قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

گفتار دوم

إِنْ‏ ظُلِمْتَ‏ فَلَا تَظْلِمْ،‏ وَإِنْ خَانُوكَ فَلَا تَخُنْ، وَإِنْ كُذِّبْتَ فَلَا تَغْضَبْ؛ اگر به تو ظلم کردند، ستم نکن؛ و اگر به تو خيانت کردند، خيانت نکن؛ اگر تو را تکذيب کردند، خشم نگير.

نخستین جمله از سفارش‌های امام باقر علیه السلام  خطاب به جابربن‌یزید جعفی این بود که اگر کسی به تو ظلم کرد، ظلم نکن. در مبحث پيشين به این نکته اشاره کرديم که منظور حضرت این است که گاهی برای انسان وضعيتي استثنایی پیش می‌آید که انگیزه ظلم را تقویت می‌کند و به‌صورت‌های مختلف در صدد ظلم به دیگران برمی‌آید.

عفو یا استیفای حق

اصلِ استیفای حقی که ضایع شده، صحيح است و از منظر حقوقی تردید نمي‌پذيرد؛ ولی گاه ارزش‌هایی اخلاقي مطرح می‌شود که درخور تأمل است و باید براي تشخیص آن دقت کرد. اسلام حقوق و در مقابل آن تکالیفی برای اشخاص وضع کرده است تا از حقوق خود استفاده کنند و دیگران نیز وظیفه دارند این حقوق را رعایت کنند. اگر بین اشخاصی اختلافی پیدا شود، باید به دادگاه شرع مراجعه کنند تا قاضی حق مظلوم را استیفا کند و به او برگرداند. این قوانین حقوقی برای تنظیم روابط اجتماعی است. از این راه‌ تا آنجا که ممکن است، از ظلم و تجاوز جلوگيري می‌شود و افراد جامعه زندگی نسبتاً آرام و مطمئنی را در مسیر تکامل طي می‌کنند. کنار این احکام حقوقی، مسائلي اخلاقی مطرح می‌شود و حتی گاه در موقعيتي که کسی حق

انجام‌دادن رفتاری را دارد، ارزش اخلاقی، رفتار دیگری را اقتضا می‌کند. بشر مسائل حقوقی و اخلاقی را به‌صورت جداگانه و در قالب دو علم تنظیم و تدوین مي‌کند: مسائل حقوقی را، اعم از حقوق مدنی، جزايی و بین‌الملل در کتاب‌های حقوق، و مسائل اخلاقی را در کتاب‌های اخلاق بررسی مي‌کند.

قرآن کریم که کتاب تربیت است و به همه ابعاد وجود انسان توجه دارد، مسائل اخلاقی و حقوقی را با هم مطرح می‌کند، به‌گونه‌اي که کنار مسائل حقوقی به بیان ابعاد اخلاقی هم می‌پردازد که چه‌بسا در تنظیم روابط حقوقی هم مؤثر است؛ مثلاً می‌توان به احکام طلاق در قرآن کریم اشاره کرد. موضوع‌هايي مانند موارد جواز طلاق، حق رجوع شوهر و... از مسائل حقوقی است که قرآن بیان کرده است؛ اما کنار این مسائل، موعظه‌ها و ارزش‌های اخلاقی نیز به چشم مي‌آيد. اگر قرآن کریم می‌فرماید: الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْريحٌ بِإِحْسان،(1) مواعظی مانند وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُون،(2)تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون(3) را نیز بیان می‌کند.

اگر انسان بخواهد صرفاً به قوانین قاطع حقوقی توجه کند، بسیاری از ارزش‌های اخلاقی را باید کنار بگذارد. برای کسی که مالش دزدیده یا به او توهین می‌شود، حقوقی تعیین شده است که بتواند حق خود را استیفا کند و مال یا حتی معادل ارزشیِ آن را از طرف مقابل بگیرد؛ ولی ارزش‌هایي اخلاقی هم وجود دارد که شايسته است کنار احکام حقوقی در نظر گرفته شود. اگر کسی به شما ظلم کرد، حق تقاص دارید؛ ولی اگر گذشت کنید، بهتر است و ارزش و ثواب بیشتری دارد: وَ‌أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى.(4) اما گاه ممکن است اجرای ارزش‌های اخلاقی با ابهام‌هایی همراه باشد؛ مثلاً وقتي حقی از کسی


1. بقره (2)، 229. «طلاقِ [رجعى‏] دو بار است. پس از آن يا [بايد زن را] به‌خوبى نگاه داشتن، يا به‌شايستگى آزاد كردن».

