- مقدمة معاونت پژوهش
- متن دعاي چهلوچهارم صحيفه سجاديه
- مقدمه
- جلــسه اول
- جلــسه دوم
- جلــسه ســوم
- جلــسه چــهارم
- جلــسه پــنجم
- جلــسه شــشم
- جلــسه هــفتم
- جلــسه هشتم
- جلــسه نـهم
- جلــسه دهــم
- جلــسه يــازدهـم
- جلــسه دوازدهــم
- جلــسه سيــزدهم
- جلــسه چــهاردهم
- جلــسه پــانزدهم
- جلــسه شانـزدهم
- جلــسه هـفدهـم
- جلــسه هـجدهـم
- جلــسه نــوزدهـم
- جلــسه بـيستـم
- جلــسه بـيستويکـم
- جلــسه بـيستودوم
- جلــسه بـيستوسوم
- جلــسه بـيستوچـهارم
- جلــسه بيـستوپنجـم
- جلــسه بـيستوششـم
- جلــسه بـيستوهفتـم
- منابع
- نمايهها
جلــسه چــهاردهم
وَوَفِّقْنَا فِيهِ لِأَنْ نَصِلَ أَرْحَامَنَا بِالْبِرِّ وَالصله، وَأَنْ نَتَعَاهَدَ جِيرَانَنَا بِالْإِفْضَالِ وَالْعَطِيَّةِ، وَأَنْ نُخَلِّصَ أَمْوَالَنَا مِنَ التَّبِعَاتِ، وَأَنْ نُطَهِّرَهَا بِإِخْرَاجِ الزَّكَوَاتِ، وَأَنْ نُرَاجِعَ مَنْ هَاجَرَنَا، وَأَنْ نُنْصِفَ مَنْ ظَلَمَنَا، وَأَنْ نُسَالِمَ مَنْ عَادَانَا حَاشَي مَنْ عُودِي فِيكَ وَلَكَ، فَإِنَّهُ الْعَدُوُّ الَّذِي لَا نُوَالِيهِ، وَالْحِزْبُ الَّذِي لَا نُصَافِيه؛ پروردگارا، ما را در اين ماه مبارک توفيق ده تا با نيکي فراوان و بخشش به خويشان خود نيکي کنيم و با احسان و عطا از احوال همسايگانمان جويا شويم و اموال و داراييمان را از مظالم و آنچه از راه ستم به ديگران به دست آمده است، پالايش كنيم و آن را با دادن زكاتها پاك كنيم. به ما توفيق ده تا به کسي که از ما دوري گزيده است بازگرديم و به کسي که به ما ستم روا داشته است، با انصاف و عدل رفتار کنيم و با کسي که با ما دشمني کرده است، آشتي کنيم؛ مگر کسي که در راه تو و براي تو با او دشمني شده باشد؛ چون او دشمني است که او را دوست خود نگيريم و از حزب و گروهي است که با او دلي پاک نخواهيم داشت.
توجه به همسايگان
امام زينالعابدين(عليه السلام) در اين فقره از دعا، از خداوند تقاضا دارد تا ما را در صله رحم، کمک به همسايگان، و خالص و پاک کردن اموال ياري دهد.
ازجمله مسائل مورد توجه و اهتمام در قرآن کريم و روايات معصومين(عليهم السلام)، رعايت امور مربوط به همسايگان است. در آيه شريفهاي که پيشازاين به آن اشاره
شد، در کنار بيان حقوق و تکاليف مربوط به والدين و ديگر ارحام، به رعايت حقوق همسايگان نيز توصيه شده است: وَاعْبُدُوا اللّهَ وَلا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَبِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَبِذِي الْقُرْبي وَالْيَتامي وَالْمَساكِينِ وَالْجارِ ذِي الْقُرْبي وَالْجارِ الْجُنُبِ وَالصّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُورا.(1)
خداوند متعال در اين آيه شريفه، رعايت امور همسايگان را چه از خويشان باشند يا بيگانگان، يا از همسايگان دور باشند يا نزديک، لازم دانسته است. البته آيه روشن نکرده است که اين وظيفه، وظيفه واجب شرعي و فقهي است يا از واجبات اخلاقي. اين مورد نيز يکي از بيانات تربيتي قرآن و اهلبيت(عليهم السلام) است که بين اين دو تفكيك نشده است. شايد براي اين باشد كه ما هم در مقام عمل، به جاي توجه به اين تفکيکها و تفکر درباره عمل کردن به واجبات فقهي، توجه داشته باشيم که اين، خود، از اوامر و توصيههاي الهي است و به آن عمل کنيم. مکتب تربيتي و سيره پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) چنان بود که بسياري از مستحبات را نيز با تعبير وجوب و لزوم بيان ميفرمودند تا مردم را به عمل کردن تشجيع کنند.
نزديکي و قرابت همسايگان بهگونهاي است که هم ميتوانند کمک بزرگي براي هم باشند و هم گاهي کوچکترين برخورد باعث اذيت و آزار آنها ميشود. آنها گاه از ارحام هم به انسان نزديکترند و در خوشيها و ناراحتيها در کنار هم هستند. به همين جهت، به توصيه قرآن و اهلبيت(عليهم السلام)، برخورد و ارتباط با همسايگان همچون والدين و ارحام بايد بهگونهاي باشد که موجب ايذا، زحمت، نگراني، دلخوري و آزردگي نشود و درنهايت، به دشمني آنها نينجامد. به جهت اهميت توجه به امور همسايگان و رعايت حقوق آنها، امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) چنين نقل
1. نساء (4)، 36.
فرمودند: ما زالَ جَبْرئيلُ يوصِينِي بِالْجَارِ حَتَّي ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَيوَرِّثُه؛(1) «آنقدر جبرئيل ازطرف خداوند متعال درباره همسايه به من سفارش ميکرد كه من فكر كردم خداوند براي همسايه هم سهمالارثي قايل خواهد شد».
