قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

گفتار شانزدهم

(چيستي و نقش سازنده اميد به خدا)

مفهوم رجا و جايگاه آن با توجه به نظام اسباب و مسببات

مناجات راجين و اميدواران چهارمين مناجات از مناجات‌هاي خمس‌عشر است که امام سجاد(عليه السلام) در آن، اميد به خداوند و رحمت بي‌انتهاي او را به تصوير مي‌کشند. بي‌شک کساني که بار گناه بر دوششان سنگيني مي‌‌کند و پشيماني و ترس از عذاب الاهي سينه‌شان را سنگين ساخته، لازم است که اين مناجات شريف را با توجه بخوانند تا اميدوار به رحمت و مغفرت الاهي گردند و با نور اميد به خداوند، درصدد جبران کوتاهي‌ها و گناهان و حرکت در مسير تعالي و کمال برآيند. «رجا» به معناي انتظار حصول خير است.(1) وقتي انسان گمان دارد که در آينده نعمتي نصيب او مي‌شود و از آن بهره‌مند مي‌گردد، احساس خوب و حالت مطلوب و شيريني به وي دست‌ مي‌دهد که ما آن را «رجا» و «اميد» مي‌ناميم. در رجا، همانند خوف، دو ويژگي وجود دارد. يکي توجه به آينده است، و ازاين‌روي اميد به گذشته تعلق نمي‌گيرد. دوم آنکه منشأ اصلي اميد و رجا نيز لذت و شيرين‌کامي است که براي انسان حاصل مي‌‌شود و بالعرض به چيزهاي ديگر نيز نسبت داده مي‌شود. به‌عنوان نمونه، هنگامي که به کسي توجه مي‌کند و اميد


1. حسن مصطفوي، التحقيق في کلمات القرآن الکريم، ج4، ص84.

دارد که اين نعمت را به او بدهد يا توجه به زمان و مکاني دارد که در آن از آن نعمت بهره‌مند شود. در اين صورت مي‌تواند رجا و اميد خود را به آن زمان يا مکان و يا آن شخص نيز نسبت دهد؛ ولي متعلق اصلي و منشأ نخستين پيدايش اين حالت در نفس انسان همان التذاذ و بهره‌مندي است که براي انسان فراهم مي‌شود؛ يعني علت آن، دروني و مربوط به خود انسان است.(1)

انسان فطرتاً آنچه را خير و مطلوب است و باعث کمال او مي‌گردد دوست مي‌دارد و در نتيجه درصدد دستيابي بدان برمي‌آيد و آن علاقه و دوست داشتن، اميد به خير و کمال را در او برمي‌انگيزاند. خداوند درباره اين ميل فطري مي‌فرمايد: وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ؛(2) «و به‌راستي انسان سخت خير را دوست مي‌دارد».

بر اساس آيه شريفه، دوستي و علاقه به خيرْ امري فطري است، منتها انسان‌ها در شناخت و تشخيص مصاديق خير متفاوت هستند و البته تبيين حقيقت خير و مصاديق آن در جاي خود بايد انجام پذيرد و اکنون بحث ما درباره رجا است و مجالي براي پرداختن تفصيلي به آن مسئله وجود ندارد، اما به اختصار متذکر مي‌شويم که گرچه انسان طالب خير است،‌ اما دستيابي به خير مشروط به شرايطي است که برخي از آنها از دايره قدرت و اختيار انسان خارج هستند و تا اسباب و شرايط مربوط فراهم نگردد، دسترسي به آن غيرممکن نمي‌شود، و آن اسباب و شرايط در قالب نظام اسباب و مسببات و با چينش و ترتيب خاصي حاصل مي‌گردند. به‌تعيبرديگر، وقتي همه عوامل و


1. محمدتقي مصباح يزدي، اخلاق در قرآن، ج1، ص399.

