قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

 

جلــسه بيـست‌و‌پنجـم

 

 

 

 

اللَّهُمَّ اشْحَنْهُ بِعِبَادَتِنَا إِياكَ، وَزَينْ أوْقَاتَهُ بِطَاعَتِنَا لَكَ، وَأعِنَّا فِي نَهَارِهِ عَلَي صِيامِهِ، وَفِي لَيلِهِ عَلَي الصله وَالتَّضَرُّعِ إِلَيكَ، وَالْخُشُوعِ لَكَ، وَالذِّلَّةِ بَينَ يدَيكَ حَتَّي لا يشْهَدَ نَهَارُهُ عَلَينَا بِغَفْلَةٍ، وَلا لَيلُهُ بِتَفْرِيط؛ خدايا، اين ماه را مشحون از عبادت ما قرار بده و اوقاتمان را با طاعت ما زينت ببخش. در روزش، ما را بر روزه كمك كن و در شب بر نماز و زاري و خشوع و اظهار ذلت در پيشگاه تو، تا روز اين ماه عليه ما به غفلت و شب آن به تقصير، شهادت ندهد.

اطاعت و عبادت

امام سجاد(عليه السلام) در اين فراز از دعا ابتدا فرمودند: اللَّهُمَّ اشْحَنْهُ بِعِبَادَتِنَا إِياك. سپس فرمودند: وَزَينْ أَوْقَاتَهُ بِطَاعَتِنَا لَك. ايشان در فراز اول، «عبادت» و در فراز دوم، «اطاعت» را از خداوند تقاضا کردند. آيا ايشان از باب تفنن در کلام، ابتدا عبادت و سپس اطاعت را استعمال کردند يا نکته ديگري دارد؟

به نظر مي‌رسد اين دو واژه، داراي دو معناي متفاوت باشند. «عبادت» به معناي پرستش و بندگي است و داراي دو اطلاق و کاربرد است. در يک کاربرد، مقصود از عبادت، انجام دادن کارهايي است که مفاد و مضمون آن، اظهار بندگي در پيشگاه خداست. در اين کاربرد، اولين نمود ظاهري رفتار عبادت‌کننده، اظهار بندگي در برابر يک موجود برتر و مقدس است. مناسک و رفتارهايي همچون نماز، ركوع، سجده و تقريباً همه عبادات بالمعني‌الاخص، خودبه‌خود، نشانة بندگي است. البته در موارد اندکي نيز نياز به نوعي جعل و اعتبار هست؛ چرا‌که گويي نوعي گرايش

فطري‏ در اين نوع رفتارها و مناسک وجود دارد که در همه انسان‌ها از هر قوم و ملتي، در مقام احترام به ديگران مشاهده مي‌شود. خضوع، خم شدن، تعظيم کردن، حالتي چون رکوع، سجده و به خاک افتادن از آن جمله رفتارهاست. طبيعت همه اين رفتارها و اعمال فقط اظهار بندگي و ستايش است. البته نمونه بارز ستايش و بندگي در اسلام، نماز است.

بخش ديگري از عبادات نيز وجود دارد که معنا و مفاد اوّلي آن، بندگي و ستايش نيست. با‌اين‌حال، انسان مي‌تواند اين نوع اعمال را به‌قصد اظهار بندگي انجام دهد. يعني عنوان اوّلي کار، چيز ديگري است و با نيت و قصد فاعل، عنوان ثانوي عبادت را نيز به خود مي‌گيرد. همه توصّليات را با قصد و نيت بندگي خدا و تقرب به الله مي‌توان انجام داد. مثلاً معنا و مفهوم اولي «برّ و احسان به والدين»، بندگي خدا و خداپرستي، يعني عبادت نيست؛ چرا‌که كفار هم بدون چنين قصدي مي‌توانند به والدين خود احسان کنند. در چنين مواردي، عمل احسان به والدين از كسي سر زده است كه هيچ اعتقادي به وجود خدا ندارد، اما به پدر و مادرش احترام و خدمت مي‌کند. اين عمل، عبادي نيست. ولي هنگامي‌که به‌قصد اطاعت امر الهي انجام مي‌گيرد، حكم عبادت را خواهد داشت.

