- مقدمة معاونت پژوهش
- مقدمه نگارنده
- بخش نخست: سفارش امام باقر علیه السلام به جابربنيزيد جعفي
- گفتار نخست
- گفتار دوم
- گفتار سوم
- گفتار چهارم
- گفتار پنجم
- گفتار ششم
- گفتار هفتم
- گفتار هشتم
- گفتار نهم
- گفتار دهم
- گفتار یازدهم
- گفتار دوازدهم
- گفتار سیزدهم
- گفتار چهاردهم
- گفتار پانزدهم
- گفتار شانزدهم
- گفتار هفدهم
- گفتار هجدهم
- گفتار نوزدهم
- بخش دوم: ايمان در كلام امام علي علیه السلام
- گفتار بیستم
- گفتار بيستویکم
- گفتار بيستودوم
- گفتار بيستوسوم
- گفتار بيستوچهارم
- گفتار بيستوپنجم
- گفتار بيستوششم
- گفتار بيستوهفتم
- منابع
- نمایهها
گفتار شانزدهم
وَتَحَرَّزْ مِنْ إِبْلِيسَ بِالْخَوْفِ الصَّادِقِ، وَإِيَّاكَ وَالرَّجَاءَ الْكَاذِبَ فَإِنَّهُ يُوقِعُكَ فِي الْخَوْفِ الصَّادِقِ؛ با ترس راستين از شيطان بپرهيز و مبادا اميدي دروغين ببندي، که گرفتار هراس واقعي ميشوي.
خوف و رجاي صادق
یکی از مفاهيمي كه قرآن كريم و به دنبال آنْ روايات اهلبيت علیهم السلام بر آن تأكيد کردهاند، مفهوم خوف و مقابل آن رجاست. بحثهایی شبیه آنچه درباره مفهوم حزن مطرح کرديم در باب خوف نیز صادق است. امروزه در فرهنگ جهاني، خوف در ارزشهاي انساني جايگاهي ندارد. به همین دلیل است که روانشناسان ميکوشند انسان را از خوف بركنار نگاه دارند. در علوم تربيتي تأكيد ميكنند كه کودک را بهگونهاي تربیت کنید كه از هيچچيز نترسد. این آموزه میتواند به یك معنا صحيح باشد؛ اما ابهام دارد.
با بررسی آیات قرآن کریم ملاحظه میکنیم که مفاهیمی مانند خوف، خشيت، و معادلهای آنها ارزشمند تلقي شدهاند و بر آنها تأكيد شده است؛ مثلاً خداوند متعال میفرماید: فَلا تَخافُوهُمْ وَخافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين.(1) يا: وَلِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتان.(2) خداوند متعال در جاي ديگر میفرماید: وَأَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ
1. آلعمران (3)، 175. «پس اگر مؤمنيد از آنان مترسيد و از من بترسيد».
2. الرحمن (55)، 46. «و هركس را كه از مقام پروردگارش بترسد دو بهشت است».
الْهَوى* فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى.(1) غير از آياتي كه واژه خوف صريحاً در آنها بيان شده، تقريباً هرجا كلمه تقوا و مشتقات آن آمده، مفهوم خوف هم مندرج است؛ زيرا تقوا اين است كه انسان خود را از خطر حفظ كند. «وقاية» به معناي خود را نگهداشتن است. روشن است که انسان، وقتي خود را از چيزي نگه ميدارد كه بترسد به او ضرری برساند. به همین دلیل است که گاهی به تقوا از روز قیامت امر شده است: وَاتَّقُواْ يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى الله.(2) همچنانکه در آیهای دیگر روز قیامت متعلق خوف قرار گرفته است: يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ.(3)
شكي نيست كه در تعاليم اسلامي مفاهیمی از قبیل خوف و خشيت جايگاه خاصي دارند؛ اما آيا مفاهيم قرآن با آنچه برخی علوم انسانی امروز، مانند روانشناسی بهکار ميبرد تضاد دارند؟ چگونه است که علومی مانند روانشناسی تأکید ميکنند که انسان از هیچچیز نبايد بترسد، ولي آیات و روایات بر این نکته تأکید کردهاند که از خدا، عذاب الهی و روز قیامت باید ترسید؟ آیا میتوان سخن روانشناسان را با دستورالعملهای قرآنی و روایی جمع کرد؟
حکمت الهی
همانگونه که گفتيم، حالاتي که خداوند در وجود انسان قرار داده است، لغو نيست. خوف هم حالتی ادراکي و انفعالي در انسان است که آفرینش آن حکمتی دارد و حتماً در جايي بايد بهكار آيد. مهم آن است که بفهمیم كجا و از چه کسی یا چه چیزی بايد ترسيد.
