قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

گفتار هفدهم

وَتَزَيَّنْ لِلَّهِ بِالصِّدْقِ فِي الْأَعْمَالِ وَتَحَبَّبْ إِلَيْهِ بِتَعْجِيلِ الِانْتِقَالِ؛ خود را براي خداي عزوجل به کردار درست بياراي و با شتاب در انتقال خود را نزد او محبوب گردان.

برای توضیح این مطلب بيان چند مقدمه شایسته است:

ميل به محبوب‌بودن؛ نیازی فطری

يكي از نيازهاي فطري انسان، كه در همان اوان كودكي ظاهر مي‌شود، نیاز انسان به جلب محبت ديگران است. انسان ميل دارد ديگران او را دوست بدارند و به او توجه کنند. ازآنجاکه کودک در محيط خانواده ابتدا پدر ‌و ‌مادر خود را مي‌شناسد، سعي مي‌كند با کارهای خود، توجه آنها را جلب كند تا او را بيشتر دوست بدارند. در مراحل بعد مي‌کوشد در میان هم‌بازي‌ها و بعد در مدرسه نزد معلم و هم‌کلاس‌ها محبوب باشد. وقتی وارد اجتماع مي‌شود، نه‌تنها ميل دارد محبوب همگان باشد، بلکه سعی می‌کند توجه کسانی را به خود جلب کند که موقعیت و مقامشان بالاتر است. فرهنگ و موقعيت خاص هر جامعه تعیین‌کننده چگونگی ارضاي این نیاز فطري در افراد گوناگون است.

حکمت نیاز فطریِ ميل به محبوب‌بودن

حکمت نياز فطری به محبوبیتْ این است كه در نهايتْ انسان را متوجه خدا مي‌كند و مي‌كوشد نزد خدا عزيز گردد؛ زيرا هرچه آدمي افراد والامقام‌تر را بشناسد، دوست دارد نزد آنها

محبوب‌تر شود. روشن است که لازمه چنین حالتی این است که خداوند را بشناسد که مقامی بسیار رفیع دارد تا دوست داشته باشد نزد خداوند هم محبوب باشد. اين تدبيري است كه خداوند در آفرينش انسان به‌كار برده، و این ميل را برای کسب محبوبیت در انسان قرار داده است.

اگر انسان عظمت الهي و ارزش محبوب‌بودن نزد خدا را درک کرد، محبت ديگران در نظر او رنگ مي‌بازد. در مقابل آن عظمت بي‌نهايت دیگر چيزي جز آنچه در پرتو آن قرار بگیرد، شايسته توجه نيست. حکایت آن نوجوان شنیدنی است که پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله از او پرسیدند مرا بیشتر دوست داری یا پدرت را؟ نوجوان گفت شما را بیشتر دوست دارم. حضرت دو باره پرسيدند مرا بیشتر دوست داری یا مادرت را؟ نوجوان همان پاسخ را تکرار کرد. سرانجام حضرت سؤال کردند مرا بيشتر دوست داری یا خدا را؟ گفت: اللَّهَ اللَّهَ اللَّهَ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَيْسَ هَذَا لَكَ وَ‌لَا لِأَحَدٍ فَإِنَّمَا أَحْبَبْتُكَ لِحُبِّ اللَّه؛(1) «خدا را بیشتر دوست دارم و اگر هم شما را دوست دارم از‌آن‌روست که خدا را دوست دارم».

 اگر كسي عظمت الهي را درک کند، ديگر هيچ‌چیز در مقابل عظمت او جلوه‌اي نخواهد داشت و همه‌چيز تنها در پرتو لطف و عنايت او ارزش پيدا مي‌كند. ما نیز بايد خدا را بيش از همه دوست بداريم و سعي کنیم خدا بيش‌از‌همه ما را دوست بدارد. در اين صورت ميل خواهيم داشت دوستان خداوند متعال هم ما را دوست داشته باشند. اگر او ما را دوست نداشته باشد دوستي‌هاي ديگر چه فایده‌ای دارد؟ دوستی‌های غیرالهی سرگرمي‌ یا آفتي است که مشغول‌شدن به آنها سرنوشت نامطلوبي به دنبال دارد. علاقه فطری به محبوب‌بودن در نهايت براي محبوبيت نزد خداست؛ بنابراين لازم است انسان نزد کسي محبوب باشد که ارزش و اهمیتش بیشتر باشد. روشن است که وقتی انسان بفهمد هیچ‌چیز درخور مقایسه با خدا نیست، باید رضایت و محبت او را جلب کند. خلاصه آنکه انسان بر‌حسب فطرتش دوست دارد موجودی با‌عظمت، قادر و کامل او را عزيز بدارد.