2. مائده (5)، 8. «و از خدا پروا داريد، كه خدا به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است».

3. بقره (2)، 229. «اين است حدود [احكام‏] الهى؛ پس، از آن تجاوز مكنيد، و كسانى كه از حدود [احكام‏] الهى تجاوز كنند، آنان همان ستمكاران‌اند».

4. بقره (2)، 237. «و گذشت كردنِ شما به تقوا نزديك‌تر است».

ضایع می‌شود ـ‌حتی اگر موضوع قتل غیرعمد یا عمد باشد‌ـ گذشت‌کردن بهتر است یا اینکه باید مجرم قصاص، و حق استیفا شود؟ حقیقت این است که شيوه برخورد با اين اعمال بسیار متفاوت است.

فرض کنید کسی می‌خواهد به شما حمله کند و با زور و تهدید، مالی را از شما بگیرد. آیا با داشتن حق مقاومت و دفاع، بهتر آن است که مالتان را برای در امان‌ماندن از شر ظالم به او بدهید یا باید مقاومت کنید و حتی اگر کار به درگیری کشید تسلیم نشوید؟

وجه برتری استیفای حق، به‌جای عفو و گذشت

اگر تسلیم‌شدن نشانه تنبلی و بی‌عرضگی باشد، اسلام چنین روحیه‌ای را نمی‌پسندد. مسلمان باید توانمند و قوی باشد و در مقابل دشمن تسلیم نشود. کسی که در برابر ظلم مقاومت کند و جانش را از دست دهد شهید تلقي مي‌شود: مَنْ‏ قُتِلَ‏ دُونَ‏ مَظْلِمَتِهِ‏، فَهُوَ شَهِيد.(1) مسلمانان نبايد ظلم‌پذیر باشند و اجازه دهند هر‌کس توانست به آنها زور بگوید. راحت‌طلبی، تنبلی و بی‌عرضگی شأن مؤمن نیست؛ ولی گاه انسان کارهای مهم‌تری دارد که اگر بخواهد با این مسائل درگیر شود، از وظایف مهم‌ترش باز می‌ماند؛ مثلاً اگر بخواهد مال اندک خود را از ظالم بگیرد، باید به دادگاه شکایت کند و مدتی طولانی تلاش کند تا حق خود را ثابت کند و چه‌بسا بعد از طی این مراحل نتواند حق خود را بگیرد و ظالم تبرئه شود؛ بنابراین، صرف‌نظر‌کردن از مال اندک برای پرداختن به کارهای واجب و مهم‌ ـ‌در مواردي که مقاومت‌کردن و پیگیری ارزش نداردـ خردمندانه به نظر می‌رسد.

اما گاه ممکن است بی‌اعتنایی به کار بد و ظالمانه دیگران باعث تجری ظالم شود. اگر کسی مرتکب رفتار ناهنجاري شود و طرف مقابل اعتراضی نکند، مجرم همان کار زشت را با جرئت و جسارت بیشتري انجام می‌دهد. چنین شخصی نه‌تنها مرتکب جنایت‌های بزرگ‌تر می‌شود و روزبه‌روز فاسدتر می‌شود، بلکه ضررش برای جامعه


1. محمدبن‌یعقوب‌بن‌اسحاق کلینی، الکافی، ج9، ص473، ح8303/1.

افزون خواهد بود. در اينجا عفو و اغماض مطلوب نیست و مظلوم وظیفه دارد ظالم را به دادگاه بکشاند تا به مجازات اعمالش برسد. از این طریق، هم ظالم متنبه مي‌شود و هم دیگران سرانجام رفتارهای ناهنجار را مشاهده مي‌کنند و درس مي‌گیرند؛ بنابراین با توجه به اینکه ناهنجاری‌ها به‌تدریج در جامعه شیوع پیدا می‌کند، اگر عفو و گذشت باعث تجری ظالم شود، بهتر است برای جلوگیری از بروز ناامنی در جامعه و نیز پيشگيري از فساد روزافزون ظالم، او را به‌صورت قانونی مجازات کرد.