ترس از گناه
آنچه در اینجا باید به آن توجه کنيم اين است كه ذاتاً در خداي متعال چيزي كه قابل ترسيدن از او باشد وجود ندارد. خداوند متعال سرچشمه خیر، رحمت و فیض مطلق است
1. نازعات (79)، 40 و 41. «و اما كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد، و نفس [خود] را از هوس بازداشت؛ پس جايگاه او همان بهشت است».
2. بقره (2)، 281. «و بترسيد از روزى كه در آن، بهسوى خدا بازگردانده مىشويد».
3. نور (24)، 37. «و از روزى كه دلها و ديدهها در آن زيرورو مىشود مىهراسند».
و اوست که كمال رأفت، رحمت و مهرباني را دارد. ترسيدن از خدا به این دليل است که خداي متعال كارهاي زشت اختياري را بيكيفر نميگذارد. کسانی که عمداً مرتکب گناه میشوند، از عذاب الهی در امان نخواهند بود. البته عذاب شروطي دارد؛ مانند اینکه گناهکار توبه نكند و بر گناهش اصرار داشته باشد و...؛ پس ترسيدن از خدا درواقع ترسيدن از عقوبت و عذاب الهي است. عذاب الهي هم بيحساب نيست و خداوند بیجهت کسی را عذاب نميکند. کیفر الهی درواقع بازگرداندن نتيجه اعمال بد شخص به خود اوست. علت بدبختيها، محروميتها و عذابهاي دنيوي و اخروي گناهان خود انسان است؛ پس درواقع آنچه اصالتاً بايد از آن بترسيم، گناهان خودمان است. به همین دلیل است که حضرت علی علیه السلام میفرمایند: لا يَرْجُوَنَّ أحَدٌ مِنْکُم إلاّ رَبَّه وَلايَخَافَنَّ الاّ ذَنْبَه.(1) خوف از خدا به معناي خوف از عقوبتی است که خدا بر گناهان ما مترتّب میكند. پس منشأ اصلی خوف، گناه خودِ ماست، نه ذات یا صفات خداوند. ما هستیم که زمینه را برای مصداقيافتنِ مجازات الهی فراهم میکنیم. به همين مناسبت زمان و مکان مجازات هم ترسناک میشود. روز قیامت زمانی است که کیفر گناهان بر انسان ظاهر میشود؛ به همین دلیل آن روز ترسناک است: وَاتَّقُواْ يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى الله.(2) انسان اصالتاً از مجازات اعمال خودش میترسد؛ ولی ازآنجاکه مکان عذاب (جهنم) هم مشخص شده است، از آنهم باید ترسید. بههرحال گاه خداوند متعلق ترس قرار میگیرد و گاه روز قیامت، جهنم و...؛ اما درواقع همة اين ترسها ناشي از گناه خود انسان است.
