قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

 

جلــسه بـيست‌و‌چـهارم

 

 

 

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَإِنْ مِلْنَا فِيهِ فَعَدِّلْنَا، وَإِنْ زُغْنَا فِيهِ فَقَوِّمْنَا، وَإِنِ اشْتَمَلَ عَلَينَا عَدُوُّكَ الشَّيطَانُ فَاسْتَنْقِذْنَا مِنْه؛ خداوندا، بر محمد و اهل‌بيتش درود فرست و اگر ما در ماه مبارک رمضان از مسير مستقيم متمايل شديم، ما را به راه راست برگردان، و اگر گرفتار انحرافي شديم، ما را بر طريق مستقيم، استوار ساز و اگر دشمن تو، شيطان رانده‌شده، به سراغ ما آمد و ما را احاطه كرد، ما را از دست او نجات بده.

توجه به نيازمندي ما به خداوند در همه ‌حال

غالب دعاهاي ما يا ناظر به گذشته است يا ناظر به آينده. بخشي از زندگي ما اموري است که بر ما گذشته است. اگر با کيفيت خوب گذشته و استمرار آن به نفع ماست، از خداوند، خواهان استمرار و تقويت آن هستيم، و اگر گذشته تيره و تاري داشته و احياناً به لغزشي آلوده بوده‌ايم، از خداوند طلب آمرزش و غفران و رفع تبعات و آثار آن را داريم. بسياري از دعاهاي ما نيز ناظر به آينده‌اي است که در پيش داريم. با نگاه به گذشته و يادآوري کمبودها و و نيز فرصت‌هاي ازدست‌رفته، توفيق انجام و تکميل كارهاي خيري را از خداوند طلب داريم که به انجام يا اتمام آن موفق نشده‌ايم.

در اين ميان، به همين زمان حال که مشغول انجام برخي امور هستيم، کمتر توجه داريم. انسان درهرحال، به کمک و ياري حضرت حق نياز دارد. وقتي ما مشغول انجام کاري هستيم، در همان وقت، محتاج مدد و ياري خداوند هستيم. اگر خوب

توجه داشته باشيم، خواهيم فهميد در هر قدمي كه از روي زمين برمي‏داريم، امكان به زمين نگذاشتن يا صحيح نگذاشتن آن هست. شايد يکي از اسرار اين دعاي شريف در سوره مبارکه حمد: اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ که در طول شبانه‌روز، بارها آن را تکرار مي‌کنيم، توجه دادن به همين مسئله مهم باشد. توجه به اينکه انسان هر آن، در معرض خطر و انحراف از مسير اصلي و درست است.

امام سجاد(عليه السلام) در اين فراز از دعا، ما را به اين مسئله مهم توجه داده‌اند که هميشه از خداوند، خواهان هدايت به‌سوي مقصد صحيح باشيم: وَإِنْ مِلْنَا فِيهِ فَعَدِّلْنَا، وَإِنْ زُغْنَا فِيهِ فَقَوِّمْنَا؛ «اگر ما در ماه مبارک رمضان از مسير مستقيم مايل شديم، ما را به راه راست برگردان و اگر گرفتار انحرافي شديم، ما را بر طريق مستقيم، استوار ساز».

«ميل» و «زيغ» که مقصود از آن، کج‌روي و انحراف از حق و مسير مستقيم است، از مفهوم قرآني «صِراط مستقيم» گرفته شده است. اين مفهوم بارها در قرآن به کار رفته است.(1) بر اساس آموزه‌هاي قرآن، مسير زندگي انسان بايد مستقيم و به دور از هر‌نوع انحراف باشد. البته انحرافاتي که به سراغ انسان مي‌آيد و او را گرفتار مي‌کند، گوناگون است. اين انحرافات، مانند انحراف از يک خط مستقيم، ابتدا چندان روشن و بارز نيست، اما هر‌چه زمان مي‌گذرد و زاويه بيشتر مي‌شود، ظهور و بروز بيشتري مي‌يابد. اين مورد هم از مواردي است که انسان بايد براي نجات از آن به خداوند


1. مفهوم صراط، صراط مستقيم، صراط سوي، و... در بسياري از آيات قرآن آمده است. مانند: اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (حمد، 6)؛ وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ (يس، 61)؛ إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (زخرف، 43)؛ قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لأقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ (اعراف، 16)؛ وَهَدَيْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (صافات، 118)؛ قُلْ كُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهْتَدَى (طه، 135)؛ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ (ص، 22).

