- مقدمه معاونت پژوهش
- گفتار اول
- گفتار دوم
- گفتار سوم
- گفتار چهارم
- گفتار پنجم
- گفتار ششم
- گفتار هفتم
- گفتار هشتم
- گفتار نهم
- گفتار دهم
- گفتار يازدهم
- گفتار دوازدهم
- گفتار سيزدهم
- گفتار چهاردهم
- گفتار پانزدهم
- گفتار شانزدهم
- گفتار هفدهم
- گفتار هجدهم
- گفتار نوزدهم
- گفتار بيستم
- گفتار بيست و يکم
- گفتار بيست و دوم
- گفتار بيست و سوم
- گفتار بيست و چهارم
- گفتار بيست و پنجم
- گفتار بيست و ششم
- گفتار بيست و هفتم
- گفتار بيست و هشتم
- گفتار بيست و نهم
- گفتار سيام
- گفتار سي و يکم
- گفتار سي و دوم
- گفتار سي و سوم
- گفتار سي و چهارم
- گفتار سي و پنجم
- گفتار سيو ششم
- فهرست منابع
گفتار سي و چهارم
(مراتب قرب الاهي و الگوهاي خداجويان)
اهميت نگرش به ادعيه و مناجاتها
ادعيه و مناجاتهاي ائمه اطهار(عليهم السلام) دربرگيرنده عاليترين مضامين عرفاني و معرفتي است و به جهت نقش بيبديل آنها در رشد و تعالي علمي و معنوي انسان، بزرگان ما اهتمام وافري به آنها داشتند و بخش قابل توجهي از وقت خود را صرف خواندن و تدبّر در دعاها و مناجاتها ميکردند. از شمار آن بزرگان و شخصيتهاي برجسته عالم اسلام ميتوان به امام خميني رضوان الله تعالي عليه اشاره کرد. شخصيتي که به جرئت ميتوان گفت از حيث جامعيت علمي و عملي در دوران غيبت امام زمان(عجل الله فرچه الشريف) بينظير است. شخصيتي که به تمام ابعاد اسلام در حد کمال آشنايي داشت و در رشتههاي علمي مربوط به اسلام، نظير عرفان، فلسفه، فقه و اصول در حد عالي تخصص داشتند و به آموزههاي اسلامي در زمينههاي فردي و اجتماعي کاملاً آشنا بودند و براي پيادهکردن آن آموزهها تلاش فراواني از خود نشان دادند. ابعاد سياسي، مبارزاتي و فقاهت آن بزرگوار براي همه مسلمانان، علما و دانشمندان شناخته شده است و بهخصوص قدرت رهبري ايشان براي دوست و دشمن آشکار گشته است. اما برخي از ابعاد آن شخصيت بزرگ کمتر مورد توجه قرار گرفته است. يکي از ابعاد شخصيتي حضرت امام، رضوان الله تعالي عليه، که کمتر به آن پرداخته شده
است، بُعد عرفاني و توجه خاص ايشان به دعاها و مناجاتهاي وارده از سوي معصومين(عليهم السلام) و اهميتي است که ايشان براي آنها قائل بودند. ايشان مکرر در درس اخلاق خود ميفرمودند که دعاهاي ائمه اطهار(عليهم السلام) قرآن صاعد هستند. قرآن کلام نازل از سوي خداوند و براي بندگان خدا نازل گشته است و دعاها سخناني است که بر زبان ائمه اطهار(عليهم السلام) جاري گشته و بهسوي خداوند و بهسوي عرش خداوند بالا ميروند.
آن بزرگوار وقت قابل توجهي از خود را حتي در سختترين شرايط به تلاوت قرآن و ادعيه اختصاص ميدادند. چنانکه فيلمي که از روزهاي پاياني عمر شريف آن رهبر يگانه تهيه شده نشان ميدهد که چگونه ايشان با وجود شرايط وخيم جسمي و رنج و سختيهاي طاقتفرساي بيماري، اهتمام جدي به قرائت قرآن، اقامه نماز و خواندن ادعيه داشتند ودر ساعات هشياري وقت خود را به خواندن نماز، قرآن و دعا سپري ميساختند.
