- مقدمه
- خداشناسى
- پى جويى دين
- شرط انسان زيستن!
- راه حل مسائل بنيادى
- شناخت خدا
- راه ساده خداشناسى
- اثبات واجب الوجود
- صفات خدا
- صفات ذاتيّه
- صفات فعليّه
- ساير صفات فعليّه
- بررسى علل انحراف
- حلّ چند شبهه
- جهان بينى مادّى و نقد آن
- ماترياليسم ديالكتيك و نقد آن
- يگانگى خدا
- معانى توحيد
- جبر و اختيار
- قضاء و قدر
- عدل الهى
- درآمدى بر مسائل نبوّت
- نياز بشر به وحى و نبوّت
- حلّ چند شبهه
- عصمت انبياء
- دلايل عصمت انبياء
- حلّ چند شبهه
- معجزه
- حلّ چند شبهه
- ويژگيهاى پيامبران
- مردم و پيامبران
- پيامبر اسلام
- اعجاز قرآن
- مصونيت قرآن از تحريف
- جهانى و جاودانى بودن اسلام
- خاتميّت
- امامت
- نياز به وجود امام
- نصب امام
- عصمت و علم امام
- حضرت مهدى (عج)
- اهميت فرجامشناسى
- وابستگى مسأله معاد به مسأله روح
- تجرّد روح
- اثبات معاد
- معاد در قرآن
- پاسخ قرآن به شبهات منكرين
- وعده الهى در مورد قيامت
- مشخصات عالم آخرت
- از مرگ تا قيامت
- تصوير رستاخيز در قرآن
- مقايسه دنيا با آخرت
- رابطه دنيا با آخرت
- نوع رابطه بين دنيا و آخرت
- نقش ايمان و كفر در سعادت و شقاوت ابدى
- رابطه متقابل ايمان و عمل
- چند نكته مهمّ
- حبط و تكفير
- امتيازات مؤمنان
- شفاعت
- حلّ چند شبهه
- بحث های مقدماتی
- وجود خدا
درس بيستوششم
حل چند شبهه
·معصوم چه استحقاقي براي پاداش دارد؟
·چرا معصومين اقرار به گناه ميكردهاند؟
·تصرف شيطان در مورد انبيا چگونه با عصمت ايشان سازگار است؟
نسبت عصيان و نسيان به حضرت آدم علیه السلام
·نسبت دروغ به بعضي از انبيا
قتل قبطي بهوسیله حضرت موسيعلیه السلام
نهي پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله از شك در رسالتش
حل چند شبهه
پيرامون عصمت انبياصلی الله علیه و آله شبهاتي مطرح شده که اينك به ذكر و پاسخ آنها ميپردازيم:
1. نخستين شبهه اين است كه اگر خداي متعال انبيا را از ارتكاب گناهان، مصون و معصوم داشته و لازمة آن، ضمانت انجام دادن وظايف هم است، در اين صورت، امتياز اختياري براي ايشان ثابت نميشود و استحقاق پاداش براي انجام وظايف و اجتناب از گناهان نخواهند داشت؛ زيرا اگر خدال متعال هر شخص ديگري را هم معصوم قرار ميداد، مانند ايشان ميبود.
پاسخ اين شبهه از بيانات گذشته به دست ميآيد و حاصل اين است كه معصوم بودن به معناي مجبور بودن بر انجام وظايف و ترك گناهان نيست ـ چنانكه در درس گذشته روشن شد ـ و خدا را عاصم و حافظ دانستن براي معصومين نيز به معناي نفي استناد كارهاي اختياري به خود ايشان نیست؛ زيرا هرچند همه پديدهها در نهايت مستند به اراده تكويني الهي است ـ چنانكه توضيح آن در مباحث توحيد گذشت ـ و آنجا که عنايت و توفيق خاصي از سوي خداي متعال وجود داشته باشد، استناد كار به او وجه مضاعفي خواهد داشت، اراده الهي در طول اراده انسان است، نه در عرض آن و نه بهعنوان جانشيني براي اراده وي.
اما عنايت خاص الهي نسبت به معصومين مانند ديگر اسباب و شرايط و امكانات ويژهاي كه براي افراد خاصي فراهم ميشود، مسئوليت ايشان را سنگينتر ميكند و همچنانكه پاداش كارشان افزايش مييابد، كيفر مخالفت را نيز افزايش ميدهد و
بدينترتيب، تعادل بين پاداش و كيفر، برقرار ميشود؛ هرچند شخص معصوم با حُسن اختيار خودش استحقاق كيفري پيدا نخواهد كرد. نظير اين تعادل را در مورد همه كساني كه از نعمت ويژهاي برخوردار هستند، ميتوان ملاحظه كرد؛ چنانكه علما و وابستگان به خاندان پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله(1) داراي مسئوليت حساستر و سنگينتري هستند و همانگونه كه پاداش اعمال نيكشان بيشتر است، كيفر گناهانشان (به فرض ارتكاب) افزونتر ميباشد.(2)
به همين جهت است كه هركس مقام معنوي بالاتری داشته باشد، خطر سقوطش بيشتر و بيم هراسش از لغزش، زيادتر است.
