- مقدمه معاونت پژوهش
- درس اول: مؤمنان رستگار
- درس دوم: ارتباط زكات و رستگارى (1)
- درس سوم: ارتباط زكات و رستگارى (2)
- درس چهارم: مهار غريزه جنسى
- درس پنجم: وفاى به عهد و امانتدارى، دو شرط مهم رستگارى
- درس ششم: نماز و رستگارى
- درس هفتم: چكيده و نتيجه مباحث پيشين
- درس هشتم: عبادالرحمان
- درس نهم: عبادالرحمان، مردمى فروتن و خوددار (1)
- درس دهم: عبادالرحمان، مردمى فروتن و خوددار (2)
- درس يازدهم: عبدالرحمان و نماز
- درس دوازدهم: عبادالرحمان، هراسناك و نگران
- درس سيزدهم: ميانهروى در انفاق
- درس چهاردهم: صفات سلبى عبادالرحمان
- درس پانزدهم: سرنوشت خطاكاران
- درس شانزدهم: دو وصف سلبى ديگر براى عبادالرحمان
- درس هفدهم: برخورد عبادالرحمان با آيات الهى
- درس هجدهم: اهتمام عبادالرحمان به خانواده
- درس نوزدهم: امامت متقين، آرمان عبادالرحمان
درس ششم
نماز و رستگارى
وَالَّذِينَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ يُحافِظُون * أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ * الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيها خالِدُونَ؛(1) و آنان كه از نمازهايشان مواظبت مى كنند؛ آنانند كه خود وارثانند؛ همانان كه بهشت را به ارث مى برند و در آن جا جاودان مى مانند.
اهميت نماز در رستگارى
در قرآن كريم، در موارد متعددى اوصاف كسانى كه اهل سعادت و نجات و فلاح هستند ذكر شده، و آنان با عناوينى همچون «مفلحين» و «فائزين» معرفى شدهاند. البته اين اوصاف در همهجا يكى نيست و در هر مورد بنا به اقتضاى حال و مقام، برخى صفات ذكر گرديده و مورد تأكيد قرار گرفته است. اينكه مقتضاى هر حال و مقامى چه بوده و چرا در هرجا فقط برخى صفات خاص ذكر شده و بر آنها تأكيد گرديده، مطلبى است كه عقل بشرى و ناقص ما قاصر از فهم آن است. در اين ميان يكى از نكات قابل توجهى كه در اين زمينه وجود دارد اين است كه تقريباً تمامى اين موارد در ذكر «نماز» و تأكيد بر آن اشتراك دارند و كمتر موردى را مىيابيم كه نماز به عنوان يكى از اوصاف و ويژگىهاى رفتارىِ «مفلحين» و «فائزين» ذكر نشده باشد. در همين آيات ابتدايى سوره «مؤمنون» اين مسأله به فاصله چند آيه كوتاه دو بار مورد تأكيد قرار گرفته است. يك بار در همان آغاز سوره و به عنوان اولين صفت مؤمنانى كه به فلاح و رستگارى مىرسند، فرمود:
الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ؛(2) آنان كه در نماز خويش فروتناند.
1. مؤمنون (23)، 9 ـ 11.
2. همان، 2.
اكنون در آيه نهم نيز يك بار ديگر اهميت نماز و نقش آن در رسيدن به فلاح را با اين تعبير بيان مىدارد كه:
وَالَّذِينَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ يُحافِظُون؛(1) و آنان كه بر نمازهايشان مواظبت مىكنند.
شبيه همين مسأله را در سوره «معارج» نيز مشاهده مىكنيم. در آنجا نيز ابتدا مىفرمايد:
الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُون؛(2) آنان كه بر نماز خويش مداومت دارند.
سپس در ادامه و بعد از ذكر چند صفت ديگر مىفرمايد:
وَالَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُون؛(3) و آنان كه بر نمازشان مواظبت مىكنند.
البته در سوره «مؤمنون» تعبير به صورت جمع (صلواتهم) آمده و در سوره «معارج» به صورت مفرد (صلاتهم) آورده شده، كه فلسفه اين اختلاف تعبير از مسائلى است كه بايد از طريق مفسران راستين قرآن، يعنى اهلبيت(عليهم السلام)، دانسته شود.
