قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

گفتار بيست و ششم

(شکرگزاري واکنش فطري به نعمت‌ها)

بهره‌مندي از نعمت‌ها و واکنش‌هاي رواني و رفتاري انسان

پس از آنکه انسان دريافت که خداوند نعمتي را در اختيارش نهاده و نيازش را برآورده ساخته است، به‌طور طبيعي واکنش‌ها و حالات خاص رواني در وي پديد مي‌آيد. اگر چيزي در اختيار انسان قرار گيرد که فايده فوري داشته باشد، مثلاً آب خنکي در اختيار فرد تشنه‌اي قرار گيرد و او توجه داشته باشد که خداوند آن نعمت را به او عطا کرده است، از نوشيدن آن آب و بهره بردن از آن نعمت لذت مي‌برد و به دنبال احساس لذت، احساس سرور و شادماني و حالت انبساط خاصي در انسان پديد مي‌آيد که بي‌ترديد اين احساس غير از لذتي است که ابتدائاً از آشاميدن آب خنک يا استفاده از هر نعمتي پديد مي‌آيد. در پي اين حالت انبساط و سرور، انسان گشاده‌رو مي‌گردد و با روي باز با ديگران برخورد مي‌کند و با آنان سخن مي‌گويد: در مقابل، کسي که نعمتي را از کف داده، حالت انقباض و گرفتگي در او پديد مي‌آيد و مغموم و ناراحت مي‌گردد و حال و حوصله سخن گفتن با ديگران را نيز ندارد.

حالت سومي که به هنگام برخورداري از نعمت به انسان دست مي‌دهد، حالت رضايت و خشنودي از خداوند و يا کس ديگري است که چيزي را در اختيار انسان

نهاده است. وقتي کسي به ديگري خدمتي مي‌کند و نيازي از او برطرف مي‌سازد، علاوه بر التذاذ و انبساط خاطر در کسي که نيازش برطرف شده، وي نسبت به کسي که به او خدمت کرده و نيازش را برطرف ساخته احساس خوشايندي پيدا مي‌کند که به آن احساس رضايت گفته مي‌شود. برخلاف آن دو حالت و احساس قبلي که متعلق نداشتند، اين احساس و حالت نسبي است و متعلق دارد و متعلق آن کسي است که چيزي را در اختيار انسان قرار داده و نيازي را از او برطرف ساخته است. اين احساسِ رضايتْ فطري و طبيعي است و در انسان‌هايي که بر مدار انسانيت هستند پديد مي‌آيد و در پي اين حالت، انسان نسبت به کسي که خدمتي به او کرده و متناسب با ارزش آن خدمتْ احترام و حرمت خاصي را منظور مي‌دارد.

پس از آنکه احساس احترام نسبت به کسي که خدمتي به انسان کرده پديد آمد، انسان مي‌کوشد که آن احساس احترام دروني را به‌وسيله جوارح و اندام خود بروز دهد و متناسب با آداب و رسوم عرف و جامعه خود و به انحاي گوناگون، افراد آن حالت را بروز مي‌دهند. اولين واکنش رفتاري در مقام سپاسگزاري و قدرداني از ديگران، سپاس و تشکر به‌وسيله زبان است که اين اولين واکنش رفتاري در برابر خدمتي است که به انسان شده است. پس از آن، متناسب با آداب و رسوم جوامع گوناگون حرکت‌ها و رفتار خاصي به‌عنوان قدرداني و سپاسگزاري انجام مي‌پذيرد. برخي در اين مقام، دست بر سينه مي‌نهند، برخي از مردم و جوامع سرشان را خم مي‌کنند و برخي از مردم کف دو دست را در مقابل سينه روي هم مي‌گذارند، و برخي تا زانو خم مي‌شوند. در شرع مقدس نيز نهايت ادب و حالت قدرداني و سپاس از خداوند به افتادن بر خاک و نهادن صورت بر آن محقق مي‌گردد. امام صادق(عليه السلام) دراين‌باره فرمودند:

