قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

 

جلــسه هشتم

 

 

 

 

ثُمَّ فَضَّلَ لَيْلَةً وَاحِدَةً مِنْ لَيَالِيهِ عَلَي لَيَالِي أَلْفِ شَهْرٍ وَسَمَّاهَا لَيْلَةَ الْقَدْرِ، تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ، دَائِمُ الْبَرَكَةِ إِلَي طُلُوعِ الْفَجْرِ عَلَي مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ بِمَا أَحْكَمَ مِنْ قَضَائِه؛ آنگاه يک شب از شب‌هاي اين ماه را بر شب‌هاي هزار ماه برتري داده است و آن شب باعظمت را «شب قدر» نام نهاد. فرشتگان و روح در اين شب به امر پروردگارشان نازل مي‌شوند. در آن شب تا طلوع فجر، سلام و درود فرشتگان و برکات دائم و ماندگار الهي بر هر بنده‌اي از بندگان که خداوند بر ‌اساس قضا و قدر خود اراده کند، مقرر خواهد شد.

اهميت ليلة‌‌القدر

از ويژگي‌هايي که امام سجاد(عليه السلام) براي ماه مبارک رمضان بيان فرمودند، وجود «ليلة‌‌القدر» در آن است. شبي که بافضيلت‌تر از هزار ماه است: ثُمَّ فَضَّلَ لَيْلَةً وَاحِدَةً مِنْ لَيَالِيهِ عَلَي لَيَالِي أَلْفِ شَهْرٍ وَسَمَّاهَا لَيْلَةَ الْقَدْرِ. آن‌گاه براي بيان عظمت آن شب بزرگ، اين آيه شريفه را تلاوت مي‌فرمايند: تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ.(1)

مناسب است چند مطلب مهم درباره ليلة‌القدر بيان شود:

1. ليلةالقدر به چه معناست؟ شب قدر يعني چه؟ بعضي از مفسران «قدر» را به معناي شرف، منزلت و عظمت مي‌دانند. در محاورات فارسي‌زبانان، در مقام بيان


1. قدر (97)، 4.

ارزش و منزلت افراد، اين کاربرد معمول است. گروه ديگر از مفسران با استفاده از رواياتي كه در باب ويژگي‌هاي شب قدر نقل شده است، معتقدند، «قدر» مصدر و به معناي تقدير(1) و به همان معنايي است که در قضا و قدر گفته مي‌شود. ناميدن شب قدر به اين نام، شايد به اين دليل است که به استناد روايات بسياري که از رسول خدا و اهل‌بيت(عليهم السلام) گزارش شده است، خداوند متعال در اين شب تقديرات بندگانش را براي يک سال تعيين مي‌کند.(2)

2. اينکه شب قدر بهتر از هزار ماه است، يعني چه؟ به استناد رواياتي از ائمه اطهار(عليهم السلام)، افضل ‌بودن شب قدر از هزار ماه يا بيش از هشتاد سال، به اين دليل است كه عباداتي كه در اين شب انجام مي‌گيرد از عبادت هزار ماه افضل است: قرائت قرآن، نماز، مناجات، صدقه، دعا به خود و ديگران و ديگر عباداتي که در اين ماه انجام مي‌گيرد مثل آن است كه در هزار ماه يا بيش از هشتاد سال، هر شب انجام شود.


1. قدر، مصدر ثلاثي مجرد «قَدَرَ»، «يَقْدِرُ»، «قَدْرا» و تقدير، مثل ثلاثي مزيد از باب تفعيل «قَدَّرَ»، «يُقَدِّرُ»، «تَقديرا» است.

2. درباره تقسيم روزي و تعيين همه مقدرات سال در شب قدر روايات بسياري وجود دارد؛ از باب نمونه تنها به يک مورد اشاره مي‌کنيم: زُرَارَةَ وَمُحَمَّدِ‌ بن‌ مُسْلِمٍ عَنْ حُمْرَانَ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا جَعْفَر(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَة»: قَالَ: «نَعَمْ لَيْلَةُ الْقَدْرِ وَهِيَ فِي كُلِّ سَنَةٍ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فِي الْعَشْرِ الْأَوَاخِرِ فَلَمْ يُنْزَلِ الْقُرْآنُ إلاَّ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: «فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيم» قَال(عليه السلام): يُقَدَّرُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَكُونُ فِي تِلْكَ السَّنَةِ إِلَى مِثْلِهَا مِنْ قَابِلٍ خَيْرٍ وَشَرٍّ وَطَاعَةٍ وَمَعْصِيَةٍ وَمَوْلُودٍ وَأَجَلٍ أَوْ رِزْقٍ. فَمَا قُدِّرَ فِي تِلْكَ السَّنَةِ وَقُضِيَ فَهُوَ الْمَحْتُومُ وَلِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فِيهِ الْمَشِيئَةُ. قَالَ: قُلْتُ: «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر» أَيُّ شَيْ‏ءٍ عُنِيَ بِذَلِكَ؟ فَقَال(عليه السلام): الْعَمَلُ الصَّالِحُ فِيهَا مِنَ الصله وَالزَّكَاةِ وَأَنْوَاعِ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنَ الْعَمَلِ فِي أَلْفِ شَهْرٍ لَيْسَ فِيهَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ وَلَوْ لَا مَا يُضَاعِفُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَي لِلْمُؤْمِنِينَ مَا بَلَغُوا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُضَاعِفُ لَهُمُ الْحَسَنَاتِ بِحُبِّنَا» (ابي‌جعفر محمدبن‌يعقوب‌بن‌اسحاق الکليني الرازي، اصول كافي، ج4، ص158).

