- مقدمة معاونت پژوهش
- مقدمه نگارنده
- بخش نخست: سفارش امام باقر علیه السلام به جابربنيزيد جعفي
- گفتار نخست
- گفتار دوم
- گفتار سوم
- گفتار چهارم
- گفتار پنجم
- گفتار ششم
- گفتار هفتم
- گفتار هشتم
- گفتار نهم
- گفتار دهم
- گفتار یازدهم
- گفتار دوازدهم
- گفتار سیزدهم
- گفتار چهاردهم
- گفتار پانزدهم
- گفتار شانزدهم
- گفتار هفدهم
- گفتار هجدهم
- گفتار نوزدهم
- بخش دوم: ايمان در كلام امام علي علیه السلام
- گفتار بیستم
- گفتار بيستویکم
- گفتار بيستودوم
- گفتار بيستوسوم
- گفتار بيستوچهارم
- گفتار بيستوپنجم
- گفتار بيستوششم
- گفتار بيستوهفتم
- منابع
- نمایهها
گفتار چهارم
وَإِنْ ذُمِمْتَ فَلَا تَجْزَعْ، وَفَكِّرْ فِيمَا قِيلَ فِيكَ فَإِنْ عَرَفْتَ مِنْ نَفْسِكَ مَا قِيلَ فِيكَ فَسُقُوطُكَ مِنْ عَيْنِ اللَّهِ جَلَّ وَعَزَّ عِنْدَ غَضَبِكَ مِنَ الْحَقِّ أَعْظَمُ عَلَيْكَ مُصِيبَةً مِمَّا خِفْتَ مِنْ سُقُوطِكَ مِنْ أَعْيُنِ النَّاسِ، وَإِنْ كُنْتَ عَلَى خِلَافِ مَا قِيلَ فِيكَ فَثَوَابٌ اكْتَسَبْتَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَتْعَبَ بَدَنُكَ، وَلَكِنِ اعْرِضْ نَفْسَكَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ فَإِنْ كُنْتَ سَالِكاً سَبِيلَهُ زَاهِداً فِي تَزْهِيدِهِ رَاغِباً فِي تَرْغِيبِهِ خَائِفاً مِنْ تَخْوِيفِهِ فَاثْبُتْ وَأَبْشِرْ فَإِنَّهُ لَا يَضُرُّكَ مَا قِيلَ فِيكَ، وَإِنْ كُنْتَ مُبَايِناً لِلْقُرْآنِ فَمَا ذَا الَّذِي يَغُرُّكَ مِنْ نَفْسِكَ؟! و اگر تو را نکوهش کردند بيتابي نکن و به آنچه دربارة تو گفتهاند بينديش: اگر آنچه را دربارهات گفتهاند در خود يافتي، [بدانکه] مصيبتِ افتادن تو از چشم خداي عزّوجلّ، هنگام خشم گرفتنت از شنيدن حقيقت، بزرگتر از آن است که ميترسي از چشم مردم بيفتي، و اگر آنگونه که دربارهات گفتهاند نيستي، بدون رنج بدني، ثوابي به دست آوردهاي... ولي خود را به کتاب خدا عرضه کن: اگر رهروِ آن هستي و آنچه را نخواسته، نميخواهي و به آنچه خواسته است، رغبت داري، و از آنچه بيم داده است، ميترسي، ثابتقدم باش و مژدهات باد که آنچه دربارة تو گفته شده است، زیانی برای تو ندارد؛ [ولي] اگر از [راه] قرآن جدا هستي، [ديگر] به چه چيز فریفته میشوی و بدان ميبالي؟!
سفارش پنجم: تابآوردن در مقابل بدگویی دیگران
حضرت امام باقر علیه السلام در ادامه سفارشهاي خود میفرمایند که اگر کسی درباره تو بدگویی کرد، جزع و بیتابی نکن و آشفته نشو، بلکه فکر کن آیا حرفهایی که درباره تو گفتهاند واقعیت دارد یا دروغ است. اگر واقعیت داشته باشد نباید ناراحت شوی؛ زيرا ناراحتشدن از مطلب حقی که درباره تو گفته شده است، تو را از خداوند متعال دور ميکند. کسی که از سخن حقی ناراحت شود نزد خداوند جايگاهي ندارد؛ اما اگر آنچه درباره تو گفتهاند دروغ است، پاداشي رایگان به دست آوردهای و بدون اینکه کاری انجام داده باشی براي نکوهش ناحقي که شنيدهاي ثوابي نصيبت شده است؛ بنابراین دليلي برای ناراحتی وجود ندارد.
