- مقدمه معاونت پژوهش
- گفتار اول
- گفتار دوم
- گفتار سوم
- گفتار چهارم
- گفتار پنجم
- گفتار ششم
- گفتار هفتم
- گفتار هشتم
- گفتار نهم
- گفتار دهم
- گفتار يازدهم
- گفتار دوازدهم
- گفتار سيزدهم
- گفتار چهاردهم
- گفتار پانزدهم
- گفتار شانزدهم
- گفتار هفدهم
- گفتار هجدهم
- گفتار نوزدهم
- گفتار بيستم
- گفتار بيست و يکم
- گفتار بيست و دوم
- گفتار بيست و سوم
- گفتار بيست و چهارم
- گفتار بيست و پنجم
- گفتار بيست و ششم
- گفتار بيست و هفتم
- گفتار بيست و هشتم
- گفتار بيست و نهم
- گفتار سيام
- گفتار سي و يکم
- گفتار سي و دوم
- گفتار سي و سوم
- گفتار سي و چهارم
- گفتار سي و پنجم
- گفتار سيو ششم
- فهرست منابع
گفتار دهم
(نبرد دشوار و پيوسته انسان با نفس سرکش (2))
جايگاه نفس و مصاف آن با عقل
مفهوم نفس، به خودي خود، بار ارزشي مثبت و منفي ندارد و حکم خوب و يا بد بر آن مترتب نميگردد. در قرآن نيز به همين منوال به کار رفته است. خداوند ميفرمايد: وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا؛(1) «و [قسم] به نفس و آنکه آن را راست و درست ساخت. پس بدکاري و پرهيزگارياش را به وي الهام کرد».
شايد منظور از آيه اين باشد که ما يک دسته خواستههايي داريم که نتايج مطلوب دارد و ما را به تکامل ميرساند. در مقابل، خواستههايي داريم که اگر از حد خود تجاوز کنند و ضوابط و قواعد ارضاء آنها رعايت نگردد، مانع دستيابي انسان به کمال ميگردند. آن بخش از خواستههايي که مرز و حدشان رعايت نميشود به بيبندوباري و فجور ميانجامند و آن بخش از خواستههايي که حد و مرز دارند و به بيبندوباري نميانجامند و در ارتباط با آنها انسان خوديابي و کنترل دارد، تقواي نفس بهحساب ميآيد. همچنين تمايلات و خواستههايي که به فجور ميانجامند حسي و حيواني هستند و از تمايلاتي که به سمت تقوا جهتگيري شدهاند، زودتر
1. شمس (91)، 7، 8.
شکوفا ميشوند و تمايلات و خواستههاي مايل به تقوا بهتدريج رشد ميکنند و شکوفا ميگردند.
گاهي بين تمايلات دنيوي تزاحم رخ ميدهد؛ مثلاً کسي که نيازمند تشکيل خانواده، تهيه سرپناه و مسکن و منبع درآمد و شغل است، بايد به کار و تلاش و تهيه سرمايه کافي براي تأمين آن خواستهها بپردازد، در نتيجه لازم است که از برخي از اميال خود نظير راحتطلبي و تنبلي صرفنظر کند. آن قوهاي که او را واميدارد که براي تشکيل خانواده و تهيه مسکن و امکانات زندگي از بخشي از خواستههايش صرفنظر کند عقل است. کار عقل مقايسه بين اميال مهمتر، باارزشتر و پاياتر با اميال پستتر و کمارزشتر و حکم به ترجيح اميال دسته اول بر اميال دسته دوم است. بهعنوان نمونه، دانشجو و دانشآموزي که مشغول تحصيل است نياز به راحتي و تفريح نيز دارد. اما او براي کسب موفقيت لازم است که بهخصوص در ايام امتحان بيشتر وقت خود را به درس خواندن سپري کند و از خواب، خوراک، راحتيها و شبنشينيها بکاهد و از تماشاي فيلم و سريال صرفنظر کند. چون او با نور عقل که خداوند در وجودش قرار داده درمييابد که در نتيجه درس خواندن و موفقيت در تحصيل به شغل مناسبي دست مييابد و به تهيه خانه، امکانات زندگي و تشکيل زندگي خانوادگي ميپردازد و بيترديد لذت درس خواندن بيشتر و بادوامتر از لذتهاي کمارزشتر مادي، چون لذت خوشگذراني و شبنشيني است.
