قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

گفتار نخست

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏

رُوِيَ عَنْه علیه السلام أَنَّهُ قَالَ لَهُ‏ يَا جَابِرُ... أُوصِيكَ بِخَمْسٍ؛ إِنْ‏ ظُلِمْتَ‏ فَلَا تَظْلِمْ‏ وَإِنْ خَانُوكَ فَلَا تَخُنْ وَإِنْ كُذِّبْتَ فَلَا تَغْضَبْ وَإِنْ مُدِحْتَ فَلَا تَفْرَحْ وَإِنْ ذُمِمْتَ فَلَا تَجْزَع‏...؛ از امام روايت شده است که به او فرمود: اي جابر، تو را به پنج رفتار [در برابر مردم زمانه] سفارش مي‌کنم: اگر به تو ستم کردند ستم نکن؛ و اگر به تو خيانت کردند خيانت نکن؛ اگر تو را تکذيب کردند خشم نگير؛ و اگر تو را ستودند شاد مشو؛ و اگر تو را نکوهش کردند بي‌تابي نکن... .

درآمد

کساني که از سعادت حضور در پيشگاه اهل‌بيت علیهم السلام برخوردار شده‌اند، سطح معرفت، ایمان، و ولایتشان متفاوت بوده است. گاه ائمه علیهم السلام مطالبی به بعضی از اصحابشان می‌فرمودند که ایشان اجازه نداشتند برای دیگران نقل کنند. یکی از آن اصحاب سرّ و یاران خاص ائمه اطهار‌علیهم السلام، جابربن‌یزید جعفی است که پنجاه هزار حدیث از معصوم شنیده و اجازه نقل حتی یکی از آنها را نداشته است؛ ازاین‌رو هیچ‌کس این احادیث را از او نشنیده است.(1) جابر


1. محمدبن‌عمر کشی، رجال‌ الکشی (اختیار معرفه ‌الرجال)، تحقیق و تصحیح محمدبن‌حسن طوسی و حسن مصطفوی، ص194، ح342. برخی روایات تعداد این‌گونه احادیث را نزد جابر هفتاد هزار بيان کرده‌اند (ر.ک: همان، ح343).

می‌گوید که خدمت امام باقرعلیه السلام عرض کردم: «آقا، گاهی سینه‌ام تنگ می‌شود و بسيار دشوار است که حتی در حضور دوستانتان حدیثی از شما نقل نکنم. در این مواقع چه باید کنم؟» حضرت فرمودند: «برو در بیابان گودالی بکن، سر در آن گودال کن و بگو: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ‌بن‌عَلِيٍّ بِكَذَا وَ‌كَذا».(1)

از این‌گونه روایات می‌توان دريافت که هر مطلب حقی را برای هر‌کسی نباید گفت؛ زیرا ظرفیت اشخاص متفاوت است و گاه ضرورتي اجتماعی اقتضا می‌کند که بعضی مطالب گفته نشود. به‌هرحال، جابربن‌یزید جعفی احادیثی را که اجازه نقل آنها را داشته، روایت کرده است و در کتاب‌ها آمده است. این روایات در مقايسه با احادیث ديگر ویژگی‌هاي خاصی دارد. بعضی بزرگان معتقدند لحن روایاتی که ایشان نقل کرده است با روایات دیگر متفاوت است و نکته‌های لطیف‌تر و عمیق‌تری دارد. در بحث پیش رو روایتی را بررسي مي‌کنيم که جابر از امام باقر علیه السلام نقل کرده است، و بيان کلمات گهربار این امام همام را، که نوعی اشتغال به یاد ائمه علیهم السلام است، وسیله تقرب به خداوند متعال قرار می‌دهیم. این روایت نسبتاً مفصل در تحف ‌العقول، باب روایات منقول از امام باقر علیه السلام آمده است.