إِذَا ذَکرَ أَحَدُکمْ نِعْمَه اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ شُکراً لِلَّهِ. فَإِنْ کانَ رَاکباً فَلْيَنْزِلْ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ، وَإِنْ لَمْ يَکنْ يَقْدِرُ عَلَى النُّزُولِ

لِلشُّهْرَه فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى قَرَبُوسِهِ، وَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى کفِّهِ ثُمَّ لْيَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى مَا أَنْعَمَ عَلَيْهِ؛(1) «هرگاه يکي از شما نعمت خداوند را به ياد آورد، بايد براي شکرگزاري از خدا چهره روي خاک نهد و اگر سوار است بايد پياده شود و چهره روي خاک گذارد و اگر از بيم شهرت نتواند پياده شود چهره روي کوهه زين گذارد، و اگر نتواند چهره بر کف دست گذارد. سپس خدا را بر نعمتي که به او داده حمد کند».

بر اساس اين روايت، علاوه بر شکر زباني در قبال نعمت‌هاي خدا، ادب شرعي و ادب عبوديت ايجاب مي‌کند که وقتي انسان به ياد نعمت خدا مي‌افتد، به خاک افتد و صورت خود را بر خاک بگذارد.

گذشته از آنچه گفته شد و فراتر از آن، يکي از نمودها و مظاهر برجسته شکرگزاري از خداوند اين است که انسان از نعمت خدا استفاده شايسته ببرد و آن نعمت را در مسيري که مطلوب و مورد رضايت خداوند است به کار گيرد. وقتي انسان مي‌نگرد که خداوند نعمتي را در اختيار او نهاده که استفاده به‌جا و شايسته از آن، نتايج هميشگي و دايمي در پي دارد، عقل سليم حکم مي‌کند که از آن نعمتْ استفاده صحيح و مطلوبْ صورت پذيرد و مورد سوءاستفاده قرار نگيرد، تا در نتيجه ضرر و خسارتي متوجه انسان نگردد. وقتي دوستي چيزي را در اختيار ما مي‌نهد، در درجه اول انتظار دارد که از آن سوء‌استفاده نکنيم و در درجه دوم انتظار دارد که به‌گونه‌اي از آن استفاده کند که نفعي نيز عايد او شود. مثلاً وقتي کسي لباس زيبايي به ما هديه مي‌دهد انتظار دارد که ما آن را بپوشيم تا او ببيند و لذت ببرد، يا وقتي انگشتري به ما هديه مي‌دهد، توقع دارد که از آن استفاده کنيم. طبيعي است که خداوند در قبال نعمتي که به ما داده، به دنبال نفع و لذتي نيست، چون او غني و بي‌نياز است. پس او از ما مي‌خواهد که از نعمتش


1. کليني، کافي، ج2، ص98، ح25.

سوء‌استفاده نکنيم و از نعمت­هاي او به­خصوص نعمت­هاي معنوي، چون عقل، در مسير رسيدن به تکامل و سعادت ابدي‌مان بهره‌برداري کنيم. به‌تعبيرديگر، خداوند از ما مي‌خواهد‌ که نعمتش را در راه حرام و معصيت به کار نبنديم و آن را در جهت عبادت و اطاعت خدا و تکامل خودمان به کار گيريم.

اگر کسي نعمت خدا را در راه حلال به کار گيرد و استفاده مباح از آن ببرد و آن را در راه حرام و معصيت به کار نگيرد تا گرفتار عذاب و کيفر الاهي گردد و به‌تعبيرديگر نعمت خدا را به نقمت تبديل نکند و کفران نعمت نداشته باشد، مرتبه‌اي از شکر نعمت خدا را به جا آورده است. اما اگر علاوه بر استفاده حلال و مباح از نعمت الاهي آن را در راه عبادت خدا به کار گيرد، مرتبه بالاتري از شکر خدا را به جا آورده است.

