- مقدمة معاونت پژوهش
- مقدمه نگارنده
- بخش نخست: سفارش امام باقر علیه السلام به جابربنيزيد جعفي
- گفتار نخست
- گفتار دوم
- گفتار سوم
- گفتار چهارم
- گفتار پنجم
- گفتار ششم
- گفتار هفتم
- گفتار هشتم
- گفتار نهم
- گفتار دهم
- گفتار یازدهم
- گفتار دوازدهم
- گفتار سیزدهم
- گفتار چهاردهم
- گفتار پانزدهم
- گفتار شانزدهم
- گفتار هفدهم
- گفتار هجدهم
- گفتار نوزدهم
- بخش دوم: ايمان در كلام امام علي علیه السلام
- گفتار بیستم
- گفتار بيستویکم
- گفتار بيستودوم
- گفتار بيستوسوم
- گفتار بيستوچهارم
- گفتار بيستوپنجم
- گفتار بيستوششم
- گفتار بيستوهفتم
- منابع
- نمایهها
گفتار بيستویکم
وَالصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الشَّوْقِ وَالشَّفَقِ وَالزُّهْدِ وَالتَّرَقُّبِ، فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ، وَمَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ، وَمَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِيبَاتِ، وَمَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ [فِي] إِلَى الْخَيْرَاتِ؛ و از ميان آنها صبر چهار گونه است: علاقهمندي و ترس و پارسايي و انتظارداشتن. پس هرکه به بهشت مشتاق بود، خواهشهاي نفس را فراموش ميکند و از آنها چشم ميپوشد، و هرکه از آتش ترسيد از حرام و ناروا دوري ميگزيند، و هرکه در دنيا پارسا شد، اندوهها را سبک ميشمارد، و هرکه منتظر مرگ باشد، براي نيکوکاري شتاب ميکند.
ارکان ایمان
حضرت علی علیه السلام در پاسخ به پرسشي درباره ایمان فرمودند: الْإِيمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ. معمولاً واژه «دعامة» در زبان فارسی به «ستون» ترجمه میشود؛ اما «دعامة» ويژگي ديگري هم دارد که مانع مايلشدن و فروريختن است. «دعم» در زبان عربی به معناي پشتيباني و حمايتکردن است، و «دعائم» ستونهاییاند که اطراف ساختمان یا سقف نصب میکنند تا مانع ريزش آن شود.
اين حديث بهلحاظ واژگان و نیز ساختار، نیازمند توضيح است؛ زيرا اولاً واژههای بهکاررفته در آن معانی متشابه و کاربردهای مختلفی دارد، بهگونهاي که معنای صحیح روایت در نگاه نخست، دريافتني نیست، و ثانیاً باید ارتباط اين چهار مفهومي
كه حضرت آنها را دعائم ايمان ميشمارند روشن شود. با تشريح ساختار روایت روشن خواهد شد که چرا حضرت علی علیه السلام از ميان همه ارزشها و فضيلتها اين چند مفهوم را انتخاب کردهاند.