نصیحت ویژه
نکته مهم در این بخش روایت این است که امام باقر علیه السلام به سفارشهای قبلی توضیحي اضافه نکردند و صرفاً به بیان اصل سفارش پرداختند؛ اما بعد از سفارش پنجم مطالبی بيان کردهاند. به نظر میرسد انسان ستايششدن را حق خود نمیداند و انتظار ندارد همه مردم از او تعريف و تمجيد کنند؛ هرچند از ستایش دیگران خوشحال ميگردد؛ اما توقع ندارد کسی دربارهاش بدگویی، و او را نکوهش کند.
ستايشکردن بهخودیخود اشکالی ندارد، بهویژه اگر برای معرفی حق و کمک به طي راه درست باشد؛ مثل معرفیکردن و ستودن انسان عادلی که میتوان در نماز به او اقتدا، یا در تدریس از او استفاده کرد. ستودن هنگامی بد است که پشتوانه واقعی نداشته باشد و چاپلوسي تلقي شود. انسان برای خودش حق ميداند که دیگران از او بدگویی نکنند. به همین دلیل توهین به اشخاص، استهزاکردن، عیبجویی، غیبت و تهمت، حرام است. انسان به اقتضای طبيعت خود از بدگویی و نکوهش ناراحت میشود؛ زيرا معتقد است حقش ضایع شده است. واکنش انسان در مقابل بدگویی ـ مخصوصاً اگر در حضور دیگران باشد و افزون بر ریختهشدن آبرو، فعالیتهای اجتماعی او را تحت تأثیر قرار دهد ـ بسیار شدیدتر از واکنشی است که در مقابل ستايش ناحق دیگران نشان میدهد. انسان طبعاً از شنیدن سخنان ناروا خشمگین میشود، که البته ميبايد خشم خود را، هرچند
بهزحمت، کنترل کند. ازاینرو شاید به تأکید بیشتر و توضیحات دیگري نیاز داشته باشد، و امام باقر علیه السلام راه غلبه بر چنین حالتی را در این روایت بیان کردهاند.
لزوم تفکر برای پیبردن به عیب خویش
انسان به دليل خودخواهی همواره دوست دارد خودش را از هرگونه عیب، نقص و گناهی دور بداند و حتی اگر گناه علنی مرتکب شود، برای خود توجیهی ميتراشد و خود را صاحب حق مينماياند. شاید کساني را ديده باشيد که در مقام پاسخ به سؤالهایی که جوابش را نمیدانند بهگونهاي سخن میگویند که گويا به موضوع عالماند و به ندانستن پاسخ اعتراف نمیکنند؛ زيرا جهل، نقص است و انسان نمیخواهد به نقص خود اعتراف کند. گاهی نیز اقتضای موقعيت و مصلحتآمیزبودن برخی گناهان دستآویز تظاهر میشود. از اینجا معلوم میشود که انسان طبعاً نمیخواهد باور کند که کامل نيست و به همین دلیل بهمحض شنیدن عیبونقص خود از زبان دیگران فکر میکند آنها دروغ میگویند و چنین نقصهایی در او نيست.
انسان در بسیاری اوقات به عیبهای خود توجه نميکند. یکی از حیلههای نفس این است که عيب خود را میپوشاند و عجیب است که گاهی امر بهگونهاي بر انسان مشتبه میشود که تصور میکند انسانِ خیلی خوبی است، درحالیکه میداند چه کارهای ناروایی انجام داده است: بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصيرَةٌ.(1) نفس انسان کارها را به قدری زیبا جلوه میدهد که خود انسان هم باور نمیکند تا اين حد عیبونقص داشته باشد. امام باقر علیه السلام دراينباره میفرمایند: وَفَكِّرْ فِيمَا قِيلَ فِيكَ؛ «و به آنچه درباره تو گفتهاند، بينديش». حضرت به این نکته اشاره میکند که ممکن است انسان بدون فکرکردن عیبهای خود را باور نکند. بسیاری از صفات ناپسند ـ مانند حسد، تکبر، خودخواهی و...ـ با اختلاف مراتب در انسانها هست؛ درحاليکه خودشان باور نمیکنند.
1. قیامه (75)، 14. «بلكه انسان، خود بر نفس خويشتن بيناست».
نرنجیدن از سخن حق
اگر انسان بعد از فکرکردن به بدگویی دیگران درباره خودش به این نتیجه برسد که عیبهایی دارد که سعی کرده است آنها را پنهان کند ولی دیگران افشا کردهاند نباید ناراحت و خشمگين شود؛ زيرا سخن دیگران صرفنظر از گناه و مجازاتش، واقعیت داشته، و برحق بوده است. انکار عمدی عیبی که دیگران به انسان يادآوري ميکنند آثار سوء آن را برطرف نمیكند بلكه ما را از پرتو لطف الهی نیز دور ميسازد. روایت از این مطلب با عبارت سُقُوطُكَ مِنْ عَيْنِ اللَّهِ جَلَّ وَعَزَّ یاد کرده است.