آن‌گاه با توجه به مراتب عبادات بندگان که پايين‌ترين مرتبه آن عبادت از ترس آتش جهنم است و مرتبه بعدي عبادت به جهت نيل به ثواب و پاداش است و مرتبه عالي و نهايي آن عبادت براي تحصيل رضوان الاهي و نيل به قرب معبود مي‌باشد، هرچه انگيزه انسان در عبادت خدا فراتر رود مرتبه شکرگزاري انسان از نعمت الاهي نيز افزايش مي‌يابد. با توجه به آنچه گفته شد، در قبال نعمتي که خداوند در اختيار انسان مي‌نهد، اولين مرتبه شکر نعمت خدا که فطرت انساني اقتضاي آن را دارد، اين است که انسان با زبان شکر خداوند را بگويد و سپاس او را به جا آورد. دومين مرتبه آنکه سجده شکر به جا آورد و صورت بر خاک نهد، سومين مرتبه آنکه نعمت خدا را در راه گناه و معصيت مصرف نکند، چهارمين مرتبه شکر نعمت اين است که آن را در راه عبادت خدا به کار گيرد و در اين مرتبه هرچند قصد و نيت او در عبادت خالصانه‌تر و کامل‌تر باشد، به مرتبه عالي‌تري از کمال و شکرگزاري خدا نايل مي‌گردد.

راهکار پيدايش انگيزه شکرگزاري در انسان

گاهي انسان انگيزه سپاسگزاري و شکرگزاري از خداوند را ندارد، ازاين‌روي اين سؤال مطرح مي‌شود که چگونه انگيزه شکرگزاري از خداوند در انسان پديد مي‌آيد؟ گرچه انسان فطرتاً به کسي که نعمتي را در اختيارش نهاده احترام مي‌گذارد و از او تشکر مي‌کند، اما گاهي انسان توجه ندارد که نعمت‌هايي را که دارد خداوند در اختيار او نهاده است. ثانياً، اگر توجه هم داشته باشد، گرفتاري‌ها و مشکلات مانع شکرگزاري از خداوند مي‌گردد. يا آنکه در مقام شکرگزاري به گفتن «الحمدلله» يا «شکراً لله» بسنده مي‌کند و مراتب کامل شکرگزاري از نعمت‌هاي خدا را به جا نمي‌آورد. پاسخ اين است که براي يافتن انگيزه جهت انجام هر کار اختياري، بايد به منافع آن کار انديشيد که اگر منافع و نتايج آن کار براي انسان ارزشمند و مهم باشند، انسان به انجام آن اقدام مي‌ورزد.

صرف‌نظر از موانعي که ممکن است سر راه انجام کار خير به وجود آيد، در شرايط طبيعي و عادي عدم باور و عدم توجه به منافع کار خير يا غفلت از آنها باعث مي‌گردد که انسان به انجام کار خيرْ مبادرت نورزد. پس براي ايجاد انگيزه جهت انجام کار خير و از جمله شکرگزاري از خداوند، در مرحله اول انسان بايد به منافع و فوايد آن کار توجه کند. اولين فايده توجه به نعمت‌ها براي انسان و حتي براي کسي که اعتقادي به دين ندارد، اين است که از داشتن آنها لذت مي‌برد و احساس خشنودي و رضايت مي‌کند. وقتي انسان به دارايي‌ها و امکانات خود توجه مي‌کند، چه بر اين باور باشد که آن دارايي‌ها را خداوند در اختيار او نهاده و چه باور نداشته باشد، احساس شادماني و رضامندي مي‌کند. صرف‌نظر از اينکه ما به خداوند ايمان داريم و معتقديم که وجود و جوارح و اعضاي بدن ما از خداست و خداوند به تدبير آنها مي‌پردازد، اگر به اعضاي بدن خود، نظير گوش و چشم خود بنگريم درمي‌يابيم که چه سرمايه‌هاي کلاني در اختيار ماست و قدر آنها را نمي‌دانيم. اگر چشم کسي کور شود حاضر است همه ثروت خود را

بدهد و در مقابل چشمش بينا گردد. يا اگر قلب، کبد و ديگر اعضاي او آسيب ببيند، از صرف هر هزينه‌اي براي به دست آوردن سلامتي آنها دريغ نمي‌ورزد. حال وقتي انسان به اين سرمايه­هاي کلاني که خداوند به رايگان در اختيارش نهاده است مي‌انديشد، احساس شادماني و رضايت مي‌کند و وجود پاره‌اي از کمبودها او را نگران نمي‌سازد.

