قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

گفتار هشتم

وَتَوَقَّ مُجَازَفَةَ الْهَوَى بِدَلَالَةِ الْعَقْلِ‏، وَقِفْ عِنْدَ غَلَبَةِ الْهَوَى بِاسْتِرْشَادِ الْعِلْمِ، وَ‌اسْتَبْقِ خَالِصَ الْأَعْمَالِ لِيَوْمِ الْجَزَاءِ؛ و با راهنمايي عقل از سرکشي هوا و هوس بپرهيز و هنگام چيرگي هوا و هوس با طلب راهنمايي از دانش، ‌باز ايست؛ و کارهاي خالصانه را براي روز جزا نگه‌دار.

گفتيم امام باقر علیه السلام به جابر‌بن‌يزيد جعفي فرمودند: مؤمن در اين عالم در حال کُشتي‌‌گرفتن با نفس است؛ گاهي غالب مي‌شود و نفس را بر زمين مي‌زند و گاه نيز نفس بر او غالب مي‌شود.

آمادگی برای مبارزه با نفس

وقتي بحث کشتي‌گرفتن با نفس به ميان مي‌آيد اين پرسش مطرح مي‌شود که چه کنيم تا در اين مبارزه کمتر شکست بخوريم يا اصلاً مغلوب نشویم؟ شايد حضرت براي پاسخ به همين پرسش مقدّر در ادامه بحث مي‌فرمايند: براي اينکه حمله ناگهانی نفس غافل‌گيرتان نکند، از راهنمایی‌های عقل بهره ببرید. اصلی‌ترین هنر کشتي‌گير اين است که سعي کند اقدام حریف را پیش‌بینی كند و ذهن او را منحرف و غافل‌گير کند. اگر حريف نتواند رفتار کشتي‌گير را پيش‌بيني کند، شکست خواهد خورد. هرچه کشتي‌گير استادتر باشد، رفتار آينده‌اش براي حریف پوشيده‌تر است، و طرف مقابل نمی‌داند با چه فنی مواجه خواهد شد؛ اتفاقاً رفتار با نفس نیز این‌گونه است.

واکاوی مفاهيم نفس‌ و ‌عقل

اصطلاحات نفس، عقل، هوای نفسانی و مانند آنها در موقعیت‌های گوناگون، معانی متفاوتی دارند. معنای عرفي این تعابير در تعبيرات قرآنی و روایی ريشه دارد که با معناي اصطلاحي‌شان در علوم عقلی متفاوت است و دقيقاً با اصطلاحات قرآني يک‌سان نيست. البته در خود علوم عقلي هم واژه عقل مشترک لفظي است و چندين اصطلاح دارد که ارتباط روشني بين آنها نيست: موجود مجرد تام، مدرِک کليات، قوه‌اي که قضاياي بديهي را درک مي‌کند، قوه‌اي که قضاياي نظری را از قضاياي بدیهی استنتاج مي‌کند، و سرانجام، قوه‌ای که در احکام عملي حاکم است و خير‌و‌شر را تشخيص مي‌دهد. بنابراین هنگام به‌کارگیری واژه عقل در علوم عقلی باید دقیقاً معلوم کنيم کدام معنا منظور است. واژه نفس نیز کم‌‌وبيش این‌گونه است؛ نفس در اصطلاح فلسفي تقريباً با روح مترادف است؛ گواینکه خود روح هم در علوم عقلی اصطلاح خاصی دارد. به‌هرحال اصطلاحات نبايد خلط شوند. هنگامی‌که این اصطلاحات در معنای عرفی به‌کار مي‌روند، با مراجعه به آیات و روایات و قرائن کلام مي‌توان به‌معنای مقصود دست یافت. در این موارد نباید اصطلاحات عرفي را با اصطلاحات علوم عقلي یکی دانست.