بنابراين، «نماز» و «احسان به والدين»، دو سنخ عمل عبادي، و در‌عين‌حال، از مصاديق اطاعت‌اند. «اطاعت»، مفهومي وسيع‏تر از اين دارد. مثلاً هر کاري که به‌نوعي مطابق امر و رضاي خدا باشد يا لااقل مخالف امرونهي الهي نباشد، از مصاديق اطاعت است. انجام همه واجبات توصّلي و ترك همه محرّمات، حتي اگر بدون قصد تقرب انجام گيرد، و نيز مباحاتي که مشمول امرونهي الهي نيست، و خلاصه، هر فعل و ترک فعلي که موافق اوامر و نواهي الهي بوده، مخالف آن نباشد، اطاعت است. البته گاهي مطلق اطاعت هم عبادت ناميده مي‌شود. برخي معتقدند که در: أَلَم

أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطَان،(1) مقصود از عبادت شيطان، همان اطاعت است. براي اينکه قصد تقرب به شيطان در اعمال و شيطان‌پرستي، به‌گونه‌اي‌که خداوند پرستش مي‌شود، فرض نادري است.(2) بنابراين، منظور از لا تَعْبُدُوا الشَّيْطَان، عبادت خاص نيست که قصد الوهيت و خدايي نيز در آن ملحوظ باشد، بلکه مقصود از عبادت شيطان، هر فعل و اقدامي است که مخالف اوامر و نواهي خداوند متعال باشد. وقتي مخالف امر خداوند باشد، مصداق اطاعت و عبادت شيطان است. متقابلاً أَنِ اعْبُدُونِي(3) هم عبادت به معناي خاص نيست که فقط با قصد تقرب همراه باشد يا در نفس عمل، بندگي و عبوديت ملحوظ باشد، بلکه مقصود، اطاعت عام است؛ يعني هر اقدامي که مرضيّ خداوند بوده، مطابق با اوامر و نواهي او باشد، مصداق عبادت به اين معناي اعم است.

امام سجاد(عليه السلام) در اين فراز از دعا، از خداي متعال خواسته‌اند كه: اللَّهُمَّ اشْحَنْهُ بِعِبَادَتِنَا إِياك؛ «خداوندا، ماه مبارک رمضان را از عبادت ما سرشار کن»؛ يعني به ما توفيق ده تا تمام ماه مبارک، ظرف عبادت ما باشد، به‌گونه‌اي‌که در تمام اوقات آن، مشغول عبادت تو باشيم. سپس مي‌فرمايد: وَزَينْ أَوْقَاتَهُ بِطَاعَتِنَا لَك؛ «تمام اوقات اين ماه را با اطاعت ما زينت ببخش». گويا واژه «عبادت» را به معناي انجام کار به‌قصد اظهار بندگي و تقرب، و واژه «اطاعت» را به معناي کار موافق با اوامر الهي به‌کار برده‌اند.


1. يس (36)، 60.

2. آنچه در عمل به‌عنوان عبادت شيطان اتفاق مي‌افتد، بيشتر، قصد اطاعت از شيطان است، نه پرستش شيطان. حتي اقداماتي که بعض منحرفين در دنياي امروز تحت نام شيطان‏پرستي انجام مي‌دهند، نوعي بى‌بند‌و‌بارى است. اعتقاد به الوهيت شيطان امري نادر و بسيار بعيد است. به‌هرحال، اگر چنين فرضي، حتي به‌ندرت، در خارج محقق شود و کسي واقعاً براى شيطان مقام الوهيت قايل شود و مطيع امر او باشد، اعمالي که به اين قصد انجام مي‌دهد، عبادت خواهد بود.

3. يس (36)، 61.