2. عاديات (100)، 8. با توجه به سياق آيات اين سوره، مفسران و مترجمان قرآن خير را به معناي مال دانسته‌اند و در نتيجه از اين آيه ويژگي منفي مال‌دوستي را استفاده کرده‌اند. اما چنان‌که حضرت استاد از آن واژه مطلق خير را استفاده کرده‌اند، مرحوم علامه طباطبايي? نيز بعيد نمي‌دانند که مراد از «خير» تنها «مال» نباشد و به معناي مطلق خير باشد و آيه شريفه مي‌فرمايد که حب خير فطري هر انساني است و به اين جهت وقتي زينت و مال دنيا را خير خود پنداشت، قهراً دلش مجذوب آن مي‌شود و اين شيفتگي ياد خدا را از دلش مي‌‌‌برد و در مقام شکرگزاري او برنمي‌آيد (علامه طباطبايي، الميزان، ج20، ترجمه سيدمحمدباقر موسوي، ص799).

اسباب تأثيرگذار در معلولي تحقق يافتند، علت تامه تحقق يافته است و بي‌درنگ معلول نيز تحقق مي‌يابد. اما در اينجا ما با دو مسئله مواجه هستيم: مسئله اول اينکه چه اسبابي بايد تحقق يابند تا معلول نيز تحقق يابد و سهم هريک از اسباب در تحقق معلول چه ميزان است و چه رابطه منطقي و واقعي بين تحقق هريک از اسباب و مجموعه آنها با تحقق معلول و مطلوب ما وجود دارد؟ مسئله دوم آنکه تصور ما از اسباب دخيل در تحقق معلول و سهم هريک از آنها چگونه است؟ اگر فرض کنيم صد عامل به‌طور مساوي در تحقق معلولي دخالت دارند، با تحقق آن صد عامل که سهم هريک در تحقق معلول يک‌صدم است علت تامه تحقق مي‌يابد و در نتيجه معلول نيز محقق مي‌گردد. اما گاهي مجموعه اسباب مؤثر در تحقق معلول و ترتيب و سهم هريک به درستي در ذهن ما ترسيم نمي‌گردد و گاهي عامل و سببي هنوز تحقق نيافته، اما ما خيال مي‌کنيم تحقق يافته است، و بالعکس، گاهي ما خيال مي‌‌کنيم که عاملي تحقق نيافته در حالي که آن عامل تحقق يافته است. در اين صورت، چون نظام ذهني و برداشت ما از عوامل و اسباب دخيل در تحقق معلول با اسباب و عوامل واقعي و رابطه منطقي آنها با معلول متفاوت است، ما به خطا رفته‌ايم و اگر بر اساس نظام فکري خود و احتمالات روان‌شناختي که در ذهن ما ترسيم يافته‌اند اميد داشته باشيم که معلولي تحقق مي‌يابد درحالي‌که اسباب واقعي‌اش فراهم نگرديده است، آن اميد کاذب خواهد بود.

يک وقت انسان دقيقاً عوامل و اسباب دخيل در مطلوب خود را مي‌شناسد و به سهم هريک در تحقق مطلوب و معلول واقف است و با توجه به اين نظام واقعي و منطقي احتمال مي‌دهد که آن اسباب تحقق يافته باشند، در اين صورت احتمال او صادق و منطقي است. اما اگر بدون آنکه شناختي از آن اسباب و عوامل و سهم هريک داشته باشد و احتمال دهد، آن احتمال روان‌شناختي است و مي‌تواند کاذب مي‌باشد. نظير آنکه انسان گاهي به چيزي قطع دارد، اما آن قطع کاذب است،‌ و در واقع، جهل مرکب است.