به همين دليل، وجود اين شب در واقع امتياز و توفيقي است که خداوند متعال به پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و مسلمان‌ها عنايت فرموده است تا از مزايا و فضايلش بهره‌مند شوند. البته عنايات الهي به ايشان و مسلمانان منحصر به شب قدر نيست و خداوند مناسبت‌‌هاي مکاني و زماني متعددي در طول سال در نظر گرفته است تا به‌واسطه آن، مسلمانان و مؤمنان از فضل و رحمت الهي بهره‌مند شوند.

3. شب قدر کدام شب از شب‌هاي سال است؟ همه علماي اسلام تقريباً به‌اتفاق معتقدند که شب قدر در ماه مبارک رمضان واقع شده است. آيات قرآن نيز شاهد صحت اين قول است. خداوند در سوره مبارکه بقره، نزول قرآن را در ماه رمضان دانسته است(1) و در سوره قدر مي‌فرمايد: «ما قرآن را در شب قدر نازل کرديم».(2) اما در اينکه کدام شب از شب‌هاي ماه مبارک رمضان شب قدر است، اقوال مختلفي وجود دارد. علماي شيعه تقريباً بر اين قول متّفق‌اند كه شب قدر يکي از سه شب نوزدهم، بيست‌ويكم و بيست‌وسوم است. برخي از آنها شب بيست‌ويكم و بيست‌وسوم و در بعضي روايات هم صريحاً به شب بيست‌وسوم اهميت بيشتري داده‏ شده است. شايد بهترين راه جمع بين اقوال و روايات، اين نوع روايات باشد که فرمودند: فَإِذَا كَانَتْ لَيْلَةُ ثَلَاثٍ وَعِشْرِينَ «فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيم»... .(3) مضمون اين


1. شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ... (بقره، 185).

2. إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ (قدر، 1).

3. السَّيِّدُ عَلِيُّ‌ بن‌ طَاوُس فِي كِتَابِ عَمَلِ شَهْرِ رَمَضَانَ الْمُسَمَّي بِالْمِضْمَار، عَنْ كِتَابِ الصِّيَامِ لِعَلِيِّ‌ بن ‌فَضَّالٍ بِإِسْنَادِهِ إِلَي عَبْدِ اللَّهِ‌ بن ‌سِنَان قَالَ: «سَأَلْتُه(عليه السلام) عَنِ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ. فَقَال(عليه السلام): مَا عِنْدِي فِيهِ شَيْ‏ءٌ وَلَكِنْ إِذَا كَانَتْ لَيْلَةُ تِسْعَ عَشْرَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ قُسِمَ فِيهَا الْأَرْزَاقُ وَكُتِبَ فِيهَا الْآجَالُ وَخَرَجَ مِنْهَا صِكَاكُ الْحَاجِّ وَاطَّلَعَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَي عِبَادِهِ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ إلاَّ شَارِبَ مُسْكِرٍ فَإِذَا كَانَتْ لَيْلَةُ ثَلَاثٍ وَعِشْرِينَ «فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيم» ثُمَّ يَنْتَهِي ذَلِكَ وَيُفْضَي. قَالَ: قُلْتُ: إِلَي مَنْ؟ قَال(عليه السلام): إِلَي صَاحِبِكُمْ وَلَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَعْلَم» (محمدباقر مجلسي، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج94، ص22؛ ميرزاحسين‌بن‌محمدتقي النوري الطبرسي، مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل، ج7، ص470). همچنين در جلد چهارم کتاب شريف کافي در باب «تعيين ليلة‌القدر» روايات بسياري گزارش شده است.

روايات آن است که در اين شب‌هاي مهم، مقدرات بندگان الهي در بخش‌هاي مختلف نظير رزق‌وروزي، حج بيت‌الله‌الحرام، مرگ و حيات و... تعيين مي‌شود؛ به اين صورت که ابتدا در شب نوزدهم اين مقدرات تعيين مي‌شود. سپس در شب بيست‌و‌يكم آنچه در شب نوزدهم مقدر شده است، تأكيد و قطعي‌تر مي‌شود و بالاخره شب بيست‌وسوم، شب امضاي نهايي و قضاي الهي است. بنابراين هر سه شب جزو شب‌هاي قدر است، اما تقديرات در اين سه شب به‌گونه‌اي متفاوت است.

قول ضعيفي نيز از برخي نقل شده که شب قدرْ نيمه شعبان است.