نكته قابل تأمل درباره اين فراز از دعا اين است که خداوند آفرينش انسان را به‌گونه‌اي مقرر فرموده است که از ديگر موجودات بسيار متفاوت است. گو اينکه همه موجودات به مقتضاي آفرينش، تسبيح‌گوي خالق متعال هستند: يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأرْض،(1) اما تسبيح و تقديس انسان به‌گونه ديگري است. آفرينش انسان به‌گونه‌اي است که گويي خداوند آن را حاصل و ميوه درخت خلقت قرار داده است. ميوه و ثمره دستگاه و درخت آفرينش، موجودي است درّاک، ذي‌شعور و انتخاب‌گر. به همين جهت، تسبيح انسان، به‌ويژه اولياي خدا نسبت به تسبيح ديگر موجودات، مانند سنگريزه، گونه ويژه‌اي است. انسان، موجودي است كه رفتارش از سر آگاهي است که البته سطوح و مراتب آگاهي نيز در انسان‌ها بسيار متفاوت است. همچنين رفتار انسان بر اساس گزينش و انتخابي است که با انگيزه اطاعت از خداوند انجام مي‌گيرد. درحالي‌که به‌خاطر وجود انگيزه‌هاي بسيار متفاوت و بعضاً متضاد در درونش، با انتخاب‌ها و گزينش‌هاي بسياري روبه‌روست. به‌خاطر اين ويژگي‌ها، خضوع و کرنش انسان در برابر خداوند داراي ارزش فوق‌العاده‌اي است. اساساً ثمره و ميوه بودن انسان در اين عالم به همين فهم و درک و معرفت او نسبت به خداوند، و درنتيجه، ارتباط برقرار كردنش با خداوند است که البته كمال و سعادت انسان نيز در همين است. انسان وقتي به اين سطح از معرفت و کمال ارتقا يابد، مي‌تواند حقيقتاً و با صداقت تام، ادعاي بندگي و اطاعت خداوند را داشته باشد. در‌حقيقت، گل سرسبد و مهم‌ترين ثمره باغ آفرينش و کمال انسان، بندگي‌اش در برابر خداوند است.

اگر داراي ديده بيداري باشيم، خواهيم ديد که گل‏هاي رنگارنگ و خوش‌عطر باغ و بوستان عالم هستي، زماني شکوفا و ظاهر مي‌شوند که از خداوند اطاعت


1. جمعه (62)، 1.

شود. هر‌چه بر کميت و کيفيت اين بندگي و اطاعت افزوده شود، عالم هستي، شکوفاتر و خوش‌عطرتر خواهد بود. درواقع، اطاعت و عبادت خداوند، عالم را معطر مي‌سازد، به‌خصوص اگر منشأ اين عبادت‌ها و اطاعت‌ها، معرفت، انتخاب و اختيار درست باشد.

گويي امام سجاد(عليه السلام) در اين دو فقره از دعا، ماه رمضاني را اميد دارند که بر‌اثر کثرت عبادت و اطاعت، معطر به گل بندگي خداوند و مزين به چنين زيبايي‌هايي باشد. به همين جهت، از خداوند تقاضا دارند تا تمام اوقات اين ماه، پر از عبادت و اطاعت خداوند باشد. از ديدگاه ايشان، اگر ماه رمضان، شاهد مناسک خشک و بي‌روح و تهي از عبادات باشد، چونان بوستاني است که درختان بي‌ثمر و بوته‌هاي بي‌شکوفه‌اي را در خود جاي داده است.

اهميت فوق‌العاده عبادات شبانه

حضرت(عليه السلام) در ادامه دعا مي‌فرمايند: وَأَعِنَّا فِي نَهَارِهِ عَلَي صِيامِهِ، وَفِي لَيلِهِ عَلَي الصله وَالتَّضَرُّعِ إِلَيكَ، وَالْخُشُوعِ لَكَ، وَالذِّلَّه بَينَ يدَيكَ حَتَّي لا يشْهَدَ نَهَارُهُ عَلَينَا بِغَفْلَةٍ، وَلا لَيلُهُ بِتَفْرِيط؛ «خداوندا، ما را بر روزه روزهاي اين ماه، و نماز، تهجد، تضرع، لابه و گريه‌و‌زاري در شب‌هاي آن و ذلت و خواري در پيشگاهت ياري کن».

