قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

گفتار ششم

(بازکاوي موانـع توبـه)

عوامل محرک گناه و بازدارنده توبه

گفته شد براي پديد آمدن انگيزه قوي براي توبه، از يک سو بايد به زيان‌‌‌ها و خسارت‌هاي دنيوي و اخروي و مادي و معنوي گناهان نگريست و از سوي ديگر، توجه داشت که اين زيان‌‌ها و خسارت‌ها به‌وسيله توبه مرتفع مي‌گردند. طبيعي است وقتي انسان توجه يافت که توبه جبران‌گر آفات و خسارت‌هاي گناهان است، عقل به او حکم مي‌کند که فرصت را از دست ندهد و هرچه زودتر توبه کند. اکنون بايد ديد که چرا با وجود آگاهي از ضرر و عواقب زيان‌بار گناهان، انسان اراده و تصميم جدي بر ترک گناه و توبه ندارد و چه عواملي مانع توبه و باعث دست يازيدن به گناه مي‌گردند؟ به‌طورکلي عوامل بازدارنده از توبه و محرک گناه را به دو دسته کلي مي‌توان تقسيم کرد: دسته اول وسوسه‌هاي شيطاني و شبهه‌هايي است که شيطان در دل انسان پديد مي‌آورد و مانع مي‌شود از اينکه انسان به دانسته‌هاي خود جامه عمل بپوشاند. دسته ديگر به ضعف اراده انسان مربوط مي‌شوند که حتي درصورتي‌که شبهه‌اي براي انسان وجود نداشته باشد، باز ضعف اراده باعث کوتاهي در امر توبه و جبران لغزش‌ها مي‌گردد.

الف) شبهات و وسوسه‌هاي شيطاني

در توضيح دسته اول بايد افزود که طبيعت انسان به‌گونه‌اي است که تا به مرحله رشد و تکامل انساني دست نيافته، امور حسي بيشتر در او تأثير دارند و آنها را بر امور معنوي مقدم مي‌دارد و حتي در بين امور حسي، محسوساتي را که تأثير زود‌هنگام دارند بر محسوساتي که اثرشان با تأخير ظاهر مي‌گردد ترجيح مي‌دهد. بر اين اساس، انسان لذت‌هاي آني و لذت‌هاي دنيوي را بر لذت‌هاي اخروي ترجيح مي‌دهد و گرچه لذت‌هاي معنوي را تصديق مي‌کند، اما عملاً بيشتر تحت تأثير لذت‌هاي حسي قرار مي‌گيرد و حاضر نيست آنها را فداي لذت‌هاي معنوي کند. پس تا انسان به مرحله تکامل عقلاني نرسيده و تربيت ديني صحيح پيدا نکرده، تحت تأثير طبيعت حيواني و شيطاني خود لذت حسي و نقد دنيا را براي رسيدن به لذت‌ اخروي که بسيار فراتر و ارزشمندتر از لذت مادي نيز هست، از دست نمي‌دهد.

1. شبهه همسان‌انگاري سختي‌هاي دنيوي با سختي‌ها و کيفرهاي اخروي

گاهي علاوه بر پيش‌زمينه‌ گرايش به گناه و خودداري از توبه،‌ شيطان شبهه‌هايي را به انسان القا مي‌کند. مثلاً به انسان چنين القا مي‌کند که گرچه گناه کيفر و عذابي را در پي دارد و چه‌بسا آن کيفر سخت‌تر و طولاني‌تر از لذت گناه نيز ‌باشد، اما مگر در دنيا لذت‌ها پيچيده به سختي و رنج نيستند و انسان براي رسيدن به لذت، ناچار نمي‌شود که سختي‌ها و هزينه‌هاي آن لذت را تحمل کند؟ مثلاً يک کارگر از صبح تا غروب زحمت مي‌کشد و عرق مي‌ريزد، براي اينکه مخارج زندگي و وسايل رفاه و آسايش خود و خانواده‌اش را فراهم آورد. همچنين ما نبايد لذت گناه را از ترس کيفر آن از دست بدهيم و چنان‌که براي تأمين مخارج خود زحمت و سختي کار را بر خود هموار مي‌سازيم، براي رسيدن به لذت گناه بايد کيفر و عذاب آخرت را نيز بر خود هموار