فايده ديگر توجه به نعمت‌ها اين است که انسان درمي‌يابد که محبوب کسي است که آن نعمت‌ها را در اختيارش نهاده است. يکي از بزرگ‌ترين نيازهاي رواني انسان محبوب گشتن در نزد ديگران است. در روان‌شناسي ثابت شده است که اگر انسان در شرايطي قرار گيرد که احساس کند هيچ‌کس او را دوست ندارد و از چشم همگان افتاده است، در بدترين وضعيت روحي که کمتر براي کسي رخ مي‌دهد قرار مي‌گيرد و ممکن است در آن شرايط ديوانه شود يا ممکن است اقدام به خودکشي کند. پس نياز به دوست داشتن، يک نياز ضروري رواني است و وقتي انسان دريابد که چون خداوند او را دوست مي‌دارد آن‌‌همه نعمت را رايگان در اختيارش نهاده، اطمينان خاطر و آرامش روحي پيدا مي‌کند و به شکر نعمت‌هاي الاهي مي‌پردازد. آن‌گاه وقتي انسان توجه مي‌يابد که ممکن است آن نعمت‌ها از بين بروند، اما اگر شکر آنها را به جا آورد دوام پيدا مي‌کنند، انگيزه او براي شکرگزاري تشديد مي‌گردد. همچنين وقتي درمي‌يابد که با شکرگزاري از خدا، نه فقط نعمت دوام پيدا مي‌کند بلکه آن نعمت افزايش مي‌يابد و کامل‌تر مي‌گردد. همچنين وقتي دريابد که با شکرگزاري از خدا، خداوند ثواب و نعمت‌هاي ابدي اخروي را در اختيارش مي‌نهد، با همه وجود درصدد شکرگزاري از نعمت‌هاي الاهي برمي‌آيد. نعمت‌هاي دنيوي که انسان به آنها دل مي‌بندد و مثلاً وقتي نعمت سلامتي او در خطر قرار مي‌گيرد، با صرف هر هزينه‌اي مي‌کوشد که سلامتي خود را باز يابد، زودگذر هستند و بالاخره روزي مي‌رسد که همه آن نعمت‌ها و از جمله نعمت عمر از انسان ستانده مي‌شود. اما نعمت‌هاي اخروي ابدي و جاودانه و از

نظر کيفيت و تأمين نيازهاي معنوي انسان و جلب شادماني و رضامندي انسان نيز قابل مقايسه با نعمت‌هاي دنيوي نمي‌باشند. از اين نظر جا دارد که انسان اهتمام بيشتري براي کسب نعمت‌هاي معنوي و ابدي پيدا کند و يکي از راه‌هاي جلب آن نعمت‌ها، شکرگزاري از خداوند است. پس غفلت از نتايج شکرگزاري خدا عامل اصلي نداشتن انگيزه براي شکرگزاري است. عدم توجه به اينکه توجه به نعمت و شکر آن باعث آرامش يافتن روح و روان و شادماني انسان و عدم توجه به پاره‌اي از کمبودها و همچنين باعث دوام، افزايش نعمت و بالاتر از همه باعث دريافت ثواب و پاداش اخروي که نعمتي ابدي است مي‌گردد.