راه‌های جلب محبت مردم

مقدمه ديگري در پاسخ به این پرسش لازم است که چگونه مي‌توانيم محبت کسی را


1. حسن‌بن‌محمد دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ج1، ص161.

جلب کنیم؟ شايد بتوان گفت همه تلاش‌هايي كه انسان برای محبوب‌شدن نزد دیگران انجام مي‌دهد در آراستن ظاهر و نيکو‌کردن کردار خلاصه می‌شود؛ آراستن ظاهر از‌اين‌جهت است که ديگران انسان را دوست بدارند و از ديدنش منزجر نشوند. اگر ظاهر انسان آشفته، كثيف و بدبو باشد، كسي رغبت نمي‌كند به او نگاه كند؛ چه رسد به اينكه او را دوست داشته باشد. شاید به همین دلیل باشد که اسلام به آراستگی ظاهر اهمیت داده است. شايسته است انسان لباس پاکيزه بپوشد، عطر بزند، موها را شانه کند، مسواک بزند و در برخی ایام غسل کند. چه‌بسا يكي از اسرار آدابي كه شرع براي حضور در جماعت‌ قرار داده است، همین باشد كه دیگران از دیدن مؤمن متنفر نشوند.

انسان در تمام مراحل زندگی، از کودکی تا کهن‌سالی، ظاهر خود را مي‌آرايد تا نزد دیگران محبوب باشد؛ اما فقط ظاهر آراسته براي محبوب‌شدن کافي نيست؛ چراکه ممکن است کسی ظاهری آراسته داشته باشد، ولی رفتارش دیگران را رنجیده‌خاطر کند؛ بنابراين انسان براي محبوب‌شدن نزد ديگران سعي مي‌کند، علاوه‌ بر رعایت آراستگی ظاهر، با رفتار خود توجه طرف مقابل را جلب کند؛ مثلاً شاگرد مي‌کوشد علاوه ‌بر انجام خوب تکالیف و درس‌خواندن، دستورهای معلم را هم به‌درستی انجام دهد تا توجه او را برانگيزد. رفتار درست و شایسته باعث می‌شود دیگران برای انسان ارزش قائل شوند؛ پس ظاهر آراسته و رفتار شایسته به‌طور طبيعي محبت ديگران را جلب مي‌کند.

راهکار کسب محبوبیت نزد خداوند متعال

حال اگر بخواهیم نزد خدا عزيز و محبوب باشيم آیا باید به وضع ظاهری‌‌مان رسیدگی کنیم؟ به‌عبارت‌دیگر چه چیز باعث می‌شود انسان محبوب خداوند شود؟ برای محبوب‌شدن نزد خدا، باید دنبال زينتی متناسب با خدا بود؛ زینتی که وقتي خداوند به آن نگاه ‌کند بپسندد. در روایتی رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرمایند: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ‌تَعَالَى لَا يَنْظُرُ إِلَى صُوَرِكُمْ وَ‌لَا إِلَى أَمْوَالِكُمْ وَ‌لَكِنْ يَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِكُمْ.‏(1)

برای اینکه نظر خداوند متعال را جلب کنیم، باید کارهایی انجام دهیم که خداوند


1. حسن‌بن‌فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص469. «خداي متعال به قيافه‌ها و اموال شما نگاه نمي‌کند؛ ولی به دل‌های شما می‌نگرد [که آیا پاک و نوراني است يا آلوده و متعفن]».

متعال به ما توجه کند و با رضایت به ما نظر کند. طبیعی است که انسان برای جلب نظر دیگران لباس‌های تمیز و زیبا می‌پوشد و زینت می‌کند. برای خداوند نیز باید زینتی مناسب خواست او تهیه کنيم.