سازيم و نبايد خود را از لذت گناه محروم گردانيم. اين شبهه ناشي از ضعف ايمان و واقف نبودن به اين است که کيفر گناه قابل مقايسه با لذت گناه نيست و انسان در برابر لذت محدود و کوتاه گناه متحمل عذابي طولاني و چه‌بسا ابدي خواهد شد. پس براي زدودن اين شبهه، انسان بايد ايمان خودش را تقويت کند و به نسبت ميان لذت گناه و کيفر و عذاب اخروي آن بينديشد و به مقايسه لذت‌هاي محدود دنيوي با لذت‌ها و نعمت‌هاي ابدي اخروي بپردازد. بنگرد که چگونه براي سير کردن شکم خود و رسيدن به لذت خوردن که بيش از چند دقيقه به طول نمي‌انجامد، ساعت‌ها رنج کار و تلاش را براي خود هموار مي‌سازد، اما براي رسيدن به لذت‌ها و نعمت‌هاي ابدي بهشت و جهان آخرت حاضر نيست از لذت حقير گناه صرف‌نظر کند!

2. شبهه ناسازگاري کيفر سخت گناه با عدالت خداوند

شبهه ديگري که از ديرباز مطرح مي‌شده اين است که آيا کيفرهاي سختي که براي گناهان ذکر مي‌شود با عدالت خداوند سازگار است؟ و چگونه خداوند در برابر گناهي که بيش از چند دقيقه به طول نمي‌انجامد و لذت آن بسيار کوتاه است، کيفر و عذابي طولاني متوجه گنهکار مي‌کند؟ و چرا مقدار کيفر و عذاب الاهي بيش از خود گناه است؟ چرا کافري که شصت و يا هفتاد سال خدا را نا‌فرماني کرده، مخلد در عذاب جهنم مي‌گردد؟ عدالت ايجاب مي‌کند که به ميزان گناهي که انجام مي‌پذيرد کيفر و عذابي در نظر گرفته شود و به‌عنوان مثالْ شخص گنهکار در برابر هفتاد سال نافرماني خدا، حداکثر هفتاد سال عذاب و کيفر ببيند. اساس شبهه مزبور از آنجا ناشي مي‌شود که کيفرهاي الاهي در سراي آخرت همانند کيفرهاي قراردادي پنداشته شده ‌است که قانون‌گذار با در نظر گرفتن اندازه جرم، کيفري براي عمل تعيين مي‌کند. براي روشن شدن پاسخ به شبهه مزبور و شناخت رابطه گناه با کيفر اخروي آن به معرفي گونه‌هاي کيفرها مي‌پردازيم:

1. مجازات قراردادي: کيفرها و مقررات جزايي است که در جوامع بشري بر اساس مباني خاصّ الاهي و يا غيرالاهي وضع مي‌گردد. اين مجازات‌ها براي تنبيه مجرم و جلوگيري از تکرار جرم به‌وسيله مجرم و يا ديگران و نيز تشفي و تسلي خاطر ستم‌ديده، در مواردي که از نوع جنايت در حق ديگران باشد، صورت مي‌پذيرد. مقدار و کيفيت مجازات‌هاي قراردادي تابع وضع و قرارداد است و از همين ‌روست که گاه در نظام‌هاي مختلف، کيفرهاي متفاوتي براي جرم واحد در نظر گرفته مي‌شود. در هر صورت، در همه نظام‌هاي قانون‌گذاري سعي مي‌شود که تناسب جرم و کيفر رعايت شود و براي جرم‌هاي متفاوت کيفرهاي متفاوتي در نظر گرفته ‌مي‌شود، مثلاً کيفر کسي که دشنام مي‌دهد با کيفر کسي که مرتکب قتل مي‌گردد يکسان نيست.