در علم اخلاقْ عقل ‌و ‌نفس در مقابل یکدیگرند؛ اما در فلسفه تقابل و درگیری عقل ‌و ‌نفس مطرح نیست. کشتي‌گرفتن عقل ‌و ‌نفس اصطلاحی اخلاقي است که در محاورات عرفي هم به‌کار می‌رود. حال منظور از کُشتي‌گرفتن انسان با نفسش چیست؟ آیا نفس موجودی غیر از من است و در اینجا دو موجود داریم: یکی نفس و دیگری انسان؟ آیا من موجودی هستم که هویتی دارم و نفس هم هویتی جداگانه دارد که در بدن من جاي گرفته است؟ آیا نفس، بيگانه‌اي است که با من مي‌جنگد؟ من، چه کسي هستم؟ پاسخ‌گویی به این سؤالات مجالی دیگر می‌طلبد و در اینجا به همان اصطلاحات عرفی و اخلاقی اکتفا مي‌کنيم.

بر اساس روايات، روشن است که انسان دشمني دروني دارد. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: أعدى عدوّك نفسُك التي بين جَنبَيک.(1) توضیح آنکه در وجود انسان گرايش‌ها


1. ابوالقاسم پاينده، نهج‌الفصاحه، ص220، ح338. «دشمن‌ترين دشمنانت، نفس توست که بين دو پهلويت قرار دارد».

و تمايلات گوناگوني هست که می‌توان آنها را به دو دسته تقسيم کرد: دسته اول گرايش‌هايی هستند که ميل اولي‌شان به صعود و بالارفتن به‌سوی کمال است؛ و دسته دوم شامل تمايلاتی است که ميل اولي‌شان به نزول، سقوط و پايين‌رفتن است. گرایش‌های دسته دوم بين انسان و همه حيوانات مشترک‌ است. به مجموع اين تمايلات يا به آن بخش از وجود ما که اين تمايلات به آن نسبت داده مي‌شود، نفس گفته‌اند. در مقابل، گرایش‌های ديگري مانند عشق به حقيقت و کمال، تمايلات متعالي هستند. کساني که صفاي باطن دارند گرایش تقرب به خدا را در درون خود درک مي‌کنند. به پديده‌اي که در مقابل تمایلات حیوانی است و انسان را به تعالي، ترقي و قرب الي‌الله دعوت می‌کند، عقل مي‌گويند. بحث مبارزه عقل ‌و ‌نفس در اخلاق بر اساس همین دو معنا شکل گرفته است.

معنای کُشتی‌گرفتن انسان با نفس خویش

البته آنچه در روايت آمده است با اين اصطلاح اخلاقي کمی تفاوت دارد. حضرت در اينجا «من» را تصوير کرده است که با نفسش مبارزه مي‌کند و سخني از مبارزه عقل با نفس نیست. ایشان می‌گویند تو در حال کشتي‌گرفتن با نفس هستی و برای پیروزی بر او و غافل‌گير‌نشدن بايد از عقل استفاده کني؛ پس اين مبارزه سه طرف دارد: 1. «من» تصميم‌گيرنده؛ 2. هواهاي نفساني؛ 3. عقل که باید از آن برای غلبه بر نفس ياري گرفت.

شايد در اصطلاح علوم عقلی مرجع همه این تعبيرها عملاً يک نيروي خاص باشد. توضیح آنکه هرکس در وجود واحد خود قوا و مراتب مختلفي دارد که با توجه به قوا و مراتب گوناگون وجودي‌اش نام‌هاي متفاوتی به ‌خود مي‌گيرد. گاهي بين اين نيرو‌ها تعارض و تضاد پيدا مي‌شود که در اين صورت اصطلاحاً مي‌گوييم دو قوه در حال کشتي‌گرفتن هستند و هریک می‌خواهد خواست خود را اعمال کند. تقابل بين نفس‌ و‌ عقل و بين انسان‌و‌نفس در اینجا رخ می‌دهد؛ بنابراین باید در معنا و کاربرد اصطلاحات دقت کرد تا اشتباهی رخ ندهد.

به‌هرحال در این میدان مبارزه بايد مراقب باشیم نفس غافلگیر و مغلوبمان نکند. نفسِ انسان فنون و مهارت‌های خود را به نمايش نمي‌گذارد تا انسان بتواند او را غافلگیر کند و بر او پیروز شود؛ و بنابراين انسان باید همواره خود را برای مبارزه با نفس آماده کند.

