قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

درس نوزدهم

 

 

 

 

امامت متقين، آرمان عبادالرحمان

 

 

 

 

 

وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَذُرِّيّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُن وَاجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماما؛(1) و [عبادالرحمان]كسانى‌اند كه مى‌گويند: پروردگارا، به ما از همسران و فرزندانمان آن ده كه مايه روشنى چشمان [ما] باشد، و ما را پيشواى پرهيزگاران گردان.

 

معناى «امام»

اين آيه آخرين آيه از مجموعه آياتى است كه در سوره فرقان اوصاف «عبادالرحمان» را بيان مى‌كند. در اين آيه دو صفت براى عبادالرحمان ذكر شده است: يكى اهتمام به جامعه كوچك خانواده و فرزندان، و ديگرى اهتمام به جامعه‌اى بزرگ‌تر به نام صالحان و پرهيزگاران. در جمله اول كه متضمن وصف اهتمام عبادالرحمان به خانواده است، مى‌فرمايد:

وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَذُرِّيّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُن؛ و [عبادالرحمان]كسانى‌اند كه مى‌گويند: پروردگارا، به ما از همسران و فرزندانمان آن ده كه مايه روشنى چشمان [ما] باشد.

در جلسه گذشته درباره اين صفت در حدى كه ميسور بود بحث شد و اشاره كرديم كه انبيا به عنوان مصداق بارز «عبادالرحمان» اهتمام خاصى به مسأله خانواده و فرزندان خود داشته‌اند. در اين زمينه، از باب نمونه به آياتى در مورد حضرت ابراهيم(عليه السلام) و


1. فرقان (25)، 74.

درخواست‌هاى آن حضرت در مورد فرزندان و ذريه خود اشاره كرديم. اكنون در اين جلسه كه جلسه پايانى اين سلسله از مباحث است قصد آن داريم كه به شرح و تفسير قسمت دوم آيه و آخرين وصف مطرح شده درباره عبادالرحمان بپردازيم.

در بخش دوم آيه مذكور يكى ديگر از صفات عبادالرحمان اين دانسته شده كه آنان از خداى متعال چنين درخواست مى‌كنند:

وَاجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماما؛ و ما را پيشواى پرهيزگاران گردان.

اولين بحثى كه پيرامون اين آيه مى‌توان مطرح كرد، بحث درباره واژه «امام» است، تا در پرتو آن معلوم شود مقصود عبادالرحمان از اين‌كه از خدا مى‌خواهند آنها را امام متقين قرار دهد، چيست. كلمه «امام» در فرهنگ ما شيعيان معناى خاصى پيدا كرده و ما معمولا وقتى اين كلمه را بدون هيچ قرينه و پيشوند و پسوندى به كار مى‌بريم، مقصود از آن، ائمه اهل‌بيت و دوازده امام معصوم ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ هستند. اما بايد توجه داشته باشيم كه اين كلمه از نظر لغوى چنين معنايى ندارد و معناى آن در لغت بسيار وسيع‌تر از اين اصطلاح شايع در ميان شيعيان است. «امام» كه جمع آن «ائمه» است، در لغت به معناى «پيشرو» و كسى است كه نسبت به گروهى از افراد جايگاه رهبرى و پيشوايى دارد و او در جلو و آن افراد به‌دنبال او حركت مى‌كنند. اين پيشوايى نيز اختصاصى به پيشوايى و راهبرى در مسير هدايت و سعادت ندارد و به سردمداران كفر و ضلالت نيز «امام» و پيشوا اطلاق مى‌شود. از باب نمونه، در قرآن كريم گاهى به امامانى اشاره مى‌شود كه انسان‌ها را به سعادت و نجات رهنمون مى‌شوند:

وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا؛(1) و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت مى‌كردند.

و گاه نيز از امامانى ياد مى‌شود كه انسان‌ها را به سوى كفر و آتش سوق مى‌دهند:

وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النّارِ وَيَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُون؛(2) و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه [مردم را] به سوى آتش مى‌خوانند، و در روز رستاخيز يارى نخواهند شد.

 


1. انبياء (21)، 73.

2. قصص (28)، 41.

فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُون؛(1) پس با پيشوايان كفر بجنگيد، چراكه آنان را هيچ پيمانى نيست، باشد كه [از پيمان‌شكنى] بازايستند.

 

استعمال واژه «امام» در قرآن

واژه «امام» در قرآن كريم در موارد مختلفى به كار رفته است. از جمله اين موارد مى‌توان به اطلاق آن بر «كتاب الهى» اشاره كرد؛ آن‌جا كه مى‌فرمايد:

وَمِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً وَرَحْمَة؛(2) و پيش از وى كتاب موسى پيشوا و مايه رحمت بوده است.

همان‌گونه كه ملاحظه مى‌شود در اين آيه بر كتاب آسمانى حضرت موسى(عليه السلام)، يعنى تورات، اطلاق «امام» شده است.

مورد ديگرى كه در قرآن كلمه «امام» به كار رفته در سوره «حجر» است. در اين سوره پس از آن‌كه داستان قوم لوط و قوم شعيب را ذكر مى‌كند، مى‌فرمايد:

فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَإِنَّهُما لَبِإِمام مُبِين؛(3)پس، از آنان انتقام گرفتيم و آن دو [شهر اكنون]بر سر راه آشكارى است.

بر اساس آنچه كه از آيات و روايات برمى‌آيد و مفسران نيز گفته‌اند، يكى از مسيرهاى تجارى مهم و هميشگى مردم عربستان در آن زمان به طرف شام بود، و سرزمين‌هايى كه زمانى قوم حضرت لوط و حضرت شعيب در آن زندگى مى‌كردند در بين همين مسير و بر سر راه آنان قرار داشت. از اين رو مردم مكه و مدينه و مناطق اطراف آنها مرتباً از كنار شهرهاى ويران شده و محل سابق زندگى قوم حضرت لوط و حضرت شعيب عبور مى‌كردند و آن دو منطقه كاملا در معرض ديد آنها و جلوى چشمشان قرار داشت. قرآن كريم نيز در اين آيه به همين مطلب اشاره كرده و مى‌فرمايد: وَإِنَّهُما لَبِإِمام مُبِين؛ يعنى شهرهاى ويران شده قوم لوط و قوم شعيب جلوى رويتان و بر سر راهتان كاملا آشكار


1. توبه (9)، 12.

2. هود (11)، 17.

3. حجر (15)، 79.

است و مى‌توانيد آنها را ببينيد و از سرنوشت ايشان درس عبرت بگيريد و در راهى كه آنان قدم گذاشتند قدم مگذاريد.

يكى ديگر از موارد استعمال كلمه «امام» در قرآن كه به صورت جمع (ائمه) آمده، آيه‌اى است كه بين ما بسيار معروف و مشهور است:

وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِين؛(1) و ما مى خواستيم تا بر كسانى كه در زمين تضعيف گرديده اند منت گذاريم و آنان را پيشوايان [مردم] قرار دهيم و ايشان را وارث [زمين]گردانيم.

البته برحسب آنچه در روايات آمده، مصداق اتمّ و تحقق عينى و كامل اين آيه حضرت ولىّ عصر(عليه السلام) و حكومت جهانى آن حضرت است، اما ظاهر آيه كلى و عام است و اختصاصى به اين مورد ندارد. از اين قبيل آيات در قرآن كريم فراوان داريم كه مفهوم و مفاد ظاهرى آنها عام و كلى است، اما به عنوان معناى «بطن» يا «تأويل» آيه، بر مصداق كامل و تام آن تطبيق شده است. براى مثال، نمونه‌اى ديگر از اين قبيل آيات، آيه معروف «ولايت» است:

إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُون؛(2) ولىّ شما، تنها خدا و پيامبر او است و كسانى كه ايمان آورده اند: همان كسانى كه نماز برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند.

در روايات ما اين آيه به وجود مقدس اميرالمؤمنين(عليه السلام) تفسير و تأويل شده، اما لفظ و مدلول آيه عام است و شامل ساير ائمه معصومين(عليهم السلام) نيز مى‌شود.

در هر صورت، منظور از ذكر موارد استعمال و معانى مختلف واژه «امام» اين است كه متوجه اين معنا باشيم كه وقتى عبادالرحمان دعا مى‌كنند كه «خدايا ما را امام متقين گردان» نبايد ذهن ما به سراغ اين معنا برود كه مقصود آنان اين است كه مى‌خواهند امام معصوم بشوند. همان‌گونه كه توضيح داديم، مقصود از «امام» در اين‌جا معنايى عام، و كسى است كه پيشاپيش گروهى از افراد قرار دارد، و شايد بهترين ترجمه آن در فارسى


1. قصص (28)، 5.

2. مائده (5)، 55.

«پيشوا» باشد. به هر حال، «پيشرو»، «راهبر» و «پيشوا» معادل‌هاى مختلفى هستند كه مى‌توانيم در فارسى براى كلمه «امام» ذكر كنيم.

 

سه شرط مهم براى امامت

با توجه به توضيحى كه بيان شد، طبعاً كسى كه مى‌خواهد «امام» و پيشواى گروهى از مردم باشد اين ويژگى در او لحاظ مى‌شود كه پيشاپيش آنها حركت مى‌كند؛ يعنى اين‌گونه نيست كه منتظر باشد تا ديگران راهى را انتخاب كنند و بپيمايند تا او به دنبال آنها حركت كند و دنباله‌رو آنان باشد. كسى كه پشت سر ديگران حركت مى‌كند چه مناسبتى دارد كه به او «امام» گفته شود؟ البته اين امامى كه در جلو و پيشاپيش ديگران حركت مى‌كند، تفاوتى ندارد كه امام معصوم(عليه السلام) يا امام برحق ديگرى باشد؛ مثل ائمه‌اى از مستضعفين كه طبق مفاد آن آيه خداوند آنها را به پيشوايى خلق مى‌رساند.