2. کيفرهايي که اثر وضعي و تکويني جرم و گناه هستند و رابطه علّي و معلولي با جرم دارند و معلول جرم و نتيجه طبيعي آن مي‌باشند. اين کيفرها قراردادي نيستند تا گفته شود بايد در آنها تناسب جرم و مجازات رعايت شود. آيا در مورد کسي که يک‌لحظه چاقو در چشم خود فرو مي‌برد و براي هميشه خود را نابينا مي‌سازد، گفته مي‌شود که او براي يک‌لحظه به چنان خطايي دست زد، چرا بايد براي همه عمر نابينا شود؟ يا در مورد کسي که در يک‌لحظه با کبريت انبار کالاي خود را آتش مي‌زند و سرمايه و دارايي خود را مي‌سوزاند، گفته ‌شود که چرا او بايد در مقابل يک لحظه نابخردي براي هميشه از سرمايه خويش محروم گردد؟ همچنين در مورد کيفر گناهان نبايد سخن از سنگيني و غير‌عادلانه بودن آن به ميان آيد، چراکه کيفر اخروي نتيجه تکويني و قهري گناه در دنياست و همان‌طور که در دنيا آثار تکويني و اجتناب‌ناپذير خوردن زهر، بيماري و مرگ است، نتيجه قهري و تکويني ارتکاب گناه هم حرمان از رحمت الاهي و گرفتار شدن به عذاب الاهي در آخرت مي‌باشد. چنان‌که همين رابطه تکويني و قهري و رابطه علّي و معلولي بين عمل نيک و خداپسندانه با پاداش الاهي در

آخرت برقرار است و کسي که ظرف چند لحظه کار خيري انجام مي‌دهد، از پاداش ابدي در قيامت و آخرت برخوردار مي‌گردد.

3. بر اساس مسئله تجسم اعمال در سراي آخرت، رابطه رفتار و جزا در آخرت نه مانند نوع اول قراردادي است و نه مانند نوع دوم رابطه علّي و معلولي بين جرم و کيفر برقرار است که کيفر اثر توليدي خود گناه به شمار آيد. بلکه بين جرم و کيفر و عذاب اخروي رابطه عينيت و اتحاد حکم‌فرماست و آنچه در آخرت به‌عنوان پاداش و يا کيفر به نيکوکاران و بدکاران داده مي‌شود تجسم خود عمل است. به‌تعبيرديگر، اعمال ما داراي صورتي مُلکي است که فاني و موقت مي‌باشد و در اين دنيا به‌صورت گفتار و کردار ظاهر مي‌گردد و نيز داراي صورتي ملکوتي است که پس از صدور آن اعمال هرگز فاني نمي‌شود. در اين دنيا نوع افراد چهره ملکي و ظاهري رفتار را مشاهده مي‌کنند، اما در آخرت رفتار ما با چهره ملکوتي و دايمي خود مشاهده مي‌شوند. اگر چهره ملکوتي رفتار ما زيبا و لذت‌بخش باشد نعيم ما خواهد بود و اگر زشت و کريه باشد، به‌صورت آتش و عذاب تجسم مي‌يابد. برخي آيات به مسئله تجسم اعمال و عينيت و اتحاد بين رفتار و کيفر اخروي آنان اشاره دارند؛ از جمله خداوند مي‌فرمايد: يَوْمَ تَجِدُ کلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُکمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ؛(1) «روزي که هرکسي هر کار نيکي که کرده و هر کار بدي که کرده حاضر بيابد و آرزو مي‌کند: کاش ميان او و آن [کارهاي بد] فاصله‌اي دور بود. خدا شما را از [نافرماني] خويش بيم مي‌دهد و خدا به بندگان پرمهر است».

3. توهم بخشش همه گناهان به‌وسيله شفاعت

ما معتقديم که خداوند کساني را براي شفاعت گنهکاران معيّن کرده و از جمله اهل‌بيت


1. آل عمران (3)، 30.

رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پيروان و دوستداران خود را شفاعت مي‌کنند. همين اعتقاد ممکن است مورد سوءاستفاده قرار گيرد و به‌وسيله آن شيطان انسان را وسوسه کند که نگران عاقبت گناه نباش و از گناه، لذت ببر و در نهايت مورد شفاعت قرار مي‌گيري. يا ممکن است روايتي را که درباره فضيلت عزاداري بر امام‌حسين(عليه السلام) و محبت اهل‌بيت(عليهم السلام) وارد شده ـ از جمله روايتي که از رسـول خدا(صلى الله عليه وآله) وارد شده که حضرت مي‌فرمايند: حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ تَأْکلُ السَّيِّئَاتِ کمَا تَأْکلُ النَّارُ الْحَطَبَ؛(1) «دوستي علي(عليه السلام) گناهان را از بين مي‌برد چنان‌که آتش هيزم را مي‌سوزاند و از بين مي‌برد» ـ مورد سوء‌استفاده شيطان قرار گيرد و ما را وسوسه کند که نگران فرجام گناه خود نباشيم و باکي از انجام گناه و نافرماني خدا نداشته باشيم، چون با محبت اهل‌بيت(عليهم السلام) و شرکت در مجلس روضه سيدالشهداء(عليه السلام)و گريستن براي آن حضرت، همه گناهانمان بخشيده مي‌شود و مورد شفاعت آن بزرگوار قرار مي‌گيريم. درصورتي‌که شفاعت شرايط خاصي دارد و هرکسي مشمول شفاعت نمي‌گردد و از جمله، کسي که نماز را سبک بشمارد مشمول شفاعت قرار نمي‌گيرد. امام صادق(عليه السلام) دراين‌باره مي‌فرمايند: إِنَّ شَفَاعَتَنَا لا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلاه؛(2) «همانا شفاعت ما نرسد به کسي که نماز را سبک بشمارد».

همچنين از آيات و روايات مربوط به شفاعت استظهار مي‌شود که شفاعت پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در قيامت انجام مي‌شود و در روايتي آمده است که عمروبن‌زيد به امام صادق(عليه السلام)عرض مي‌کند: من از شما شنيدم که فرموديد: همه شيعيان ما با هر رفتاري که در دنيا انجام داده باشند وارد بهشت مي‌شوند. آن حضرت فرمودند:

صَدَقْتُک کلُّهُمْ وَاللَّهِ فِي الْجَنَّه قَالَ: قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاک إِنَّ الذُّنُوبَ کثِيرَه کبَارٌ فَقَالَ أَمَّا فِي الْقِيَامَه فَکلُّکمْ فِي الْجَنَّه بِشَفَاعَه النَّبِيِّ الْمُطَاعِ أَوْ وَصِيِّ النَّبِيِّ


1. محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج27، باب 3، ص136، ح 135.

2. حر عاملي، وسائل الشيعه، ج4، باب6، ص25، ح6 .

وَلَکنِّي وَاللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَيْکمْ فِي الْبَرْزَخِ؛(1) «سخن تو را تصديق مي‌کنم، به خدا قسم همه آنها وارد بهشت مي‌شوند. راوي مي‌گويد که به آن حضرت گفتم: جانم فداي شما باد، گناهان فراوان و بس بزرگ هستند [چگونه کساني که آن گناهان را مرتکب شده‌اند وارد بهشت مي‌شوند؟] حضرت فرمود: اما در قيامت همه شما با شفاعت پيامبري که مورد اطاعت قرار مي‌گيرد و يا جانشين او وارد بهشت مي‌شويد ولکن به خدا قسم من بر شما از عالم برزخ مي‌ترسم [که شما را گريزي از کيفر گناهان نيست و در آن عالم مشمول شفاعت قرار نمي‌گيريد]».

بر اين اساس، اگر گنهکار در قيامت مشمول شفاعت شود، در عالم برزخ که بسيار طولاني است مشمول عذاب و کيفر اعمال ناپسند خود مي‌گردد و اگر او در دنيا توبه نکند، لااقل در عالم برزخ گريزي از عذاب الاهي ندارد. به‌هرروي آثار گناهان به‌راحتي محو نمي‌شوند و نبايد با تصور و تخيلات ساده‌لوحانه، احکام دين را سبک و بي‌پايه و دستورات الاهي را غيرجدي جلوه دهيم. مگر عالم و تعاليم الاهي گزاف است که هزاران گناه و جنايت با چند قطره اشک بخشيده شود و مگر هر اشک چشمي فايده دارد؟ آيا عمر سعد ملعون که، در روز عاشورا، در برابر انبوه جنايت‌هايي که خود و يارانش بر سيدالشهدا(عليه السلام) وارد کردند گريست، مشمول عفو قرار مي‌گيرد؟(2)

همچنين نقل شده که بعد از شهادت امير مؤمنان(عليه السلام) معاويه بر آن حضرت گريست!