نفس ما را به ارضاي تمايلاتش وامي‌دارد و اینکه در هرلحظه چه چیزی طلب می‌کند قاعده و ضابطه ندارد، بلکه خواسته‌هايش با توجه به اعمال و رفتار ما، کیفیت محیط اطراف و وضعیت زيست‌شناختي‌مان فرق مي‌کند. براي اينکه انسان ميلي خاص احساس کند، لازم است فعل و انفعالاتي در بدنش رخ دهد. براي خود انسان هم دقيقاً پيش‌بيني‌پذير نيست که لحظه‌اي ديگر چه مي‌خواهد؛ ازاين‌رو مطابق تعبیر روایت، کار نفس مجازفه و به‌تعبیر‌دیگر، گزافي است و ـ ‌برخلاف احکام عقلي که هميشه ضابطه‌مندند ـ پیش‌بینی‌ نمي‌پذيرد. عقل براي هر موضوع حکمي دارد؛ حتي وقتي بين دو حکم عقلی تضاد پديدار شود، به قضاوت و صدور حکم مي‌پردازد.

ياري جستن از عقل و علم در مبارزه با نفس

حال که نفس در صدد غافلگیرکردن انسان و پیروزی بر اوست، برای جلوگیری از شکست در برابر احساسات و تمایلات نفسانی چه راهکاری می‌توان انديشيد؟ يگانه پديده‌اي که قادر است ما را در مقابل نفس، ايمن کند و تاحدودی از غافلگیری در امان بدارد، نيروي عقل‌ است؛ هرچند چگونگي به‌کارگیری مناسبِ آن نیز محل پرسش است. بايد بدانيم که عقل را مي‌توان تقويت کرد. لازم است به احکام عقل بينديشيم؛ آنها را بياموزيم؛ و آمادگی استفاده از آنها را در مقابل تمايلات نفس کسب کنيم. روشن است که انسان همه غريزه‌هاي خود را تجربه نکرده است؛ اما مي‌تواند حدس بزند که نفسش گاه اميال قدرتمندي پیدا می‌کند که مقاومت در برابر آنها دشوار است. ضرورت دارد در برابر این موقعیت‌ها از نیروی عقل استفاده کنيم. اين دستوری کلي براي غافلگیرنشدن در مقابل نفس است.

بنابراین ضروري است از پيش درباره خوبی‌ها و بدی‌ها مطالعه کنيم و راهکار پيشگيري از ارتکاب بدي‌ها یا درمان آنها را فراگیریم. برای مقابله با هوای نفسانی فراگیری و به‌کارگیری قواعد کلی و اصول عام عقلی اهميت دارد؛ مثلاً عقل در قاعده‌اي کلي می‌گوید حرکت از لبة‌ پرتگاه احتمال سقوط را افزایش می‌دهد؛ پس برای ايمن‌ماندن از خطر سقوط بايد از مرز فاصله گرفت. انسان بايد براي پيشگيري از ارتکاب گناه، از لغزشگاه‌ها و موقعیت‌های گناه‌آلود فاصله بگیرد؛ به‌گونه‌اي که حتی از برخی

کارهاي غير حرام پرهیز کند تا به گناه آلوده نشود. بر فرض، اولين نگاه از ديدگاه فقيهان حرام نیست؛ ولی باید توجه کرد که ضرورتي هم براي این نوع نگاه نيست. چه‌بسا همین نگاه اول باعث زنده‌شدن هوس در دل انسان شود و انگيزه ارتکاب گناهانی بزرگ را بيدار کند؛ پس برای اینکه نگاه اول به این مرحله منجر نشود، شايسته است از همين نگاه حلال نيز چشم بپوشيم. معنای استفاده از حکم عقل همین است.

