- مقدمه معاونت پژوهش
- گفتار اول
- گفتار دوم
- گفتار سوم
- گفتار چهارم
- گفتار پنجم
- گفتار ششم
- گفتار هفتم
- گفتار هشتم
- گفتار نهم
- گفتار دهم
- گفتار يازدهم
- گفتار دوازدهم
- گفتار سيزدهم
- گفتار چهاردهم
- گفتار پانزدهم
- گفتار شانزدهم
- گفتار هفدهم
- گفتار هجدهم
- گفتار نوزدهم
- گفتار بيستم
- گفتار بيست و يکم
- گفتار بيست و دوم
- گفتار بيست و سوم
- گفتار بيست و چهارم
- گفتار بيست و پنجم
- گفتار بيست و ششم
- گفتار بيست و هفتم
- گفتار بيست و هشتم
- گفتار بيست و نهم
- گفتار سيام
- گفتار سي و يکم
- گفتار سي و دوم
- گفتار سي و سوم
- گفتار سي و چهارم
- گفتار سي و پنجم
- گفتار سيو ششم
- فهرست منابع
گفتار اول
(بررسي معناشناختي مناجات و جايگاه آن در آموزههاي ديني)
مفهوم مناجات و پارهاي از مصاديق آن در قرآن
کلمه مناجات و نجوا که همخانواده هستند، در لغت عرب به معناي درگوشي سخن گفتن و راز گفتن و سخن گفتن خصوصي با ديگري ميباشند. برخي برآنند که نجواي در کلام به اين حاصل ميشود که جمعي يا دو نفر در خلوت با يکديگر سخن گويند، خواه سرّي سخن گويند و خواه آشکارا. پس سرّي و درگوشي سخن گفتن در معناي مناجات نهفته نيست و مناجات سخني است که دور از اغيار باشد.(1) با اين لحاظ مناجات با آهسته سخن گفتن بيشتر تناسب دارد تا با بلند سخن گفتن و آواز برآوردن. بر اين اساس خواندن مناجاتي که از اهلبيت(عليهم السلام) وارد شده و يا اشعاري که برخي در نجواي خويش با خدا سرودهاند، نجوا و مناجات نيست بلکه خواندن مناجات است. چه اينکه در دعا کردن، انسان بهقصد انشا چيزي را ميخواند و از خدا درخواست ميکند و خواندن دعاهايي که از سوي اهلبيت(عليهم السلام) وارد شده، دعاي خود انسان بهحساب نميآيد، چون انسان به هنگام خواندن آنها قصد انشا ندارد و به قصد حکايت جملاتي را بيان ميکند و در اين صورت انسان دعا
1. سيدعلياکبر قرشي، قاموس قرآن، ج7، ص27.
نميکند، بلکه به خواندن دعا ميپردازد و گاهي شخصي که آن دعاها را ميخواند توجهي به معانيشان ندارد.
بههرحال، مناجات به معناي رازگفتن و خصوصي سخن گفتن است و گاهي مناجات بين دو انسان صورت ميپذيرد و گاهي بين انسان و خدا و گاهي بين خدا و انسان. از شمار قسم اول و مصاديق نکوهيده آن، در برخي از آيات قرآن از نجوا و سخنان درگوشي منافقان و کساني که ايمان به خدا نداشتند و با هدف توطئه و دسيسه، عليه مؤمنين خصوصي و درگوشي با يکديگر صحبت ميکردند و باعث حزن، اندوه و نگراني مؤمنان ميشدند نکوهش شده است و خداوند خطاب به مؤمنان ميفرمايد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ؛(1)«اي کساني که ايمان آوردهايد، چون با يکديگر راز گوييد رازي مگوييد که در آن گناه و ستم و نافرماني پيامبر باشد و با يکديگر به نيکوکاري و پرهيزکاري راز گوييد و از خدايي که بهسوي او برانگيخته ميشويد پروا کنيد».
بر اساس آيه شريفه، سخنان خصوصي و درگوشي در حضور ديگران در صورتي رواست که داراي مصلحت و به جهت انجام کار خيري باشد و موجب حزن، اندوه و نگراني ديگران نگردد و الاّ درگوشي سخن گفتن، خودبهخود، خلاف ادب و نارواست و بايد از آن پرهيز شود.
در آيه ديگر و در ارتباط با کساني که با هدف کسب موقعيت و براي اينکه در نزد ديگران عزيز و موجه جلوه کنند، مکرر نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) ميآمدند و بهصورت
1. مجادله (58)، 9.