وجه برتری عفو و گذشت، به‌جای استیفای حق

اگر مظلوم بتواند مالش را از چنگ ظالم درآورد و مقاومت‌کردن در برابر ظلم دشواري چنداني نداشته باشد، باید این کار را انجام دهد. تنبلی و تن‌آسایی در چنین موقعيتي به‌لحاظ اخلاق اسلامی مطلوب نیست و ممكن است ادعای واگذارکردن کار به خداوند و چشم‌پوشي از حق در چنين موقعيتي توجیهی نامطلوب برای تنبلی و بی‌عرضگی باشد. حال اگر همین شخص به این دلیل از مالش بگذرد که طرف مقابلش محتاج و گرفتار است، کار مطلوب و ارزشمندی انجام داده است، هرچند ظاهر و نتیجه هر دو کار یکی است؛ بنابراین نیت انسان در برخوردهای او بسیار متفاوت است و چه‌بسا چشم‌پوشي از مال، عبادتی بسیار بزرگ باشد. در مثال مذکور، مظلوم می‌تواند با این نیت از حق خود بگذرد که ظالم به ‌دليل فقر و بیچارگی مرتکب خلافی شده است و با گذشتن از او می‌توان از دزدی، باج‌گیری و... نجاتش داد و زندگی تازه‌اي به او نشان داد. در این ‌صورت عبادتی بسیار بزرگ انجام داده است که از مصادیق مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعا(1) به‌شمار می‌رود. گاهی نیز گذشت و عفو به نيت متنبه‌کردن ظالم صورت می‌گیرد. اگر ظالم متوجه باشد که مظلوم می‌توانست از حق قانونی و شرعی خود استفاده کند، ولی برای رعایت حال او از حق خود گذشته است، شرمنده می‌شود و ممکن است همین احسان باعث شود ظالم، دست از ظلم بردارد؛ قرآن کریم نیز به احسان


1. مائده (5)، 32. «هر‌كس كسى را زنده بدارد، چنان است كه گويى تمام مردم را زنده داشته است».

توصیه کرده است: ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَة،(1) یا ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميم.(2)

در سیره ائمه علیهم السلام نمونه‌های بسياري هست که آن بزرگواران جسارت و توهين برخي افراد را با احسان خویش پاسخ مي‌گفتند و نه‌تنها از حق خود می‌گذشتند، بلکه سعی می‌کردند نیاز توهين‌کننده را برآورده کنند یا برایش هدیه‌ای ببرند. روشن است دليل این نوع برخورد بی‌عرضگی یا تنبلی نیست و طرف مقابل هم می‌داند که امام علیه السلام می‌تواند حقش را استیفا کند. عفو و گذشت در این موقعيت‌ها با هدف تربیتی و ارزشی صورت مي‌گيرد و عبادتی بزرگ تلقي می‌شود.

عفو و اغماض تاآنجاکه مربوط به خود اشخاص باشد و باعث سلب حقوق دیگران نشود، ممکن است مطلوب باشد؛ اما اگر پاي حق دیگران در ميان است، عفوکردن جایگاهی ندارد؛ مثلاً اگر دزدی اموال بیت‌المال را ببرد نمي‌توان او را بخشيد یا رئیس بانک حق ندارد کارمندي را که اختلاس کرده است ببخشد؛ زیرا صاحب مال شخصِ او نیست، بلکه اموال به مردم تعلّق دارد و نمی‌توان مال دیگران را به کسی بخشید.

عفو و اغماض وقتي جايز است که اولاً، مربوط به حق خود شخص باشد و حق دیگری در کار نباشد؛ ثانیاً، عفوکردن ظالم موجب تجری او و گسترش و افزایش گناه و ناامني جامعه نشود؛ از‌اين‌رو بسياري از روایات، برکت و منفعت اجرای یک حد از حدود الهی را بیشتر از باریدن چهل شبانه‌روز باران بر جمعی از مردم قلمداد کرده‌اند.(3) اجرای قوانین جزایی مشروط به مطالبه مدعی خاص نیست و مدعی‌العموم باید از ایجاد ناامنی و شکسته‌شدن حدود الهی شکایت کند؛ پس به‌طور کلی، انسان باید موقعيت، نفع‌و‌ضرر عفو یا استیفای حق را با دقت بسنجد و آن‌گاه تصمیم بگیرد. البته محاسبه نفع‌و‌ضرر همیشه دقیق نیست و هر‌کسی نمي‌تواند این کار را انجام دهد؛ ولی به‌هرحال این محاسبه بايد


1. مؤمنون (23)، 96. «بدى را به شيوه‏اى نيكو دفع كن».