در هر صورت، كمترين چيزى كه اين تكرار مىتواند بر آن دلالت كند اين است كه نماز در معارف اسلامى مورد توجه ويژه است و در سعادت انسان نقشى بسيار مهم و حياتى دارد. در همين راستا قرآن گاهى در آياتى همچون: الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُون، بر كميّت نماز، و گاه در آياتى نظير: الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُون، بر كيفيت نماز و اوصافى كه موجب كمال آن مىشود، تأكيد كرده است. البته همانگونه كه پيش از اين نيز اشاره كرديم، بايد توجه داشت كه ارزشهايى كه در قرآن كريم در وصف گروههاى مختلف (همچون مفلحين، فائزين و مانند آنها) بيان مىشود داراى مراتب و درجات مختلفى از مطلوبيت و ارزش است، كه بالاترين آنها مطلوبيت در حد «وجوب» است. براى مثال، در بحث زكات و در شرح و تفسير آيه شريفه وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُون توضيح داديم كه اصطلاح قرآنى «زكات»، هر نوع صدقه و انفاقى را شامل مىشود و زكات واجب و مصطلح فقهى گرچه يقيناً مصداق اين آيه است اما يگانه و تنها مصداق آن نيست و آيه، مصاديق و مراتب مختلف انفاق را در بر مىگيرد. همچنين در مورد نماز هم
1. همان، 9.
2. معارج (70)، 23.
3. همان، 34.
كه فرمود: الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُون، گفتيم كه اينگونه نيست كه اين بيان فقط درباره نمازهاى واجب روزانه باشد، بلكه هر نمازى را شامل مىشود. اكنون در اينجا نيز كه مىفرمايد: الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُون، قدر متيقن و فرد اعلاى اين امر، مداومت بر نمازهاى واجب است؛ كه شرط فلاح و رستگارى اين است كه انسان بر نمازهاى واجب خود مداومت ورزد و از آن كم نگذارد و اين طور نباشد كه نمازش را گاهى بخواند و گاه ترك كند. اما اين مقدار، حداقلى است كه به عنوان يك تكليف واجب بايد در مورد نماز رعايت كرد، وگرنه براى اين آيه مىتوان معانىاى دقيقتر، يا لايههايى ديگر از معنا در نظر گرفت كه شامل مراتب فضيلت مىشود، هرچند به حد وجوب نرسد. براى مثال، يكى از معانىاى كه مىتوان براى اين آيه در نظر گرفت اين است كه بگوييم مقصود از مداومت بر نماز اين است كه انسان هر زمان كه فرصت پيدا مىكند مشغول نماز شود و نماز بخواند و مصداق اين شعر شاعر گردد كه: «خوشا آنان كه دائم در نمازند.»(1) البته انسان كارهاى واجب و وظايف و تكاليف ديگرى هم دارد كه بايد آنها را انجام دهد و از اين رو نمىتواند همه زندگىاش را در نماز خلاصه كند و مدام 24 ساعت نماز بخواند، اما مىتواند اينگونه باشد كه در تمامى حالات و ساعات، روحش همراه نماز باشد و غير از آن، به محض اينكه فرصتى دست دهد سراغ نماز برود و نماز بخواند.
نمونه كامل و تام اين مسأله را مىتوان در زندگى و وجود پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) مشاهده كرد كه در اين باره در سيره آن بزرگواران مطالبى عجيب و حيرتآور نقل شده است. آن بزرگواران اينگونه بودند كه اصلا لذتشان در نماز بود و در حالى كه از كارها و مسائل و مشكلات دنيا خسته مىشدند و انواع غم و غصههاى دنيايى آنان را احاطه مىكرد، خوشى و لذت و نور چشمشان در نماز بود و با آن آرام مىشدند. اين جمله تقريباً به صورت متواتر از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه مىفرمودند:
قُرَّةُ عيْني فِي الصَّلاةِ؛(2) نور چشم من در نماز است.
1. اين شعر مربوط به اين دوبيتى بابا طاهر است كه مىگويد:
خوشا آنان كه الله يارشان بى *** بهشت جاودان مأوايشان بى
خوشا آنان كه دائم در نمازند *** به حمد و قل هو الله كارشان بى
2. بحارالانوار، ج 16، روايت 35، باب 9.
تأملى در معناى «محافظت بر نماز»
در هر صورت، بحث مداومت بر نماز مربوط به سوره «معارج» است و فعلا محل بحث ما نيست. آنچه به مناسبت شرح و تفسير آيات ابتداى سوره «مؤمنون» بايد درباره آن بحث كنيم، مسأله «محافظت بر نماز» است. اين تعبير در چند آيه از آيات قرآن آمده است كه يكى در همين سوره «مؤمنون» است كه مىفرمايد: وَالَّذِينَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ يُحافِظُون.(1) يكى هم در سوره«معارج» است كه مىفرمايد: وَالَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُون.(2) ديگرى در سوره «انعام» است كه مىفرمايد: وهُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ.(3) و مورد آخر نيز در سوره «بقره» است كه مىفرمايد: حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطى؛(4) بر نمازها و نماز ميانه مواظبت كنيد.
