قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

گفتار چهاردهم

وَتَعَرَّضْ لِرِقَّةِ الْقَلْبِ بِكَثْرَةِ الذِّكْرِ فِي الْخَلَوَاتِ؛ و با  بسیاریِ ياد خدا در خلوت، خود را آماده نرمیِ دل ساز.

مفهوم‌شناسی رقت قلب

الف) واژه رقت

امام باقر علیه السلام  در این جمله از حدیث به جابربن‌يزيد‌ جعفي سفارش می‌کنند که برای رقت قلب خدا را در خلوتْ بسیار یاد کند. رقت قلب حالتي انفعالی در برابر عواملي است كه احساسات و عواطف انسان را برمي‌انگيزند. معمولاً ظاهر‌شدن اشک چشم اثر ظاهریِ رقت قلب است. البته این‌گونه نیست که گريه‌كردن فقط بر اثر ترس ـ ‌آن‌هم ترس از عذاب جهنم‌ ـ باشد. گريه انواعي دارد؛ ممکن است گریه بر اثر شادي ناگهانی و مفرط باشد؛ مثلاً مادري كه بعد از سال‌ها فرزندش را می‌بیند، آن‌قدر شاد مي‌شود كه اشک شوق از چشمانش روان می‌شود یا کسی که در مسابقه‌اي برنده می‌شود گاهی از شادی مي‌گريد. گاه گريه ناشي از شرم است؛ مثلاً اگر انسان به كسي اهانتي کرده یا حقش را ادا نکرده باشد، در مواجهه با او اشک شرم می‌ریزد، با اینکه از او نمی‌ترسد و می‌داند سرزنش نخواهد شد. گاه نیز منشأ گريه‌ ناامیدی است. کسی که از همه‌جا اميد بريده است احساس می‌کند طاقتش تمام شده است و کاری از دستش ساخته نیست. همین احساس عجز، انگيزه گريستن است. اين حالت انفعال در انسان، که اثر ظاهری‌اش اشک چشم است، به رقت قلب تعبير شده است.

ب) واژه قلب

حال باید به این بحث پرداخته شود که قلب به چه معناست تا منظور از رقت قلب روشن شود.

کارکردهای قلب از منظر قرآن کریم

«قلب» از دیدگاه قرآن دو كاربرد متمايز و مشخص دارد: 1. درک و فهم؛ 2. احساسات و عواطف.

یکی از كارکردهایی كه قرآن به قلب نسبت مي‌دهد درك و فهم است: لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا.(1) فقه، به معناي فهم دقیق است. قاعده این است که كسي كه قلب دارد مطالب را به‌خوبی درك كند؛ ولي انسان‌های بدبخت که استعدادهاي خود را از دست داده‌اند، با اينكه قلب دارند، چنین فهمی برايشان حاصل نمي‌شود. خداوند متعال می‌فرماید: أَفَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها.(2) بنابراین درک‌کردن، که حتي ممکن است علم حضوری را هم دربر بگيرد، در قرآن کریم به قلب نسبت داده شده است.

کارکرد دیگری که قرآن به قلب نسبت داده است، دريافت احساسات و عواطف است. محبت، نفرت، ترس، آرامش، اميد، نااميدي و... حالاتی انفعالي است كه در انسان پديد مي‌آيد و همگی ـ‌مثبت‌و‌منفي‌ـ به قلب نسبت داده مي‌شود. به‌طور كلي مي‌توان گفت قلب در اصطلاح قرآني، علاوه ‌بر اینکه مركز ادراك و فهم است، مركز احساسات و عواطف نیز به‌شمار می‌رود. رقت، به بخش احساسات و انفعالات مربوط است. برخی در برابر حوادث شادی‌آوري که معمولاً افراد متعارف از آنها بسیار شاد مي‌شوند بي‌تفاوت هستند و در جايي که معمولاً افراد ناراحت می‌شوند یا به خشم می‌آيند بسیار خون‌سردند و هیچ احساسی ندارند. چنین کسانی در مجالس روضه هم قطره‌اي اشک از چشم‌هاشان جاری نمی‌شود. اين حالت را قساوت قلب و سنگ‌دلی مي‌گويند. قرآن‌ کريم دراین‌باره تعبير جالب توجهي دارد: ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ


1. اعراف (7)، 179. «دل‌هايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمى‏كنند».