سفارش‌های پنج‌گانه

ابتدای این روایت، پنج سفارش حضرت را به جابر بيان مي‌کند: يَا جَابِرُ... أُوصِيكَ بِخَمْسٍ إِنْ‏ ظُلِمْتَ‏ فَلَا تَظْلِمْ‏، وَإِنْ خَانُوكَ فَلَا تَخُنْ، وَإِنْ كُذِّبْتَ فَلَا تَغْضَبْ، وَإِنْ مُدِحْتَ فَلَا تَفْرَحْ، وَإِنْ ذُمِمْتَ فَلَا تَجْزَع؛

سفارش نخست: پرهیز از ظلم

امام باقرعلیه السلام در نخستین سفارش به جابربن‌یزید می‌فرمایند: إِنْ‏ ظُلِمْتَ‏ فَلَا تَظْلِمْ؛ «اگر به تو ظلم کردند تو به کسی ظلم نکن».


1. همان، ح343. گفتني است این دستور بُعد روان‌شناختی نيز دارد و از این منظر درخور تحقیق و بررسی است.

مفهوم‌شناسی ظلم

اصل «ظلم» به‌ معنای ازحدگذشتن است. اگر انسان از حدی که برای او تعیین شده است، درگذرد و پا را از مرز فراتر بگذارد، ظالم به‌شمار می‌آید. «ظلم» در عرف به ‌معنای تجاوز به حق دیگری است؛ یعنی فرض آن است که انسان بايد حق فرد یا افرادی را که صاحب حق‌اند رعايت کند و اگر از حدّ خود درگذرد و به حق دیگری دست‌درازي کند ظلم کرده است. در مقابل «ظلم»، اصطلاح «عدل» قرار دارد. معناي «عدل» رعایت‌کردن حق، حق هرکسی را به او دادن و به حق دیگری تجاوز‌نکردن است.

حق؛ پیش‌فرض مفهوم عدل و ظلم

در دو واژه عدل و ظلم مفروض است که انسان می‌داند در زندگی‌اش ـ ‌به‌ويژه در حوزه افعال اختیاری‌ ـ حد‌و‌مرزهایی هست که باید رعایت کند و نیز کسانی صاحب حق هستند و انسان باید بکوشد حق آنها را ادا کند و به حقشان تجاوز نکند؛ بنابراین پیش‌فرض مفهوم عدل و ظلم این است که ما در زندگی با کسانی مواجهيم که بر ما حقی دارند و باید حقشان را ادا کنيم؛ چنان‌که رفتارهای ما حد‌و‌مرزهایی دارند که نباید از آنها درگذريم. در قرآن کریم آیات بسياري درباره عدل و ظلم و کاربرد آنها هست که این توضیح و تفسیر را تأیید می‌کند:

الف) تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلاتَعْتَدُوها...(1)

خداوند متعال بعد از آنکه حقوقی را برای کسانی تعیین می‌کند می‌فرماید اینها حدود است که خدا تعیین کرده است. اگر از این مرزها عبور کنید، مرتکب ظلم شده‌اید؛ زیرا به حد دیگران تجاوز کرده‌اید؛

ب) ... إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيم(2)

خداوند متعال خودش را در مقامی قرار داده است که می‌گوید من بر شما حقی دارم که اگر آن را رعایت نکنید به من ظلم کرده‌اید؛ مثلاً این حق برای خدا وجود دارد که جز او را نپرستيم. اگر این حق را رعایت نکنيم و معبود دیگری


1. بقره (2)، 229.

2. لقمان (31)، 13.

برگزينيم،(1) ظلم بسیار بزرگی به خداوند متعال کرده‌ايم. هرچه طرف مقابل ما بزرگ‌تر باشد و حق بزرگ‌تری داشته باشد، رعایت‌نکردن آن، ظلمی بزرگ‌تر خواهد بود.