1. کليني، اصول کافي، ج3، ص242، ح3.

2. حميدبن‌مسلم نقل مي‌کند که وقتي سيدالشهدا(علیه‌السلام) بر روي زمين افتاده بود و بر اثر انبوه جراحات توان حرکت نداشت و عده‌اي از سپاه عمر سعد، از جمله شمر ملعون با هر وسيله‌اي که در اختيار داشتند به بدن مجروح آن حضرت حمله مي‌کردند و سنان‌بن‌انس ملعون نيزه در سينه آن حضرت و سپس در گلوي آن حضرت فرو برد و شمر نزديک شد تا سر از بدن آن حضرت جدا کند، زينب سراسيمه به‌سوي قتلگاه آمد و فرمود: اي کاش آسمان به زمين فرو مي‌افتاد، اي عمر سعد، آيا اباعبدالله(علیه‌السلام) کشته مي‌شود و تو [ايستاده‌اي و] به او مي‌نگري؟ ناگاه اشک چشم عمر سعد بر روي صورتش جاري شد و او صورتش را از زينب برگرداند (محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج45، باب37، ص55).

بي‌ترديد اين گريه براي او فايده و ثمري نخواهد داشت. دراين‌باره در بحار الانوار آمده است که: ضراربن‌حمزه بر معاويه وارد شد و معاويه از او خواست که علي(عليه السلام) را براي او توصيف کند. ضرار از آن کار عذر خواست، اما معاويه عذر او را نپذيرفت و ضرار برخي از فضايل و ويژگي‌هاي آن حضرت را برشمرد و از جمله گفت:

فأشهد بالله لقد رأيتُه في بعضِ مواقفهِ وقد أرخَى الليلُ سدولَهُ ... وهو قائمٌ في محرابه قابضٌ على لحيته يتململ تململَ السليم، ويبکي بکاءَ الحزينِ، فکأني الآنَ أسْمَعُه وهو يقول: "يا دنيا أ بي تَعَرَّضْتِ أم إليَّ تَشَوَقْتِ؟! هيهاتَ، هيهاتَ غُرّي غيري، لا حاجه لي فيک قد بِتْتُک ثلاثاً لا رجعه لي فيها، فعُمْرُک قصيرٌ وخَطَرُک يسيرٌ وأمَلُک حقيرٌ آه آه مِن قِلّه الزادِ وبُعْدِ السَفرِ ووَحشه الطريقِ وعِظَمِ الْمَوْرِد". فَوَکفَتْ دموعُ معاويه على لِحْيِتَهِ فَنَشَفَها بِکمِّه؛(1) «خدا را شاهد مي‌گيرم که با چشم‌هايم او را در موقعيت‌هايي ديدم که پرده سياه شب همه جا را گسترده بود و او در محراب عبادت ايستاده درحالي‌که محاسن خويش به دست گرفته مانند مارگزيده به خود مي‌پيچيد و اندوه‌گنانه مي‌گريست و گويا اکنون نيز مي‌شنوم که مي‌فرمود: "اي دنياي پست و حقير، آيا مي‌خواهي مرا به خود مشغول داري، يا شيفته من شده‌اي؟ هرگز مباد، غير مرا بفريب که مرا به تو نيازي نيست و تو را سه طلاقه کرده‌ام تا بازگشتي نباشد که زندگاني‌ات کوتاه است و ارزشت اندک و آرزويت حقير. آه از کمي توشه و درازي راه و دوري سفر و سختي منزل". در اين هنگام اشک‌هاي معاويه بر محاسنش جاري شد و او با آستينش آنها را پاک کرد».

پاداش‌ها و منزلت‌هايي که براي محبت اهل‌بيت(عليهم السلام) و پذيرش ولايت آنها و شادمان


1. همان، ج21، باب 107، ص120ـ121، ح 28.