نكته ديگر اين است كه «امام» واقعى و حقيقى كه پيشاپيش ديگران و مقدّم بر آنها قرار مى‌گيرد و ديگران پشت سر او حركت مى‌كنند، كسى است كه صلاحيت اين كار را داشته باشد. بر اين اساس اگر كسى به دروغ ادعا مى‌كند كه من «امام» هستم و خود را پيشواى مردم معرفى مى‌كند، قرآن كريم بر امامت چنين كسى مهر تأييد نمى‌زند و امامت او را تصديق نمى‌كند. قرآن كسى را امام مى‌داند كه شرايط لازم براى اين امر را داشته باشد. طبيعتاً اولين شرط يك امام و راهبر و پيشوا اين است كه بايد راه را بشناسد و بلد باشد. كسى كه خودش راه را بلد نيست چگونه مى‌تواند پيشاپيش مردم حركت كند تا ديگران به دنبال او بيايند؟ آيه‌اى در قرآن اين مطلب را به خوبى تبيين نموده است:

أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاّ أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ؛(1) پس آيا كسى كه به سوى حق رهبرى مى‌كند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا كسى كه راه را نمى‌يابد مگر آن‌كه هدايت شود؟ شما را چه شده، چگونه داورى مى‌كنيد؟

يكى از روش‌هاى قرآن در بيان مطالب اين است كه گاهى هنگامى كه مى‌خواهد حقيقتى


1. يونس (10)، 35.

را بيان كند عقل خود مردم را به داورى مى‌طلبد و مطلب را در قالب پرسش، از خود آنان سؤال مى‌كند. براى مثال، مى‌فرمايد:

هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُون؛(1) آياكسانى كه مى‌دانند با كسانى كه نمى‌دانند، برابرند؟

به جاى اين‌كه، براى مثال، بفرمايد عالم مقامش از جاهل بسيار برتر است، سؤال مى‌كند كه آيا عالم و جاهل مساوى‌اند؟ اين بيان سؤالى تأثيرش از بيان اول بسيار بيشتر است. يا در آيه‌اى ديگر مى‌فرمايد:

هَلْ يَسْتَوِي الأَْعْمى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَالنُّور؛(2) آيا نابينا و بينا يكسانند؟ يا تاريكى‌ها و روشنايى برابرند؟

اين نوع استفهام اصطلاحاً «استفهام انكارى» ناميده مى‌شود؛ يعنى روشن است كه پاسخ سؤال منفى است و گوينده در واقع با اين سؤال قصدش اين است كه به مخاطب بگويد انسان عاقل نمى‌تواند چنين مطلبى را بپذيرد.

اكنون در آيه مورد بحث ما مى‌فرمايد، آيا كسى كه مى‌تواند ديگران را به حق و حقيقت راهنمايى كند سزاوارتر است كه پيشواى مردم باشد و مورد تبعيت قرار گيرد، يا كسى كه خودش راه را نمى‌داند و ديگران بايد او را راهنمايى كنند تا راه را پيدا كند؟ بديهى است كه راهنما بايد كسى باشد كه راه را مى‌شناسد و با خصوصيات آن آشنا است و به اصطلاح، از چم و خم‌ها و پستى و بلندى‌هاى آن آگاه است.

در هر صورت، اين آيه «اَفَمَنْ يَهْدى...» از جمله آياتى است كه براى امامت ائمه اهل‌بيت(عليهم السلام) به آن استناد شده است. در مقابل اميرالمؤمنين و امامان اهل‌بيت(عليهم السلام)كسانى بودند كه خودشان در موارد مختلف اعتراف مى‌كردند كه هم نسبت به احكام اسلام و هم نسبت به مصالح جامعه اسلامى آگاهى و بصيرت لازم را ندارند. چنين كسانى چگونه مى‌توانند ادعاى امامت و پيشوايى مردم را داشته باشند و بر چنين مسندى تكيه بزنند؟ كسى كه بايد ديگرى دست او را بگيرد و خودش در قضايا و موارد


1. زمر (39)، 9.

2. رعد (13)، 16.

مختلف مى‌گويد: من اين مسأله را نمى‌دانم، پاسخ آن را از على(عليه السلام) بپرسيد، چنين كسى چگونه مى‌تواند امام مردم گردد؟ آيا از چنين كسى بايد تبعيت كرد يا از كسى كه راه را به خوبى مى‌شناسد و مى‌تواند ديگران را هم هدايت كند؟ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُون. اى عقلاى عالم! قضاوت شما در اين مسأله چيست؟ كسى كه خودش راه را نمى‌داند سزاوار است امام مردم شود يا آن كس كه راه را به خوبى مى‌شناسد و مى‌تواند ديگران را نيز دست‌گيرى و راهنمايى كند؟ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاّ أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُون.

بنابراين اولين ويژگى «امام» اين است كه بايد پيشاپيش ديگران حركت كند، نه آن‌كه منتظر باشد تا فرد يا افرادى قدم در راهى بگذارند و او به دنبال آنها حركت كند. ويژگى دوم وى اين است كه بايد راهى را كه مى‌خواهد در آن گام بنهد به خوبى بشناسد، نه آن‌كه نياز داشته باشد كسى راه را به او بشناساند. سومين ويژگى امام نيز اين است كه بايد توان دست‌گيرى و هدايت ديگران را داشته باشد و بتواند دست آنها را گرفته و به دنبال خود به سوى مقصد راهنمايى كند. اين سه ويژگى حداقلِ ويژگى‌هاى «امام» است و كسى كه برخى از اين ويژگى‌ها را نداشته باشد صلاحيت امامت و پيشوايى در هيچ سطحى را ندارد.

 

عبادالرحمان به دنبال رياست؟

نكته ديگرى كه درباره اين خصوصيت عبادالرحمان مى‌توان به آن پرداخت اين است كه اصولا اين درخواست عبادالرحمان كه از خداوند مى‌خواهند آنان را پيشواى متقين قرار دهد، آيا نوعى مقام‌پرستى و رياست‌طلبى و دنياگرايى نيست؟ به راستى اين چه وصفى است كه براى عبادالرحمان به عنوان آخرين درخواست و مكمل ساير ويژگى‌هاى آنان ذكر شده است؟!

اين سؤال با اندكى تأمل و دقتْ قابل پاسخ است و اشكال مرتفع مى‌گردد. پيش آمدن اين سؤال در ذهن امثال بنده شايد بيشتر به علت قياس به نفس است. امثال بنده وقتى به خودمان نگاه مى‌كنيم، مى‌بينيم دلمان مى‌خواهد مقام و موقعيتى پيدا كنيم و بر ديگران مقدّم و پيشاپيش آنها باشيم و مردم به دنبالمان راه بيفتند و براى دست‌بوسى صف

بكشند و شعار بدهند: صلّ على محمد، يار امام خوش آمد! آن گاه تصور مى‌كنيم عبادالرحمان هم كه از خداوند درخواست مى‌كنند آنها را پيشواى پرهيزگاران گرداند، به علت همين روحيه برترى‌جويى و رياست‌طلبى است و آنان نيز در پى اين هستند كه مقامى پيدا كنند و ديگران زيردست آنها واقع شوند و از آنان پيروى نمايند. در صورتى كه حقيقت جز اين است و غرض عبادالرحمان از اين درخواست هرگز مطامع و هوا و هوس‌هاى پَست مادى و دنيايى نيست.

اين درخواست عبادالرحمان در واقع ناشى از همت عالى و ديد بالاى آنها است. آنان در مسير عبوديت حق آن‌چنان پيشرفت كرده و متكامل شده‌اند كه تنها به هدايت و سعادت خود قانع و راضى نيستند، بلكه مى‌خواهند دست ديگران را نيز بگيرند و آنها را هم به سعادت و نجات و سرمنزل مقصود برسانند. عبادالرحمان در واقع اين مقام را براى خدمت به مردم و هدايت آنان درخواست مى‌كنند، نه آن‌كه در پى اين باشند كه پست و مقامى كسب كنند تا ديگران به آنها احترام بگذارند.

اما افرادى را كه آدمى مى‌خواهد پيشوايى و راهبرى آنها را به عهده بگيرد، ممكن است افرادى معمولى و عموم مردم باشند كه طبعاً گناه‌كاران و گمراهان و فاسقان نيز در ميان آنان خواهند بود، و ممكن هم هست كه از نظر معنوى افرادى برجسته و ممتاز باشند. عبادالرحمان مفروضشان اين است كه در مسيرى حركت مى‌كنند كه ويژه متقين است. از اين رو اين درخواست و دعاى آنان از اين حيث نيز بيان‌گر همت عالى آنها است كه مى‌خواهند در مسيرى نقش پيش‌گامى و راهبرى را ايفا كنند كه رهروان آن همه از نيكان و پرهيزگارانند.

اين دعاى عبادالرحمان در واقع نظير اين است كه كسى دعا كند خداوند او را مجراى فيض خود و وسيله رساندن نعمت‌هاى مادى و معنوى‌اش به ديگران قرار دهد. اگر كسى دعا كند كه خدايا به من ثروت بده كه به ديگران كمك كنم، و حقيقتاً نيز در دل و قلبش همين باشد، چنين دعايى اشكال و ضررى ندارد. بلى، اگر قصد اصلى‌اش پول‌دار شدن و بهره‌مندى خودش از ثروت و رفاه باشد و در ضمن مى‌خواهد گاهى هم دستى به سر و گوش فقرا بكشد، آن بحثى ديگر است و چنين دعايى را نمى‌توان چندان در مسير خدا و

آخرت و معنويت دانست. اما اگر كسى حقيقتاً ثروت را براى كمك به فقرا و دست‌گيرى از ايتام و نيازمندان بخواهد، اين نه دنياگرايى، كه عين آخرت‌گرايى و معنويت‌گرايى است. اميرالمؤمنين(عليه السلام) و ساير ائمه اهل‌بيت(عليهم السلام) همين‌گونه بودند. اميرالمؤمنين(عليه السلام)مدت‌ها كار مى‌كرد و زحمت مى‌كشيد و نخلستان و چاه آبى فراهم مى‌ساخت و سپس همه را براى فقرا و نيازمندان وقف مى‌كرد. امام حسن(عليه السلام) غير از بذل و بخشش‌هاى فراوان، سه بار تمامى ثروتش را بين فقرا تقسيم كرد. امام حسين(عليه السلام) و ساير ائمه اطهار(عليهم السلام) نيز همين روش را داشتند و اموالى كه از راه‌هاى مختلف به دستشان مى‌رسيد بين مردم تقسيم مى‌كردند. اميرالمؤمنين(عليه السلام) در حالى اين‌گونه رفتار مى‌كرد كه معمولا خوراك خودش آب و مقدارى نان جوين خشك بود و بسيارى از اوقات نيز معلوم نبود همان نان جو هم آن‌قدر باشد كه بتواند آن حضرت را سير كند!