ظلم مراتب گوناگوني دارد: گاه انسان به حیوانی ظلم می‌کند و مثلاً دانه‌ای را از دهان موری می‌گیرد؛ گاه به بچه‌ای شیرخوار، نوجوان، یا به شخصیت بزرگي ظلم می‌کند که حقوق اجتماعی عظيمي بر انسان‌ها دارد. آیا کسی والامقام‌تر از خدا هست؟ آیا حق کسی بزرگ‌تر از حق خداست؟ حال که پاسخ منفی است، اگر ظلمی به خدا شود، بسیار بزرگ خواهد بود. خودِ این تعبیر از نهایت لطف و کرم الهی است که به زبان ما سخن می‌گوید و خودش را در مقامی قرار می‌دهد که حقی دارد و ما باید آن را رعایت کنیم و در غیر این ‌صورت به او ظلم کرده‌ایم.

نتیجه آنکه: هرکس با هر نوع ارتباطي که با ما دارد، حقوقی دارد که باید رعایت شود و اگر این حقوق ادا نشود به او ظلم شده است.

انگیزه‌های ظلم

چرا انسان ظلم می‌کند و انگیزه او از تجاوز به حقوق دیگران چیست؟ انسان عاقل می‌فهمد که اساس این عالم، عدل است و هر چیزی حد‌و‌مرز و حسابی دارد؛ ازاین‌رو انسان‌ها بر یکدیگر حقوق متقابل دارند. با رعایت این حقوق، زندگی انسان سعادتمندانه خواهد بود و اهداف خلقت تحقق خواهد يافت. در مقابل، اگر این حد‌و‌مرزها رعایت نشود، هدف خلقت ـ ‌آن‌گونه که باید‌و‌شاید ـ محقق نمي‌شود و انسان نیز به سعادت نمی‌رسد. بااین‌حال، چرا انسان ظلم می‌کند؟

با مراجعه به انگیزه‌های انسان و توجه به رخدادهای جوامع انسانی در طول تاریخ می‌توان دريافت که بسیاری از انسان‌ها نمی‌خواهند به حق خودشان راضی باشند، بلکه می‌خواهند بیش از آنچه برایشان تعیین شده است بهره‌مند شوند؛ به‌گونه‌اي که حتی به این فکر می‌افتند یا این گرایش را دارند که اصلاً حق چیست؟ چه کسی گفته که باید


1. یکی از معبودها هم هوای نفس است: أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواه... . جاثیه (45)، 23.

حدودی را رعایت کرد؟ قائل‌شدن به برخی حقوق برای افراد و مقیدکردن خویش به رعایت این حدود چه لزومی دارد؟

ممکن است مطرح‌کردن چنین پرسش‌‌هایی شگفت‌‌آور باشد؛ ولی وقتی موجب شگفتي بیشتر می‌شود که بدانیم بعضی فلاسفه بزرگ جهان چنین گرایشی داشته‌اند. آنها معتقد بودند انسان در این جهان باید هرچه بیشتر لذت ببرد و هرچه را موجب التذاذش است از دست هر‌کسی که می‌تواند بگیرد. اصلْ این است که «من» خوش باشم و از زندگی لذت و بهره ببرم و دیگران هرگونه باشند اهميتي ندارد. بر اساس این نگرش، انسان باید برای خودش زندگی خوبی فراهم کند و از آن لذت ببرد؛ اما اینکه دیگران در وضعيت دشواري زندگی کنند و محروم باشند به ما مربوط نیست؛ آنها نیز می‌توانند راه زندگی خوش را با کسب قوت و قدرت بيابند و بکوشند تا با زيرکي به خواسته‌هایشان برسند. چنین گرایش‌هایی در طول تاریخ میان برخی فرهیختگان عالَم ـ‌که نام فیلسوف را هم یدک می‌کشیدند‌ـ بوده و اکنون نیز هست. نبايد از کسانی که چنین گرایشی دارند پرسيد چرا ظلم می‌کنند؛ زیرا آنها ظلم‌کردن را حق خود می‌دانند و معتقدند باید هرچه می‌توانند از زندگي لذت ببرند، هرچند به قیمت ظلم به دیگران تمام شود؛ دیگران خود باید قدرت يابند و از خودشان دفاع کنند و در غیر این ‌صورت، همانند حیواناتی که به دست انسان ذبح می‌شوند، به نابودي گرفتار مي‌آيند؛ در‌حالي‌که انسان‌هاي قوي‌تر باقي مي‌مانند.