صدق در کارها

امام باقر علیه السلام  به جابر مي‌فرمايند: تَزَيَّنْ لِلَّهِ بِالصِّدْقِ فِي الْأَعْمَالِ. طبق فرمایش امام پنجم علیه السلام ، اگر انسان بخواهد خود را برای خداوند زینت کند و محبوب خدا باشد، باید در اعمال خود صداقت داشته باشد و مکر و خدعه با خدا را کنار بگذارد. انسان‌ها به شيوه‌هاي مختلف، اعم از چاپلوسی، دروغ، وعده و وعید و... فریب می‌خورند یا دیگران را فریب می‌دهند. گاه انسان برای پیشبرد اهداف خود، از تعبیرهایی مانند قربان شما، فدای شما، و... استفاده می‌کند که صرف تعارف است و درواقع حیله‌ای برای فریب‌دادن دیگران به‌شمار می‌رود. گاه نیز انسان‌های فریب‌کار وانمود می‌کنند که به ارزش‌های جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند اهميت مي‌دهند. جلب محبت دیگران از راه ادعای ایمان، تقوا، انقلابی‌بودن، اهل عبادت‌بودن و... حیله‌‌هایی است که با آنها نمی‌توان به درگاه خدا نفوذ کرد؛ چراکه إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ.(1) خداوند متعال به افکار ما آگاه است و مي‌داند در ذهن ما چه می‌گذرد، و از همین رو نمی‌توان او را فریب داد. کساني که به فريب‌دادن ديگران عادت دارند در مقام فریب‌دادن خدا هم برمی‌آیند: يُخَادِعُونَ اللّه.(2) عجیب است که اينها سعی می‌کنند فریب نخورند و می‌دانند که خداوند فریب نمی‌خورد؛ اما ناخودآگاه با خداوند به‌گونه‌اي رفتار مي‌کنند که گویي خدا باید خيلي زود رفتار آنها را صادقانه بپندارد و بپذيرد؛ درحالي‌که لايه‌هايي از کذب در سخنشان وجود دارد. آن زینتی که خدا دوست دارد در رفتار انسان ببیند صدق است.

گستره معنایی واژه صدق

صدق در زبان فارسی به «راستی» ترجمه می‌شود و معمولاً در باب راست‌گویی و


1. آل‌عمران (3)، 119. «خداوند به راز درون سينه‏ها داناست».

2. بقره (2)، 9؛ نساء (4)، 142.

به‌عبارت‌دیگر راستي در مقام گفتار به‌کار می‌رود؛ اما این واژه در زبان عربي، به‌خصوص در کاربرد قرآني، کاربردهای دیگری نیز دارد؛ مثلاً اگر کسي وعده‌ای بدهد و به آن عمل کند، در وعده‌اش صادق خواهد بود: مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَما بَدَّلُوا تَبْديلاً.(1) در مقابل این دسته از مؤمنان، کسانی قرار دارند که با خداوند عهد بسته‌اند؛ اما به عهدشان وفا نکردند. خداوند درباره این افراد تعبير يکذبون را به کار مي‌برد و مي‌گويد که عده‌ای از مردم سست‌ايمان با خدا عهد کردند که اگر خداوند به آنها ثروت دهد، مقداری از ثروتشان را صدقه بدهند و در کارهای خیر مصرف کنند. خدا به آنها ثروت داد؛ اما آنها به عهد خود وفا نکردند و به‌واسطه دروغ‌گويي و خلف وعده‌اي که با خدا کردند به نفاق مبتلا شدند: فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً في‏ قُلُوبِهِمْ إِلى‏ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ‌بِما كانُوا يَكْذِبُون.(2) بنابراین اگر انسان با خداوند عهدی کرد، باید به عهدش پایبند و وفادار باشد.

تا اینجا روشن شد که صدق در زبان عربی به راستي در «إخبار» اختصاص ندارد، بلکه علاوه بر «اخبار»، شامل «انشاء» هم می‌شود. این واژه درباره اعمال انسان نیز به‌کار می‌رود؛ زيرا اعمال انسان نیز زبان دارد و نشان مي‌دهد در دلش چه مي‌گذرد. رفتار انسان با دیگران سخن می‌گوید، هرچند خود او نخواهد معنای رفتارش را به زبان بیاورد. اینجاست که مي‌گويند رفتار فلان شخص گفتارش را تصدیق نمی‌کند؛ يعني زبان عمل با زبان قول و گفتار تناقض دارد؛ مانند آنکه کسی بگوید من به شما ارادت دارم؛ اما عملش چیز دیگری را نشان دهد. صدق در همه این موارد به‌کار می‌رود.

امام باقر علیه السلام مي‌فرمايند: تَزَيَّنْ لِلَّهِ بِالصِّدْقِ فِي الْأَعْمَالِ. البته رفتار به معناي عامش شامل گفتار هم مي‌شود؛ زيرا گفتار هم عملي است که از انسان سرمي‌زند و نوعی عمل است.


1. احزاب (33)، 23. «از ميان مؤمنان مردانى‏اند كه به آنچه با خدا عهد بستند، صادقانه وفا كردند. برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين‏] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند».

2. توبه (9)، 77. «در نتيجه، به سزاى آنكه با خدا خلف وعده كردند و از‌آن‌روى كه دروغ مى‏گفتند، در دل‌هايشان ـ ‌تا روزى كه او را ديدار مى‏كنند‌ ـ پيامدهاى نفاق را باقى گذارد».