4. شب قدر داراي چه ويژگي و خصوصيتي است که باعث شده خداوند متعال اين برتري و فضيلت را براي آن در نظر بگيرد؟

شايد مهم‌ترين ويژگي‏ شب قدر، نزول ملائکه و روح براي انجام مهم‌ترين مأموريت‌هاي الهي است.(1) گو اينکه بعضي مفسران معتقدند «روح»، همان روح‌الامين و جبرئيل است، اما بر ‌اساس روايات متعددي که در منابع روايي شيعي نقل شده است، ائمه معصوم(عليهم السلام) «روح» را موجودي برتر از ملائکه(2) و بزرگ‌تر از جبرئيل(3)


1. تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ (قدر، 4).

2. عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّه(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: «وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي؟» قَال(عليه السلام): خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَمِيكَائِيلَ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّه(صلى الله عليه وآله) وَهُوَ مَعَ الْائمه(عليهم السلام) وَهُوَ مِنَ الْمَلَكُوت» (ابي‌جعفر محمدبن‌يعقوب‌بن‌اسحاق الکليني الرازي، اصول کافي، ج1، ص273؛ محمدباقر مجلسي، بحار الانوار لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج18، ص265).

3. عَنْ أَبِي بَصِير قَالَ: «حَجَجْنَا مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّه(عليه السلام) فِي السَّنَةِ الَّتِي وُلِدَ فِيهَا ابْنُهُ مُوسَي(عليه السلام) ... قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، الرُّوحُ لَيْسَ هُوَ جَبْرَئِيلَ؟ قَال(عليه السلام): الرُّوحُ هُوَ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ إِنَّ جَبْرَئِيلَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَإِنَّ الرُّوحَ هُوَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَلَيْسَ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَي: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوح»؟» (ابي‌جعفر محمدبن‌يعقوب‌بن‌اسحاق الکليني الرازي، اصول کافي، ج1، ص385؛ محمدباقر مجلسي، بحار الانوار لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج25، ص42).

دانسته‌اند. مقصود از نزول ملائکه به همراه روح، ظاهراً همه ملائکه يا بخش اعظم آنهاست.

ملائکه به دسته‌هايي گوناگون تقسيم مي‌شوند، اما در بعضي نقل‌ها همه ملائکه به دو دسته بزرگ تقسيم مي‌شوند: گروهي از آنها که به نام «عالين» و «مهيمنون» معروف هستند. اين گروه، موجوداتي عالي‌رتبه و ممتازند که در وجود حق تعالي مستغرق‌اند و به هيچ‌چيز ديگر توجهي ندارند. در مسئله سجده بر حضرت آدم(عليه السلام)، اين گروه از ملائکه، بر‌اثر توجه تام به پروردگار از سجده ‌کردن مستثنا بوده‌اند. آيه شريفه: أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِين(1) درباره همين گروه


1. ص (38)، 75؛ وقيل إن العالين صنف من الملائكة يقال لهم المهيمون مستغرقون بملاحظة جمال الله تعالي وجلاله لا يعلم أحدهم أن الله تعالي خلق غيره لم يؤمروا بالسجود لآدم عليه السلام أو هم ملائكة السماء كلهم ولم يؤمروا بالسجود وإنما المؤمور ملائكة الأرض فالمعني أتركت السجود استكباراً أم تركته لكونك ممن لم يؤمر به ولا يخفي ما فيه ((محمدباقر مجلسي، بحار الانوار لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج11، ص142).

است؛ يعني: آيا تو از روي استكبار سجده نكردي يا تو از ملائکه «عالين» بودي كه مأمور به سجده نبودند؟ گاه از اين گروه به ملائکه عرش يا ملائکه آسمان‌ها نام مي‌برند. گروه ديگر ملائکه‌اي هستند که مأمور بودند به آدم سجده كنند. به اين دسته ملائکه زمين نيز گفته مي‌شود.(1)

بنابراين شايد مقصود از ملائکه‌اي که شب قدر همراه روح نازل مي‌شوند تنها ملائکه دسته دوم است. اما ملائکه دسته نخست يا عالين از دسته‌اي نيستند كه شب قدر نازل مي‌شوند؛ بلکه نازل‌شوندگان شب قدر گروهي از فرشتگان‌اند كه مأموريت‌هاي اجرايي دارند.

5. آيا نزول ملائکه در شب قدر دائم است يا تنها يک ‌بار و آن هم هنگام نزول حقيقت قرآن بر قلب پيامبر(صلى الله عليه وآله) بوده ‌است؟

بعضي از علماي اهل سنت معتقدند که چون نزول ملائکه براي نازل ‌كردن قرآن بوده است، همه ملائكه با روح، تنها بک بار بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل شدند و ديگر ادامه نداشته است و ندارد؛ و درواقع، افضل ‌بودن عبادات در شب قدر به جهت يادبود آن شب بزرگ الهي است؛ مانند ميلاد پيامبر(صلى الله عليه وآله) که فقط يک ‌بار اتفاق افتاد؛ اما تفضل‌ الهي به ميمنت آن اتفاق مبارک همچنان ادامه دارد.