2. حج (22)، 46. «آيا در زمين گردش نكرده‏اند، تا دل‌هايى داشته باشند كه با آن بينديشند».

مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَإِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَإِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ الله.(1) اینکه افراد قسی‌القلب دل‌هايی دارند که هيچ‌گاه نمي‌شکند و قطره ‌اشکي هم از چشمشان جاری نمي‌شود نوعی انحراف از مسیر فطرت است؛ مثل اين است که کسي چشم دارد، ولي نمي‌بيند؛ درحالي‌که چشم ابزار دیدن است. اگر چشم نبیند بيمار است؛ همان‌گونه ‌که اگر کسی گوش داشته باشد ولی صداها را نشنود، بیمار شده است. قرآن کریم درباره کسانی که بینش باطنی ندارند و حق را نمی‌بینند مي‌فرمايد: لَهُمْ أَعْيُنٌ لا‌يُبْصِرُونَ بِها وَ‌لَهُمْ آذانٌ لا‌يَسْمَعُونَ بِها.(2) چه‌بسا چشم اين افراد پرنورتر از دیگران باشد و دیدنی‌ها را بهتر ببینند، اما به تعبیر قرآن کریم، بصيرت ندارند و حق را نمی‌بینند؛ همان‌گونه ‌که از گوش سالمِ ظاهری بهره‌مندند ولي از کلام حق متأثر نمی‌شوند و حرف حق در آنها اثر نمي‌کند.

قلب انسان به همان معنایی که در قرآن کریم آمده است، مرکز ادراکات و احساسات شمرده می‌شود و اگر سالم باشد، حقايق را درک و در مقابل برخی حوادثْ حالت رقت پیدا می‌کند و منفعل می‌شود.

اگر کسي هيچ‌گاه دلش نسوزد، اشکی از چشمانش جاري نشود و هرگز متأثر نشود، قلبی بیمار دارد و به تعبیر قرآن کریم و روایات معصومان علیهم السلام دچار قساوت قلب شده است. انسان به‌مقتضای خلقت و فطرتش صاحب قلبی سالم است؛ اما بر اثر عوامل گوناگون به جایی مي‌رسد که هیچ رقتي در قلبش احساس نمي‌کند. عوامل محیطی و چه‌بسا عوامل ارثی و نیز اراده انسان در قساوت يا رقت قلبش مؤثرند و در این میان قطعاً عوامل تربيتي نيز تأثیرگذارند. هر انسانی که قلبی سالم داشته باشد، به‌طور طبیعی و در موقعيت‌هاي خاص رقت قلب پیدا می‌کند و می‌گرید. البته بين مرد‌و‌زن در اين حالت تفاوت است. بانوان احساسات قوي‌تری دارند؛ رقت قلبشان بيشتر است و زودتر به گريه مي‌افتند؛ ولي رقت قلب نصابي طبيعي دارد که در آن حد اثرش ظاهر می‌شود؛ به‌گونه‌اي‌ که اگر کسی در این حد متأثر نشود، به‌نوعی بیمار است. تا اینجا روشن شد که رقت


1. بقره (2)، 74. «سپس دل‌هاى شما بعد از اين [واقعه‏] سخت گرديد، همانند سنگ، يا سخت‏تر از آن؛ چرا‌كه از برخى سنگ‌ها، جوي‌هايى بيرون مى‏زند و پاره‏اى از آنها مى‏شكافد و آب از آن خارج مى‏شود و برخى از آنها از بيم خدا فرو‌مى‏ريزد».