برتري لذتهاي پايدار
خداوند متعال انسان را از نور باطن و نور عقل برخوردار ساخته که به مقايسه بين خواستههاي خود بپردازد. عقل در مقام مقايسه دو ملاک فطري براي ترجيح پارهاي از خواستهها بر ديگر خواستهها دارد: ملاک اول مربوط به دوام و پايداري لذت است که
بر اساس آنْ عقل خواسته و ميلي را که لذتش بادوامتر است بر خواستهاي که کمدوامتر است ترجيح ميدهد. مثلاً لذتي را که يک ساعت، يا يک روز و يا يک هفته به طول ميانجامد، بر لذتي که يک دقيقه دوام دارد ترجيح ميدهد. ملاک دوم مربوط به شدت لذت خواسته و ميل است و بر اين اساس اگر دو لذت از نظر زمان يکسان بودند، اما يکي شديدتر بود، عقل حکم ميکند که لذت شديدتر بر لذت ضعيفتر ترجيح داده شود. با توجه به آنکه عقل با دو ملاک فطري مزبور دست به گزينش و ترجيح برخي از لذتها بر ساير لذتها ميزند، خداوند در قرآن ميفرمايد: وَالْآخِرَه خَيْرٌ وَأَبْقَى؛(1) «و حال آنکه آن جهان بهتر و پايندهتر است».
لذتهاي آخرت هم از لذتهاي دنيوي بهتر است و چونان لذتهاي دنيوي با آفت، خستگي و رنج همراه نيست و هم ماندگارتر از نعمتهاي دنيوي است. لذتهاي دنيوي نهايتاً بهاندازه عمر انسان در اين جهان دوام مييابند، اما لذتهاي اخروي بينهايت هستند. ازاينروي اگر تزاحمي بين نعمت و لذت دنيوي و اخروي وجود نداشت و امکان جمع بين آن دو ميسر گشت، عقل حکم ميکند که انسان هر دو را فراهم آورد و در قرآن نيز به ما تعليم داده شده که هم لذت و نعمت دنيوي و هم لذت و نعمت اخروي را از خداوند درخواست کنيم: وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَه وَفِي الآخِرَه حَسَنَه وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ؛(2) «و از آنان کسانياند که گويند: پروردگارا، ما را در اين جهان نيکويي [نعمت] ده و در آن جهان نيز نيکويي بخش و ما را از عذاب آتش دوزخ نگاه دار».
اما به هنگام تزاحم لذت دنيوي با لذت اخروي، عقل حکم ميکند که انسان لذت بينهايت اخروي را بر لذت فاني و زودگذر دنيوي ترجيح دهد و به هواي رسيدن به
1. اعلي (87)، 18.
2. بقره (2)، 201.
لذت دنيوي، لذت ابدي اخروي را از دست ندهد. البته انسان از طريق عقل و بيشتر از طريق نقل، يعني قرآن و سنت به تزاحم برخي از لذتهاي دنيوي با لذتهاي اخروي و ترجيح آنها پي ميبرد.
تزاحم و اصطکاک بين لذتها کاملاً روشن است و مثلاً لذت خوردن با لذت درس خواندن تزاحم دارد و يا نزد کساني که عواطف انساني و فطري سالم دارند خدمت به ضعفا و بيچارگان و خيرخواهي براي ديگران لذت دارد و اين لذتها عملاً با برخي لذتها تزاحم پيدا ميکند. علماي اخلاق از اين تزاحم و تضاد بين انگيزهها و لذتها، از روي مسامحه تعبير جنگ و نبرد عقل با نفس را به کار ميبرند. اين ازآنروست که حامل لذتهاي پستْ نفس است و آن لذتها به نفس نسبت داده ميشوند، در مقابل، لذتهاي برتر به عقل نسبت داده ميشود و ازاينروي عقل در مقام مقايسه بين لذتهاي دنيوي و لذتهاي معنوي و اخروي، لذتهاي اخروي و معنوي را ترجيح ميدهد و گزينش لذتهاي برتر را بهتر و شايستهتر ميداند و انسان را وادار ميکند که از لذتهاي پست چشم بپوشد. پس درواقع، جنگي بين نفس و عقل نيست بلکه عقل تنها راه را نشان ميدهد و انسان را به سمت کارهاي برتر و لذتهاي پايدارتر هدايت ميکند، چون گاهي در زندگي شرايط انسان به گونهاي است که نميتواند بين دو خواسته و دو لذت جمع کند و مجبور است که يکي را انتخاب کند و از ديگري صرفنظر کند. مثلاً دانشجو شب امتحان يا بايد لذت خوابيدن و استراحت را انتخاب کند و يا براي کسب موفقيت و رسيدن به لذتهاي برتر، درس خواندن را برگزيند و بدين ترتيب انسان در زندگي در معرض گزينش و انتخاب قرار ميگيرد، و نفس امّاره انسان را به گزينش لذتهاي پوچ و پست فراميخواند و عقل، انسان را به گزينش لذتهاي برتر واميدارد.