خصوصي با آن حضرت سخن ميگفتند و رنجش و مزاحمت براي آن حضرت فراهم ميآوردند، خداوند ميفرمايد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاکمْ صَدَقَه ذَلِک خَيْرٌ لَّکمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛(1) «اي کساني که ايمان آوردهايد، چون با پيامبر راز (سخن محرمانه) گوييد، پيش از راز گفتن خود صدقهاي بدهيد. اين براي شما بهتر و پاکتر است. پس اگر [صدقهاي] نيافتيد، همانا خدا آمرزگار و مهربان است [ميتوانيد بيصدقه راز گوييد]».
قبل از نزول آيه فوق، ثروتمندان و توانگران مدينه پيوسته نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) ميآمدند و با آن حضرت گفتوگو ميکردند و اين را براي خود مايه فخر و مباهات ميدانستند و ميخواستند در برابر فقرا خود را از نزديکان و خصّيصين رسول خدا وانمود کنند، اما پس از آنکه آيه نازل شد و دستور داده شد که براي رازگويي با آن حضرت صدقه بدهند و فقرا و تهيدستان از صدقه دادن معاف شدند، از بيم هزينه کردن، بهجز علي(عليه السلام) کس ديگري حاضر به رازگويي با رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نشد و آن حضرت ديناري را به ده درهم فروخت و در طي ده روز هر بار که ميخواست با رسول خدا(صلى الله عليه وآله) خصوصي سخن گويد يک درهم صدقه ميداد.(2) در نهايت وقتي مسلمانان از بيم صدقه دادن از گفتوگوي با رسول خدا(صلى الله عليه وآله) خودداري کردند، خداوند حکم صدقه را نسخ کرد و در آيه بعد فرمود:
أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاکمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْکمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاه وَآتُوا الزَّکاه وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا
1. همان، 12.
2. حويزي، تفسير نور الثقلين، ج7، ص299.
تَعْمَلُونَ؛(1) «آيا ترسيديد که پيش از رازگفتن خود صدقهها بدهيد؟ پس چون نکرديد [و از دل و دستتان برنيامد که صدقه بدهيد] و خدا هم [به بخشايش خويش] بر شما بازگشت [اين حکم را برداشت]. پس نماز را برپا داريد و زکات بدهيد و خدا و پيامبر او را فرمان بريد، و خدا به آنچه ميکنيد آگاه است».
مناجات با خدا در روايات و عرف متدينان
در عرف و ادبيات ديني ما، اغلب مناجات در مورد نجوا و سخنان خصوصي انسان با خدا به کار ميرود و شرايط روحي خاص و شرايط بيروني ايجاب ميکنند که انسان آهسته با خداوند سخن گويد. مثلاً وقتي انسان ميخواهد در پيشگاه خداوند به گناهان خود اعتراف کند، چون مايل نيست ديگران از گناهان و عيوب او باخبر شوند، آهسته در پيشگاه خداوند به گناهانش اعتراف ميکند و بههيچوجه با دادوفرياد گناهانش را برنميشمارد تا ديگران از آنها مطلع گردند. همچنين گفتوگوهاي عاشقانه بين عاشق و معشوق بهصورت رمزي و خصوصي مطرح ميشوند و هنگامي که بنده عاشق در برابر معشوق و معبود خود قرار گرفته، آهسته به نجواي با معشوق ميپردازد و طبع اين گفتوگوهاي عاشقانه و محبتآميز ايجاب نميکند که بلند و بهگونهاي ادا شوند که اغيار از آنها باخبر شوند. در مقابل مناجات، «ندا» به صدايي گفته ميشود که بلند و فريادگونه است که انسان از راه دور کسي را صدا ميزند و يا از راه نزديک، ولي نه بهقصد رساندن صدا به طرف مقابل، بلکه با انگيزهاي ديگر، مانند آرام شدن و تخليه رواني صداي خود را بلند ميکند. بر اين اساس، وقتي انسان خدا را ندا ميدهد و با صداي بلند و فريادگونه او را ميخواند که گرفتاريها و سختيها او را در کمند خود
1. مجادله (58)، 14.
گرفتهاند و او براي رهايي از گرفتاريها و سختيها و با ناراحتي خداوند را به فريادرسي خود فراميخواند. در برابر اين دو واژه، «دعا» داراي مفهوم عام و معنايي گسترده است و به خواستن با هر زباني و با هر کيفيتي، خواه از راه دور باشد يا نزديک و خواه بلند باشد و خواه آهسته، دعا اطلاق ميگردد. در آغاز مناجات شعبانيه هر سه واژه «دعا»، «ندا» و «مناجات» به کار رفته است و معصوم(عليه السلام) ميفرمايد: وَاسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُک وَاسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُک وَأَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُک؛(1) «و بشنو دعايم را آنگاه که تو را ميخوانم و بشنو ندايم را آنگاه که تو را ندا ميکنم و رو به من آور آنگاه که با تو مناجات ميکنم».