در اين فراز از دعا، امام سجاد(عليه السلام) از خداوند تقاضا دارند تا توفيق انجام برخي اعمال و عبادات را در روز‌ها و شب‌هاي ماه مبارک، به ايشان عنايت فرمايد. ظاهراً تعبير ايشان درباره شب و روز اين ماه يک‌سان نيست. مثلاً فقط توفيق روزه در روز را خواسته‌اند، ولي نماز، تضرع، خشوع، ذلت و خواري در پيشگاه خداوند، خواسته‌هاي ايشان درباره شب است. چرا اين تفاوت در تعبير وجود دارد؟

احتمالاً سرچشمه اين تفاوت در قرآن کريم است. خداوند متعال در سوره مبارکه «مزمل» با صراحت تمام بين وظايف و کارهايي که در روز و شب بايد انجام داد،

تفاوت گذاشته است: يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّيْلَ إِلاّ قَلِيلاً * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلا * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلا * إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلا * إِنَّ نَاشِئَه اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلا * إِنَّ لَكَ فِي اَلنَّهَارِ سَبْحاً طَوِيلا.(1)

اين تعابير نشان‌دهنده اين حقيقت است که خداوند، بشر را به‌گونه‌اي آفريده است که براي امرار معاش و بقاي خود تلاش مي‌کند و به‌دنبال تهيه مايحتاج و رزق‌و‌روزي است. از طرف ديگر، طبيعت روز را به‌گونه‌اي قرار داده است که مهياي چنين فعاليت‌هايي است. به تعبير قرآن، انسان در طول روز، چون شناگري، غرق در درياي کار و کوشش است. اين فعاليت‌ها در طول شب براي انسان ميسور نيست، يا شب براي چنين کارهايي مهيا نيست. البته اين وضعيت بر اساس تدبير و تقدير الهي درباره حيات بشر در عالم دنياست. همچنان که انجام اندکي از انبوه عبادات در طول روز و در خلال کار‌ها و فعاليت‌ها، براي انسان ميسور است، شب نيز مي‌تواند فضايي براي انجام برخي فعاليت‌ها و اقدامات محدود و اندک در راستاي تهيه رزق‌و‌روزي و امرار معاش باشد. وظيفه اصلي انسان در هر‌کدام از اين زمان‌ها متفاوت است. گو اينکه در طول روز نيز ما بايد خود را به برخي عبادات مشغول کنيم و ياد خداوند را در دل خود زنده نگه‌داريم.(2) در هر صورت، عوامل گوناگون از قبيل اشتغالات، ادراکات حسي، احساسات و هيجانات، عوامل اجتماعي، شادي‌ها و غم‌ها، در طول روز، مؤثر بر انسان، جالب توجه او به خود، و مانع تمركز و حضور قلب است. حتي در مواردي كه احياناً با تمركز در طول روز موفق به انجام


1. مزمل (73)، 1ـ7.

2. فَإِذَا قُضِيَتِ الصله فَانْتَشِرُوا فِي الأرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (جمعه، 10)؛ وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ وَلا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ (اعراف، 205)؛ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا (مريم، 11).

عبادتي شود، باز هم عوامل گفته‌شده، مانع عمق‌بخشي به عبادت است. درنتيجه، اين عبادات در عمق جان انسان اثر نمي‌کند يا اثر ماندگاري نخواهد داشت. حتي گاه عواملي در طول روز، انسان را به‌سوي عبادت سوق مي‌دهد؛ مثلاً همه به مسجد مي‌روند؛ همه روزه مي‌گيرند و همه در نماز جماعت شرکت مي‌کنند. همه اين عوامل بيروني باعث حرکت انسان مي‌شود و حقيقتاً انسان، مشتاق عبادت مي‌شود و به آن اقدام مي‌کند. در بسياري از موارد، اين حالات در انسان، سطحي و زودگذر است. البته هستند افراد نادري که صاحب ملکاتي‌اند و از اين سرمايه حتي در طول روز نيز بهره مي‌برند.