2. شبهة ديگر آنكه برحسب آنچه از دعاها و مناجاتهاي انبيا و ساير معصومينصلی الله علیه و آله نقل شده، ايشان خودشان را گنهكار ميدانستهاند و از گناهانشان استغفار ميكردهاند و با وجود چنين اقرارها و اعترافاتي چگونه ميتوان آنان را معصوم دانست؟
پاسخ اين است كه حضرات معصومينصلی الله علیه و آله كه با اختلاف درجات، در اوج كمال و قرب الهي قرار داشتند، براي خودشان وظايفي فوق وظايف ديگران قایل بودند و بلكه هرگونه توجهي به غيرمعبود و محبوبشان را گناهي عظيم ميشمردند و ازاينروي در مقام عذرخواهي و استغفار برميآمدند. قبلاً گفته شد كه منظور از عصمت انبيا، مصون بودن از هر كاري كه بتوان به وجهي آن را گناه ناميد، بلكه منظور، مصونيت ايشان از مخالفت با تكاليف الزامي و از ارتكاب محرمات فقهي است.
3. شبهة سوم آنكه در يكي از استدلالات قرآني براي عصمت انبياصلی الله علیه و آله آمده است كه ايشان، از «مُخْلَصين» هستند و شيطان را طمعي در آنان نيست؛ درصورتيكه در خود قرآن كريم تصرفاتي براي شيطان در مورد انبياصلی الله علیه و آله ذكر شده است؛ از جمله در آیه 27 سوره اعراف ميفرمايد: يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ كه فريفتن حضرت آدم و حوا و در نتيجه، بيرون كردن ايشان از بهشت را به شيطان، نسبت ميدهد،
1. قرآن كريم در اين باره مىفرمايد: يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساء... (احزاب، 30ـ32).
2. چنانكه در روايت آمده است: يُغْفَرُ لِلجاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْباٌ قَبْلَ أَنْ يُغْفَرَ لِلْعالِمِ ذَنْب واحِدٌ.
و در آیه 41 سوره ص از قول حضرت ايوبعلیه السلام ميفرمايد: إِذْ نادي رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَعَذابٍ و در آیه 52 سوره حج نوعي القائات شيطاني براي همه انبيا ثابت ميكند؛ زيرا ميفرمايد: وَما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلاّ إِذا تَمَنّي أَلْقَي الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ.
پاسخ اين است كه در هيچيك از اين آيات، تصرفي كه موجب مخالفت انبياصلی الله علیه و آله با تكاليف الزامي شود، به شيطان نسبت داده نشده است. آیه27 سوره اعراف، اشاره به وسوسة شيطان در مورد تناول از «شجرة منهيه» است كه نهي تحريمي به خوردن از آن، تعلق نگرفته بود و فقط به آدم و حوا تذكر داده شده بود كه خوردن از آن، موجب خروج از آن «جنت» و هبوط به «ارض» خواهد شد و وسوسة شيطان، سبب مخالفت آنان با اين نهي ارشادي شد. اساساً آن عالَم، عالَم تكليف نبود و هنوز شريعتي نازل نشده بود. آیه 41 سوره ص اشاره به رنجها و گرفتاريهايي است كه از ناحية شيطان، متوجه حضرت ايوبصلی الله علیه و آله شد و دلالتي بر مخالفت آن حضرت با اوامرونواهي الهي ندارد. آیه 52 سوره حج، مربوط به كارشكنيهايي است كه شيطان در مورد فعاليتهاي همه انبياصلی الله علیه و آله ميكند و اخلالهايي است كه در راه تحقق يافتن آرزوهاي ايشان در مورد هدايت مردم، انجام ميدهد و سرانجام، خداي متعال مكر و حيلههاي وي را ابطال، و دين حق را استوار ميسازد.
4. شبهة چهارم آنكه در آیه121 سوره طه نسبت عصيان، و در آیه115 همين سوره، نسبت نسيان به حضرت آدمعلیه السلام داده است. چنين نسبتهايي چگونه با عصمت آن حضرت، سازگار است؟
جواب اين شبهه از بيانات گذشته معلوم شد كه اين عصيان و نسيان، مربوط به تكليف الزامي نبوده است.