تفاوت مفهومی جبن و خوف
برخی خوف و جبن را به یک معنا ميگيرند. شاید منشأ این تداخلِ معنايي این باشد که در زبان فارسی هردو واژه به ترس ترجمه میشود، درصورتيكه جبن، منش و صفتی اخلاقي در انسان است که باعث ميشود انسان جرئت اقدام به كاري مهم یا همراه با خطر را در خود نيابد؛ مثلاً حتی در جایی که لازم است از مال، جان یا آبرویش دفاع کند،
1. محمدبنحسین شریفالرضی، نهج البلاغه (صبحي صالح)، محقق/ مصحح: فيضالاسلام، ص482، حکمت81. «هيچكدام از شما جز به پروردگارش امید نداشته، و جز از گناه خود، خوف نداشته باشد».
2. بقره (2)، 281. «و بترسيد از روزى كه در آن بهسوى خدا بازگردانده مىشويد».
میترسد و جرئت چنین کاری را ندارد. جبن صفت زشتي است که در مقابل شجاعت واقع ميشود؛ اما خوف طيف وسيعي از حالات انسان را دربرميگيرد.
مراتب خوف
مرتبهای از خوف تقريباً غيرارادي است و به تعبير روانشناسان، حالت انعکاسي و بازتابی دارد؛ مانند اینکه انسان با شنیدن صدایي بلند و غيرمنتظره بياختيار ازجا ميپرد. اين حالت غيرارادي است؛ به همین دلیل امرونهی به آن تعلق نمیگیرد و سرزنشي هم بر آن مترتب نيست. شاید یکی از مصادیق اين خوف حالتی باشد که برای حضرت موسی علیه السلام در اولین باري که عصایش به اژدها تبدیل شد به وجود آمد. خداوند متعال به حضرت موسی علیه السلام دستور داد که عصایت را بینداز. حضرت پس از امتثال امر الهی، با حالتی غیرمنتظره مواجه شد و طبیعی است که انسان در چنین حالتی، که احتمال خطر هم منتفي نيست، در معرض خوف قرار بگیرد؛ به همین دلیل خداوند متعال فرمود: خُذْها وَلا تَخَفْ سَنُعيدُها سيرَتَهَا الْأُولی.(1)
اندکي اختيار، شعور و تحليل ذهني انسان در پيدايش مرتبه بعدي خوف مؤثر است. گرچه اين حالت بسیار سريع بر انسان عارض ميشود و به دلیل همين اختيار اندک، امرونهی به آن تعلق میگیرد. یکی دیگر از مواردی که خداوند خوف را به حضرت موسی علیه السلام نسبت ميدهد، هنگامی است که با سحر ساحران مواجه شد: فَإِذا حِبالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى* فَأَوْجَسَ في نَفْسِهِ خيفَةً مُوسى.(2) برخی احتمال دادهاند که این هراس به دليل خوف از سحر نبوده است، بلکه ترس حضرت موسي علیه السلام از این بود که مردم تحت تأثیر سحر قرار گیرند و تصور کنند که حق با ساحران است.(3) چنین خوفی غیر از ترسی است که موقع انداختن عصا در مرتبه اول بر حضرت موسی علیه السلام غلبه کرد؛ چراکه این خوف بر اثر انديشيدن به وجود
1. طه (20)، 21. «آن را بگير و مترس، بهزودى آن را به حال نخستينش بازخواهيم گردانيد».
2. همان، 66 و 67. «پس ناگهان ريسمانها و چوبدستىهايشان، بر اثر سحرشان، در خيال او، [چنين] مىنمود كه آنها به شتاب مىخزند؛ و موسى در خود بيمى احساس كرد».
3. برای مطالعه بیشتر ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج14، ص177 و 178.
آمد. درواقع حضرت موسی علیه السلام اندیشید که اگر سحر ساحران مردم را مرعوب کند، ممکن است نتواند حقانیت خودش را اثبات کند و نگران بود مردم گمراه شوند.
گاه احساس خوف در انسان به جايي ميرسد که بر اثر غلبه ترس ممکن است روح از بدن خارج شود؛ بنابراين خوف طیف وسیعی از حالات نفسانی را دربرمیگیرد که به همه آنها خوف اطلاق میشود.