همانگونه که گفتيم، ايمان صرفاً تصديق قلبي و حصول علم نيست. بهعبارتدیگر ایمان فقط نتيجهاي نیست که از راه کنارهمگذاشتن مقدمات و تشکیل قیاس یا از راه تجربه به دست آيد؛ بلكه عاملي اختياري و ارادي نیز در ايمان دخالت دارد و ازهمينروست که خداوند به آن امر کرده، و آن را تکليف قرار داده است: يَأَيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِى نَزَّلَ عَلىَ رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِى أَنزَلَ مِن قَبْل.(1)
بنابراین ایمان علم مطلق و تصدیق قلبي مطلق نیست، بلکه نوعی تصدیق و اعتقاد قلبی است که مستلزم عمل باشد. بهعبارتدیگر مؤمن كسي است كه تصمیم دارد به آنچه ميداند عمل كند و به جزئيات اعتقادش و نيز لوازم آن پایبند باشد. آنچه غير از اين است، هرچند تصدیق ذهنی و علم هست، ایمان نام ندارد. با توجه به همین عنصر ارادی و اختیاری در مقام التزام عملی به مفاد عقاید است که روایات متعدد، عمل را جزء ايمان شمردهاند، مانند: الْإِيمَانُ تَصْدِيقٌ بِالْجَنَانِ وَإِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَعَمَلٌ بِالْأَرْكَان.(2)
گفتني است که عمل در وضعيت عادی جزء ایمان و لازمه جداييناپذير آن قلمداد میشود، و ممکن است در وضعيتي خاص، ايمان محقق باشد، هرچند عمل مقدور نباشد. پس این نوع تعريفکردن ایمان، تعریف منطقيِ اصطلاحی نيست كه جنس و فصل داشته باشد و كاملاً ماهيت ایمان را بيان كند. جالب این است كه در بعضی از روایات به دلیل نقش مؤثر عمل در تربیت، آنچنان بر آن تأکید شده که همه ایمان را عمل معرفی کرده است.(3) البته تصدیق قلبي هم نوعی عمل به شمار میآید. بنابراين انسان در وضعيت عادی، که مزاحمتِ عامل خارجی در کار نيست، وظيفه دارد به علم و اعتقادش عمل
1. نساء (4)، 136. «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، به خدا و پيامبر او و كتابى كه بر پيامبرش فروفرستاد و كتابهايى كه قبلاً نازل كرده است بگرويد».
2. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج66، ص73 و 74. «ایمان تصدیق با دل و اعتراف با زبان و التزام در عمل است».
3. وَهُوَ عَمَلٌ كُلُّه (همان، ص74).
کند. اگر کسی خلاف مقتضای ایمانش عمل کند، ایمان بهتدریج ضعیف و کمرنگ میشود و چهبسا از بین برود. در مقابل، عمل به مقتضای ایمان، آن را تقویت ميکند.
ايمانداشتن به معناي آمادگي براي عمل به مقتضاي اعتقاد است. بهعبارتدیگر خودِ همین اعتقاد، اقتضای عمل دارد؛ ولي با توجه به موانعي كه گاه در مسیر ایمان قرار میگیرد ـ اعم از وسوسههاي شيطاني، هواهاي نفساني و عوامل اجتماعي گوناگون ـ باید براي تقویت ایمان اهتمام ورزید. موانع گوناگون، ایمان را در خطر ریزش و زوال قرار ميدهند. به همین دلیل باید از آن محافظت کرد تا آسیب نبیند. همانگونه که برای جلوگیری از ریزش سقفْ ستونها و پایههایی ساخته میشود، برای حفظ ایمان نیز باید از ستونهایی کمک گرفت که ایمان را از خطر ايمن کنند تا لطمهاي به آن وارد نشود و بتواند نقش خود را در نيل انسان به سعادت ایفا کند. میتوان پایههای چهارگانهای را که حضرت علی علیه السلام برای ایمان برشمردهاند، به دو بخش تقسيم کرد: دو پايه با رفتار فردي انسان و دو پایه با رفتار اجتماعي او ارتباط دارند.
مبادی افعال اختیاری
در تحقق عمل اختیاری، دستکم دو عامل تأثیرگذار است: یکی از مقوله شناخت است و دیگری از سنخ انگيزش. بدون شناخت، عمل اختیاری از انسان صادر نمیشود. کاری که بدون ادراک و فهم از انسان سربزند اختیاری قلمداد نميشود؛ زيرا علمی که منجر به گزينش شود در کار نبوده است. از سوی دیگر، کارهاي بسیاری هستند که انسان درباره آنها دانش دارد؛ اما برای انجام آنها انگیزهای ندارد. عمل اختیاری هنگامي به وقوع ميپيوندد که انسان علاوه بر شناخت درباره آن، انگیزه کافی هم برای انجام دادن آن داشته باشد. در ميان انگيزهها، مهمترين انگيزهای كه در رفتار انسان تأثیر میگذارد، ترس از ضرر و اميد به جلب سود است. انسان کاري انجام نميدهد، مگر اينکه بخواهد ضرری را از خود دفع کند یا به منفعت و سودی دست يابد؛ هرچند این ضرر و منفعت خیالی باشد.