از اين بيان حکيمانه ميتوان استفاده کرد که همسايه به انسان بسيار نزديک است و حقوقي نزديک به حقوق ارحام بر گردن انسان دارد. نظام تربيتي و اخلاقي اسلام در توصيه به اين امور و رسيدگي به آن فقط منتظر احکام فقهي و حقوقي نيست. توصيههاي اخلاقي در ارتباطات اجتماعي بسيار مورد توجه اين نظام مترقي و کامل است. تربيتيافتگان اين مکتب، آگاهي از اوضاع و احوال همسايگان و رسيدگي به امور ايشان را وظيفه ديني و انساني خويش ميدانستند.
مرحوم سيدجواد عامليرضي الله عنه صاحب کتاب شريف مفتاح الكرامة است که اين کتاب، جامع اقوال فقها در ادوار مختلف ميباشد. ايشان اهل جبلعامل لبنان، از علماي صاحبنام نجف و شاگرد مرحوم سيد بحرالعلومرضي الله عنه بود. مرحوم سيد داراي مقامات بسيار عالي علمي و معنوي بود و معروف است كه خدمت وجود مقدس وليعصرعجل الله تعالي فرجه الشريف مشرف ميشد. به همين جهت، مرحوم سيدجواد عاملي براي ايشان احترام فوقالعادهاي قايل بود. روزي استاد، ايشان را صدا ميزند و با عتاب به ايشان ميگويد: شنيدهام فلان همسايهات وضع خوبي ندارد. مگر شما به امور او رسيدگي نكرديد؟ ايشان وقتي لحن کلام استاد را اينگونه ميبيند، وحشتزده و با اضطراب، به استاد ميگويد: آقا! من از وضع همسايهام مطلع نبودم. نميدانستم كه ايشان گرفتار است. مرحوم سيد به ايشان ميفرمايد: اگر اطلاع ميداشتي و رسيدگي نميکردي كه كافر ميشدي. من ميگويم چرا نبايد از اوضاع همسايهات اطلاع
1. ابيجعفر محمدبنعليبنالحسينبنبابويه القمي الصدوق، من لا يحضره الفقيه، ج4، ص13، باب «ذكر جمل من مناهي النبي(صلى الله عليه وآله)».
داشته باشي؟ آنگاه خود سيد مجمعهاي بزرگ از غذا تهيه ميکند و مقداري طلاي مسكوك در آن مجمعه ميگذارد و به شاگردش ميدهد و ميفرمايد: خودت اين مجمعه را به منزل همسايهات ببر. آنجا مينشيني تا غذايش را بخورد. سيد امر مرحوم بحرالعلوم را اطاعت ميکند و غذا را به منزل آن آقا ميبرد و آنجا مينشيند تا او غذايش را تناول کند.
اين بيان مرحوم سيد بحرالعلوم به مرحوم سيدجوادرضي الله عنه که «اگر ميدانستي همسايهات، محتاج است و رسيدگي نميكردي كه كافر ميشدي»، نشان از عمق توجه نظام اخلاقي اسلام به امور ديگران بهويژه همسايگان دارد. تا جايي که بيتوجهي به همسايگاني که نيازمند کمک و ياري ما باشند، در حد کفر قلمداد شده است. حاصل تربيت چنين نظام تربيتي و اخلاقي گرانسنگي، علماي بزرگواري چون سيد بحرالعلومرضي الله عنه است که با آن مقام علمي و اشتغالات زياد، به طرق مختلف از اوضاع و احوال مردم جامعهاش آگاه بود و چونان اجداد بزرگوارشان(عليهم السلام)، خود را موظف به رسيدگي به امور آنها ميدانست. شايد يکي از علل توجه حضرت ولي عصرعجل الله تعالي فرجه الشريف به بزرگواراني چون سيد بحرالعلومرضي الله عنه، توجه، رعايت و رسيدگي به امور بينوايان و نيازمندان بوده است.
شرکت فقرا در اموال اغنيا
توجه به اين امور بهظاهر ساده يا مستحب، نشاندهنده زنده بودن سنت نبوي و سيره اهلبيت(عليهم السلام) است. انسان مسلمان و مؤمن نبايد در عمل، خود را به واجبات فقهي محدود کند؛ چون در اين صورت، از بزرگترين وظايف فردي و اجتماعياش مانند نماز اول وقت، شرکت در نماز جماعت و جمعه، رعايت مستحبات و فضايل نماز جماعت، صله رحم، توجه به نيازمندان، و توجه به امور همسايگان بازميماند و از برکات آن، محروم خواهد ماند. علاوه بر اين، بسياري از وظايف واجب داريم
كه فراتر از آنچه در فقه بيان شده است، ميباشد، ولي ما از آن غافليم. از وجود نازنين امام صادق(عليه السلام) درباره اينگونه واجبات چنين نقل شده است:
آنچه محرومان و نيازمندان در اموال اغنيا شريکاند، منحصر به زکات واجب نيست. اينکه خداوند در قرآن ميفرمايد: وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسّائِلِ وَالْمَحْرُوم، به زکات واجب اشاره ندارد، بلکه بخششهاي مالي ديگر است؛ يا اينکه ميفرمايد: وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُون، باز هم مقصود از «ماعون»، زکات واجب نيست، بلکه عبارت از قرض دادن و عاريه دادن وسايل و اثاثيه منزل به همسايه و ديگر مؤمنان است. البته زکات را هم شامل ميشود. وقتي راوي درباره آيه شريفه وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراً سؤال ميکند، حضرت ميفرمايد: اين هم درباره زکات واجب نيست و علاوه بر آن است. همچنين وقتي از آيه شريفه الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلانِيَةً و إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُم سؤال ميکند، حضرت باز هم ميفرمايد که اين آيات مربوط به زکات نيست، بلکه حتي صله و هدايايي که به خويشان و ارحام ميدهيد، زکات واجب محسوب نميشود و همه اين موارد به وظايفي فراتر و بيشتر از زکات مربوط است.(1)
1. عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنَّا عِنْد أَبِي عَبْدِ اللَّه(عليه السلام) وَمَعَنَا بَعْضُ أَصْحَابِ الْأَمْوَالِ. فَذَكَرُوا الزَّكَاةَ. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّه(عليه السلام): إِنَّ الزَّكَاةَ لَيْسَ يُحْمَدُ بِهَا صَاحِبُهَا وَإِنَّمَا هُوَ شَيْءٌ ظَاهِرٌ إِنَّمَا حَقَنَ بِهَا دَمَهُ وَسُمِّيَ بِهَا مُسْلِماً وَلَوْ لَمْ يُؤَدِّهَا لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صله وَإِنَّ عَلَيْكُمْ فِي أَمْوَالِكُمْ غَيْرَ الزَّكَاةِ. فَقُلْتُ: أَصْلَحَكَ اللَّهُ! وَمَا عَلَيْنَا فِي أَمْوَالِنَا غَيْرُ الزَّكَاةِ؟ فَقَال(عليه السلام): سُبْحَانَ اللَّهِ! أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ «وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُوم » قَالَ: قُلْتُ: مَا ذَا الْحَقُّ الْمَعْلُومُ الَّذِي عَلَيْنَا؟ قَال(عليه السلام): هُوَ الشَّيْءُ يَعْمَلُهُ الرَّجُلُ فِي مَالِهِ يُعْطِيهِ فِي الْيَوْمِ أَوْ فِي الْجُمْعَةِ أَوْ فِي الشَّهْرِ قَلَّ أَوْ كَثُرَ. غَيْرَ أَنَّهُ يَدُومُ عَلَيْهِ. وَقَوْلَهُ عَزَّ وَجَلَّ: «وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُون» قَال(عليه السلام): هُوَ الْقَرْضُ يُقْرِضُهُ وَالْمَعْرُوفُ يَصْطَنِعُهُ وَمَتَاعُ الْبَيْتِ يُعِيرُهُ وَمِنْهُ الزَّكَاةُ. فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّ لَنَا جِيرَاناً إِذَا أَعَرْنَاهُمْ مَتَاعاً كَسَرُوهُ وَأَفْسَدُوهُ فَعَلَيْنَا جُنَاحٌ إِنْ نَمْنَعْهُمْ؟ فَقَال(عليه السلام): لَا، لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ إِنْ تَمْنَعُوهُمْ إِذَا كَانُوا كَذَلِكَ. قَالَ: قُلْتُ لَهُ: «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا» قَال(عليه السلام): لَيْسَ مِنَ الزَّكَاةِ. قُلْتُ: قَوْلُهُ عَزَّ وَجَلَّ: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلانِيَة» قَال(عليه السلام): لَيْسَ مِنَ الزَّكَاةِ. قَالَ: فَقُلْتُ: قَوْلُهُ عَزَّ وَجَلَّ «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ؟» قَال(عليه السلام): لَيْسَ مِنَ الزَّكَاةِ وَصِلَتُكَ قَرَابَتَكَ لَيْسَ مِنَ الزَّكَاةِ (ابيجعفر محمدبنيعقوببناسحاق الکليني الرازي، اصول كافي، ج3، ص499).
مقصود حضرت صادق(عليه السلام)، به استناد آيات شريفه قرآن اين است که خداوند متعال در اموال اغنيا و دارايان، علاوه بر واجبات مالي همچون زکات، حقوقي را براي فقرا و نيازمندان تعيين کرده است. بنابراين، مؤمنين بايد در رعايت حال محرومان و بينوايان چنان عمل کنند که آنها مجبور به سؤال و تقاضا نباشند و از اين نظر دچار خجالت و شرمساري نشوند.
همچنين امام صادق(عليه السلام) در اين بيان به آياتي از سوره مبارکه ماعون اشاره دارند که در آن، خداوند متعال برخي نمازگزاران را نكوهش ميكند؛ نمازگزاراني که در امر نماز سهلانگاري ميکنند و از دادن «ماعون» دريغ ميورزند؛ يعني به كساني كه نياز به عاريه گرفتن اثاثيه منزل يا وام و كمكهاي فوري دارند، توجهي نميكنند: فَوَيْل لِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ * وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُون؛(1) «واي بر نمازگزاران، آنان که از نماز خويش، غافل و بيتوجهاند. آنان که رياکارند و از دادن هرنوع وسايل و اثاث خانه و كمكهاي فوري به نيازمندان، خودداري ميورزند».
گويي خداوند در اين آيات، واجبات را در واجبات مکتوب در رسالههاي عمليه و فقه منحصر نميداند، بلکه قرض دادن پول يا ابزار و اثاثيه منزل يا هر چيزي را که
1. ماعون (107)، 7ـ4.