2. فصلت (41)، 34. «[بدى را] به آنچه خود بهتر است دفع كن. آن‌گاه كسى‌كه ميان تو و ميان او دشمنى است، گويى دوستى يك‏دل مى‏گردد».

3. ر.ک: محمدبن‌یعقوب‌بن‌اسحاق کلینی، الکافی، ج14، ص7، ح13650/1.

صورت پذیرد و این نکته در نظر گرفته شود که عفوکردن به‌صورت مطلق و در همه‌جا مطلوب نيست؛ پس احقاق حق ظلم نیست تا نهی از ظلم در إِنْ‏ ظُلِمْتَ‏ فَلَا تَظْلِمْ‏ شامل آن بشود؛ ولی حتی در اینجا نيز گاه عفو‌کردن و گاهی استیفای حق، مطلوب است.

سفارش دوم: پرهیز از خیانت در امانت

امام باقر علیه السلام در دومین سفارش خطاب به جابر می‌فرمایند: وَإِنْ خَانُوكَ فَلَا تَخُنْ؛ «اگر به تو خیانت کردند، خیانت نکن».

خیانت از مصادیق ظلم است و اگر کسی به دیگری خیانت کند، در حق او ظلم کرده است. اینکه امام باقر علیه السلام بعد از نهی از ظلم، به‌خصوص بر ضرورت پرهیز از خیانت، که نوعی ظلم است، تأکيد می‌کند، نشانه اهتمام ایشان به برخی مصادیق ظلم است که گاهی انسان از آنها غافل می‌شود.

مفهوم‌شناسی خیانت

خیانت در اصل ادا‌نکردن حق امانت است. خداوند متعال در قرآن کریم به ادای امانت امر می‌کند: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها.(1) اما برخی افراد در امانت خیانت می‌کنند؛ یعنی به‌جای آنکه امانت را به صاحبش برگردانند، دريافت آن را انکار می‌کنند، از آن کم مي‌کنند، از آن درست نگهداری نمی‌کنند و به نوعی آن را در معرض ضایع‌شدن قرار می‌دهند؛ بنابراین خيانت در امانت شايع‌ترين مصداق خيانت است. معنای وَإِنْ خَانُوكَ فَلَا تَخُنْ این است که اگر مالی را نزد کسی به امانت گذاشتی و او در امانت خیانت کرد و آن را به تو برنگرداند یا صحیح و سالم تحویل نداد، تو در حق دیگران این‌گونه رفتار نکن و حق امانت را درست ادا کن.

گاهی مفهوم خیانت به هر نوع تعهدی تعميم مي‌يابد؛ مثلاً دو نفر یا دو گروه تعهداتی را در برابر هم بپذیرند؛ ولی به آنها عمل نکنند. در اين صورت هرچند در امانتِ اصطلاحی خیانتی صورت نگرفته است، طرفين در تعهدات خود خیانت کرده‌اند.


1. نساء (4)، 58. «خدا به شما فرمان مى‏دهد كه سپرده‏ها را به صاحبان آنها رد كنيد».

امانت‌داري و وفای به عهد؛ دو رکن اساسي زندگي اجتماعي

دو مفهوم امانت‌داري و وفای به عهد از عام‌ترین ارزش‌هایی هستند که زندگی اجتماعی بشر را قوام می‌‌دهند. اگر کساني که دین‌و‌مذهبی ندارند، به مکتب اخلاقی پایبند نیستند و از حکیم و بزرگی هم تبعیت نمی‌کنند بخواهند در اجتماع زندگي کنند، باید امانت‌داري و وفای به عهد را پاس دارند. هر انسان عاقلی مي‌داند که زندگی اجتماعی مرهون پایبندی به قراردادهاست. اگر دو دشمن پس از جنگ با یکدیگر بر اثر متحمل‌شدن خسارات زیاد پشیمان شوند، قرارداد صلح و عدم تعرض به یکدیگر را امضا می‌کنند و حتی اگر یکی یا هر دو به خدا هم ایمان نداشته باشند، به تعهداتشان عمل می‌کنند. در غير اين صورت نظام اجتماع مختل مي‌شود. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هم بعد از اینکه آزارهای بسيار مشرکان را تحمل کرد، سرانجام در حدیبیه با بت‌پرستان قرارداد صلحی امضا کرد. امضای قرارداد صلح با اعمال برخی تغییرات، به‌معناي پایبندی و التزام به محتوای آن است. خداوند متعال درباره قراردادهایی که پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه وآله با مشرکان داشتند می‌فرماید: ِفَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقيمُوا لَهُمْ.(1)

