- مقدمة معاونت پژوهش
- مقدمه نگارنده
- بخش نخست: سفارش امام باقر علیه السلام به جابربنيزيد جعفي
- گفتار نخست
- گفتار دوم
- گفتار سوم
- گفتار چهارم
- گفتار پنجم
- گفتار ششم
- گفتار هفتم
- گفتار هشتم
- گفتار نهم
- گفتار دهم
- گفتار یازدهم
- گفتار دوازدهم
- گفتار سیزدهم
- گفتار چهاردهم
- گفتار پانزدهم
- گفتار شانزدهم
- گفتار هفدهم
- گفتار هجدهم
- گفتار نوزدهم
- بخش دوم: ايمان در كلام امام علي علیه السلام
- گفتار بیستم
- گفتار بيستویکم
- گفتار بيستودوم
- گفتار بيستوسوم
- گفتار بيستوچهارم
- گفتار بيستوپنجم
- گفتار بيستوششم
- گفتار بيستوهفتم
- منابع
- نمایهها
گفتار هفتم
وَتَخَلَّصْ إِلَى عَظِيمِ الشُّكْرِ بِاسْتِكْثَارِ قَلِيلِ الرِّزْقِ وَاسْتِقْلَالِ كَثِيرِ الطَّاعَةِ، وَاسْتَجْلِبْ زِيَادَةَ النِّعَمِ بِعَظِيمِ الشُّكْرِ وَتَوَسَّلْ إِلَى عَظِيمِ الشُّكْرِ بِخَوْفِ زَوَالِ النِّعَمِ؛ با زياد انگاشتن روزي، اندک و کم شمردن طاعت زياد، سپاسگزاري بزرگ را به دست آور، و افزايش نعمت را با سپس بزرگ به جانب خود خوان.
تقویت انگیزه شکر نعمت
امام باقر علیه السلام در بخش دیگری از این روایت نیز در باب موضوع شُکر توصیههایی کردهاند که به توضیحی درباره آنها ميپردازيم. در مقام بیان راهکار براي ایجاد انگیزه شکر در انسان اشاره کرديم که به یک معنا هدف از اعطای نعمتها شُکرکردن بوده است؛ ولی ما صرفاً به الحمد لله گفتن عادت کردهایم. اینگونه شکر نعمت شایسته نیست. انسان باید نعمتهای خدا را بشناسد و نعمتهای زیاد را کم و ناچیز نشمارد، حتی نباید تصور کند رزقي که به او ميرسد چیز كمی است، بلکه باید بیندیشد که چگونه واسطههای روزیِ او از طرف خدا بهصورت منظم دست به دست هم دادهاند تا این روزی نصیب او شود. از سوي دیگر باید عبادتها را در مقایسه با مقام و عظمت خداوند متعال کم و ناچیز شمرد.
خداوند متعال برای اینکه انگیزه شکرکردن را در انسان تقویت کند و انسان را به نتایج عظیم شکرگزاري برساند به او وعده داده است که در برابر شکر نعمتهایی که به او داده
شده است، نعمتها افزایش مییابد و اگر ناسپاسی كند در معرض سلب نعمت قرار میگیرد. امام باقر علیه السلام میفرمایند: اسْتَجْلِبْ زِيَادَةَ النِّعَمِ بِعَظِيمِ الشُّكْرِ. اگر ميخواهي نعمتهاي زياد را جلب کني، سعي کن شکرِ عظیم بهجای آوری و براي اينکه بتواني شکر عظيم بهجای آوري فکر کن که اگر ناشکري کني، نعمتها از دست تو خواهند رفت.
دو عامل تبشیر و انذار در تقویت انگیزه انسان بسیار تأثیرگذارند. هر انسانی در هر موقعیت شغلی که باشد، ميکوشد از نعمتهاي بيشتري برخوردار شود. از اینجا معلوم ميشود که انسان افزايش نعمت را بسیار ارزشمند ميشمارد و در مقابل، کمشدن نعمت هم برای او بلاي بزرگي است. توجه به اين دو نکته باعث ميشود که در صدد بهجاآوردن شکر شايسته برآییم. البته خداوند نيازي به شکر ما ندارد و با شکر نعمتها چیزی به ملک خدا افزوده نمیشود و اینگونه نیست که از این طریق نیازی از نیازهای خداوند برطرف شود؛ زيرا خداوند متعال نیازی ندارد که بخواهد از این طریق یا از راههای دیگر آن را برآورَد. اصرار بر شکر نعمت براي تكامل خود انسان و استحقاق بهرهمندی از نعمتهای بیشتر و ارزشمندتر است. بههرحال موضوع این دو عبارت در این روایت به هم مربوط بود و به همین دلیل با وجود فاصلهاي که بین آنها بود، آنها را به هم ضميمه و یکجا مطرح کردیم.