اهميت شناخت و انگیزه در تحقق ایمان
برای اینکه بتوانيم از ایمان خود در رفتارهای فردی پشتیبانی کنيم، باید از طرفي به مقوله
شناخت اهميت بدهيم؛ یعنی رفتار ما با شناختی قوي و با يقين توأم باشد، و از طرف دیگر، انگيزهای قوی داشته باشیم تا رفتار خود را محدود و کنترل کنیم. توضیح آنکه ایمان اقتضا میکند بعضی کارها را حتماً انجام دهیم و از انجام برخی کارها خودداری کنیم. برای حفظ چنین ایمانی باید اولاً درباره این کارها شناخت کسب کنيم و ثانیاً انگیزهای قوی پیدا کنیم تا رفتار خود را با مقتضای ایمان هماهنگ سازیم. بهعبارتدیگر باید رفتارهای ما بر اساس آنچه ايمان اقتضا ميکند، کنترل شود.
اگر مسئله ایمان و ارزشها در زندگي نباشد، انسان خود را آزاد و رها میبیند و کارهایش را بر اساس خواستههای نفسانیاش انجام میدهد: هنگامی که یکی از غرایزش تحریک شود، به آن پاسخ مثبت میدهد؛ از هر راهی که ميسّر ببيند غذا به دست ميآورد؛ و به هر وسیلهای باشد غرایزش را ارضا میکند. اما ايمان افعال و رفتارهای انسان را بر اساس چارچوبهایی تعیین و کنترل ميکند؛ برخی کارها را تأييد ميکند و از انجام برخی کارها پرهيز ميدهد. روشن است که با پایبندی عملی به مقتضای ایمان باید با بسياري از خواستههای نفس مخالفت کرد. اگر انگيزه انسان برای کنترل نفس و عمل به لوازم ایمان قوي نباشد، انگيزههاي حيواني چيره ميشوند و کار خود را پيش ميبرند. در این حالت، انسان برای انجام رفتارهایي که ایمان اقتضا ميکند به خود زحمت نمیدهد؛ تدبیری برای کشتیگرفتن با نفس نمیاندیشد؛ و خود را به دست غريزهاش میسپارد. حضرت امير علیه السلام اين انگيزه را به صبر تعبير فرمودهاند. منظور ايشان از صبر، کسب انگيزه براي کنترل رفتار است.
معنا و اقسام صبر
اين برداشت از معناي واژه صبر را روایاتی تأیيد ميکنند که صبر را سه قسم دانستهاند: صبر بر معصيت، صبر بر طاعت و صبر بر مصيبت. در جایی که وسوسههای شیطانی و هواهای نفسانی انسان را بهسوی گناه میکشاند، انسان موظف است صبر کند؛ یعنی خودش را کنترل و در مقابل ميل به ارتکاب گناه مقاومت کند. انسان ميل دارد در انجام واجباتْ تنبلی و سستی کند؛ اما برای ادای وظایف باید بسيار تلاش کرد و زحمت کشید و چهبسا باید از مال و جان گذشت و اين صبر بر طاعت است. اگر در موقعيتي جهاد
واجب باشد، باید جان را هم کف دست گرفت و تقدیم کرد. داشتن چنین روحیهای با تنپروري و راحتطلبي سازگار نيست و به انگيزهای قوي نیاز دارد. در مصيبتها نیز صبر لازم است. ازآنجاکه مصیبتها برخلاف ميل انسان است، باعث ناراحتی و عصبانیت او میشود و نهتنها او را به جزع و فزع واميدارد، بلکه گاه اعتراض به خدا را برميانگيزد. شیطان در چنین حالاتی در کمین انسان است و چهبسا بر اثر وسوسههای او عباراتی در مقام شکایت از خدا بر زبان انسان جاری شود که ناشایست است. اقتضای صبر بر مصیبت آن است که انسان در مقابل ناخوشیها مقاوم باشد و آنها را تحمل کند.