پناه ببرد و خود را به او بسپارد. نشانه‌هاي راه درست و مستقيم را از او سراغ بگيرد و مهم‌تر آنکه توفيق حرکت در آن مسير مستقيم و درست را از او بخواهد.

نکته مهم و قابل توجه اين است که استجابت دعا، خود، داراي شرايط و اقسامي است. معناي دعا اين نيست که تنها جمله و يا عبارتي کوتاه يا طولاني را قرائت کنيم و سپس با خيالي آسوده، امورمان را به حال خود رها کنيم و انتظار اجابت داشته باشيم؛ به‌خصوص وقتي خواسته ما از خداوند، اموري باشد که تا آخر عمر، مستمر است و ادامه دارد. مثلاً حرکت در مسير درست و صراط مستقيم را تا آخر عمر از خداوند بخواهيم. در چنين مواردي، اگر چنين فکري داشته باشيم، اين کمال خود‌فريبي است؛ چرا‌که همه افعال خداوند متعال ازجمله استجابت دعا، در چارچوب سنت‏هاي خاص انجام مي‌شود. اگر خواسته ما در دعا جدي است و حقيقتاً از خداوند، حرکت در مسير مستقيم را خواهانيم، بايد تمام وجود ما نيز در همان راستا باشد، درست مانند کسي که در حال سوختن است و از ديگران ياري مي‌طلبد. چنين فردي با آنکه به کمک آنها يقين دارد، ولي خود منتظر آنها نمي‌ماند و تا آمدن کمک، به تلاش خود براي نجات يافتن از آتش ادامه مي‌دهد. اين تلاش مجدّانه هم‌زمان با کمک خواستن نشان مي‌دهد که او حقيقتاً در حال سوختن است. نشانه جدي بودن دعا و درخواست از خداوند، تلاش مجدّانه در همان راستا و توجه به امور و اسبابي است که خداوند در اختيارمان قرار داده است. مسير و صراط مستقيم الهي، داراي نشانه‌ها و علايمي است. براي حرکت در اين مسير و رسيدن به مقصد بايد به دقت به اين علايم توجه نمود و بر اساس راهنمايي‌ها و هدايت‌هاي آن به مسير ادامه داد تا از انحراف مصون ماند.

بي‌توجهي به اين علايم و نشانه‌ها و عدم دقت کافي در طي کردن درست مسير و سپس دعا و تقاضا از خداوند قابل قبول نيست. چنين اقدامي که خود، نشان از

جدي نبودن دعا و تقاضا از خداوند دارد، خلاف سنت الهي است و بيشتر به شوخي كردن با خدا و العياذبالله، استهزاي خدا شبيه است. كسي كه خودش را از پشت‌بام ساختمان هفت طبقه به پايين پرتاب کند و در‌عين‌حال بگويد: «خدايا، خودت من را نگه‌دار»، به اين واقعيت توجه ندارد که وقتي روي پشت بام ايستاده و از اين طريق، جانش حفظ شده است، به‌دست خداوند و با ياري سنن الهي بوده است. او به خيال خام خود مي‌پندارد که قبل از پرتاب شدن، خودش جان خود را حفظ کرده و خداوند دخالتي نداشته است. حال پس از پرتاب شدن، چون از او کاري ساخته نيست و مستأصل شده است، به سراغ خداوند مي‌رود و از او ياري مي‌جويد. اين امر، جهل نسبت به سنت‌هاي الهي است. خداوند در مقابل اين درخواست و دعا خواهد گفت که جاذبه زمين را براي همين امر مقرر داشتم. ايستادن روي پشت‌بام و نيز افتادن از بام و سقوط، هر دو بر‌اثر جاذبه خدادادي زمين است. وقتي به اين امور آگاهي داري، بايد از اين نيروي الهي، به‌جا و درست بهره ببري. اينکه خداوند به تقاضاي نجات اين شخص جواب مثبت دهد، داراي قوانين و مقررات متعددي مانند مقصر نبودن شخص در افتادن از بام، توکل و اعتماد به خداوند، جدي بودن درخواست و تقاضا و مصلحت الهي است. بنابراين، اجابت دعا در راستاي سنن الهي صورت مي‌گيرد. در تاريخ نقل شده است که حضرت موسي(عليه السلام) بيمار شد. ايشان در خلال مناجات در کوه طور از خداوند طلب شفا کرد. به ايشان امر شد تا نزد فلان طبيب برو و فلان دارو را که او تجويز مي‌کند، تهيه و استفاده کن تا من شفايت دهم. حضرت موسي(عليه السلام) از کوه طور بازگشت و آن دارو را خودش تهيه و استفاده كرد، اما شفا نيافت. عرضه داشت: خدايا، من آن دارو را استفاده كردم، ولي اثري نبخشيد. خطاب شد: ما به تو امر کرديم نزد فلان طبيب برو تا او اين دارو را تجويز كند و سپس از آن استفاده كن تا شفا يابي. ما شفاي تو را در دارويي قرار داديم که او تجويز و تهيه کند. يعني فلان طبيب و

دارويي که او تجويز و تهيه مي‌کند، همه از اسباب شفا دادن ماست. ما اين وسايط را سبب شفاي تو قرار داده‌ايم.