بنابراين على(عليه السلام) و امثال آن حضرت اگر مال و ثروت هم از خدا بخواهند نه براى دنياطلبى، بلكه براى خدمت به خلق خدا است. در امور معنوى نيز امر به همين منوال است. اگر كسى از خداوند بخواهد كه چنان توفيقى به او عنايت فرمايد كه بتواند ديگران را نيز راهنمايى كند و در مسير قرب الهى به حركت درآورد، اين دعا ناشى از جاه‌طلبى نيست، بلكه همت بلند و عالى او را نشان مى‌دهد. اكنون عبادالرحمان از همين دسته افرادند و همتشان آن‌چنان عالى است كه تنها به اين اكتفا نمى‌كنند كه خودشان متقى باشند، بلكه از خدا مى‌خواهند چنان توفيقى به آنان بدهد كه بتوانند دست متقين را بگيرند و آنان را به مقامات عالى‌تر و كمالات بيشترى برسانند.

تقوا نيز مانند بسيارى از امور معنوى ديگر، مراتب و درجاتى دارد و مى‌توان فردى را كه در مرتبه‌اى از تقوا قرار دارد دستش را گرفت و به مراتب بالاتر سوق دارد. اگر متقين امام و رهبرى شايسته داشته باشند، مى‌توانند در پرتو هدايت‌ها و راهبرى‌هاى او روز به روز درجات بالاترى از تقوا و قرب الهى را بپيمايند و به خداوند نزديك‌تر شوند. به عكس، نبودن امام و پيشواى شايسته سبب مى‌شود متقين در همان مراتبى كه كسب كرده‌اند باقى بمانند، و يا دست‌كم موجب مى‌گردد درجات و مراتب كمترى از كمال و تقوا را بپيمايند.

درخواست امامت متقين در تحليلى عميق‌تر

اگر بخواهيم اهميت و جايگاه اين دعاى عبادالرحمان به خوبى روشن شود، بايد به عقب‌تر بازگرديم و آن را در پرتو اصول و كليات جهان‌بينى اسلامى مورد توجه قرار دهيم. نگاه اسلام به كل جهان هستى، نگرش آن نسبت به انسان و هدف از آفرينش وى و چيستى كمال او، ديدگاه اسلام در مورد هدف بعثت انبيا، و مسائلى از اين قبيل، اصول و كلياتى هستند كه ما اجمالا مطالبى درباره آنها مى‌دانيم. اما اين آگاهى اجمالى كافى نيست و بايد سعى كنيم تا حدى كه برايمان ميسور است آن را به معرفت تفصيلى تبديل كنيم. كار علما و حوزه‌هاى علميه و اين‌گونه جلسات و مباحث همين است كه اين معارف اجمالى با وضوح و تفسير و تفصيل بيشتر بيان شود تا هم آنها را بهتر درك كنيم و هم بتوانيم به خوبى از عهده دفاع از آنها برآييم.

درباره آفرينش انسان و هدف از خلقت او، در سال‌هاى گذشته و در مباحثى كه در همين سلسله جلسات داشتيم به تفصيل سخن گفتيم. قرآن كريم در آيه‌اى با صراحت تمام، هدف از آفرينش انسان را اين‌گونه بيان مى‌كند:

وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الإِْنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ؛(1) و جن و انس را نيافريدم جز براى اين‌كه مرا بپرستند.

خداى متعال مى‌فرمايد، نه تنها انسان‌ها، بلكه جنيان را نيز جز براى يك هدف بيشتر نيافريدم، و آن هم اين است كه: لِيَعْبُدُون؛ تا مرا عبادت كنند. البته به قرينه آيات ديگرى كه در اين زمينه وجود دارد، در مجموع مى‌دانيم كه «عبادت» هدف نهايى خلقت انسان نيست، بلكه از اهداف متوسط و مقدماتى آن است. از ديگر اهداف مقدماتى خلقت انسان، هدفى است كه در ضمن اين آيه به آن اشاره شده است:

الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُور؛(2) آن كس كه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد، و او است نفوذناپذير آمرزنده.

در اين آيه «امتحان» و «آزمايش» را هدف خلقت انسان معرفى كرده است؛ اما روشن


1. ذاريات (51)، 56.

2. مُلك (67)، 2.

است كه امتحان و آزمايش نيز همچون عبادت، هدف نهايى خلقت انسان نيست و از اهداف متوسط و مقدماتى آن به شمار مى‌رود. شبيه اين آيه، آيه ديگرى است كه مى‌فرمايد:

إنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الأَْرْضِ زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛(1) همانا ما آنچه را كه بر زمين است زيورى براى آن قرار داديم، تا آنان را بيازماييم كه كدام يك از ايشان نيكوكارترند.

همچنان كه در خود اين دو آيه اخير نيز تصريح شده است، آزمايش و امتحان مقدمه «عمل» است. بنابراين بين خود «امتحان» و «عبادت» بايد امتحان را نسبت به عبادت، هدف مقدماتى و واسطه به حساب آورد؛ چه اين‌كه با امتحان و آزمايش است كه معلوم مى‌شود كدام انسان‌ها تسليم امر خداوند هستند و راه عبوديت و بندگى را در پيش مى‌گيرند و كدام يك از عبوديت سر باز مى‌زنند. به عبارت ديگر، مفاد و نتيجه «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا» اين است كه آن كسانى كه مسير عبادت خدا را طى مى‌كنند عملشان «احسن» و برتر از ديگران قرار خواهد گرفت.

اكنون سؤال مى‌شود اين انسان‌هايى كه مسير عبوديت را طى كردند و عملشان برتر از ديگران قرار گرفت، چه نتيجه‌اى عايدشان خواهد شد؟ پاسخ اين سؤال اين است كه آنان به قرب الهى نايل مى‌شوند؛ و قرب الهى در واقع هدف نهايى آفرينش انسان است. به عبارت ديگر، انسان آفريده شده تا به مقام قرب الهى برسد، و راه رسيدن به قرب الهى طى كردن مسير عبوديت خداوند است. اصطلاح «قربة الى الله» كه در برخى اعمال به كار مى‌بريم به همين مطلب اشاره دارد. در قرآن كرديم نيز از اين مقام با تعابيرى مثل «عندالله» و نظاير آن ياد شده است؛ از جمله، در سوره قمر مى‌فرمايد:

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنّات وَنَهَر * فِي مَقْعَدِ صِدْق عِنْدَ مَلِيك مُقْتَدِر؛(2) همانا پرهيزگاران در ميان باغ ها و نهرهايند؛ در قرارگاه صدق، نزد پادشاهى توانا.

يا در مورد آسيه، همسر فرعون كه به خاطر ايمان آوردن به حضرت موسى(عليه السلام) مورد غضب و شكنجه فرعون قرار گرفت، مى‌فرمايد:


1. كهف (18)، 7.

2. قمر (54)، 54 و 55.

قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّة؛(1) گفت: پروردگارا، نزد خود در بهشت خانه‌اى برايم بساز.

در اين زمينه در روايات، غير از تعبير «قرب» و «عند»، تعبيرى ديگر نيز وجود دارد و آن تعبير «جوار» است؛ از جمله، امام سجاد(عليه السلام) در «مناجات المريدين» اين‌گونه با خداى متعال مناجات مى‌كند:

رُؤْيَتُكَ حاجَتي وَجِوارُكَ طَلَبي وَقُرْبُكَ سُؤْلي؛(2) حاجت من ديدن تو، و خواسته ام مجاورت تو، و مقام قربت منتهاى خواهش من است.

بنابراين، انسان آفريده شده بايد تا به آن‌جا برسد كه نامش قرب خدا، جوار خدا و همسايگى خدا است. اين، هدف نهايى خلقت انسان است و مقدمه رسيدن به آن نيز «عبوديت» است كه در آيه «وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِْنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُون» به آن اشاره شده است. براى نيل به مقام عبوديت، انسان مورد امتحان و آزمايش قرار مى‌گيرد؛ يعنى مقدمه واصل شدن به مقام عبوديت، آزمايش و امتحان است. اگر انسان توانست از امتحان‌ها و آزمايش‌هاى الهى سربلند بيرون آيد و راه عبوديت و بندگى را برگزيد، به هر اندازه كه مراتب عبوديت را طى كند، به همان ميزان نيز به قرب الهى مى‌رسد و از رحمت بى‌كران خداوند برخوردار مى‌شود.

با توجه به توضيحاتى كه تا به حال داديم، اكنون اين سؤال پيش مى‌آيد كه سنّت خداوند براى آن‌كه بندگان مسير مذكور را از امتحان و آزمايش تا مستعد شدن براى دريافت رحمت خداوند و نيل به قرب الهى بپيمايند، چيست؟

در پاسخ اين پرسش بايد بگوييم يكى از ابزارهايى كه خداوند براى اين منظور در اختيار انسان قرار داده «عقل» است. عقل در بسيارى از موارد مى‌تواند خوب و بد و درست و غلط را تشخيص داده و در امتحان‌ها به انسان نشان دهد كه مسير عبوديت كدام است. اما عقل به تنهايى نياز انسان را در اين زمينه برطرف نمى‌كند و براى فهم همه حقايق كافى نيست. از اين رو، خداى متعال پيامبران را مبعوث فرموده تا دست بشر را بگيرند و او


1. تحريم (66)، 11.

2. مفاتيح الجنان، مناجات خمس عشره، مناجات المريدين.

را به سوى سرمنزل مقصود، يعنى قرب الى الله، راهنمايى كنند. همچنين پس از هر پيامبرى اوصيا و جانشينانى براى او قرار داده تا كلمات و رهنمودهاى آن پيامبر را پس از او براى مردم تفسير و تبيين نمايند و كار او را در جهت هدايت مردم به سوى قرب الى الله تكميل كنند.