افراد دیگری نیز هستند که اصل حقوق برای ديگران را مي‌پذيرند و معتقدند بايد حد‌و‌مرز را رعایت کرد؛ ولی در تعیین حدود و حقوق اختلاف نظر دارند.

جهل، غفلت و دل‌بستگی به دنیا

گاه انسان بر اثر جهل و بی‌توجهی به نظام عالم و سعادت دنیا و آخرتش به دنبال خواسته‌های زودگذري می‌رود که ظلم به دیگران را درپي دارد. گاه نیز جهل و غفلتي در کار نیست، بلکه انسان به تجاوز از حد‌و‌مرز خود آگاه است و می‌داند که ظلم می‌کند؛ ولی دلبستگی به دنیا مانع رعايت حقوق دیگران می‌شود. بيشتر کسانی که به قدرت می‌رسند و بر دیگران سلطه مي‌يابند يا با روش‌هاي گوناگون و از

راه‌های مختلف دیگران را استثمار مي‌کنند، کم‌کم ملکه‌ای در آنان پديدار می‌شود که بر اساس آن گرايش دارند بر همه‌چیز تسلط يابند و همه‌چیز را تحت سیطره خود درآورند. چنین انسان‌هایی از ابتدا می‌دانند ظلم به دیگران به‌لحاظ اخلاقی درست نیست؛ ولی کم‌کم رعایت اصول اخلاقی را فراموش می‌کنند.

انسان موجود عجیبی است. گاه با نیت خیر قدم در مسیری مي‌گذارد تا با خدمت به دیگران ترقی کند و از سعادت معنوی برخوردار شود؛ ولی آرام‌آرام به جایی می‌رسد که فکرش را هم نمی‌کرده است و سرانجام وقتی هم به او تذکر مي‌دهند تا اشتباهش را دريابد نمی‌تواند آن را رها کند. در تاریخ داستان‌هایی درباره زندگی فرعون، قدرت و سلطنت او، رفتارش با بنی‌اسرائیل و بردگان و... آمده است که معلوم نیست تا چه اندازه درست و یقینی است؛ اما طبق بیان قرآن کریم می‌دانیم کار فرعون در برتری‌طلبی به جایی رسید که صراحتاً به مردم گفت: اَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى؛(1) «من برترین پروردگار شما هستم». گویا همگان به وجود خدایان متعدد، معقتد، و بت‌پرست بودند. فرعون به آنها گفت آنکه رب‌ّالارباب و از همه بالاتر است منم. استدلال او این بود که اگر من بخواهم جلوی نهرهایی را ببندم که زیر تخت من جاری است، روزی شما از بین می‌رود. این حکومت و عزتی که دارید از من است و اگر من نبودم شما چنین مقام و موقعیتي نداشتید. البته مثال، منحصر در فرعون نیست و اگر دقت کنیم نمونه‌های کوچک‌تر یا بزرگ‌تر از آن را می‌یابیم که داستان فرعون مصر(2) در روزگار ما از آن دسته است. به‌هرحال، انسان به جایی می‌رسد که دانسته‌های یقینی خودش را فراموش می‌کند؛ روزی شعارهایی می‌دهد و ادعا می‌کند که آنها را مبنای زندگی خود قرار می‌دهد، ولی کم‌کم فراموش می‌کند و چیزهای دیگری جایگزین ادعاهايش می‌شود که فکرش را هم نمی‌کرد. باید به خداوند متعال پناه ببریم تا به چنین سرنوشت‌هایی دچار نشویم.

نهي از ظلم، به‌ويژه با انگيزه‌هاي مضاعف

کسانی از همان ابتدا برای اینکه از زندگی لذت و بهره بیشتری برگيرند و بر دیگران


1. نازعات (79)، 24.