مراتب تقرب به خداوند
با توجه به اهميت ادعيه و مناجاتهاي وارده از سوي حضرات معصومين(عليهم السلام) و معارف بلندي که در آنها وجود دارد، ما محور مباحث خود را مناجات خمس عشر قرار دادهايم و در ادامه آن مباحث، در طي چند جلسه اخير، فرازهايي از مناجات مريدين را از نظر گذرانديم که در يکي از آنها، فراتر از خوشيها و سعادت دنيوي و حتي فراتر از خوشي و لذتهاي اخروي، قرب و وصول الي الله بهمثابه هدف برتر و نهايي انسان معرفي شده بود. هدفي که پس از نيل بدان، انسان حجاب و حايلي بين خود و خدا نمييابد و کاملاً خود را در جوار خدا و در محضر او مييابد. البته تقرب به خداوند بهعنوان هدف برتر داراي دو مرتبه است: مرتبه پايين تقرب به خداوند، درخواست بهرهمندي از مقاماتي است که لوازم تقرب به خداوند به شمار ميآيند. در اين مرتبه
انسان براي اينکه از بهشت و نعمتهاي بهشتي؛ نظير خوراکيها، کاخها و همسران بهشتي که در قرآن و روايات توصيف شدهاند بهرهمند گردد، در جستوجوي تقرب به خداوند برميآيد. درواقع، در اين مرتبه، مطلوب اصلي انسان قرب الاهي نيست، بلکه مطلوب اصلي او دسترسي به آن نعمتهاست و خداوند را براي آنکه وي را از آن نعمتها برخوردار سازد ميخواهد و براي رسيدن به قرب او و جلب رضايت او تلاش ميکند. نظير کسي که با ديگري طرح دوستي ميريزد تا از موقعيت و امکانات او استفاده کند و دوستي و رفاقت او وسيلهاي براي رسيدن به منافع و خواستههايش ميباشد. اما در مقابل کسي با ديگري طرح دوستي ميريزد و آن دوستي و رفاقت به جهت محبت و علاقهاي است که به دوست خود دارد و چنان در اين دوستي ثابتقدم و استوار است که حتي اگر منفعتي نيز از دوستش به وي نرسد، خللي در رفاقت و دوستي او پديد نميآيد؛ چون او براي آن رفاقتْ اصالت قائل است و آن را وسيلهاي براي تأمين منافع خود قرار نداده است.
دوستي خالصانه خداوند و عاري از انگيزههاي نفساني و منفعتجويانه، در برخي از رواياتْ انگيزه مرتبه عالي عبادت و پرستش خداوند معرفي شده است. امام صادق(عليه السلام) دراينباره ميفرمايند:
الْعُبَّادَ ثَلَاثَه: قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ خَوْفاً فَتِلْک عِبَادَه الْعَبِيدِ، وَقَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَک وَتَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْک عِبَادَه الْأُجَرَاءِ، وَقَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْک عِبَادَه الْأَحْرَارِ، وَهِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَه؛(1) «عبادتکنندگان سه گروهاند: 1. گروهي که خداي عز و جل را از ترس (عذاب جهنم) عبادت ميکنند و اين عبادت بردگان است. 2. گروهي که خداي تبارک و تعالي را به طمع ثواب و پاداش عبادت ميکنند و اين عبادت مزدوران است.
1. کليني، کافي، ج2، ص84، ح5.
3. گروهي که خداي عز و جل را از روي دوستي و محبت خالصانه به او عبادت ميکنند و اين عبادت آزادگان و بهترين عبادت است».
الگوهاي شايسته خداجويان در کلام امام سجاد(عليه السلام)
در اين مناجات که سخن از نعمتهاي عادي بهشتي، نظير حور العين، کاخها و غذاهاي بهشتي به ميان نيامده و از قرب الاهي، رضايت خداوند، ديدار با معبود و انس با او و لذت بردن از مناجات با آفريدگار همه خوبيها و زيباييها سخن به ميان آمده، از يکسو بندگان خاص خدا که داراي همتي بلند و عالياند به ما معرفي شدهاند. از سوي ديگر برترين الگو و سرمشق براي زندگي سعادتمندانه در اختيار ما نهاده شده است و حضرت به ما گوشزد کردهاند که الگو و سرمشق ما و بهترين بندگان خدا کساني نيستند که با هدف رسيدن به نعمتهاي بهشتي و کامجويي از لذتهاي پايدار اخروي خدا را بندگي ميکنند، بلکه الگو و سرمشق بيبديل جويندگان کمال و تعالي کساني هستند که به معرفت ناب خداوند نايل گشتهاند و از زمزم صفات جمال و جلال الاهي بهرهمند گرديدهاند. آنانکه جز لقاي دوست و انس با او را نميجويند، حتي اگر رضاي محبوبْ در حرمان از بهشت و سوختن در آتش جهنم باشد، با همه وجود به لوازم رضاي محبوب تن ميدهند. البته پرواضح است که سرسپردگان معبود از نابترين و عاليترين فيوضات و الطاف رحماني بهرهمندند و خداوند هيچگاه آنان را با شلاق قهر خود نمينوازد. سخن در اين است که آنان هيچچيزي را بر رضا و لقاي محبوب ترجيح نميدهند و اوج تعالي و کمال آنان در وصال محبوب است. البته ما جلوههاي رقيق و کمرنگي از آن محبت و عشق ناب را در محبتهاي دنيوي نيز مشاهده ميکنيم و آن محبت بيشائبه و بدون چشمداشت مادران به فرزندان خويش است که وجودشان سرشار از عشق و محبت به فرزندان است و نه تنها اين محبت را بهانهاي براي تامين
توقعات و انتظارات خود نساختهاند، بلکه حتي اگر از سوي فرزندشان بر آنان شرر و بلا ببارد، از آن محبت کاسته نميشود و بيمهريهاي فرزند را با مهر و عاطفه مادرانه پاسخ ميگويند. آنان که طعم محبت بيشائبه مادر به فرزند را چشيدهاند، بهتر ميتوانند عظمت محبت اولياي خـدا به معبود را ـ که در اين مناجات خداجـويان و خداخواهان لقب گرفتهاندـ بشناسند. محبتي که در پرتـو آن، همه راههـايي که به غير معبـود منتهـي ميشود به روي خود بستهاند و تنها راه وصول به معبود را به روي خويش گشوده داشتهاند و از معبود و محبوب خويش ميخواهند که دستشان را بگيرد و از کوتاهترين و کمخطرترين راه آنان را به فيض لقاي خويش نايل سازد.