در عوض، شب، فضاي مناسب و فرصتي مغتنم است تا با استفاده از آن، انسان بار معنوي خويش را ببندد و توشه‌اي برگيرد. فقدان موانع بسيار و متنوع روزانه در شب يا درصد پايين تأثيرگذاري آن بر انسان، و درنتيجه، نبود حالت انفعالي و ضعف انگيزه‌هاي مادي و دنيوي باعث مي‌شود تا فضاي جسمي و روحي انسان براي عبادت، آماده‌تر شود. در چنين فضايي، انگيزه‌هاي معنوي در انسان تشديد مي‌شود و او را براي تهجد و عبادات شبانه مهيا مي‌کند. انسان در چنين شرايطي چنان آماده و مهياي عبادت است که خواب نوشين را رها، و از بستر، پهلو تهي مي‌کند و دقايق يا احياناً ساعت‌ها، مشغول راز‌و‌نياز به درگاه حضرت حق مي‌شود. قرآن كريم در مقام ستايش از اين بندگان خوب خدا با اين تعبير از آنها ياد کرده است: تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُون.(1)

در شب، حالات زودگذر روزانه، کمتر براي انسان رخ مي‌دهد. سکوت و نبود سر‌و‌صدا و ديگر عوامل دخيل، شب را به فضايي آرام براي انسان تبديل مي‌کند و


1. سجده (32)، 16.

وجود انگيزه‌هاي قوي معنوي، انسان را براي عبادت شبانه مهيا مي‌سازد. هرچه عوامل دخيل، کمتر و انگيزه انجام عبادت، قوي‌تر باشد، تأثير آن در روح و روان انسان، عميق‌تر و ماندگارتر است.

البته مقامات افراد در بهره‌گيري از اين نعمت بزرگ الهي يک‌سان نيست. خداوند متعال در سوره «مزمل» گزارش مفصلي از تهجد‌ها و شب‌زنده‌داري‌هاي طولاني رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و برخي از ياران ايشان ارائه داده است: إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَه مِنَ الَّذِينَ مَعَك.(1)

اين عبادت‌هاي طولاني شبانه، هم نشان از انگيزه‌هاي قوي و نيرومند است، و هم آمادگي روحي و رواني بسيار بالا. هرچه انگيزه‌ها، نيرومندتر و آمادگي، بيشتر باشد، تأثير عبادت بر روح و روان انسان، عميق‌تر و ماندگار‌تر است. درست مانند امواج دريا که هر‌چه عامل ايجاد موج، قوي‌تر و ريشه آن از عمق خود دريا باشد، موج، بزرگ‌تر و قوي‌تر و تأثير آن نيز بيشتر خواهد بود. امواجي که صرفاً بر‌اثر باد يا حرکت برخي اشيا مانند کشتي در سطح دريا ايجاد مي‌شود، بسيار کوچک و داراي اثري کم و زودگذرند. در روح انسان گاه عواملي سطحي تأثير‌گذار است، مانند انفعالات و احساسات ناشي از شرم و حيا، غم‌وغصه و در مواردي نيز کمي عميق‌تر است، مانند حب و بغض‌ها. معارف و صفاتي که در انسان دروني شده و به‌صورت ملکاتي در جان او رسوخ کرده است، داراي بيشترين عمق در وجود آدمي است. به همين جهت، تأثير آن نيز بسيار بيشتر است و رفتارهايي که از اين ملکات ناشي مي‌شود، در روح انسان تأثيرگذار‌تر و با‌دوام‌تر است.

شايد به همين جهت، خداوند متعال در مقام تشويق و تحريض نبي مکرم اسلام(صلى الله عليه وآله) بر عبادت و تهجد شبانه، تأثير برخاستن در شب و تهجد و نماز شب را


1. مزمل (73)، 20.

