- مقدمة معاونت پژوهش
- متن دعاي چهلوچهارم صحيفه سجاديه
- مقدمه
- جلــسه اول
- جلــسه دوم
- جلــسه ســوم
- جلــسه چــهارم
- جلــسه پــنجم
- جلــسه شــشم
- جلــسه هــفتم
- جلــسه هشتم
- جلــسه نـهم
- جلــسه دهــم
- جلــسه يــازدهـم
- جلــسه دوازدهــم
- جلــسه سيــزدهم
- جلــسه چــهاردهم
- جلــسه پــانزدهم
- جلــسه شانـزدهم
- جلــسه هـفدهـم
- جلــسه هـجدهـم
- جلــسه نــوزدهـم
- جلــسه بـيستـم
- جلــسه بـيستويکـم
- جلــسه بـيستودوم
- جلــسه بـيستوسوم
- جلــسه بـيستوچـهارم
- جلــسه بيـستوپنجـم
- جلــسه بـيستوششـم
- جلــسه بـيستوهفتـم
- منابع
- نمايهها
جلــسه شانـزدهم
وَأَنْ نَتَقَرَّبَ إِلَيكَ فِيهِ مِنَ الْأَعْمَالِ الزَّاكِيةِ بِمَا تُطَهِّرُنَا بِهِ مِنَ الذُّنُوبِ، وَتَعْصِمُنَا فِيهِ مِمَّا نَسْتَأْنِفُ مِنَ الْعُيوبِ، حَتَّي لا يورِدَ عَلَيكَ أَحَدٌ مِنْ مَلائِكَتِكَ إِلا دُونَ مَا نُورِدُ مِنْ أَبْوَابِ الطَّاعَةِ لَكَ، وَأَنْوَاعِ الْقُرْبَةِ إِلَيك؛ پروردگارا، به ما توفيق ده تا آنقدر اعمال پاک و صحيح را نزد تو آريم که به واسطه آن، ما را از آلوده شدن به گناه پاک کني و از گرفتار شدن مجدد به عيوب بازداري. تا آنچه ملائکه تو از طاعت و موجبات قرب به حق نزد تو ميآورند، از آنچه ما ميآوريم، کمتر باشد.
لزوم توجه به تمام فرصتها
امام سجاد(عليه السلام) در دعاي آغاز ماه مبارک رمضان، ابتدا زبان به حمد و ستايش الهي گشودند. سپس از خداوند درخواستهايي داشتند که اولين درخواستشان به نماز و عبادات اين ماه شريف مربوط بود. بخش دوم به وظايف مالي و صله رحم، دادن صدقات و زكوات مربوط بود. بخش سوم به وظايف انسان در معاشرت با ديگران مربوط بود كه به اهم آنها و بهخصوص آنهايي كه از آنها غفلت ميشود، توجه کردند و توفيق انجامش را از خداي متعال خواستند.
حضرت در اين بخش، توفيق انجام بهترين اعمال را از خداوند درخواست دارند.
نکته قابل توجه در اين فرازهاي دعا آن است كه حضرت ميتوانست در يک جمله از خداوند تقاضا کند که خدايا، به ما توفيق ده تا بهترين اعمال را در ماه مبارک رمضان انجام دهيم. ايشان چنين نکردند و با تفصيل، موارد تقاضا را ذكر، و از خداوند درخواست کردند. شايد سرّ اين نوع تقاضا آن باشد که انسان به وجود
اعمال گوناگون در اين ماه مبارک توجه پيدا كند و اولويت هرکدام را دريابد. به مواردي از اعمال هم که احياناً از آنها غفلت ميشود، بيشتر توجه کند. بنابراين، تفصيل موارد تقاضا، خود، مطلوب است.
تأثير و تأثر اعمال
يکي از مهمترين ارکان اعتقادي مسلمانان، اعتقاد به معاد است؛ يعني اعتقاد به روزي که يقيناً خواهد آمد و خداوند به حساب و کتاب همه اهل عالم در آن روز رسيدگي خواهد کرد. درنتيجه، هرکس سزاي اعمال نيک و بد خود را خواهد ديد. در آيات شريفه قرآن و روايات معصومين(عليهم السلام) بر اين اعتقاد بسيار تأکيد شده است. شايد صريحترين و روشنترين آيات قرآن درباره معاد که از محكمات قرآن است و ترديد و ابهامي در آن وجود ندارد، اين دو آيه آخر سوره زلزال است که خدا در آن فرمود: فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه؛(1) «هرکس کوچکترين کار خيري انجام داده باشد، آن را خواهد ديد و هرکس کوچکترين کار بدي انجام داده باشد، آن را خواهد ديد».