ملاک مطلوببودن خوف
آيا خوف مطلوب است یا مذموم؟ گفتيم حالتهای نفسانی مانند خوف، حزن، سرور و... ذاتاً حائز حسن یا قبح اخلاقي نيستند؛ بلکه برحسب اينکه در چه حالي، بر اثر چه عاملي و با چه کميت و کيفيتي پدید آیند، ارزش مثبت یا منفی پیدا میکنند. خوف نیز، همانند حزن، در امور دنیوی مطلوب نیست؛ ولی اگر براي امور اخروی باشد، ارزش اخلاقی دارد. انسان بهطور طبیعی مواقعي که خطر یا ضرري احساس کند، نگران ميشود و ترس بر او غلبه ميکند. اين حالت بهخوديخود نه فضيلت است و نه رذيلت؛ اما اگر ترس بر انسان غلبه کند و حالت ثابت و ملکه پيدا کند، بد است؛ مثلاً مطلوب نيست که مؤمن پيوسته از سلب نعمت يا از دسترفتن آبرو و احترامش میان مردم، يا محرومشدن از پستومقام بترسد. ترس از محرومشدن امور دنیوی انسان را از انجام وظایفش بازمیدارد و همواره اضطراب و نگراني به همراه ميآورد. این خوف مسلماً ناپسند است؛ اما اگر خوف به تکامل روحي و معنوي انسان ياري رساند و او را به خداوند متعال نزدیک کند، مطلوب و ارزشمند است. وجود چنین حالت نفسانی در انسان بيحکمت نیست؛ چنین خوفی انسان را از خطر حفظ میکند و او را از گرفتارشدن در دام شیاطین و دشمنان بازمیدارد. آنچه براي مؤمن اهميت دارد، امور دنیوی نیست، بلکه خوف اصلی مؤمن ناظر به سعادت ابدي است. زندگی دنیا برای مؤمنان اصالتی ندارد و حسنش فقط اين است که میتواند ابزاری برای رسیدن به سعادت و کمال نهایی باشد؛ چنانکه اگر این زندگی به سعادت ابدی انسان ضرری وارد کند، نامطلوب خواهد بود؛ پس، بهيقين خوف مؤمن از پايهها و آثار کارهاي بدی است که انجام داده است و ميداند که در روز قیامت گريبانگير او خواهد شد.
خوف اهل معرفت
خوف از عذاب پايینترین مرتبه خوف مؤمنان است. مؤمنان برحسب مراتب ايمان و معرفتشان خوفهاي ديگري هم ادراک ميکنند که از خوف کیفر بسیار ارزشمندتر است و چهبسا اهل معرفت و تقوا خوفهايي را تجربه کرده باشند که در تصور ما هم نميگنجد؛ مانند خوف از خوارشدن در چشم خدا و محرومشدن از عنایت او که بالاتر از خوف عذاب است. کم نیستند کسانی که معنای از چشم خدا افتادن را نمیدانند و به همین دلیل از اینکه خداوند نظر لطفش را از آنها بردارد، نمیترسند. انسانهای کممعرفت ارزش لطف خدا را نميدانند، وگرنه عمق این عذاب را درک میکردند.
