- مقدمة معاونت پژوهش
- مقدمه نگارنده
- بخش نخست: سفارش امام باقر علیه السلام به جابربنيزيد جعفي
- گفتار نخست
- گفتار دوم
- گفتار سوم
- گفتار چهارم
- گفتار پنجم
- گفتار ششم
- گفتار هفتم
- گفتار هشتم
- گفتار نهم
- گفتار دهم
- گفتار یازدهم
- گفتار دوازدهم
- گفتار سیزدهم
- گفتار چهاردهم
- گفتار پانزدهم
- گفتار شانزدهم
- گفتار هفدهم
- گفتار هجدهم
- گفتار نوزدهم
- بخش دوم: ايمان در كلام امام علي علیه السلام
- گفتار بیستم
- گفتار بيستویکم
- گفتار بيستودوم
- گفتار بيستوسوم
- گفتار بيستوچهارم
- گفتار بيستوپنجم
- گفتار بيستوششم
- گفتار بيستوهفتم
- منابع
- نمایهها
گفتار پنجم
إِنَّ الْمُؤْمِنَ مَعْنِيٌّ بِمُجَاهَدَةِ نَفْسِهِ لِيَغْلِبَهَا عَلَى هَوَاهَا، فَمَرَّةً يُقِيمُ أَوَدَهَا وَيُخَالِفُ هَوَاهَا فِي مَحَبَّةِ اللَّهِ، وَمَرَّةً تَصْرَعُهُ نَفْسُهُ فَيَتَّبِعُ هَوَاهَا، فَيَنْعَشُهُ اللَّهُ فَيَنْتَعِشُ وَيُقِيلُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ فَيَتَذَكَّرُ، وَيَفْزَعُ إِلَى التَّوْبَةِ وَالْمَخَافَةِ فَيَزْدَادُ بَصِيرَةً وَمَعْرِفَةً لِمَا زِيدَ فِيهِ مِنَ الْخَوْفِ. وَذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ يَقُولُ: إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛ همانا مؤمن به جهاد با نفسش اهتمام میورزد تا بر تمایلات آن غلبه کند. گاه کجی آن را راست کرده، در مسیر دوستى خدا، با هوای نفس مخالفت میورزد، و گاه نفسْ او را زمین زده، از هوای نفس پيروى میكند؛ [اما] خداي دستش را ميگيرد و به او نیرویی تازه میبخشد و او جانی دوباره میگیرد. خدا از لغزش او میگذرد تا به خود آید و به توبه و ترس [از خدا] پناه آورد؛ پس به سبب افزایش ترس از خداوند، بصیرت و معرفتش افزون شود؛ چنانکه خداوند ميفرمايد: إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛ «پرهيزگاران هرگاه خيالى شيطانى عارضشان شود ياد [خدا] كنند و آنگاه صاحب بصيرت شوند».
دلخوشبودن به آنچه خداوند دوست دارد و نگرانبودن از آنچه خداوند بد میداند در سخنْ ساده است؛ ولی تحصیل آن بسیار دشوار است، چه رسد به اینکه انسان بخواهد به ملکة ثابت چنین احوالی دست يابد. حضرت امام باقر علیه السلام چنین استعدادی را در جابر يافته بودند که اینگونه او را نصیحت و سفارش میکنند. ما ازیکسو، همین اندازه میفهمیم
که این مقامات بسیار عالی است و انسان قادر است به چنین درجاتی نائل شود و از سوي دیگر ممکن است از رسیدن به این درجات ناامید شویم؛ بهویژه اگر در تعابیری مانند وَاعْلَمْ يا جابر انّك لَا تَكُونُ لَنَا وَلِيّاً حَتَّى... دقت کنيم، ممکن است از خودمان ناامید شویم و بگوییم پس اهل ولایتِ معصومان علیهم السلام نخواهیم بود.