اين، اعتقاد عمومي و قطعي ماست و هيچ ابهامي در آن نيست. بااينحال، با مراجعه به قرآن كريم، روايات معصومان(عليهم السلام) و بيانات مفسران قرآن، مسائل ديگري نيز ذيل همين آيات و اين قاعده كلي مطرح شده است که قابل توجه است.
در نگاه اول، ممکن است از آيه شريفه استفاده شود که انساني که در طول عمرش هزاران كار خوب و هزاران كار بد انجام داده است، در عالم قيامت دائماً در حال ديدن ثواب كارهاي خوب و مجازات كارهاي بدش است؛ يعني انسان در بخشي از اوقات قيامت، در حال ديدن پاداش کارهاي خوب و بقيه آن در حال
1. زلزال (99)، 7ـ8.
مجازات ديدن است. حالآنکه ظاهراً اينگونه نيست. قيامت، عالمي بيانتها و جاوداني است که نه دو بخش جداگانه براي ثواب و عقاب هر فرد دارد و نه ثواب و عقابهايش آميخته به يكديگر است.
نکته دوم اين است که اگر اين قاعده کلي درست باشد، پس اعتقاد به توبه و بخشش گناهان چه جايي خواهد داشت؟ ما معتقديم اگر توبه انسان قطعي باشد و با شرايطش انجام گيرد، همه گناهاني که انسان در طول عمرش مرتکب شده است، آمرزيده ميشود. بر اساس قانون توبه، حتي اگر شخصي در تمام عمرش گناه کرده و در آخر عمر واقعاً توبه کرده باشد، تمام گناهانش بخشوده خواهد شد. اگر چنين است ـ که هستـ اين اعتقاد با اين قاعده کلي چگونه سازگار خواهد بود؟
به دليل وجود چنين مسائلِ بهظاهر متعارض و متناقض، برخي سطحينگران گمان بردهاند قرآن داراي اختلاف و تناقض است؛ حالآنکه چنين نيست. با دقت بيشتر و نگاهي ظريفتر به ابعاد گوناگون مسئله، درخواهيم يافت که وجود چنين اختلافات و تناقضهاي موهومي اساساً منتفي است.
بدون شک، هر كسي در قيامت هم تمام اعمال نيک و مقبولش را خواهد ديد و هم تمام گناهاني را که آمرزيده نشده باشد؛ اما نوع ارتباط بين اعمال خوب و بد انسان، ويژه است. آيات شريفه قرآن اين ارتباط ويژه را بيان داشته است. در يک جا ميفرمايد: مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَات؛(1) «كساني كه اهل توبه باشند و ايمان آورند و عمل صالح داشته باشند، خداوند با تبديل کردن گناهانشان به نيکي، کارشان را جبران ميکند».
در آيهاي ديگر به اين حقيقت چنين اشاره کرده است: إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْن
1. فرقان (25)، 70.
عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُم؛(1) «اگر از گناهان بزرگ اجتناب كنيد، ما نيز آن را با پوشانيدن گناهان كوچكتان جبران ميكنيم».
بنابراين، خداوند متعال با تأثير گذاردن برخي اعمال بر برخي ديگر، خود آن اعمال و آثارش را خنثا ميكند. هم در آيات شريفه قرآن و هم در بسياري از روايات معصومين(عليهم السلام)، از اين نوع اعمالي که از هم تأثير ميپذيرند و همديگر را خنثا ميکنند، تحت عنوان «حبط» و «تکفير» ياد شده است. مثلاً ايمان، توبه، عمل صالح،(2) برپا داشتن بهموقع نماز(3) و اموري از اين قبيل نهتنها باعث از بين رفتن و بياثر شدن برخي اعمال بد و گناهان ميشود، بلکه به يك معنا، بديها را به خوبيها و حسنات تبديل ميکند.(4) در مقابل، شرک و کفر،(5) ارتداد،(6) در نظر داشتن دنيا به جاي رضاي خداوند،(7)
1. نساء (4)، 31.
2. فرقان (25)، 70.
3. (هود، 114).
4. إِلاَّ مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا (فرقان، 70).
5. قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَالْقَائِلِينَ لإخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَلِيلا * أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشَى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُولَئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا (احزاب، 18ـ19)؛ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُون (انعام، 88).
6. وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (بقره، 217).
7. مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لا يُبْخَسُونَ * أُولَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (هود، 15 و 16).
بياحترامي به رسول خدا(صلى الله عليه وآله)،(1) نفاق،(2) اذيت كردن و منّت گذاشتن بعد از انفاق و صدقات(3) باعث حبط و بياثر شدن اعمال نيک ميشود.