كسي به آن نياز دارد و ما داراي آن وسيله و ابزار هستيم، بر ما واجب کرده است. رعايت حال خويشان، همسايگان و نيازمندان، عاريه و قرض دادن پول يا اثاثيه منزل به آنها يا از آنها قرض گرفتن، ياري رساندن به آنها، يا ياري خواستن از آنها، تعامل و سنت حسنه رايج در ميان عقلا بهويژه مسلمين، مورد تأييد شرع مقدس اسلام و سازگار با روح حاکم بر نظام اخلاقي و تربيتي اسلام است. به بيان قرآن و اهلبيت(عليهم السلام)، مسلمانان بر ذمه همديگر حق دارند و خداوند متعال، بهويژه براي فقرا و محرومان، در اموال اغنيا، حقي تعيين فرموده است. اين بيانات در بسياري از کتب روايي و منابع حديثي جمعآوري شده است. ازجمله در کتاب شريف وسائل الشيعه، باب مستقلي با عنوان «بابُ تحريم منعِ المؤمن ِ شيئاً من عنده ِ أو عندَ غيره ِ عندَ ضرورته ِ» باز شده و اين نوع روايات در آن باب گزارش شده است.(1)
1. اين روايات بسيار است که در اين مختصر تنها به نمونهاي از آن اشاره ميگردد: 1. عَنْ فُرَاتِ بن أَحْنَفَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه(عليه السلام) قَالَ: أَيُّمَا مُؤْمِنٍ مَنَعَ مُؤْمِناً شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وَهُوَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ مِنْ عِنْدِ غَيْرِهِ أَقَامَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُزْرَقَّةً عَيْنَاهُ مَغْلُولَةً يَدَاهُ إِلَى عُنُقِهِ فَيُقَالُ هَذَا الْخَائِنُ الَّذِي خَانَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ (محمدبنالحسن الحر العاملي، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، ج16، ص388)؛ 2. الصَّدُوق فِي الْهِدَآيه، سُئِلَ الصَّادِق(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ «فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُوم». قَال(عليه السلام): هَذَا شَيْءٌ سِوَى الزَّكَاةِ وَهُوَ شَيْءٌ يَجِبُ أَنْ يَفْرِضَهُ عَلَى نَفْسِهِ كُلَّ يَوْمٍ أَوْ كُلَّ جُمُعَةٍ أَوْ كُلَّ شَهْرٍ أَوْ كُلَّ سَنَةٍ (ميرزاحسينبنمحمدتقي النوري الطبرسي، مستدرك الوسائل ومستنبط المسائل، ج7، ص36)؛ 3. وَعَنْهُ [امام صادق] (عليه السلام) أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ «وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُون». قَال(عليه السلام): الْقَرْضُ تُقْرِضُهُ وَالْمَعْرُوفُ تَصْنَعُهُ وَمَتَاعُ الْبَيْتِ تُعِيرُهُ (همان)؛ 4. عَنْ مُحَمَّدِ بن مَرْوَانَ عَنْ جَعْفَرِ بن مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيه(عليه السلام) أَنَّهُ سَأَلَهُ رَجُلٌ فِي الْحِجْرِ عَنْ أَشْيَاءَ إِلَى أَنْ قَالَ: فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِهِ «فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ؟» مَا هَذَا الْحَقُّ الْمَعْلُومُ؟ قَال(عليه السلام): هُوَ الشَّيْءُ يُخْرِجُهُ الرَّجُلُ مِنْ مَالِهِ لَيْسَ مِنَ الزَّكَاةِ فَيَكُونُ لِلنَّائِبَةِ وَالصله. قَالَ: صَدَقْتَ. قَال(عليه السلام): فَعَجِبَ أَبِي مِنْ قَوْلِهِ: صَدَقْتَ. قَال(عليه السلام): ثُمَّ قَامَ الرَّجُلُ. فَقَالَ أَبِي(عليه السلام): عَلَيَّ بِالرَّجُلِ. قَال(عليه السلام): فَطَلَبْتُهُ فَلَمْ أَجِدْهُ (همان)؛ 5. عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: قَال(عليه السلام): إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ لِلْفُقَرَاءِ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ فَرِيضَةً لَا يُحْمَدُونَ بِأَدَائِهَا وَبِهَا حَقَنُوا دِمَاءَهُمْ وَبِهَا سُمُّوا مُسْلِمِينَ وَلَكِنَّ اللَّهَ فَرَضَ فِي الْأَمْوَالِ حُقُوقاً غَيْرَ الزَّكَاةِ وَقَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَيُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلانِيَة» (محمدباقر مجلسي، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج93، ص103؛ ميرزاحسينبنمحمدتقي النوري الطبرسي، مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل، همان)؛ 6. عَنْ سَمَاعَةَ قَال(عليه السلام): إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ لِلْفُقَرَاءِ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ فَرِيضَةً لَا يُحْمَدُونَ بِأَدَائِهَا وَهِيَ الزَّكَاةُ بِهَا حَقَنُوا دِمَاءَهُمْ وَبِهَا سُمُّوا مُسْلِمِينَ وَلَكِنَّ اللَّهَ فَرَضَ فِي الْأَمْوَالِ حُقُوقاً غَيْرَ الزَّكَاةِ وَمِمَّا فَرَضَ فِي الْمَالِ غَيْرَ الزَّكَاةِ قَوْلُه وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَمَنْ أَدَّى مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ فَقَدْ قَضَى مَا عَلَيْهِ وَأَدَّى شُكْرَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنْ مَالِهِ إِذَا هُوَ حَمِدَهُ عَلَى مَا أَنْعَمَ عَلَيْهِ بِمَا فَضَّلَهُ بِهِ مِنَ السَّعَةِ عَلَى غَيْرِهِ وَلِمَا وَفَّقَهُ لِأَدَاءِ مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْه (محمدباقر مجلسي، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج93، ص10).
به همين جهت، خداوند متعال در اين آيه شريفه، گروهي را که به اين نيازهاي بهظاهر ساده مؤمنين نيازمند بياعتنايند و سنت و سيره مسلمين در توجه به نيازمندان و همسايگان را ناديده ميگيرند، مذمت کرده است:
فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ * وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُون.(1)
متأسفانه ارتباط و نزديکي جوامع اسلامي با کشورهاي غربي و متأثر شدن از فرهنگ منحط حاکم بر آن ديار، باعث منسوخ شدن تدريجي اين سنت مبارک در بين مسلمين شده است. درنتيجه، سخاوت، توجه به همنوع، تعاون و همکاري بين مسلمانان، جاي خود را به خودگزيني، بخل، حسد و ديگر رذايل فردي و اجتماعي داده است.
علاوه بر آنچه گفته شد، حقوق ديگري نيز بر ذمه انسان ميآيد که غالب افراد به آن، بيتوجه يا ناآگاهاند. مثلاً ضررهاي مالياي که افراد و گروهها بهبار ميآورند، مانند ضرر مالي همسايه به همسايه، مهمان به ميزبان، مستأجر به صاحبخانه، مسافر
1. ماعون (107)، 4ـ7.
به صاحب وسيله نقليه، دانشآموزان و دانشجويان و طلاب به مدارس و دانشگاهها، عابران به کسبه، مردم شهر و روستا به اموال عمومي، کارمندان و کارگران به ادارات و کارخانجات، ضمانآور است و ضررزننده، ضامن و مديون اشخاص، گروهها، سازمانها، ادارات و عموم مردم خواهد بود. در اصطلاح فقهي و اخلاقي، اين ديون به «مَظلَمه» معروف است. به همين جهت، افراد مؤمني که مقيد به شرع مقدس هستند، هنگام حساب و کتاب و پاک کردن اموالشان، علاوه بر مقادير معلوم بهعنوان خمس يا زکات، مبلغي را نيز بهعنوان ردِّ مظالم در نظر ميگيرند و پرداخت ميکنند تا اگر از اين ضررهاي مالي، چيزي بر ذمه آنها مانده است، بريءالذمه شوند.
