- مقدمة معاونت پژوهش
- مقدمه نگارنده
- بخش نخست: سفارش امام باقر علیه السلام به جابربنيزيد جعفي
- گفتار نخست
- گفتار دوم
- گفتار سوم
- گفتار چهارم
- گفتار پنجم
- گفتار ششم
- گفتار هفتم
- گفتار هشتم
- گفتار نهم
- گفتار دهم
- گفتار یازدهم
- گفتار دوازدهم
- گفتار سیزدهم
- گفتار چهاردهم
- گفتار پانزدهم
- گفتار شانزدهم
- گفتار هفدهم
- گفتار هجدهم
- گفتار نوزدهم
- بخش دوم: ايمان در كلام امام علي علیه السلام
- گفتار بیستم
- گفتار بيستویکم
- گفتار بيستودوم
- گفتار بيستوسوم
- گفتار بيستوچهارم
- گفتار بيستوپنجم
- گفتار بيستوششم
- گفتار بيستوهفتم
- منابع
- نمایهها
گفتار بيستودوم
وَالْيَقِينُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَتَأَوُّلِ الْحِكْمَةِ وَمَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ وَسُنَّةِ الْأَوَّلِينَ. فَمَنْ تَبَصَّرَ فِي الْفِطْنَةِ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ، وَمَنْ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ عَرَفَ الْعِبْرَةَ، وَمَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ فَكَأَنَّمَا كَانَ فِي الْأَوَّلِينَ؛ و از ميان آنها يقين چهار گونه است: بيناشدن در زيرکي، دسترسی به حكمت عبرت گرفتن از ديگران و روش پيشينيان. پس هرکه در زيرکي بينا شد، راه راست [در علم و عمل] براي او هويدا گشت، و هرکه حکمت و راه راست براي او آشکار گرديد، به پندگرفتن از احوال آشنا شد و هرکه به پندگرفتن از احوال آشنا شد، به آن ماند که با پيشينيان بوده [و حال آنها را ديده و نتايج کردارشان را آزموده، پس در کار مبدأ و معاد بر يقين و باور] است.
یقین؛ عامل شناختیِ حفظ ایمان
بر اساس فرمایش حضرت علی علیه السلام ايمان با چهار عامل تقويت ميشود: صبر، يقين، عدل و جهاد. ایشان در ادامه براي هريك از اين عوامل شعبههايي برشمردند. در مباحث پیشین درباره مفهوم صبر سخن گفتيم و ديديم منظور از صبر با معنايي که ما در گفتوگوهايمان در نظر داريم متفاوت است و حضرت در این روایت معنای عامی را اراده کردهاند. به قرينه تفسيري كه حضرت برای صبر بیان میفرمایند ميتوان گفت منظور از صبر در این روایت مقاومت در مقابل عوامل مزاحم است.
اکنون به عامل دوم تقويت ايمان در سخن ايشان، يعني يقين ميپردازيم.
ارتباط عوامل تقویت ایمان با یکدیگر
درباره ارتباط دو عامل صبر و یقین ازیکسو و عدل و جهاد از سوي دیگر میتوان گفت دو عامل نخست در امور فردي جاري هستند و بهطور مستقیم با زندگي اجتماعي پيوند ندارند؛ اما عدل و جهاد با جامعه و مسائل اجتماع ارتباط دارند. شاید وجه انتخاب صبر و یقین در جايگاه دو ستون ايمان اين باشد كه ايمان، برخلاف اسلام و مفاهيم مشابه، اقتضا ميکند كه مؤمن تصمیم بگيرد به لوازم اعتقاد خود پایبند باشد و به آنها ترتيب اثر دهد. اگر کسی قصد کند که به مقتضای ایمانش ترتیب اثر ندهد، درواقع ایمان نیاورده است؛ پس حفظ ايمان كه رفتار خاصي را ميطلبد نیازمند دو عامل شناخت و انگیزه است كه در همه رفتارهاي اختياري نقشی اساسي ايفا ميكنند. در گفتار پیشین، صبر با مفهوم عامش نخستين عامل مؤثر در انگیزه معرفی شد. در این گفتار در باب یقین بحث ميکنيم که از مقوله شناخت است. بهاینترتیب، دو مفهوم صبر و یقین به دو عامل مؤثر و اساسی در افعال اختیاری انسان اشاره ميکنند.