چه اعمالي ميتواند بر اعمال ديگر اثر گذارد و آن عمل يا آثارش را از بين ببرد؟ كدام اعمال خوب ميتواند اعمال بد را از بين ببرد؟ كدام اعمال بد ميتواند آثار اعمال خوب را از بين ببرد؟ اين سؤالات در ميان علماي مسلمان بهويژه متکلمين، محل تضارب آراست.
برخي از علما و متكلمين اهل سنت معتقدند هر عملي که انسان انجام ميدهد، عمل گذشته و آثارش را از بين ميبرد. مثلاً اگر فرض كنيم يك نفر دائماً در حال انجام كارهاي خوب و بد است، هر كار خوبي که انجام ميدهد، كار بد قبلي و آثارش را از بين خواهد برد؛ درنتيجه، در پايان هر روز، در پروندهاش تنها كار خوب يا كار بد باقي خواهد ماند. در آخر عمرش نيز چنين خواهد بود. يعني حاصل اين تأثير و تأثرها، باقي ماندن تنها کار خوب يا بد در نامه اعمال انسان خواهد بود. بنابراين، هميشه در اثر کسر و انکسار اعمال، در نامه عمل انسان، تنها يك كار خوب يا يک كار بد باقي ميماند.
گروه ديگري از متكلمين اهل تسنن معتقدند كه تأثير اعمال بر هم بهصورت کسر و انکسار ساده نيست؛ چون همه اعمال در يک رتبه و داراي تأثيرات يکسان نيستند. براي اين کسر و انکسار بايد ارزش هر کاري را سنجيد و به مقدار ارزش
1. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ (حجرات، 2).
2. احزاب (33)، 18ـ19.
3. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالأذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ (بقره، 264).
واقعي هر عمل، تأثير آن را محاسبه کرد. مثلاً وقتي انسان كار خوبي انجام داد، بايد ديد ارزش آن کار و مقدار تأثير آن بر جبران گناهان چقدر است. در مقابل، اعمال بدي که مرتکب شده، چه مقدار است و براي از بين بردن آن، چقدر اعمال نيک، لازم است. بنابراين، در مدت عمر انسان، تمام اعمال خوب و بد انسان کسر و انکسار ميشود و بسته به مقدار ارزش و تأثير هرکدام، در آخر کار، هرکدام که سنگينتر باشد، همان باقي خواهد ماند.
در رواياتي که از اهلبيت(عليهم السلام) به ما گزارش شده، هيچكدام از اين دو نظر بهطور كلي تأييد نشده است. از بيانات حضرات ائمه معصوم(عليهم السلام) چنين استفاده ميشود که هر عملي توان تأثير در هر عمل ديگري را ندارد، آن هم به هر دو صورتي که در کلمات علماي اهل سنت بيان شد؛ بلکه هر عملي تنها توان تأثير در اعمال خاصي را دارد. مثلاً منت گذاشتن بر سر کساني که انسان به آنها کمک کرده است، باعث از بين رفتن همان عمل خيري ميشود که در حق آن فرد انجام داده است،(1) نه اعمال ديگر. بنابراين، اگر اين فرد خيّر و منتگذار داراي انفاقات ديگري به ديگر انسانهايي است که بر سر آنها منت نگذاشته است يا اعمال صالحه ديگري نظير نماز، روزه، حج، و... نيز دارد، هيچکدام از اين اعمال، آسيب نخواهد ديد.
همچنين از روايات استفاده ميشود که بعضي اعمال بد، چند نوع از كارهاي خوب را بياثر ميکنند يا مانع قبولي آنها ميشوند. مثلاً اثر عمل زشت شرب خمر آن است كه تا چهل روز، نماز انسان پذيرفته نميشود.(2) عليالظاهر نماز، يك عبادت
1. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالأذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ (بقره، 264).
2. عَنِ الْفُضَيْلِ بن يَسَارٍ قَالَ: سَمِعْت أَبَا جَعْفَر(عليه السلام) يَقُولُ: مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ فَسَكِرَ مِنْهَا لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صله أَرْبَعِينَ يَوْماً فَإِنْ تَرَكَ الصله فِي هَذِهِ الْأَيَّامِ ضُوعِفَ عَلَيْهِ الْعَذَابُ لِتَرْكِهِ الصله (ابيجعفر محمدبنعليبنالحسينبنبابويه القمي الصدوق، من لا يحضره الفقيه، ج3، ص571). در بسياري از کتابهاي روايي، گناهان کبيره بهصورتهاي مختلف معرفي شده و برخي علل و آثار آن نيز بيان شده است. بهويژه در كتاب شريف من لا يحضره الفقيه، ج3، ص570، بابي است با عنوان «مَعْرِفَةِ الْكَبَائِرِ الَّتِي أَوْعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَلَيْهَا النَّار»، که احاديث زيادي از ائمه معصوم(عليهم السلام) در اين زمينه گزارش شده است.