مفهوم صبر در این روایت
حضرت علی علیه السلام در این حدیث فقط صبر بر مصيبت را از پايههاي ایمان معرفی نکردهاند، بلکه منظور از صبر، قدرت مقاومت در مقابل عوامل مزاحم است؛ خواه عامل مزاحم، هوای نفس انسان یا تمایلات شیطانیِ خود او باشد، خواه عاملی بیرونی؛ حتی گاه همسر و فرزند، انسان را به گناه وا ميدارند: إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ.(1) این آیه بعضی همسران و فرزندان را مصداق دشمن شمرده است؛ چهبسا خواستههای آنان انسان را در برابر ناحق تسليم کند و او را به جهنم سوق دهد. مؤمن اراده و خواست خدا را معيار کارهای خود قرار میدهد؛ به همین دلیل هرجا که خداوند به رعايت حال خانواده و فرزندان سفارش کرده است، رعايتکردن این توصیهها برای مؤمن عبادت بهشمار ميآيد.
اسلام همه آنچه را که در سعادت انسان تأثیر دارد، براي او مشخص کرده است. در روایتی نبوی آمده است: الْمُؤْمِنُ يَأْكُلُ بِشَهْوَةِ أَهْلِهِ وَالْمُنَافِقُ يَأْكُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِه.(2) مؤمن در منزل سعي ميکند برحسب ميل خانوادهاش غذا بخورد و غذا را با توجه به ذائقه خانوادهاش تهیه میکند؛ اما منافق خانواده را تابع ميل و اشتهای خود میکند و همسر و فرزندش باید پيرو او باشند. مؤمن باید در امور مباح خواسته خانوادهاش را در نظر بگيرد؛ اما در اموري که خداوند مجاز ندانسته است، نباید تسلیم شود. اگر زنی از همسرش
1. تغابن (64)، 14. «درحقيقت برخى همسران شما و فرزندان شما دشمن شمايند؛ از آنان برحذر باشيد».
2. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج59، ص291.
بخواهد با تحصيل مال حرام خودرو یا مسکن تهیه کند، نباید تسلیم خواستههای او شد. آیا شايسته است که مؤمن با استفاده از مال ربا و حرام خواستههای دیگران را برآورد يا بايد مقاومت کند؟ در چنين موقعيتي نبايد با دعوا و زدوخورد ديگران را به پذيرش حق واداشت، بلکه باید با آرامش آنها را براي جلب رضای الهی مجاب کرد.
براي ايستادگي در برابر عواملي که انسان را به مخالفت با رضاي خدا دعوت ميکند، اتکا به نيرويي ضرورت دارد که تعبير کلی آن صبر است. صبر، انگيزه عمل و نيروي مقاومت در برابر عواملی است که انسان را از انجام کار خير بازميدارد يا به رفتار ناهنجار دعوت ميکند.
شعبههای صبر
طبق فرمایش حضرت علی علیه السلام ، خود صبر چهار شعبه دارد، که با توجه به مقدمه پيشگفته، مراد از آنها عواملي است که به انگيزش برای انجام عمل صالح کمک ميکنند. همانگونهکه گفتيم، امید به کسب منفعت و ترس از ضرر از مهمترين عوامل تأثیرگذار در رفتارهای ارادی و اختیاری بهشمار ميآيند. حضرت اين دو عامل را شوق و شفق تعبير کردهاند. انتخاب واژه شفق در کنار شوق ممکن است به تناسب اين دو کلمه با هم و رعايت نکات فصاحت و بلاغت باشد. معمولاً درباره خوف از اشفاق استفاده ميکنند؛ اما شفق هم صحیح است. شفق نقطه مقابل شوق و به معناي خوف است. انسان برای ايجاد انگیزه در رفتارهای فردی که با فعالیتهای اجتماعی پيوند ندارد، ازيکسو نیازمند شوق، و از سوي دیگر، نيازمند خوف است. نيرويي که انسان را بهجانب انجام کاري ميکشد همان امید به جلب منفعت است. هرچه اعتقاد انسان به اينکه کاری براي او سودمند است، بیشتر باشد، براي انجام آن کار بيشتر ميکوشد. سود و منفعت هم مراتبي دارد: از سودهاي دنيوی آغاز ميشود، و تا پاداشهاي اخروي، رضوان و قرب الهی و مقاماتی که عقل ما نمیتواند به کنهِ آن پی ببرد، ادامه مييابد. طبعاً انگيزه اعمال مؤمن که باعث دستیابی او به قدرت کنترل رفتار میشود، شوق به پاداش اخروي است؛ چراکه بر اساس بینش اسلامی، زندگي دنيا دورهای مقدماتي، و به يک معنا، دورهای جنيني برای زندگي اصلي است. قرآن کریم میفرماید: وَما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ
لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون.(1) بنابراین زندگي حقيقي آنجا آغاز ميشود؛ پس نگاه مؤمن به این دنیا ابزاری است. او از امکانات دنیوی بهگونهاي استفاده ميكند كه برای زندگي حقيقیاش مفيد باشد و چون منفعتي که در انتظار آن است، سود اخروی است، شوقش هم براي پاداش آخرت است.
