مي‌يابد؛ آسايشي كه آرامش دنيا ازنظر كميت و كيفيت با آن قياس‌پذير نيست. حال آيا انسان عاقل از اين ‌معاملة پرسود چشم مي‌پوشد؟

نگاه ما به دين، نگاهي كاسب‌كارانه است و افق نگاهمان به افق نگاه كساني كه عاشقانه و عارفانه به دين مي‌نگرند، نمي‌رسد. حال وقتي با همين نگاه كاسب‌كارانه به تجزيه‌وتحليل مي‌پردازيم، درمي‌يابيم كه ما مالك چيزي نيستيم و هرچه در اختيار ماست از آنِ خداست. سرمايه‌هاي مادي در اختيار ما، بدن و روح و روان، خلاقيت‌ها و استعدادها همه مواهب الهي‌اند. بااين‌وصف كه مالك چيزي نيستيم، خداوند ما را به معامله با خويش فراخوانده كه درقبال پرداخت آنچه از ما نيست و امانت خداست، بهشت و آرامش ابدي در سراي آخرت را به ما مي‌بخشد. ما بايد

مقايسه كنيم كه ديگران درقبال امكانات ما و توانايي‌هايمان مانند قدرت مديريت چه چيزي به ما مي‌دهند و خداوند درقبال صرف آنها در راه خير و حق چه پاداشي به ما مي‌دهد. آن‌گاه وقتي دريافتيم كه در معامله با ديگران سودي اندك به دست مي‌آوريم كه با ثواب و پاداشي كه خداوند به ما مي‌دهد قياس‌پذير نيست، آيا عاقلانه است كه از تجارت با خداوند چشم بپوشيم؟

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org