از آثار و برکات دعا، توجه دادن انسان به اين امور است که:

اولاً، انسان نه‌تنها به‌خاطر گذشته‌ها و آينده‌اش، بلکه براي حالِ فعلي و اشتغالات زمان حاضرش نيز نيازمند کمک و ياري خداوند است؛

ثانياً، انسان بايد به اسباب و عللي که خداوند براي تحقق امور عالم مقرر فرموده است، توجه داشته باشد؛

ثالثاً، هنگام استفاده از اسباب، باور داشته باشد كه همه اينها ابزاري بيش نيستند. همه‌چيز به‌دست قدرتمند و با‌کفايت الهي است: وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ؛(1) تأثير حقيقي فقط از اوست.

اين علل و اسباب مستقل در تأثير نيستند، بلکه او، خود، بنا به مصالحي، اين اسباب را وسيله انجام بعضي امور مقرر فرموده است. بنابراين، استفاده از اسباب و وسايط تنها وظيفه‌اي است كه طبق سنت‏هايي كه خدا در اين عالم قرار داده، و به‌خاطر مصالح بي‏شماري كه در اين كارهاست، بر عهده ماست.

البته روح همه اين امور، امتحان و ابتلايي است که خداوند آن را با زندگي دنيوي ما عجين کرده و زمينه آن را در کارهاي روزمره ما فراهم آورده است. مثلاً در چنين مواردي، بيمار، طبيب، داروساز و ديگر افراد در معرض امتحان الهي‌اند. همچنين در مواردي که هيچ اسبابي فراهم نيست و دست انسان از همه‌چيز کوتاه است، روشن مي‌شود که چه کساني به خداوند اميد و توکل داشته و توجه دارند که در هر صورت، کار در دست موجودي توانا و کاردان است و از طرق غيرعادي و غيرمعمول هم مي‌تواند مشکل انسان را حل کند. همچنين چه کساني با فقدان


1. شعراء (26)، 80.

اسباب ظاهري، از خداوند قطع اميد مي‌کنند و خود را مي‌بازند. همه اين امتحان‌ها و ابتلاها بر اساس مصالحي است که ما بايد از آن به‌عنوان بهترين فرصت بهره ببريم و با انجام وظايف و موفقيت در امتحانات، تكامل يابيم.

در هر صورت، ما بايد به اين امر مهم توجه داشته باشيم که هر آن، ممکن است گرفتار غفلت و اشتباه شويم و در دام شيطان بيفتيم. ممکن است دچار نسيان و فراموشي شويم، از مسير صراط مستقيم، منحرف شويم يا از مراحل بعدي حرکت باز ايستيم. به اين امر آگاه باشيم که آن‌قدر ضعيف و ناتوانيم که اگر عنايت الهي نباشد، حتي قدرت اداي کلماتي را نداريم که به زبان مي‌آوريم؛ به‌گونه‌اي‌که با گفتن يک کلمه، معلوم نيست قدرت اداي حروف و کلمات بعدي را داشته باشيم. نمي‌دانيم آيا سلامت جسمي، روحي و رواني ما ادامه خواهد داشت تا به حرف زدنمان ادامه دهيم يا نه؟ آيا کاري را که با نيت خالص و براي رضايت خداوند شروع کرده‌ايم، مي‌توانيم خالصاً لوجه‌الله ادامه دهيم يا شيطان، مانع خلوصمان مي‌شود و در نيتمان تصرف مي‌کند؟ آيا شيطان، ما را گرفتار ريا و سمعه نخواهد كرد؟ آيا نفس و شيطان، ما را گرفتار شرک و کفر نخواهند ساخت؟ اگر چنين شود و براي خداوند، شريکي قايل شويم، او هيچ عملي را از ما نخواهد پذيرفت و همه را به شريکش خواهد بخشيد؛ چرا‌که فرمود: أَنَا خَيرُ شَرِيك.(1) در هر کاري ممکن است انسان آغاز خوبي داشته باشد؛ يعني با شور و نشاط معنوي خاصي و با خلوص نيت آغاز کند، اما در درگيري با شيطان ببازد. وساوس و القائات شيطان در وي اثر کند، خلوصش کم شود و آرام‌آرام اساساً چيزي از خلوص در عملش نماند. شيطان ابتد با مشوب کردن قصد و نيتْ وارد مي‌شود. وقتي چنين شد، ديگر


1. ابي‌جعفر محمد‌بن‌يعقوب‌بن‌اسحاق الکليني الرازي، اصول كافي، ج2، ص295.