بیتابی انسان در برابر نکوهش، از خودِ عیبونقصی که به سبب آن نکوهيده میشود بدتر است. اینجاست که باید کسی در مقام نصیحت برآید و بگوید: چرا از سرزنش ميترسي؟ آیا ميترسي مردم به تو بدبين شوند و از چشم ايشان بيفتي و آبرويت بريزد؟ آیا میترسی بدگویی دیگران مانع کارهاي خيرت شود و ديگر نتواني خدماتي را که از عهدهات برمیآید انجام دهي؟ آیا میترسی از دريافت کمک مردم محروم شوی و ديگر به تو خدمت نکنند؟ آیا اندیشیدهای که افتادن از چشم مردم بدتر است يا محرومشدن از لطف الهی؟ مردم در مقابل خدا ناچیزتر از آن هستند که اميدي به خدمت آنها داشته باشي. مهم این است که انسان از رحمت الهي محروم نشود. اگر انسان با شنيدن نکوهش غضب کند از چشم خدا ميافتد و به چيزي بدتر از آن گرفتار ميشود که از آن ميترسد: فَسُقُوطُكَ مِنْ عَيْنِ اللَّهِ جَلَّ وَعَزَّ عِنْدَ غَضَبِكَ مِنَ الْحَقِّ أَعْظَمُ عَلَيْكَ مُصِيبَةً مِمَّا خِفْتَ مِنْ سُقُوطِكَ مِنْ أَعْيُنِ النَّاسِ.
بهرهمندی از ثوابی رایگان
اگر انسان بعد از تأمل و دقت در بدگويي دیگران درباره خودش به این نتیجه برسد که سخنانشان درست نيست و از سرِ عمد یا بهاشتباه بیان شده است در این صورت نیز نباید ناراحت و برآشفته شود؛ زيرا در مقابل نسبتهای ناحقی که به او داده شده است، ثوابی رايگان و بدون زحمت در نامه عملش ثبت میشود که بايد خداوند را به خاطر آن شکر کند: وَإِنْ كُنْتَ عَلَى خِلَافِ مَا قِيلَ فِيكَ فَثَوَابٌ اكْتَسَبْتَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَتْعَبَ بَدَنُكَ.
ویژگی اولیاي حقیقیِ اهلبيت علیهم السلام
ازآنجاکه جابر از اصحاب خاص امام باقر علیه السلام بود و دوست داشت از اولیای حقیقی اهلبيت علیهم السلام باشد، حضرت در ادامه نصایح خویش سطح سخن را بالاتر میبرند و میفرمایند: وَاعْلَمْ يا جابر انّك لَا تَكُونُ لَنَا وَلِيّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْكَ أَهْلُ مِصْرِكَ وَقَالُوا إِنَّكَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ يَحْزُنْكَ ذَلِكَ وَلَوْ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ يَسُرَّكَ ذَلِك.
يکي از لوازم رسیدن به مقام عالی ولایت اهلبيت علیهم السلام ناراحتنشدن از بدگوییها و سرمستنشدن از تمجیدهاست. حضرت دراینزمینه به جابر میفرمایند رسیدن به چنین مقامی ساده نیست، بلکه شروطي دارد که بايد خودت را برای انجام آن آماده کني. وقتي به مقام ولايت ما میرسی که اگر همه اهل شهر هم جمع شوند، درباره تو بدگويي کنند و بر ضد تو شعار دهند، حتي محزون هم نشوي. در مقابل، اگر روزي در همين شهر تمام مردم جمع شوند و شعار زندهباد جابر سر دهند و شهادت دهند که تو مرد بسيار شايستهاي هستي، سرمست نشوي؛ خلاصه آنکه خواه همه مردم شهر به تو ناسزا بگويند، خواه همگی از تو تعريف کنند باید براي تو يکسان باشد؛ نه از آن محزون شوي و نه از اين مسرور.
پس نیل به مقام ولايت کامل اهلبيت علیهم السلام منوط به اين است که انسان اصالتاً جز براي رضاي خدا و اوليای الهی ارزشي قائل نباشد؛ ازاینرو جلب رضایت مردم ـاز جمله پدرومادر، همسر و فرزندان، دوستان و...ـ مشروط به اين است که با رضایت الهی منافات نداشته باشد؛ نیز جلب رضایت مردم باید ازاینجهت باشد که خداوند متعال به آن رضایت دارد؛ مثلاً احترام به پدرومادر یا نیکی به فرزندان به اين دليل باشد که رضایت و خواست الهی در آن است؛ بهطور کلي شايسته نيست قضاوت مردم در خوشحالی یا نگرانی انسان مؤثر باشد.