بسيار بيشتر، و نشان از ايمان قوي و عميق انسان مي‌داند: إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَأَقْوَمُ قِيلا. همان عبادت اگر در روز انجام شود، به‌خاطر وجود اشتغالات و عوامل تأثير‌گذار داراي همان عمق تأثير نخواهد بود: إِنَّ لَكَ فِي اَلنَّهَارِ سَبْحاً طَوِيلا.

ماه مبارک رمضان با همه اهميتي که دارد، چون ديگر اوقات سال، وقت کوشش است. انسان فعال و کوشا، حتي در روزهاي اين ماه نيز به کار و فعاليت مشغول است. جهاد، كشاورزي، تجارت، تحصيل و تبليغ ازجمله کارهاي روزمره در همه روزهاي سال است. البته علاوه بر کارهاي هميشگي و روزمره در طول سال، كار اصلي و اختصاصي ماه مبارک رمضان، روزه گرفتن است. روزه، قوام عبادت روزانه ماه رمضان است. به همين سياق، عبادات شبانه‌اي که در طول سال انجام مي‌شد، در ماه مبارک بايد به‌گونه‌اي بهتر و عميق‌تر انجام گيرد.

امام سجاد(عليه السلام)، در اين فراز از دعا به اين دو مسئله توجه مي‌کند و از خداوند تقاضا دارد تا ما را در اين دو امر مهم در روز‌ها و شب‌هاي ماه مبارک، موفق گرداند.

اظهار ذلت در برابر خداوند

حضرت در ادامه دعا عرضه مي‌دارد: وَالْخُشُوعِ لَكَ، وَالذِّلَّةِ بَينَ يدَيك؛ «خداوندا، به ما توفيق ده تا براي تو خشوع کنيم و در برابر تو ذليل باشيم».

تعبير ذلت در برابر خداوند از تعابيري است که در منابع روايي و ادعيه مأثور از ائمه معصوم(عليهم السلام) کمتر به کار رفته است. ولي به‌هرحال، در همه شرايع و اديان الهي بر اظهار ذلت انسان‏ در برابر خدا تأكيد شده است. به‌راستي، چرا بر اين امر تأکيد شده است؟ چه نفعي عايد انسان مي‌شود؟ پاسخ اجمالي به اين سؤال آن است که احساس و درنتيجه، اظهار ذلت در برابر خداوند، بهترين نمود بندگي و عبوديت در برابر خداوند متعال است. احساس و اظهار خشوع، خضوع و ذلت در برابر خداوند

در بيانات و سيره انبياي گذشته بسيار يافت مي‌شود. علوّ درجات آن بزرگواران به همين جهت است. هر‌چه آنها در پيشگاه با‌عظمت الهي، احساس عجز و ذلت بيشتري از خود نشان داده‌اند، خداوند نيز از آنها اظهار رضايت داشته و آنها را ستايش کرده و پاداشي شايسته به آنها عطا فرموده است.

امام محمد باقر(عليه السلام) درباره مقامات معنوي حضرت موسي(عليه السلام) مي‌فرمايند: «خداوند متعال به موسي‌بن‌عمران وحي کرده است که: آيا مي‌داني به چه دليل، تو را از ميان همه خلايقم به‌عنوان کليم و هم‌صحبتم برگزيدم؟ موسي(عليه السلام) عرضه داشت: نه يا رب! فرمود: اي موسي، من تمام بندگانم را زيرورو کردم، اما ذليل‌تر از تو در برابر خودم نيافتم. اي موسي، تو هنگام اقامه نماز، صورتت را بر خاک مي‌گذاري».(1)

معروف است که حضرت موسي(عليه السلام) پس از اقامه نماز، سجده شکر به‌جا مي‌آورد و دو طرف صورتش را بر خاک مي‌نهاد.(2) گو اينکه بر خاك نهادن جبين در سجده، اظهار نهايت ذلت در پيشگاه الهي است. اما در هر صورت، عملي معمول در بين همه مؤمنان است. آنچه موسي‌بن‌عمران(عليه السلام) را ممتاز کرده، سجده ايشان بعد از نماز براي سپاس‌گزاري به درگاه الهي به‌خاطر توفيق نماز‌گزاري است. آن‌گاه ايشان براي بهتر انجام شدن اين سپاس‌گزاري و نشان دادن نهايت ذلت و خواري در پيشگاه حضرت حق، علاوه بر پيشاني، دو طرف صورت را نيز بر خاک مي‌نهاد. به همين