است و شرب خمر، عملي است بيارتباط با آن؛ اما اين گناه موجب ايجاد نوعي ظلمت و تاريكي در روح انسان ميشود كه تا چهل روز، عبادات را فاسد و بياثر ميکند؛ درست مانند سَم، آلودگي و زهري که در جسم انسان اثري پايدار باقي ميگذارد.
همچنين نوع سومي از اعمال وجود دارد كه اثرش از بين رفتن تمام اعمالي است كه انسان در طول عمر طولانياش انجام داده است. يکي از مواردي که همه علماي بزرگ اسلام و متكلمان بر آن اتفاق دارند، كفر و ارتداد بعد از ايمان است که تمام اعمال خير گذشته را نابود ميکند. يعني اگر كسي در دارالاسلام زندگي ميكند و پدر و مادرش مسلمان بودهاند و در فضايي ميزيسته که زمينه يادگيري اسلام و اعتقادات و احکام اسلامي برايش مهيا بوده و احکام اسلام را ياد گرفته، و مدتي نيز به آن عمل كرده است، حال به دلايلي كه عمدتاً دلايل رواني، يعني انگيزههاي شخصي است، مرتد شود و از معتقداتش دست بردارد، خداوند بههيچوجه از چنين كسي نميگذرد. به حکم خداوند، ارتداد، تمام اعمالش را از بين ميبرد. حال چه عبادتش يکساله باشد چه صدساله.
انگيزههاي شخصي اينگونه افراد عبارت است از تمتعات و لذتهاي زودگذر که براثر تطميعهاي شيطاني و خواهشهاي نفساني، آنها را به زانو درميآورد. زمينههاي خانوادگيِ فقر يا حتي غنا، شرکت در برخي محافل و مجالس، مجالست و
همنشيني با منحرفان اعتقادي و اخلاقي، متصل شدن به برخي شبکههاي بينالمللي، وعدههاي فريبنده و ظواهر دلفريب، لذتهاي جنسي و دلبستگيهاي زياد، باعث ميشود انسان از معتقدات و ارزشهاي خود فاصله گيرد و در دام آنها گرفتار شود. اين وسوسهها در موارد بسياري سراغ کساني ميرود که در خانوادههاي بسيار خوب و متدين، متولد و تربيت شدهاند و آنها را اسير ميکند. گاه کار به جايي ختم ميشود که برخي مسلمانان بعد از ارتداد، خود، مبلّغ يك فرقه ديگر ميشوند. تمام اين مسائل و امور ديگر در اين زمينه، واقعياتي است كه هماکنون در جامعه اسلامي ما رخ ميدهد. کفر و ارتداد اين افراد چونان کبريتي است که به انبار باروت زده شود: فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَه.(1)
طبيعي است که خداوند از چنين انساني نخواهد گذشت. البته حساب اين گروه که براثر کفران نعمت دين در اين ورطه خطرناک گرفتار ميشوند، از کساني که از اسلام و احکام اسلامي، محروماند و در ديار کفر زندگي ميکنند، کاملاً جداست. آنها مستضعفاني هستند که خداوند بر اساس حکمت و عدالتش، برنامه ديگري براي آنها در نظر گرفته است.
بنابراين، برخي عملها چنين ظرفيتي دارند که انسان را يکباره از صراط مستقيم باز دارند و تمام سرمآيه معنوي او را از وي بگيرند. در قرآن کريم بعضاً به اين موارد اشاره شده است. مثلاً نوع آداب مؤمنين در برابر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) داراي چنان اهميتي است که اگر انسان آن را مراعات نکند، ممکن است گرفتار چنين مکافاتي شود. خداوند سبحان براي وجود نازنين نبي مکرم اسلام(صلى الله عليه وآله) چندان ارزش قايل شده است که بعثت ايشان را منتي بر مؤمنين دانسته است: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَث
1. بقره (2)، 217.
فِيهِمْ رَسُولا مِنْ أَنْفُسِهِمْ...؛(1) «بهيقين، خداوند بر مؤمنان منت نهاد که پيامبري از خودشان در ميانشان برانگيخت...».
همچنين همه ائمه معصوم و اهلبيت(عليهم السلام) داراي چنين موقعيتي هستند. در زيارت شريف جامعه کبيره دراينباره چنين ميخوانيم: خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّي مَنَّ عَلَينَا بِكُم؛ «خداوند، شما را انواري آفريد و سپس شما را در اطراف عرش خود قرار داد. تا زماني که اين منت را بر ما گذاشت كه شما را در اين عالم، هادي و راهنماي ما قرار داد».