بدين ترتيب، اعتقاداتى كه ما در باب اصول دين داريم با كمك و راهنمايى عقل و وحى تدوين مى‌شود و همچنين وظايف عملى و كارهايى كه بايد انجام دهيم با فرمول‌ها و قوانين دقيق مشخص مى‌گردد. در اين مجموعه، همه ابزارها و قواعد و اصول لازم براى تكامل انسان پيش‌بينى شده و هيچ چيز در اين مسير فروگذار نشده است. در پرتو هدايت عقل و وحى، اين‌كه انسان چرا خلق شده، هدف از زندگى او در اين دنيا چيست و چگونه بايد در آن زندگى كند و در نهايت به كجا بايد برسد، همه و همه براى بشر واضح گرديده و كاستى و ابهامى در اين زمينه‌ها وجود ندارد.

در اين‌جا نكته‌اى كه بايد بدان توجه داشت اين است كه مسير تكامل همه انسان‌ها خطى مستقيم و واحد نيست كه همه آنها براى رسيدن به تكامل بايد مسيرى مشخص را به طور يكسان طى كنند و در نهايت به انتها و مقصدى واحد برسند. اين مسير، عرْضى عريض دارد و هركس مى‌تواند در اين پهنه وسيع، سير و مبدأ و منتهايى غير از ديگران داشته باشد. شايد بهترين تمثيل و تشبيه در اين باره، محورهاى مختصات باشد. محورهاى مختصات داراى دو محور، يكى محور xها و ديگرى محور yها است. بنا به قرارداد، نقطه مفروض o به عنوان مبدأ در نظر گرفته مى‌شود. در محور yها (محور عرض‌ها) نقاط بالاى نقطه o اصطلاحاً داراى y (عرض) مثبت و نقاط پايين نقطه oداراى y (عرض) منفى هستند. همچنين بر روى محور xها (محور طول‌ها) نقاطى كه در سمت راست نقطه o واقع مى‌شوند داراى x (طول) مثبت و نقاطى كه در سمت چپ نقطه oواقع مى‌شوند داراى x (طول) منفى‌اند. همچنين بنا به قرارداد، هر دو محور xها و yها چه در سمت مثبت و چه در سمت منفىِ خود تا بى‌نهايت امتداد دارند و پايانى براى آنها در نظر گرفته نمى‌شود. به عبارت ديگر، در هر دو محور چه در سمت مثبت و چه در سمت منفى آن، هر نقطه‌اى را كه در نظر بگيريم، نقطه‌اى بعد از آن نيز مى‌توان در نظر گرفت و هيچ نقطه‌اى وجود ندارد كه نتوان نقطه‌اى ديگر بعد از آن فرض كرد.

اكنون وضعيت انسان در مسير تكامل، چيزى شبيه محورهاى مختصات است. خداى متعال آدمى را به گونه‌اى آفريده كه اولا مى‌تواند هم سير مثبت و هم سير منفى داشته باشد، و ثانياً براى هركدام از اين سير مثبت و منفى حدى وجود ندارد و انسان هر مرتبه‌اى از مراتب سير، اعم از مثبت و منفى، را كه پشت سر گذاشته باشد باز هم مرتبه‌اى ديگر وجود دارد كه مى‌تواند به آن برسد. انسان در مسير تكامل، هم مى‌تواند آن‌قدر بالا رود و به خدا نزديك شود كه به مرتبه « قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى»(1) برسد، و مى‌تواند هم آن‌چنان سقوط كند كه جايگاهش «أَسْفَلَ سافِلِين»(2) گردد. اين وضعيت آدمى بر روى محور yها است كه ميزان صعود يا سقوط انسان را مى‌توان با توجه به آن تصوير كرد.

و اما براى تصوير «كيفيت» صعود يا سقوط انسان بايد محورxها را در نظر بگيريم . امورى كه موجب صعود يا سقوط انسان مى‌گردند بسيار متعددند و بسته به تركيب‌هاى مختلف اين امور مى‌توان بى‌نهايت فرض براى آن در نظر گرفت. براى مثال، xهاى مثبت كه همان كارهاى خوب و اعمال صالحند، طيف وسيعى از اعمال را شامل مى‌شود. نماز، روزه، حج، زكات، امر به معروف، نهى از منكر، تلاوت قرآن، خدمت به مؤمنين، نيكى به پدر و مادر، ايثار، عفو و نوازش يتيم نمونه‌هايى از اين اعمالند. اين‌كه هركس كدام يك از اين اعمال، و از هركدام به چه ميزان، و همچنين چه تركيبى از آنها را انجام دهد فروض بسيار متعددى را به وجود مى‌آورد كه حقيقتاً قابل محاسبه نيست. علاوه بر اين، خود روابط اين اعمال با يكديگر و تأثير و تأثراتى كه بر هم دارند داستان مفصلى است كه افزايش اين فروض و خروج آنها از قابليت محاسبه را تشديد مى‌كند.

پس از اين توضيح اجمالى درباره اصول و كليات جهان‌بينى اسلامى و نگرش اسلام نسبت به جهان و انسان و هدف خلقت، اكنون مى‌توانيم اهميت و جايگاه اين دعاى عبادالرحمان را بهتر درك كنيم. توضيح اين‌كه: يكى از گام‌هاى بلندى كه در مسير تكامل بايد برداشت و اين آيه (وَاجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماما) به خصوص آن را به ما الهام مى‌دهد، اين است كه انسان نبايد فقط به فكر خودش باشد و رسيدن به سعادت و قرب الهى را تنها


1. نجم (53)، 9.

2. تين (95)، 5.

براى خود آرزو داشته باشد، بلكه بايد آن را براى ديگران نيز بخواهد. از سوى ديگر در شريعت مقدس اسلام گرچه براى ما تكاليف و وظايفى نسبت به ساير افراد وضع شده، اما انگيزه اصلى ما در انجام اين تكاليف در واقع تكامل خودمان است و ما نوعاً آنها را چون به تكامل خودمان منجر مى‌شوند انجام مى‌دهيم. براى مثال، ما وقتى خمس يا زكات مى‌دهيم، درست است كه كسانى از اين مال استفاده مى‌كنند و مشكلى از زندگى آنها حل مى‌شود، اما ما در واقع براى آن‌كه مال و ثروت خودمان حلال شود و از گرفتار آمدن در عذاب و آتش اجتناب كنيم اين كار را انجام مى‌دهيم. از اين رو اين مقدار احساس تكليف نسبت به ديگران كردن براى يك مؤمن واقعى كافى نيست و اسلام مى‌خواهد كه ما فراتر از اين بينديشيم و گام برداريم. ما علاوه بر اين تكاليف اجتماعى معمول كه آنها را به انگيزه قرب بيشتر خودمان به خداوند انجام مى‌دهيم، بايد وظايف و مسؤوليت‌هاى بالاتر و بيشترى را نسبت به ساير افراد در خود احساس كنيم و بپذيريم. هنر اين نيست كه ما فقط به فكر تكامل خويش و قرب بيشتر خودمان به خداوند باشيم، بلكه هنر واقعى اين است كه نسبت به تكامل و تقرب ديگران نيز حساس و نگران باشيم و تلاش كنيم دست آنها را نيز بگيريم.

مؤمنانى كه لذت مناجات الهى در نيمه‌هاى شب را دريافته‌اند و به مقام «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِع»(1) رسيده و به چنان پاداش‌هايى نزد خداوند نايل گشته‌اند كه «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُن»(2)، دوست دارند كه ديگران نيز به چنين مقام‌ها و پاداش‌هايى برسند. البته آنان نه رو در رو ـ كه ممكن است اسباب و زمينه «ريا» را فراهم كند ـ بلكه در همان خلوت پنهانى و شبانه خويش دعا مى‌كنند كه خدايا ديگران را نيز با ما در اين لذت شريك گردان و آنان را نيز به اين مقام و سعادت برسان. چنين روحيه‌اى فراتر از آن چيزى است كه همه مؤمنين و متقين دارند. انسان مؤمن و متقى نهايتاً بايد به اين فكر باشد كه از عذاب نجات پيدا كند و به كمال و قرب الهى نايل شود. اما كسى كه مى‌خواهد امام متقين شود تنها به اين مقدار اكتفا نمى‌كند كه خودش در مسير تكامل و


1. سجده (32)، 16.

2. همان، 17.

قرب الى الله حركت كند، بلكه دعا مى‌كند هر آنچه را كه خداوند به او عطا كرده به ديگران نيز عنايت فرمايد. حضرت ابراهيم(عليه السلام) خود به مقام تسليم كامل و مقام «أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لله»(1) و به آن‌جا رسيده كه مى‌گويد:

قُل إِنَّ صَلاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيايَ وَمَماتِي للهِِ رَبِّ الْعالَمِين؛(2) همانا نماز من و [ساير]عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانيان است.

اما او تنها به اين‌كه اين مقام را خود داشته باشد راضى نيست و به همراه حضرت اسماعيل(عليه السلام) از خداوند درخواست مى‌كنند كه فرزندان و نسل آنان نيز به چنين مقامى نايل شوند:

رَبَّنا وَاجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَك؛(3) پروردگارا ما را تسليم خود قرار ده، و از نسل ما امتى فرمان‌بردار خود [پديدآر].

عبادالرحمان نيز پس از آن‌كه براى خودشان دعا كردند و از خداوند خواستند كه به عالى‌ترين كمالات برسند، همسران و فرزندان خويش را نيز مد نظر دارند و براى آنان نيز از خداوند تقاضاى خير و سعادت مى‌كنند: رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَذُرِّيّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُن. اما به اين مقدار اكتفا نمى‌كنند و اهتمام و حساسيت خود را نسبت به همه كسانى كه اهل تقوا هستند نيز نشان مى‌دهند و خواهان آن مى‌شوند كه آنها را در نيل به كمالات و قرب بيشتر راهبرى نمايند: وَاجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماما.