راهکاری برای عمل به علم
امام باقر علیه السلام در ادامه حدیث ميفرمايند:
وَادْفَعْ عَنْ نَفْسِكَ حَاضِرَ الشَّرِّ بِحَاضِرِ الْعِلْمِ، وَاسْتَعْمِلْ حَاضِرَ الْعِلْمِ بِخَالِصِ الْعَمَلِ، وَتَحَرَّزْ فِي خَالِصِ الْعَمَلِ مِنْ عَظِيمِ الْغَفْلَةِ بِشِدَّةِ التَّيَقُّظِ، وَاسْتَجْلِبْ شِدَّةَ التَّيَقُّظِ بِصِدْقِ الْخَوْفِ؛ و شر موجود را با دانشي که داري از خود دور کن، و دانش موجود را با عمل خالص به کار گير، و در عمل خالص به مدد بيداردلي کامل، از غفلتِ بزرگ دوری کن، و بيداردلي کامل را با صدق در ترس [از خدا] کسب کن.
این چند سفارش مرتبط باهم، بر اين نکته تکيه کرده است که اگر از همين چيزهايي که نزد تو حاضر است، درست استفاده کنی به نتیجه مطلوب دست خواهی یافت؛ اگر
ميترسي شري ـ مانند محرومیتهای دنیوی، وسوسههای شیطانی، يا ناراحتیهای روحی و روانی ـ به تو برسد، از همین علم حاضرت استفاده کن و لازم نیست رنج و زحمت فوقالعادهای را تحمل كنی. استفاده از علم حاضر به این معناست که بکوشي به آنچه ميداني درست عمل کنی. اگر عمل به قصد ريا و تظاهر باشد، عمل به علم نخواهد بود، بلکه درواقع این کار مخالفت با علم است؛ زيرا مقتضای علم، عملِ خالص است. حضرت در ادامه سفارش خود میفرماید براي اينکه بتواني عملت را خالص انجام دهي، سعي کن دلبيدار و کاملاً هوشيار باشی. مراقب باش دچار غفلت نشوي؛ زيرا غفلت موجب ميشود انسان ريا کند و از خلوص نیت او کاسته شود. براي اينکه هوشياري خودت را حفظ کني، سعي کن خوف صادق داشته باشي.
استفاده درست از سرمایههای درونی
تردیدی نیست كه همه ما در پي یافتن راهی برای سعادت و کمال هستیم ولی گاهی گمان ميکنيم كه رسیدن به سعادت راه اسرارآمیزی دارد كه آماده و بدون زحمت در اختیار برخی قرار میگیرد و بايد در تمام دنیا بگرديم تا کسي را پيدا کنيم که این راه را بلد باشد، و از این روی برای رفتن بهطرف قله کمال تنبلي ميکنيم و به همین که هستیم قانعيم. در امور معنوی هم همت انسان اقتضا ميکند که مقامات عالي را کسب کند؛ ولي وقتي ميبيند که یافتن استاد اخلاق و راهنمای آگاه خيلي آسان نيست، کمکم عقب مينشيند و پس از مدتی بهکلي صرفنظر ميکند؛ به همین دلیل برخی روايات بر این نکته تأکید کردهاند که همت خود را بر کثرت معلومات و مفاهیم ذهنی متمرکز نکنید، بلکه بکوشید به آنچه ميدانيد عمل کنيد. پیامبرصلی الله علیه و آله میفرمایند: مَنْ عَمِلَ بِمَا يَعْلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ مَا لَمْ يَعْلَم.(1) چنین روایاتی نشان میدهند که آنچه مهم است استفاده از علمي است که انسان فراگرفته است. بعد از آنکه انسان این مرحله را پشت سر گذاشت میتواند به دنبال کسب علوم دیگر باشد. البته مقصود از علم در اینجا دانشهایی است که مستقيماً در
1. «هركس به آنچه مىداند عمل كند، خدا علم آنچه را نمىداند بهرة او سازد» محمدرضا حکیمی و دیگران، الحياة، ج1، ص180. روایات زیادی به همین مضمون در سخنان معصومان علیهم السلام وارد شده است. برای نمونه، ر.ک: محمدبنعلیبنبابویه (شیخ صدوق) ، التوحید، ص416.