2. حسنی مبارک.

بیشتر مسلط شوند، به دیگران ظلم می‌کنند. قبح ظلم معروف است و از گزاره‌های بدیهی عقل عملی به شمار می‌آید. شاید در میان احکام عقل چیزی واضح‌تر از قبح ظلم و حسن عدل نداشته باشیم و اين مطلب حتی از حسن صدق و قبح کذب روشن‌تر و بدیهی‌تر است. معلوم است که نهی از ظلم مطلبی نیست که امام باقر علیه السلام بخواهد به جابر تعلیم بدهد؛ زیرا هر عاقلی می‌داند نباید ظلم کند و همه انبیاعلیهم السلام و ادیان بر آن تأکید کرده‌اند. نصیحت‌های امام باقر علیه السلام به جابر، ‌که از اصحاب سرّ ایشان بوده است‌، سفارش‌های ویژه‌ای است. منظور از «ظلم نکن» این است که گاه غیر از انگیزه‌های عادي ستمگران، اوضاع اجتماعی نيز به انسان انگیزه مضاعفی برای ظلم مي‌دهند: گاه عامل دیگری غیر از هواي نفسانی و انگیزه‌های روانی و شخصی، انسان را به ظلم وامی‌دارد. برخی انسان‌ها هیچ‌وقت در حالت عادی ظلم نمی‌کنند؛ اما گاهی این حال طبیعی در اثر عواملي تغيير مي‌کند. شاید همه ما کمابیش ديده باشیم که افرادی آشکارا حق دیگران را ضایع می‌کنند؛ مثلاً معلمی که به ناحق به شاگردش نمره نمی‌دهد یا او را توبیخ می‌کند. گاهی تحمل ضایع‌شدن حق بسیار دردناک است. در اين وضعيت نه‌تنها عامل اصلی ظلم، انسان را به تضییع حق وادار می‌کند، بلکه عاملی مضاعف نیز وجود دارد. درست است که انسان باید همیشه خود را برای رعایت عدل و پرهیز از تضییع حقوق دیگران آماده نگه دارد، اما خودداری از ارتکاب ظلم در چنین وضعي به فعالیت بیشتر و عزمي راسخ نیاز دارد. گاه آزردگی خاطر ناشي از توهين به انسان، گرفتن مال او، ضايع‌شدن حقش يا ريختن آبرويش آن‌قدر شدید می‌شود که خواب را از چشم او می‌رباید و همواره به این می‌اندیشد که مگر من چه بدی کرده بودم که این‌گونه با من رفتار کردند؟ در چنین وضعيتي وسوسه شیطان به ناراحتی شخص افزوده می‌شود و چه‌بسا تصمیم به انتقام می‌گیرد.

نمونه‌هایی از انگیزه‌های مضاعف برای ظلم

گاه ظلم دیگران این انگیزه را در انسان بيدار مي‌کند که حقوق دیگران را ضایع کند انساني که در حالت عادی هیچ‌گاه تصمیم به ظلم نمی‌گرفت و به حق خود راضی بود. در ادامه به بعضی از این ظلم‌ها که چنين نتايجي دارند مي‌پردازيم:

ظلم صریح بي‌هیچ عذر‌و‌بهانه

ممکن است کسي آشکارا حق انسان را ضایع کند، مثلاً بی‌جهت به او توهین کند. ممکن است ظالم در برابر اعتراض مظلوم واکنش نشان دهد و مثلاً بگوید: «بله، من کردم و از این به بعد هم خواهم کرد، هر کاری از دستت برمی‌آید انجام بده». اینجاست که در انسان انگیزه‌اي مضاعف پیدا مي‌شود و سعی می‌کند به طرف مقابل ظلم کند.