مفهومشناسی یقین
اصطلاح یقین كاربردهاي گوناگوني دارد. یقین در محاورات عرفي تقريباً مساوي با علم قطعي و جزمي است و اگر بگوييم به امري یقین داريم به این معناست که بهطور جزمی آن را میدانیم و درباره آن شکي نداريم. یقین در فرهنگ ديني ما جايگاه ويژهاي دارد و مفهوم بسیار ارزشمندي است. در برخي روايات آمده است كه هيچچيز در عالمْ كمتر از يقين بين مردم تقسيم نشده است.(1) این روایت به کمیاببودن یقین اشاره دارد. البته همه مفاهيمي كه در اينجا بهكاررفته است، بهنحوي با ايمان ارتباط دارند وگرنه علم به اموری كه هيچ ربطي به اعتقادات، رفتار و سرنوشت ما ندارد در پايههاي ايمان هم وارد نميشود. اگر مفهوم يقين عام هم باشد، به قرينه مقام به چنین موضوعهايي اختصاص ميیابد. گاه یقین در اصطلاح منطقیِ آن بهکار میرود و علم به ثبوت محمول براي موضوع و
1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج67، ص136.
علم به محالبودن سلب اين محمول از آن موضوع اراده میشود. بر اساس قاعدهای منطقی، استدلال در صورتی برهانی است که مقدماتش از چنین قضایایی تشکیل شود.
مفهوم یقین در این روایت
حضرت علی علیه السلام در اين روایت به بیان عوامل تقویت، حفظ و پشتیبانیِ ایمان پرداختهاند. گفتيم یکی از اين عوامل، انگیزه رفتارهای خداپسند است که صبر، حد جامعِ آن است. افزون بر صبر، عاملی شناختی به نام یقین نیز در تقويت ايمان تأثیرگذار است. منظور از يقين در اينجا علمی است که با رفتارهای خداپسندانه ما ارتباط داشته باشد، نه هر شناختی، هرچند جزمی و یقینی باشد. در علومی مانند ریاضیات نیز قضایای یقینی وجود دارد که هیچگونه شکی درباره آنها روا نیست؛ اما اینگونه یقین به ایمان ربطی ندارد. ازاينرو اصطلاح یقین در اینجا با سایر معانی و کاربردهای علم تفاوت دارد. قرآن كريم به کاربردهایی از علم ميپردازد که همراه با عمل و التزام به معلومات نیست، و حتی گاه منظور از علم، یقینی است که با انکار همراه است؛ مانند علمی که حضرت موسی علیه السلام به فرعون نسبت میدهد: قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلاَّ رَبُّ السَّماواتِ وَالْأَرْض بَصائِر.(1) درعینحال فرعون ادعای الوهیت داشت: وَقالَ فِرْعَوْنُ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْري.(2) علمی که این آیات از آن ياد کردهاند، دانشی است که منشأ اثر نبوده است. فرعون میدانست که حضرت موسی علیه السلام پیامبر است و از طرف خداوند متعال آمده است و خداوند متعال معجزاتی را به دست او جاری میکند؛ ولی آن را انکار میکرد.
روایت مزبور به چنین علمی نظر ندارد، بلکه غالباً اصطلاح یقین در روایات دالّ بر علمي است که منشأ اثر عملي باشد. ما درباره بسیاری پديدهها بهصورت کلی علم داریم؛ اما وقتي به خودمان مراجعه ميکنيم میبینیم که اين علوم منشأ اثر نيستند؛ اما وقتي همین علوم در واقعيات عيني مجسم ميشوند و نمونه جزئي آنها را محقق مییابیم، اثر ويژهشان را درک میکنیم. وقتی حضرت موسي علیه السلام چهل روز در کوه طور مهمان خدا بود خدا به
1. اسراء (17)، 102. «گفت قطعاً مىدانى كه اين [نشانهها] را كه باعث بينشهاست، جز پروردگار آسمانها و زمين نازل نكرده است».
2. قصص (28)، 38. «و فرعون گفت: اى بزرگان قوم، من جز خويشتن براى شما خدايى نمىشناسم».
او خبر داد که بنياسرائيل در اين ده روز آخر گوسالهپرست شدهاند. ازآنجاکه خبر از جانب خداوند بود، حضرت موسی علیه السلام در صحت و درستیِ آن شک نداشت؛ اما با شنیدن این خبر تغيير حالي در او پديد نيامد. زمانی که به میان قوم خود برگشت و ديد که مردم گوساله ميپرستند، چنان عصباني شد که گریبان هارون را گرفت و گفت: يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا* أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْري.(1) حضرت موسی علیه السلام با شنیدن خبر خداوند درباره گوسالهپرستي قومش خشمگين نشد؛ اما بهمحض مواجهه با واقعیت عینی متأثر شد. انسان بهگونهاي آفريده شده است که مفاهيم و قواعد کلي اثر زیادی در نفس او نمیگذارند؛ اما نمونه عيني و مصداق آنها در او بسیار مؤثر خواهد بود.