اما اين ديدگاه نه با ظاهر آيات قرآن مطابقت دارد و نه با رواياتي كه در اين زمينه وارد شده است. در قرآن، نزول قرآن در شب قدر، با فعل ماضي بيان شده است: إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْر؛ يعني قرآن را در شب قدر نازل كرديم؛ آن هم يك


1. ص (38)، 75.

‌بار بود و تمام شد، اما مسئله نزول ملائکه با فعل مضارع، که دلالت بر استمرار دارد، بيان شده است: تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوح؛ يعني نزول ملائکه در شبي که بيش از هزار ماه فضيلت دارد، همچنان ادامه دارد.

به همين دليل، اكثريت قريب به اتفاق علماي اهل تسنن و همه علما و محدثين شيعه معتقدند كه شب قدر با ويژگي‌هايي که دارد، هر سال در ماه مبارک رمضان، تكرار مي‌شود. در هر ماه رمضان شبي هست كه خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ است و ملائكه در آن‌وقت نازل مي‌شوند.

ضرورت حضور مستمر امام و حجت الهي در عالم

در اينجا پرسشي مطرح مي‌شود و آن اينکه پس از آنکه قرآن نازل شد و ملائکه مأموريت خويش را در انزال قرآن بر قلب پيامبر(صلى الله عليه وآله) به انجام رساندند، اولاً، استمرار نزول آنها در هر سال براي چيست؟ هزاران‌هزار ملائکه در شب قدر به چه منظوري نازل مي‌شوند؟ ثانياً، محل نزول ملائکه کجاست و آنها بر چه كسي نازل مي‌شوند؟

خوب است درباره اين مطلب محکمي که از قرآن فهميده مي‌شود و اکثريت قريب به اتفاق علماي اهل تسنن نيز بر آن متّفق‌القول‌اند، سؤال شود که ملائکه در شب قدر بر چه‌کسي نازل مي‌شوند و حامل چه پيامي هستند؟

روشن است افراد عادي ادعا ندارند که نزول ملائكه را در شب قدر درک مي‌کنند؛ در حالي ‌که قرآن مدعي است هر ‌سال، در شب قدر اين واقعه رخ مي‌دهد.‌ پس ملائکه بر چه‌ کسي نازل مي‌شوند؟ در روايات ما از قول ائمه معصوم(عليهم السلام) نقل شده که آن شخص بزرگواري که ملائکه در شب قدر بر وي فرود مي‌آيند کسي جز امام و حجت خدا(عليه السلام) در هر عصر و زماني نيست.(1)


1. السَّيِّدُ عَلِيُّ‌ بن ‌طَاوُوس فِي كِتَابِ عَمَلِ شَهْرِ رَمَضَانَ الْمُسَمَّي بِالْمِضْمَار، عَن كِتَابِ الصِّيَامِ لِعَلِيِّ‌ بن ‌فَضَّالٍ بِإِسْنَادِهِ إِلَي عَبْدِ اللَّهِ‌ بن ‌سِنَانٍ قَالَ: «سَأَلْتُه(عليه السلام) عَنِ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ. فَقَال(عليه السلام): مَا عِنْدِي فِيهِ شَيْ‏ءٌ وَلَكِنْ إِذَا كَانَتْ لَيْلَةُ تِسْعَ عَشْرَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ قُسِمَ فِيهَا الْأَرْزَاقُ وَكُتِبَ فِيهَا الْآجَالُ وَخَرَجَ مِنْهَا صِكَاكُ الْحَاجِّ وَاطَّلَعَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَي عِبَادِهِ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ إلاَّ شَارِبَ مُسْكِرٍ فَإِذَا كَانَتْ لَيْلَةُ ثَلَاثٍ وَعِشْرِينَ «فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيم» ثُمَّ يَنْتَهِي ذَلِكَ وَيُفْضَي. قَالَ: قُلْتُ: إِلَي مَنْ؟ قَال(عليه السلام): إِلَي صَاحِبِكُم(عليه السلام) وَلَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَعْلَم» (همان، ج94، ص22؛ ميرزاحسين‌بن‌محمدتقي النوري الطبرسي، مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل، ج7، ص470).

اولين کار ملائکه در شب قدر اين است که فوج‌فوج خدمت ايشان شرفياب شده، عرض سلام مي‌کنند: سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْر. پس از آنکه به اين شرف و منزلت رسيدند، از طرف خداوند، مقدرات همان سال، يعني اموري را که در شب بيست‌وسوم قطعيت يافته و به امضاي قطعي خداوند رسيده است، به ايشان تقديم مي‌کنند. فرموده‌اند: اگر اين اتفاق نيفتد امام، عالِم به امور نخواهد بود.(1) اخبار و روايات بسياري در منابع شيعي دراين‌باره گزارش شده که در حد استفاضه است.(2) بنابراين اولاً ملائکه بر امام زمان(عليه السلام) نازل مي‌شوند، ثانياً مقدرات سال را به ايشان تقديم مي‌کنند.