جايگاه رحمت الاهي و شفاعت در قوانين حکيمانه الاهي

بديهي است که رحمت و مغفرت الاهي و رسيدن به رضوان الاهي مطلوب ماست، اما آنها بدون سبب تحقق نمي‌يابند و چنان نيست که خداوند بي‌جهت کسي را مشمول رحمت خود سازد و يا بي‌جهت کسي را از رحمت خويش محروم گرداند. خداوند حکيم است و رفتار او حکيمانه است و ممکن نيست بي‌حساب کسي را مشمول رحمت سازد و بدون حساب کسي را بيامرزد و حتّي شفاعت اولياي خود در حق گنهکاران را بي‌حساب نمي‌پذيرد و به‌هرروي در نظام تکوين و تشريع الاهي همه امور داراي حساب دقيق و حکيمانه است. چيزي که هست گاهي ما از حساب و تقدير الاهي بي‌اطلاعيم. ما در پرتو معرفت به خدا و صفات او و وعده‌‌اي که داده است، شرايط و عوامل تحقق بعضي امور را مي‌شناسيم، مثلاً مي‌دانيم کسي که در همه عمرش گناهي مرتکب نگشته و همواره در مسير اطاعت خداوند گام برداشته است به بهشت مي‌رود. بالعکس، مي‌دانيم کسي که در همه عمرش عبادت و کار نيکي انجام نداده و به خداوند ايمان ندارد و همواره به دشمني با اولياي خدا پرداخته، به جهنم مي‌رود. پس هم بهشتي شدن انسان‌ها شرايط و اسبابي دارد و هم جهنمي شدن آنها و کارهاي خداوند گزاف و بي‌حساب نيست و به اندازه سر سوزني نيز در آنها خطا و اشتباه رخ نمي‌دهد.

برخي خيال مي‌کنند که شفاعت بدون حساب و کتاب است و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) و ساير پيشوايان معصوم ما بدون حساب مردم را شفاعت مي‌کنند و آنان را از جهنم نجات مي‌‌دهند و روانه بهشت مي‌گردانند. درصورتي‌که شفاعت شامل حال کسي مي‌شود که در زمره دوستان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و ساير معصومين و اولياي خدا باشد و با ايمان بميرد. ممکن است کسي ايمان داشته باشد و در زمره مؤمنان به‌حساب آيد، اما در نهايت با سوء‌عاقبت و بدون ايمان از دنيا برود. ممکن است کسي خود بپندارد که ايمان دارد، اما از ايمان حقيقي و واقعي بي‌بهره باشد. تازه

اگر ايمان واقعي و حقيقي نيز داشته باشد، معلوم نيست تا دم مرگ ايمانش باقي بماند و آن را سالم به منزل مقصود برساند. حتي کسي که با ايمان از دنيا مي‌رود و مستحق شفاعت مي‌گردد، ممکن است به جهت گناهاني که مرتکب گشته در عالم برزخ کيفر ‌شود؛ و در قيامت نيز ممکن است پس از گذراندن مواقفي از جهنم و تحمل عذاب‌هاي الاهي طي سالياني دراز، مشمول شفاعت گردد و از ساير عذاب‌هايي که استحقاق آنها را دارد رهايي يابد.

حاصل آنکه: گنهکاري که مؤمن باشد و تا دم مرگ ايمانش پايدار بماند، زمينه بهره‌مندي از شفاعت در او فراهم است و ممکن است مورد شفاعت قرار گيرد. اما درصورتي‌که فاقد ايمان باشد و عقايد، اخلاق و اغلب کردار او مورد رضايت خداوند نباشد، زمينه بهره‌مند گشتن از شفاعت در او فراهم نيست و حتي شفاعت پيامبران خدا و فرشتگان مقرب و معصوم نيز سودي به حالش نخواهد داشت. خداوند مي‌فرمايد: وَکم مِّن مَّلَک فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى؛(1) «و بسا فرشتگاني در آسمان‌ها که شفاعتشان هيچ سود نکند، مگر پس از آنکه خداي براي هر [شفيع يا براي هر انساني] که بخواهد و پسندد، اجازه دهد».