امام سجاد(عليه السلام) بهخاطر اهميت مسائل گفتهشده در اين فقرات، از خداوند متعال، توفيق اداي اين حقوق به صاحبان حق را خواستار شدند. در اين فقره از دعا تقريباً تمام موارد خواستهشده، مسائل و وظايف مالي و موفقيت در اداي آن است: وَوَفِّقْنَا فِيهِ لِأَنْ نَصِلَ أَرْحَامَنَا بِالْبِرِّ وَالصله، وَأَنْ نَتَعَاهَدَ جِيرَانَنَا بِالْإِفْضَالِ وَالْعَطِيةِ، وَأَنْ نُخَلِّصَ أَمْوَالَنَا مِنَ التَّبِعَاتِ، وَأَنْ نُطَهِّرَهَا بِإِخْرَاجِ الزَّكَوَات.
تعبير زكوات در بيان حضرت سجاد(عليه السلام)، به صيغه جمع آورده شده است. شايد به اين اعتبار باشد كه کاربرد زكات در معناي لغوي به زكات اصطلاحي فقهي اختصاص ندارد، بلکه شامل خمس، ساير صدقات واجب و كفارات نيز ميشود.(1)
بهترين شيوه براي رفع نيازمنديهاي جامعه
در هر جامعهاي، انسانهاي محرومي زندگي ميکنند که به دلايل مختلف، ازکارافتاده يا ناتواناند. آنها زباني گويا و بازويي توانمند، و گاه بهظاهر، آبرويي ارزشمند براي
1. البته شايد مقصود همان زکات اصطلاحي باشد، ولي به اعتبار موارد زکات، بهصورت جمع آمده است. موارد زکات متعدد و شامل غلات اربع (گندم، جو، ذرت، کشمش) و انعام ثلاثه (گاو، گوسفند و شتر) و نقدين (طلا و نقره) ميشود.
امرار معاش ندارند و براي گذران زندگي به کمک و ياري ديگران نيازمندند. گروهي از مردم نيز اگرچه توانمند و غني بودهاند، ولي براثر ابتلا به حوادث و رويدادهاي ناخوشايند، مانند سيل، زلزله، تصميمگيريها و انتخابهاي نادرست و...، سرمايه، دارايي و توان جسمي يا روحي خود را از دست داده و ناخواسته، در مجموعه ناتوانان و محرومين جامعه قرار گرفتهاند.
بهترين روش براي رفع نياز اين نيازمندان چيست؟ دين مبين اسلام براي رسيدگي به محرومين جامعه و خدمات عمومي و عامالمنفعه چه شيوهها و راهکارهايي دارد؟ اساساً ارايه اين سنخ خدمات عمومي و رسيدگي به وضع محرومان جامعه به چه صورتهايي تصوير ميشود و اسلام کدام صورت را ترجيح داده و توصيه کرده است؟
بهطور خلاصه، رفع اين نيازمنديها را به سه شكل كلي ميتوان تصوير کرد:
صورت اول اينكه اين نوع تکاليف در جامعه به عهده افراد گذاشته شود تا داوطلبانه از ديگران دستگيري کنند. اگر هركس به خويشاوندان، دوستان، همسايگان نيازمند خود يا هر نيازمند و محروم ديگري در جامعه كمك كند، تمام نيازها در جامعه، رفع و محرومين، سرپرستي خواهند شد.
صورت ديگر اين است كه دستگاهها و سازمانهاي معين و خاصي از طرف متوليان امر و دولت بهصورت متمرکز و کلان، متولي و متکفل اين امور باشند؛ يعني دولت مرکزي براي رفع اين نيازها، از طريق اين سازمانها، ابتدا همه اين نيازها را شناسايي و رصد کند. سپس با برنامهريزي دقيق و تعيين هزينهها و دريافت بودجه لازم، دستبهکار شود و با استخدام نيروها و ابزار لازم و کافي، به تمام امور محرومين جامعه رسيدگي کند.
در نگاه اول روشن است که ظاهراً در اسلام، هيچكدام از اين دو طريق بهطور مطلق، مقبول نيست. با دقت بيشتر روشن خواهد شد که روح اسلام با هر دو طريق
بهگونهاي حسابشده و دقيق و با بهکارگيري هرکدام به جاي خود و با در نظر داشتن سهم هرکدام به اندازه لازم، سازگارتر است. چرا؟
اصل در همه احكام اسلامي و اجراي آن بهگونهاي است كه مسئوليت فردي انسان در قبال جامعه و وظايف اجتماعياش فراموش نشود، بلکه برجسته و نمايان باشد؛ چون رشد معنوي و تکامل انسان به مراتب والاي انساني، فقط با رفتارهاي فردي خودش، شدني است. به معناي ديگر، رسيدگي به امور محرومين در جامعه، يک روي سکه است. روي ديگر سکه، رشد و تکامل انسان است که در سايه همين امور در اجتماع بايد محقق شود. اين نوع فعاليتهاي اجتماعي، ميدان مسابقهاي براي رشد معنوي افراد است. اگر همه کار را به عهده دولت يا سازمانهاي برخوردار و توانمند قرار دهيم، عملاً بسياري از افراد جامعه از اين سفره گسترده الهي، محروم ميشوند و ميدان کار و فعاليت و رشد و تکامل از آنها گرفته خواهد شد. بنابراين، حال كه لازم است اين کمکرساني صورت گيرد تا نيازمندان، بينياز شوند، خوب است همه مردم از فرصتهاي موجود در جامعه بهرهمند شوند. چه ضرورتي دارد همه اين کارها از يک کانال خاص صورت گيرد؟ افراد را هم بايد در اين امر مهم دخيل کرد. البته ممکن است گفته شود حتي در صورتي که اين نوع کارها، دولتي و سازماني شود، باز هم همه افراد جامعه، از طريق پرداخت ماليات و عوارض و ديگر کمکهاي قانوني و اجباري، بهطور غيرمستقيم در اين امور، دخيل خواهند بود، ولي ماليات و ديگر وجوه الزامي كه در بسياري موارد، همراه با نارضايتي از مردم گرفته ميشود، هيچگاه جايگزين فعاليتهاي داوطلبانه، آن هم با نيت تقرب به خدا نخواهد شد و چنين برنامههاي قانوني و اجباري در خودسازي و تکامل معنوي انسان چندان تأثيري ندارد.