2. اعراف (7)، 179. «و چشمانى دارند كه با آنها نمى‏بينند و گوش‌هايى دارند كه با آنها نمى‏شنوند».

قلب نشانه سلامت قلب است که خداوند متعال به انسان هديه کرده است؛ اما آیا رقت قلبِ زياد در مقايسه با رقت قلبِ اندکْ ارزش اخلاقي بيشتري دارد؟

قرب خدا؛ ملاک ارزش اخلاقی در اسلام

بر اساس نظام اخلاقي کهن که از فلاسفه يونان به‌جا مانده است، اعتدال، اساس ارزش‌هاست و همه صفات باید با اين ميزان سنجیده شوند. بر اساس این معیار، انسان بايد حالت معتدل داشته باشد؛ یعنی نه خيلي رقيق‌القلب باشد که با دیدن هر صحنه‌اي به گريه بيفتد و نه آن‌چنان سنگ‌دل باشد که هيچ حادثه‌ای در او اثر نکند. این نظام اخلاقی ملاک ارزش را اعتدال دانسته است و دو طرف اعتدال را افراط‌و‌تفريط ـ ‌و مصداق رذیلت‌ ـ می‌داند؛ اما ملاک ارزش در اخلاق الهي و اسلامي بسیار بالاتر از اين است؛ آنچه در نظام ارزشی پیش‌گفته فضیلت به شمار می‌آید، از این جهت ارزش اخلاقی دارد که انسان را به خداوند متعال نزدیک می‌کند. در اخلاق اسلامي صفاتی ارزشمندند و فضیلت شناخته می‌شوند که انسان را به خدا نزديک کنند و وسیله‌ای برای تقرب به خداوند باشند. بر این ‌اساس کسی که از شجاعت، سخاوت و دیگر صفات پسنديده اخلاقی بهره‌مند است، به خداوند بیشتر نزدیک مي‌شود. این در حالی است که ارتباط اخلاق فلسفي مزبور با خداوند قطع شده است؛ چراکه ملاک ارزش و فضیلت از دیدگاه آنها تنها اعتدال بود.

ملاک ارزش رقت قلب

حال می‌توان به این سؤال پاسخ داد که بر اساس فرهنگ ارزشی اسلام، که اصل همه فضیلت‌ها را قرب به خدا می‌داند، رقت قلب چه زماني ارزش دارد؟ روشن است که رقت قلب در اخلاق اسلامی هنگامی حائز ارزش است که اثرش در آنچه مربوط به خداي متعال و قرب به اوست ظاهر شود. آنچه قطعاً براي مؤمن مفيد است اين است که وقتي به ياد عظمت خدا، عفو و گذشت خدا يا عذاب او می‌افتد بي‌اعتنايي پيشه نکند.

نمونه‌هایی از رقت قلب

خداوند متعال درباره یکی از ويژگي‌هاي قرآن کریم می‌فرماید: اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ

كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلينُ جُلُودُهُمْ وَ‌قُلُوبُهُمْ إِلى‏ ذِكْرِ اللَّه.(1) بر اساس این آیه یکی از ويژگي‌هاي قرآن اين است که وقتي اهل ايمان آيات آن را مي‌شنوند، لرزه بر اندامشان مي‌افتد و اثر انفعال درونی در پوستشان ظاهر مي‌شود. قرآن کریم درباره مؤمن حقیقی نيز می‌فرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ.(2) بر اساس این آیه، ویژگی انسان مؤمن این است که دلش با ياد خداوند مي‌لرزد؛ بنابراین رقت قلب نشانه ایمان است. قلب انسان بايد در مقابل عظمت الهي، خود را هيچ انگارد و هنگامی که به ياد نعمت‌هاي خدا مي‌افتد ـ ‌به‌خصوص وقتي که در عين کوتاهي، معصیت و غفلت مشمول یاریِ خداوند شده باشد‌ـ شرمندگی و خجلت بر او عارض شود. در دعاي بعد از زيارت امام رضا علیه السلام  آمده است: ربِّ اني استغفرک استغفار حياء. اولين استغفار استغفار ناشي از حياست؛ یعنی خدایا، اصلاً خجالت مي‌کشم با تو روبه‌رو شوم. همین که می‌خواهد در عين رسوایی و بی‌لیاقتی، با خدای مهربان، رئوف و رحمان مواجه شود، اشک از چشمانش روان می‌شود؛ درحالی‌که هنوز سخني از جهنم و عذاب در ميان نيست. صِرف توجه به این نکته که خداوند، انسان را به ميهمانیِ خویش دعوت کرده است و از او پذيرايي مي‌کند، باعث رقت قلب انسان و سرازیرشدن اشک او می‌شود. علاوه ‌بر این انسان باید انذار الهی و عذاب‌های اخروی را جدی بگیرد؛ چراکه بی‌اعتنایی به هشدارهاي خداوند نوعی بی‌اعتنایی به اوست. اگر کسی آیات عذاب را چندین‌بار با صوت‌و‌لحنی عالی تلاوت کند و هیچ تأثیری در خود نيابد،‌ به‌گونه‌اي که انگار این آیات به او مربوط نیست، گرفتار قساوت قلب شده است. خداوند برای بیدار‌کردن عقل انسان و آگاه‌کردن او از پیامدهای ناگوار اعمال زشتش به او هشدار داده است. مؤمن هنگام توجه به حقيقت این نکته، متأثر مي‌شود و اشک از چشمانش روان مي‌گردد: إِذا يُتْلى‏ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً‌... وَ‌يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ وَ‌يَزيدُهُمْ خُشُوعا.(3) بر اساس این آیات،


1. زمر (39)، 23. «خدا زيباترين سخن را [به‌صورت‏] كتابى متشابه، متضمن وعده و وعيد نازل كرده است. آنان كه از پروردگارشان مى‏هراسند، پوست بدنشان از آن به لرزه مى‏افتد، سپس پوستشان و دلشان به ياد خدا نرم مى‏گردد».

2. انفال (8)، 2. «مؤمنان همان كسانى‏اند كه چون خدا ياد شود دل‌هايشان بترسد».

3. اسراء (17)، 107ـ109. «چون [اين كتاب‏] بر آنان خوانده شود، سجده‏كنان به روى درمى‏افتند... و بر زمين مى‏افتند و مى‏گريند و بر فروتنى آنها مى‏افزايد».

هنگامی که قرآن براي مؤمنان صالح خوانده مي‌شود با صورت به زمين مي‌افتند و بر اثر خضوع و خشوع چانه‌هایشان را بر زمین می‌سایند.(1)

قلب مرکز احساسات و عواطف است و خداوند این نعمت بزرگ را به انسان عطا کرده است تا به‌موقع منفعل و متأثر شود؛ اما اگر کسی هنگام تلاوت آیات قرآن، حتی آیات عذاب، فقط به صوت‌و‌لحن توجه کند و اصلاً در هدف نزول این آیات و معانی آنها تأمل نکند، گرفتار قساوت قلب شده است. پس آنچه برای مؤمن مطلوب است رقت قلب در چنین حالات و مواقعي است، نه اینکه با مشاهده هر صحنه‌ای اشک بریزد و رقت قلب داشته باشد. به همین دلیل است که نمی‌توان گفت انسان بايد آن‌قدر رقیق‌القلب باشد که با کوچک‌ترین پیشامدي قلبش بلرزد. به‌طور کلی، رقیق‌القلب‌بودن به شرط اینکه به افراط‌و‌تفریط کشیده نشود، حالت خوبی است. البته باید دانست مطلوب‌بودن چنین رقت قلبی و در مقابل، نامطلوب‌بودن قساوت قلب، در صورتی ارزش اسلامی قلمداد مي‌شود که با خداي متعال ارتباط پیدا کند. رقت قلب در مقابل عظمت و مهربانی یا عذاب الهی ارزش اسلامی تلقي مي‌شود.