بر اساس آنچه تاکنون گفتيم و مطابق فرموده حضرت علی علیه السلام حفظ و پشتیبانیِ ایمان به صبر نياز دارد و بهعبارتدیگر صبر یکی از دعامههاي ایمان است. برای تقویت این عامل ارزشمند باید به شعبههای چهارگانه صبر توجه کرد: وَالصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الشَّوْقِ وَالشَّفَقِ وَالزُّهْدِ وَالتَّرَقُّبِ.
تأثیر شوق به بهشت در صبر
حضرت براي هريك از شعبههاي صبر فوايدي برميشمارند: فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلا عَنِ الشَّهَوَاتِ.(2) وقتي انسان آخرت و بهشت را درست تصور کند و نسبت خوشیهای دنیوی را با پاداش اخروی دريابد و باور کند، به آنها اشتیاق پیدا میکند.
اين ميل در انسانْ فطري است که اگر چيزي را برای خودش خوب ارزيابي کند به آن میل و اشتیاق مييابد و دوست دارد به آن برسد. هر اندازه این باور و بینشْ قویتر و عمیقتر باشد، اشتیاق نیز بیشتر خواهد شد. حال بايد ديد این شوق چه تأثیری دارد و چه نقشی ایفا میکند؟ ميکوشيم با چند مثال پاسخ این پرسش را روشن کنيم. اگر دانشجویی بخواهد تحصيل کند تا به مقامی برسد که درآمد زيادي دارد، باید در صورت نیاز برای تأمین غذای خود در دوره دانشجویی به سختی و زحمت بیفتد و چهبسا از دیگران قرض بگیرد. آنچه انگیزه دانشجو را برای تحمل مشکلات احتمالی تقويت ميکند، اشتیاق به پاداشهايي از قبیل حقوق ماهیانه زياد، سودهای کلان در تجارت، صنعت و... است که پس از دوران دانشجویی به دست خواهد آورد. جوانی هم که شوق ازدواج دارد، و تحصیلات عالی، مسکن و وسیله نقلیه و شغل مناسب ميخواهد، برای
1. عنکبوت (29)، 64. «اين زندگى دنيا جز سرگرمى و بازيچه نيست و زندگى حقيقى همانا [در] سراى آخرت است؛ اى كاش ميدانستند!».
2. «پس هركه به بهشت علاقه داشت، خواهشهاى نفس را فراموش ميكند و از آنها چشم ميپوشد».
رسیدن به آرزوی خود همه زحمتها را تحمل ميکند. کسی که دوست دارد در کنکور پذیرفته شود، بسیاری از خوشیهای زندگی را کنار میگذارد و با چشمپوشي از غذای خوب و نيز برخی مهمانیها و تفریحها به مطالعه جدی میپردازد تا بتواند به آنچه علاقه دارد دست يابد. چشمپوشيدن از بعضي راحتيها براي چنین اشخاصی آسان ميشود؛ چراکه شوق رسیدن به مراد خود را دارند. اگر چنین اشتیاقی در آنها وجود نداشت، حاضر نمیشدند بهراحتی از خوشیها چشمپوشی کنند.
به فرموده حضرت علی علیه السلام اگر انسان مشتاق بهشت باشد، بهراحتي از شهوتها ميگذرد. آيا رسيدن به پاداش ابدي و بينهايت، آنقدر ارزشمند نيست که انسان چند سالي از برخی تمايلات خود صرفنظر كند؟! اگر انسان به لذتهای اخروی باور داشته باشد و مشتاق آنها باشد، بهراحتی از شهوتها در میگذرد؛ بنابراين اولین چیزی که در صبر به معناي عامش ـ انگیزه کنترل رفتارـ تأثیر دارد شوق به پاداشهاي اخروی است.