گذشته از آنکه توجه به نعمت‌هاي الهي ايجاب مي‌کند که انسان از روي سپاسگزاري و ادب اسلامي و با خشوع و خضوع سر بر خاک بگذارد، اين عمل که با انگيزه شکرگزاري از خداوند انجام پذيرفته عبادت خالصانه نيز محسوب مي‌گردد. جا دارد که به واکاوي انگيزه چنين عبادتي بپردازيم. آن انگيزه مي‌تواند اميد به دوام و افزايش نعمت باشد، و مي‌تواند انگيزه آن احساس تکليف و محبوب بودن آن عبادت در نزد خدا باشد، بدون چشمداشت افزايش و دوام نعمت و حتي ثواب و پاداش اخروي. بسياري از مردم با انگيزه رسيدن به ثواب و پاداش به عبادت مي‌پردازند و اگر از آنها سؤال شود که چرا عبادت مي‌کنيد؟ مي‌گويند: براي کسب پاداش و ثواب و رهايي از آتش جهنم. اما انگيزه کساني که به تعالي و کمال دست يافته‌اند و توانسته‌اند نيت و رفتارشان را براي خداوند خالص گردانند، ‌احساس تکليف و جلب رضايت خداوند است. اگر خداوند پاداشي به آنها عطا نکند هم به عبادت و شکرگزاري از خداوند مي‌پردازند. آنان خود را مديون خداوند و نعمت‌هاي او مي‌دانند و تا شکرگزاري نکنند آرامش نمي‌يابند و حداقل با شکرگزاري از خداوند مي‌کوشند که در حد توانْ دَيْن خود را به خداوند ادا کنند. در روابط بين مردم نيز مشاهده مي‌شود که

وقتي کسي خدمتي به همنوع خود مي‌کند، کسي که خدمت را دريافت کرده، خود را رهين کسي مي‌يابد که به او خدمت کرده و مي‌کوشد که حداقل با زبان به جبران آن خدمت و سپاسگزاري بپردازد و با تشکر و عذرخواهي مي‌کوشد از بار مسئوليت و دَيْن خود بکاهد. اگر به واکاوي اين سطح از انگيزه نيز بپردازيم، در مي‌يابيم که در آن به نوعي توجه به خويش نهفته است، چون احساس ناراحتي از عدم شکر نعمت و در نتيجه، آرامش و اطمينان يافتن دل و وجدان محرک شکرگزاري گرديده است. اما دوستان خاص خدا که به عالي‌ترين مراتب کمال و اخلاص دست يافتند، چنان غرق در عظمت، محبت و ولايت الهي هستند که خود را فراموش مي‌کنند و انگيزه‌هاي نفساني، محرک آنان براي عبادت خداوند نمي‌گردد.

نقش ادعيه در تقويت روحيه شکرگزاري از خدا

به‌هرروي انسان حتي براي جلب بيشتر نعمت و دوام آن و نيل به ثواب اخروي هم که شده بايد به شکرگزاري خداوند بپردازد و چنان‌که گفتيم درک ضرورت سپاس و شکرگزاري از خداوند، متوقف بر شناخت نعمت‌هاي خداست و پر واضح است که انسان از درک گستره نعمت‌هاي خداوند عاجز است و حتي اگر ما تمام وقت خود را به شکرگزاري بپردازيم، نمي‌توانيم حق سپاس از همه نعمت‌هاي خدا را به جا آوريم. پس براي اينکه ناسپاسي و کفران نعمت نکرده باشيم، بايد در حد امکان قدري از وقت خود را در شبانه‌روز به شکر نعمت‌هاي خدا اختصاص دهيم. بهتر آن است که هر چند روز دعاهايي را که مربوط به شکر نعمت‌هاي خداست بخوانيم. نظير مناجات شاکرين و دعاي ديگري که در صحيفه سجاديه درباره شکر وارد شده و در آن به کوتاهي در اداي شکر خدا اعتراف شده است. دراين­باره يکي از بهترين و مؤثرترين دعاها که در آن کراراً از نعمت­هاي خدا ياد شده است و بزرگان تأکيد دارند که آثار