به يُمن و برکت وجود آن بزرگواران، همه عالم رزق و روزي ميخورند. عزيزاني که هدايت و راهنمايي همه ابناي بشر از ابتداي بعثت، بلکه به يک معنا از آغاز آفرينش تا قيامت، به برکت وجودشان انجام گرفته است. کساني که بيوجودشان، همه ما در جهل و بيخبري غرق بوديم و راهي براي نجات نمييافتيم. خداوند، به اين طريق، هدايت و راهنمايي انسان را بهدست عزيزترين بندگانش سپرده است. در مقابل، مردم در حق اين ولي نعمتان خود چه جفاها که مرتكب نشدند. به همين جهت، خداوند براي انبيا، اوليا و خاصان درگاهش، حريمي ويژه قرار داده است و براي کساني که آن را پاس ندارند و به آن تجاوز و تعدي کنند، مجازات سنگيني در نظر گرفته است. مثلاً خداوند خطاب به بنياسرائيل که در ظاهر، به قتل پيامبري دست نزده بودند، ميفرمايد: فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّه؛(2) «چرا دست به کشتار پيامبران الهي ميزنيد؟»
در اين آيه، خداوند به آنها نميفرمايد: لِمَ قَتَلْتُم؟ چرا کشتيد، بلکه ميفرمايد: چرا
1. لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَي الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَه وَإِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِين (آل عمران، 164).
2. بقره (2)، 91.
ميكشيد؟ يعني گويي بنياسرائيل هنوز مشغول قتل انبياي الهياند. چرا قرآن اين تعبير را آورده و چنين نسبتي به بنياسرائيل داده است؟
حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) پاسخ اين سؤال را در نهج البلاغه بيان فرمودهاند. حضرت درباره کساني که همفکر و همرأي با ديگران هستند، ميفرمايند: الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ وَعَلَي كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَإِثْمُ الرِّضَا بِه؛(1) «کسي که به کار قومي، راضي باشد، چونان کسي است که با آنان بوده است و هرکس که به باطلي روي آورد، دو گناه بر عهده وي باشد: گناه کردار باطل و گناه خشنودي به کار باطل».
عمل ناپسند و شنيع پيامبرکشي چندان زشت و نارواست که خداوند آن را به تمام قوم بنياسرائيل نسبت داده است؛ چون پيشينيان آنها به بزرگترين نعمتهاي الهي، يعني وجود انبياي الهي جسارت کردند و حريم آنها را حفظ نکردند و پسينيان به كار پيشينيان رضايت داشتند.
مقامي ويژه براي پيامبر اکرم و اهلبيت(عليهم السلام)
در اين ميان، حساب پيامبر بزرگوار اسلام(صلى الله عليه وآله) و اهلبيت گرانقدرشان، بسيار ويژه و از بقيه، حتي از بزرگترين انبياي الهي جداست؛ چون آنها گل سرسبد آفرينش
1. نهج البلاغه، حكمت 154. با استفاده از اين بيان حکيمانه حضرت علي(عليه السلام) روشن ميشود که خداوند خطاب به بنياسرائيل اين حقيقت را به آنها يادآور ميشود که چون شما به فعل قاتلان انبياي الهي راضي و خشنوديد، مانند آنان هستيد و در گناهشان شريکيد. مانند حادثه ناقه صالح که ناقه را تنها يك نفر پى كرد، اما چون همه قوم ثمود به اين کار غلط، راضي بودند، خداوند همه را شريک دانست و اين کار زشت را به همه قوم نسبت داد. پس فرمود: فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا (شمس، 14). تمام تقصير قوم ثمود، نافرماني از حضرت صالح(عليه السلام) و رضايت از اين جنايت بود. وقتي انسان به عملي راضي باشد، اين رضايت به آن معناست که اگر او نيز به جاي فاعل آن کار بود، همان کار را انجام ميداد.
هستند. خداوند به جهت روشن ساختن قدر و منزلت آن بزرگواران و براي اينكه ما به اين خانواده گرانقدر بيشتر توجه داشته باشيم و از نعمت وجود آنها بيشتر بهره ببريم، امتيازاتي براي اين خانواده قرار داده است، مانند حکم خمس،(1) احترام به سادات و ذريه پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) و درود و صلوات بر آنها.