امام سجاد(عليه السلام) در ادامه دعا در تفسير اين آيه شريفه: سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ نيز به اين حقيقت اشاره مي‌کنند و مي‌فرمايند: عَلَي مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ بِمَا أَحْكَمَ مِنْ قَضَائِه؛ «ملائكه در شب قدر بر آن بنده‌اي که خدا خودش مي‌داند که کيست، نازل مي‌شوند».


1. ... قَالَ: «قُلْتُ: إِلَي مَنْ؟ قَال(عليه السلام): إِلَي صَاحِبِكُم(عليه السلام) وَلَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَعْلَم» (محمدباقر مجلسي، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج94، ص22؛ ميرزاحسين‌بن‌محمدتقي النوري الطبرسي، مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل، ج7، ص470).

2. ر.ک: به کتاب‌هاي روايي به‌خصوص کافي، بحار الانوار و ديگر منابع، ذيل عنوان «تعيين ليلة‌القدر»؛ همچنين کتب تفسيري ذيل آياتي که درباره ليلة‌القدر مباحثي مطرح شده است.

حضرت(عليه السلام) خود، امام چهارم و حجت خداست، اما نمي‌فرمايند بر من نازل مي‌شوند تا کساني شُبهه نکنند که پس، بر ديگران بعد از ايشان نازل نمي‌شوند. ايشان طوري فرمودند که دلالت دارد بر اينکه ملائکه در شب قدر بر هر امامي در هر عصري نازل مي‌شوند؛ يعني هميشه، در هر سال، كسي هست كه خداوند مي‏خواهد ملائكه در شب قدر بر او نازل شوند، امور و تقديراتي را كه از مرحله تقدير گذشته و به مرحله قضا، حتميت و امضا رسيده و محكم شده است ـ ‌‌طوري كه ديگر قابل تغيير نيست‌ ـ‌ را به امام عرضه ‏كنند: بِمَا أَحْكَمَ مِنْ قَضَائِه.

با توجه به آنچه درباره شب قدر گفته شد، ممکن است اين سؤال به ذهن بيايد که تکليف علم امام(عليه السلام) چه مي‌شود؟

ما معتقديم امام(عليه السلام)، عالم به مَا كَانَ وَمَا يَكُونُ وَمَا هُوَ كَائِن است؛(1) اما از سويي ديگر به شهادت برخي روايات در هر شب جمعه و يا هر زمان ديگر، بر علم امام(عليه السلام)


1. عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ قَالَ: «كُنَّا مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّه(عليه السلام) جَمَاعَةً مِنَ‏ الشِّيعَةِ فِي الْحِجْرِ. فَقَال(عليه السلام): عَلَيْنَا عَيْنٌ فَالْتَفَتْنَا يَمْنَةً وَيَسْرَةً فَلَمْ نَرَ أَحَداً. فَقُلْنَا: لَيْسَ عَلَيْنَا عَيْنٌ. فَقَال(عليه السلام): وَرَبِّ الْكَعْبَةِ وَرَبِّ الْبَنِيَّةِ، ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، لَوْ كُنْتُ بَيْنَ مُوسَي وَالْخَضِر لَأَخْبَرْتُهُمَا أَنِّي أَعْلَمُ مِنْهُمَا وَلَأَنْبَأْتُهُمَا بِمَا لَيْسَ فِي أَيْدِيهِمَا لِأَنَّ مُوسَي والْخَضِر(عليهما السلام) أُعْطِيَا عِلْمَ مَا كَانَ وَلَمْ يُعْطَيَا عِلْمَ مَا يَكُونُ وَمَا هُوَ كَائِنٌ حَتَّي تَقُومَ السَّاعَةُ وَقَدْ وَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّه(صلى الله عليه وآله) وِرَاثَة». همچنين از آن امام همام(عليه السلام) نقل شده است که فرمودند: «إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَأَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَأَعْلَمُ مَا كَانَ وَمَا يَكُونُ...» (ابي‌جعفر محمدبن‌يعقوب‌بن‌اسحاق الکليني الرازي، اصول کافي، ج1، ص261). در حديث معروف به «حديث نورانيت» اميرالمؤمنين(عليه السلام) در پاسخ به سؤالي که حضرت سلمان و اباذر(رحمهما الله) درباره معرفت به مقام شامخ حضرتش داشتند، فرمودند: «...يَا سَلْمَان وَيَا جُنْدَبُ! وَصَارَ مُحَمَّدٌ نَبِيّاً مُرْسَلًا وَصِرْتُ أَنَا صَاحِبَ أَمْرِ النَّبِي(صلى الله عليه وآله) قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: «يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِه» وَهُوَ رُوحُ اللَّهِ لَا يُعْطِيهِ وَلَا يُلْقِي هَذَا الرُّوحَ إلاَّ عَلَي مَلَكٍ مُقَرَّبٍ أَوْ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ أَوْ وَصِيٍّ مُنْتَجَبٍ فَمَنْ أَعْطَاهُ اللَّهُ هَذَا الرُّوحَ فَقَدْ أَبَانَهُ مِنَ النَّاسِ وَفَوَّضَ إِلَيْهِ الْقُدْرَةَ وَأَحْيَا الْمَوْتَي وَعَلِمَ بِمَا كَانَ وَمَا يَكُونُ وَسَارَ مِنَ الْمَشْرِقِ إِلَي الْمَغْرِبِ وَمِنَ الْمَغْرِبِ إِلَي الْمَشْرِقِ فِي لَحْظَةِ عَيْنٍ وَعَلِمَ مَا فِي الضَّمَائِرِ وَالْقُلُوبِ وَعَلِمَ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ. يَا سَلْمَانُ وَيَا جُنْدَبُ! وَصَارَ مُحَمَّد(صلى الله عليه وآله) الذِّكْرَ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا * رَسُولا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّه» إِنِّي أُعْطِيتُ عِلْمَ الْمَنَايَا وَالْبَلَايَا وَفَصْلَ الْخِطَابِ وَاسْتُودِعْتُ عِلْمَ الْقُرْآنِ وَمَا هُوَ كَائِنٌ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَة...» (محمدباقر مجلسي، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الطهار، ج26، ص5). در منابع روايي و کتب کلامي در باب علم امام(عليه السلام) روايات متعددي نقل شده است؛ حتي نقل شده است که بزرگواراني از اصحاب ائمه معصوم(عليهم السلام) مانند سلمان نيز به اموري غير عادي و علوم ماکان و مايکون عالم و آگاه بوده‌اند.