اما صِرف حکم کلیِ عقل هميشه کارساز نيست. گاهی واقعاً انسان نمي‌داند کار معینی را بايد انجام دهد يا خیر؛ مانند اینکه نداند کاری مباح است یا حرام، یا حتی گاهی در اینکه کاري واجب است یا حرام شک می‌کند. همان‌گونه‌که می‌دانید غيبت‌کردن در برخي استثناها حرام نيست و چه‌بسا واجب باشد. کسي را در نظر بگيريد که برای ازدواج درباره همسر آينده‌اش تحقیق، و با کسي مشورت مي‌کند. اگر مشاور مي‌داند که يکي از طرفين صلاحیت‌های لازم را ندارد، باید حقیقت را بیان کند و غیبت‌کردن در اینجا واجب است. گاهی نیز نهی‌ازمنکر متوقف بر غیبت‌کردن است؛ مثلاً اگر بازداشتن کسی از گناه، متوقف بر بيان عیب او پشت سرش باشد، گفتن عيب اشکالی ندارد؛ زيرا فرض اين است که فقط با این شیوه و با شنيدن عيب خود از دیگران متوجه بدي‌اش مي‌شود و مي‌تواند آن را اصلاح کند. گاه ممکن است امر بین واجب و حرام مشتبه شود. مثلاً ندانیم آیا موضوعي که پيش آمده است، مصداق حرمت غیبت است یا استثناست و غیبت‌کردن واجب است. تقیه نیز این‌گونه است. گاهی انسان نمی‌داند باید واقعاً تقیه کند یا به حکم اولی پایبند باشد.

زماني که عقل نمی‌تواند به‌تنهایی قضاوت کند، باید علاوه ‌بر استفاده از حکم عقل، به حکم شرع نیز مراجعه کرد تا جزئیات موضوع معلوم شود؛ باید بدانيم اين کار واجب است يا حرام، حدود وجوب یا حرمت آن چیست، کیفیت و اجزا و شروطش کدام است و...؟ ازاین‌رو حضرت مي‌فرمايند: قِفْ عِنْدَ غَلَبَةِ الْهَوَى بِاسْتِرْشَادِ الْعِلْمِ. اگر نفس غالب شد و ميلي را بر تو تحميل کرد، برای اینکه به گناه مبتلا نشوي، باید دقيقاً بدانی ارضاي اين خواسته نفس جايز است يا حرام؟ ارضای هر ميلي حرام نيست. امور مباح فراوانی از قبیل استفاده از آب‌وهوای خوب، گردش و تفریح، قدم‌زدن در پارک یا کنار دریا و... وجود دارند که با هواي نفس موافق‌اند و انسان از آنها لذت می‌برد؛ پس غير از به‌کارگيري نيروي عقل و تقويت آن بايد از علم شرع نيز استفاده کرد و موارد حلال‌و‌حرام يا سقوط‌و‌صعود را شناخت.

رابطه علم‌ و ‌عمل

امام باقر علیه السلام  در سفارش‌های پيشين فرمودند که از علم حاضرت برای دفع شر استفاده کن، و براي به‌کارگيري علم، عملت را خالص کن. اينجا سخن از رابطه علم با عمل به ميان مي‌آيد. از یک‌سو براي شکست‌نخوردن از نفس بايد از علم بهره برد، و از سوي دیگر به‌کارگيري علم در گرو عمل خالص است؛ اما عمل خالص چه نقشی دارد؟ حضرت در اينجا به اصلي بسیار مهم اشاره مي‌کنند که هرچند جابر به توضیح نيازي نداشته است و به همین دلیل حضرت به اشاره‌اي بسنده کرده‌اند، ما به توضیح و شرح نياز داريم. حقيقت اين است که ما آن‌گونه که شایسته است به دین و معارف دينی اهميت نمی‌دهیم و به ضرورت دين و عمل به احکام اسلامي آگاه نيستيم؛ چه‌رسد به اینکه حقیقتِ عملِ خالص و دور از شائبه را درست درک کنیم.

رابطه دین و اخلاق

گاه شنيده‌ايم که می‌گویند: «ضرورتی ندارد انسان دین‌دار باشد. همین‌که فردِ خوبی باشد کافی است». منظور از خوب، عرف اخلاقي است؛ يعني انسان باید خوش‌اخلاق، راست‌گو، درستکار و مهربان باشد. چنین شخصی اگر دین هم نداشته باشد، انسان شریف و خوبی است. بر اساس این تفکر، ممکن است کسی انسان خوبی باشد، ولی دین‌دار نباشد، یا ممکن است کسی دین‌دار باشد، ولی شخصيت بدی داشته باشد. حال اين پرسش مطرح می‌شود که دين و اخلاق چه نسبتي باهم دارند؟