تفکيک اميد صادق از اميد کاذب

اگر کسي داراي ايمان واقعي باشد و درصدد باشد که ايمانش را تا دم مرگ پاس دارد و درعين‌حال اميد به شفاعت داشته باشد، اميد او صادق و عقل‌پسند است؛ چون او با فرض تحقق اسباب و شرايط بهره‌مندي از شفاعت بدان اميد دارد. اما اگر از ته دل به خداوند و دستورات او ايمان ندارد و اسباب و شرايط بهره‌مندي از شفاعت را در خود فراهم نياورده است و درعين‌حال اميد به شفاعت دارد، آن اميد کاذب است. حتي اگر


1. نجم (53)، 26.

واقعاً اميدوار به شفاعت باشد و احتمال قوي بدهد که از آن بهره‌مند شود، احتمال او روان‌شناختي و غيرمنطقي است. فرض کنيد کشاورزي در پي آن است که در فصل درو محصول خوبي برداشت کند. او اگر به‌موقع زمينش را شخم زده باشد و بذر نيز در آن افشانده باشد و به‌موقع بدان آب داده باشد، مي‌تواند اميدوار باشد که از آن زمين محصول مطلوب را برداشت کند. چون با تلاش و اقدامات او و شرايطي که خداوند در زمين و بذر و آب و هوا فراهم آورده است، احتمال برداشت محصول بسيار قوي است و در مقابل، احتمال عدم برداشت آن، به جهت احتمال وقوع حوادث پيش‌بيني نشده مثل جاري گشتن سيل و يا مواجه شدن گياهان با آفتي که پيش‌بيني آن ميسور نبود، ضعيف است و کسي بدان توجهي نمي‌کند. اما اگر به‌موقع زمين را شخم نزد و در آن بذر نپاشيد و به آبياري آن نپرداخت، نمي‌تواند اميد برداشت محصول داشته باشد و اگر چنين اميدي در او پديد آمد، آن اميد غيرعقلايي، غيرمنطقي و در واقع، خيال‌بافي است. در امور معنوي نيز انسان بايد شرايط و زمينه‌هاي کافي را فراهم آورد، آن‌گاه اميد آن داشته باشد که به مراتب عالي‌ معنوي دست يابد. نعمت‌ها و لذت‌هاي بهشتي براي همه ما جاذبه دارد و بزرگ‌ترين آرزوي ما وارد شدن در بهشت و برخورداري از لذت‌ها و نعمت‌هايي است که خداوند در وصف آنها مي‌فرمايد:

مَثَلُ الْجَنَّه الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنْهَارٌ مِّن مَّاء غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّه لِّلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى وَلَهُمْ فِيهَا مِن کلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَه مِّن رَّبِّهِمْ ...؛(1) «وصف آن بهشتي که پرهيزکاران را وعده داده‌اند اين است که در آن جوي‌هايي است از آبي دگرگون نشدني [نگندد و بوي و مزه آن برنگردد] و جوي‌هايي از شيري که مزه‌اش برنگردد و جوي‌هايي از باده‌اي که لذت‌بخشِ آشامندگان است و


1. محمد (47)، 15.

جوي‌هايي از عسل ناب؛ و ايشان را در آن [بهشت] از هرگونه ميوه‌اي باشد و نيز آمرزش پروردگارشان».

بهشت منزلگاهي بس رفيع براي بهشتيان است و آنان به مرتبه‌اي از رفعت و عزت مي‌رسند که در آستانه بهشت، فرشتگان الاهي به استقبال آنان مي‌آيند و آنان را با احترام و تجليل به بهشت بار مي‌دهند:

وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّه زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْکمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ؛(1) «و آنان که از پروردگار خويش پروا کرده‌اند گروه‌گروه به بهشت برده شوند، تا آن‌گاه که بدانجا [بهشت] رسند، و درهايش گشوده باشد، و نگهبانان آن ايشان را گويند: سلام بر شما، خوش باشيد [يا پاک شويد] پس به بهشت درآييد [و در آن] جاودانه باشيد».