شیعیان معتقدند اهلبيت علیهم السلام به فضل و اذن الهي صاحب کرامتاند و ميتوانند معجزاتي بسيار شگفتآورتر از معجزات حضرت عيسي علیه السلام انجام دهند؛ اما غالباً اين علم کلي بهاندازه لحظه تماشای منظره شفاگرفتن بيمار تأثير ندارد. ديدن نمونهاي عيني چنان در ما اثر ميگذارد که شاید صد برهان، آن تأثیر را نداشته باشد. حتي گاه اثر شنيدن داستانی واقعی از شخصي مطمئن، بهطوری که معلوم باشد در چه زمانی، چه مکانی و برای چه کسی اتفاق افتاده است، از اثر دلایل کلي بيشتر است؛ چون مصداقي خاص و عيني است. گاه نیز ممکن است فردي بهواسطه آیات و روایات به کرامات برخی بندگان الهی علم پیدا کند؛ اما وقتی مثلاً شفای بيماري را با چشم خود ببیند به آن واقعیت بیشتر پی میبرد و آن را با تمام وجود میپذیرد.
یکی از استادان فاضل حوزه و دانشگاه(2) نمونهای عینی از کرامات ائمه علیهم السلام را اینگونه نقل کردهاند:
مکرر شنیده بودم امام رضا علیه السلام کرامات زیادی دارند، ولی خیلی دوست داشتم آن را با چشم خود ببینم. به امید دیدن معجزهای از امام رضا علیه السلام بار سفر به مشهد مقدس را بستم و شبی بعد از نماز مغرب و عشا تا صبح در کنار بیمارانی که برای شفا گرفتن دخیل بسته بودند نشستم.
1. طه (20)، 92 و 93. «اى هارون، وقتى ديدى آنها گمراه شدند چه چيز مانع تو شد * كه از من پيروى كنى؟ آيا از فرمانم سر باز زدى؟».
2. حضرت حجتالاسلام والمسلمین سیداسحاق حسینی کوهساری.
نابینایی را زیر نظر گرفتم که حتی عضو چشم را هم نداشت؛ بهگونهاي که جای چشم در صورتش صاف بود. به دلم گذشت که از خداوند متعال بخواهم شفا یافتن او را به چشم خود ببینم. جایی را برای نشستن انتخاب کردم که مقابل آن مرد نابینا باشد و مشغول زیارت و دعا شدم. دوست من رفت و فقط من آنجا به مؤمن نابینا چشم دوخته بودم. سرانجام نزدیکیهای صبح با چشم خود دیدم که گویا صورت او را نقاشی میکنند و برای او چشم میکشند؛ شکافی در محل چشم در صورتش پیدا شد و کمکم چشمي نمایان شد! صيحهای کشيدم و از هوش رفتم.
اثر دیدن چنین منظرهای، حتی شنیدن داستان آن، بسیار فراتر از اين است که کسی بهطور کلي بگويد حضرت رضا علیه السلام تاکنون دهها کور را شفا دادهاند. یقین در اصطلاح خاص، علمي است که بر اثر تماس با واقعيت عيني در انسان شکل ميگيرد و منشأ اثر ميشود و ايمان انسان را تقويت ميکند. ما بهصورت کلی میدانیم که خداوند متعال هر کار ممکنی را میتواند انجام دهد: إِنَّ اللهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدير.(1) نیز میدانیم که خداوند رازق است و به برخی روزیِ بيحساب میدهد: وَاللهُ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ.(2) اما اگر با چشم خود ببینیم که خداوند به کسي بدون واسطههاي ظاهري روزي میدهد ـ آنگونه که به حضرت مريم روزي ميداد ـ اثر ديگري در ما خواهد گذاشت.
اگر بخواهيم به چنین یقینی دست يابيم، باید به واقعیات خارجی توجه، و آنها را بهطور مستقیم تجربه کنيم. امکان حصول علمی یقینی که ناشی از تجربه شخصی باشد، نه تحليلهاي کلي عقلي و شرعی، بسیار محدود است؛ اما انسان ميتواند از تجربيات ديگران استفاده کند و از راه شنیدن از دیگران به چنین قضایای یقینی علم پیدا کند. چنین علمی در انسان بسیار تأثیرگذار خواهد بود.
1. نحل (16)، 77. «درحقيقت، خدا بر هرچيزى تواناست».