اگر آياتي را که در وصف بهشت نازل شده است بهدقت بخوانیم، خواهيم ديد که پاداشها و نعمتهایي که خداوند به بهشتیان عطا میکند و در قرآن آمده است، حقيقت دارد و از قبیل احادیث جعلی و ضعیف نیست: ... فيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ وَأَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى.(1) شخصي که خود را اسلامشناس معرفي ميکرد این آیات را بهعنوان حدیث نقل ميکرد و میگفت: چنین توصیفهایی از بهشتْ چندش آور است! مگر انسان چقدر به آب، شراب، عسل و شیر احتیاج دارد که نهرهایی از آنها برای او راه بیفتد؟! زنبور عسل چقدر باید عسل تولید کند تا جوي عسل تشکيل شود؟ کسانی که اینگونه به آیات قرآن مینگرند، انگیزهای برای کنترل رفتار خود نخواهند داشت. کجفهمی آنها از این دسته آیات نشان ميدهد که ايشان درک درستي از عالم آخرت ندارند. آنها برداشتی نادرست از کلام وحی دارند و آن را در دل انکار و مسخره ميکنند؛ بدتر از همه آنکه خود را اسلامشناس معرفی میكنند!!
مشکل ما آن است که نظام آن عالم را نفهمیدهایم. همانطور که نعمتها در آنجا
1. محمد (47)، 15. «در آن نهرهايى است از آبى كه [رنگ و بو و طعمش] برنگشته و جويهايى از شيرى كه مزهاش دگرگون نشود و رودهايى از بادهاى كه براى نوشندگان لذتى است و جويبارهايى از انگبينِ ناب».
بينهايتاند، احتياج انسان هم نهايتي ندارد. در آن عالم نيازهايي براي انسان جلوه ميکند و پيش ميآيد که اگر ارضا نشود، جهنمی برای انسان رقم ميخورد. اهل جهنم چنین نیازهایی را احساس میکنند؛ اما راهي براي ارضاي آن ندارند. يکي از بزرگترين عقوبتها اين است که خدا به انسان نظر نميکند و با او سخن نميگويد: لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَة.(1) ما الان درک نميکنيم که نياز به شنیدن سخن خدا داریم. آیا تاکنون با غصه و ناراحتی به این فکر کردهایم که چرا گاه خداوند به ما نگاه نمیکند؟ ما در این دنیا با امور مادی انس گرفتهایم و برخی حقایق را درنمييابيم. تلخیِ قهر رفیق صمیمی یا بیتوجهی پدرومادر کاملاً درکپذير است؛ اما درکِ تلخیِ قهر الهی، در سرای مادی سخت است؛ زيرا طعم شیرین سخنگفتن خدا را نچشیدهایم. سرای آخرت عالَم ظهور حقایق است و آنجاست که نيازهای حقیقیِ انسان رخ مينمايد. آن وقت است که انسان تازه متوجه میشود چه نیازهایی داشته و بر اثر برآوردهنشدن آنها به چه عذاب و بلایی گرفتار شده است.
يکي از بزرگترين عذابهاي روز قيامت اين است که خدا با انسان حرف نزند و انسان بهواسطه زنگارهای دلش نتواند خدا را با چشم دل ببیند: كَلاّ بَلْ رانَ عَلي قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ. كَلاّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ.(2) بههرحال اولين عنصري که براي تحقق صبر لازم است، شوق به پاداشها، لذتها و کمالات اخروي است. در گام نخست باید باور کرد که چنین نیازهایی هم وجود دارد. اگر انسان به لذتها و کمالاتی که در آخرت نصیبش میشود توجه کند، از تمایلات دنیوی چشم ميپوشد: فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلا عَنِ الشَّهَوَاتِ.
تأثیر ترس از عذاب در صبر
گفتيم که ترس از ضرر، در کنار امید به کسب منفعت، از عوامل تأثيرگذار در انگیزش انسان است. مهمترین ترس مؤمنان متعارفْ ترس از جهنم است؛ جهنمی که
1. آلعمران (3)، 77. «و خدا روز قيامت با آنان سخن نمىگويد و به ايشان نمىنگرد».