گشتن در ايام سرور آنها و اندوهگين گشتن در ايام ماتم آنها وارد شده همه حق و صحيح‌اند، اما بايد در نظر داشت که بايد زمينه‌ها و شرايط دستيابي به اين پاداش‌ها را فراهم آورد. به‌عنوان تشبيه در کتاب‌هاي پزشکي براي داروهاي گوناگون فوايدي ذکر شده و براي علاج و درمان دردهاي گوناگون معرفي شده‌اند، اما اگر کسي براي درمان خويش از داروي مناسبي هم استفاده کند ولي شرايط و دستورالعمل مصرف آن دارو را رعايت نکند، نتيجه‌اي نمي‌گيرد و آن دارو بيماري او را برطرف نمي‌سازد. همچنين در صورتي به پاداش محبت به اهل‌بيت(عليهم السلام) و گريه بر سيدالشهدا(عليه السلام) دست مي‌يابيم که شرايط لازم را فراهم کنيم، و اگر بنا بود که گريه بر آن حضرت به‌صورت مطلق تأثير مي‌گذاشت و حتي گريه فاسق‌ترين و بدترين مردم بر امام حسين(عليه السلام) باعث بخشيده شدن گناهان او مي‌گشت، دين بازيچه تلقي مي‌شد و دستاويز منحرفان و هوس‌آلودگان قرار مي‌گرفت. ما به‌حق معتقديم که محبت و ولايت اهل‌بيت(عليهم السلام) دژ مصونيت از قهر و عذاب الاهي است، اما کسي وارد اين دژ مستحکم الاهي مي‌گردد که شرايط محبت و ولايت اهل‌بيت(عليهم السلام) را در خود فراهم آورده باشد و به لوازم محبت و ولايت آنان ملتزم باشد. چنان‌که استفاده از دژ مستحکم توحيد مشروط به ولايت اهل‌بيت(عليهم السلام) است.

امام رضا(عليه السلام) در مسير خراسان به نيشابور رسيدند، وقتي خواستند از آن شهر خارج شوند، علما و راويان حديث از آن حضرت خواستند که حديثي را برايشان ذکر کنند. آن حضرت از طريق پدرانشان از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) روايت کردند که آن حضرت فرمودند:

سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ(عليه السلام) يَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَه نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا؛(1) «از جبرئيل(عليه السلام) شنيدم که فرمود: از خداوند شنيدم که فرمود: «لا اله الا الله» دژ من است و هرکسي داخل دژ من شود از عذابم ايمن


1. همان، ج49، باب 11، ص123، ح4.

مي‌گردد. اما چون قافله به حرکت در آمد آن حضرت خطاب به ما فرمودند: با رعايت شرايط آن و [ولايت] من از جمله آن شرايط است».

بر اساس روايت فوق ولايت اهل‌بيت(عليهم السلام) شرط ورود در دژ الاهي و مصون گشتن از عذاب خداوند است، اما مصونيت از عذاب الاهي در گرو التزام به لوازم ولايت اهل‌بيت(عليهم السلام) و پيروي صادقانه از آن حضرات است.

در هر صورت، راه دفع شبهات شيطاني که مانع توبه و باعث اصرار بر انحراف و گناه مي‌گردند، فرا گرفتن صحيح معارف الاهي است که در پرتو چنين شناختي انسان مي‌تواند از دام شبهات رها گردد و به اين باور برسد که گناه هرچند کوچک، خسارت عظيمي براي انسان دارد و ما را از سعادت محروم مي‌گرداند. با توجه به اهميت و نقش بارز اين عامل شناختي است که در آموزه‌هاي ديني ما تأکيد فراواني بر فراگيري معارف دين شده و فضيلت‌هاي بزرگي براي آن ذکر گرديده است، از جمله در روايتي از امام کاظم(عليه السلام) وارد شده است که: عَالِمٌ يُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ أَلْفَ عَابِدٍ؛(1) «عالمي که مردم از علمش بهره‌مند گردند، از هفتاد هزار عابد و پارسا بهتر است».