درباره معناى محافظت بر نماز ممكن است بگوييم امرى مشخص و مضبوط مراد است، و ممكن هم هست بگوييم مانند ساير اوصاف، داراى مراتب و مصاديق مختلفى است. قدر متيقن از «محافظت بر نماز» اين است كه انسان مواظبت كند كه نماز را در وقت خود بخواند و مراقب باشد كه خداى ناكرده نمازش قضا نشود. ممكن است كسى بگويد مقصود اين آيات صرفاً همين معنا است؛ كه در اين صورت آيه را بر معنا و امرى مشخص و مضبوط حمل كرده است و طبيعتاً اين مقدار از محافظت بر نماز، واجب و لازم و حداقلِ مراتب آن است. اما به نظر مىرسد مناسبتر اين باشد كه براى «محافظت بر نماز» معنايى گسترده قائل شويم كه طيف وسيعى از اوصاف كمالى و مراتب نماز را شامل شود. اگر محافظت بر نماز را اينگونه معنا كنيم آنگاه غير از خواندن نماز در وقت خود و مراقبت از قضا نشدن آن، براى مثال، «نماز اول وقت» خواندن نيز كه در روايات بسيار مورد تأكيد قرار گرفته، از مصاديق محافظت بر نماز خواهد بود.
1. مؤمنون (23)، 9.
2. معارج (70)، 23.
3. معارج (70)، 23.
4. بقره (2)، 238.
اهميت نماز اول وقت
همانگونه كه ذكر شد، در بحث «مواظبت بر نماز» يكى از مسائلى كه در روايات اسلامى بسيار مورد تأكيد قرار گرفته، مسأله «نماز اول وقت» است. بر حسب آنچه در روايات آمده است، نمازى كه در اول وقت خوانده شود، نسبت به نمازى كه در غير اول وقت بهجا آورده شود تفاوت ارزششان از زمين تا آسمان است، و اگر قدرى تأمل كنيم قاعدتاً هم بايد همينگونه باشد.
نماز ارتباط با خداى متعال و رفتن به حضور خدا است. نماز، سخن گفتن با خدا و راز گفتن با هستىبخش يگانه و بىهمتا است. اگر ما خداى متعال را به عظمت بشناسيم و توجه كنيم كه خداوند ولىنعمت ما و دارنده همه صفات جمال و كمال است، بسيار طبيعى است كه سعى كنيم هميشه نزد او باشيم و با آن ذات مقدس بيشتر ارتباط پيدا كنيم.
در زندگى روزمرّه، هركس در جامعه و محيط خود، بر اساس فرهنگ و ارزشهايى كه دارد، برخى شخصيتها را بزرگ و ارزشمند مىشمارد و آرزو مىكند كه بتواند با آنها ارتباط داشته باشد و از نزديك با آنها سخن بگويد. براى مثال، اگر اين امكان براى شما وجود داشته باشد كه هر وقت مايليد، بتوانيد مستقيماً به مقام معظّم رهبرى تلفن بزنيد و با ايشان صحبت كنيد، آيا هيچ فرصتى را در اين راه از دست مىدهيد؟ روشن است كه شما اين امر را افتخارى براى خود مىدانيد و هرگاه كوچكترين فرصتى دست دهد فوراً به سراغ تلفن مىرويد تا با ايشان صحبت كنيد و احياناً اگر كارى دارند با كمال افتخار براى ايشان انجام دهيد. حال در نماز بحث ارتباط با خداوند مطرح است؛ خدايى كه عظمتش، نعمتهايش، كمال، جمال و لطف و محبتش بىنهايت است. داخل شدن وقت نماز بدين معنا است كه اكنون زمانى است كه مىتوان با چنين خدايى سخن گفت و ارتباط برقرار كرد، و مهمتر از همه اينكه، خدا خودْ ما را به اين ارتباط دعوت كرده و دوست مىدارد كه با او سخن بگوييم و نجوا كنيم! اكنون با چنين وضعيتى آيا جا دارد كه انسان اين دعوت خدا را رد كند و پشت گوش بيندازد و به سراغ غذا خوردن يا مطالعه كردن يا با فلان دوست صحبت كردن و نظاير آنها برود؟! اگر توجه كنيم، روشن است كه اين كار توهين به خداوند و كمال بىادبى به ساحت قدس آن كمال مطلق و ذات بىهمتا
است. خدا با آن عظمت بىنهايت و در عين غنا و بىنيازىاش منِ خُرد و حقير را فرا مىخواند، آنگاه من اين دعوت را رد مىكنم و امور ديگر را بر آن مقدّم مىدارم!