تازه بهشت و نعمت‌هاي جاودانه آنکه براي مؤمنان و طالبان سعادت بس لذت‌بخش و شعف‌برانگيز است و جاذبه فوق‌العاده دارد، در برابر رضوان الاهي که در انتظار دوستان خدا و تقواپيشگان است و آنان با پيروي از دستورات الاهي به چنان مرتبت عظيمي دست خواهند يافت، چيزي به‌حساب نمي‌آيد؛ ازاين‌روي خداوند مي‌فرمايد:

وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاکنَ طَيِّبَه فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ أَکبَرُ ذَلِک هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ؛(2) «خداوند به مردان و زنان مؤمن بوستان‌هايي وعده داده است که از زير [درختانِ] آنها جوي‌ها روان است. در آنها جاويدان‌اند و نيز جاي‌هاي خوش و پاکيزه در بهشت‌هاي پاينده،‌ و خشنودي خدا از همه برتر و بزرگ‌تر است. اين است رستگاري و کاميابي بزرگ».


1. زمر (39)، 73.

2. توبه (9)، 72.

بهاي نيل به رضوان و بهشت

اين بهشت و رضوان الاهي به بهاي گام سپردن در مسير تعالي و دست شستن از پيروي هواي نفس و تبعيت از دستورات الاهي و عبوديت خدا نصيب بهشتيان مي‌گردد و چنان نيست که کسي بدون حساب و گزاف بدان دست يابد. حال اگر کسي احتمال دهد و يا اميد داشته باشد که بدون حساب و کتاب و بدون عمل به دستورات الاهي و مبارزه با شيطان بيرون و درون به بهشت الاهي دست مي‌يابد، احتمال و اميد او فاقد ارزش است و همانند کشاورزي است که زمينش را شخم نزده و دانه‌اي در آن نيفشانده و به آبياري آن نپرداخته و بااين‌حال اميد آن دارد که از آن، محصول برداشت کند! و بي‌ترديد آن اميد خيالي بيهوده و جاهلانه است.

گاهي انسان چون به کرم و لطف بي‌نهايت خدا واقف نيست و نمي‌داند که اسباب و شرايط اميدواري به رحمت الاهي را فراهم آورده، اميدي به رحمت خدا ندارد. او به اين حقيقت پي نبرده که حساب آخرت با حساب دنيا متفاوت است و بازار آخرت چون بازار دنيا نيست که انسان تنها به اندازه تلاش و کوشش خود مزد و پاداش دريافت کند، بلکه پاداش اخروي عمل بسيار فراتر از خود عمل و قابل مقايسه با آن عمل نمي‌باشد. خداوند در آيه‌اي از قرآن درباره پاداش اخروي عمل صالح و کيفر عمل ناشايست مي‌فرمايد: مَن جَاء بِالْحَسَنَه فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاء بِالسَّيِّئَه فَلاَ يُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ؛(1) «هرکه کار نيکي آورد ده‌چندانِ آن پاداش دارد، و هرکه کار بدي آورَد جز همانند آن کيفر نبيند و بر آنان ستم نرود [نيکي به نيکي و بدي به بدي پاداش داده شود نه جز آن]».

در آيه ديگر، پاداش انفاق در راه خدا را هفت‌صد برابر، بلکه افزون بر آن معرفي مي‌‌کند و مي‌فرمايد:

مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ کمَثَلِ حَبَّه أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي کلِّ


1. انعام (6)، 160.

سُنبُلَه مِّئَه حَبَّه وَاللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ؛(1) «مَثَل آنان که مال‌هاي خويش را در راه خدا انفاق مي‌کنند همانند دانه‌اي است که هفت خوشه بروياند و در هر خوشه صد دانه باشد و خدا براي هرکه بخواهد [آن را] چند برابر مي‌‌کند و خداوند گشايشگر داناست».