به اصطلاح علماء اخلاقْ نفس امّاره انسان را به طغيان و سرکشي و اعمال غرايز
حيواني واميدارد و پيوسته با خواستههاي پيدرپي و سيريناپذيرش زمينه گناه و گرفتار شدن به غضب خداوند و هلاکت را فراهم ميآورد. در برابر نفس امّاره که پيوسته انسان را بهسوي مراتب پست حيواني ميکشاند و او را از تعالي و کمال بازميدارد، نفس ملکوتي و بهتعبيرديگر «خود الهي» قرار دارد که انسان را از پرداختن به خواستههاي پست بازميدارد و او را به کمال و تعالي فراميخواند. امّا در مباحث فلسفي و عقلي اثبات شده، که نفس انسان واحد است و داراي قوا و حيثيتهاي گوناگون ميباشد. حيثيتي از نفس در تکاپوي خواستههاي مادي و حيواني است و حيثيتي از نفس در پي خواستههاي معنوي، چون علمدوستي و يا بالاتر از همه تقرب به خداست. آن حيثيت و قواي نفس که به سمت غرايز پست حيواني جهتگيري شده نفس امّاره ناميده شده و آن حيثيتي از نفس که در پي خواستههاي متعالي است، خود ملکوتي و الهي ناميده شده است. پس در حقيقتْ نفس انسان متعدد نيست بلکه نفس واحد داراي قواي متعدد است که در عمل با يکديگر تزاحم دارند. به لحاظ اينکه نفس داراي قوايي است که به سمت غرايز حيواني و پست تمايل دارند نفس امّاره ناميده ميشود و در مقابل، از آن لحاظ که نفس داراي قوايي است که او را به سمت خواستههاي برتر فراميخواند و به مقاومت در برابر خواستههاي پوچ حيواني واميدارد، نفس ملکوتي و الهي ناميده ميشود و از همين جا اصطلاح تضادّ و تقابل عقل و نفس و جنگ آنها با يکديگر پديد ميآيد، و منظور از جنگ عقل با نفس، تضادّ بُعد حيواني نفس با بُعد ملکوتي آن است.
راهکار کنترل غرايز نفساني و برتري لذتهاي اخروي
انسان داراي حيثيتها و شئون گوناگون طولي و عرضي است که خواستههاي متفاوتي دارند که بين آنها تزاحم رخ ميدهد. و در نهايتْ انسان داراي قدرت تصميمگيري است
و وقتي بين دو خواسته، ناگزير به انتخاب شد، قؤه اراده و تصميمگيري کار گزينش و انتخاب يکي از خواستهها را انجام ميدهد. منتها در شرايط عادي که برخي از خواستهها از برتري و جذابيت خاصي برخوردار نيستند و در انسان نيز هيجان خاصّي وجود ندارد، تصميمگيري راحت است و انسان بهراحتي دست به گزينش و انتخاب ميزند. اما وقتي خواستهها طغيان ميکنند و در انسان هيجان به وجود ميآورند، تصميمگيري دشوار ميگردد. بنابراين، تا خواستههاي حيواني طغيان نکردهاند و هيجاني به وجود نياوردهاند، انسان بايد فرصت را غنيمت بشمرد و با تفکر در عواقب طغيان خواستههاي پست حيواني زمينهاي را فراهم آورد که خواستههاي پست حيواني طغيان نکنند، تا در مقام تصميمگيري بتواند خواستههاي الاهي را بر خواستههاي نفساني مقدم بدارد. وقتي قوه غضب در انسان به هيجان درميآيد، عقل از کار ميافتد و فرصت انديشيدن و فکر کردن از انسان گرفته ميشود و گاهي ناخواسته انسان به رفتار جنونآميز، ناسزاگويي و فحاشي ميپردازد. اما وقتي قوه غضب انسان خاموش است و هيجان ندارد، انسان بايد خودش را آماده کند که اگر کسي به او دشنام داد، خود را کنترل کند تا حرف زشتي نزند و رفتار نامناسبي از خود بروز ندهد. همچنين در ارتباط با شهوات و غرايز حيواني، تا آن غرايز آرام و خاموش هستند انسان زمينه جلوگيري از هيجان و طغيان آن غرايز را در خود فراهم آورد و مقدمات و تمهيدات اتخاذ تصميم صحيح را فراهم آورد. با توجه به اين حقيقت و نقش تفکر در اصلاح رفتار انسان، قرآن کراراً بر اهميت تفکر و تعقل تأکيد ميورزد: در جايي آيات و نشانههاي الاهي را بستر تفکر انسان معرفي ميکند و ميفرمايد:
وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا وَمِن کلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِک لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَکرُونَ؛(1)
1. رعد (13)، 3.