خداوند متعال در ابتداي سوره مبارکه حجرات، برخي از امتيازات پيامبر بزرگوارش را به مسلمانان و مؤمنان گوشزد کرده است. ازجمله امتيازاتي كه خداوند براي پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) قايل شده، اين است كه بر مسلمانان لازم است تا در حضور ايشان، نهايت ادب را رعايت کنند و هيچگاه در هيچ امري بر ايشان پيشي نگيرند.(2) به ايشان جسارت و بياحترامي نكنند. هرجا که حضرت حضور دارند، صداي هيچکس از صداي مبارک ايشان، بلندتر نباشد و نزد ايشان با صداي بلند سخن نگويند.(3) نهايت بيادبي است که پشت در خانه حضرت بروند و ايشان را با صداي
1. خمس، مانند زکات، يک وظيفه مالي بر ذمه مسلمانان نسبت به ذريه پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه معصوم(عليهم السلام)پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) و ذويالقرباي به عظمت مقام و جايگاه رفيع آن وجود مقدس و متعالي پي ببريم و ياد عزيز ايشان را در جامعه زنده نگه داريم. گو اينکه تمام اين مسائل درنهايت به نفع خودمان است.
2. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (حجرات، 1).
3. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ (حجرات، 2).
بلند و مانند ديگران به اسم صدا بزنند. خداوند به اين بيادبان نهيب زده و آنها را بيخرد ناميده است.(1) خداوند به اين گروه از مسلمانان پيشنهاد ميکند صبر کنند و منتظر خروج حضرت از منزل باشند. اگر اين کار را به احترام ايشان انجام دهند، مشمول عفو و بخشش و رحمت واسعه الهي خواهند شد.(2) در مقابل، خداوند، کساني را که صدايشان را در قبال رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پايين ميآوردند و با اکرام و احترام زياد با ايشان سخن ميگفتند و ايشان را با القاب و کنيه صدا ميزدند، ستايش ميکند و آنها را اهل تقوا و مشمول بخشش الهي و پاداش عظيم ميداند.(3)
منزلت و جايگاه نبي مکرم اسلام(صلى الله عليه وآله) در پيشگاه خداوند متعال چندان بلندمرتبه و عظيم است که در اين آيات شريفه تصريح شده است اگر مسلمانان نسبت به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) ادب و احترام را رعايت نکنند، اولاً اين رفتار نشانه بيخردي و بيادبي آنان است و ثانياً باعث حبط و از بين رفتن اعمال، دوري از رحمت الهي و محروميت آنها از غفران و بخشش الهي خواهد شد.
شايد در بدو امر، بالا و پايين و کوتاه و بلند شدن صداي انسان در برخورد با ديگران، چندان بد به نظر نيايد و جسارت و فحاشي تلقي نشود، ولي قرآن کريم از اهميت زياد همين برخوردهاي اخلاقيِ ساده خبر داده و پرده از اسرار آن برداشته و بيان کرده است که اين رفتارهاي اخلاقيِ بهظاهر ساده، ولي ناپسند، پيامدهاي بسيار تلخ دنيوي و اخروي دارد. يکي از اين رفتارها تمام هستي انسان را بر باد ميدهد.
1. إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ (حجرات، 4).
2. وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (حجرات، 5).
3. إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ (حجرات، 3).
در اين آيات و تعابير قرآني، سخن از ناسزاگويي و فحاشي نسبت به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نيست، بلکه حتي رفتارهاي بيادبانه و خارج از نزاکت و بياحترامي نسبت به ايشان هم نهي و مذمت شده است. ظرافت بيانات قرآني در اين آيات بهخوبي پيداست. اينگونه برخورد قرآني، نوعي پيشگيري از بروز چنين رفتارهاي احتمالي بوده و براي ديگران نيز مآيه تنبه است.
از اين قانون تربيتي و اخلاقي قرآن ميتوان استفاده کرد که ممکن است يک کار و رفتار پسنديده بهظاهر ساده داراي آثار و برکات بسياري باشد؛ مثلاً يك قطره اشك در عزاي حضرت سيدالشهدا(عليه السلام)، که نشانه محبت و ارتباط قلبي با آن عزيز و جد بزرگوارش باشد، داراي چنان برکتي است که با ساليان سال عبادت قابل مقايسه نيست؛ چراکه پيامش، محبت، اکرام و احترام به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و اهلبيت گرامي ايشان(عليهم السلام) است. همچنانکه فرياد زدن در محضر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) داراي اثري چون ارتداد است و باعث حبط اعمال ميشود، برکات فوقالعادهاي که براي قطرهاي اشک در رثاي حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) برميشمارند، استبعادي ندارد. اين امور، ما را متوجه اين حقيقت خواهد کرد كه ملاكهايي که ما براي ارزشيابي نزد خود معتبر ميدانيم، چندان مقرون به واقعيت نيست، بلکه براي تعيين معيار و ملاک ارزيابي اعمال، رفتار و نياتمان، به ناچار بايد متواضعانه، تسليم قرآن و اهلبيت(عليهم السلام) باشيم.