امانت‌داری نیز از ارکان زندگی اجتماعی به‌شمار می‌رود. حضرت امام سجاد علیه السلام فرمودند: «اگر قاتل پدرم شمشيري را نزد من امانت مي‌گذاشت که با آن پدرم را به شهادت رساند، در آن خیانت نمی‌کردم و امانت را به او بازمی‌گرداندم».(2) البته انسان می‌تواند از همان اول به دلایلی نظیر تردید در توانايي خويش براي حفظ امانت، آن را نپذیرد؛ ولی اگر امانت را پذيرفت، باید با تمام قوا از آن محافظت کند و آن را به صاحبش بازگرداند.

بنابراین پایبندی به عهد‌و‌پیمان و امانت‌داري از عام‌ترین اصول اخلاقی در زندگی اجتماعی انسان است. خیانت وقتي رخ مي‌دهد که عام‌ترین و محکم‌ترین اصول اخلاقی زیرپا گذاشته می‌شوند؛ اصولی که همه انسان‌های عاقل به آنها پایبندند.


1. توبه (9)، 7. «پس تا با شما [بر سر عهد] پايدارند، با آنان پايدار باشيد».

2. محمدبن‌علی‌بن‌بابویه (شیخ صدوق)، الأمالی، ص246، ح6. نظیر همین حدیث از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده است؛ ر.ک: محمد‌بن‌الحسن طوسی، تهذیب‌الاحکام، تحقیق حسن‌الموسوی خرسان، ج6، ص351، ح994. محمدبن‌یعقوب‌بن‌اسحاق کلینی، الکافی، ج9، ص710، ح8617/4.

معنای پرهیز از خیانت در امانت

منظور از وَإِنْ خَانُوكَ فَلَا تَخُنْ در کلام امام باقر علیه السلام این نیست که اگر طرفِ قرارداد، عهد و پیمان خود را شکست، بازهم شما به عهد خود پایبند باشید؛ زیرا اگر يکي از طرفين پيمان‌شکني کند، ديگر قراردادي بين طرفين باقی نمی‌ماند و طرف ديگر حق دارد مقابله‌به‌مثل کند و به قرارداد پایبند نباشد و نقض قرارداد از سوي طرف دیگر خیانت به شمار نمي‌آید. این مسئله مانند حق تقاص است که ظلم به حساب نمی‌‌آید؛ زیرا ظلم در جایی رخ مي‌دهد که کسی از حقش تجاوز کند، نه اینکه حق شرعي خود را مطالبه کند.

بله، پایبندی به قراردادی که يکي از طرفين نقض کرده است لازم نیست؛ ولی ممکن است انسان به‌لحاظ اخلاقی و تربیتی به قراردادش پایبند بماند تا طرف مقابل متنبه شود و با خود بگوید با اينکه من قرارداد را نقض کردم، طرف مقابل آن‌قدر انسان شریفی است که حتی به تعهدي که من شکسته‌ام پايبند مانده است. این استثناها با عناوین دیگری مطلوبیت پیدا می‌کنند.

با توجه به آنچه گفتيم روشن است که منظور از وَإِنْ خَانُوكَ فَلَا تَخُنْ همان نکته‌ای است که درباره إِنْ‏ ظُلِمْتَ‏ فَلَا تَظْلِمْ بیان کرديم. این هشدار براي وضعيتي است که حتی انسان‌های عادی و متعادل نیز انگیزه ظلم پیدا می‌کنند و در صدد تجاوز از حق خویش و گرفتن انتقام برمی‌آیند. بر اساس این فقره از سفارش امام باقر علیه السلام ، اگر هم کسی به مال شما خیانت کرد یا به قراردادش پایبند نماند، نباید ظلم کنيد و حقوق او را زیر پا بگذارید.