اگر حتى يك دوست ساده شما كه چندان هم موقعيت و مقامى ندارد شما را صدا كند و بگويد با شما كار دارم، چنانچه به تقاضاى او بىاعتنايى كنيد و بگوييد كار دارم، جا دارد كه آن دوست از شما گلايه كند كه حق دوستى را بهجا نياوردهايد. اكنون نماز بدين معنا است كه خدايى كه همه هستى من و شما را عطا كرده و هرچه خوبى و نيكى در عالم است از او است، ما را دعوت كرده، آن هم نه براى نفع خود، بلكه براى آنكه رحمتش را بر ما بيشتر كند و ما را بيش از پيشْ از خوان نعمتهاى بىكرانش بهرهمند سازد. بديهى است كه در اين حال اگر انسان دعوت خداوند را نشنيده بگيرد و به دنبال كارى ديگر برود، حركتش بسيار زشت و نكوهيده خواهد بود.
ما از زشتى اين قبيل كارهاى خود غافليم، وگرنه براى هر نمازى كه انسان حتى براى لحظهاى آن را از اول وقت خود تأخير مىاندازد جا دارد كه صدها و هزاران بار استغفار كند و از پيشگاه خداوند عذرخواهى نمايد كه خدايا مرا ببخش كه چنين توهينى به ساحت قدس تو روا داشتم و در حالى كه تو مرا خواندى، من به سراغ ديگران و امور ديگر رفتم.
در هر صورت، اينكه سعى كنيم نماز را در وقت خود بخوانيم و مراقب باشيم قضا نشود كمترين مراتب محافظت بر نماز است و اين امر مراتب بالاترى نيز دارد كه از جمله مهمترين آنها يكى اين است كه انسان همه نمازهايش را در اول وقت و وقت فضيلت آن بخواند.
در زمينه نماز اول وقت و آثار آن، غير از روايات فراوان، مطالب و داستانهاى متعددى نيز از بزرگان نقل شده است. از جمله، بنده از دو نفر از بزرگانى كه در عصر خودمان بافضيلتتر از آنها نمىشناسم مطلبى را شنيدم كه هر دو از استادشان نقل مىكردند. ايشان فرموده بودند: اگركسى قول بدهد كه همه نمازهايش را در اول وقت بخواند، من قول مىدهم و تضمين مىكنم كه به بالاترين كمالات برسد. يكى از اين دو بزرگوار مىفرمود اين فرمايش استاد سرّى دارد كه انسان تا خود عمل نكند به آن سرّ دست نمىيابد و اگر كسى خود را مقيد كند كه هميشه نمازهايش را در اول وقت بخواند، خواهد ديد كه خداوند چه نعمت و مقامى به او عطا مىفرمايد.
مصاديق مختلف محافظت بر نماز
در هر حال، يكى از معانى محافظت بر نماز، خواندن آن در اول وقت است، اما غير از اين مىتواند معانى و مراتب ديگرى نيز داشته باشد. به طور كلى، اگر واجبات نماز بهجا آورده نشود نماز باطل خواهد بود و ضايع خواهد شد. از اين رو اگر اين مسأله را در نظر بگيريم مىتوانيم بگوييم قدر متيقن از محافظت بر نماز اين است كه انسان واجبات نماز و آنچه را كه موجب «صحت و درستى» نماز مىشود رعايت نمايد. اما نماز يك سلسله آداب نيز دارد كه شرط فضيلت نماز است و موجب مىشود ثواب و اثر و فضيلت نماز بيشتر شود، كه از جمله آنها مسأله نماز اول وقت است كه به آن اشاره كرديم. بدين ترتيب، رعايت اين آداب و شرايط فضيلت را كه موجب قرب بيشتر انسان به خداى متعال مىشود، مىتوان مراتب و مصاديق ديگرى از «محافظت بر نماز» دانست.
در عين حال، از زاويهاى ديگر مىتوان اصل و روح همه اين احكام و آداب، و واجبات و مستحبات در نماز را «توجه» به خداى متعال دانست و بر اساس آن، مواظبت بر نماز و مراتب و مصاديق آن را به ميزان «توجه» انسان به خداى متعال در حين نماز تفسير كرد. اين تفسير آنگاه مىتواند بيشتر مورد تأييد قرار گيرد كه توجه كنيم نماز غافلانه و بىحضور قلب و بىتوجه تا چه حد كارى زشت و نكوهيده است. براى تصور اين زشتى مىتوان به اين مثال توجه كرد كه كسى با دوست و آشنايى معمولى و همطراز خود مشغول صحبت شود اما در حين صحبت كردن با وى، پشتش را به او بكند و صورتش را از او بگرداند و به جاى نگاه كردن به او، مرتب به اين طرف و آن طرف و چپ و راست و زمين و آسمان نگاه كند! در همين مثال، اگر طرف مقابل و شخصى را كه با او صحبت مىكنيم معلم و استاد خويش يا شخصيتى محترم و عالىقدر در نظر بگيريم، زشتى اين كار به مراتب بيشتر روشن خواهد شد.