خلوص و پاکي از کار گرفته مي‌شود و ديگر از آن نشاط و شادابي معنوي، خبري نخواهد بود. آرام‌آرام همه اعمالش با مقاصد پست انجام مي‌گيرد و از اوج معنويت به حضيض هم‌نشيني با شيطان و شيطان‌صفتان سقوط خواهد کرد.

بنابراين، نمي‌توانيم در آغاز هر کاري بگوييم: «خدايا، من را تا آخر در صراط مستقيم حفظ كن». سپس خيالي آسوده داشته باشيم و احساس خطر نکنيم. اگر دعا و درخواستمان از خداوند، جدي و با در نظر گرفتن سنت الهي در دخالت دادن اسباب الهي باشد، بايد توجه داشته باشيم که هر آن، نيازمند کمک و ياري خداوند هستيم. براي تحفظ و سلامت ماندن، لحظه به لحظه، محتاج مدد خداونديم. رفتار اختياري انسان دو پآيه اساسي دارد که مبادي فعل اختياري انسان است: پآيه شناختي و پآيه ميل، گرايش، شوق و اموري از اين قبيل. يعني براي انجام يک کار صحيح، هم بايد بدانيم که چه بايد كرد و هم بايد بخواهيم. هم دانستن صحيح و هم خواستن درست و جدي لازم است. متأسفانه در هر دو نوع از مبادي، شيطان نفوذ، و انسان را وسوسه مي‌کند: يا شناخت ما را خدشه‌دار، و آلوده به شک ‌و ترديد مي‌کند، يا در گرايش‌ها و اميالمان دچار تزلزل و انحراف مي‌شويم. همه اين موارد در رفتارمان تأثير خواهد گذاشت.

به همين جهت، نياز انسان به خداوند، تنها براي جبران گذشته يا تأمين آينده نيست، بلکه هر لحظه، نيازمند ياري و مدد خداوند است؛ چرا‌که هر لحظه در معرض انحراف در شناخت‌ها و گرايش‌هاست.

در قرآن کريم، کلمه «زيغ» که مکرراً استعمال شده است،(1) به همين مسئله اشاره دارد و هر دو مورد، يعني کج‌انديشي و کج‌روي را شامل مي‌شود. فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغ


1. در بسياري از آيات شريفه قرآن، با استعمال اين کلمه و مشتقات آن، به انحراف فکري و گرايشي افراد و گروه‌ها اشاره شده است: لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالأنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌ (توبه، 117)؛ (نجم، 17)؛  (احزاب، 10)إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الأبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا؛ أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الأبْصَارُ (ص، 63)؛ وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ (صف، 5).

اللَّهُ قُلُوبَهُم؛(1) خداوند به طرق مختلف، گروه‌هايي از مردم را هدايت كرد، اما آنها خود دستِ ردّ به اين هدايت‌هاي الهي زدند و از مسير حق منحرف شدند و به اين انحرافشان ادامه دادند. درنتيجه، خداوند دل آنها را از صراط مستقيم، متمايل کرد و به انحراف کشاند. البته اين نوع انحراف‌ها بسيار شديد و خطرناک است. اگر افراد و گروه‌هايي، گرفتار آن شوند، کمتر اميدي به نجات آنها خواهد بود. سرّ چنين انحراف‌هايي آن است که از روي علم و آگاهي و تعمد است. چنين افراد و گروه‌هايي، خود‌دانسته، در مسير انحراف قرار مي‌گيرند و بر اشتباهشان پافشاري مي‌کنند. با اين فرايند لج‌بازي و عناد و پاي فشردن بر اعتقاد و حرف غلط، آرام‌آرام، قدرت تشخيص از آنها گرفته مي‌شود. اين عده، کار را به جايي مي‌رسانند که در چنين مواردي، خود خداوند متعال، با آن همه مهرباني و رحمت بي‏حد‌و‌حصري که نسبت به بندگانش دارد، بر آنها غضب مي‌کند و با مهر زدن بر قلب و جانشان، چراغ هدايت را در دلشان خاموش مي‌گرداند. به‌گونه‌اي‌که براي نجاتشان، از دست هيچ‌کس، کاري ساخته نيست:(2) خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيم.(3)


1. صف (61)، 5.