عمل انسان اثر دارند و در راه قرب الهی بهکار ميآيند. قطعاً منظور روایت این نیست که اگر کسی مثلاً معدنشناسی آموخته است، برای افزودهشدن علمش باید برود در معدن کار کند یا اگر کسی موسیقی میداند، باید ساز بنوازد تا خدای متعال بردانشش بیفزاید! بنابراین منظور از علم در چنین روایاتی دانشهایی است که مستقیماً به عمل عبادی و اطاعت خدا مربوط میشود.
ما بر اساس حس کنجکاوی، که خداوند متعال در نهاد بشر قرار داده است، علاقهمندیم همهچیز را بدانیم. دوست داریم بدانیم چگونه ائمه علیهم السلام و اولياي خدا به مقام عالی دست یافتند و چه مراحل و مقامهایی را پیمودهاند. کنجکاوياي که انسان را به دنبال علم میکشاند، عامل بسيار خوبي است؛ اما بهتر از یادگیری، عمل به علم است. شکر علم، عمل به آن است. ازاينرو امام باقر علیه السلام ميفرمايند سعي کن به همين علمی که داری عمل کنی؛ اما عمل خالص.
غفلت؛ آفت اخلاص
اما چگونه میتوان عمل را خالص کرد؟ چرا گاهی در نماز برای انسان شائبه ریا بروز ميکند؟ اگر انسان در مسجد خلوتی يا در بياباني که هيچکس او را نميبيند به عبادت بایستد انگیزه ریا در او پیدا نمیشود؛ زيرا در آنجا تنهاست و کسی نیست که بخواهد او را ببيند. مفهوم «ريا» نماياندن عمل به ديگري است؛ بنابراین هنگامي ممکن است انگیزه ریا برای انسان پیدا شود که بداند کسی عمل او را میبیند. اگر در کسی انگیزه ریا پیدا شود، با خود میاندیشد که اگر عملم را بهگونهاي انجام دهم که خوشایند دیگران باشد، جایگاه خوبی نزد آنها مييابم و از نتایج آن بهره میبرم: رفاقتمان مستحکمتر میشود؛ مریدهای بیشتری پیدا میکنم؛ رأی بیشتری در انتخابات بهدست ميآورم؛ و...؛ پس خوب است عبادتم را بهخوبی انجام دهم. چنین شخصی از آثار سوء عمل ریاکارانه غافل است؛ زيرا اولاً عباداتش با چنین نیتهایی باطل میشود؛ ثانیاً نهتنها عبادتی نکرده، بلکه مرتکب گناه نیز شده است. او با اعمال خود درحقیقت به خداوند متعال بیاعتنایی و توهین کرده است؛ زيرا رضایت مردم را بر خواست خداوند مقدم داشته است. او برای جلب رضایت مردم خدا را ناديده گرفته است و این موجب خشم خدا ميشود.
بههرحال آنچه موجب خروج عمل از اخلاص ميشود، غفلت از مقام معبود و اقتضائات آن مقام است. اثر نيتِ ناخالص پوچشدن و بطلان اثر عبادت است. افزون بر این، ممکن است گناه هم در پرونده ریاکار ثبت شود؛ پس انسان براي بهرهمندي از عمل خالص بايد هوشيار باشد تا غفلت عارض او نشود. انسان باید همواره توجه داشته باشد که با خداوند متعال سروکار دارد و خلق خدا نمیتوانند براي او کاري انجام دهند: وَإِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ.(1) پس چرا انسان برای جلب رضایت مردم به عبادت، زهد و تقوا تظاهر کند؟! برای جلوگیری از غفلت، همواره باید اين نکته را پيش چشم داشت. البته کار دشواري است و نیازمند تمرين دائمي است. امکان موفقیت در این برنامه با اشتغال و دلبستگی به دنیا کم است و بههرحال غفلت دامنگیر انسان میشود؛ اما اگر سعي کنيم خوف خدا را در دلمان تقويت کنيم و خوف صادق داشته باشيم از ریا و غفلت نجات مييابيم.
اهمیت خوف از خداوند
خوف ما از خداوند چندان عميق نيست، بلکه ادعايی و سطحي است. اگر انسان حقيقتاً از چیزی بترسد، حواسش را جمع ميکند تا با آن برخورد نكند. اگر کسی بگوید در مسیرِ شما سیم برقی افتاده است که پاگذاشتن روي آن شما را دچار برقگرفتگی ميکند ـ گرچه یکدرصد احتمال صحت بدهیدـ کاملاً احتیاط میکنید. اگر انسان همان اندازه که از سيم برق ميترسد، از جهنم، دورشدن از نظر لطف الهی و غضب خداوند بترسد، همواره دقت خواهد کرد که رضايت خداوند را احراز کند، و اگر اینگونه نباشد، خوف و خشیت انسان جدی و عمیق نیست.