راه درمان قساوت قلب

اگر کسی به قساوت قلب مبتلا شد، چگونه می‌تواند آن را درمان کند؟ ازآنجاکه بسیاری از مردم به قساوت قلب مبتلا می‌شوند، امام باقر علیه السلام به جابر می‌فرمایند: تَعَرَّضْ لِرِقَّةِ الْقَلْبِ بِكَثْرَةِ الذِّكْرِ فِي الْخَلَوَاتِ. اگر می‌خواهی رقت قلب [مطلوب و خداپسند] پیدا کنی در خلوت‌ها بسيار خداوند را ياد کن. مقصود از ذکر بسيار در این دستور چیست؟ آیا به این معناست که انسان در خلوت تسبیح به دست گيرد و هرچه بیشتر ذکر خدا بگوید؟ شاید این‌گونه ذکرگفتن بي‌اثر هم نباشد، ولی قطعاً منظور از ذکر بسيار در خلوت‌ها فقط این نیست، بلکه ذکر در مقابل غفلت است؛ یعنی انسان در خلوت به خداوند متعال توجه قلبی داشته باشد یا اگر هم ذکر لفظي می‌گوید، همراه با توجه قلبی باشد؛ بنابراين آنچه اهمیت دارد و می‌تواند در درمان


1. چنین تعبیری دقیقاً در بین ما مرسوم نیست؛ زیرا وقتی ما بر زمین سجده می‌کنیم، معمولاً پیشانی را بر خاک می‌گذاریم. شاید اين شيوه زمانی بین عرب‌ها رواج داشته است.

قساوت قلب راه‌گشا باشد این است که دل بايد متذکر باشد و در همه موقعیت‌ها خداوند متعال را درنظر آورد.

منشأ و نشانه ازخودبیگانگی

انسان وظایفی قلبی دارد و از او انتظار می‌رود که غافل نباشد. گاهی انسان چنان به دنیا و رویدادهای آن مشغول می‌شود که سعادت و شقاوتش را فراموش مي‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: وَكَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ.(1) خداوند متعال در جهان آیات و نشانه‌های بسيار دارد که برخی بدون توجه از کنار آنها عبور مي‌کنند و کم‌کم کار به جايي مي‌رسد که حقیقت خود را نیز فراموش می‌کنند: وَلا تَكُونُوا كَالَّذينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون.(2) این در حالی است که آیات الهی در درون خود انسان هم هست: وَفي‏ أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُون.(3)

گاه انسان بر اثر دل‌بستگي به مال، پست‌و‌مقام یا اوهام‌و‌خيالات به خودفراموشي مبتلا مي‌شود و از توجه به مسائل مهم بازمي‌ماند؛ مسائلي از اين قبيل که چگونه موجودی است؟ از کجا آمده و کجا قرار دارد؟ چه‌کار بايد بکند؟ و به کجا مي‌رود؟ نشانه ازخودبيگانگي اين است که انسان از خودش وحشت دارد و نياز دارد که هنگام تنهایی خودش را با چيزي سرگرم کند. تحلیل دقیق این حالت نشان می‌دهد چنين فردي اصلاً نمی‌خواهد خودش را درک کند و بشناسد و حاضر است براي رهايي از وحشت تنهايي جدول حل کند یا به تماشای فیلم بپردازد. او در‌واقع از خودش مي‌گريزد و مصداق این آیه شریف است که می‌فرماید: نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ.(4) با‌اينکه انسان خود را از همه‌چيز بيشتر دوست دارد؛ اما حاضر است به همه‌چیز مشغول شود تا به خودش نينديشد.


1. یوسف (12)، 105. «و چه بسيار نشانه‏ها در آسمان‌ها و زمين است كه بر آنها مى‏گذرند؛ در‌حالى‌كه از آنها روى برمى‏گردانند».