2. نور (24)، 38. «و خدا[ست كه] هركه را بخواهد بىحساب روزى مىدهد».
آيتالله العظمي اراکيرحمه الله شبها در مدرسه فيضيه قم نماز جماعت ميخواندند. وقتی از مدرسه فيضيه بيرون ميآمدند، مقید بودند در صحن، بر قبري فاتحه بخوانند. يکي از دوستان ايشان علت این تقیّد را پرسیده بود. ايشان فرموده بودند: «اين شخص بر من حق بزرگي دارد؛ چراکه در محضر آيتاللهسیدمحمدتقی خوانساريرحمه الله داستاني نقل کرد که بر ايمان من افزوده شد. من وظيفه خودم ميدانم که اگر کار دیگری از دست من برنمیآید، دستکم هرشب برای او فاتحه بخوانم». همانگونهکه ديديم، نقل داستان میتواند تأثیر زیادی در تقویت ایمان يک مرجع تقليد داشته باشد، بهگونهايکه بر خود وظیفه میداند براي شکر این نعمت، هر شب بر قبر گوينده داستان حاضر شود و فاتحه بخواند. داستان مذکور از این قرار است:
حکایتی تأثیرگذار
آیتالله شيخحسنعلي نخودکي رحمه الله در مشهد بودند که شنيدند برادرشان در اصفهان از دنيا رفته است. ایشان بسیار متأثر میشوند و چون برادرشان حق زیادی بر گردن مرحوم شیخ داشته است، تصمیم میگیرند به او خدمتی کنند. به دل ایشان گذشت که از امام رضا علیه السلام درخواست تفضلی کنند که آن شب به قم تشريف ببرند و سفارش برادرشان را، که در آنجا دفن شده است، به خواهرشان حضرت معصومه عليهاالسلام بفرمایند. ایشان نقل میکنند که به حرم رفتم و از حضرت درخواست کردم. صبح شخصی آمد و گفت: «خوابی دیدهام اگر ممکن است تعبیر آن را برای من بگویید. خواب دیدم که میخواهم به زيارت حضرت رضا علیه السلام در حرم مشرف شوم، ولی به من گفتند حضرت به قم تشريف بردهاند تا سفارش برادر شيخحسنعلي را به حضرت معصومهعليهاالسلام بفرمایند». ايشان گريستند و فهمیدند که رؤیای آن شخص صادق بوده است و درخواستشان از امام رضا علیه السلام اجابت شده است.
شايد حکمت اينکه خداي متعال در قرآن کريم بسياري از داستانها را با اسم و مشخصات نقل ميکند اين باشد که اثر بیشتری در روح شنونده بگذارد؛ مثلاً داستان اصحاب کهف را با جزئیات آن نقل میکند و اينکه چند سال به خواب رفتند: وَلَبِثُوا
في كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنينَ وَازْدَادُوا تِسْعاً.(1) يا اينکه سگی که همراه آنها بود چگونه خوابیده بود: وَكَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصيد.(2)
تیزبینی و تحلیل؛ شرط تأثیر تجربهها
برای تقویت ایمان به چنین یقینی نیاز داریم. اين يقين يا از تجربههاي شخصي خود ما حاصل ميشود يا از راه شنیدن داستانهاي گذشتگان؛ اما تجربهها و داستانها در همه انسانها به یک میزان تأثیر ندارند. هنگامی میتوانیم از داستان بهره معنوي ببريم که تحليل درستی از آن داشته باشیم و بتوانیم علل وقوع آن را بررسي کنیم. تحلیل درست به نگاه عمیق و بهدور از سطحینگری نياز دارد.
پس، پيش از هرچيز بايد تيزبين و هوشمند باشيم. انسانهایی که پدیدهها را به شکلي سطحی و گذرا مینگرند نمیتوانند از آنها عبرت بگيرند. بايد حوادث را بسيار هوشمندانه و موشکافانه بررسي کرد. تحلیل مبتنیبر واقعِ يک داستان، متوقف بر شناخت خوبِ ساختار آن است؛ مانند جريانهاي سياسي که باید نخست اطلاعاتي درباره آنها کسب کرد تا بتوان پس از تحلیل از حاصل آن استفاده کرد؛ ازاينرو افزون بر نگاه موشکافانه و تيزبينانه، قدرت تحليل هم اهميت دارد تا تفسیر ماجرا بر اساس اصول و ضوابط امکانپذیر باشد. آنگاه میتوان از آن عبرت گرفت؛ یعنی از اشتباهات و نقصهاي آن پرهیز کرد و از نقطههای قوت آن استفاده كرد.