مراتب نفاق

کسی که در عملش صداقت دارد، در برابر خداوند متعال پنهان و آشکارش فرق ندارد، و یک‌سان عمل می‌کند. انسان باید با مردم، به‌خصوص با مؤمنان، صادق باشد و خدعه، نیرنگ و دورویی را از خود دور کند. نفاق مراتبي دارد. برخی مراتب آن قبح اخلاقی دارد. انسان در مراتب دیگری از نفاق مرتکب حرام شرعی می‌شود. گاه نیز دورویی باعث می‌شود انسان به گناه و حتی به کفر و شاید بالاتر از آن کشیده شود: إِنَّ الْمُنافِقينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ‌لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصيرا.(1)

راه پیشگیری از نفاق

موقعيت منافق نزد خدا از کافر بدتر است؛ زيرا منافق، افزون بر کفر، خدعه، فريب و مانند آن را هم در کارنامه اعمال خود دارد. براي اينکه انسان به دام این مرتبه از نفاق نيفتد، باید از مراتب ضعيف نفاق نيز بپرهيزد. برای پرهیز از لغزیدن، بايد از لبه پرتگاه دوري کرد. اگر کسی به لبه پرتگاه نزدیک شود، ممکن است پایش بلغزد و سقوط کند؛ بنابراين برای اینکه در دام شیطان نیفتیم، باید از او فاصله بگیریم، نه اینکه به مرزهای گناه نزدیک شویم و انتظار داشته باشیم کاملاً از شر شیطان محفوظ بمانیم. پس براي پيشگيري از سقوط در دام نفاق، که همراه با کفر و رذايل ديگر است، پرهیز از مراتب اولیه نفاق ضرورت دارد. راه پرهیز از مرتبه اول نفاق اين است که انسان عهدي را که با خدا مي‌بندد ـ ‌اگرچه به زبان هم نياورد‌ ـ جدی بگیرد. حتی کودکان که در بازی به یکدیگر قول می‌دهند، نيتشان اين است که قولشان جدی باشد و به عهدشان پایبند باشند. چگونه می‌توان عهد با خداوند را شوخی پنداشت یا فراموش کرد؟ آیا می‌توان خداوند را فریب داد؟ انسان که مايل نيست در برابر افرادی که به‌لحاظ موقعیت اجتماعی هم‌ردیف او یا حتی پایین‌تر از او قرار دارند بدقولی کند و عهدش را بشکند، چگونه می‌تواند در برابر خداوند، با آن عظمتِ بی‌نهایتش، تخلف کند؟

بنابراین در مرحله اول، اگر انسان نیت کند کاری را برای خدا انجام دهد، به‌لحاظ اخلاقی باید به آن عهد پایبند باشد، هرچند شرعاً واجب نباشد. انسان در مرتبه بعد


1. نساء (4)، 145. «آرى، منافقان در فروترين درجات دوزخ‌اند، و هرگز براى آنان ياورى نخواهى يافت».

باید به عهدهایی وفا کند که ادای آنها واجب است و آن هنگامي است که قول خود را به زبان آورده، و نذر شرعی کرده است. زشتی مخالفت با عهد در این نذرها خیلی بیشتر است. مراتب بالاتر وفای به عهد پيماني است که انسان با خدا و پيغمبر مي‌بندد که جان‌و‌مال خود را در راه خدا فدا کند. هیچ‌کاری زشت‌تر از این نیست که در این مرتبه بیعت با خدا و پیغمبر شکسته شود.

پیامدهای سنگین تخلف از عهد الهی

کسي که پيماني را مي‌شکند که با خدا بسته است باید منتظر پیامدهای سنگین آن باشد. وقتی انسان در عهد خود با خدا تخلف می‌کند، سيمايش نزد خداوند زشت می‌شود. هرچه تخلف بزرگ‌تر باشد، محبت خداوند به او کمتر می‌شود، تا آنکه به جایی مي‌رسد که دیگر خداوند دوست ندارد به او نگاه کند. با تحلیل خلف وعده الهی می‌توان نتیجه گرفت که متخلّف در مقام عمل مي‌کوشد خداوند را فریب دهد. اینکه انسان خودش را در زمره مؤمنان و شیعیان امير مؤمنان علیه السلام  قلمداد کند، ولی در عمل رفتار دشمنان آن حضرت را پيشه کند، نه‌تنها زینتی برای او نخواهد بود، بلکه از چشم خداوند مي‌افتد و خداوند ديگر دوست ندارد به او نگاه کند؛ چراکه خود انسان با اعمال ناپسند سيماي خود را زشت کرده است. روشن است که دیدن چهره زشت خوشايند نيست؛ آن‌هم زشتي عمیقی که اثرش تا روز قيامت باقي می‌ماند و جبران‌پذير نیست.