شیوع ظلم

هرگاه در جامعه ناهنجاری علنی رخ دهد و به‌شکل طبیعی آرام‌آرام قبحش برطرف شود و به همه جامعه سرایت کند، به‌تدریج دیگران نیز برای خود عذری می‌تراشند و مثلاً می‌گویند اگر بد بود مردم انجام نمی‌دادند؛ مثلاً در جامعه‌ای رشوه‌خواری چنان شایع شود که کم‌کم به‌جای آنکه زشت تلقي شود، نام‌هايي از قبیل زیرمیزی و هدیه بگيرد؛ ديگر، کساني که به حد‌و‌اندازه خودشان راضی نیستند تا اين پول پليد را دريافت نکنند، کارشان را به درستي انجام نمي‌دهند. اينجاست که تضییع حقوق مردم باعث می‌شود دیگران نیز انگیزه مضاعفی برای ظلم‌کردن بیابند.

 

هنگامه قصاص

می‌دانیم که اگر کسی حق ما را سلب کرد، به‌لحاظ عقلي و شرعي می‌توانیم او را قصاص کنیم. در قرآن کریم به این نکته تصریح شده است: وَلَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي‌الْأَلْباب.(1) قصاص حق است؛ پس ممکن است شیطان هم انسان را وسوسه کند و بگوید حالا که کسی به تو ظلم کرده است قصاص، بهترین موقعیت را برای گرفتن انتقام فراهم کرده است. اینجاست که انسان به‌جای قصاصی عادلانه از حد خود فراتر می‌رود و ظلم می‌کند. اگر به انسان نسبت ناروايي دادند، نباید آن را با چند کلام ناروای دیگر همراه کند، یا اگر کسی ظالمانه به انسان سیلی بزند، نباید به بهانه انتقام‌گیری او را زخمی و راهی بیمارستان کرد. قرآن کریم می‌فرماید: وَ‌إِنْ


1. بقره (2)، 179.  «و اى خردمندان، شما را در قصاص زندگانى است».

عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِه.(1) اگر در مقام قصاص برآمدید و خواستید مقابله‌به‌مثل کنید، دقیقاً همان‌گونه‌که با شما رفتار کرده‌اند عمل کنید و از آن حد تجاوز نکنید.

انسان براي پرهيز از چنین انگیزه‌های مضاعفی، علاوه بر حکم عقل و شرع، به واعظی نیازمند است که به او تذکر دهد و وضعيت‌هاي خاص را برايش تشريح کند تا بتواند بین قصاص و ظلم به دیگران تفاوت قائل شود و از حق خود تجاوز نکند؛ زیرا حقی که خداوند متعال برای انسان قرار داده است ظلم نیست. ظلم آن است که انسان از حق تجاوز کند و بیش از آن انجام دهد. وقتي انسان برای ظلم‌کردن انگیزه‌های مضاعف دارد، واعظ بايد به او تذکر مضاعف دهد و يادآوري کند که اگر کسی به تو ظلم کرد تو ظلم نکن، اگر از حق قصاص استفاده می‌کنی، حتی به میزان خیلی‌کم هم از حق خود تجاوز نکن، اگر در جامعه ظلمی رواج دارد بهوش باش که این آتش به دامن تو سرايت نکند. اگر درحق تو ظلم کردند، اگر حقی داشته باشی، همان را عیناً در حق ظالم انجام بده و مرتکب ظلمی دیگر نشو.

در اینجا ممکن است این مسئله مطرح شود که در هنگام جواز قصاص و مقابله‌به‌مثل، عفو بهتر است یا استیفای حق؟ اگر کسی به انسان سیلی بزند، آیا بهتر این است که او هم مقابله‌به‌مثل کند و سیلی بزند یا عفو و گذشت بهتر است؟

شاید در همه موقعيت‌ها نتوان حکم واحد صادر کرد. ممکن است در وضعيتي قصاص‌کردن و در وضعيتي دیگر عفو و گذشت مطلوب‌تر باشد. در گفتار بعد، اين بحث را پي مي‌گيريم.


1. نحل (16)، 126.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org