1. قَالَ أَبُو جَعْفَر(عليه السلام): أَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى إِلَى مُوسَى ‌بن ‌عِمْرَان(عليهما السلام): أَ تَدْرِي لِمَ اصْطَفَيْتُكَ بِكَلَامِي دُونَ خَلْقِي؟ قَالَ مُوسَى: لَا يَا رَبِّ! قَالَ: يَا مُوسَى! إِنِّي قَلَّبْتُ عِبَادِي ظَهْراً وَبَطْناً فَلَمْ أَجِدْ فِيهِمْ أَحَداً أَذَلَّ نَفْساً لِي مِنْكَ يَا مُوسَى. إِنَّكَ إِذَا صَلَّيْتَ وَضَعْتَ خَدَّيْكَ عَلَى التُّرَاب (ابي‌جعفر محمدبن‌علي‌بن‌الحسين‌بن‌بابويه القمي الصدوق، من لا يحضره الفقيه، ج1، ص332).

2. ر.ک: محمدباقر مجلسي، بحار الانوار لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج83، باب 44، «سجدة الشكر و فضلها»، ص199.

خاطر، اين عمل مستحبي از ايشان به يادگار باقي مانده است. اين کار بزرگ و عمل ارزشمند و مرضيّ خداوند، نشان‌دهنده معرفت كامل ايشان به ناچيزي خود در پيشگاه خداوند متعال و ابراز آن بود.

همچنين در روايتي ديگر، امام جعفر صادق(عليه السلام) درباره مناجات و گفت‌و‌گوي خداوند و اين پيامبر بزرگ خدا چنين گزارش کرده است:

خداوند در مناجات‌هايش با حضرت موسي(عليه السلام)، خطاب به ايشان فرمودند: اي پسر عمران، دروغ مي‌گويد کسي که مي‌پندارد مرا دوست دارد، ولي وقتي تاريکي شب فرا مي‌رسد، مي‌خوابد و به من توجهي ندارد... اي پسر عمران، براي من، خشوع، شکستگي قلب، خضوع و فروتني در بدن و اشک چشم مهيا ساز و مرا در دل بخوان. اگر چنين کني، مرا بسيار نزديک خواهي يافت.(1)

همچنين درباره حضرت عيسي(عليه السلام) نقل شده است که خداوند تعالي در گفت‌و‌گويش با ايشان، رضايت و سرور خود را به اظهار ذلت و کوچکي او در برابر خود مي‌داند: «اي عيسي، قلبت را برايم نرم کن و در خلوت، بيشتر به ياد من باش و بدان که رضايت و سرورم به آن است که تو در برابرم، رفتاري متملقانه و مشحون از خوف و رجا داشته باشي».(2)


1. عَنِ الْمُفَضَّلِ ‌بن ‌عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ قَالَ: كَانَ فِيمَا نَاجَى اللَّهُ بِهِ مُوسَى ‌بن ‌عِمْرَانَ (ابي‌جعفر محمدبن‌علي‌بن‌الحسين‌بن‌بابويه القمي الصدوق، محمدباقر مجلسي، بحار الانوار لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج13، ص329).