پس عبرتآموزی از نگاه هوشمندانه آغاز میشود و بعد با تحلیل ماجرا ادامه مییابد. بر اساس تحليل بهدستآمده باید نکتههاي عبرتآموز ماجرا استخراج شود. برای توسعه دانستهها و عبرتها بايد از تجربههاي ديگران، حتي از تاريخ پيشينيان استفاده کرد. اگر تاريخ پيشينيان را به دانستههايمان ضميمه کنيم، تجربهاي برابر با عمری هزارساله يا چندهزارساله خواهيم داشت. حضرت امير مؤمنان علی علیه السلام در نامه سیویکم نهج البلاغه(3) خطاب به امام حسن علیه السلام میفرمایند: «من به اندازه عمر همه
1. کهف (18)، 25. «و سيصدسال در غارشان درنگ كردند و نُه سال [نيز بر آن] افزودند».
2. همان، 18. «و سگشان بر آستانه [غار] دو دست خود را دراز كرده [بود]».
3. محمدبنحسین شریف الرضی، نهج البلاغه (صبحي صالح)، نامه 31، ص391ـ406.
پيشينيان زندگي نکردهام؛ ولي اطلاعاتي از تاريخ آنها دارم که گويا با آنها زندگي کردهام و تجربههاي زندگي آنها در اختيار من است و اکنون ميخواهم اين تجربهها را به تو منتقل کنم». حضرت علی علیه السلام این نامه را درحدود شصتسالگی و پس از جنگ صفین برای امام حسن علیه السلام نوشتهاند. خلاصه آنکه اطلاع درست از تاريخ گذشتگان میتواند در رفتار انسان تأثیرگذار باشد.
شعبههای یقین
حضرت علی علیه السلام شعبههای دومین ستون ایمان ـیقینـ را چنين بيان ميفرمايند: وَالْيَقِينُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَتَأَوُّلِ الْحِكْمَةِ وَمَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ وَسُنَّةِ الْأَوَّلِينَ.
زیرکی
فطنه، به معناي تيزهوشي و زيركي است. انسان تیزهوش و زیرکْ بينش و بصیرت عميقي درباره پديدهها خواهد يافت و به آنها سطحی نخواهد نگريست. کسانی که تیزبین هستند، هر حادثه را با دقت بررسی میکنند. اين بینش و بصیرت، عنصري است كه در حصول یقین دخالت دارد؛ به این معنا که كساني ميتوانند يقين حاصل كنند كه از چنين هوش و نگاهي برخوردار باشند.
درک، تفسیر و تحلیل عمیق و درستِ واقعیت
انسان زيرک بعد از اينكه حوادث روزگار را با نگاهی تيزبينانه ملاحظه کرد، باید آنها را تفسير كند. گاهي هنگام نقل بسیاری مطالب میگوییم: «فلان چیز را ديدم یا شنيدم». این در حالی است که درحقيقت، خودِ مطلب را نديده یا نشنیدهایم، بلکه تفسيري از حوادث ارائه دادهایم. پس تفسیر دیدنیها و شنیدنیها غیر از خود دیدنوشنیدن است. بعد از دیدن دقیق حادثهها بايد بتوان آنها را بهدرستی تحليل کرد. امير مؤمنان علیه السلام از این تحلیل به تَأَوُّلِ الْحِكْمَه تعبير فرمودهاند و منظورشان تفسير و تحليلی است كه ناشي از حكمت و اصول صحيح عقلايي باشد، نه آنکه حوادث با احساسات شخصي تفسیر و تحلیل شود.
پندگرفتن از تجربههای دیگران
هنگامی که حادثهای تفسیر و تحلیل، و قوتها و ضعفهاي آن روشن شد، نوبت عبرتگیری و پندآموزی از آن فرا میرسد که البته آمادگی ويژهاي میطلبد. حضرت با عبارت وَمَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ به این مرحله اشاره فرمودهاند.
پندگرفتن يعني اينکه از تجربههاي ديگران همانند تجربههای خودمان استفاده كنيم: وَسُنَّةِ الْأَوَّلِينَ. ما منبعی بيكران از تجارب ديگران را در اختيار داريم که میتوانیم از آن بهره ببریم و آن سرگذشت پیشينيان است.
خلاصه آنکه اگر این چهار عامل دستبهدست یکدیگر دهند و به هم ضميمه شوند، یقینی برای انسان به ارمغان میآورند که ايمان او را تقويت و حفاظت خواهد کرد.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org