«متقى» در مقابل «فاجر» و «تقوا» در مقابل «فجور» قرار مى‌گيرد؛ همان‌گونه كه قرآن مى‌فرمايد:

أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجّار؛(4) آيا پرهيزگاران را همچون پليدكاران قرار مى‌دهيم؟

«متقى» يعنى كسى كه اهل «خودپايى» است، و «فاجر» به معنى كسى است كه دريده و بى‌بندوبار است و قيد و بندى ندارد و تابع هوا و هوس است. شايد بهترين ترجمه براى «فجور» را در فارسى بتوانيم «بى‌بندوبارى» بدانيم. «فجّار» يعنى كسانى كه بى‌قيد و بند هستند و هرچه دلشان بخواهد انجام مى‌دهند و منطقشان اين است كه «هرچه پيش آيد


1. آل عمران (3)، 20.

2. انعام (6)، 162.

3. بقره (2)، 128.

4. ص (38)، 28.

خوش آيد». اما «متقين» خودشان را مى‌پايند و مراقبت مى‌كنند كارى كه انجام مى‌دهند آيا خداوند راضى است يا خير، و آيا به سعادت يا شقاوت آنها منجر مى‌شود؟ آنهايى كه جزو فجار هستند و لجام‌گسيخته‌اند و خود اين‌گونه پسنديده‌اند كه از قيد عبوديت الهى خارج شوند، خداوند نيز به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى‌فرمايد آنها را به حال خود رها كن:

فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلّى عَنْ ذِكْرِنا وَلَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَياةَ الدُّنْيا؛(1) پس، از هركس كه از ياد ما روى برتافته و جز زندگى دنيا را خواستار نبوده است روى برتاب.

آنهايى را كه جز زندگى دنيا و لذت‌هاى دنيايى چيزى نمى‌جويند به حال خود واگذار و همت خود را صرف كسانى نما كه دلشان مى‌خواهد در امور معنوى و كمالات انسانى و قرب الى الله پيشرفت كنند. در صدر اين افراد، خانواده و همسر و فرزندان انسان قرار مى‌گيرند. در اين زمينه خداى متعال خطاب به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى‌فرمايد:

وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْها؛(2) و خانواده خود را به نماز فرمان ده و بر [انجام]آن شكيبا باش.

مى‌فرمايد، غير از اين‌كه خودت بايد نسبت به نماز بسيار شكيبا باشى، خانواده‌ات را نيز فراموش مكن و آنها را نيز فرمان ده كه نسبت به نماز اهتمام داشته باشند.

بنابراين متقين غير از اين‌كه تقواى خودشان را مى‌پايند و مراقبند كه نلغزند و سقوط نكنند، در درجه بعد به فكر خانواده و همسر و فرزندان خود، و بعد از آنها نيز به فكر ساير متقين هستند و تلاش مى‌كنند جلوى لغزش و سقوط آنها را نيز بگيرند.

 

امامت متقين، الگوگيرى از ائمه اهل‌بيت(عليهم السلام)

حاصل كلام اين‌كه، آيات انتهايى سوره فرقان در واقع ترسيم يك «الگو» است و خداى متعال خواسته با بيان اين آيات الگويى از بندگان شايسته خويش را براى ما ترسيم نمايد. در اين ترسيم الگو، هم به جنبه‌هاى مثبت و امورى كه عبادالرحمان به آن آراسته و ملتزمند، و هم به جنبه‌هاى منفى و امورى كه عبادالرحمان از آن پيراسته و مبرّا هستند


1. نجم (53)، 29.

2. طه (20)، 132.

اشاره شده است. در پايان اين اوصاف و به عنوان حلقه آخر و تكميل‌كننده اوصاف ديگر، به اين وصف اشاره شده كه عبادالرحمان تنها به فكر سعادت شخص خود نيستند و غير از آن، در درجه اول به فكر صلاح و سعادت خانواده خود، و در درجه بعد در انديشه صلاح و سعادت ساير متقين نيز هستند.

البته ترديدى نيست كه بالاترين مقام امامت متقين، براى ائمه اثناعشر و دوازده امام معصوم ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ ثابت است و اوصاف سه‌گانه‌اى كه پيش از اين براى «امام» به طور كلى برشمرديم، در آنها به نحو اعلى و اتمّ و اكمل وجود دارد. آنان اولا خود پيوسته پيش‌گامند و هميشه پيشاپيش ديگران حركت مى‌كنند و دنباله‌رو ديگران نيستند، و ثانياً راه را از هر جهت بهتر از ديگران مى‌شناسند، و ثالثاً قدرت رهبرى و راهنمايى و دست‌گيرى ديگران را نيز دارند. با اين همه، با توضيحاتى كه طى اين بحث داديم روشن شد اين دعا كه «وَاجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماما» به ائمه اثناعشر(عليهم السلام) اختصاص ندارد و اين آيه سوره فرقان تنها ناظر به آن بزرگواران نيست. الگويى كه در اين آيات ترسيم شده كلى است و قرآن با بيان اين اوصاف در واقع درصدد است كه همه مؤمنان را ترغيب كند تا به دنبال كسب اين اوصاف و تحقق آنها در وجود خويش باشند. از جمله اين اوصاف يكى اين است كه علاوه بر خود، در درجه اول به فكر صلاح و سعادت خانواده خويش، و در درجه بعد به فكر صلاح و سعادت جامعه نيز باشند و تلاش كنند با رهبرى و راهنمايى كردن متقين و افراد شايسته، آنها را در نيل به كمالات بيشتر و عالى‌تر مدد نمايند. طبيعتاً كسانى كه مى‌خواهند در هر سطحى عنوان «امام» را پيدا كنند و نقش رهبرى ديگران را بر عهده بگيرند، بايد در حد همان سطح، از اوصاف سه‌گانه مذكور برخوردار باشند. آنان بايد با درس خواندن و كسب معارف اهل‌بيت(عليهم السلام) ابتدا به خوبى راه تكامل و قرب الى الله را بشناسند و بدانند مقصد كجا است و از چه راهى بايد به آن رسيد. سپس بايد در عمل به اين معارف، خود پيش‌گام باشند و ابتدا خود قدم در راه نهند تا ديگرانى هم كه طالب كمال انسانى و قرب الهى هستند به دنبال آنها حركت كنند. در نهايت نيز بايد قدرت و كفايت لازم براى راهنمايى، هدايت و رهبرى ديگران را داشته باشند.

همان‌گونه كه اشاره كرديم، امورى از قبيل تقوا، ايمان و «امامت متقين» درجات و مراتب مختلف دارند، و بالاترين مرتبه امامت متقين براى امامان معصوم(عليهم السلام) ثابت است. طبعاً بالاترين و كامل‌ترين مراتب اوصاف سه‌گانه لازم براى امامت متقين نيز در آن بزرگواران تحقق دارد. اميرالمؤمنين على(عليه السلام) چون مى‌خواهد «امام المتقين» و رهبر كل پرهيزگاران در همه زمان‌ها و همه مكان‌ها باشد طبيعتاً بالاترين مراتب ايمان، تقوا و اوصاف لازم براى تصدى امامت را دارا است. اما پيروان على(عليه السلام) نيز بايد راه همان حضرت را در پيش بگيرند و درصدد باشند مرتبه‌اى از امامت متقين و پيشوايى پرهيزگاران را كسب كنند. بديهى است كه براى نيل به اين مقام لازم است سه وصف مذكور را در همان حد و سطحى كه مورد انتظارشان هست در خود ايجاد نمايند.

در زمان ما كه زمان غيبت حضرت ولىّ عصر(عليه السلام) است، مصداق تام اين امامت در «ولىّ فقيه» متبلور است كه در رأس جامعه اسلامى قرار دارد. از اين رو «ولىّ فقيه» كه «امام المتقين» زمان خود محسوب مى‌شود، بايد كسى باشد كه اسلام را در مجموع از همه بهتر مى‌شناسد، وگرنه نمى‌تواند جامعه اسلامى را درست و آن‌گونه كه بايد، هدايت كند: أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاّ أَنْ يُهْدى. ثانياً بايد خودش عامل به اسلام باشد، و به عبارت ديگر، علاوه بر «علم» بايد از «تقوا» و «عدالت» نيز برخوردار باشد. علمِ تنها و صرفاً مفاهيم را ياد گرفتن و در ذهن انباشته كردن، براى رهبرى جامعه كافى نيست و در كنار آن لازم است كه ولىّ فقيه از مراتب عالى تقوا و عدالت نيز برخوردار باشد. با اين حال، گرچه ولىّ فقيه بايد جامع‌ترين اسلام‌شناس و در مراتب عالى تقوا و عدالت باشد و اين دو شرط حتماً براى او لازم است، اما اين مقدار هنوز براى «امامت» و «پيشوايى» او بر جامعه اسلامى كافى نيست و امر ديگرى بايد ضميمه شود. آن امر ديگر اين است كه ولىّ فقيه بايد قدرت رهبرى و مديريت داشته باشد و بداند كه چگونه بايد جامعه اسلامى را هدايت كند.

از ولىّ فقيه كه بگذريم، مراتب نازل‌تر امامت بر متقين براى هركدام از ما مى‌تواند وجود داشته باشد. من و شما اگر بخواهيم در منطقه‌اى، شهرى، شهركى و ده و روستايى راه على(عليه السلام) را ادامه بدهيم و به اهل‌بيت(عليهم السلام) اقتدا كنيم، بايد مرتبه‌اى از «امام المتقين» را

در خود ايجاد نماييم. براى اين كار، بسته به جمعى كه مى‌خواهيم امامت و هدايت آنها را در دست بگيريم، اولا بايد معلومات دينى مربوط به آن جمع را به خوبى فرا بگيريم، ثانياً بايد عمل خودمان بهتر و جلوتر از همه افراد آن جمع باشد، و ثالثاً بايد فرا بگيريم كه چگونه مى‌توانيم ديگران را هدايت و تربيت كنيم.