قرآن کریم براي گوشزدکردن عاقبت بدِ اهل شقاوت میفرماید: وَلاَ يَنظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.(1) آیا تاکنون اندیشیدهایم که اگر خدا در روز قیامت به ما نگاه نکند چه خواهد شد؟ آیا اصلاً این موضوع برای ما اهمیتی دارد یا فقط برخورداري از نعمتهای بهشتی را ارزشمند میدانیم؟ آنگونه که قرآن کریم بیان میکند، یکی از سختترین عذابها این است که خداوند متعال در روز قیامت به انسان نظر نکند. این عذاب برای کسانی است که پیمان خدا و سوگندهای خود را به بهایي ناچیز فروختند: إِنَّ الَّذينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَلا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذابٌ أَليم.(2) کودکان که فطرت پاکی دارند، اینگونه عذابها را درک میکنند. برای کودک بالاترین عذاب این است که مادر با او قهر کند و مدتی سخن نگوید. کودک متوجه میشود که قهرکردنِ کسی که باید او را دوست بدارد، چه عذابی است؛ اما انسانهای کممعرفت اصلاً چنين رابطهاي را با خدا درک نميکنند تا بدانند اگر خدا با آنها قهر کند، چه رخ ميدهد. ممکن است انسان در زندگی دنیا لزوم توجه و عنایت الهی به خود را درک نکند؛ اما روزی فرامیرسد که انسان به این عنايت نیازمند خواهد بود و
1. آلعمران (3)، 77. «خداوند در روز قيامت به آنها نگاه نميکند».
2. همان. «كسانى كه پيمان خدا و سوگندهاى خود را به بهاى ناچيزى ميفروشند، آنان را در آخرت بهرهاى نيست و خدا روز قيامت با آنان سخن نميگويد، و به ايشان نمينگرد، و پاكشان نميگرداند، و عذابى دردناك خواهند داشت».
دوست خواهد داشت لذت سخنگفتن خداوند با خود را درک کند. در آن روز است که شدت عذابِ محرومبودن از نظر لطف الهی را درک خواهد کرد. برخی بندگان خداوند از عذاب جهنم هراسي ندارند، بلکه ترس آنها از قهر خدا و سخننگفتن او با آنهاست؛ چون میدانند چنین محرومیتی دردناکترين عذاب است. هرکس طعم محبت و مهر خدا را چشيده باشد، از قهر خدا بيشتر ميترسد و حتي درحاليکه از الطاف خدا بهرهمند است، ميترسد که این الطاف قطع شود. در ادبیات فارسی نیز عاشقان حتي در موعد وصال در آتش فراق بعدی میسوزند.
انگيزه حالات و رفتارهاي اختياري ما بيم از ضرر يا اميد به منفعت است. اختلاف رفتار انسانها هم ناشی از اختلاف ايشان در تشخيص ضرر و منفعت است. در همه افعالِ اختياري، نوعی اميد يا بيمْ مؤثر است. کسي که در خانه خود را به تماشای فیلم یا حل جدول سرگرم ميکند، تنهایی و بیکاری را موجب رنج خود میداند و ميکوشد این ناراحتی را برطرف کند؛ يا کسی که نشسته است و پس از مدتی برميخيزد و قدم میزند، درحاليکه بهظاهر قدمزدن برای او فایده يا ضرری ندارد، به دنبال ايجاد تنوع و نوعی رفع خستگی است، و در اين مورد نيز به امید کسب منفعت يا دفع ضرر است که کاری انجام میشود. آیا میتوان کاری را تصور کرد که هیچ نفع یا ضرری در آن تصور نشود؟ شاید تصور شود کسانی که محبت شدیدي به کسي دارند و در مقابلِ محبوبشان کرنش ميکنند، صاحب هیچ نفع و ضرری نيستند؛ چراکه چنین کسانی دوست دارند در مقابل محبوب به خاک بیفتند و اظهار کوچکی کنند؛ اما حتی در چنین مواردی هم عاشق از خاکساري خود در برابر معشوق لذتی لطيف در روح خود احساس ميکند و ناخودآگاه به دنبال آن است. او نیز با چند واسطه به دنبال جلب منفعت و لذت است. همین که عاشق فکر میکند میتواند با کرنشْ محبت و توجه بیشتری از محبوب بطلبد، نوعی منفعت به شمار میآید. آنچه برای عاشق مطلوب است، محبت و عنایت معشوق است و بالاترین لذتش از همین است.