2. در برخي از آيات شريفه قرآن از لسان مبارک پيامبران الهي(عليهم السلام)، به اين حقيقت اشاره شده است که وقتي انسان از خداوند روي‌گردان شود، هيچ ياور و ناصري نخواهد داشت و تنها خواهد ماند: إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (آل عمران، 160)؛ وَيَا قَوْمِ مَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَفَلا تَذَكَّرُونَ (هود، 30)؛ قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ (هود، 63)؛ أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلا تَذَكَّرُونَ (جاثيه، 23).

3. بقره (2)، 7.

قرآن کريم به عاقبت بد و خطرناک افراد و گروه‌هايي اشاره دارد که بر‌اثر نافرماني و انحرافات عمدي و از روي علم و دانايي، مشمول غضب الهي شده‌اند و خداوند بر قلوب و جان‌هاشان مهر انحراف و کج‌روي زده است.(1) اين البته از سنن الهي است؛ چرا‌که بر اساس سنت الهي، وقتي انسان بر‌اثر اشتباه و لغزش، در سراشيبي سقوط قرار گرفت، با گوش دادن به فرمان مربيان فهميده، خبره و با‌تجربه، حرکتش را متعادل‌تر مي‌کند و با کنترل بيشتر و با سرعت کمتر ادامه مي‌دهد، به‌گونه‌اي‌که وقتي خطري پيش آيد، يا خودش متوجه مي‌شود و خود را نجات


1. در اين آيات گاه با تعبير «ختم» و گاه با تعبير «تبع» و گاه با تعبير «جعل غشاوه» آمده است که تقريباً همه همين مقصود را مي‌رسانند: خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (بقره، 7)؛ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُمْ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِهِ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ (انعام، 46)؛ أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلا تَذَكَّرُونَ (جاثيه، 23)؛ فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الأنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً (نساء ،155)؛ إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَهُمْ أَغْنِيَاءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (توبه، 93)؛ أُولَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (نحل، 108)؛ وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ حَتَّى إِذَا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قَالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَاذَا قَالَ آنِفًا أُولَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ (محمد، 16).

مي‌دهد، يا ديگران با مشاهده خطر، فرصت کافي براي نجات وي دارند. پس در هر صورت، براي چنين افراد و گروه‌هايي، اميد نجات از خطر‌هاي احتمالي وجود دارد. افراد و گروه‌هايي که بر‌اثر اشتباه يا از روي عمد، در چنين موقعيت‌هاي خطرناکي قرار مي‌گيرند و بي‌توجه به هشدارها و نهيب‌هاي ديگران، بر‌اثر بي‌تجربگي و ناپختگي، لحظه‌به‌لحظه، بر سرعتشان مي‌افزايند، به جايي خواهند رسيد که اساساً کنترل از دستشان خارج مي‌شود. به‌گونه‌اي‌که نه از دست خودشان و نه از دست کساني که ناظر سقوط آنهايند، کاري ساخته نيست. درنتيجه، با مغز به زمين مي‌خورند و از هستي ساقط مي‌گردند. اين قانون و سنت الهي هم در حرکت‌ها و رفتارهاي فيزيکي و ظاهري، و هم در سيرهاي فکري و معنوي، صادق و تخلف‌ناپذير است.

به‌ويژه در مورد کساني که دانسته و از روي علم و آگاهي و فقط بر‌اثر تبعيت از هواي نفس با دين خدا و مقدسات الهي درمي‌افتند و آن را به بازي و سخره مي‌گيرند، اين سنت الهي، بيش از ديگران، جاري است. در قرآن کريم به اين گروه از افراد چنين اشاره شده است: أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلا تَذَكَّرُون.(1)

در چنين مواردي، جز از خداوند، از دست هيچ‌کس کاري ساخته نيست. فقط اميد به عنايات الهي است که مي‌تواند حتي در چنين مواردي به داد انسان برسد و او را نجات دهد.

بنابراين، بايد به اين مسئله مهم توجه داشته باشيم که وقتي دعا مي‌کنيم و نجات از لغزش و انحراف را از خداوند خواهانيم، بايد قصدمان جدي و درخواستمان،


1. جاثيه (45)، 23.