 

نام سوره                        ‌‌‌شماره و متن آيه‌‌‌                      صفحه

 

2. بقره

1. الم‌‌‌… . …147

2. ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ‌‌‌… . … 131، 132، 138، 147

3. الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ‌‌‌… . … 132، 138، 147

4. وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالاْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ‌‌‌… . … 132، 138، 147

5. أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌‌‌… . … 131، 148

25. وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأَْنْهارُ‌‌‌… . … 342

34. وَإِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لاِدَمَ‌‌‌… . … 159، 169

43. أَقِيمُوا الصَّلاةَ‌‌‌… . … 245

85. ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ‌...‌أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْض‌‌‌… . … 143

115. وَللهِِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ‌‌‌… . … 43، 118

124. وَإِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمات فَأَتَمَّهُنَّ‌‌‌… . … 339

128. رَبَّنا وَاجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَة‌‌‌… . … 338، 374

129. رَبَّنا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ‌‌‌… . … 339

136. قُولُوا آمَنّا بِاللهِ وَما أُنْزِلَ إِلَيْنا‌...‌لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَد مِنْهُمْ‌‌‌… . … 132

159. إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَالْهُدى‌‌‌… . … 196

177. لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ‌‌‌… . … 101، 148، 149

185. شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنّاسِ‌‌‌… . … 155

186. وَإِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ‌‌‌… . … 152

213. كانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللهُ النَّبِيِّينَ‌‌‌… . … 155، 225

238. حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطى‌‌‌… . … 114

242. كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ‌‌‌… . … 332

257. اللهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ‌‌‌… . … 153

266. أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ‌‌‌… . …24

267. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ‌‌‌… . … 58

272. لَيْسَ عَلَيْكَ هُداهُمْ وَلكِنَّ اللهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ‌‌‌… . … 59

278. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا‌‌‌… . … 291

279. فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْب مِنَ اللهِ وَرَسُولِهِ‌‌‌… . … 291

3. آل عمران

16. الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا إِنَّنا آمَنّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَقِنا عَذابَ النّارِ‌‌‌… . … 237

20. فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ للهِِ‌‌‌… . … 156، 248، 338، 374

 

28. لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ‌‌‌… . … 38

54. وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللهُ وَاللهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ‌‌‌… . … 104

84. قُلْ آمَنّا بِاللهِ وَما أُنْزِلَ عَلَيْنا‌‌‌… . … 139

92. لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ‌‌‌… . … 48، 50، 55، 57

102. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقاتِهِ‌‌‌… . … 39

191. إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَالأَْرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهار‌‌‌… . … 220

192. الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللهَ قِياماً وَقُعُوداً وَعَلى جُنُوبِهِمْ‌‌‌… . … 220

4. نساء

10. إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً‌‌‌… . … 18

43. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ‌‌‌… . … 119

48. إِنَّ اللهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ ما دُونَ‌‌‌… . … 272، 285

56. إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ ناراً‌‌‌… . … 232

58. إِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الأَْماناتِ إِلى أَهْلِها‌‌‌… . … 107

93. وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها‌‌‌… . … 273، 286

116. إِنَّ اللهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ ما دُونَ‌‌‌… . … 272، 285

125. وَمَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ للهِِ وَهُوَ مُحْسِنٌ‌‌‌… . … 339

136. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ‌‌‌… . … 292

137. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا‌‌‌… . … 144

140. وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللهِ‌‌‌… . … 29، 311، 313، 314

141. الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللهِ‌‌‌… . … 199

150. إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا‌‌‌… . … 142

151. أُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ‌‌‌… . … 142

5. مائده

32. مِنْ أَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنا عَلى بَنِي إِسْرائِيلَ‌‌‌… . … 272

35. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ‌‌‌… . … 270

51. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصارى‌‌‌… . … 155

55. إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ‌‌‌… . … 362

64. وَقالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا‌‌‌… . … 144

90. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَْنْصابُ وَالأَْزْلامُ رِجْسٌ‌‌‌… . … 81

6. انعام

68. وَإِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ‌‌‌… . … 314

160. مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها‌‌‌… . … 31

162. قُل إِنَّ صَلاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيايَ وَمَماتِي للهِِ رَبِّ الْعالَمِينَ‌‌‌… . … 374

 

7. اعراف

31. يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد‌‌‌… . … 121

80. وَلُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ‌‌‌… . … 82

81. إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ‌‌‌… . … 82

143. وَلَمّا جاءَ مُوسى لِمِيقاتِنا‌...‌فَلَمّا تَجَلّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسى صَعِقاً‌‌‌… . … 215، 320

176. وَلَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَلكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَْرْضِ‌‌‌… . … 46

179. وَلَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَالإِْنْسِ‌‌‌… . …15، 129، 324

194. إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ‌‌‌… . … 151

8. انفال

2. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ‌‌‌… . … 144، 326

9. توبه

7. كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ‌‌‌… . … 99، 106

12. وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ‌‌‌… . … 105، 361

13. أَلا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ وَهَمُّوا‌‌‌… . … 105، 173

14. قاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ‌‌‌… . … 173

15. وَيُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ‌‌‌… . … 173

24. قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَأَبْناؤُكُمْ وَإِخْوانُكُمْ‌‌‌… . … 348، 349

38. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ما لَكُمْ إِذا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا‌‌‌… . … 46

40. إِلاّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا‌‌‌… . … 195

60. إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَالْمَساكِينِ وَالْعامِلِينَ عَلَيْها‌‌‌… . … 39

75. وَمِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ‌‌‌… . … 99، 103

76. فَلَمّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ‌‌‌… . … 99، 103

77. فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ‌‌‌… . … 103، 104

103. خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِها‌‌‌… . … 42، 50

111. إِنَّ اللهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوالَهُمْ‌‌‌… . … 173

128. لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ‌‌‌… . … 270

10. يونس

35. قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللهُ‌‌‌… . … 363، 365، 377

11. هود

89. وَيا قَوْمِ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ‌‌‌… . … 225

248. أَفَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَة مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ‌‌‌… . … 361

12. يوسف

23. وَراوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ‌‌‌… . … 85

 

26. قالَ هِيَ راوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي وَشَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها‌‌‌… . … 302

106. وَما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللهِ إِلاّ وَهُمْ مُشْرِكُونَ‌‌‌… . … 268

13. رعد

3. هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهارَ مُبْصِراً‌‌‌… . … 332

16. قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ‌‌‌… . … 364

14. ابراهيم

50. سَرابِيلُهُمْ مِنْ قَطِران وَتَغْشى وُجُوهَهُمُ النّارُ‌‌‌… . … 231

15. حجر

29. فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ‌‌‌… . … 157

79. فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَإِنَّهُما لَبِإِمام مُبِين‌‌‌… . … 361

16. نحل

2. يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ‌‌‌… . … 224

36. وَلَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّة رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللهَ‌‌‌… . … 178

44. بِالْبَيِّناتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ‌‌‌… . … 332

67. وَمِنْ ثَمَراتِ النَّخِيلِ وَالأَْعْنابِ تَتَّخِذُونَ‌‌‌… . … 81

75. ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى شَيْء‌‌‌… . … 169، 177

106. مَنْ كَفَرَ بِاللهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ‌‌‌… . … 38

106. مَنْ كَفَرَ بِاللهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ إِلاّ مَنْ أُكْرِهَ‌‌‌… . … 190

126. وَإِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ‌‌‌… . … 192

17. اسراء

17. وَكَمْ أَهْلَكْنا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوح‌‌‌… . … 155

29. وَلا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَلا تَبْسُطْها‌‌‌… . … 242، 244، 246

34. وَلا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ‌...‌وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْئُولاً‌‌‌… . … 107

36. وَلا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْئُولاً‌‌‌… . … 108

18. كهف

2. إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ‌‌‌… . … 227

3. ماكِثِينَ فِيهِ أَبَداً‌‌‌… . … 227

6. فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا‌‌‌… . … 271

7. إنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الأَْرْضِ زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ‌‌‌… . … 369

29. وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ‌‌‌… . … 232

44. هُنالِكَ الْوَلايَةُ للهِِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَخَيْرٌ عُقْباً‌‌‌… . … 153

50. وَإِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لاِدَمَ‌‌‌… . … 160

 

103. قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالاَْخْسَرِينَ أَعْمالاً ‌‌‌… . …19

104. الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ‌‌‌… . …19

105. أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ ‌‌‌… . …19

107. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ‌‌‌… . … 134

19. مريم

58. أُولئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ‌‌‌… . … 215، 323

59. فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ‌‌‌… . … 134

60. إِلاّ مَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صالِحاً‌‌‌… . … 134

20. طه

14. إِنَّنِي أَنَا اللهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا فَاعْبُدْنِي‌‌‌… . … 25، 245

132. وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْها‌‌‌… . … 375

21. انبياء

73. وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا‌‌‌… . … 360

22. حج

8. وَمِنَ النّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللهِ بِغَيْرِ عِلْم‌‌‌… . … 170

9. ثانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللهِ‌‌‌… . … 170

19. هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ‌‌‌… . … 231

46. أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأَْرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ‌‌‌… . … 324

78. وَجاهِدُوا فِي اللهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَما جَعَلَ عَلَيْكُم‌‌‌… . … 338

23. مومنون

1. قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ‌‌‌… . …15 20، 22 23، 35، 36، 53، 71

2. الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ ‌‌‌… . …15 ،23، 35، 36، 53، 56، 71، 102، 111، 112، 113

3. وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ‌‌‌… . …15 ،24، 25، 30، 35، 36، 53، 71، 137، 190، 191

4. وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ‌‌‌… . … 35، 36، 53، 56، 68، 71، 102، 112

5. وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ‌‌‌… . … 71، 83، 274

6. إِلاّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ‌‌‌… . … 71، 83، 274

7. فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ‌‌‌… . … 71، 83

8. وَالَّذِينَ هُمْ لأَِماناتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ راعُونَ‌‌‌… . … 93، 102، 106

9. وَالَّذِينَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ‌‌‌… . … 111، 112، 114

10. أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ‌‌‌… . … 111، 123

11. الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيها خالِدُونَ‌‌‌… . … 111، 123

18. وَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَر فَأَسْكَنّاهُ فِي الأَْرْضِ‌‌‌… . … 73

 

19. فَأَنْشَأْنا لَكُمْ بِهِ جَنّات مِنْ نَخِيل وَأَعْناب‌‌‌… . … 73

20. وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ تَنْبُتُ‌‌‌… . … 73

21. وَإِنَّ لَكُمْ فِي الأَْنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ‌‌‌… . … 73

80. وَهُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ وَلَهُ اخْتِلافُ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ‌‌‌… . … 332

104. تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النّارُ وَهُمْ فِيها كالِحُونَ‌‌‌… . … 232

115. أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَأَنَّكُمْ‌‌‌… . … 28، 220

24. نور

30. قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ‌‌‌… . … 87، 276، 277

31. وَقُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ‌‌‌… . … 87، 88

32. وَأَنْكِحُوا الأَْيامى مِنْكُمْ وَالصّالِحِينَ‌‌‌… . … 86

33. وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً‌‌‌… . … 87

37. رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَلا بَيْعٌ‌‌‌… . … 105

25. فرقان

27. وَيَوْمَ يَعَضُّ الظّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ‌‌‌… . … 315

28. يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً‌‌‌… . … 315

29. لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي‌‌‌… . … 315

43. أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ‌‌‌… . … 160، 193

44. أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ‌‌‌… . … 160، 193

63. وَعِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الأَْرْضِ هَوْناً‌‌‌… . … 147، 150، 167، 172، 203، 262، 309

64. وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِياماً‌‌‌… . … 203، 204، 263

65. وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنّا عَذابَ جَهَنَّمَ‌‌‌… . … 219، 236

66. إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقاماً‌‌‌… . … 219، 236

67. وَالَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا‌‌‌… . … 241، 244، 246، 247

68. وَالَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللهِ إِلهاً آخَرَ وَلا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ‌‌‌… . … 261، 272، 281، 282، 285، 295

69. يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً‌‌‌… . … 281، 282، 285، 295

70. إِلاّ مَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ الله‌‌‌… . … 281، 287، 294، 295، 296، 297

71. وَمَنْ تابَ وَعَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللهِ مَتاباً‌‌‌… . … 281

72. وَالَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً‌‌‌… . … 27، 190، 191، 198، 301، 304، 305، 309، 314

72. إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً‌‌‌… . … 309

73. وَالَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها‌‌‌… . … 319، 334

74. وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا‌‌‌… . … 337، 340، 359، 360، 372، 374

26. شعراء

216. وَتَذَرُونَ ما خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ‌‌‌… . … 82

 

27. نمل

13. فَلَمّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ‌‌‌… . … 135

14. وَجَحَدُوا بِها وَاسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوًّا‌‌‌… . … 96، 135

55. أَإِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ‌‌‌… . … 83

28. قصص

5. وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَْرْضِ‌‌‌… . … 362

9. وَقالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّةُ عَيْن لِي وَلَكَ لا تَقْتُلُوهُ‌‌‌… . … 344

41. وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النّارِ وَيَوْمَ الْقِيامَةِ‌‌‌… . … 360

55. وَإِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقالُوا لَنا أَعْمالُنا‌‌‌… . … 306، 307، 308

56. إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلكِنَّ اللهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ‌‌‌… . … 155

67. فَأَمّا مَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صالِحاً فَعَسى أَنْ يَكُونَ‌‌‌… . … 134

81. فَخَسَفْنا بِهِ وَبِدارِهِ الأَْرْضَ فَما كانَ لَهُ مِنْ فِئَة‌‌‌… . … 269

82. وَأَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالاَْمْسِ يَقُولُونَ‌‌‌… . … 269

29. عنكبوت

13. وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَأَثْقالاً مَعَ أَثْقالِهِمْ‌‌‌… . … 46

45. اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ وَأَقِمِ الصَّلاةَ‌‌‌… . … 25، 245

55. يَوْمَ يَغْشاهُمُ الْعَذابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ‌‌‌… . … 231

62. اللهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ‌‌‌… . … 269

30. روم

10. ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ الله‌‌‌… . … 293

21. وَمِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً‌‌‌… . … 345

39. وَما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أَمْوالِ النّاسِ‌‌‌… . … 60

31. لقمان

14. وَوَصَّيْنَا الإِْنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً‌‌‌… . … 351

15. وَإِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ‌‌‌… . … 351

32. سجده

7. الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْء خَلَقَهُ‌‌‌… . … 79

15. إِنَّما يُؤْمِنُ بِآياتِنا الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً‌‌‌… . … 216، 341

16. تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً‌‌‌… . … 216، 341، 373

17. فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُن جَزاءً‌‌‌… . … 216، 341، 342، 373

33. احزاب

23. مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَيْهِ‌‌‌… . … 104، 354

 

24. لِيَجْزِيَ اللهُ الصّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ‌‌‌… . … 104

34. سبأ

34. وَما أَرْسَلْنا فِي قَرْيَة مِنْ نَذِير إِلاّ قالَ مُتْرَفُوها‌‌‌… . … 222

35. فاطر

10. مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ‌‌‌… . … 58

22. وَما يَسْتَوِي الأَْحْياءُ وَلاَ الأَْمْواتُ إِنَّ اللهَ يُسْمِعُ‌‌‌… . … 222

23. إِنْ أَنْتَ إِلاّ نَذِيرٌ‌‌‌… . … 222

24. إِنّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَنَذِيراً‌‌‌… . … 177، 222

36. يس

60. أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطان‌‌‌… . … 158، 330

61. وَأَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ‌‌‌… . … 158

37. صافات

102. فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى‌‌‌… . … 249

38. ص

28. أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ‌‌‌… . … 374

73. فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ‌‌‌… . … 185

74. إِلاّ إِبْلِيسَ أَبى أَنْ يَكُونَ مَعَ السّاجِدِينَ‌‌‌… . … 185

77. قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ‌‌‌… . … 186

78. وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى يَوْمِ الدِّينِ‌‌‌… . … 186

39. زمر

3. أَلا للهِِ الدِّينُ الْخالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ‌‌‌… . … 176، 177

16. أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَقائِماً يَحْذَرُ الآْخِرَةَ‌‌‌… . … 364

40. غافر

40. مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَر أَوْ أُنْثى وَهُوَ مُؤْمِنٌ‌‌‌… . … 134

49. وَقالَ الَّذِينَ فِي النّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ‌‌‌… . … 233

41. فصلت

17. وَأَمّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى‌‌‌… . … 154

43. زخرف

74. إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ‌‌‌… . … 233

75. لا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ‌‌‌… . … 233

76. وَما ظَلَمْناهُمْ وَلكِنْ كانُوا هُمُ الظّالِمِينَ‌‌‌… . … 233

77. وَنادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ‌‌‌… . … 233

 

44. دخان

54. وَزَوَّجْناهُمْ بِحُور عِين‌‌‌… . … 342

45. جاثيه

23. أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَأَضَلَّهُ اللهُ عَلى عِلْم‌‌‌… . … 160، 161، 333

47. محمد

10. أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأَْرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ‌‌‌… . … 154

11. ذلِكَ بِأَنَّ اللهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكافِرِينَ‌‌‌… . … 154، 164

15. مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيها أَنْهارٌ‌‌‌… . … 231

17. وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً‌‌‌… . … 144

25. إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ‌‌‌… . … 159

36. إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَلَهْوٌ‌‌‌… . … 28

48. فتح

4. هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ‌‌‌… . … 144

20. وَعَدَكُمُ اللهُ مَغانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَها‌‌‌… . … 174

49. حجرات

2. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ ‌‌‌… . …19

12. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ‌‌‌… . … 18

14. قالَتِ الأَْعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلكِنْ قُولُوا‌‌‌… . … 95

50. ق

37. إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ‌‌‌… . … 331

51. ذاريات

56. وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِْنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ‌‌‌… . … 188، 368، 370

53. نجم

9. فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‌‌‌… . … 372

29. فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلّى عَنْ ذِكْرِنا وَلَمْ يُرِدْ‌‌‌… . … 375

31. وَللهِِ ما فِي السَّماواتِ وَما فِي الأَْرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ‌‌‌… . … 284

32. الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الإِْثْمِ وَالْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ‌‌‌… . … 284

54. قمر

54. إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنّات وَنَهَر‌‌‌… . … 369

55. فِي مَقْعَدِ صِدْق عِنْدَ مَلِيك مُقْتَدِر‌‌‌… . … 369

56. واقعه

21. وَلَحْمِ طَيْر مِمّا يَشْتَهُونَ‌‌‌… . … 342

 

25. لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَلا تَأْثِيماً‌‌‌… . … 27

54. فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ‌‌‌… . … 232

55. فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ‌‌‌… . … 232

92. وَأَمّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضّالِّينَ‌‌‌… . … 231

93. فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيم‌‌‌… . … 231

57. حديد

4. هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَالأَْرْضَ فِي سِتَّةِ أَيّام‌‌‌… . … 43

58. مجادله

19. اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللهِ‌‌‌… . … 159

59. حشر

9. وَالَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدّارَ وَالإِْيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ‌‌‌… . … 54، 55

21. لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَل لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً‌‌‌… . … 332

60. ممتحنه

12. يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ‌‌‌… . … 98

63. منافقون

8. يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الأَْعَزُّ‌‌‌… . … 195، 199

64. تغابن

14. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَأَوْلادِكُمْ‌‌‌… . … 349

15. إِنَّما أَمْوالُكُمْ وَأَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَاللهُ عِنْدَهُ‌‌‌… . … 349

16. فَاتَّقُوا اللهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا‌‌‌… . … 54، 55

66. تحريم

11. وَضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ‌‌‌… . … 189، 370

67. ملك

2. الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ‌‌‌… . … 74، 368

8. تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما أُلْقِيَ فِيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ‌‌‌… . … 222

10. وَقالُوا لَوْ كُنّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنّا‌‌‌… . … 331

69. حاقه

19. فَأَمّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هاؤُمُ‌‌‌… . … 296

25. وَأَمّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يا لَيْتَنِي‌‌‌… . … 230

26. وَلَمْ أَدْرِ ما حِسابِيَهْ‌‌‌… . … 230

27. يا لَيْتَها كانَتِ الْقاضِيَةَ‌‌‌… . … 230

28. ما أَغْنى عَنِّي مالِيَهْ‌‌‌… . … 230

 

29. هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَهْ‌‌‌… . … 230

30. خُذُوهُ فَغُلُّوهُ‌‌‌… . … 230

31. ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ‌‌‌… . … 230

32. ثُمَّ فِي سِلْسِلَة ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوهُ‌‌‌… . … 230

35. فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هاهُنا حَمِيمٌ‌‌‌… . … 232

36. وَلا طَعامٌ إِلاّ مِنْ غِسْلِين‌‌‌… . … 232

70. معارج

11. يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ‌‌‌… . … 234

12. وَصاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ‌‌‌… . … 234

13. وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ‌‌‌… . … 234

14. وَمَنْ فِي الأَْرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ‌‌‌… . … 234

15. كَلاّ إِنَّها لَظى‌‌‌… . … 235

16. نَزّاعَةً لِلشَّوى‌‌‌… . … 235

23. الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ‌‌‌… . … 112، 113، 114

27. وَالَّذِينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ‌‌‌… . … 137

34. وَالَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ‌‌‌… . … 112

71. نوح

1. إِنّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَكَ‌‌‌… . … 224

2. قالَ يا قَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ‌‌‌… . … 224

24. وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيراً وَلا تَزِدِ الظّالِمِينَ إِلاّ ضَلالاً‌‌‌… . … 144

72. جن

23. إِلاّ بَلاغاً مِنَ اللهِ وَرِسالاتِهِ وَمَنْ يَعْصِ اللهَ وَرَسُولَهُ‌‌‌… . … 226

73. مزّمّل

1. يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ‌‌‌… . … 205

2. قُمِ اللَّيْلَ إِلاّ قَلِيلاً‌‌‌… . … 205

3. نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً‌‌‌… . … 205

4. أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً‌‌‌… . … 205

20. إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ‌‌‌… . … 50

74. مدّثّر

1. يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ‌‌‌… . … 224

2. قُمْ فَأَنْذِرْ‌‌‌… . … 224

38. كُلُّ نَفْس بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ‌‌‌… . … 311

 

39. إِلاّ أَصْحابَ الْيَمِينِ‌‌‌… . … 311

40. فِي جَنّات يَتَساءَلُونَ‌‌‌… . … 311

41. عَنِ الْمُجْرِمِينَ‌‌‌… . … 311

42. ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ‌‌‌… . … 311

43. قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ‌‌‌… . … 311

44. وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ‌‌‌… . … 311

45. وَكُنّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ‌‌‌… . … 311

75. قيامة

3. أَيَحْسَبُ الإِْنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ‌‌‌… . … 95

4. بَلى قادِرِينَ عَلى أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَهُ‌‌‌… . … 95

5. بَلْ يُرِيدُ الإِْنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ‌‌‌… . … 95

76. انسان

3. إِنّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمّا شاكِراً وَإِمّا كَفُوراً‌‌‌… . … 155

8. وَيُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراً‌‌‌… . … 49، 57، 61

9. إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَلا شُكُوراً‌‌‌… . … 49، 61

17. وَيُسْقَوْنَ فِيها كَأْساً كانَ مِزاجُها زَنْجَبِيلاً‌‌‌… . … 80

18. عَيْناً فِيها تُسَمّى سَلْسَبِيلاً‌‌‌… . … 80

77. مرسلات

42. وَفَواكِهَ مِمّا يَشْتَهُونَ‌‌‌… . … 342

83. مطففين

25. يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيق مَخْتُوم‌‌‌… . … 80

26. خِتامُهُ مِسْكٌ‌‌‌… . … 80

27. وَمِزاجُهُ مِنْ تَسْنِيم‌‌‌… . … 80

28. عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ‌‌‌… . … 80

84. انشقاق

6. يا أَيُّهَا الإِْنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ‌‌‌… . … 43، 44، 128

87. اعلى

14. قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكّى‌‌‌… . … 22، 35، 42

15. وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّى‌‌‌… . … 42

89. فجر

27. يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ‌‌‌… . … 152

28. ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً‌‌‌… . … 152

 

29. فَادْخُلِي فِي عِبادِي‌‌‌… . … 152، 156

30. وَادْخُلِي جَنَّتِي‌‌‌… . … 152

91. شمس

7. وَنَفْس وَما سَوّاها‌‌‌… . … 128، 131

8. فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَتَقْواها‌‌‌… . … 128، 131

9. قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّاها ‌‌‌… . …21، 35، 41، 128، 130، 131

10. وَقَدْ خابَ مَنْ دَسّاها‌‌‌… . … 41، 128، 131

92. ليل

18. الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ يَتَزَكّى‌‌‌… . … 49

19. وَما لأَِحَد عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَة تُجْزى‌‌‌… . … 49

20. إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الأَْعْلى‌‌‌… . … 49

95. تين

4. لَقَدْ خَلَقْنَا الإِْنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيم‌‌‌… . … 133، 372

5. ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ‌‌‌… . … 133

6. إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ‌‌‌… . … 133

99. زلزله

8. فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ‌‌‌… . … 221

9. وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا يَرَهُ‌‌‌… . … 221

100. عاديات

8. وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ‌‌‌… . … 46

107. ماعون

4. فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ‌‌‌… . … 118

5. الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ‌‌‌… . … 118

 

 

 

فهرست روايات

 

روايت ‌‌‌متن روايت‌‌‌ صفحه

آه مِنْ قِلَّةِ الزّادِ وَطُولِ الطَّرِيقِ وَبُعدِ السَّفَرِ ‌‌‌… . …16

اِدَّخَرْتُ شَفاَعتي ِلاَهْلِ اْلكَبائِرِ مِنْ اُمَّتي‌‌‌… . … 284

اَعْدَدْتُ لِعِبادي ما لا عَيْنٌ رَأَتْ وَلا اُذُنٌ سَمِعَتْ وَلا خَطَرَ عَلى قَلْبِ بَشَر‌‌‌… . … 343

اَلا اِنَّ اللهَ اَفْرَحُ بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ حينَ يَتُوبُ مِنْ رَجُل ضَلَّتْ راحِلَتُهُ في اَرْض‌‌‌… . … 298

اَلاِْسْلامُ يَعْلُو وَلا يُعْلى عَلَيْهِ‌‌‌… . … 195

 

الْبِدَعُ فى اُمَّتى فَلْيُظْهِرِ الْعالِمُ عِلْمَهُ وَاِلاّ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللهِ وَالمَلائِكَةِ وَالنّاسِ اَجْمَعينَ‌‌‌… . … 196

اَلتَّقيَّةُ دِينِي ودِينُ آبَائِي‌‌‌… . … 39

اَللَّغْوُ هُوَ الغِناءُ وَالْمَلاَهي‌‌‌… . … 27

اَنَا دَعْوَةُ اِبْراهيم‌‌‌… . … 339

اِنَّ الاِْسْتِغْفارَ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّينَ وَهُوَ اسْمٌ واقِعٌ عَلى سِتَّةِ مَعان اَوَّلُها النَّدَمُ عَلى ما مَضى‌‌‌… . … 289

اِنَّ لِلْقَلْبِ اُذُنَيْنِ فَاِذا هَمَّ الْعَبْدُ بِذَنْب قالَ لَهُ رُوحُ الاْيمانِ‌‌‌… . … 290

حَلالُ مُحَمَّد حَلالٌ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَحَرامُهُ حَرامٌ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ‌‌‌… . … 141

رَكْعَتَانِ بِسِواك اَحَبُّ اِلَى اللهِ مِنْ سَبْعيِنَ رَكْعَة بِغَيْرِ سِواك‌‌‌… . … 121

رَكْعَتَانِ يُصَلِّيهِمَا المُتَعَطِّرُ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ رَكْعَة يُصَلِّيهَا غَيْرُ مُتَعَطِّر‌‌‌… . … 121

رُؤْيَتُكَ حاجَتي وَجِوارُكَ طَلَبي وَقُرْبُكَ سُؤْلي‌‌‌… . … 370

فَاتَّقُوا اللهَ عِبادَ اللهِ تَقِيَّةَ ذي لُبٍّ شَغَلَ التَّفَكُّرُ قَلْبَهُ‌‌‌… . … 37

فَلَمّا رَأَى اللهُ صِدْقَنا اَنْزَلَ بِعَدُوِّنا الْكَبْتَ وَ اَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ‌‌‌… . … 353

فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ‌‌‌… . … 243

قُرَّةُ عيْني فِي الصَّلاةِ‌‌‌… . … 113، 206

كَفى بِالنَّدَمِ تَوْبَةً‌‌‌… . … 288

كُنّا نَحُوُضُ مَعَ الْخائِضينَ‌‌‌… . … 313

لَوْكُنّا نَأْتي ما آتَيْتُمْ ما قامَ لِلدِّيِن عَمُودٌ وَلا اَخْضَرَّ لِلاْيمانِ عُودٌ‌‌‌… . … 354

لَوْلاَ أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِي لاََمَرْتُهُمْ بِالسِّوَاكِ مَعَ كُلِّ صَلاَة‌‌‌… . … 121

مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِهِ‌‌‌… . … 76

وَاعْلَمْ بِأَنَّكَ لا تَكُونُ لَنا وَليّاً حَتّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْكَ أَهْلُ مِصْرِكَ وَقالُوا إنَّكَ رَجُلٌ سُوءٌ لَمْ يَحْزُنْكَ‌‌‌… . … 229

وَاَيْقَنْتُ أَنَّكَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحِمينَ‌‌‌… . … 103

وَكانَ قَدْ عَبَدَ اللهَ سِتَّةَ آلافِ سَنَة لا يُدْرى اَمِنْ سِنىِ الدُّنْيا اَمْ مِنْ سِنِى الآخِرَةِ‌‌‌… . … 160

وَلَعَمرْي لَوْكُنّا نَأْتي ما آتَيْتُمْ ما قامَ لِلدِّينِ عَمُودٌ وَلا اَخْضَرَّ لِلاْيمانِ عُودٌ‌‌‌… . … 354

وَلَقَدْ كُنّا مَعَ رَسُولِ الله نَقْتُلُ آبائَنا وَاَبْنائَنا وَاِخْوانَنا وَاَعْمامَنا‌‌‌… . … 353، 355

وَمَشْيُهُمُ اْلاقْتِصادُ‌‌‌… . … 243

وَمَْن يَحُمْ حَوْلَ الْحِمى أَوْ شَكَ أَنْ يُوقَعَ فيه‌‌‌… . … 276

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org