2. مطففین (83)، 14ـ15. «نه چنين است، بلكه آنچه مرتكب مىشدند، زنگار بر دلهايشان بسته است. زهی پندار، كه آنان در آن روز، از پروردگارشان سخت محجوبند».
نماد عقوبت الهی است. البته عذابهایی سختتر از آتش سوزان جهنم نیز وجود دارد. باید با آیات و روایاتی که دراینزمینه در دست داريم آشنا شويم تا ترسی که در انگیزه انسان مؤثر است، ایجاد شود. خوب است در باب این نکته تأمل کنيم که اگر انسان به چنین عذابهایی گرفتار شود بايد چه کند؟ بر اساس فرمایش حضرت علی علیه السلام ترسِ عذاب یکی از شعبههای صبر است: وَمَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ. خلاصه آنکه خوف و ترسی که در انسان بر اثر تفکر درباره هشدارهای خداوند شکل ميگيرد به او کمک میکند که بتواند در مقابل تمایلات نفسانی و وسوسههای شیطانی صبر و مقاومت پيشه کند.
زهد؛ راهی برای آسانشمردن بلاها
حال اگر انسان به مصیبتی گرفتار آمد چه باید بکند؟ در مصيبتها نه ترس مؤثر است و نه اميد؛ زيرا فرض آن است که انسان کاری انجام نداده است که به نتیجهاش امیدوار باشد، بلکه مثلاً فرزند یا یکی از بستگان نزدیکش را در حادثهای مانند تصادف یا زلزله از دست داده است. چنین اتفاقاتی ما را به جزع و فزع واميدارد و تابوتوانمان را میگیرد و چهبسا باعث شود بر اثر سختی مصیبتْ عقلوهوش را از دست بدهيم و رفتارهای عجیبوغریبی از ما سر زند.
هيچکس نیست که هیچ نوع مصیبتی را نچشیده باشد؛ ازدستدادن پدرومادر، بیماری، فقر و حوادث طبیعی در اين دنيا دامنگیر انسان ميشود. مصیبت، لازمه زندگی در دنیاست. یا خودمان زودتر از دنیا میرویم و دیگران مصیبتزده میشوند یا بستگان زودتر میمیرند و باعث ناراحتی ما میشوند. بهراستی در مقابل مصیبتهای دنیا چه باید کرد؟
باید دلبستگيها را گسست. همه مصيبتهای دنیا وقتي براي انسان سنگين است که انسان به متعلقات خود دلبسته باشد. اگر به مال دنیا دل نبسته باشيم، با خرابشدن خانه، ازدستدادن خودرو و چيزهايي ازایندست ناراحت نميشويم؛ چون ميتوان آنها را جایگزین کرد و اگر هم امکان جايگزيني نباشد باز هم دليلي براي ناراحتي و بیتابی وجود ندارد.
مرحوم آقاي مهندسيرحمه الله(1) در برنامهای تلویزیونی داستانی نقل کردند که بعد معلوم شد داستان خودشان بوده است:
به شخصی گفتند: «خبر بدی برایتان دارم؛ ماشین شما را دزديدهاند». او لبخندی زد و پاسخ داد: «آهنپارهای بود که چندروزی در اختیار ما بود و حالا دست دیگری است؛ اگر احتیاج داشته است، حلالش باشد و اگر احتیاج نداشته است، خدا هدایتش کند. خبر بد این است که بگویی زمینه گناه برایت فراهم شده است و مرتکب گناهی شدهای».
نقل اينگونه داستانها آسان است؛ اما کسب چنین ملکهای ساده نیست. ایشان یك روحانی بودند و خدا میداند با چه زحمتی توانسته بودند این ماشین را تهیه کنند؛ اما وقتی خبر دزدیدهشدن آن را شنيدند، آن را ناچیز شمردند. وقتي دلبستگي نباشد، ازدسترفتن اموال به مصيبت تبديل نميشود؛ اما اگر دلبستگي در کار باشد، گمشدن اسکناسي بيارزش هم خواب را از چشم انسان ميربايد و همواره دلمشغول، نگاه ميدارد.