اكنون بايد توجه كنيم كه در حين نماز، ما در حال سخن گفتن با خداوند هستيم. در اين حال اگر دل و قلبمان متوجه خدا و رو به سوى او باشد ادب سخن گفتن با خدا را رعايت كردهايم، اما اگر دلمان متوجه جايى ديگر باشد، مانند آن است كه در حال صحبت كردن با خداى متعال رو و صورتمان را از ذات اقدسش گردانده و به او پشت كرده باشيم. البته خداوند جسم نيست و جهت ندارد كه صورت ما به سمت او باشد:
وَللهِِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله؛(1) و مشرق و مغرب از آنِ خدا است، پس به هر سو رو كنيد، آن جا روى [به]خدا است.
رو به سوى خدا بودن به اين است كه روى دل و قلبمان را به سمت او متوجه كنيم. از اين رو نماز خواندن در حال غفلت و در حالى كه فكر و ذهن ما مشغول امور و مسائلى ديگر است، در واقع روى گرداندن از خداوند در حال سخن گفتن با او است، كه كمال بىادبى و توهين محسوب مىشود.
با اين همه، اى كاش فقط همين مقدار بود كه در حال نماز دل و قلبمان از ياد خدا غافل و غرق در غير خدا است، اما متأسفانه مسأله از اين هم بالاتر است. اينكه بسيارى از نمازها اينگونه است كه پس از گفتن «السلام عليكم» تازه شخص يادش مىآيد كه نماز مىخوانده، به تنهايى مصيبتى بزرگ و جسارتى نابخشودنى است، اما تأسفبارتر آن است كه بسيارى از ما حتى آداب ظاهرى نماز را نيز رعايت نمىكنيم. ما براى صحبت كردن با دوستانمان، آرام و شمرده سخن مىگوييم و كلمات را با سرعتى طبيعى ادا مىكنيم. اين در حالى است كه متأسفانه كم نيست مواردى كه مشاهده مىشود افراد به هنگام نماز خواندن بسيار عجله و شتاب به خرج مىدهند و الفاظ و كلمات را بسيار تند و سريع ادا مىكنند و با سرعتى وصفناشدنى ركوع و سجده و قيام و قعود را انجام مىدهند. گاهى برخى افراد آنقدر نماز را تند و سريع مىخوانند كه در نوع خود مىتوان آن را يك ركورد به حساب آورد، و براى مثال، نماز چهار ركعتى را در يك دقيقه تمام مىكنند!
آيا اقتضاى رعايت ادب ربوبى اين است؟ نمازهاى بسيارى از ما از جهات مختلف آنچنان ناقص و معيوب است كه اگر نمازى را با تمام شرايط فقهى آن هم خوانده باشيم و از نظر ظاهرى هيچ اشكالى نداشته باشد، براى همان نيز بايد هزاران بار استغفار كنيم و از بىادبىهاى بىشمارى كه در حين نماز به ساحت قدس ربوبى روا داشتهايم عذرخواهى نماييم. قرآن كريم مىفرمايد:
فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُون؛(2) پس واى بر نمازگزاران؛ آنانى كه از نمازشان غافلند.
1. بقره (2)، 115.
2. ماعون (107)، 4 و 5.
البته ساهى از نماز بودن نيز مىتواند معنايى گسترده و تشكيكى داشته باشد و مراتب مختلفى را شامل مىشود كه يك مرتبه آن همين است كه انسان به معانى آنچه در نماز مىگويد بىتوجه باشد يا به هنگام نماز نسبت به موقعيت خود در برابر خداوند و اينكه با چه كسى سخن مىگويد توجه نداشته باشد. در قرآن كريم آيهاى وجود دارد كه در اين زمينه مىتوان اشارهاى كوبنده را از آن استنباط كرد؛ آنجا كه مىفرمايد:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنْتُمْ سُكارى حَتّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ؛(1) اى كسانى كه ايمان آوردهايد، در حال مستى به نماز نزديك نشويد تا زمانى كه بدانيد چه مىگوييد.