واقعي باشد. جدي بودن قصد ما در اين دعا آن است که به سنت‌هاي الهي که درباره طي صراط مستقيم به روشي صحيح و منحرف نشدن از آن مقرر شده است، توجه داشته باشيم. در قرآن کريم، اين سنت‌ها و راه‌و‌روش درست پيمايش طريق مستقيم به‌خوبي بيان شده است. بايد با تلاش به اين حقايق دست يافت و از آن بهره برد. دعا کردن براي هدايت در طريق مستقيم بدون توجه به اين حقايق و بدون تلاش در دستيابي به اين طريق، بي‌فايده و دهن‌کجي به سنت‌ها و قوانين الهي است.

مثلاً قرآن کريم به صراحت بيان داشته است که طريق مستقيم، اطاعت از خداست و بس: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيم.(1)

پس از نشان دادن صراط مستقيم و تعيين کردن مصداق منحصر‌به‌فرد آن، به جزئيات اين راهنمايي نيز اشاره کرده و براي بقا و پايداري در اين مسير فرموده است: وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيم.(2)

به اين هم اکتفا نکرده است و باز مي‌فرمايد اگر در اين مسير با هم، اختلاف پيدا کرديد و با ياري گرفتن از عقل خود، يعني حجت باطني خداوند نيز راه به جايي نبرديد، براي رفع اختلافتان به خدا رو آوريد: وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّه.(3)

اين آيه شريفه نشان مي‌دهد که عقل، اين پيامبر و حجت باطني الهي، براي سعادتمند کردن انسان کافي نيست و انسان همچنان نيازمند ياري از‌طرف خداوند است.


1. يس (36)، 60ـ61.

2. آل عمران (3)، 101.

3. شوري (42)، 10.

تسليم در برابر حق؛ تنها راه نجات

بنابراين، اگر انسان براي پيدا کردن مسير حرکت و نجات خويش به سراغ خدا نرود، يا براي نجات خود از دشمنان خدا مدد جويد، شکي در گمراهي و هلاکتش نيست. در عالم هستي، فقط خداوند به‌عنوان مالک مطلق و صاحب‌اختيار همه، مجاز به تقنين قانون و تعيين خط سير حرکت براي انسان است. البته خداوند بنا به اقتضاي مصالح، برخي اولياي الهي را به‌عنوان خليفه و جانشين خود در تدبير امور، ازجمله تقنين و اجراي قوانين برگزيده است تا درست مطابق دستور‌هاي او و در چارچوبي که او تعيين مي‌کند، قانون وضع کنند و سرپرستي امور مردم را بر عهده گيرند.

به همين جهت، آنچه تحت نام علميه حقوق بشر يا قوانيني که در سطح بين‌الملل در جهان امروز مطرح مي‌شود، اعتباري ندارد؛ چرا‌که اولاً، حاصل فکر و تصميم‌گيري عده‌اي از انسان‌هاي کم‌اطلاعي است که هيچ بهره‌اي از معارف الهي و اديان آسماني نبرده‌اند؛ ثانياً، اين افراد، در عمل، گرفتار انواع معاصي و بي‌بندو‌باري‌هاي اخلاقي و رفتاري‌اند؛ ثالثاً، دست‌نشاندة جمعي از جهان‌خواران شيطان‌صفتي‌اند که هدف آنها جز استثمار و بهره‌کشي ظالمانه از تمام ملل جهان نيست. بهترين نشانه بي‌اعتباري اين قوانين، تضاد آشکار آنها با قوانين الهي است که نتيجه‌اش، تعطيلي احکام و اديان الهي است. در‌عين‌حال، آنها اين قوانين ناقص و ابتر را حتي بالاتر از قوانين الهي و متون مقدس الهي مي‌دانند. اين همه، حاصل جهالت در بُعد شناخت و عناد و لج‌بازي در بُعد عمل و رفتار است. بسياري از اين افراد و گروه‌ها جاهلند و بسياري نيز مي‌دانند، ولي در مقام عمل، بر‌اثر گناه و آلودگي به انواع مفاسد اخلاقي و رفتاري، نفسشان پذيراي حقايق نيست و در برابر آن صف‌آرايي مي‌کنند. درنتيجه، خداوند نور هدايت را از آنها برمي‌دارد و آنها را در باتلاق جهل و ضلالت تنها مي‌گذارد. اين افراد و گروه‌ها کساني هستند که با تبعيت از هواهاي نفساني و شيطان، به جنگ خداوند رفته، و به‌سختي دچار شکست