امام باقر علیه السلام میفرمایند اگر ميخواهی آگاهي و بيداري در تو پايدار بماند و مبتلا به ريا، سمعه، سالوس و ديگر کردارهايي نشوي که عبادت را باطل ميکنند، بايد خوف صادق داشته باشي. ممکن است کسي بپرسد چگونه ميتوان خوف صادق داشت؟ باید به اين نکته توجه کنيم که برای انجام هر کاري در نهايتْ خود ما هستيم
1. یونس (10)، 107. «و اگر خدا به تو زيانى برساند، آن را برطرفكنندهاى جز او نيست، و اگر براى تو خيرى بخواهد، بخشش او را ردكنندهاى نيست».
که بايد تصمیم بگیریم و با فکر و اراده اقدام کنیم. با در اختیارداشتنِ راهکار نبايد کار را انجامشده تلقي کرد، بلکه راهکار، راهنمای صعود آسانتر به مرحله بعد است. اين خود انسان است که بايد تصميم بگيرد و عمل کند تا به نتيجه برسد. خداوند متعال میفرماید: وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى.(1)
برای حفظ بیداری و جلوگیری از غفلت و آثار سوء آن باید احساس خوف از خداوند را در قلبمان تقويت کنيم، و این امر در اختیار ماست و باید با اراده خودمان انجام شود. لازم است در کلام الهی تفکر کنيم و از خود بپرسيم آيا توصيف قرآن از سرنوشت اهل معصيت شوخی است؟ اولین و مؤثرترین عاملی که انسان را تحت تأثیر قرار ميدهد و رفتار او را اصلاح ميکند، خوف الهی است. انسان همیشه دفع ضرر را بر جلب منفعت ترجیح میدهد. اگر در انتخاب بين دفع مرضی سخت و ضرری جدی و بين زيبا و قويترشدن اندامش مختار باشد، دفع ضرر را برميگزيند. مهمترين عاملي که در افعال اختياري انسان تأثیر میگذارد، دفع ضرر است. قرآن کریم هم انبیا را بيمدهنده (منذر) معرفی فرموده است: يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا.(2) در قرآن کریم بر منذربودن انبیاعلیهم السلام بیشتر تأکید شده است. البته انبيا هم بشارتدهنده بودند، هم بيمدهنده؛(3) اما صفت منذر بهصورت مطلق درباره ايشان بهکار رفته است.(4) از اینجا معلوم میشود که انذار بيش از هرچيز در عمل انسان مؤثر است؛ زيرا توجه انسان را به خطرهای احتمالی جلب، و انگیزهاش را برای رعايت احتیاط دوچندان ميکند. البته
1. نجم (53)، 39. «و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست».
2. انعام (6)، 130. «اى گروه جن و انس، آيا از ميان شما فرستادگانى براى شما نيامدند كه آيات مرا بر شما بخوانند و از ديدار اين روزتان به شما هشدار دهند؟» آیات دیگری نیز نذیربودن پیامبران را گوشزد میکند؛ مانند: هود (11)، 12؛ حج (22)، 49؛ عنکبوت (29)، 50؛ سبأ (34)، 46؛ فاطر (35)، 23؛ ص (38)، 70؛ احقاف (46)، 9؛ ذاریات (51)، 50 و 51؛ ملک (67)، 26؛ نوح (71)، 2.
3. مانند: نساء (4)، 165: رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَمُنْذِرينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل؛ «پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم پس از [فرستادن] پيامبران در مقابل خدا [بهانه و] حجتى نباشد».
4. فاطر (35)، 23: إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذير؛ «تو جز هشداردهندهاى [بيش] نيستى»؛ فاطر (35)، 24: وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذير؛ «و هيچ امتى نبوده، مگر اينكه در آن هشداردهندهاى گذشته است».
ممکن است انسان ضرر کم را به دليل نفع زیاد به جان بخرد؛ ولی مقتضای طبیعت انسان این است که بين نفع و ضرر مساوي، دفع ضرر را ترجیح میدهد. روشن است كه انسان تا از چيزي نترسد در صدد دفع ضرر برنميآيد. اگر ترسی در کار نباشد کوششي هم برای دفع آن صورت نمیپذیرد؛ مثلاً اگر انسان ترسي از بيماري احساس نکند، بهداشت را رعايت نميکند و بيمار خواهد شد.