با توجه به مباني اعتقادي اسلامي، شايد بتوان ادعا کرد که خداوند بسياري از اين نقصها و نارساييها را که البته حاصل عملکرد نادرست خود انسانهاست، ابزاري
براي ابتلا و امتحان بشر قرار داده است تا انسان براثر برخورد با اين مشکلات، آزموده شود و در فرايند اين سير به کمال برسد.(1) هدف مقدس اسلام در اين فرايند، ورزيده ساختن خود افراد و تکامل روحيات فردي انسانهاست. هرکس، مسئول کردههاي خود است و هركسي همان اندازه كه تلاش كرده است، از آن بهره ميگيرد.(2) مسئوليت هيچکس به عهده ديگري نيست.(3) همين رفتارهاي فردي در قيامت به فرياد انسان ميرسد و باعث نجاتش خواهد شد.(4)
از سويي ديگر، اسلام عزيز، واقعيتها را ناديده نگرفته و امور مردم را فقط به بعضي رفتارهاي فردي، و به اميد اجر و پاداش اُخروي واگذار نکرده است، بلکه مجموعهاي از اين شيوهها را در نظر دارد و هرکدام را در جاي خود به کار ميگيرد.
1. خالق متعال زمينهها و فرصتهاي بسياري براي امتحان بشر از اولياي الهي و مؤمنان تا پستترين انسانها يعني کفار و مشرکين و منافقين، مقرر فرموده است. بسياري از اين ميدانها و فرصتها را بهصورتهاي گوناگون در قرآن کريم بهخوبي بيان فرموده است. نمونهاي از آيات قرآن که به اين ميدانهاي امتحان انسان اشاره دارند، عبارتاند از: ... وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً... (انبياء، 35)؛ وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الأرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ... (انعام، 165)؛ وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إلاَّ مَلائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إلاَّ فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا... وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلا... (مدثر، 31)؛ وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ... (انفال، 28)؛ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (زمر، 49)؛ و يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنَالُهُ أَيْدِيكُمْ وَرِمَاحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَخَافُهُ بِالْغَيْبِ... (مائده، 94) و ... وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً... (فرقان، 20). همچنين ر.ک: مائده (5)، 48؛ بقره (2)، 124؛ محمد (47)، 4؛ فجر (89)، 15؛ احزاب (33)، 11؛ انفال (8)، 17؛ بقره (2)، 49؛ اعراف (7)، 141؛ نحل (16)، 92 و آيات ديگر.
2. وَأَنْ لَيْسَ لِلْإنْسَانِ إلاَّ مَا سَعَى (نجم، 39).
3. وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى (انعام، 164).
4. وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا (مريم، 95).
شبيه همين مسئله را دين مقدس اسلام در برخورد با برخي معاصي و گناهان کبيره به کار برده است. مثلاً درباره عمل منافي با عفت، در کنار انذارها و هشدارها و ترساندن از عذابهاي ترسناک جهنم، احکام فقهي و كيفري مشخصي را نيز تشريع فرموده است تا در جاي خودش، با مراعات شئون و ضوابط خاص خود اجرا شود. يعني هم تذکر ميدهد که اين کار بسيار زشت و قبيح است، هم از عذابهاي اخروي ميترساند و هم در صورتي که شواهد کافي باشد يا گناهکار به گناهش اقرار کند، منتظر عذاب اخروي نميماند، بلکه حکمش را در همين دنيا عملي ميکند و او را به مجازات و كيفر مناسب ميرساند. حتي در زمينه اجراي حکم هم فرموده است كه در ملأ عام و در مقابل چشمان مردم باشد تا ديگران عبرت بگيرند و در اجراي حکم هم فرمود مبادا رأفت و رحمتْ مانع اجراي آن شود: وَلا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّه.(1) به دو نفري که مرتکب عمل زنا شدند و حدود الهي را زير پا گذاشتهاند، با رأفت و عطوفت و مهرباني عمل نکنيد و حکم خدا را اجرا کنيد.
بنابراين، دين مقدس اسلام بر اساس هدف والايي که براي هدايت، تربيت و به کمال رساندن انسان در نظر دارد، هم بخش موعظهاي، اخلاقي، تربيتي و رعايت مسائل معنوي را در نظر دارد و هم بُعد سياسي و اداره امور جامعه را در نتيجه تشريع قوانين کيفري و حدود و قصاص در نظر داشته و در عمل، به اجراي آن دستور داده است. مجموعهاي از احکام در باب حدود، قصاص و ديات براي همين منظور است. اسلام ابتدا ميخواهد تا افراد به اراده خود، گناه را ترك كنند. دين با تشويق، انذار، تبشير و ديگر راهها از آنها ميخواهد تا راه صحيح را انتخاب و از راه زشت كنارهگيري كنند. درعينحال، مشخص است كه در عمل، همه مردم مطيع
1. نور (24)، 2.
نيستند و گناهاني اتفاق خواهد افتاد. گاه تعداد آن هم كم نخواهد بود. در چنين مواردي، بايد راهکارهاي بازدارندهاي مقرر شود تا مانع اين گروه و ديگران شود. اجراي حدود براي همين منظور است.