پس رفتارهای اختیاری ما برای دفع ضرر يا جلب منفعت است. به واکنش طبيعي در برابر احتمال تضرر «ترس» ميگويند؛ هرچند ميزان ترس برحسب احتمال ضرر فرق ميکند. هرچه درصد احتمال زيان بیشتر باشد، ترس نیز بیشتر خواهد بود. در عالم
طبيعت، احتمال ضرر در امور مادی و طبیعی برای همه انسانها وجود دارد؛ اما مؤمن به ضررهاي اخروی بیشتر اهمیت ميدهد؛ ازاينرو مهمترين عاملي که ميتواند ما را در مسیر کمال به حرکت درآورد، توجه به ضررهايي است که ممکن است سعادت ابدي ما را به خطر بيندازد. توجه به چنين ضررهايي موجب خوف ميشود. خوف، انفعالي است که برای انسان در مقابل احتمال ضرر رخ میدهد. دلیل اینکه قرآن کریم بر مفاهیم خوف، خشيت، تقوا، وَجَل، رَهب و مانند آنها تکيه و تأکید کرده، و بهصورتهاي مختلف اين صفات را ستوده است، این است که این حالات بهترين انگيزه حرکت تکاملي انسان هستند. البته در پي این حالات، اميد به کسب منفعت هم هست، و هردو عامل برانگيزندهاند؛ هرچند تأثير خوف از تأثير رجا بيشتر است. خداوند متعال پیامبران علیهم السلام را با دو صفت معرفی میکند: رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَمُنْذِرينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ.(1) انذار و تبشیرهای خداوند متعال درواقع ناشی از رحمت اوست؛ زيرا این دو عامل انسان را به مسیر سعادت ابدی سوق میدهند. خلاصه آنکه خوف صحيح و شايسته از مهمترین عوامل رسیدن انسان به سعادت است و البته براي مؤمن هيچ ضرری بيش از ضرر اخروي، درخور اعتنا نیست؛ و به همین دلیل باید اين خوف را تقويت کرد.
خوف صادق و راندن شیطان
بهترين اثر خوف از ضررهای اخروی اين است که انسان را در مقابل شيطان ايمن ميکند. وقتي شيطان ميخواهد انسان را وسوسه و به گناه وادار کند، گناه را در نظر او بهگونهاي زيبا جلوه ميدهد که گویي در آن گناه هزار لذت نهفته است؛ اما وقتی انسان آرامآرام به گناه آلوده میشود، به این نتیجه میرسد که آنقدر هم لذتبخش نبوده، و در دام تزئین و تسویل شیطان افتاده است. يکي از مهمترين عواملي که میتواند مقاومت انسان را در مقابل تزئين شيطان افزايش دهد و از اثر وسوسه او بکاهد، ترس از پيامدهاي سوء گناه است.
ترس از عذاب اخروي و محرومشدن از رضوان الهي و افتادن از چشم خدا
1. نساء (4)، 165. «پيامبرانى كه بشارتدهنده و هشداردهنده بودند تا براى مردم پس از [فرستادن] پيامبران در مقابل خدا [بهانه و] حجتى نباشد».
میتواند انگيزه خوبی برای گريز از دام شیطان باشد. اگر بخواهيم از شر شیطان آسوده باشیم، بايد بکوشيم خوف واقعي را در خود بيدار کنيم. چهبسا انسان ادعا کند که از خدا خوف دارد؛ اما با بررسی دقیق میتوان به این نتیجه رسید که اين ادعا خیلی جدی نیست؛ همچنانکه در مقابل ادعای رجا و امید به رحمت الهی هم دارد. برخی گناهکاران برای توجیه کارهای ناشایست خود میگویند رحمت خدا بسیار زیاد است و او ما را ميبخشد، و باید به رحمت خدا امیدوار بود. البته اين ادعا فریب شیطان است. پيغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهلبيت علیهم السلام بارها يادآوري کردهاند که بسیاری از خوفهايی که شما ادعا ميکنيد، خوف صادق نيست؛ چنانکه بسیاری از اميدهاي شما هم اميد حقيقي نيست و باید بکوشيد خوف و رجاي شما صادق باشد.