از آيات قرآن و بيانات معصومين(عليهم السلام) ميتوان فيالجمله بهره برد که برخي اعمال موجب حبط برخحي اعمال ديگر و آثار آنها ميشود، اما براي ما چندان روشن نيست که طرفين اين تعامل و تأثير و تأثر چه اعمالي هستند. گو اينکه اين قاعده کلي بيان شده است که: إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَات.(1) بااينحال، اولاً درباره همه اعمال بهروشني بيان نشده است و ثانياً ميزان و مقدار آثار و پيامدهاي هر عملي نيز
1. هود (11)، 114.
روشن نيست. حقيقت اين امور از ما پوشيده است. تنها با مراجعه به آيات شريفه قرآن و روايات اهلبيت(عليهم السلام)، گوشههايي از اين حقايق براي برخي مکشوف ميگردد. البته قدر متيقنها روشن است. از برخي اعمال در اين منابع اسم برده شده و آثار آن نيز بيان شده است. مثلاً فرمودند: وَأَقِمِ الصله طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ...؛(1) «نماز را در دو طرف روز و پاسي از شب برپاي داريد. بهيقين، اعمال نيک، پاککننده اعمال بد است».
ظاهراً اقامه فريضه بااهميت نماز ازجمله قدر متيقنهاي اين قاعده کلي است. به همين جهت، ائمه معصوم(عليهم السلام) توصيه فرمودهاند که اگر به هر دليل، به گناهي مبتلا شديد، سعي كنيد بعد از ارتکاب گناه، دو ركعت نماز بخوانيد(2) تا نورانيت نماز، دل تاريك انسان را روشن و زمينه توبه را براي شما فراهم کند. شايد انسان چنان از نورانيت نماز بهره ببرد که متوجه حضور خداوند شود و از كار زشتش خجالتزده شود. اگر اين اتفاق براي انسان افتاد، توبه حقيقي محقق شده است: كَفَي بِالنَّدَمِ تَوْبَة.(3)
بنابراين، برخي اعمال انسان چنان تأثير مثبتي دارد که از برکت آنها، سيئات و گناهان انسان از بين ميرود، بلکه بالاتر از اين، گاه خداوند براي برخي اعمال، تأثير و برکت بيشتري قرار ميدهد و با انجام آن، همان گناهانش به احسان تبديل ميشود: إِلاّ مَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَكان
1. همان.
2. عَن عَلِي(عليه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّه(صلى الله عليه وآله): مَنْ أَذْنَبَ ذَنْباً فَأَشْفَقَ مِنْهُ فَلْيُسْبِغِ الْوُضُوءَ ثُمَّ لْيَخْرُجْ إِلَى الْبَرَازِ مِنَ الْأَرْضِ حَيْثُ لَا يَرَاهُ أَحَدٌ فَيُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ يَقُولُ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي ذَنْبَ كَذَا وَكَذَا فَإِنَّهُ كَفَّارَةٌ لَهُ (محمدباقر مجلسي، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج88، ص382).
3. ابيجعفر محمدبنيعقوببناسحاق الکليني الرازي، اصول کافي، ج2، ص426.
اللّهُ غَفُوراً رَحِيما؛(1) «...مگر کسي که به سوي خدا بازگردد و مؤمن شود و اعمال شايسته انجام دهد. درنتيجه، خداوند، بديهاشان را به نيکيها تبديل ميکند و خداوند، آمرزنده مهربان است».
باز هم حقيقت امر بر ما پوشيده است. فهم اينکه حسنات ازبينبرنده سيئات است، سخت بود، ولي تا حدي تصورش، راحتتر مينمود. بااينحال، حقيقتاً نميدانيم تبديل سيئات به حسنات يعني چه؟
برخي مفسران گفتهاند منظور اين است که با توبه حقيقي، گناهان موجود در نامه اعمالي كه پر از گناه است، پاك ميشود. آنگاه خود توبه بهعنوان عمل صالح نوشته ميشود. بعضي ديگر از مفسران تفسيرهاي ديگري کردهاند. بههرحال، روشن است که اگر انسان تسليم خداوند شود، بندگي را بفهمد و بندگي کند، آنقدر عزيز ميشود كه خدا اشتباهها و لغزشهايش را مقدمه و وسيلهاي براي كارهاي خوب قرار ميدهد و به اين معنا آنها را به خوبيها تبديل ميکند.