اين دو بخش از اسلام، يعني تربيت فردي و قوانين اجتماعي، مکمل هم هستند؛ چون اگر بخش دوم نباشد، پس از مدتي، فساد چنان دامنگير جامعه خواهد شد که براي کارهاي فردي و داوطلبانه جايي نميماند. در چنين جامعهاي، به رشد فضايل انساني، نيات خيرخواهانه و مسائل معنوي و تربيتي اميدي نخواهد بود. با خاموش شدن نور فضايل انساني، آرامآرام، خانوادهها آلوده ميشوند و درنتيجه، فرزنداني آلوده تحويل خواهند داد.(1) اجراي قوانين و حدود الهي از بزرگترين نعمتهاي الهي و سرشار از برکات فراوان براي افراد و تمام جامعه است. امام صادق(عليه السلام) از جد بزرگوارشان، نبي مکرم اسلام(صلى الله عليه وآله)، روايتي را نقل فرمودند که حضرت ميفرمايند: اقامه حَدٍّ خَيرٌ مِنْ مَطَرِ أَرْبَعِينَ صَبَاحا؛(2) «اجراي يك حد الهي از چهل روز بارندگي براي مردم و جامعه، بهتر است».
سرّش آن است که اجراي حدود در مقابل ديدگان مردم، آنها را از ارتکاب مفاسد بازميدارد و آرامآرام، جامعه روي آرامش و خوشبختي را خواهد ديد. به همين جهت، کساني که مانع اجراي حدود الهي در جامعه هستند و آن را مضرّ به حال جامعه انساني ميدانند، اساساً از درک و فهم اين مسائل عاجزند. اسلام به
1. وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الأرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا * إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا يَلِدُوا إلاَّ فَاجِرًا كَفَّارًا (نوح، 26ـ27).
2. عَلِيُّ بن إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِي عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه(عليه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّه(صلى الله عليه وآله): اقامه حَدٍّ خَيْرٌ مِنْ مَطَرِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً (ابيجعفر محمدبنيعقوببناسحاق الکليني الرازي، اصول كافي، ج7، ص174).
اجراي حدود و قصاص منحصر نيست تا بتوانيم آن را به يکجانبهنگري و تکبعدي بودن متهم کنيم. اسلام عزيز ابتدا به خودسازي در صحنه اجتماع از طرق مختلف دستور داده و در صورت انجام تخلف اجتماعي فرمان داده است تا از آن ممانعت، و با مجرمان برخورد شود.
نظر اسلام درباره رسيدگي به امور مردم محروم و نيازمند جامعه نيز چنين است. آنچه مهم است، رشد معنوي مردم جامعه براثر رسيدگي به محرومان است. شايد يکي از ارزشمندترين اعمال در اسلام همين امر باشد. توجه و رسيدگي به محرومان و نيازمندان جامعه چنان ارزش والايي دارد که خداوند در قرآن، اين کار و گروهي را که به اين کار اقدام کردهاند، ميستايد: وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَة.(1) با آنکه خودشان گرسنه بودند و به غذا نياز داشتند، ايثار کردند، يعني ديگران را بر خود مقدم داشتند. و نيز ميفرمايد: وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراً * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلا شُكُورًا.(2)
اين آيه شريفه در شأن اهلبيت(عليهم السلام) نازل شد. پس از آنکه آن بزرگواران براي شفاي بيماري فرزندشان، سه روز روزه گرفتند، هر سه روز، درست هنگام افطار، غذاي ناچيزي را که براي افطار تدارک ديده بودند، به نيازمندان گرسنهاي دادند که به ايشان پناه آورده بودند. انسان اگر مراقب خود باشد، ميتواند در کنار سفرهاي که خداوند براي وي گسترده است، با کمک به محرومان، تا اين مرتبه ترقي کند و چنان باشد که خداوند در قرآن از وي ستايش کند.
متأسفانه امروزه نه در گوشه و کنار و مکانهاي دورافتاده، بلکه در متن جامعه انساني، ميليونها انسان با گرسنگي دست و پنجه نرم ميکنند و حياتشان در معرض
1. حشر (59)، 9.
2. انسان (76)، 8ـ9.
خطر است و اغنيا و کساني که حقوق آنها را ضايع کردهاند و مستقيماً مسئول گرسنگي آنهايند، هيچ توجهي به آنها ندارند. در چنين فضايي، مکتب حياتبخش اسلام به مسئولان و متوليان امر در جامعه اسلامي دستور ميدهد تا از اغنيا و اقشار برخوردار جامعه بگيرند و به اين گروه از بينوايان و نيازمندان جامعه برسانند تا هم گرسنهها سير شوند و نياز نيازمندان رفع شود، و هم جسم و جان صاحبان اموال با دادن صدقه و زکات تطهير شود: خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيم.(1)
اين امر يک حكم حكومتي و از وظايف واجب دولت اسلامي است تا زكوات و صدقات را که خداوند آن را حق فقرا و مساکين دانسته است، از اغنيا بگيرد و به صاحبانشان برساند: إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ... وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَاِبْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيم.(2)
درعينحال، اصل بر اين است كه افراد، داوطلبانه، به سراغ کارهاي خير بروند تا ضمن آثار و برکات اجتماعي آن، از آثار و برکات معنوي آن نيز بهرهمند شوند. اين همان حالت اعتدالي است که باعث نظم و انتظام اجتماعي در کنار رشد و بالندگي معنوي ميشود. جامعه انساني ايدئال که اسلام در پي تحقق آن است و به فرموده قرآن، انشاءالله به دست باکفايت حضرت ولي عصرعجل الله تعالي فرجه الشريف برپا خواهد شد، جامعه متعادلي است: وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا.(3)
1. توبه (9)، 103.
2. توبه (9)، 60.
3. نور (24)، 55.
از چنين جامعه متعالي و برتري که تحت حاکميت صالحان است، جز اعتقاد به وحدانيت الهي و دوري از خوف و وحشت و تبديل آن به امنيت و آرامش، انتظاري نيست. بناي چنين جامعهاي بر تربيت صحيح انسان استوار است. تربيت صحيح، زمينهاي لازم دارد که همان آرامش و اطمينان خاطر اعضاي جامعه است. به همين جهت، در جامعهاي که همه ابعادش بر اساس تعاليم و ارزشهاي اسلام اداره ميشود، زمينه شکوفايي تمام ابعاد کمالي انسان مهيا ميگردد.