شده‌اند، به‌گونه‌اي‌که هيچ راه نجاتي براي آنها تصور نمي‌شود: بَلِ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَهْوَاءَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَمَنْ يَهْدِي مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِين.(1)

خداوند متعال خطاب به مؤمنان درباره منافقين مي‌فرمايد: شما چگونه مي‌توانيد منافقيني را که خداوند گمراهشان کرده است، هدايت کنيد و نجات دهيد؟ درباره آنها ترديد نکنيد. آنها در باطنشان، کافرند و خداوند آنها را گمراه و از راه راست خارج کرده است: فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا أَتُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلا.(2)

اين احکام الهي و گزارش‌هاي تکان‌دهنده‌اي که قرآن درباره برخي کفار و منافقين به ما مي‌هد، مخصوص فرد يا گروه خاصي نيست. همه اين موارد از سنن تخلف‌ناپذير الهي است که درباره هر شخص و گروهي که چنين باشد، صادق است. هر فرد يا گروهي که در برابر خداوند قد علم کند و مدعي شود، سرنوشتش جز اين نخواهد بود. در اين صورت، اگر بهترين مضامين دعاها را در مقدس‌‌ترين مکان‌ها و مهم‌ترين زمان‌ها بخواند و از خداوند درخواست هدايت و حرکت در صراط مستقيم کند، هيچ ثمري نخواهد داشت؛ چون خلاف سنت الهي است. سنت تخلف‌ناپذير الهي، در مقام شناخت، زانو زدن در برابر حکم عقل خداداده، وحي الهي و کلمات معصومين و اهل‌بيت(عليهم السلام) است که حاصل عقل کامل و سليم، و وحي الهي است، و در مقام عمل، بنده‏وار، تسليم بودن در برابر اين احکام.

خداوند متعال در قرآن با معرفي دين مقدس اسلام به اين نکته مهم اشاره دارد که فقط کساني را که کاملاً تسليم امر وي و پيامبرش باشند، مفتخر به نور هدايت مي‌کند. اگر از تسليم شدن در برابر خداوند و دين او سر باز زنند، گمراه مي‌شوند و


1. روم (30)، 29.

2. نساء (4)، 88.

گرفتار اعمالي زشت و ناپسند، مانند کفر به خدا و کشتار انبيا و مؤمنين خواهند شد که جز عاقبتي خطرناک در انتظارشان نخواهد بود: إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الإسْلامُ... * فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالأمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَاد.(1)

سپس در آيه‌اي ديگر، مخالفان حضرت ابراهيم(عليه السلام) را تنها سفيهان بي‌شخصيت و بي‌خرداني معرفي مي‌کند که به حکم عقل خويش پشت پا زدند و تسليم نفس خويش شدند. در مقابل، ابراهيم(عليه السلام)، بنده‌اي است کاملاً تسليم امر الهي: وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ * إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِين.(2)

بنابراين، تنها گروهي که تسليم امر الهي و پيامبران باطني و ظاهري خداوند باشند و به او تمسک جويند، قابل هدايت و حرکت در مسير صراط مستقيم خواهند بود: وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيم.(3)

تنها اين گروه مي‌توانند مضامين دعاي مأثور از اهل‌بيت(عليهم السلام) را بخوانند و هنگام قرائت قصد جدي داشته باشند. در چنين شرايطي اگر بگويد: وَإِنْ مِلْنَا فِيهِ فَعَدِّلْنَا وَإِنْ زُغْنَا فِيهِ فَقَوِّمْنَا يا اگر بخواند: رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا،(4) دعا، دعاي واقعي و قابل استجابت خواهد بود. چون همه شرايط استجابت فراهم است و هيچ مخالفتي نيز با سنن و قوانين الهي ندارد.

توجه داشته باشيم که ما به تبعيت از امام سجاد(عليه السلام)، در اين دعا‌ها از خداوند


1. آل عمران (3)، 19ـ20.

2. بقره (2)، 130ـ131.

3. آل عمران (3)، 101.

4. آل عمران (3)، 8.