قرآن؛ میزان ارزیابی اعمال
امام باقر علیه السلام بعد از بیان ویژگی اولیای حقیقی اهلبيت علیهم السلام میفرمایند: وَلَكِنِ اعْرِضْ نَفْسَكَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ، فَإِنْ كُنْتَ سَالِكاً سَبِيلَهُ زَاهِداً فِي تَزْهِيدِهِ رَاغِباً فِي تَرْغِيبِهِ خَائِفاً مِنْ تَخْوِيفِهِ فَاثْبُتْ وَأَبْشِرْ فَإِنَّهُ لَا يَضُرُّكَ مَا قِيلَ فِيكَ، وَإِنْ كُنْتَ مُبَايِناً لِلْقُرْآنِ فَمَا ذَا الَّذِي يَغُرُّكَ مِنْ
نَفْسِكَ. خودت را با معیار قرآن بسنج و میزان مطابقت اعمالت را با آن ارزیابی کن. بهجای اهمیتدادن به سخن مردم، گوش جان به کلام الهی بسپار و کاری را انجام بده که با معيار قرآن هماهنگ باشد. اگر همانگونهاي که قرآن میخواهد، حالات تو تابع دستورهاي خداست، و از خواستهاي نفساني پیروی نمیكنی، بر حال خود ثابت بمان و بر تو بشارت باد که بدگويي مردم هيچ ضرري به تو نميرساند؛ پس خدا را شکر کن و به بدگویی و نکوهش دیگران توجه نکن؛ اما اگر همه مردم تو را انسان شایستهای ميشناسند و تو را میستایند، ولي با معيارهاي قرآني اینگونه نيستي، باید در صدد رفع نقصهای خود برآیی تا اهل ولایت ما باشی. اگر تمجید دیگران پشتوانه واقعی و قرآنی نداشته باشد برای تو فایدهای ندارد. اگر درست در نقطه مقابل قرآن قرار داری و واقعاً رفتار تو با قرآن همخوان نيست و مثلاً درحاليکه قرآن ميگويد: «به دنیا بيرغبت باش»، به لذتهای دنیا دل ميبندي، یا وقتي قرآن ميگويد: وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ،(1) تنبلي ميکني، خودت را فريب دادهاي. اگر از شنيدن عيب خود ناراحت میشوی، معلوم میشود که سرتاپا عيب هستي. چرا اينقدر به خودت ميبالي و از خودت راضي هستي؟!
بنابراین نه بدگوییهای مردم باید تو را خشمگين کند و نه تعریف و تمجید آنها تو را سرمست سازد. ملاکِ سنجش اعمال و رفتارت باید قرآن باشد.
به عمل کار برآید
روشن است که مقام ولایت معصومان علیهم السلام صرفاً با تظاهرکردن و شعاردادن به دست نمیآید. اگر تظاهرکردن راه مناسبي براي احراز چنين مقامي بود، اظهار دوستی با پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بر اظهار محبت به حضرت علی علیه السلام ارجح بود؛ زيرا مقام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از امیرالمؤمنین علیه السلام بالاتر است و اگر قرار باشد اظهار محبت به کساني که خداوند آنها را بیشتر دوست دارد مرتبه کمال انسان را تعيين کند، میبایست کسانی که به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اظهار دوستی میکنند مقامی بالاتر از کسانی داشته باشند که محبتشان را به حضرت علی علیه السلام ابراز میکنند؛ بنابراین با صِرف اظهار دوستی زبانی نمیتوان به مقام عالی ولایت رسید،
1. مطففین (83)، 26. «در رسيدن به نعمتهاي بهشتي بر يکديگر سبقت بگيريد».
بلکه باید محبت واقعی قلبی به مقام عمل نیز سرایت کند. هم ازاینروست که اطاعت خداوند نشانه دوستی اهلبيت علیهم السلام و نافرمانی خدا نشانه دشمنی آنها دانسته شده است. امام باقر علیه السلام در روایتی دیگر به بیان همين مفاهيم پرداخته است: فَلَوْ قَالَ: إِنِّي أُحِبُ رَسُولَ اللَّهِ، فَرَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله خَيْرٌ مِنْ عَلِيٍّ علیه السلام ، ثُمَّ لَايَتَّبِعُ سِيرَتَهُ، وَلَا يَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ، مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِيَّاهُ شَيْئا... مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً، فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ؛ وَمَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً، فَهُوَ لَنَا عَدُو... .(1)
گفتني است ولایت هم مانند ایمان، کفر و نفاق دارای مراتب است. طبیعی است که سفارش امام باقر علیه السلام به جابر درخصوص مطابقت کامل رفتارش با قرآن و سیره اهلبيت علیهم السلام، برای رسیدن او به عالیترین مقامهای ولایت است. انشاءالله خداوند متعال توفیق رسیدن به مقام حقیقی ولایت اهلبيت علیهم السلام و تبعیت از ایشان را در همه اعمال به ما عنایت فرماید.
1. محمدبنیعقوببناسحاق کلینی، الکافی، ج3، ص190، ح1622/3.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org