افزوده مي‌شود.(1) همچنين در مباحث پيشين گفته شد که مقدرات هر سال در شب قدر به امام(عليه السلام) عرضه مي‌شود. از سوي ديگر، بسيار اتفاق افتاده است که حضرات انبياي الهي و ائمه معصوم(عليهم السلام) در پاسخ به پرسشي اظهار بي‌اطلاعي مي‌کردند يا براي اطلاع از امري، کساني را مأمور به تحقيق و جست‌وجو مي‌کردند. همچنين براي رفع اين شبهه نيز گفته شد که حالات اين بزرگان طوري بود که هر وقت


1. ابي‌جعفر محمدبن‌يعقوب‌بن‌اسحاق الکليني الرازي، اصول کافي، ج1، ص253. بيان اين مطلب مناسب است که عالم ‌شدن به امور، در عوالم ديگر مانند اين عالم نيست؛ مثلاً ارايه علم گذشته و آينده توسط ملائکه يا ارايه مقدرات سال در شب قدر توسط ملائکه به امام زمان(عليه السلام)، مانند ارايه مطلبي در اين عالم نيست. البته اين نوع ارائه ‌کردن‌ها در اين عالم داراي اقتضائات خاص خود است؛ مثلاً بايد زماني صرف آن شود؛ از نوع علوم حصولي است؛ بنابراين براي اين‌گونه معارف و علوم ابزار و امکاناتي لازم است. اما درباره ملائکه و مقامي از امام(عليه السلام) که فراتر از اين عالم است، به اين امور نيازي نيست. آن عالم، ديگر تابع شرايط اين عالم نيست. آن شنيدن‏ها و ديدن‏ها به‌گونه‌اي است كه ديگر به زمان ‏يا مکان يا شرايط خاص مادي و دنيايي نياز ندارد و در لحظه كوتاهى اتفاق مي‌افتد. در همان لحظه و در آني، بسياري از امور و مطالب را مي‌توان شنيد و درک کرد. تقريباً شبيه داستان مرحوم كربلايى‌كاظم، که كل قرآن را در يك لحظه بسيار كوتاه فراگرفت، حافظ شد و خواند؛ بنابراين، بر ‌اساس ترتب عوالم وجود، هرکدام بر ‌اساس سعه وجودي، داراي اقتضائات خاص خود است و هيچ‌کدام تابع شرايط ديگري نيست.

مي‌خواستند و اراده مي‌کردند به مدد الهي به آن امر آگاه مي‌شدند، درحالي‌که آنها به همه امورْ عالِم بوده‌اند، پس جمع بين اين دو دسته از روايات و اين دو ادعا چگونه ممکن است؟

پاسخ اين شبهه را با اين روايت از امام حسن عسکري(عليه السلام) آغاز مي‌کنم که فرمودند: قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّهِ فَإِذَا شَاءَ شِئْنَا وَاللَّهُ يَقُولُ «وَما تَشاؤنَ إِلاّ أَنْ يَشاءَ اللّه»؛‏(1) «دل‌هاي ما ظرف مشيت خداست؛ پس هرگاه خداوند اراده کند و صلاح بداند در قلب ما نيز ظهور کرده، ما نيز خواهيم دانست. خداوند مي‌فرمايد: هيچ خواست و اراده‌اي نخواهيد داشت مگر آن وقت که خداوند اراده کند».

ائمه معصوم(عليهم السلام) چنان بودند و هستند که تمام وجود خود را به خدا سپرده، براي خود هيچ استقلالي در حيات و ممات قايل نيستند. کسي ‌که اين‌گونه باشد، ممکن نيست چيزي غير از خواسته و مراد خداوند را بخواهد و اراده کند؛ خواست و اراده او عيناً همان مراد خداوند است.(2)

روايت معروف قرب نوافل شاهد اين ادعاست. اين روايت، حديث قدسي است که راوي آن نبي مکرم اسلام(صلى الله عليه وآله) است. امام صادق(عليه السلام) از جد بزرگوارشان نقل مي‌کنند که ايشان فرمودند:


1. محمدباقر مجلسي، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج25، ص336 و ج52، ص50.