کساني که خيال مي‌کنند پاداش‌هاي اخروي نظير پاداش‌هاي دنيوي است و همچنان‌که در دنيا انسان به اندازه زحمتي که مي‌کشد مزد دريافت مي‌‌کند، پاداش اخروي او نيز مساوي با عملي است که انجام مي‌دهد، خداوند و کرم و رحمت بي‌انتهاي او را نشناخته‌اند. اگر آنان بدانند که خداوند چقدر نسبت به بنده خود لطف و کرم دارد و در برابر عمل کوچک او چه پاداش بزرگي عنايت مي‌کند که درکش از عهده ما خارج است،‌ اميدشان به خداوند افزايش مي‌يابد. در مقابل، اگر کساني بپندارند که خدا به گزاف و بي‌حساب پاداش مي‌دهد و همه گنهکاران را مي‌بخشد و هرکس که غرق گناه است و در طول عمرش خداوند را اطاعت نکرده مي‌تواند اميد راهيابي به بهشت و رضوان الاهي را داشته باشد، باز به خداوند و قهر او جاهل‌اند و ربوبيت تشريعي و حکمت و عدالت او را نشناخته‌اند. اگر بنا بود همه و حتي کافراني که در طول عمر به عصيان و نافرماني خدا مشغول بوده‌اند روانه بهشت گردند، خداوند نبايد جهنم را مي‌آفريد و نبايد با تأکيد مي‌فرمود: لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّه وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ؛(2) «هرآينه دوزخ را از همه جنيان و آدميان [کافر] پر مي‌کنم».

اميد در زمينه‌ فراهم ساختن شرايط و اسباب

اگر کسي مرتکب گناهاني شده باشد و بداند که خداوند امکان جبران گناهان را،


1. بقره (2)، 261.

2. هود (11)، 119.

هرچند سنگين و پرشمار باشند،‌ فراهم مي‌آورد و اگر تا زنده است و قدرت انتخاب و اختيار دارد توبه کند و واقعاً از کردار زشت خود پشيمان گردد و تصميم بگيرد که ديگر مرتکب گناه نگردد، رجا و اميد او به بخشش خدا صادق است. چون وقتي انسان به‌درستي توبه کرد، اسباب آمرزش خويش را فراهم آورده است و خداوند همه گناهانش را جبران مي‌کند و او را مشمول آمرزش و مغفرت قرار مي‌دهد. اما اگر کسي اسباب و شرايط بهره‌مندي از رحمت خدا را نشناسد،‌ و با اينکه امکان توبه براي او فراهم است، توبه نمي‌کند و درعين‌حال اميد به رحمت الاهي دارد،‌ چنان‌که گفتيم اميد او کاذب است. او در صورتي مي‌تواند اميدوار به رحمت خدا باشد که بداند با چه اسباب و تحت چه شرايطي خداوند انسان را مشمول رحمت خود مي‌کند و با اين وصف اگر از کردار زشت خود پشيمان گشت و توبه کرد، بايد به جبران حقوق الاهي و حقوق مردم که به تضييع آنها پرداخته همت گمارد، مثلاً به قضاي نمازها و روزه‌هايي که از او قضا شده بپردازد و حقوق مالي خود را ادا کند.

البته اگر انسان قدرت و توان تأمين اسباب و شرايط بهره‌مندي از رحمت خدا را ندارد، يا چنان مغلوب هواي نفس گرديده که توان باز ايستادن از گناه و جبران کارهاي زشت خود را ندارد و يا چنان پير و فرتوت گرديده که نمي‌تواند وظايف و واجباتي را که از او فوت شده قضا کند، يا مالي در بساط ندارد که حقوق مالي خود را ادا کند،‌ باز هم نبايد از رحمت خدا نااميد شود، چنين کسي اگر نگران عاقبت و فرجام خويش است و واقعاً پشيمان گرديده، مي‌تواند با دعا و توسل از خداوند بخواهد که توان لازم براي غلبه بر هواي نفس را به او عنايت کند و او را مشمول رحمت خويش سازد، و درصورتي‌که ساير شرايط و اسباب فراهم نيست، دعا و تضرع به خدا وسيله و سببي براي رسيدن به رحمت خداست و با انجام آن انسان مي‌تواند به رحمت خدا اميدوار باشد. وقتي کسي بيمار مي‌گردد، بايد به پزشک مراجعه کند و دارويي را که او تجويز