5. شبهة پنجم اين است كه در قرآن كريم، نسبت دروغ به بعضي از انبياصلی الله علیه و آله داده شده است؛ مثلاً در آیه 89 از سوره صافات از قول حضرت ابراهيمعلیه السلام ميفرمايد: فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ؛ درحاليكه مريض نبود، و در آیه 63 سوره انبيا از قول آن حضرت ميفرمايد: قالَ بَلْ فَعَلَهُ
کَبِيرُهُمْ هذا؛ درحاليكه خودش بتها را شكسته بود و در آیه 70 سوره يوسف ميفرمايد: ثُمَّ أَذَّنَ مُؤذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ؛ درحاليكه برادران يوسف، مرتكب دزدي نشده بودند.
جواب اين است كه اينگونه سخنان كه بهحسب بعضي از روايات ازروي «توريه» (اراده معناي ديگر) گفته شده، به خاطر مصالح مهمتري بوده و از بعضي از آيات ميتوان استظهار كرد كه با الهام الهي بوده است؛ چنانكه در داستان حضرت يوسف علیه السلام ميفرمايد: كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ. بههرحال، چنين دروغهايي گناه و مخالف با عصمت نيست.
6. شبهة ششم آنكه در داستان حضرت موسيعلیه السلام آمده است كه يك فرد قبطي را كه با يكي از بنياسرائيل درگير شده بود، به قتل رسانيد و به همين جهت از مصر فرار كرد و هنگامي كه ازطرف خداي متعال، مأمور به دعوت فرعونيان شد، عرض كرد: وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ.(1)سپس در پاسخ فرعون كه قتل مزبور را به او گوشزد كرد، فرمود: فَعلّت ها إِذن وَأَنَا مِنَ الضّالِّينَ.(2)
اين داستان چگونه با عصمت انبيا حتي قبل از بعثتشان سازگار است؟
جواب اين است كه اولاً، قتل فرد قبطي عمدي نبود، بلكه در اثر نواختن مشتي بر وي اتفاق افتاد؛ ثانياً، جملة وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْب برطبق نظر فرعونيان گفته شده و منظور اين است كه ايشان مرا قاتل و گنهكار ميدانند و ميترسم بهعنوان قصاص مرا بكشند؛ ثالثاً، جملة وَأَنَا مِنَ الضّالِّين يا ازروي مماشات با فرعونيان گفته شده كه گيرم در آن موقع، من گمراه بودم، ولي اينك خدا مرا هدايت كرده و با براهين قاطع بهسوي شما فرستاده است، و يا منظور از «ضلال»، ناآگاهي از عواقب آن كار بوده است و درهرصورت، دلالتي بر مخالفت حضرت موسيعلیه السلام با تكليف الزامي الهي ندارد.
7. شبهة هفتم آنكه در آیه 94 سوره يونس، خطاب به پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله ميفرمايد: فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جاءَكَ الْحَقُّ مِنْ
1. شعراء (26)، 14.
2. شعراء (26)، 20.
رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ و در آيات 147 سوره بقره و 60 آل عمران و 114 انعام و 17 هود و 23 سوره سجده نيز آن حضرت را از شك و ترديد نهي ميفرمايد. پس چگونه ميتوان گفت كه ادراك وحي، غيرقابل شك و ترديد است؟
پاسخ اين شبهه آن است كه اين آيات، دلالتي بر روي دادن شك براي آن حضرت ندارد، بلكه در مقام بيان اين نكته است كه رسالت آن حضرت و حقانيت قرآن كريم و محتواي آن، جاي شك و ترديدي ندارد. درحقيقت، اينگونه خطابها از قبيل اِيَّاكَ أعْني وَاسْمَعي يا جارة (در بزن، ديوار تو بشنو) است.
8. شبهة هشتم آنكه در قرآن كريم گناهاني به پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله نسبت داده شده كه خدا آنها را آمرزيده است؛ از جمله آنجا كه ميفرمايد: لِيَغْفِرَ لَكَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَما تَأَخَّرَ
.(1)
جواب اين است كه منظور از «ذنب» در اين آیه شريفه، گناهي است كه مشركان براي آن حضرت پيش از هجرت و پس از آن، قایل بودند كه به معبودهاي ايشان، توهين كرده است و منظور از مغفرت آن، دفع آثاري است كه ممكن بود بر آن، مترتب شود. شاهد اين تفسير، آن است كه فتح مكه را علت آمرزش آن شمرده، ميفرمايد: إِنّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً لِيَغْفِرَ... .