ب) ضعف اراده و هيجانات کاذب

علاوه بر تأمين عامل شناختي و دفع شبهات و وسوسه‌هاي فکري و شيطاني که مانع توبه مي‌گردند و انجام گناه را موجه مي‌سازند، بايد عامل رواني و انگيزشي را نيز فراهم آورد. چون براي انجام کارهاي اختياري در کنار عامل شناختي، بايد عامل رواني نيز فراهم آمده باشد. چنان‌که قبلاً نيز متذکر شديم منظور از عامل رواني همان اراده و تصميم جدي است. ازاين‌روي بايد موانع پيش روي تحقق عامل رواني را بازشناخت و درصدد رفع آنها کوشيد. براي توضيح اين معنا مثالي ذکر مي‌کنيم: گاهي با اينکه انسان بر اهميت


1. کليني، اصول کافي، ج1، ص33، ح 8.

سحرخيزي واقف است و تصميم هم دارد که سحر از خواب برخيزد و به عبادت مشغول شود و براي اين منظور ساعت را کوک مي‌کند، اتفاقاً سحر هم از خواب بيدار مي‌شود، اما با اين انديشه که چند دقيقه ديگر به عبادت مشغول مي‌شود، مجدداً مي‌‌خوابد و توفيق عبادت و نماز شب را از دست مي‌‌دهد. از جمله عواملي که چنين توفيقاتي را از انسان سلب مي‌کنند و مانع تحقق اراده و تصميم جدي براي توبه و انجام عبادت و سحرخيزي مي‌شوند، فسادهاي فرهنگي نظير رمان‌هاي فاسد، فيلم‌ها و برنامه‌هاي آلوده و فاسدي است که از طريق اينترنت در اختيار همگان قرار مي‌گيرد.

طبيعي است وقتي انسان فيلم‌هاي تأثيرگذار و داراي جاذبه را ببيند، به مرور به مشاهده چنين فيلم‌هايي عادت مي‌کند و همانند معتاد به مواد مخدر که توانايي ترک مصرف آن مواد را ندارد، او نيز نمي‌تواند از مشاهده آن فيلم‌ها صرف‌نظر کند و اگر شبي چنين فيلم‌هايي را نبيند از ناراحتي خوابش نمي‌برد و بي‌ترديد صحنه‌هاي آلوده و محرک اين فيلم‌ها او را منحرف و آلوده مي‌سازند و از توفيقات معنوي محرومش مي‌گردانند. وجود اين عادت‌هاي نوخاسته و نوظهور، در جهان امروز، و گرفتاري‌ها و مشکلات رواني که فراهم ساخته‌اند، روان‌شناسان غربي را به تکاپو واداشته‌ است و آنان براي علاج اعتياد به اينترنت و فيلم‌ها بيمارستان‌هاي مخصوصي را در نظر گرفته‌اند. به‌هرحال، فراگير گشتن ماهواره و اينترنت و فيلم‌هاي مبتذل، امروزه مسلخ ارزش‌ها و پاکي‌ها گشته است و جوامع انساني و به‌خصوص جوانان را با فاجعه‌اي دردناک و جبران‌ناپذير مواجه ساخته است و با گستراندن جاذبه‌هاي گناه و فساد و ايجاد هيجانات کاذب راهي برگشت‌ناپذير به‌سوي تباهي فراروي آنها قرار داده است.

کسي که هيجان خاصي را تجربه کرده مي‌تواند تشخيص دهد که هيجاني که براي ديگران به وجود آمده و در افق تجربه او قرار نگرفته، چه تأثيري بر روي آنان دارد. مثلاًً وقتي کسي به انسان توهين و بي‌احترامي کرد تا هيجان غضب در انسان برانگيخته نشده،

انسان مي‌تواند خود را کنترل کند و واکنشي نشان ندهد، اما وقتي متناسب با سطح تحمل انسان، هيجان غضب در او برانگيخته شد، نمي‌تواند خود را کنترل کند و در مواردي حتي ناخواسته دست به کاري مي‌زند که در شرايط عادي تصور انجام آن نيز به ذهنش خطور نمي‌کرد. با مثال مزبور مي‌توان دريافت جواني که چشمش به منظره‌هاي تحريک‌آميز و پرجاذبه افتاده و به دنبال چشم، دلش نيز گرفتار شده و در نتيجه هيجان جنسي در او برانگيخته شده است، به چه عاقبت و فرجام شومي گرفتار مي‌آيد.