2. اين تعبير عجيبي که در کتاب شريف مصباح ‌الشريعة به امام صادق(عليه السلام) منسوب است، نشان از نهايت فنا و استغراق آن عزيزان در ذات حق‌تعالي دارد: حضرت درباره حالات کسي که مي‌خواهد حقيقتاً به خداوند متوکل باشد، چنين فرمودند: «... فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَكُونَ مُتَوَكِّلًا لَا مُتَعَلِّلاً، فَكَبِّرْ عَلَي رُوحِكَ خَمْسَ تَكْبِيرَاتٍ وَوَدِّعْ أَمَانِيَّكَ كُلَّهَا تَوْدِيعَ الْمَوْتِ لِلْحَيَاةِ، وَأَدْنَى حَدِّ التَّوَكُّلِ أَنْ لَا تُسَابِقَ مَقْدُورَكَ بِالْهمه وَلَا تُطَالِعَ مَقْسُومَكَ وَلَا تَسْتَشْرِفَ مَعْدُومَكَ فَيَنْتَقِضَ بِأَحَدِهَا عَقْدُ إِيمَانِكَ وَأَنْتَ لَا تَشْعُر» ( مصباح ‏الشريعة، ص165؛ ميرزاحسين‌بن‌محمدتقي النوري الطبرسي، مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل، ج11، ص218).

خداوند تبارک‌وتعالي مي‌فرمايند: ...هيچ‌چيز به اندازه انجام عبادات واجب، بنده‌ام را به من نزديک نمي‌کند. بي‌شک بنده‌ام با انجام نوافل آن‌قدر به من نزديک مي‌شود که محبوبم مي‌شود. وقتي دوستش داشته باشم گوش او خواهم شد که با آن مي‌شنود و چشمش خواهم شد که با آن مي‌بيند و زبانش خواهم شد که با آن حرف مي‌زند و دستانش خواهم شد که با آن فعاليت مي‌کند و کارهايش را انجام مي‌دهد. دراين‌حال اگر مرا صدا کند پاسخش را خواهم داد و اگر از من چيزي بخواهد به او خواهم داد و... .(1)

رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نمي‌‏فرمايند آن شخصي که با نوافل به خداوند تقرب مي‌جويد و به اين درجه عالي صعود مي‌کند، حتماً بايد امام معصوم باشد، بلکه هر انساني كه بداند رضايت و خشنودي خداوند، افزون بر واجبات، در مستحبات هم هست و بي‌درنگ در انجام آن بکوشد، به چنان مقام عظيمي خواهد رسيد؛ يعني خدا چشم و گوش او خواهد شد و اراده او، همان اراده خدا خواهد بود. انسان اگر به اين مقام بلند بار يابد، خداوند به جاي او تصميم مي‌گيرد و امور مختلفِ زندگي‌اش را سامان مي‌بخشد و کارهايش را انجام مي‌دهد. تصميم‌هاي او ديگر تصميم خودش نيست تا در آن اشتباهي رخ دهد! اما آيا هرکسي مي‌تواند از اين حيات جاويدان بهره‌مند


1. عَنْ حَمَّادِ‌ بن ‌بَشِيرٍ قَالَ: «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّه(عليه السلام) يَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهˆ: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِي وَمَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدٌ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ. فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ، كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَلِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَيَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا. إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَإِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَمَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَيْ‏ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي عَنْ مَوْتِ الْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَأَكْرَهُ مَسَاءَتَه» (ابي‌جعفر محمدبن‌يعقوب‌بن‌اسحاق الکليني الرازي، اصول کافي، ج2، ص352؛ محمدباقر مجلسي، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج72، ص155).

شود؟ البته اين گوي و اين ميدان! هر‌کس هوس آن را دارد راه باز است. هنيئاً له! اما صدافسوس که گرچه خيلي‌ها اين سودا را در سر دارند ولي از انبوه بندگان خدا، تنها جمع قليل و عده اندکي را ياراي وارد ‌شدن در اين ميدان سخت و صعب است. اين ميدان البته همت و شوق نبوي و اراده و عشق علوي(عليه السلام) مي‌خواهد. بايد اين‌گونه همه‌چيز را در اختيار خداوند نهاد تا چون عباس‌بن‌علي(عليه السلام) باب‌الحوائج شده، با دستِ نداشته، از بسياري کسان دستگيري کرد: وَيَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا.(1) اينجاست که انسان اراده‌اش اراده خدا مي‌شود و از خود هيچ اراده‌اي ندارد. تفسير يا تأويل آيه شريفه: وَمَا تَشَاءُونَ إِلا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِين(2) همين است؛ يعني خواست خدا در خواست اولياي خدا تبلور پيدا مي‌کند. آنها چيزي را كه خدا نمي‌خواهد، نمي‌خواهند؛ وقتي مي‌خواهند و اراده مي‌كنند كه خدا خواسته باشد.