دنيوي و معنوي فراواني دارد، دعاي جوشن صغير است که شايسته است انسان هفته‌اي يک‌بار و لا اقل ماهي يک‌بار آن دعاي شريف را بخواند، تا بدين‌وسيله به ياد نعمت‌هاي بزرگي بيفتد که گاهي انسان از آنها غافل مي‌گردد. در فرازي از آن دعاي شريف آمده است:

اِلهى‏، وَکمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى‏ وَاَصْبَحَ فى‏ کرْبِ الْمَوْتِ وَحَشْرَجَه الصَّدْرِ، وَالنَّظَرِ اِلى‏ ما تَقْشَعِرُّ مِنْهُ الجُلُودُ، وَتَفْزَعُ لَهُ القُلُوبُ، واَنَا فى‏ عافِيَه مِنْ ذلِک کلِّهِ... فَلَک الْحَمْدُ يا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا يُغْلَبُ، وَذى‏ اَناه لايَعْجَلُ، صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاجْعَلْنى‏ لِنَعمآئِک مِنَ‏ الشَّاکرينَ، وَلِألائِک مِنَ الذَّاکرينَ، اِلهى‏، وَکمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى‏ وَاَصْبَحَ سَقِيماً مَوْجِعاً فى‏ اَنَّه وَعَويلٍ، يَتَقَلَّبُ فى‏ غَمِّهِ لا يَجِدُ مَحيصاً، وَلا يُسيغُ طَعاماً وَلا شَراباً، وَاَنَا فى‏ صِحَّه مِنَ الْبَدَنِ‏ وَسَلامَه مِنَ الْعَيْشِ، کلُّ ذلِک مِنْک ... اِلهى‏، وَکمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى‏ وَاَصْبَحَ خآئِفاً مَرْعُوباً مُشْفِقاً، وَجِلاً هارِباً طَريداً، مُنْجَحِراً فى‏ مَضيقٍ وَمَخْبَاَه مِنَ الْمَخابىءِ، قَدْ ضاقَتْ عَلَيْهِ الْأرْضُ بِرُحْبِها، لايَجِدُ حيلَه وَلا مَنْجى، وَلا مَاْوى وَاَنَا فى‏ اَمْنٍ وَطُمَاْنينَه وَعافِيَه مِنْ ذلِک کلِّهِ؛ «خدايا، چه بسا بنده‌اي که شب و روزش مي‌گذرد، درحالي‌که با خطر مرگ مواجه است و دل‌تنگ و اندوهناک است و مرگ را که بدن‌ها از آن لرزان و دل‌ها از آن ترسان مي‌باشند، به چشم مي‌نگرد و من از اين بلاها مصون هستم... خدايا، چه‌بسا بنده‌اي که شب و روزش با بيماري سخت و درد و رنج مي‌گذرد و فرياد مي‌کند و با غم و اندوه در بستر بيماري به خود مي‌پيچد، نه گريزگاهي مي‌يابد و نه خوراک و نوشيدني بر او گوارا مي‌گردد، و من با تندرستي و سلامت بدن و آسودگي و آسايش زندگي مي‌کنم؛ همه اينها از فضل و کرم توست... خدايا، چه­بسا بنده‌اي که شب و روزش با ترس و هراس و

اضطراب سپري مي‌گردد و بيمناک از دشمن به هر سو مي‌گريزد و در هر سوراخي مي‌خزد و در پي دخمه‌اي است که در آن پنهان شود و زمين با همه فراخي و گستردگي بر او تنگ گشته و چاره‌اي نمي‌يابد و پناه و جايگاهي ندارد، و من از همه اين رنج و بلاها ايمن و آسوده خاطر و سلامت هستم».