2. عَنِ ابن ‌فَضَّالٍ رَفَعَهُ قَال(عليه السلام): قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لِعِيسَى(عليه السلام): يَا عِيسَى! اذْكُرْنِي فِي نَفْسِكَ أَذْكُرْكَ فِي نَفْسِي وَاذْكُرْنِي فِي مَلَئِكَ أَذْكُرْكَ فِي مَلَإٍ خَيْرٍ مِنْ مَلَإِ الْآدَمِيِّينَ. يَا عِيسَى! أَلِنْ لِي قَلْبَكَ وَأَكْثِرْ ذِكْرِي فِي الْخَلَوَاتِ وَاعْلَمْ أَنَّ سُرُورِي أَنْ تُبَصْبِصَ إِلَيَّ وَكُنْ فِي ذَلِكَ حَيّاً وَلَا تَكُنْ مَيِّتا (ابي‌جعفر محمدبن‌يعقوب‌بن‌اسحاق الکليني الرازي، اصول کافي، ج2، ص502).

مقصود از «تبصبص»، اظهار و نشان دادن رفتاري است که نتيجه خوف از خداوند و در همان حال، رجا و اميدواري به اوست، حالتي شبيه چاپلوسي و تملق. چنان‌که سگ هنگام درخواست يا دريافت غذا، در برابر صاحبش به زمين مي‌افتد، سرش را تکان مي‌دهد، دمش را تکان مي‌دهد و سرش را به زمين مي‌گذارد. تمام اين حرکات نشان‌دهنده خضوع در برابر صاحبش است. خداوند خطاب به اين پيامبر بزرگوارش، رضايت و خوشحالي خود را به اين مي‌داند که او در برابر خداوند، رفتاري شبيه اين نشان دهد که نشانه عجز، ناتواني، ذلت و در‌عين‌حال، وفاداري و حق‌شناسي است.

اين‌گونه رفتارها، اظهار و ابراز ذلت و خواري در برابر خداوند مي‌باشد و بهترين نمود بندگي است. اگر انسان، خود را در برابر خداوند هيچ ببيند و براي خود، استقلالي قايل نباشد، همه داشته‌هاي خود را نداري و از خداوند بداند، چنين معرفتي مقام خشوع و احساس ذلت در برابر خداوند به انسان خواهد بخشيد. در اين صورت، او احساس خواهد کرد که پست‏ترين مراتب ذلت را در مقابل عزيزترين موجود عالم دارد. امام سجاد(عليه السلام) در اين فراز از دعا از خداوند متعال چنين مقام با‌ارزشي را درخواست کرده است؛ مقامي که ما را در طول ماه مبارک رمضان به عبادت و اطاعت از خداوند مشغول دارد: اللَّهُمَّ اشْحَنْهُ بِعِبَادَتِنَا إِياكَ، وَزَينْ أَوْقَاتَهُ بِطَاعَتِنَا لَك. به‌گونه‌اي‌که هيچ آني از روز و شب اين ماه نتواند

به غفلت و بي‌توجهي ما نسبت به خداوند متعال و سستي در عبادت و طاعت او شهادت دهد: حَتَّي لا يشْهَدَ نَهَارُهُ عَلَينَا بِغَفْلَةٍ، وَلا لَيلُهُ بِتَفْرِيط.

توجه به اين نکته ظريف و دقيق لازم است که فهم اين حقيقت و درک اين معناي بلند و لطيف که از معرفت توحيدي ناب سرچشمه گرفته است، خود از عنايات الهي است که هرکسي توفيق آن را نخواهد يافت. به همين جهت، گروهي اندک از روشن‌فکران غرب‌زده‌اي که خود را از آبشخور مکتب انحرافي اومانيسم سيراب نموده‌اند، در مقابل اين ديدگاه ناب توحيدي جبهه‌گيري کردند و آن را منافي با عزت‌خواهي انسان پنداشتند. به باور نادرست آنها، انسان حتي در مقابل خدا هم نبايد احساس ذلت كند. اين انديشه غلط اومانيستي با قدم زدن در چنين راه کجي، به آنجا منتهي شد که معتقدند انسان حقوقي دارد و حق گرفتني است و انسان مدرن بايد حقش را از خدا بگيرد.

مقايسه اين دو ديدگاه براي انسان فهيم و خردمند بسيار عبرت‌آموز است و در‌عين‌حال، شاخص مهمي براي محک زدن سطح خداشناسي انسان و بندگي خداوند خواهد بود.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org