2. حشر (59)، 19. «و چون كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و او [نيز] آنان را دچار خودفراموشى كرد؛ آنان همان نافرمانان‌اند».

3. ذاریات (51)، 21. «و در خود شما، پس مگر نمى‏بينيد؟».

4. حشر (59)، 19. «خدا را فراموش كردند و او [نيز] آنان را دچار خودفراموشى كرد».

مبارزه با ازخودبیگانگی

غفلت باعث ضعيف‌شدن قلب ـ یعنی همان مركز ادراك و احساس ـ مي‌شود، و با ضعيف شدن قلب درک حصولی یا حضوری انسان درباره حقايق کم‌رنگ مي‌شود و ذهن او به هرزگي مي‌گرايد و در این ‌حالت به همه‌چيز مي‌پردازد جز به خودش. به دنبال هرزگی عقل و ذهن، احساسات و عواطف او نیز ضعيف می‌شود و ديگر از مشاهده وضعیت غم‌انگيز ديگران هم تأثري احساس نمي‌کند. براي رفع اين حالت انسان بايد توجه‌‌ خود را به بيرون کم کند و به درون خود بيشتر بپردازد؛ به‌عبارت‌دیگر باید درون‌گرا شود. اينجا دو نکته مطرح مي‌شود: يکي اينکه وقتي به خودش توجه مي‌کند به چه چیز باید بیندیشد و از چه زاویه‌ای باید به خودش بنگرد؟ مهم‌ترین عاملی که انسان می‌تواند به آن بپردازد، ارتباط با خداوند است. اصل همه کمالات انسان در تقويت اين رابطه است و سرانجامِ چنین ارتباطی بالاترین کمال انسان، یعنی قرب به خداست؛

نکته ديگر اين است که از موانع توجه به این رابطه بايد دور شود و موقعیتی فراهم آيد که توجه انسان به‌صورت طبیعی به عوامل بازدارنده معطوف نشود. «خلوت» بهترین فرصت و موقعیت است. میان انبوه جمعیت و هنگامی که در خیابان راه مي‌رويم یا به تماشای طبیعت مشغوليم، تمرکز‌کردن و يافتن خود آسان نيست؛ چراکه عوامل بیرونی دائماً فکر را مي‌پراکند. در مواقعی که زمينه غفلت فراهم است، فرصتي برای حضور قلب و ارتباط با خدا باقی نمی‌ماند.

خلوت؛ بهترین فرصت

امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: وَتَعَرَّضْ لِرِقَّةِ الْقَلْبِ بِكَثْرَةِ الذِّكْرِ فِي الْخَلَوَاتِ.(1) اگر مي‌خواهي اهل رقت قلب شوي، بکوش غفلت را با بسياريِ توجه به خدا از خود دور کني. براي اينکه بتواني توجّهت را حفظ کني و عوامل خارجي ذهنت را منصرف نکنند، باید مقدماتش را هم فراهم کنی؛ یعنی باید در خلوت با خدای خویش باشی.

بسيار خوب است که انسان در شبانه‌روز برنامه‌اي برای خلوت‌کردن داشته باشد؛


1. «و با بسياريِ ياد خدا در خلوت، خود را شايسته نرميِ دل ساز».

مخصوصاً اگر اوقاتي از شب را به این کار اختصاص دهد؛ چراکه سکوت و تاریکیِ شب فرصت مناسبی برای تمرکز حواس فراهم می‌کند: إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ‌أَقْوَمُ قيلاً.(1)