پس اگر مرتکب اشتباهي شديم و ـ ‌نعوذ بالله‌ ـ در مقام خدعه با خداوند برآمديم، در توبه تسريع کنيم و نگذاريم اثر گناه باقي بماند. ترک توبه پس از ارتکاب گناه و اضافه‌شدن گناهان دیگر باعث می‌شود کم‌کم گناه به‌صورت ملکه ثابت درآید و جبران آن ناممکن شود. البته هيچ‌گاه نبايد از رحمت خدا نااميد بود؛ اما گاهی جبران اثر گناه بسیار دشوار می‌شود. طبیعی است که ارتکاب گناه پس از تکرار به‌صورت عادت و ملکه درمی‌آید و گاه به‌حدی می‌رسد که اگر گناه انجام نشود، انسان احساس مي‌‌کند گم‌شده‌ای دارد؛ بنابراين باید سعی کنیم اشتباهات خود را فوراً اصلاح کنیم.

تا اینجا اولین راه کسب محبوبیت نزد خداوند متعال را بیان کرديم که خلاصه آن آراستن ظاهر و باطن و تمسک به صدق نيت در کارهاست.

شتافتن براي کار خیر

اما بسنده‌کردن به صدق در کارها و آراستن ظاهر و باطن برای کسب محبوبیت کافی نیست. اگر بخواهيم محبت پايدار خداوند را به دست آوريم، بايد رفتارمان توجه ويژه خداوند را برانگيزد؛ یعنی در اطاعت کوشا باشيم. اگر معلمی به دانش‌آموزش تکلیفی دهد که انجامش ده‌ دقیقه زمان لازم دارد، اما دانش‌آموز پس از یک یا چند روز هنوز مشغول انجام تکلیف باشد، معلم رفته‌رفته از او نااميد مي‌شود؛ اما اگر تکلیفی را که نیم‌ساعت زمان لازم دارد در ده ‌دقیقه انجام دهد، نزد معلم محبوبیت بیشتری پیدا می‌کند و غیر از توجه اولیه‌ای که ظاهر آراسته دانش‌آموز در معلم برمي‌انگيزد، سرعت انجام کار باعث پايداري محبوبیت خواهد شد.

از دیدگاه امام باقر علیه السلام  برای دوام محبوبیت نزد خدا، علاوه ‌بر آراستن اعمال به صدق، باید کار نيک را با شتاب انجام داد: تَحَبَّبْ إِلَيْهِ بِالتَعْجِيلِ في الِانْتِقَالِ.(1) این عبارت را می‌توان با نمونه‌ای قرآنی توضیح داد؛ هنگامی که حضرت موسی علیه السلام  با بنی‌اسرائیل به‌طرف صحرای سینا حرکت کردند، حضرت موسی علیه السلام  زودتر از بنی‌اسرائیل به وعده‌گاه رسید. خداوند خطاب به او فرمود: وَمَا أَعْجَلَكَ عَن قَوْمِكَ يَا مُوسَى* قالَ هُمْ أُولاءِ عَلى‏ أَثَري وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضى.(2) حضرت موسی علیه السلام  برای اثبات محبتش به خدا زودتر از همه خود را به وعده‌گاه و محضر وحی الهی رساند. بنابراين انجام سریع تکلیف محبوبيت بنده را نزد خداوند بیشتر می‌کند. حضرت امام باقر علیه السلام  به جابر مي‌فرمايند: «اگر مي‌خواهي پيش خدا محبوب شوي، حرکت خود را با شتاب انجام بده». انسان در این دنیا می‌تواند با اطاعت از دستورهاي الهی از مراتب پایین به مراحل بالای کمال سیر کند. او باید بکوشد در این حرکت که نهایتش خداست، بشتابد و براي جلب رضایت الهی عجله کند: وَسارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقين.(3)


1. «و با شتاب در انتقال، خود را نزد او محبوب گردان».

2. طه (20)، 83 و 84. «و اى موسى، چه‌چيز تو را [دور] از قوم خودت به شتاب واداشته است؟ گفت: اينان در پى من‌اند و من ـ اى پروردگارم ـ به‌سويت شتافتم تا خشنود شوى».

3. آل‌عمران (3)، 133. «و براى رسيدن به آمرزشى از پروردگار خود و بهشتى كه پهنايش [به قدر] آسمان‌ها و زمين است [و] براى پرهيزکاران آماده شده است، بشتابيد».

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org