پس قدم اول اين است که بکوشيم در خوف خود صادق باشيم. راه نيل به خوف صادق اين است که درباره آن دسته از آيات قرآن و روايات تفکر کنیم که پيامدهاي سوء گناهان و رفتارهاي ناهنجار و زشت را يادآوري کردهاند. آیا امکان دارد عذابهایي که خداوند گناهکاران را از آن بيم داده است دروغ باشد؟! باید این پيامدها را مجسم کنیم تا خوف حاصل از آن به ما بيداري و آگاهي ببخشد. با ازبینرفتن عوامل غفلت، اخلاص در عمل نیز پدیدار خواهد شد. انسان مُخلص علمش را نيز بهتر بهکار ميگيرد و شکر آن را هم بهجا ميآورد، آنگاه خداوند بر علمش ميافزايد و اين چرخه ادامه مييابد؛ یعنی با عمل به دانستهها بر علم انسان افزوده ميشود و علمِ بيشتر نيز عمل بیشتر و خالصتر را اقتضا ميکند تا انسان به مقام قرب الهي دست يابد.
شايد تأکید امام باقر علیه السلام بر کلمه حاضر در عبارت وَ ادْفَعْ عَنْ نَفْسِكَ حَاضِرَ الشَّرِّ بِحَاضِرِ الْعِلْمِ براي این باشد که انسان گمان نکند در راه کسب علم بايد سالها و چهبسا در غربت زحمت بکشد تا بعد به آن علم عمل کند، بلکه اگر از همين علمي که نزد او حاضر است استفاده کند، شر را از خود دور خواهد کرد. حضرت در ادامه میفرمایند: وَاسْتَعْمِلْ حَاضِرَ الْعِلْمِ بِخَالِصِ الْعَمَلِ وَتَحَرَّزْ فِي خَالِصِ الْعَمَلِ مِنْ عَظِيمِ الْغَفْلَةِ بِشِدَّةِ التَّيَقُّظِ وَاسْتَجْلِبْ شِدَّةَ التَّيَقُّظِ بِصِدْقِ الْخَوْفِ. استفاده از علم با عمل خالصانه محقق ميشود؛ بنابراین اگر کسي ميخواهد از علم خود استفاده کند، بايد بکوشد که عمل خالص انجام دهد. ازآنجاکه غفلت اخلاص را زائل ميکند، براي محفوظماندن از غفلت، بيداري و هوشیاري ضروري است و کلید هوشیاری دائمی خوف صادق است. ايمان به صدقِ وعده خداوند درباره روز رستاخيزْ انسان را هوشيار ميسازد؛ اما اگر انسان، هشدار خداوند را جدي نگيرد، نهتنها بیداری در وي پديد نميآيد، بلکه به
غفلت و به دنبال آن، به ریا گرفتار ميشود. استفادهنکردن از علم نيز کفراني است که این نعمت را از انسان سلب خواهد کرد.
آفت خوف صادق
حضرت فرموده ديگری هم دارد که قدری مبهم است و شاید هم در نسخه اختلالی باشد. عبارت اين است: وَاحْذَرْ حَفِيَّ التَّزَيُّنِ بِحَاضِرِ الْحَيَاةِ. شاید حضرت با این تعبير، براي تکميل موضوع خوف صادق، به آفت آن اشاره میکنند. معاشرت با دنياپرستاني که پيوسته از لذتهاي دنيا، ارزش مادیات و... دم ميزنند و در انديشه آراستن خود با زيورهاي دنيا هستند، قلب انسان را از خوف خداوند خالي ميکند. نميتوان انتظار داشت که قلب چنين کسي با یاد خدا بلرزد. گاه کار به جايي ميرسد که اصلاً نميخواهد اسم خدا را بشنود. دوری از معاشرت با چنین کسانی باعث میشود، حالت خوف در انسان ثابت بماند. طبق این احتمال، منظور از عبارت مزبورْ توصيه به کنارهگرفتن از کساني است که همتشان معطوف به زندگي نقد و حاضرِ دنياست؛ زيرا معاشرت با آنها خوف صادق و بيداري را از قلب انسان ميراند، و مبنای این احتمال آن است كه واژه «حفیّ التزین» با حاء مهمله به معنای کسی باشد که اهتمامش تزیُّن به دنیاست.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org