گرچه شأن نزول و ظاهر اين آيه مربوط به مستى حاصل از شراب و مانند آن است، اما با بسط معناى اين آيه مىتوان از آن نتيجه گرفت كه انسان اگر در حال نماز متوجه نباشد كه چه مىگويد، مانند آن است كه در حال مستى با خدا سخن مىگويد. انسان مست متوجه اطراف خود و حركات و سكنات خويش نيست و نمىفهمد كه چه مىگويد. پس كسى هم كه به ظاهر مست نيست ولى از ابتدا تا انتهاى نماز به آنچه مىگويد هيچ توجهى ندارد و تمام حواسش در جايى ديگر است، از اين حيث كه از آنچه مىگويد كاملا غافل است، با انسان مست چندان تفاوتى ندارد.
بسيارى از ما در مورد نمازهايمان خيلى كه هنر كنيم اين است كه به مقدارى از معانى آن توجه كنيم، اما اينكه حال قلبمان نيز با آنچه زبانمان مىگويد موافق باشد، امرى است كه بسيار به ندرت اتفاق مىافتد و زياد نيستند كسانى كه چنين نمازهايى بخوانند.
در هر صورت همه اينها مراتبى از محافظت بر نماز است كه مىتوان آياتى را كه بحث محافظت بر نماز را مطرح كرده ناظر به آنها دانست.
اهلبيت(عليهم السلام) و نماز
همچنانكه اشاره كرديم، قرآن كريم در اين سوره (سوره مؤمنون) پس از آنكه در ابتدا و به عنوان اولين صفت مؤمنان رستگار، مسأله خشوع در نماز را مطرح فرمود، بعد از ذكر
1. نساء (4)، 43.
چند صفت ديگر، دوباره مسأله نماز را پيش مىكشد و مىفرمايد: مؤمنان رستگار كسانى هستند كه مراقب نمازهاى خود هستند. در توضيح مواظبت بر نماز نيز گفتيم اين مسأله مصاديق و مراتب مختلفى دارد و از رعايت وقت و احكام و آداب ظاهرى نماز تا حضور قلب و مسائلى را كه باعث فضيلت آن مىگردد شامل مىشود.
طبعاً پيروان اهلبيت(عليهم السلام) و مذهب جعفرى در اين زمينه بايد جلوتر از ديگران باشند و نمازهايشان نسبت به ساير كسانى كه در ميان اديان، دين حق را شناختند و پيرو آن گرديدند، بهتر باشد. اين انتظارى كاملا بهجا و بهمورد است كه كسانى كه از علوم و معارف اهلبيت(عليهم السلام) استفاده مىكنند و بر خوان نعمت معرفت آن بزرگواران نشستهاند، با اقتداى به آنان، در مسأله مواظبت بر نماز گوى سبقت را از ديگران بربايند. اما آيا ما به راستى اينگونهايم و واقعيت نيز همين است؟ به نظر مىرسد پاسخ اين سؤال منفى است. هريك از ما اگر كلاه خود را قاضى كنيم تصديق خواهيم كرد كه نماز، اهميت و جايگاه شايسته و لازم را در زندگى و عمل ما ندارد و كوتاهىهاى ما در اين زمينه بىحد و اندازه است.
اگر يكى از دوستان عادى و معمولى ما تلفن بزند و بگويد فلان ساعت به منزل شما مىآيم، ما خانه را مرتب مىكنيم، لباس تميز مىپوشيم، مويمان را شانه مىزنيم و سعى مىكنيم سر و وضعمان مرتب و منظم باشد. نزديك شدن وقت نماز نيز بدين معنا است كه در آستانه ملاقات با كسى هستيم، با اين تفاوت كه اين بار نه با دوستى معمولى، كه قرار است با بزرگترين بزرگان و خداى خالق هستى و جهان ديدار كنيم. اما در آستانه اين ملاقات آيا نشانى از آمادگى در ظاهر و باطن ما ديده مىشود؟ آيا ما حتى با تغيير سر و وضع ظاهرى هم كه شده، كارى مىكنيم كه نشان دهيم آماده چنين ملاقات بزرگ و سرنوشتسازى هستيم؟ اين در حالى است كه در روايات ما علاوه بر مسائل باطنى، نسبت به آداب ظاهرى نماز، از عطر و مسواك زدن گرفته تا لباس تميز و زيبا پوشيدن و تحتالحنك انداختن نيز بسيار تأكيد شده است. در روايتى(1) چنين آمده كه حضرت مجتبى(عليه السلام) به هنگام نماز بهترين جامههاى خود را بر تن مىكرد. هنگامى كه سبب اين
1. وسائل الشيعه، ج 3، ص 331.
كار را جويا شدند آن حضرت در پاسخ فرمود: خداوند جميل است و جمال و زيبايى را دوست دارد، و از اين رو من خود را براى حضور در پيشگاه الهى زينت مىكنم، و خداوند خود نيز در قرآن فرموده است:
خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد؛(1) براى هر نمازى زينت خود را با خويش برگيريد.