باید معنای دین را از دیدگاه چنین اشخاصی روشن کنیم. دین‌داری به اعتقاد آنها نمازخواندن، انگشتر به دست داشتن، حضوريافتن در مراسم روضه‌خوانی و اموری ازاین‌قبیل است و خوبی در نظر آنها بهره‌مندی از فضايل اخلاقی مانند راست‌گویی، درستکاری، مهربانی، خوش‌اخلاقی و... است. بر اساس این تفسیر از دین و اخلاق ممکن است نتيجه گرفته شود که دین از اخلاق جداست. رابطه اخلاق با دین از مسائل بسيار مهمي است که در محافل سطح بالاي فلسفي دنيا مطرح است. به اعتقاد برخی، اخلاق با دين ارتباط مستقيم دارد و داشتن اخلاق نيکو بدون اعتقادات ديني ممکن نیست. در مقابل، برخی اعتقاد دارند اخلاق

سکولار امکان‌پذیر است؛ یعنی انسان می‌تواند اخلاق خوبي داشته باشد و درعین‌حال اصلاً به دين پایبند نباشد.

تصور بسیاری از مردم از دین‌داربودن و خوب‌بودن اشتباه است و کمتر، دين‌داري را به داشتن اعتقادات ديني محکم، انجام دقیق عبادات و رعايت احکام شرعی معنا مي‌کنند. تصور عمومی از خوب‌بودن اين است که اخلاق عمومي خوب باشد و دین‌داربودن به‌معنای مداومت بر مسائل عبادي از قبیل نماز، روزه‌ و نوافل است. برای داوري صحيح و مطابق با واقع در‌این‌زمینه باید به‌صورت بنیادی درباره بخش‌هاي گوناگون دين ـ ‌مانند ارتباط عقاید و اخلاق، ارتباط اخلاق و فقه، و...ـ و ارتباط آنها با يکديگر تأمل کرد، و به پاسخ اين پرسش دست یافت که آیا می‌توان فقط به بخشی از دین ملتزم بود و بخش‌های دیگر را نپذيرفت یا اينکه همه بخش‌های دین با یکدیگر پیوندی وثيق دارند؟

پيش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، وظایف اجتماعی و سیاسی جزو تکاليف ديني تلقي نمي‌شد؛ یعنی مسلمان وظیفه شرعی و دینی خود نمی‌دانست که در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی مشارکت فعال داشته باشد و گمان نمي‌کرد اگر این کار را انجام ندهد، به تکلیف شرعی خود عمل نکرده، و گناهکار و فاسق است. حضرت امام ‌خمینیرحمه الله را باید زنده‌کننده این بخش عظیم از دین دانست. او این فرهنگ و فهم عمومی از اسلام را در میان مردم ایجاد کرد که شخص دین‌دار، علاوه ‌بر تکالیف فردی، وظایف واجب اجتماعی نیز دارد که ترک آنها، همانند ترک نماز و روزه، ترک واجب قلمداد مي‌شود.

در برابر سفارش به انجام عمل صالح ممکن است پرسيده شود که اصلاً چرا هواي نفس بد است؟ چه اشکالي دارد که انسان بخواهد غذای لذیذی را که شرعاً حلال است و چه‌بسا مفید هم باشد ميل کند؟ این‌گونه نیست که پاسخ‌دادن به هوای نفس همواره بد باشد. هواي نفس يعني خواهش دل؛ و چه کسي گفته هر دلخواهی بد است؟ این اصل که هوای نفس بد است و موافقت با آن برای انسان ضرر دارد و ازاین‌رو انسان باید همیشه با هوای نفسش مخالفت کند، كلیت ندارد.