مي‌خواهيم تا ما را از انحرافات حفظ كند. مقصود از اين تحفظ آن است که فکر و انديشه ما در مقام شناخت دچار ترديد و انحراف نشود و اراده و عزم ما در مقام عمل، سست و لرزان نگردد. از خداوند تقاضا مي‌کنيم تا هر‌جا كه سست شديم و در قدرت فكر، قدرت تصميم‏گيري و قدرت عمل، دچار ضعف شديم، ضعف ما را جبران كند. اگر بر‌اثر اشتباه‌هايي، خيال استقلال در برابر خداوند به سرمان زد و به غلط، خود را توانمند پنداشتيم، هيچ‌كاره بودن ما را به ما بفهماند. اين حقيقت را به ما بفهماند که اگر او نبود، هر آن، توفان هواي نفس و شيطان، ما را از هستي، ساقط مي‌کرد و به ديار نيستي مي‌فرستاد. به ما بفهماند که دشمن خستگي‌ناپذيرش يعني شيطان، دائماً مترصد فرصت است تا بر ما چيره، و بر انديشه و افکار و اراده ما سيطره و احاطه پيدا کند: وَإِنِ اشْتَمَلَ عَلَينَا عَدُوُّكَ الشَّيطَانُ فَاسْتَنْقِذْنَا مِنْه.

البته رفاقت شيطان با انسان‌ها هميشه يک‌سان نيست. گروهي از مردم دائماً قرين و همراه شيطانند. آنها کساني‌اند که از ياد خداوند محرومند: وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِين.(1)

وقتي انسان از ياد خدا روي گرداند و خود را از برکات آن محروم کند، خود خداوند، رفيقاني از شياطين براي وي مقرر مي‌فرمايد تا او و شياطين هميشه با هم مأنوس و همدم باشند. اين رفقا هر آنچه را از مظاهر دنيا در پيرامون اوست، برايش زينت مي‌دهند و قلبش را به آن مشغول مي‌دارند. عاقبت چنين انسان‌ها و اجنه‌اي جز خسران و شکست نخواهد بود: وَقَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ فَزَيَّنُوا لَهُمْ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَالإنْسِ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِين.(2)


1. زخرف (43)، 36.

2. فصلت (41)، 25.

وقتي چنين شد، طبيعي است که جز زندگي تلخ و ناگوار در دنيا و عذاب اليم و دائم در آخرت چيزي نصيب انسان نخواهد شد: وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكا.(1)

در مقابل، گروهي از انسان‌هاي مؤمن و با‌تقوا هستند که بر‌اثر مراقبت‌هاي دائم، وجود پاک و مطهر خويش را از هر نوع آلودگي به شياطين حفظ کرده‌اند و شياطين نيز به درون قلبشان راهي ندارند. در‌عين‌حال، شياطين آرام نمي‌شوند و هر از چند گاهي، گذرشان به آنها نيز مي‌افتد. قرآن در مقام ستايش اين عده از پارسايان مي‌فرمايد: هر‌گاه شياطين دوره‌گرد به آنها نزديک مي‌شوند و از کنارشان مي‌گذرند و تماس اندکي با آنها برقرار مي‌کنند، آنها به ياد خدا مي‌افتند تا به مدد الهي، پاکي و طهارت خويش را همچنان محفوظ دارند و به وساوس شيطاني آلوده نگردند: إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُون.(2)

خداوند متعال به‌خاطر مراقبت شديدي که اين گروه از انسان‌هاي با‌تقوا دارند و با ياد خدا درصدد نجات دادن خويش هستند، از همان لحظه، به برکت ياد خدا، بصيرت و بينايي فوق‌العاده‌اي به آنها عنايت مي‌کند تا چراغ راهشان باشد و از لغزش‌ها مصونشان بدارد.

چه نيکو و پسنديده است که انسان روحيه متذکر شدن به ياد خدا و پناه بردن به او هنگام احساس خطر را در خود زنده کند. اگر چنين شد، آن وقت به اين دستور قرآني به‌راحتي عمل خواهد کرد که: وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيم.(3)


1. طه (20)، 124.

2. اعراف (7)، 201.

3. اعراف (7)، 200.

هنگام حمله شيطان و القا و وسوسه او،‏ جز پناه بردن به خداوند راه چاره‌اي نيست. کيد و وسوسه شيطان فقط در مقابل خداوند، حقير و ضعيف است. اگر ياري خداوند نباشد، با‌اراده‌ترين و سرسخت‌ترين انسان‌ها نيز گاه در برابر کيد و مکر شيطان تسليم خواهند شد. اگر اين روحيه در انسان ايجاد شود، آن‌گاه به‌راحتي در مواقع احساس خطر چنين از خداوند تقاضاي کمک خواهد کرد: وَإِنِ اشْتَمَلَ عَلَينَا عَدُوُّكَ الشَّيطَانُ فَاسْتَنْقِذْنَا مِنْه.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org