اگر انسان همه نعمتهاي دنيا را امانت الهي تلقي کند، ازدستدادن آنها مصیبتآور نخواهد بود. کسی میتواند غمِ ازدستدادن فرزند خوب و بااستعداد خود را تحمل کند که او را امانتی از جانب خداوند متعال بداند که وظيفهاش را درباره او انجام، و اکنون امانت را تحویل داده است. واقعاً چگونه میتوان در این موقعيت دشوار، کنترل رفتار را به دست گرفت و از اعتدال خارج نشد؟ راهی که حضرت علیرحمه الله پیشنهاد میکنند، وارستگی و دلبستهنبودن به دنياست: وَمَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِيبَاتِ.(2) زهد به معناي دلنبستن به دنیاست. زاهد کسی است که به دنیا تعلق خاطر نداشته باشد: اگر بهرههای دنیوی بود، نعمت خداست و باید او را شکر کرد و اگر نبود باید به آنچه خدا صلاح ميداند راضی بود؛ پس سومين رکن و شعبه صبر زهد است.
نقش یاد مرگ در صبر
چهارمین شعبه صبر، ترقّب است. حضرت علی علیه السلام میفرمایند: وَمَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ
1. از فضلای باتقوايي که در حوزه علمیه قم حکمت و اخلاق تدريس ميکردند.
2. «و هركه در دنيا پارسا شد، اندوهها را سبك مىشمارد».
[فِي] إِلَى الْخَيْرَاتِ. ترقّب در زبان فارسی معادلِ انتظارکشيدن است و در اينجا به اين معناست که نگاه مؤمن بايد همواره به آينده باشد و انتظار واقعیاتی را بکشد که قرار است در آینده رخ دهد. نقطه عطف هستي انسان مرگ است؛ يعني آنچه ورق زندگي را عوض ميکند و ما را از عالم اختيار و انتخاب به عالمی میبرد که ديگر جایی برای اختیار نيست. در عالم آخرت نمیتوان کاری را با اختیار خود انجام داد. در آنجا نه ميتوان پاداشي کسب کرد و نه عقوبتی را جبران کرد؛ همانگونه که نمیتوان برای خود همدمي يافت. البته اگر آمادگی لازم را برای ورود به عالم ابدیت کسب کرده باشيم، مانند آن است که از جايي تنگ، تاريک، متعفن و کثيف رها شويم و به فضايي باز، خرّم و شاداب قدم نهيم؛ اما اگر برای عالم آخرت توشه مورد نياز را فراهم نياورده باشيم، نتیجه هم برعکس خواهد شد؛ چنین کسي، که دنیا را بهشت ميپنداشته است، با مرگ به استقبال شقاوت میرود و از همان نعمتهای دنیوی هم بهرهمند نخواهد بود. مسئله مرگ بسیار حساس است و باید در باب آن تأمل و تفکر کرد.
وقوع مرگ امري حتمي است. آیا میتوان در این دنیا کسی را یافت که در حقبودن مرگ تردید داشته باشد؟ درعینحال انسان همواره خود را به تغافل ميزند و فکرش را از یاد مرگ منصرف ميکند. اين تغافل باعث ميشود که انسان به دنيا دل ببندد و به دنبال شهوتها برود. اینگونه است که زندگی دنیا برای انسان اهمیت و ارزش بسيار پیدا میکند. هنگامی میتوان از دنیا و دلبستگي به آن رها شد که مرگ به فراموشی سپرده نشود. البته مرگ همیشه ناگوار نیست، بلکه حتی میتواند باعث خوشبختی انسان باشد. کسانی در این دنیا زندگی میکردهاند که در روزهای آخر عمرشان به خويشاوندان بشارت سفری خوش به عالم آخرت میدادند و منتظر رهایی از رنجها و گرفتاریهای دنیا بودند. پس مؤمن علاوه بر دلنبستن به لذتهاي دنيا باید دورانديش هم باشد و خود را براي رویارویی با مرگ آماده کند. کسی که منتظر مرگ باشد، در کارهای خیر شتاب میکند تا اين سفر براي او مبارک باشد و از سختيها و رنجها نجات يابد.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org