گفته شد که در اسلام علاوه بر طرحها و برنامههاي کلان دولتي و حکومتي، افراد نيز بايد فعال باشند تا به رشد و کمال لازم برسند. وجود هيچکدام نبايد بهانهاي براي عدم حضور ديگري باشد. نوع سومي از فعاليتهاي اجتماعي که قابل تصوير است و خوشبختانه در جوامع ديني ما از سالها قبل نيز در حال اجراست، اين است که برخي افراد جامعه در قالب گروهها و هيئتهاي غيردولتي دور هم جمع شوند و براي رسيدگي به نيازمندان جامعه، مانند ايتام، فقرا، خانوادههاي بيسرپرست، جوانان در حال ازدواج، دانشآموزان و دانشجويان در حال تحصيل و...، اقدامات اجتماعي انجام دهند.(1) اين نوع کمکرسانيها هم بخشي از فعاليتهايي است که در کنار دو نوع فعاليت گفتهشده قبلي، مورد نظر اسلام است.
سيره رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و اهلبيت(عليهم السلام) نيز چنين بود. آن بزرگواران حتي در زمان بسط يد و به عهده داشتن تصدي امور حکومتي، با اينکه يکي از وظايف حکومتيشان را رسيدگي به امور محرومان جامعه ميدانستند و به آن اقدام ميکردند، باز هم از
1. نظير اين تشکيلات غيردولتي، مانند هيئات مذهبي و انجمنهاي حمايتي و خيريه، از قديم در بلاد اسلامي، بهخصوص ايران، بين متدينين رواج داشته است. آيتالله شيخ مرتضي حائري(رحمه الله) تشکيلاتي را به راه انداخته بودند تا به امور ايتام و جوانان جوياي کار و در حال ازدواج و ديگر نيازمندان جامعه مدد رسانند.
فعاليتهاي مددرساني و کمکهاي فردي خود به نيازمندان جامعه پرهيز نداشتند، بلکه مشوق آن نيز بودند.(1)
تعبير امام زينالعابدين(عليه السلام) اين است که: نُطَهِّرَهَا بِإِخْرَاجِ الزَّكَوَاتِ...؛ به ما توفيق ده تا اموالمان را با اداي وظايف مالي و دستگيري از نيازمندان تطهير کنيم. خداوند در قرآن کريم، مرتبهاي بالاتر از اين را مطرح کرده است. خداوند به پيامبرش ميفرمايد: با اخراج اموال و کمک به فقرا و نيازمندان، جان آنها را پاك كن؛ يعني قبل از پرداخت حقوق واجبي که به اموال ما تعلق گرفته، جان و مالمان آلوده است: خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيم.(2)
راه تطهير و نجات خود و اموالمان از اين آلودگي، انجام اين تكاليف مالي و پرداخت حقوق کساني است که خداوند در اموالمان، حقوقي براي آنها مقرر فرموده
1. زندگي پرافتخار رسول خدا(صلى الله عليه وآله) حتي قبل از بعثت و زندگي اهلبيت(عليهم السلام)، گواه روشني بر اين ادعاست. حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) زماني که در کوفه امر ولايت و سرپرستي امت و جامعه اسلامي را بر عهده داشتند، علاوه بر قانونگذاريهاي حکومتي به نفع محرومان و اجراي آن بهدست خويش يا عوامل حکومتي، خود نيز شب و روز به فکر نيازمندان بود و بهصورت ناشناس يا شناختهشده از آنها دستگيري ميکرد. در کتابهاي تاريخي متعدد نقل شده است که پس از شهادت ائمه معصومين(عليهم السلام) و هنگام کفن و دفن آن بزرگواران، فرزندان و ياران و اصحاب، علامتهايي را روي کتف و کنار گردن مبارکشان مشاهده ميکردند. وقتي علت را از امام(عليه السلام) جويا ميشدند، پاسخ ميشنيدند که اين علايم اثر بهجايمانده از انبان نان و غذايي است که پدرم در نيمههاي شب براي نيازمندان حمل ميکردند. درباره برخي معصومان(عليهم السلام) نقل شده است که در طول عمر شريفشان چندين مرتبه تمام اموال خود را بين فقرا تقسيم ميکردند. اينگونه اقدامات نوعي فعاليتهاي فردي است که آن بزرگواران براي رضاي خدا و تقرب نزد حضرت حق انجام ميدادند و ديگران را نيز به آن توصيه ميکردند.
2. توبه (9)، 103.
است. در تعبيري ديگر ميفرمايد كه انسان، خود به نيکي و احسان راه نمييابد و انسان خوبي نميشود تا آنچه را به آن دل بسته و محبوب اوست، به ديگران ببخشد: لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون.(1)
دستورهاي دين مبين اسلام تنها براي جلوگيري از شورش و بلواي اجتماعي عليه حاکمان يا گذران بهتر زندگي دنيوي نيست. رشد معنوي افراد جامعه، براي اسلام بيش از امور ديگر اهميت دارد. اگر اين هدف متعالي محقق شود، مشكلات اجتماعي حل ميشود و نابسامانيها سامان مييابد. حقوق فقرا و نيازمندان تأمين ميشود. آرامش و رضايت خاطر به همه افراد، خانوادهها و جامعه برميگردد. در سايه چنين آرامشي، حاکمان نيز بهتر حکومت خواهند کرد و گرفتار شورشها و درگيريها نخواهند بود. همه اين امور در اسلام در درجه دوم اهميت قرار دارد؛ چون در اسلام آنچه اصالت دارد و اهميتش از بقيه امور بيشتر است، روح انسان و زندگي اخروي اوست. بنابراين، تمام تلاش افراد و حکومت در جامعه اسلامي، فراهم کردن زمينه براي آن است که افراد به وظايف اسلاميشان عمل كنند.
دولت و حکومت موفق و مورد نظر اسلام، حکومتي است که داراي دو ويژگي مهم باشد: اولاً درد دين داشته باشد. ثانياً مردمي و دردمند باشد. همه ما مسلمانان، موظف به برقراري چنين حکومتي هستيم. البته در کنار چنين حکومتي، مسلمانان بايد براي تقرب اليالله و رشد معنوي همچنان به وظايف فردي خود در قبال محرومان جامعه، عمل و به آنها کمک کنند.
1. آل عمران (3)، 92.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org