از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) روايت شده که حضرت موسي(عليه السلام) در مناجات با خداوند فرمود: يَا رَبِّ أَ بَعِيدٌ أَنْتَ مِنِّي فَأُنَادِيَک أَمْ قَرِيبٌ فَأُنَاجِيَک فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنَا جَلِيسُ مَنْ ذَکرَنِي؛(2) «خدايا، آيا تو از من دوري تا تو را ندا کنم. يا به من نزديک هستي تا به نجواي با تو پردازم؟ خداوند به او وحي کرد: من همنشين کسي هستم که مرا ياد کند».
در روايت ديگري، امير مؤمنان(عليه السلام) درباره پارهاي از فضايل ماه رمضان و مناجات در آن ميفرمايند:
بَشِّر أَيُهَا الصَّائِمُ فَإِنَّک في شَهْرٍ صِيامُک فِيهِ مَفْرُوضٌ ونَفَسُک فِيهِ تَسْبيحٌ وَنَوْمُک فِيهِ عِبَادَه وَطاعَتُک فِيهِ مَقْبُولَه وَذُنُوبُک فِيهِ مَغْفُورَه وَأَصْواتُک فِيهِ مَسْمُوعَه وَمناجاتُک فِيهِ مَرْحُومَه؛(3) «بشارت باد بر تو اي روزهدار، همانا تو در ماهي به سر ميبري که روزه تو در آن واجب است و نفس تو در آن تسبيح و خواب تو در آن عبادت ميباشد و طاعت تو مقبول خداوند
1. مفاتيح الجنان، مناجات شعبانيه.
2. حرّعاملي، وسائل الشيعه، ج1، ابواب احکام الخلوه، باب7، ص311، ح820 .
3. شيخ صدوق، فضائل الاشهر الثلاثه، ص109.
است و گناهانت بخشيده ميشود و صداها و درخواستهاي تو شنيده ميشود و مناجات تو مشمول عنايت و رحمت الهي قرار ميگيرد».
در توضيح جمله «وأصواتک فيه مسموعه» بايد گفت که گاهي بچه يا سفيه و يا انسان دونپايهاي در جمعي سخني ميگويد که بدان توجه نميشود. در اين صورت گفته ميشود که سخن او مسموع نشد، يعني کسي به سخن او اعتنايي نکرد. ممکن است بر اثر فاصله و حجابي که گناهان بين انسان خطاکار و خداوند ايجاد کرده، خداوند اعتنايي و توجهي به درخواستهاي او نکند. اما خداوند در ايام خاص و مبارک، نظير ماه مبارک رمضان که بار عام به بندگانش ميدهد و قول داده که آنان را از لطف و رحمت واسعه خود بهرهمند سازد، به صداها و درخواستهاي آنان توجه ميکند و آنها را به اجابت ميرساند و اين عنايت الهي حاکي از اهميت مناجات و تأثير آن در ايام خاص است و البته چنانکه در روايات آمده است، بهجز ماه مبارک رمضان و ايام خاص، در اوقات معيّني نظير وقت سحر مناجات با خدا داراي اهميت ويژه است و مورد عنايت و توجه خاص خداوند قرار ميگيرد. امام صادق(عليه السلام) دراينباره ميفرمايند:
وَإِنَّ الْعَبْدَ إِذَا تَخَلَّى بِسَيِّدِهِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ [الْمُظْلِمِ] وَنَاجَاهُ أَثْبَتَ اللَّهُ النُّورَ فِي قَلْبِهِ، فَإِذَا قَالَ: يَا رَبِّ يَا رَبِّ، نَادَاهُ الْجَلِيلُ جَلَّ جَلَالُهُ: لَبَّيْک عَبْدِي سَلْنِي أُعْطِک وَتَوَکلَ عَلَيَّ أَکفِک. ثُمَّ يَقُولُ جَلَّ جَلَالُهُ لِمَلَائِکتِهِ: يَا مَلَائِکتِي، انْظُرُوا إِلَى عَبْدِي فَقَدْ تَخَلَّى بِي فِي جَوْفِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ وَالْبَطَّالُونَ لاهُونَ وَالْغَافِلُونَ نِيَامٌ اشْهَدُوا أَنِّي غَفَرْتُ لَهُ؛(1) «هنگامي که بنده در نيمهشب با مولاي خويش خلوت ميکند و به رازونياز با او مشغول ميگردد، خداوند نور را در قلبش ميگستراند. پس وقتي گفت: پروردگارا، پروردگارا، خداوند صاحب جلالت و عظمت در پاسخ او ميفرمايد: لبيک بنده من،
1. محدث نوري، مستدرک الوسائل، ج5، ص207.