«و اوست آنکه زمين را بگسترد و در آن کوهها و رودها قرار داد و در آن از همه ميوهها دو جفت آفريد. شب را بر روز ميپوشاند [و روز را بر شب، يعني يکي را ميآورد و ديگري را ميبرد]. همانا در اين [امور] براي گروهي که بينديشند نشانههاست».
در جايي ديگر قرآن به برتري آخرت بر لذتهاي پوچ دنيا در نزد عقل و گروه تقواپيشگان اشاره دارد و پرداختن به لذتهاي پوچ دنيوي و ترجيح آنها بر لذتهاي جاودانه اخروي را ناشي از عدم تعقل معرفي ميکند و ميفرمايد:
وَالدَّارُ الآخِرَه خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ؛(1) «و سراي آخرت براي کساني که پرهيزکاري کنند بهتر است. آيا به خرد درنمييابيد؟»
اگر انسان به مقايسه لذتهاي دنيا با لذتهاي آخرت و به تفکر در آنها بپردازد، بيشک لذتهاي پايدار و جاودانه آخرت را بر لذتهاي دنيوي ترجيح ميدهد، چنانکه عقل انسان لذتهاي شديدتر و پايدارتر دنيوي را بر لذتهاي ضعيفتر و کمدوامتر دنيوي ترجيح ميدهد. پس ترجيح لذتهاي پوچ دنيوي بر لذتهاي اخروي ناشي از آن است که عقل انسان معطل مانده و انسان اسير هواهاي نفساني گشته و از نيروي عقل خود بهره نبرده است؛ چنانکه خداوند ميفرمايد: بَلِ ادَّارَک عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَه بَلْ هُمْ فِي شَک مِّنْهَا بَلْ هُم مِّنْهَا عَمِونَ؛(2) «[نه،] بلکه علم آنان درباره آخرت نارساست؛ [نه،] بلکه ايشان درباره آن ترديد دارند؛ [نه،] بلکه آنان در مورد آن کوردلاند».
بنابراين، پيش از آنکه هيجانات بر انسان غالب گردد، راحتترين و عاقلانهترين راه براي جلوگيري از انحراف و انحطاط و افتادن به ورطه هلاکت، اين است که انسان با تفکر و تعقل، زمينه را براي تصميمگيري صحيح فراهم آورد. البته کساني که به معرفت
1. اعراف (7)، 169.
2. نمل (27)، 66.
ناب توحيدي دست يافتهاند و خداوند را عامل همه کارهاي خير ميدانند، قبل از تعقل و تفکر و ايجاد زمينه کافي براي تصميمگيريهاي صحيح و جلوگيري از تأثيرات نفس امّاره و هيجانات نفس و مبارزه با خواستههاي پست، به خداوند متعال که داراي قدرت بينهايت است پناه ميبرند و با اين باور که قدرت تفکر و تعقل و توفيق پيمودن مسير صحيح را خداوند به انسان داده، از خداوند ميخواهند که آنان را از شر نفس امّاره و کششهاي کاذب نفساني نجات دهد و توفيق استفاده صحيح از نيروي عقل جهت گزينش مسير صحيح زندگي را به آنان عنايت کند. اتکال به خداوند و پناه بردن به ساحت قدس او و اتصال به قدرت لايزال او که هيچ قدرتي در برابرش تاب مقاومت ندارد، بهترين راه براي نجات از خطرها و آسيبهاي نفس امّاره و عواقب سوء هيجانات حيواني و شيطاني است. بر اين اساس، بسته به درجه معرفت انسان و استفاده از اين معرفت و ميزان ارتباط با خداوند، دعا، مناجات و توسل به خداوند چنان نيرويي به انسان ميدهد که بتواند در برابر نيروهاي شيطاني مقاومت کند. بنابراين، بايسته است که انسان خود را حقير و سرتاپا نياز به خداوند بداند و باور کند که همه قدرتها از آنِ خداست و خداست که به انسان مجال انديشيدن و تصميمگيري ميدهد، طبيعي است که با چنين باوري و با خضوع و توسل خالصانه در برابر معبود، خداوند نور هدايت را به قلب انسان ميتاباند و او را در رسيدن به سعادت و کمال ياري ميکند.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org