درباره عطر زدن در نماز از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه آن حضرت مىفرمايد:
رَكْعَتَانِ يُصَلِّيهِمَا المُتَعَطِّرُ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ رَكْعَة يُصَلِّيهَا غَيْرُ مُتَعَطِّر؛(2) دو ركعت نماز انسانى كه عطر زده از هفتاد ركعت نماز كسى كه عطر نزده بهتر است.
درباره مسواك زدن در نماز، از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود:
لَوْلاَ أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِي لاََمَرْتُهُمْ بِالسِّوَاكِ مَعَ كُلِّ صَلاَة؛(3) اگر بر امتم سخت و دشوار نبود، هرآينه به آنها دستور مى دادم كه با هر نمازى مسواك بزنند.
همچنين در روايتى ديگر از اميرالمؤمنين(عليه السلام) آمده است كه:
رَكْعَتَانِ بِسِواك اَحَبُّ اِلَى اللهِ مِنْ سَبْعيِنَ رَكْعَة بِغَيْرِ سِواك؛(4) دو ركعت نماز با دندانهاى مسواك زده، نزد خداوند از هفتاد نماز بدون مسواك محبوبتر است.
همه اين دستورات و آداب براى آن است كه ما به نماز بيشتر توجه و اهتمام داشته باشيم و به جايگاه رفيع آن واقف گرديم و آن را در غفلت و بىخبرى بهجا نياوريم. پيامبر(صلى الله عليه وآله)وائمه معصومين(عليهم السلام) كه اين دستورات را به ما دادهاند خود به عظمت نماز به خوبى واقف بودند و حالات و رفتارهاى نقل شده از آن بزرگواران در اين زمينه شاهد اين مدعا است. امام حسن مجتبى(عليه السلام)هنگامى كه وضو مىگرفت و آماده نماز مىشد رنگ مباركش دگرگون مىگشت و بندبند وجودش مىلرزيد. علت اين حالت را كه از آن حضرت سؤال كردند، فرمود: سزاوار است كسى كه در پيشگاه خداوند صاحب عرش مىايستد رنگش زرد شود و بندبند اعضايش بلرزد.(5) شبيه اين روايت در مورد امام
1. اعراف (7)، 31.
2. بحارالانوار، ج 82، ص 211، روايت 23، باب 1.
3. همان، ج 76، ص 126، روايت 3، باب 18.
4. همان، ص 133، روايت 34، باب 18.
5. همان، ج 43، ص 239، روايت 13، باب 16.
سجاد(عليه السلام) نيز وارد شده است.(1) همچنين نقل شده است كه امام سجاد(عليه السلام) هنگامى كه به نماز مىايستاد چنان بودكه گويا تنه درختى است كه جز آنچه باد شاخه آن را حركت مىدهد حركتى از خود ندارد.(2)
در روايتى ديگر چنين آمده كه روزى امام سجاد(عليه السلام) مشغول نماز بود و عبا از شانه مبارك آن حضرت افتاد، ولى حضرت توجهى نكرد. وقتى از نماز فارغ شد يكى از اصحاب عرض كرد: عباى شما از شانهتان افتاد و شما بدون توجه به اين امر نماز خود را دنبال كرديد. آن حضرت فرمود: واى بر تو! آيا مىدانى در برابر چه كسى ايستاده بودم؟ به خدا قسم چنين فكرى مرا از توجه به عبا بازداشته بود. آيا نمىدانى از نماز بنده آن مقدار قبول مىشود كه با حضور قلب باشد؟ آن شخص عرض كرد: يابن رسول الله، با اين وصف ما به هلاكت مىرسيم. حضرت فرمود: اينگونه نيست و خداوند به وسيله نمازهاى مستحبى شما كاستى نمازهاى واجبتان را برطرف مىكند.(3)
درباره اميرالمؤمنين(عليه السلام) آمده است كه چون وقت نماز فرا مىرسيد به خود مىپيچيد و مىلرزيد. به آن حضرت مىگفتند: اى اميرالمؤمنين شما را چه شده است؟ مىفرمود: وقت اداى امانتى رسيده است كه خداوند آن را بر آسمانها و كوهها عرضه كرد و آنها از قبول آن ابا كردند و از آن بيمناك شدند.(4)
اميرالمؤمنين(عليه السلام) خود درباره نماز پيامبر(صلى الله عليه وآله) مىفرمايد: پيامبر(صلى الله عليه وآله) با ما سخن مىگفت و ما با او سخن مىگفتيم، اما چون هنگام نماز فرا مىرسيد آن حضرت از فرط توجه به عظمت حقتعالى چنان دگرگون مىشد كه گويى نه او ما را مىشناخت و نه ما آن حضرت را.(5)
آرى، نماز واقعى و با توجه هنگامى ميسر خواهد بود كه آدمى قبل از نماز دل و قلبش را متوجه نماز نمايد و با فراموش كردن مسائل ديگر، توجه كند كه در شُرف ملاقات با چه كسى است. البته بايد بپذيريم كه گرچه گفتن اين مسأله سهل و آسان است، اما تحقق
1. همان، ج 80، ص 346، روايت 30، باب 7.