سفارش سوم: پرهیز از خشم

ممکن است در موقعيت‌هايي از زندگي، انسان خشمگین شود و زمینه گناه برای او فراهم آيد. یکی از مصادیق این امر آن است که انسان برای ارشاد و تأمین مصالح دیگران به‌قصد خیر مطلبی را بیان مي‌‌کند؛ ولی ديگران آن را تکذيب مي‌کنند. پیامبران الهی صادقانه‌ترین، مفیدترین و مؤثرترین کاری را که کسي می‌تواند برای دیگری بکند براي بشر انجام داده‌اند. این بزرگواران سخنانی را بیان کردند که

عمل به آنها ضامن نجات و سعادت ابدی انسان است. بی‌تردید سخنان پیامبران صلی الله علیه و آله خیرخواهانه بوده است؛ زيرا آنها صریحاً می‌گفتند که ما از بشر مزدی نمی‌خواهيم: ما‌أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْر.(1) بااین‌حال به‌تصريح قرآن کریم، نه‌تنها مردم، هر پیامبری را که خداوند متعال فرستاده است تکذیب کردند، بلکه ايشان را به استهزاء گرفتند. خداوند متعال در تعبیری جالب توجه می‌فرماید: أَتَواصَوْا بِه؛(2) «آيا همديگر را به اين امر سفارش كرده بودند؟». اقوام گوناگون، هر پیامبری را که خداوند متعال برای هدایت بشر مي‌فرستاد، تکذیب مي‌‌کردند و به استهزاء مي‌گرفتند و گویا یکدیگر را به این کار توصیه می‌کردند.

وقتي شما شاهد رفتار نادرست کسی باشيد که ضرر زیادی به او وارد می‌کند و دل‌سوزانه و خیرخواهانه به او تذکر بدهید، مواجه‌شدن با تکذيب آن شخص بسیار ناراحتتان خواهد کرد؛ زيرا شما صرفاً مصلحت او را در نظر گرفته‌ايد و آن نصیحتْ سودی برای شما نداشته است. چنين برخورد غيرمنصفانه‌اي ممکن است انسان را عصبانی کند و چه‌بسا منجر به رفتارهای ناهنجار دیگر شود. اگر چنین برخوردی در معامله انجام می‌شد چندان باعث ناراحتی نمی‌شد؛ اما وقتي انسان در صدد تأمين خیر طرف مقابل برمي‌آيد و با تکذیب او مواجه مي‌شود، شايسته است که سفارش امام باقر علیه السلام را به جابر به ياد آورد که اگر سخنی گفتی و مردم تو را تکذیب کردند و گفتند دروغ می‌گوید خشمگین نشو.

کساني که در راه پيامبران الهی قدم مي‌گذارند بايد آماده باشند که وقتي با تکذيب مخالفان روبه‌رو مي‌شوند خود را کنترل کنند و عصبانی نشوند. اگر این آمادگی از پيش و در پي تلقین و تمرین برای انسان حاصل شده باشد، تحمل ناملایمات آسان خواهد بود؛ مانند انسانی که می‌داند در چند قدمي او چاله‌ای هست و خود را برای رسیدن به آن آماده کرده است. اگر خود را برای رویارویی با مسائل و مشکلات زندگی آماده کنیم، در موقعيت‌هاي خاص خیلی سخت نمی‌گذرد. به سفارش بزرگان، انسان باید هنگام بیرون‌آمدن از خانه به خود تلقین کند که قرار


1. شعراء (26)، 109، 127، 145، 164 و 180؛ ص (38)، 86.

2. ذاریات (51)، 53.

است از هر‌کسی که می‌بیند ناسزا بشنود و ازاین‌رو خودش را آماده کند. در اینجا دو حالت مفروض است: اگر کسی ناسزا گفت، براي شنونده خیلی ناراحت‌کننده نخواهد بود؛ زيرا از پيش برای رویارویی با چنین صحنه‌ای آماده بوده است، و اگر ناسزايي در کار نبود، چهره خندان و رویی گشاده سهم انسان خواهد بود؛ اما کسي که خودش را برای همه وضعيت‌ها آماده نکرده باشد و مثلاً انتظار داشته باشد که هرکس او را می‌بیند احترام بگذارد و سلام کند، اگر ناسزا بشنود عصبانی می‌شود؛ بنابراین انسان باید برای رویارویی با موقعيت‌هاي ناگوار آماده کند.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org