در ادامه دعا آمده است:

اِلهى‏ وَسَيِّدى‏، وَکمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى‏ وَاَصْبَحَ مَغْلُولاً مُکبَّلاً فِى الْحَديدِ بِاَيْدِى الْعُداه، لايَرْحَمُونَهُ، فَقيداً مِنْ اَهْلِهِ وَوَلَدِهِ، مُنْقَطِعاً عَنْ اِخْوانِهِ وَبَلَدهِ يَتَوَقَّعُ‏ کلَّ ساعَه بِاَىِّ قَِتْلَه يُقْتَلُ، وَبِاَىِّ مُثْلَه يُمَثَّلُ بِهِ، وَاَنَا فى‏ عافِيَه مِنْ‏ ذلِک کلِّهِ، ... ، اِلهى‏ وَکمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى‏ وَاَصْبَحَ يُقاسِى‏ الْحَرْبَ، وَمُباشَرَه الْقِتالِ بِنَفْسِهِ، قَدْ غَشِيَتْهُ الْأعْدآءُ مِنْ کلِّ جانِبٍ‏ بِالسُّيُوفِ وَالرِّماحِ وَآلَه الْحَرْبِ، يَتَقَعْقَعُ فِى الْحَديدِ قَدْ بَلَغَ‏ مَجْهُودَهُ، لا يَعْرِفُ حيلَه وَلا يَجِدُ مَهْرَباً، قَدْ اُدْنِفَ بِالْجِراحاتِ، اَوْ مُتَشَحِّطاً بِدَمِهِ تَحْتَ السَّنابِک وَالْأَرْجُلِ، يَتَمَنّى‏ مَشرَبَه مِنْ مآءٍ، اَوْ نَظْرَه اِلى‏ اَهْلِهِ وَوَلَدِهِ لا يَقْدِرُ عَلَيْها وَاَنَا فى‏ عافِيَه مِنْ ذلِک کلِّهِ؛(1) «خدايا و سيد من، چه بسا بنده‌اي که شب و روزش سپري گردد درحالي‌که دشمن غل و زنجير بر او افکند و بدو رحم نکند و جدا از کسان و فرزندان و دور از برادران و وطن به سر برد. هر ساعت در انتظار آن است که او را چسان خواهند کشت و چگونه بدنش را قطعه‌قطعه مي‌کنند، و من از اين بلاها محفوظ و سالم هستم... خدايا، چه‌بسا بنده‌اي که شب و روزش در ميدان جنگ مي‌گذرد و با رنج و سختي و دشمن روبه‌روست و از هر طرف دشمنان با شمشير و نيزه و تير و سنان او را احاطه کرده‌اند و او در


1. مفاتيح‌ الجنان، دعاي جوشن صغير.

ميان آهن و فولاد و با نعره و فرياد و در نهايت رنج و گرفتاري مي‌کوشد، اما چاره و گريزگاهي نمي‌يابد. بدنش زخم فراوان برداشته و در خونش در زير سم اسبان و پاهاي جنگجويان غوطه‌ور گشته و آرزوي جرعه‌اي آب و يا ديدار مجدد زن و فرزندان را مي‌کشد و به خواسته‌اش نمي‌رسد و جان مي‌سپرد و من از اين بلاها و رنج‌ها محفوظ و سالم مي‌باشم».

ضرورت شکرگزاري از نعمت حکومت اسلامي

در مقام شکرگزاري گاهي انسان به‌اجمال و يک­جا شکر همه نعمت‌هاي خداوند را به جا مي‌آورد، ولي شايسته‌تر آن است که نعمت‌هاي خدا دسته‌بندي شوند و به تفصيل هر بخش از نعمت‌ها نام برده شوند و شکر آنها به جا آورده شود. مثلاً انسان جداگانه نعمت‌هاي موجود در بدن، نعمت‌هاي رواني و روحي، نعمت ايمان و هدايت، نعمت خانواده، نعمت فرزند سالم مؤمن، نعمت خويشان، نعمت رفيق شايسته و نعمت استاد را در ذهنش مرور کند و يا بر زبان آورد و در قبال هريک از آنها خداوند را شکر گزارد. همچنين به نعمت‌هاي اجتماعي و به‌خصوص نعمت حکومت اسلامي که در رأس آن نايب امام زمان‌(عجل الله فرجه الشريف) قرار گرفته توجه يابد و به‌پاس اين نعمت بزرگْ حمد و سپاس خداوند را به جا آورد. نعمتي که در سايه آن برکات فراوان مادي و معنوي و عزت و سرفرازي نصيب ما گشته است و ما با کمال آسايش و بدون مزاحمت در کشور اسلامي خود و در نظام ولايت فقيه مي‌توانيم به وظايف ديني و اجتماعي خود بپردازيم.