برای برخی این پرسش‌ها مطرح است که چه کسي گفته ما بايد هرکاري را خالصانه و براي خدا انجام دهيم؟ اگر اعمال ما خالص نباشد چه مي‌شود؟ اگر انسان به فقيری کمک کند، مخارج درمان بيماري را به عهده بگیرد، مدرسه و بیمارستان

بسازد و خلاصه کارهای عام‌المنفعه انجام دهد و درعین‌حال دوست داشته باشد ديگران او را بشناسند چه عيبي دارد؟ به‌هرحال خدماتی عمومی انجام می‌شود که مردم به‌طور رایگان از آنها استفاده می‌کنند. چه لزومی دارد که حتماً خالص برای خدا باشد و هیچ‌کس نفهمد چه کسی چنین کارهای خیری انجام داده است؟

چنین مسائلی خيلي ساده به نظر مي‌رسد؛ اما کمتر به آنها پرداخته شده است. چنین طرز تفکری حکايت از اين‌ دارد که فرهنگ ما بر اثر برخورد با فرهنگ‌هاي بيگانه و کفرآميز آسيب‌پذير است. فرهنگ اسلام و غرب در‌این‌زمینه کاملاً متفاوت است؛ پيروي از هواي نفس در فرهنگ اسلامی با توجه به تعبير قرآن در حکم شرک است: أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ‌أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ‌خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ‌قَلْبِهِ وَ‌جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْديهِ مِنْ بَعْدِ اللَّه.(1) نیز خداوند متعال درباره یهود می‌فرماید: أَ‌فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى‏ أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَريقاً كَذَّبْتُمْ وَ‌فَريقاً تَقْتُلُون.(2) چنین آیاتی نشان می‌دهند که هواي نفس از منظر اسلام بسیار خطرناک است و بايد از آن پرهيز کرد.

از طرف دیگر، فرهنگ متفاوتی آهسته‌آهسته ميان نسل جديد در حال گسترش است که قبح هوای نفس را کم‌رنگ مي‌شمارد. شاید شما هم در جواب امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، عباراتی مانند «دلم می‌خواهد»، «دوست دارم»، و... را شنیده باشید. اين‌گونه تعابیر برآمده از فرهنگ‌هاي غربي است که در قالب فيلم و سرگرمی به بچه‌ها آموزش داده مي‌شود. اثرپذیری از فرهنگ غرب به جایی رسیده است که حتي تعبير خداحافظ، هم کم‌کم از فرهنگ ما حذف مي‌شود؛ درحالي‌که حتی مارکسیست‌ها نیز، که اصلاً به خدا اعتقاد نداشتند، گاه از عباراتی مانند خدانگهدار استفاده می‌کردند. اين گرايش‌هاي کفرآميز از ويژگي‌هاي دوره مدرن است که مدعی است انسان باید به دنبال حقوق خود باشد، نه تکالیف. بر این اساس اگر انسان در دوران ماقبل مدرنیته در جست‌وجوي تکلیف و


1. جاثیه (45)، 23. «پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر ديده‏اش پرده نهاده است؟ آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت خواهد كرد؟».

2. بقره (2)، 87. «پس چرا هرگاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد، كبر ورزيديد؟ گروهى را دروغ‌گو خوانديد و گروهى را كشتيد؟».

وظیفه خود بود، حال باید به دنبال مطالبه حق خود از خداوند باشد. ‌‌‌‌اين فرهنگ کم‌کم به فرهنگ مسلمان‌ها و دين‌داران هم سرايت کرده، و کمتر کسي به دنبال کسب شناخت و انجام تکليف است، بلکه معمولاً همت افراد صَرف ارضای غرايز طبیعی‌شان می‌شود.

برطرف‌شدن اين مشکلات در گرو تبیین ریشه‌های آن است. اینکه من چه هستم؟ زندگي حقیقی من کدام است؟ لذت چیست؟ آيا لذت فقط خوردن، خوابيدن، و ارضای نیازهای طبیعی و مادی است؟ آیا به‌جز زندگی دنیوی، زندگي ديگري در کار نيست؟ آیا لذايذ ديگري وجود ندارد؟