از خداوند چهچيزي درخواست کنيم؟
امام سجاد(عليه السلام) در ادامه دعا، سه مطلب مهم را از خداوند متعال تقاضا ميکنند. تقاضاي اول مربوط به گذشته است: وَأَنْ نَتَقَرَّبَ إِلَيكَ فِيهِ مِنَ الْأَعْمَالِ الزَّاكِيه بِمَا تُطَهِّرُنَا بِهِ مِنَ الذُّنُوبِ؛ «به ما توفيق ده تا در اين ماه مبارک رمضان، با انجام اعمال پاک و درستي که ما را از گناهان و خطاهاي گذشته پاک ميکند، به سوي تو تقرب پيدا كنيم».
يعني خداوند به ما توفيق انجام کارهايي دهد كه اولاً خودِ کار، خوب و مرضيّ او باشد؛ ثانياً داراي آثار و برکات خوبي براي ما باشد؛ ثالثاً كارهايي باشد که
1. فرقان (25)، 70.
بديهاي ما را نيز به نيکي تبديل کند. لازمه اين فراز از دعا، در صورت استجابت، موفقيت در انجام اعمالي است كه همه گناهان گذشته پاك شود. پس هنوز آينده انسان در خطر است. براي حفاظت و حراست از آينده چه بايد کرد؟ به همين جهت، حضرت در اين بخش، تقاضاي دومي دارند که اشارهاي به اين مطلب است.
تقاضاي دوم اين است که: وَتَعْصِمُنَا فِيهِ مِمَّا نَسْتَأْنِفُ مِنَ الْعُيوب؛ «در اين ماه مبارک به ما توفيق انجام اعمالي ده كه به برکت آن، ما را از هر نوع آلودگي حفظ کند، بهگونهايکه ديگر به سراغ عيوب و گناهان نرويم».
يعني اين اعمال داراي نورانيتي باشد و چنان روح ما را منور کند و زمينهاي در آن فراهم آورد كه مانع آلوده شدن ما به گناهان در آينده گردد. خداوند به ما توفيقي دهد تا در ماه مبارک رمضان کاري کنيم که بعد از اين و در آينده، بيمه باشيم و گناهان پاکشده را تكرار نکنيم.
تقاضاي سوم امام(عليه السلام) بسيار مهم و متعالي است: حَتَّي لا يورِدَ عَلَيكَ أَحَدٌ مِنْ مَلائِكَتِكَ إِلا دُونَ مَا نُورِدُ مِنْ أَبْوَابِ الطَّاعَه لَكَ، وَأَنْوَاعِ الْقُرْبَةِ إِلَيكَ؛ «[پروردگارا، به ما توفيق ده تا در اين ماه مبارک آنقدر اعمال پاک و صحيح را نزد تو آريم...]، تا آنچه ملائکه تو از طاعت و موجبات قرب به حق نزد تو ميآورند، از آنچه ما ميآوريم، کمتر باشد».
ايشان در اين فراز، از خداوند متعال تقاضاي امري را دارند که شايد تصورش در بدو امر براي ما مشکل باشد. حضرت تقاضا ميکنند که پروردگارا، به ما توفيق انجام كارهايي را ده كه هيچ ملكي از ملائکه تو آن را انجام نداده است. در اين ماه مبارک به من توفيق ده تا عباداتم طوري باشد كه ارزش كار فرشتگان هم به اندازه آن نباشد.
شکي نيست که درخواست چنين امور مشکل و بهظاهر غيرممکني اگر از طرف امثال ما باشد، شايد قدري بچهگانه، بلندپروازانه و غيرممکن بنماياند. اين کلام از
شخصيتي است که وليّ خداست و بر همه حقايق عالم احاطه دارد. پس ميداند كه اين كار، شدني است؛ يعني اگر انسان از خدا بخواهد، خدا هم توفيقش را به او بدهد و او هم قدر نعمتهاي خدا را بداند، به جايي خواهد رسيد كه هيچ فرشتهاي را به آن مقام، راهي نيست؛ يعني آن نقطه اوج بعد از انجام اعمال پاک و پاک شدن گذشته و مصون شدن از آلودگيهاي آينده، که همه به مدد و ياري حضرت حق، ميسور است، مقام ما نيز به درجهاي صعود ميکند که نهتنها از ساير مردم، بلکه از ملائکه الهي نيز فراتر رود! زهي سعادت!
البته شايد احتمال ديگري نيز در بيان امام(عليه السلام) باشد و آن اينكه منظور از ملائكه همه ملائكه نباشد، بلکه مقصود، ملائكهاي است كه ثبتکننده و گزارشگر اعمال ديگرانند. يعني به ما توفيق ده تا عمل ما طوري باشد كه در نامه اعمالي که ملائکه آن را مينويسند، بهتر از عمل من نباشد. بنابراين، مقصود حضرت، اعمال ديگر انسانهاست، نه عبادات ملائكه. روشن است که اين احتمال، نه با ظاهر لفظ سازگار است و نه با سياق كلام.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org