اَسْئَلُک اَنْ تَجْعَلَنى مِنْ اَوْفَرِهِمْ مِنْک حَظّاً، وَاَعْلاهُمْ عِنْدَک مَنْزِلاً، وَاَجْزَلِهِمْ مِنْ وُدِّک قِسْماً، وَاَفْضَلِهِمْ فى مَعْرِفَتِک نَصيباً، فَقَدِ انْقَطَعَتْ اِلَيْک هِمَّتى، وَانْصَرَفَتْ نَحْوَک رَغْبَتى، فَاَنْتَ لا غَيْرُک مُرادى، وَلَک لا لِسِواک سَهَرى وَسُهارى، وَلِقآؤُک قُرَّه عَيْنى، وَوَصْلُک مُنى نَفْسى، وَاِلَيْک شَوْقى، وَفى مَحَبَّتِک وَلَهى، وَاِلى هَواک صَبابَتى، وَرِضاک بُغْيَتى، وَ رُؤْيَتُک حاجَتى، وَجِوارُک طَلَبى، وَقُرْبُک غايَه سُؤْلى، وَفى مُناجاتِک رَوْحى وَراحَتى، وَعِنْدَک دَوآءُ عِلَّتى، وَشِفآءُ غُلَّتى، وَبَرْدُ لَوْعَتى، وَکشْفُ کرْبَتى، فَکنْ اَنيسى فى وَحْشَتى، وَمُقيلُ عَثْرَتى، وَغافِرَ زَلَّتى، وَقابِلُ تَوْبَتى، وَمُجيبُ دَعْوَتى، وَوَلِىُّ عِصْمَتى وَمُغْنِىَ فاقَتى، وَلا تَقْطَعْنى عَنْک، وَلا تُبْعِدْنى مِنْک، يا نَعيمى وَجَنَّتى، وَيا دُنْياىَ وَآخِرَتى يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ؛ «از تو اي معبودم درخواست ميکنم که از بين آنان بهره فراوانتري از فضل خود نصيبم کني، و منزلتم را نزد خود بالاتر از آنان قرار دهي، و سهم مرا از دوستي و محبت خودت بزرگتر و نصيبم را از معرفت به خودت افزونتر گرداني، که اي خداي بزرگ، توجّه من از غير تو منقطع و به تو معطوف گشته است و دلم تنها مشتاق توست. تنها
تو مقصود مني، و تنها از شوق توست شببيداري و کمخوابي من، و لقاي تو نور ديدگانم، و مقام وصالت تنها آرزوي من است. شوق و اشتياق من بهسوي توست، و سرگشته و واله محبت تو و دلباخته هواي توام. خشنودي تو مقصد نهايي من است و به مشاهده تو سخت نيازمندم، و نعمت جِوار تو مطلوب من، و مقام قرب تو منتهاي خواهش من است، و حال مناجات با تو فرح و آرامش خاطر من است و دواي دردم و شفابخش دل سوزانم و تسکينبخش آتش درونم و زايل کننده غم و اندوهم نزد توست. پس در هنگام بيم و وحشت تنهايي مونس من باش، و از لغزشهايم درگذر، و زشتيهاي رفتارم را ببخش، و توبهام را بپذير و دعايم را اجابت کن و در برابر گناهان و لغزشها ياريگر و نگهبان من باش، و فقر و نيازم را برطرف ساز، و رشته اتّصالم به خود را قطع نگردان، و مرا از خود دور نساز، اي تو نعمت و بهشت و دنيا و آخرت من».