باید دانست که در همین زندگی دنیوی هم غیر از لذت خوردن، خوابیدن، و... لذاتی وجود دارد. کسانی که در بُعد حیوانی مانده‌اند، لذت را منحصر در شکم و شهوت می‌دانند و خواست خداوند برای آنها اهمیتی ندارد؛ اما کساني هم هستند که در همين دنيا لذت‌هاي ديگري را چشيده‌اند و قاطعانه معتقدند اگر همه لذايذ عالم را جمع کنند با اين لذت‌ها قابل مقايسه نيست. اينها درعین‌حال اعتقاد دارند همه زندگي دنيا در مقابل زندگي اصلي اخروی مانند چشم به‌هم‌زدن است و زندگي اصلي بعد از مرگ شروع مي‌شود. اگر این اعتقادات در نهاد بشر دروني شود، خيلي از مسائل خودبه‌خود حل مي‌شوند. به‌راستی چقدر زندگی حقیقی اخروی را باور داریم؟ اگر تمام همت انسان براي آبادکردن زندگی دنیوی صرف شود و آن را هدف قرار دهد، نمی‌تواند به حیات ابدی خود بیندیشد، بلکه تنها نیازهای ابتدايي و حاضر دنیوی را برطرف می‌کند و می‌گوید: وَ‌ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ‌لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى‏ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَبا.(1) باید ايمان داشت که امروز روز عمل است و فردا دیگر فرصت عمل نیست، بلکه محصول زندگي دنیوی است که به‌صورت پايان‌ناپذير در آخرت برداشت مي‌شود؛ آنجاست که ارزش اعمال مشخص می‌شود. این تلقی درباره فایده دین از آنچه گاهی در مقام بیان فواید دین گفته می‌شود، بسیار عالی‌تر است. گاه مي‌گويند دین برای پیشبرد اهداف فردی و اجتماعی در همین دنیا مفید است. هرچند این برداشت درست است، ليکن فایده‌ای


1. کهف (18)، 36. «و گمان نمى‏كنم كه رستاخيز برپا شود، و اگر هم به‌سوى پروردگارم بازگردانده شوم، قطعاً بهتر از اين را در بازگشت خواهم يافت».

که دین برای زندگی دنیا دارد، کمتر از فایده‌ای است که مثلاً غذاخوردن برای تقویت فک دارد. اصل فایده دین مربوط به زندگی اخروی است؛ به همین دلیل است که امام باقر علیه السلام  می‌فرمایند: وَاسْتَبْقِ خَالِصَ الْأَعْمَالِ لِيَوْمِ الْجَزَاء.

گفتيم اداي شکرِ علم با عمل‌کردن به آنْ امکان‌پذير است؛ اما اين عمل باید به‌گونه‌اي انجام شود که برای روز قيامت مفید باشد؟ شايد منظور از کلمه «استبق» این باشد که بعضي اعمال خير هرچند در ظرف خودش درست انجام مي‌شود، اثر آن بعداً باطل مي‌گردد. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذى.(1) بر اين اساس، اثر کمک خالصانه و پنهانی به یتیم با منت و اذیت بعدی باطل می‌شود. همان‌گونه‌ که از این آیه برمی‌آید، ممکن است اثر عمل صالحی بعداً با کار ديگري از بين برود.

بنابراین باید بکوشيم اعمال صالح را حفظ کنيم تا با گناهان دیگر باطل نشوند.(2) پس مسئله حبط و تکفیر در علم کلام آن‌قدر اهمیت دارد که حتی اگر کسی در سطح نبوت باشد، با لحظه‌ای شرک‌ورزيدن، همه اعمالش تباه می‌شود: وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرين.(3)

نتیجه آنکه وقتی می‌خواهیم کار خيری انجام دهيم، اول بايد علم داشته باشيم که اين کار خوب است و رضایت خدا را در پي دارد، سپس آن را با نيت خالص انجام دهیم و مراقب باشيم با اعمال ناشایست بعدی آن را تباه نکنيم.


1. بقره (2)، 264. «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، صدقه‏هاى خود را با منت و آزار باطل مكنيد».

2. گاه عواملی اثر يک عمر کار خوب را در لحظه‌اي باطل می‌کنند؛ مانند ارتداد که باعث مي‌شود يک عمر اعمال انسان بر باد رود: وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ‌الْآخِرَة؛ و كسانى از شما كه از دين خود برگردند و در حال كفر بميرند، آنان كردارهايشان در دنيا و آخرت تباه مى‏شود (بقره (2)، 217).

3. زمر (39)، 65. «و قطعاً به تو و به كسانى كه پيش از تو بودند، وحى شده است که اگر شرك ‌بورزي، حتماً كردارت تباه مي‌شود و مسلّماً از زيانكاران خواهى شد».

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org