بنابراين، امام(عليه السلام) همان وقتي كه خدا مصلحت مي‌داند و مي‏خواهد، به امورْ علم خواهند داشت و آن وقتي که مصلحت الهي اقتضا نمي‌كند و خداوند نمي‌خواهد، ايشان نيز نمي‌دانند و حتي اظهار مي‌كنند كه نمي‌دانم.

البته براي جمع بين اين ادعا و رواياتي كه مي‌گويند امامان(عليه السلام) «عالم بما كان و ما يكون و ما هو کائن» هستند و نيز رواياتي كه مي‌فرمايند هروقت بخواهند مي‌دانند، مي‌توان چنين گفت: علوم ائمه معصوم(عليهم السلام) به دو قسم تقسيم مي‌شود: بخشي از اين علوم از نوع علوم حاضر در ذهن و قلب، و بخشي ديگر، علوم مکنون است.(3)


1. آري بايد به مقام آقا و مولايمان حضرت اباالفضل‌العباس(عليه السلام) رسيد تا فحولي چون پير عارف و آيت حق سيد‌علي‌آقاي قاضي(رحمه الله)، پس از سال‌ها طي طريق و تحمل رنج و محنت فراوان، در حرم آن آقاي بي‌دست و باوفا، برايش فتح بابي شود. مزد زحمات چندين ساله‌اش به واسطه آن آقا به ايشان عنايت گردد.

2. تکوير (81)، 29.

3. مرحوم حاج‌شيخ‌عبدالكريم حائري(رحمه الله) درباره مسائل فقه و اصول، مثل و تعبيري داشتند که براي فهم مطلب در اين مسئله تا حدي به کار مي‌آيد. ايشان مى‌فرمودند: «علم دو جور است: علم تو‌جيبى و غيرحاضر و علم آماده و حاضر در ذهن. علم توجيبي آن است که وقتي از عالم مسئله‌اي سؤال مي‌کنند، مي‌گويد: نمي‌دانم، اما در يک کاغذ يا يک کتابي نوشته‌ام و در جيبم دارم؛ اما گاهي از او سؤالي مي‌پرسند و او فوراً و بي‌تأمل پاسخ مي‌دهد. در هر دو صورت او عالم است؛ اما نسبت به يک مسئله به‌صورت بالفعل و بي‌واسطه عالم است ولي نسبت به برخي ديگر با‌واسطه و توجيبي عالم است».

وقتي گفته مي‌شود آن بزرگواران، به همه امور گذشته، حال و آينده عالم هستند، مقصود توان بالاي آنها در تحمل آن علوم از جانب خداوند است. خداوند توان تحمل همه آن علوم را به آنان داده است، اما بالفعل بودن يا بالفعل نبودن علمشان، تابع مصالح الهي و خواست خداوند متعال است. در شرايطي که خداوند و مصلحت الهي اقتضا کند، امام(عليه السلام) نيز همان را مصلحت دانسته، اراده مي‌کند. در اين لحظه و همان آن، خداوند علمش را به ايشان افاضه مي‌کند. در شرايطي نيز مصلحت الهي اقتضاي دانستن فلان مطلب را ندارد و خداوند اراده نمي‌کند، ايشان نيز نمي‌خواهند و در آن مورد خاصْ علمي به ايشان افاضه نمي‌شود و به همين دليل اظهار بي‌اطلاعي مي‌کنند. درواقع وقتي مصلحت الهي اقتضا کند، امام(عليه السلام) نيز از خداوند خواهد خواست. وقتي بخواهد معلوم مي‌شود که خداوند اراده کرده است و به ايشان افاضه خواهد کرد؛ چون آنها از خودشان مشيتي ندارند، همه‌چيزشان را به خدا سپرده‌اند و او هم متكفل امور آنها شده است تا هر كاري را آنها مي‏بايست با اسباب عادي انجام دهند، خداوند بدون دخالت آن اسباب، برايشان انجام مي‌دهد! فرمود: قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّه؛ «دل‌هاي ما ظرف مشيت الهي است» و هرچه خدا بخواهد در دل ما ظهور پيدا مي‌کند و لاغير.

البته لازم به يادآوري است که آن بزرگواران، خود با اراده و اختيار کامل، با تحمل رنج و سختي‌ها و با مراقبه‌هاي شديد و طي مراحل، به اين مرتبه از کمال بار

يافته‌اند. بنابراين اين نوع تبعيت از اراده و مشيت الهي هيچ منافاتي با اختيار و اراده انسان نداشته، به‌هيچ‌روي جبر نيست. آنها با اختيار، خودشان را به خدا سپرده‌اند تا خدا هم ولايتشان را پذيرفته است. هرکس ديگر هم چنين انتخاب درستي داشته باشد خداوند ولايتش را بر ‌عهده خواهد گرفت.

به‌هرحال، از مهم‌ترين ويژگي‌هاي شب قدر اين است كه مقدرات سال، توسط ملائکه الهي و روح، بر امام زمانعجل الله تعالي فرجه الشريف عرضه مي‌شود.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org