2. همان، ج 46، ص64، روايت 22، باب 5.
3. همان، ج 84، ص 265، روايت 66، باب 16.
4. محجة البيضاء، ج 1، ص 378.
5. همان، ص 350.
آن در عمل، كارى مشكل و طاقتفرسا است. گرچه آرزوى قلبى گوينده اين است كه روزى بتواند نمازهايى اينگونه بخواند، اما در هر حال خود بنده نيز از اين امر مستثنا نيستم و گرچه اين مسأله را به زبان مىگويم اما عملم اينگونه نيست. با اين حال اميدوارم كه شما عزيزان از اين كمتوفيقى بنده عبرت بگيريد و ان شاء الله نمازهاى شما به گونهاى شود كه خداوند به بركت آن، نماز امثال بنده را هم قبول فرمايد. خداى متعال هميشه در گوشه و كنار بندگانى دارد كه خدا را دوست دارند و خداوند نيز آنها را دوست مىدارد. كسى چه مىداند، شايد برخى از آن بندگان در همين جمع ما حضور داشته باشند. اين بندگان گمنامند و شكل و شمايل و قيافه خاصى هم ندارند، اما خداوند به بركت آنها به بقيه نيز رحم مىكند و رحمت خويش را بر آنها نازل مىكند. احياناً اگر كسانى هم در جمع ما مثل بنده بىتوفيق هستند، اميدواريم كه به بركت ذكر روايات اهلبيت(عليهم السلام) و آياتى كه مطرح مىشود، انقلاب و حركتى در آنها ايجاد گردد و تصميم بگيرند كه از اين پس نماز خود را كمى بهتر از گذشته بخوانند و ضمن رعايت اول وقت و ساير آداب آن، حضور قلب و توجه بيشترى در نمازشان داشته باشند.
بهشت، پاداش مؤمنان رستگار
در هر صورت، در ادامه اين آيات و پس از ذكر اوصافى كه ذكر آنها گذشت، قرآن كريم چنين مؤمنانى را به بهشت بشارت مىدهد:
أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ * الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيها خالِدُونَ؛(1) آنانند كه خود وارثانند؛ همانان كه بهشت را به ارث مى برند و در آن جا جاودان مى مانند.
درباره اينكه چرا قرآن كريم در اينجا از واژه «ارث» استفاده كرده است، مفسران بزرگ بحثهاى مختلفى را مطرح نمودهاند كه در اينجا فرصت پرداختن به آنها نيست. شايد يكى از نكات اين امر آن باشد كه بهشت و پاداشهاى بهشتى نيز همچون ارث، بدون آنكه انسان زحمت چندانى براى آن كشيده باشد به او داده مىشود. رحمتها و نعمتهايى كه خداى متعال بهشتيان را از آن برخوردار مىكند بىپايان و بىحد و حصر
1. مؤمنون (23)، 10 و 11.
است و چندان تناسبى با كارهاى نيك آنان در اين دنيا ندارد. زندگى انسان در اين دنيا بسيار محدود، و در مقايسه با زندگى آخرت، چند لحظه كوتاه و چشم بر هم زدنى بيش نيست. اعمال نيك آدمى در طول دوره زندگى در اين دنيا حتى از آن هم بسيار محدودتر و كمتر است. آنگاه در مقابل اين حجم عمل بسيار كم و ناچيز، خداى متعال در سايه لطف و تفضل خويش نعمتهايى بسيار بزرگ و غير قابل تصور به مؤمنان عطا مىكند كه گوشى نشنيده، چشمى نديده و به ذهنى خطور نكرده است. علاوه بر اين، برخلاف نعمتهاى دنيايى كه عاريهاى است و فقط چند صباحى در اختيار انسان قرار مىگيرد و سپس از او گرفته مىشود، نعمتهاى بهشتى هميشگى است و بهشتيان مالك و وارث آنها مىشوند. اميدواريم كه خداى متعال به بركت پيروى از اهلبيت عصمت و طهارت(عليهم السلام)همه ما را از مؤمنان مفلح و رستگار و وارثان فردوس برين قرار دهد.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org