اوج نجواي روح شيدايي بنده واصل با معبود خويش
بخش پاياني مناجات با مغازله و معاشقه، آميخته است، و حضرت در نجواي رمزگون خود از خداوند ميخواهند که ايشان را در سلک پيشگامان طريق کمال و قرب خويش قرار دهد. بلکه منزلت و مقامي فراتر از آنان به ايشان عنايت کند و بيش از ديگران آن حضرت را بهمراتب عالي محبت و عرفان خويش نايل گرداند. آنگاه براي اينکه حال خود نسبت به معشوق و معبود را بيان کنند، پرده از راز دل شيدايي و اسير جلوات رحماني ميگشايند و ميفرمايند، خدايا همت(1) و علاقه و توجه من تنها به تو جلب
1. «همت» در اينجا به معناي «همت» در فارسي که با پسوند «بلند» و «پست» ذکر ميگردد نيست، بلکه به معناي علاقه و ميل و عزم و اراده است.
گشته است و من تنها به تو رغبت دارم. گاهي انسان اصالتا به چيزي علاقهمند است و علاقه او به لوازم و مقدمات آن چيز فرعي و به تبع علاقه به آن چيز است. اما گاهي علاقه و توجه انسان به کسي يا چيزي چنان شدت مييابد که سراسر دل انسان را فرا ميگيرد و همه توجه انسان منحصر در محبوب ميشود و محبت و توجه به غير در شعاع محبت به محبوب خواهد بود. بدين معنا که سواي محبوب، حتي بهعنوان تابع محبوب که محبت به او به تبع محبت به محبوب باشد مطرح نيست، بلکه محبت و توجه انسان يکپارچه متوجه محبوب است و آنگاه شعاع محبت محبوب به مقربان به محبوب ميتابد و آنان نيز در شعاع محبت به محبوب قرار ميگيرند.
ما در زندگي به امور گوناگوني توجه و اهتمام داريم و چنان نيست که علاقه و توجه ما متمرکز بر يک چيز گردد. اما حضرت در بيان خود که جنبه تعليمي براي ديگران نيز دارد ميفرمايند: خدايا، اهتمام و توجه من منحصر در تو گشته است. يعني آن حضرت به مرتبهاي از تعالي و کمال و تقرب به خداوند نايل گشتهاند که غيرمعبود نميتواند براي ايشان جلوهگري داشته باشد و دل ايشان را به خويش جلب کند، و با توجه به اين مرتبه از تعالي و کمال است که از خداوند ميخواهند که سهم ايشان از معرفت و محبت خود را بيش از ديگران قرار دهد.
خداوندا، تو مراد و خواسته من هستي و اراده من فقط به تو تعلق گرفته است، نه به چيز ديگر، و به هواي کوي تو و عشق جوار تو و تنها براي تو به شبزندهداري ميپردازم و چنان نيست که طمع بهشت و يا ترس از جهنم مرا به عبادت و بندگي وادارد و انگيزهاي جز تو و نيل به مقام قربت براي بندگي، عبادت و نجواي شبانه ندارم. خداوندا، روشني چشم من در ديدار و ملاقات توست و با ديدار تو به آرامش ابدي دست مييابم.
خداوندا، وصال تو آرزوي دل من است و آرزو دارم به مقامي از قرب و وصال تو
برسم که ديگر هيچ واسطهاي بين من و تو نباشد. خداوندا، شوق و اشتياق من بهسوي توست نه چيز ديگر و من واله(1)، سرگشته، شيدا و دلباخته محبت توام. خداوندا، رضاي تو مطلوب من است و مقصود من عشقورزي به تو و تلاشهايم براي کسب رضايت و خشنودي توست. خداوندا، قرب و ديدار تو نهايت آرزو و خواسته من است و راز و نياز با تو دلخوشي و آرامشبخش دل من است و من جز آن، دلخوشي ديگري ندارم. خداوندا، دواي درد من نزد توست و تنها تو ميتواني آتش درونم را خاموش کني و غصه و اندوهم را فرونشاني.
در پايان مناجات حضرت ميفرمايند:
خداوندا، در هنگام تنهايي و رويگرداني از ديگران تو انيس و همدم من باش، و خطاها و لغزشهايم را ببخش، و توبهام را بپذير، و دعاهايم را اجابت کن. خداوندا، مرا از گناه حفظ کن و مصون بدار تا خود را بدان نيالايم. خدايا، مرا از خودت دور نساز، تو همهکس و همهچيز و بهشت من و دنيا و آخرت من هستي.
1. «واله» و «وله» به مرتبهاي از محبت اطلاق ميشود که موجب سرگرداني و تحيّر است و بالاتر از اين مرتبه و مرحله «هِيام» است که بر عاشقي اطلاق ميشود که ديوانهوار و مجنونصفت در پي معشوق ميدود و عشق آتشين او را سرگشته کوي معشوق ميکند.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org