دنیا میدان کُشتی با نفس
شاید به همین مناسبت باشد که حضرت به نکتهای تربیتی میپردازند و مؤمن را در این دنیا به کسی تشبیه میکنند که در حال کُشتیگرفتن است و میکوشد در میدان نبرد بر حریفش (نفس) غلبه کند. گاه با همت و ارادهای قوی و نیز با توفیق و کمک الهی بر نفسش پیروز میشود، و گاه نيز مغلوب میشود. سرانجام کسی که انديشة پهلواني درسر ميپروراند باید در میدان، مبارزه کند و با تمرین زیاد به مقام جهانپهلواني دست يابد.
استقامت در جهاد با نفس
مؤمن نیز همواره در حال کشتیگرفتن با نفس است. گاه غالب میشود و گاه مغلوب؛ اما اگر از نفسش شکست خورد، نباید از غلبه بر او ناامید شود و مثلاً بگوید ديگر نميتوانم بر نفس پيروز شوم. اگر مؤمن از نفسش شکست خورد، باید با همتی بلندتر و عزمی راسختر به جنگ با نفس برود و با ياريخواستن از خداوند متعال پیروز شود. کشتیگرفتن با نفس در این دنیا ادامه دارد و هرکس باید در این میدان با نفس خود مبارزه کند.
حضرت میفرمایند اهتمام مؤمنْ جهاد با نفس (جهاد اکبر) است و او بايد بکوشد تا بر آن پیروز شود. گاه میتواند نفس را به راه بیاورد و جلوی کجيها و انحرافاتش را بگیرد؛ یعنی با هوای نفسش مخالفت، و در راه محبت خدا آن را سرکوب کند، و گاهي نيز مغلوب نفس ميشود.
یکی از نکات ارزنده این بخش از روایت این است که پس از تمامشدن مطلب، بعد از لِيَغْلِبَهَا وَيُخَالِفُ هَوَاهَا، عبارتِ جارومجرور فِي مَحَبَّةِ اللهِ آمده است. سرکوبکردن دائم نفس بسیار سخت است؛ اما اگر در مسير دوستي و محبت الهی باشد، هم نيروي انسان را براي غلبه بر نفس شدت ميبخشد و هم زیرپاگذاشتن خواستههای نفس لذتي دوچندان
نصيب انسان ميکند. اگر انسان این راه شیرین را پیدا کند و قدرش را بداند به فوز عظیمی دست مییابد.
در مناجات شعبانيه آمده است: إِلَهِي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلاَّ فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ؛(1) یعنی دستشستن از معصیت و مخالفت با هوای نفس فقط وقتي برای من ممکن بود که محبت خودت را در دل من بیدار میکردی. همه ما در زندگی خود شبیه این حالت را حس کردهایم؛ مثلاً وقتی کودکي که به پدرومادرش بسيار علاقه دارد شیطنت ميکند و به تذکرات يا تهدیدهای آنان گوش نمیدهد، با شنیدن اینکه «اگر مرا دوست داري اين کار را نکن!»، دست از کار بدش برمیدارد. چنین سخنی برای کودکي که درست تربيت شده، و عواطف او اشباع شده باشد، بهترین عامل بازدارنده از کار ناپسند است. نمونه دیگر، ترک کاری است که دوستی صمیمی طلب میکند. اگر انسان واقعاً خدا را دوست داشته باشد و بداند که او دوستداشتنیترین است و هرچه در جهان دوستداشتنی است پرتوي از جمال الهی است که بر عالم تابیده است، کاملاً مطیع او خواهد بود.
بنابراین وقتي خداوند متعال امر بفرماید اگر مرا دوست داری، کار ناپسند نکن؛ انسان فرمانپذير خواهد شد. اگر انسان خداوند متعال را دوست داشته باشد، حتماً آرزو دارد که خداوند نیز او را دوست بدارد؛ پس وقتي خداوند متعال ميفرماید: إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُور،(2) چنين انساني ميکوشد که اهل فخر و تکبر نباشد؛ زيرا اگر باشد، از محبت خداوند نصيبي نميبرد. آیاتی مانند وَاللهُ يُحِبُّ الصَّابِرين(3) نشان میدهد که اگر انسان محبت خداوند را بخواهد باید اهل صبر و شکیبایی باشد. این بهترین راهی است که انسان میتواند با استفاده از آن معصیت را ترک کند. حضرت با آوردن عبارت فی محبة الله به این راه ارزشمند اشاره میکنند.