مي‌کند مصرف کند و تمام مراحل درمان خويش را پشت سر بگذارد، آن‌‌گاه اميد به بهبودي داشته باشد. اما اگر در اين امر کوتاهي داشت و به پزشک مراجعه نکرد و به درمان خود نپرداخت،‌ نمي‌تواند اميدي به بهبودي خود داشته باشد. او بايد به معالجه خود بپردازد و از اسباب ظاهري درمان خويش استفاده کند و درعين‌حال اميد داشته باشد که دکتر درد را به‌درستي تشخيص بدهد و در معالجه بيمار خود خطا نکند. بله اگر بيماري پولي براي معالجه خود نداشته باشد، يا مشکلات ديگري فراروي معالجه و درمان او وجود دارد که برطرف کردن آنها از عهده او خارج است، باز هم نبايد نااميد گردد. بلکه او بايد به دعا و توسل تمسک جويد و از خداوند شفاي خود را بخواهد.

در مسائل اجتماعي و سياسي نيز براي رسيدن به هدف بايد از اسباب و شرايط بهره‌ گرفت و اميدواري صرف راه به جايي نمي‌برد. اما اگر برخي از شرايط و اسباب لازم در اختيار نبود نبايد نااميد گشت، بلکه بايد به خداوند اميد داشت و با ايمان و اتکاي بر خداوند در مسير راهيابي به اهداف حرکت کرد. بي‌ترديد علي‌رغم فراهم نبودن اسباب ظاهري کافي،‌ خداوند بندگان مؤمن خود را از حمايت خويش محروم نمي‌گرداند و آنان را جهت رسيدن به اهداف و مقاصدشان ياري مي‌کند. چنان‌که در دوران دفاع مقدس با اينکه همه قدرت‌هاي استکباري و کشورهاي منطقه از رژيم بعث عراق حمايت مي‌کردند و در مقابل، رزمندگان مخلص و سلحشور ما از تجهيزات و امکانات لازم و کافي برخوردار نبودند، اما چون آنها جان‌‌برکف براي دفاع از اسلام و انقلابشان به صحنه آمده بودند و قلبشان سرشار از ايمان به خدا بود و اميدوار به حمايت‌ها و امدادهاي الاهي بودند، خداوند پيروزشان کرد.

وقتي دشمنان به کشور اسلامي هجوم مي‌آورند و دين و سرزمين مسلمانان را تهديد مي‌کنند، کساني که توان جنگيدن با دشمن را دارند، موظف‌اند که به دفاع از سرزمين و دين خود بپردازند و امکانات و تجهيزات کافي را براي مبارزه با دشمن فراهم آورند. اگر

آنان در خانه بنشينند و از خداوند بخواهند که دشمنان را نابود گرداند،‌ مسلماً شکست مي‌خورند و دشمن بر آنان چيره مي‌گردد؛ چون خداوند خود به مسلمانان دستور داده که به جهاد با دشمنان بپردازند. در برخي از آيات قرآن خداوند خطاب به مسلمانان مي‌فرمايد: انْفِرُواْ خِفَافًا وَثِقَالاً وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِکمْ وَأَنفُسِکمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِکمْ خَيْرٌ لَّکمْ إِن کنتُمْ تَعْلَمُونَ؛(1) «سبک‌بار و گران‌بار [براي جهاد] بيرون رويد و با مال‌ها و جان‌هاي خويش در راه خدا جهاد کنيد، که اين براي شما بهتر است اگر مي‌دانستيد».

در آيه ديگر، خداوند مؤمنان را به کارزار و سرسختي با کافران فرامي‌خواند و مي‌فرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَکم مِّنَ الْکفَّارِ وَلِيَجِدُواْ فِيکمْ غِلْظَه وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ؛(2) «اي کساني که ايمان آورده‌ايد، با کافراني که به شما نزديک‌اند کارزار کنيد و بايد که در شما درشتي و سختي بيابند، و بدانيد که خداي با پرهيزکاران است».