درخواست کن تا به تو عطا کنم و بر من توکل کن تا تو را کفايت کنم. سپس خداوند به فرشتگان خود ميفرمايد: اي فرشتگان من، بنگريد به بندهام که در حالي در نيمهشب تاريک با من خلوت کرده که خوشگذرانان بيهودهکار به لهو و لعب مشغولند و غافلان در خواب فرورفتهاند. گواه باشيد که من او را مشمول مغفرت خويش قرار دادم».
نياز انسان به مناجات با خدا
بهطور طبيعي هرکس دوست دارد که با انسانهاي بزرگ خلوت کند و خصوصي با آنان سخن گويد. شاگرد دوست دارد که توجه استاد را به خود جلب کند و ازاينروي بعد از کلاس نزد استاد ميرود و بهصورت خصوصي سؤالاتش را مطرح ميکند. علاوه بر فرصتهايي که شخصيتهاي بزرگ بار عام ميدهند و همه از فيض حضور آنها بهرهمند ميشوند، انسان دوست ميدارد که به افتخار انس و رفاقت با آنها نايل گردد و در خلوت آنها بار يابد و بهصورت خصوصي با آنان سخن گويد و از محبت و عنايت آنها بهرهمند گردد. گفتوگوي خصوصي با شخصيتهاي بزرگ براي انسان بسيار مهم و مطلوب است. اگر به ما بگويند که مقام معظم رهبري «ادام الله ظله العالي»، به شما وقت دادهاند که نزد ايشان برويد و جلسه خصوصي با ايشان داشته باشيد، با جانودل ميپذيريم و از شوق ديدار با رهبر در پوست خود نميگنجيم و هزينهها و مشکلات سفر را با جانودل ميپذيريم تا به ديدار ايشان نايل گرديم و از نزديک ايشان را ببينيم و از سخنان ايشان کام جان خود را شيرين سازيم.
بيشک مؤمن و کسي که به عظمت خداوند واقف است و مقام رحمانيت و نعمتهاي پروردگار را ميشناسد، لذت نجوا و گفتوگوي خصوصي با خدا را درک ميکند و همواره در پي آن است که محل خلوتي بيابد و بهخصوص در ماه مبارک
رمضان که بهار دعا و مناجات است، با خداي خود سخن گويد و به خواندن دعاهايي چون دعاي افتتاح و ابوحمزه ثمالي بپردازد و از اين گذر پيوند عاشقانه خويش با معبود را استوارتر سازد. انسانهاي غافل طعم گفتوگوي با معبود را نچشيدهاند، ازاينروي علاقهاي به خلوت با خدا و مناجات با او ندارند، اما مؤمنان راستين نيک ميدانند که گفتوگوي با خدا چه لذتي دارد و کسي که در پي دعوت خدا به توفيق خلوت با معبود و گفتوگوي خصوصي و عاشقانه با او نايل آمده به چه مقام و منزلتي دست يافته است.
در برخي از روايات عواملي که توفيق مناجات با خدا و توفيق خلوت با معبود و انس با او را فراهم ميآورند ذکر شدهاند، از جمله در روايتي رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل ميکنند که خداوند فرمود: إِذَا عَلِمْتُ أَنَّ الْغَالِبَ عَلَى عَبْدِيَ الِاشْتِغَالَ بِي نَقَلْتُ شَهْوَتَهُ فِي مَسْأَلَتِي وَمُنَاجَاتِي؛(1) «هرگاه ديدم که بنده اغلب اوقات در انديشه من است و به من توجه دارد، علاقه و ميلش را به درخواست از من و گفتوگوي و مناجات با خودم سوق ميدهم».
انسان بالطبع به امور دنيايي و امور پست حيواني تمايل دارد، اما وقتي بيشتر توجهات انسان معطوف به خداوند گرديد، خداوند لطف و عنايت خويش را شامل حال او ميگرداند و لذت و طعم مناجات و گفتوگوي با خويش را به کام جانش مينشاند، آنسان که برجستهترين علاقه و ميل او به مناجات با خدا و خلوت با او هدايت ميشود. برعکس، وقتي بيشترين وقت انسان و توجهات او مصروف امور دنيا و لذايذ آن گرديد و محبت و تعلق به دنيا بر دلش حاکم گشت و پيوسته در اين انديشه بود که چه لباسي بپوشد و چه غذايي بخورد و در انديشه تهيه مسکن مجلل و رسيدن به پست و مقام بالاتر و خوشگذراني و مشاهده فيلمهايي بود که او را سرشار از لذت سازند، از لذت مناجات با خدا محروم ميگردد.
1. محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج93، باب13، ص162، ح42.
عوامل حرمان از مناجات با خدا
با توجه به عظمت مناجات با خدا و اهميت ارتباط با معبود و نقشي که در سعادت دنيوي و اخروي انسان دارد و خسارتي که حرمان از اين توفيق بزرگ الهي متوجه انسان ميکند، بايسته است عواملي را که باعث ميگردند انسان از مناجات خدا لذت نبرد و از آن محروم بماند بشناسيم. در برخي از روايات اين عوامل معرفي شدهاند و از جمله در حديث معراج درباره يکي از عوامل حرمان از درک مناجات با خدا، پروردگار عالم خطاب به حبيب خود رسولالله(صلى الله عليه وآله) ميفرمايد:
يا أحمد لو صَلَّى العبدُ صلاه أهلِ السماءِ والأرضِ ويصومُ صيامَ أهلِ السماءِ والأرضِ ويَطوِي مِنَ الطعامِ مِثلَ الملائکه ولَبِسَ لباسَ العاري ثُمّ أرى في قلِبِه مِنْ حُبِّ الدّنيا ذرّهً أو سُمْعَتِها أو رِئاستِها أو حُليِّها أو زينتِها لا يُجاوِرُني في داري وَلأَنزِعَنَّ من قلِبِه مَحّبتي (ولَأُظلِمنَّ قلبَهُ حتّي يَنساني ولا أُذيقُه حلاوه مَحبّتي)؛(1) «اي احمد، اگر بندهاي بهاندازه اهل آسمان و زمين نماز بخواند و روزه بگيرد و چونان فرشتگان از خوردن غذا دوري گزيند و لباس عابدان بپوشد، سپس در قلب او ذرهاي از حب دنيا، يا خودنمايي و ريا، يا رياست، يا شهرتطلبي و يا علاقه به زينت دنيا ببينم، او را از جوار خويش محروم ميسازم و محبت خود را از دلش خارج ميسازم (و چنان دلش را تاريک ميگردانم تا مرا فراموش کند و هرگز شيريني محبتم را به او نميچشانم)».
در اخبار حضرت داوود(عليه السلام) آمده است که خداوند خطاب به او فرمود: مَا لِأَوْلِيَائِي وَ الْهَمَّ بِالدُّنْيَا إِنَّ الْهَمَّ يُذْهِبُ حَلَاوَه مُنَاجَاتِي مِنْ قُلُوبِهِم؛(2) «نبايد دوستان من همّ و
1. همان، ج74، باب2، ص30، ح6 .
2. همان، ج82، باب61، ص143، ح26.
غم دنيا داشته باشند، چون اهتمام و تعلق به دنيا شيريني مناجات با من را از دلشان خارج ميسازد».
کساني که تعلق خاطر و دلبستگي به دنيا دارند، نبايد انتظار داشته باشند که از مناجات با خدا لذت ببرند. اين گروه اگر هم به دعا و مناجات بپردازند، انگيزه آنها فراتر از اميد به برآورده شدن حاجات و آمرزش گناهانشان نخواهد بود و در سراسر دعا بيحالي و کسالت بر آنان چيره ميگردد و لذت مناجات با خدا را درک نخواهند کرد.
از امام صادق(عليه السلام) روايت شده که خداوند، در حديث قدسي، به حضرت داوود(عليه السلام) وحي کرد و فرمود:
لا تَجْعَلْ بَيْنِي وَبَيْنَک عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْيَا فَيَصُدَّک عَنْ طَرِيقِ مَحَبَّتِي، فَإِنَّ أُولَئِک قُطَّاعُ طَرِيقِ عِبَادِيَ الْمُرِيدِينَ. إِنَّ أَدْنَى مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلاوَه مُنَاجَاتِي عَنْ قُلُوبِهِمْ؛(1)«ميان من و خودت، عالِم فريفته دنيا را واسطه قرار مده تا تو را از راه دوستي و محبت من باز دارد، زيرا ايشان رهزنان بندگان جوياي مناند. همانا کمتر کاري که با ايشان ميکنم اين است که شيريني مناجاتم را از دلشان بردارم».
1. کليني، کافي، ج1، باب المستأکل بعلمه والمباهي به، ص46، ح4.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org