1. «خدايا، من توانايي دست برداشتن از گناه را نداشتم، مگر در آن وقتي که تو محبت خود را به من چشاندي و من را با محبت خود بيدار کردي». علیبنموسی ابنطاووس، الإقبال بالأعمال الحسنه، ج3، ص298.
2. لقمان (31)، 18. «خداوند هيچ متكبر مغرورى را دوست ندارد».
3. آلعمران (3)، 146. «و خداوند شكيبايان را دوست دارد».
یاری الهی در میدان نبرد
مؤمن در میدان نبرد با نفس، گاه در راه محبت خداوند با هوای نفس مخالفت، و از انحراف آن جلوگیری میکند و گاه مغلوب و تسلیم نفس میشود و خواستههای نفس را انجام میدهد. انسان بیبندوبار با چشیدن مزه معصیت مشتاقانه در پي آن ميرود و برای مبارزه با نفس نميکوشد؛ ولي مؤمن همواره با نفسش مبارزه میکند و دوست دارد آن را شکست دهد؛ هرچند ممکن است گاه نيز مغلوب شود؛ فَيَنْعَشُهُ اللهُ فَيَنْتَعِشُ. مؤمن به دلیل ایمانش، از یاری خداوند متعال در میدان نبرد بهرهمند میشود و اگر شکست بخورد با کمک الهی برميخيزد و مبارزه را از سر میگیرد. وَيُقِيلُ اللهُ عَثْرَتَهُ فَيَتَذَكَّرُ وَيَفْزَعُ إِلَى التَّوْبَه وَالْمَخَافَةِ فَيَزْدَادُ بَصِيرَةً وَمَعْرِفَةً لِمَا زِيدَ فِيهِ مِنَ الْخَوْفِ. خداوند از لغزش مؤمن چشم ميپوشد و او هم درمييابد که مرتکب اشتباه بزرگی شده است. بر اثر خوفی که مؤمن در این حال احساس میکند، خداوند بر بصیرت و معرفت او میافزاید و به این سبب با قوت بیشتری به مبارزه ادامه میدهد.
امید به خدا در مبارزه با نفس
این بخش روایت به نکته تربیتی دیگری نیز اشاره کرده است. انسان با مغلوبشدن در میدان نبرد با نفس نباید ناامید شود، بلکه باید امیدوار باشد که نیرویش بیشتر شود؛ ازاینرو باید توبهکنان به خداوند متعال پناه آورد و از او بخواهد که در این رزمگاه نگهدارش باشد. توجه به خداوند و توبه به درگاه او همانند ترس از خشم خدا باعث تقویت روح مؤمن میشود؛ ارادهاش را تقویت میکند؛ و بر کمالش میافزاید. شايد يکي از معاني يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ،(1) اين باشد که توبهکردن و پناهآوردن گناهکار به خداوند عبادتي است که پیش از انجام گناه توجهي به آن نکرده است. اين حالت تضرع و درخواست، علاوه بر جبران عمل گذشته گناهکار، کمالی هم بر او میافزاید؛ يعني قدرت کسب نور بيشتري مييابد. بعید است وقتی انسان توبه میکند و از خداوند متعال ميخواهد که از زشتیهایش چشم بپوشد در همان حالْ مرتکب گناه شود، چنانكه در حالت عادی مرتکب گناه شده بود.
1. فرقان (25)، 70. «خداوند بديهايشان را به نيكيها تبديل مىكند».