راه‌هاي کنترل غرايز و هيجانات نفساني

بنابراين، با توجه به آنکه با غلبه يافتن هيجانات نفساني در انسان، عقل و انديشه رخت برمي‌بندند و حتي آموزه‌هاي اخلاقي و شرعي نيز تأثيري در انسان نمي‌بخشند و مقاومت در برابر هيجانات براي نوع افراد، بسيار دشوار است، بايد بکوشيم که عوامل برانگيزاننده و تقويت کننده هيجانات و احساسات در ما راه نيابد و سعي کنيم در محيط و شرايطي قرار نگيريم که هيجانات تحريک و تقويت شوند. چون اگر هيجانات و احساسات، در انسان، به نقطه اوج خود رسيدند، او نظير کسي است که در سراشيبي مي‌دود و وقتي سرعت گرفت، ديگر نمي‌تواند خود را کنترل کند و در نتيجه سقوط مي‌کند. براي اينکه کسي به‌وسيله مشاهده فيلم مبتذل منحرف نگردد بايد قبل از آنکه چنين فيلمي در اختيارش قرار گيرد، از محيط گناه و دوستان آلوده و فاسدي که فيلم‌هاي فاسد را توزيع مي‌کنند دوري کند. براي اينکه به گناهان و مفاسد اخلاقي مبتلا نگردد، از معاشرت با افراد فاسد خودداري کند و الا اگر انسان اقدامات پيشگيرانه را انجام نداد و به مشاهده فيلم فاسد پرداخت و يا بر اثر معاشرت با افراد آلوده به دام گناه و فساد گرفتار شد، ديگر نمي‌تواند خود را کنترل کند و به گناه و فساد خود را نيالايد. براي اين منظور شايسته است با کساني که به مسائل اخلاقي و روان‌شناختي آشنايي

دارند مشورت کند و از تجربيات ديگران استفاده برد. همچنين اگر بر اثر کوتاهي و غفلت به گناه و فساد آلوده شد، تا زمينه توبه و هدايت در او باقي است و کاملاً در منجلاب گناه و فساد غرق نگشته، ارتباطش را با دوستان ناباب قطع کند و فيلم‌ها و ابزار فاسدي که او را به فساد و گناه وامي‌دارند، از بين ببرد و سعي کند وقت خود را با انجام کارهاي مثبتي نظير مطالعه و تحقيق پر سازد و براي اوقات فراغت خود، تفريحات سالم و معاشرت با دوستان شايسته را در نظر بگيرد.

به‌تعبير‌ديگر براي انسان به‌خصوص جواني که عوامل شيطاني و انحرافي فراواني، نظير معاشرت‌هاي ناسالم و گذران وقت به سخنان پوچ و مزاح‌ها و شوخي‌هاي فرصت‌سوز، فيلم‌ها و نوارهاي مبتذل و آلوده که احساس و هيجان بر گناه را در او برمي‌انگيزانند و مقاومت در برابر گناه را از او سلب مي‌سازند، دو عامل بازدارنده وجود دارد: عامل اول که عامل سلبي به‌حساب مي‌آيد عبارت است از دوري از محيط و افراد آلوده و ساير عواملي که شهوت و غضب را در او برمي‌انگيزانند و گرايش به انحرافات را در او تقويت مي‌کنند. عامل دوم ايجابي است که زمينه اتخاذ اراده مثبت و تصميم سازنده را در انسان تقويت مي‌کند. نظير معاشرت با افراد شايسته، قرائت قرآن و مطالعه کتاب‌هاي روايي و اخلاقي، شرکت در مجالس وعظ و حضور يافتن در جلسات دعا و مناجات و مهم‌تر از همه تلاش براي تحصيل انس با خداست، چون اگر انسان طعم انس با خداوند را چشيد و لذت گفت‌وگوي و مناجات با معشوق و معبود خود را پيدا کرد، همه جاذبه‌هاي غيرالاهي در برابرش حقير و کوچک جلوه مي‌کنند و حتي براي لحظه‌اي حاضر نيست شيطان را به حريم دل خود راه دهد.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org