اگر انسان از چيزي بترسد، از آن دور ميشود. آیا وقتی ادعای خوف همراه با تلاش برای انجام گناه باشد، خوف صادق است؟ این چه ترسی است که همراه با آن وسائل گناه و مقدمات آن را فراهم میكند؟ گاه انسان حاضر میشود برای ارتکاب گناه هزینه زیادی بپردازد و رنج سفر را هم تحمل کند. چنین ادعایی ترسی از خدا دروغ است. از طرف دیگر، ادعاي اميد به رحمت خدا هم اگر همراه با مجاهدت و کوشش نباشد، حقيقت ندارد. اگر کسي به چيزي اميد داشته باشد، سعي ميکند هرچه زودتر به آن برسد؛ بنابراين هرکس اميدش به چیزی بيشتر باشد، تلاش او هم براي رسيدن به آن بيشتر خواهد بود. اگر کاري را پيگيري نميکنيم، برای اين است که بعيد ميدانيم نتيجه بدهد؛ درحاليکه اگر واقعاً اميد داشته باشيم که نتيجه مطلوب بدهد، تلاش ميکنيم زودتر به آن نتیجه برسيم. کسي که ادعاي رجا ميکند؛ اما در پي عبادت نميرود، دروغ ميگويد. در برخی روایات نیز به این نکته تصریح شده است.(1) عجیب است که اگر انسان در تجارت دنیوی امید سود داشته باشد، فوراً با محاسبه دقیق به دادوستد اقدام میکند؛ اما وقتی مدعی امیدواریاش به رحمت خداست، هیچ کوششي برای جلب رحمت الهی صورت نميدهد. از اینجا معلوم میشود که چنین ادعایی دروغ و غیرواقعی است.
حال به ادامه سفارش امام باقر علیه السلام به جابر توجه فرمایید: وَتَحَرَّزْ مِنْ إِبْلِيسَ بِالْخَوْفِ
1. محمدبنحسین شریف الرضی، نهج البلاغه (صبحي صالح)، محقق/مصحح: فيضالاسلام، ص225 و 226، خطبه160.
الصَّادِقِ وَإِيَّاكَ وَالرَّجَاءَ الْكَاذِبَ فَإِنَّهُ يُوقِعُكَ فِي الْخَوْفِ الصَّادِقِ. حضرت، جابر را به خوف صادق سفارش میکند. نشانه ترس واقعی این است که انسان از محل گناه دوری کند؛ و در اين صورت است که میتواند از شر شیطان محفوظ بماند. حضرت در این عبارت درباره اميد دروغين هم هشدار میدهند. اگر انسان به چيزي اميد كاذب داشته باشد، دست از کوشش میکشد. امید کاذب به رحمت خداوند باعث میشود که شخص در دام گناه بیفتد؛ همان جايي که موقعيت خوف صادق است؛ یعنی ترس واقعی بايد از جایی باشد که رجای کاذب به آن تعلق گرفته است. در این قسمت از روايت خوف صادق دوبار تكرار شده که مضمون اين دو اندكي متفاوت است. آنجا كه ميفرمايد با خوف صادق از ابليس فرار كن، يعني سعي كن خوف جدّي داشته باشي، و اينجا كه میفرماید رجاي كاذب تو را در خوف صادق مياندازد؛ یعنی رجاي كاذب تو را در دام گناه مياندازد و گناه تو را در موقعيت خوف صادق قرار ميدهد. گویا كلمه «موقع» قبل از خوف صادق حذف شده است؛ پس معناي عبارت اين نیست که رجاي کاذب در قلب تو خوف صادق ایجاد میکند.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org