افزایش بصیرت و معرفت بر اثر خوف الهی
خداوند متعال مؤمن را در صورت مغلوبشدن در مبارزه با نفس یاری میکند؛ توبه او را میپذیرد؛ و بر بصیرت و معرفتش میافزاید. امام باقر علیه السلام در ادامه به این آیه قرآن بهمنزله کبرای استدلال اشاره میکنند: إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ.(1)
اهل تقوا از گناه دوري ميکنند. مؤمنی که گاه لغزشی از او سرمیزند دائماً پیرو شیطان نیست و اینگونه نیست که شيطاني بر او گماشته شده، که رفیق و قرین اوست. از آيات قرآن برميآيد که رابطه شيطان با انسانها چندگونه است: برخی خود، مجسمه شيطاناند؛ برخی با شيطان قريناند، يعني شیطان رفيقِ ثابتِ آنهاست: وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ؛(2) و برخی نیز شيطانِ گماشته و قرين ندارند اما شيطانهايي که در گذار و منتظر طعمه هستند، آنان را به دام مياندازند:(3) إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ.(4) اين برخورد شيطان علت همان لغزشي است که انسان در يک لحظه مرتکب ميشود. این دسته از انسانها بهمحض اينکه مرتکب گناهي نامنتظَر شوند، با ناراحتی متوجه کار بد خویش میشوند و با وقوف بر اینکه چه عقوبتي در پی این لغزش است، بر بصيرتشان افزوده میشود، فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ. در اين تعبير جمله اسمیه بر پیدایش بصیرت ثابت در چنین اشخاصی دلالت ميکند.
تشبیه امام علیه السلام در این بخش بسیار زیباست. مؤمن پيوسته با نفسش درحال کُشتیگرفتن است. طبیعی است که گاهی هم مغلوب حریف میشود؛ اما با تمرین زیاد و کسب تجربه و قدرت، بر اثر گذشت زمان به مقامي میرسد که دیگر حریف (نفس) نمیتواند او را شکست دهد. به فرموده امام باقر علیه السلام مؤمن در این
1. اعراف (7)، 201. «درحقيقت، كسانى كه [از خدا] پروا دارند، چون وسوسهاى از جانب شيطان بديشان رسد [خدا را] به ياد آورند و به ناگاه بينا شوند».
2. زخرف (43)، 36. «و هركس از ياد [خداى] رحمان دل بگرداند، بر او شيطانى مىگماريم تا دمسازى براى وى باشد».
3. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج8، ص381.
4. اعراف (7)، 201.
میدان ممکن است زمین بخورد؛ اما با یاری الهی برمیخیزد و مبارزه را با جدیت بیشتر از سر میگیرد. این ياري الهی به اين دلیل است که مؤمن بر تخلف و گناه اصرار ندارد؛ اما گاهی نفس بر او چیره میشود.
این فقره از حدیث، پس از بيان شروط دشوار ولایت ائمه علیهم السلام، راهکاری را نشان ميدهد تا مردم ناامید نشوند و بدانند که میتوانند با استقامت در مبارزه با نفس در زمره اهل ولایت قرار گیرند. با افزودهشدن خوف مؤمن، بصیرت او نیز افزایش مییابد: فَيَزْدَادُ بَصِيرَةً وَمَعْرِفَةً لِمَا زِيدَ فِيهِ مِنَ الْخَوْفِ. از این عبارت معلوم میشود که خوف و معرفت با یکدیگر ارتباط دارند. بر اساس آنچه حضرت فرمودهاند، هرچه خوفِ جدی و حقیقی انسان بیشتر شود، بصیرت و معرفت او نیز افزایش مییابد؛ اما گاهی خوف ما جدی نیست، بلکه بر اثر ناراحتیهای جزئی دنیایی است. اگر خوف جدي باشد، حتماً موجب افزایش بصیرت میشود.
هر قدر علم انسان به خداوند متعال و صفاتش بيشتر باشد، تواضع او نیز بیشتر میشود؛ يعني در برابر او احساس کوچکي و ضعف میکند و از اينکه از چشم خدا بيفتد هراسی درونی دارد: إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء.(1)مؤمن با افزایش تواضع بيشتر به خدا پناه ميبرد و خدا هم بيشتر به او لطف ميکند و در نتیجه بهتدريج مراتب کمال را تا رسیدن به عالیترين سطح طي ميکند.
1. فاطر (35)، 28. «از بندگان خدا تنها دانايان از او مىترسند».
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org