بديهي است كه اگر منظور از آن، گناه مصطلح ميبود، تعليل آمرزش آن به فتح مكه، وجهي نميداشت.
9. شبهة نهم آنكه قرآن كريم در داستان ازدواج پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله با همسر مطلقة زيد (پسرخوانده آن حضرت) ميفرمايد:
وَتَخْشَي النّاسَ وَاللّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ.(2) چگونه چنين تعبيري با مقام عصمت، سازگار است؟
جواب اين است كه پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله بيم آن داشتند كه مردم در اثر ضعف ايمان، اين اقدام را كه به دستور خداي متعال و براي شكستن يكي از سنتهاي غلط جاهليت (همسان شمردن فرزندخوانده با فرزند حقيقي) انجام ميگرفت، حمل بر تمايل شخصي آن
1. فتح (48)، 1.
2. احزاب (33)، 37.
حضرت كنند و موجب ارتداد ايشان از دين شود. خداي متعال در اين آیه شريفه، پيامبر خود را آگاه ميسازد كه مصلحت اين سنتشكني، مهمتر و ترس از مخالفت با اراده الهي مبنيبر مبارزة عملي پيامبرش با اين پندار غلط، سزاوارتر است. پس اين آیه شريفه بههيچوجه در مقام نكوهش و سرزنش آن حضرت نيست.
10. شبهة دهم آنكه قرآن كريم در مواردي پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله را مورد عتاب قرار داده است؛ از جمله در مورد اجازهاي كه پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله مبنيبر ترك شركت در جنگ، به بعضي از افراد داده بود، ميفرمايد: عَفَا اللّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ(1)و در مورد تحريم بعضي از امور حلال، به خاطر جلب رضايت بعضي از همسرانش ميفرمايد: يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ.(2)چنين عتابهايي چگونه با عصمت آن حضرت، سازگار است؟
پاسخ اين است كه اينگونه خطابها درواقع «مدح در قالب عتاب» است و دلالت بر نهايت عطوفت و دلسوزي پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله دارد كه حتي منافقان و بيماردلان را نيز نااميد نميكرد و پرده از رازشان برنميداشت و نيز رضايت خاطر همسرانش را مقدم بر خواستههاي خودش ميداشت و كار مباحي را بهوسیله سوگند بر خودش حرام ميكرد؛ نه اينكه (العياذ باللّه) حكم خدا را تغيير دهد و حلالي را بر مردم حرام سازد.
درحقيقت، اين آيات از يك نظر، شبيه آياتي است كه به تلاش و دلسوزي فوقالعادة آن حضرت براي هدايت كافران اشاره ميكند؛ مانند: لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاّ يَكُونُوا مُؤمِنِينَ(3)يا آياتي كه دلالت بر تحمل رنج فراوان در راه عبادت خداي متعال دارد؛ مانند: طه. ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقي(4)و بههرحال، منافاتي با عصمت آن حضرت ندارد.
1. توبه (9)، 43.
2. تحريم (66)، 1.
3. شعراء (26)، 3.
4. طه (20)، 1.
پرسش
1. شخص معصوم چه امتياز اختياري بر ديگران دارد و كاري كه مستند به عصمت الهي باشد، چه استحقاقي را براي پاداش به وجود ميآورد؟
2. چرا انبيا و اوليای خدا خودشان را گنهكار ميدانستند و به تضرع و استغفار ميپرداختند؟
3. تصرف شيطان در مورد انبياصلی الله علیه و آله چگونه با عصمت ايشان ميسازد؟
4. عصيان و نسياني كه در قرآن كريم به حضرت آدمعلیه السلام نسبت داده شده، چگونه با عصمت وي سازگار است؟
5. اگر همه انبياصلی الله علیه و آله معصوم بودهاند، چرا حضرت ابراهيم و حضرت يوسفعلیه السلام دروغ گفتهاند؟
6. شبهة مربوط به عصمت حضرت موسيعلیه السلام و پاسخ آن را بيان كنيد.
7. اگر ادراك وحي خطاناپذير است، چرا خداي متعال مكرراً پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله را از شك و ترديد در رسالتش نهي ميكند؟
8. نسبت دادن گناه به پيامبر اسلام در سوره فتح چگونه با عصمت آن حضرت سازگار است؟
9. شبهة مربوط به داستان زيد و پاسخ آن را بيان كنيد.
10. شبهة مربوط به عتاب پيغمبر اكرمصلی الله علیه و آله چيست و جواب آن كدام است؟
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org