بله اگر رزمنده‌اي با همه توان با دشمن جنگيد و از نفس افتاد و يا در گيرودار جنگ مهماتش تمام گرديد،‌ نبايد نااميد گردد و بايد به خداوند اميد ياري داشته باشد و با دعا و توسل از او بخواهد که ياري‌اش کند. در اين صورت، اگر خداوند مصلحت بداند، علي‌رغم نبود اسباب و شرايط ظاهري، او را پيروز مي‌گرداند. در طول تاريخ اسلام و از جمله در دوران دفاع مقدس، معجزات فراواني رخ داده و با اينکه مؤمنان و مسلمانان نيرو و امکانات لازم براي مقابله با دشمن نداشتند، خداوند آنان را بر دشمنانشان پيروز گردانيد.

خلاصه سخن آنکه در صورتي انسان مي‌تواند به امر مطلوبي صادقانه اميد داشته باشد که اسباب و شرايط آن را بشناسد. مثلاً وقتي به رحمت خدا اميد دارد،‌ شرايط و اسباب بهره‌مندي از رحمت الاهي را بشناسد و بداند که چه بخشي از آن شرايط و


1. توبه (9)، 41.

2. همان، 123.

اسباب در اختيار اوست و چه بخشي از آنها از عهده او خارج است. از جمله متوجه باشد که دعا خود يکي از اسباب رسيدن به سعادت و رحمت الاهي است. دراين‌بين، کسي اميدش صادق است که از اين اسباب و شرايط سود جويد؛ اما اگر کسي از اسباب و شرايط استفاده نکرد و درعين‌حال اميد به رحمت خدا داشت، اميدش کاذب است و خود را فريب داده است و هرگز به مقصود خود نخواهد رسيد.

البته انسان بايد ايمان و باور خود به خداوند را تقويت کند، چون اگر انسان از ايماني قوي و مستحکم برخوردار نباشد، در گيرودار سختي‌ها و بلاها و در مواجهه با امتحانات دشوار، از اميدش به خداوند کاسته مي‌گردد. فراوان‌اند کساني که وقتي با مرگ عزيزي و يا بيماري‌هاي سخت و طولاني مواجه مي‌گردند، مستأصل و درمانده مي‌شوند و تحمل از کف مي‌دهند. مرحوم آقاي شيخ‌ عباس تهراني(رضوان الله عليه) که صبح جمعه‌ها در مدرسه حجتيه درس اخلاق مي‌گفتند در يکي از آن جلسات درباره دشواري تحمل مشکلات و سختي‌ها گفتند که من تصور مي‌کردم تحمل سختي‌‌ها و بلاها را دارم تا اينکه شبي بر اثر زخم معده با درد شديد شکم مواجه گرديدم، تصميم گرفتم که درد را تحمل کنم؛ اما چيزي نگذشت که درد شدت گرفت و تحملش برايم دشوار گرديد و به خداوند توسل جستم. اما درد تسکين نيافت و هرچه مي‌گذشت شديدتر مي‌گرديد تا نيمه شب به انواع دعا و توسل پرداختم و هر دعايي که به نظرم مي‌رسيد خواندم، اما درد برطرف نگرديد. تا آنکه عرصه بر من تنگ شد و گفتم:‌ «مگر کسي نيست که به فرياد من برسد؟» وقتي اين ضعف را در خودم يافتم که نمي‌توانم در برابر درد شکم ايمانم را حفظ کنم، به يک‌باره دردم برطرف شد و تسکين يافت و خداوند به‌وسيله آن درد شکم، مرا متوجه اين‌ نکته کرد که انسان آن‌قدر ضعيف است که نمي‌تواند در برابر چنين دردي ايمانش را حفظ کند.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org