در دوران پهلوي و حاکميت رژيم ستم‌شاهي وضع به‌گونه‌اي بود که دانشجويان مذهبي جرئت نداشتند در محيط دانشگاه نماز بخوانند، چون مورد استهزا و تمسخر

ديگران قرار مي‌گرفتند. حتي کارگزاران آن نظام درصدد بودند که در محيط دانشگاه حجاب را ممنوع سازند. محيط شهر و اجتماع فاسد و آلوده بود و مراکز فساد، قمارخانه‌ها و مغازه‌هاي مشروب‌فروشي فراوان بود و شمار مشروب‌فروشي‌ها بسيار بيشتر از کتاب‌‌فروشي‌ها بود. تا اينکه با مجاهدت‌هاي رهبر انقلاب اسلامي، حضرت امام خميني(رحمهَ الله) و پيروان صادق ايشان، آن نظام سرنگون گشت و حکومت اسلامي جاي‌گزين آن گرديد و مراکز فساد تعطيل شد و فرهنگ اسلامي گسترش يافت و مردم در کمال آسايش و امنيت به وظايف فردي و اجتماعي خود مي‌پردازند. ما بايد اين حکومت و نظام اسلامي را که با رهبري داهيانه حضرت امام، و جان‌فشاني‌هاي شهيدان سرفراز به وجود آمده، مقايسه کنيم با دولت‌ها و حکومت‌هايي که در همسايگي کشور ما قرار دارند و يا ساير حکومت‌هايي که غرق فساد هستند و مسئولان آن حکومت‌ها به فکر عياشي و خوش‌گذراني‌ و انباشت ثروت و سرمايه و سوءاستفاده از درآمدهاي ملي مي‌باشند. بنگريم به شرايط ناامن کشورهاي افغانستان و عراق که هر روز عده‌اي هدف بمباران‌ها و عمليات انتحاري قرار مي‌گيرند و جانشان را از دست مي‌دهند و فرصت زندگي همراه با امنيت و رشد اقتصادي از مردم گرفته شده است. ما بايد خداوند را سپاس گوييم که در مملکتي به سر مي‌بريم که امنيت حاکم بر آن در دنيا بي‌نظير است.

چندي پيش چند نفر مسيحي ساکن در يکي از کشورهاي غربي که مدتي براي کسب معارف اسلامي در قم به سر بردند، در مصاحبه با خبرنگاران گفتند که ايران از امنيت بسيار بالايي برخوردار است و ما در هيچ کشوري چنين امنيتي را مشاهده نمي‌کنيم. آنان گفتند که در کشور ما که از کشورهاي بسيار پيشرفته به شمار مي‌آيد، زن‌ها جرئت نمي‌کنند که پس از غروب آفتاب از خانه خارج شوند و در خيابان‌ها قدم زنند. چندي پيش در روزنامه خواندم که در کشور آلمان رانندگان زن براي اينکه مورد

تجاوز قرار نگيرند، مجسمه نيم­تنه انساني را در کنار خود قرار مي‌دهند، تا افراد فاسد تصور کنند آن رانندگان زن همراه دارند و از فکر تجاوز به آنها منصرف گردند. بنگريد با اينکه در کشوري چون آلمان همه لذت‌هاي مادي و حيواني فراهم است، اما چون خوي حيوان‌صفتي و شهوت‌پرستي افراد فاسد سيري­ناپذير است، از آن لذت‌هاي حيواني که در اختيارشان قرار دارد سير نمي‌گردند و به فکر تجاوز و تعرض جنسي به ديگران مي‌افتند و در نتيجه امنيت جنسي و رواني جامعه را سلب مي‌گردانند.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org