بنابراین لازم است انسان در خلوت شب و دور از هر عاملی که مانع تمرکز حواس شود به رابطه خود با خدا بينديشد. هرچه در این رابطه تعمق کند و حالات خود را درنظر آورد بر رقت قلبش افزوده مي‌شود. رسول خداصلی الله علیه و آله مي‌فرمايند: عَوِّدُوا قُلُوبَكُمُ‏ الرِّقَّةَ وَ‌أَكْثِرُوا مِنَ التَّفَكُّرِ وَ‌الْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَةِ الله.‏(2) تعبیر «عوّدوا» در این روایت حاوی نکته‌اي است: فعاليت‌هاي بدني از کارهاي کوچک شروع مي‌شود و به‌تدريج بر اثر عادت، فرد مي‌تواند کارهاي بزرگ‌تري انجام دهد. دونده نمی‌تواند در روز اولِ تمرین زیاد بدود؛ ولی به‌تدریج و با تمرینِ منظم توانش بیشتر می‌شود و عادت می‌کند. امور معنوی نيز این‌چنین است. اگر انسان بخواهد در خلوت، رقت قلب پيدا کند باید کم‌کم خود را به این حالتْ عادت دهد. برای دستیابی به این هدف باید انديشيدن و گريستن از خوف خدا را افزایش داد. نیز باید درباره موضوعاتی که موجب خجالت و شرم انسان از خدا مي‌شوند فکر کرد. اگر پدر، مادر یا دوستي صمیمی از ما بخواهد کاري را به‌ خاطر او انجام ندهيم یا دست‌کم در حضور او انجام ندهيم، ولي عمداً يا غفلتاً آن کار را یک يا چند بار انجام دهيم و ناگهان او را ناظر بر خود ببینيم چه حالی پيدا مي‌کنيم؟ چنین کاری نشانه جفا، بي‌حيايي و بی‌شرمی است. همین حالت را می‌توان در خلوت و در برابر خداوند متعال تصور کرد. خداي عظيم‌الشأن، که همه‌چيز از اوست، از انسان کارهايي را خواسته که فقط به نفع خود او و در راستای سعادتش است. می‌فرماید چشمت را کنترل کن، به هر سخني گوش نسپار و...؛ اما انسان خدا را فراموش و بی‌شرمانه به اوامر و نواهی او بی‌اعتنایی می‌کند. اگر انسان در این حالت متوجه شود که خدا حاضر‌و‌ناظر است و او را مي‌بيند، چقدر بايد شرمنده شود و عرق شرم بر پیشانی‌اش بنشيند؟

اگر انسان تنها در خلوت تأمل کند، خيلي اثرگذار است. تأثیر چنین تأملی یقیناً در شب بیشتر است.


1. مزمل (73)، 6. «قطعاً برخاستن شب رنجش بيشتر و گفتار [در آن هنگام‏] راستين‏تر است».

2. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج80، ص351. «خود را به رقت قلب عادت دهید و زیاد تفکر کنيد و از خوف الهی اشک بریزید».

بنابراين باید با تمرینِ خلوت با خدای متعال به رقت قلب رسيد. ممکن است انسان در اوایل کار حالت گریه و انفعال نداشته باشد؛ ولی اگر چندمرتبه این دستورها را اجرا کند به جایی می‌رسد که به‌محض توجه به امور شرم‌آورْ اشکش جاری می‌شود. شاید دیده باشید که برخي با شنیدن نام امام ‌حسین علیه السلام اشک می‌ریزند. چه‌بسا آنها از اول چنین حالتی نداشته‌اند؛ ولی ازآنجاکه با شنیدن این نام و ياد‌کرد مصیبت او گریسته‌اند، به‌تدریج با این حالت انس گرفته‌اند. امید است با عمل به فرموده‌هاي گهربار ائمه علیهم السلام به رقت قلبِ مطلوب دست یابیم. آن وقت است که با شنیدن نام خدا متأثر و منفعل مي‌شويم: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ‌إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً وَ‌عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون.(1)


1. انفال (8)، 2. «مؤمنان همان كسانى‏اند كه چون خدا ياد شود، دل‌هايشان بترسد و چون آيات او بر آنان خوانده شود، بر ايمانشان بيفزايد و بر پروردگار خود توكل مى‏كنند».

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org