- مقدمه
- خداشناسى
- پى جويى دين
- شرط انسان زيستن!
- راه حل مسائل بنيادى
- شناخت خدا
- راه ساده خداشناسى
- اثبات واجب الوجود
- صفات خدا
- صفات ذاتيّه
- صفات فعليّه
- ساير صفات فعليّه
- بررسى علل انحراف
- حلّ چند شبهه
- جهان بينى مادّى و نقد آن
- ماترياليسم ديالكتيك و نقد آن
- يگانگى خدا
- معانى توحيد
- جبر و اختيار
- قضاء و قدر
- عدل الهى
- درآمدى بر مسائل نبوّت
- نياز بشر به وحى و نبوّت
- حلّ چند شبهه
- عصمت انبياء
- دلايل عصمت انبياء
- حلّ چند شبهه
- معجزه
- حلّ چند شبهه
- ويژگيهاى پيامبران
- مردم و پيامبران
- پيامبر اسلام
- اعجاز قرآن
- مصونيت قرآن از تحريف
- جهانى و جاودانى بودن اسلام
- خاتميّت
- امامت
- نياز به وجود امام
- نصب امام
- عصمت و علم امام
- حضرت مهدى (عج)
- اهميت فرجامشناسى
- وابستگى مسأله معاد به مسأله روح
- تجرّد روح
- اثبات معاد
- معاد در قرآن
- پاسخ قرآن به شبهات منكرين
- وعده الهى در مورد قيامت
- مشخصات عالم آخرت
- از مرگ تا قيامت
- تصوير رستاخيز در قرآن
- مقايسه دنيا با آخرت
- رابطه دنيا با آخرت
- نوع رابطه بين دنيا و آخرت
- نقش ايمان و كفر در سعادت و شقاوت ابدى
- رابطه متقابل ايمان و عمل
- چند نكته مهمّ
- حبط و تكفير
- امتيازات مؤمنان
- شفاعت
- حلّ چند شبهه
- بحث های مقدماتی
- وجود خدا
درس دوازدهم
بررسي علل انحراف
·مقدمه
·علل انحراف
1. علل رواني
2. علل اجتماعي
3. علل فكري
·مبارزه با عوامل انحراف
مقدمه
در نخستين درس، اشاره شد كه جهانبينيها را ميتوان به دو دستة كلي (جهانبيني الهي و جهانبيني مادي) تقسيم كرد و مهمترين اختلاف ميان آنها مسئلة وجود آفريدگار دانا و تواناست كه جهانبيني الهي بهعنوان يك اصل اساسي، بر آن پاي ميفشرد و جهانبيني مادي، آن را انكار ميكند.
در درسهاي قبلي در حدودي كه متناسب با اين كتاب بود، به اثبات وجود خدا و بيان مهمترين صفات سلبيه و ثبوتيه و ذاتيه و فعلية الهي پرداختيم و اينك براي مضاعف شدن اعتقاد به اين اصل اساسي، به نقد كوتاهي از جهانبيني مادي ميپردازيم تا علاوه بر تثبيت موضع جهانبيني الهي، سستي و بيپايگي جهانبيني مادي نيز مستقيماً روشن شود.
براي اين منظور، نخست به علل و عوامل انحراف از بينش الهي و گرايش به الحاد، اشارهاي ميكنيم و سپس مهمترين نقاط ضعف جهانبيني مادي را توضيح ميدهيم.
علل انحراف
الحاد و ماديگري، سابقهاي طولاني در تاريخ بشر دارد و عليرغم اينكه همواره در جوامع بشري ـ تا آنجا كه شواهد تاريخي و ديرينهشناسي نشان ميدهد ـ اعتقاد به آفريدگار وجود داشته است، از زمانهاي قديم، افراد يا گروههاي ملحد و منكر خدا هم يافت ميشدهاند. ولي رواج بيديني از قرن هجدهم ميلادي در اروپا آغاز شد و اندكاندك به ساير مناطقِ جهان سرايت كرد.
اين پديده هرچند بهصورت عكسالعملي در برابر دستگاه كليسا و بر ضدّ مسيحيت شروع شد، موج آن، ساير اديان و مذاهب را نيز دربرگرفت و گرايش به بيديني همراه با صنعت و هنر و تكنولوژي مغربزمين به ديگر سرزمينها صادر شد و در قرن اخير، توأم با انديشههاي اجتماعي ـ اقتصادي ماركسيسم در بسياري از كشورها شيوع يافت و بزرگترين آفت را براي انسانيت پديد آورد.
علل و عواملي كه موجب پيدايش يا رشد و گسترش اين پدیده انحرافي شده، فراوان است و بررسي همه آنها نياز به كتاب مستقلي دارد،(1) ولي بهطور كلي ميتوان از سه دسته علل و عوامل ياد كرد:
1. علل رواني
علل رواني انگيزههايي هستند كه ممكن است براي بيديني و گرايش به الحاد، در شخص وجود داشته باشد؛ هرچند خودش از تأثير آنها آگاه نباشد، و مهمترين آنها راحتطلبي و ميل به بيبندوباري و نداشتن مسئوليت است؛ يعني ازيكسوي، زحمت تحقيق و پژوهش ـ بهخصوص درباره اموري كه لذت مادي و محسوسي ندارد ـ مانع از اين ميشود كه افراد تنبل و راحتطلب و دونهمت، در صدد تحقيق برآيند، و از سوي ديگر، ميل به آزادي حيواني و بيبندوباري و نداشتن مسئوليت و محدوديت، آنان را از گرايش به جهانبيني الهي بازميدارد؛ زيرا پذيرفتن بينش الهي و اعتقاد به آفريدگار حكيم، ريشة يك سلسله اعتقادات ديگر را تشكيل ميدهد كه لازمة آنها مسئوليت انسان در همه رفتارهاي اختياري است، و چنين مسئوليتي اقتضا دارد كه در بسياري از موارد، از خواستههاي خودش چشمپوشي كند و محدوديتهايي را بپذيرد، و پذيرفتن اين محدوديتها با ميل به بيبندوباري سازگار نيست. ازاينروي، اين ميل حيواني، هرچند بهصورت ناخودآگاه، موجب ميشود كه شخص ريشة اين مسئوليتها را بزند و اساساً وجود خداي متعال را انكار كند.
1. بخشى از اين علل و عوامل را مرحوم استاد مطهرى در كتاب علل گرايش به ماديگرى مورد بررسى قرار دادهاند.
عوامل رواني ديگري نيز در گرايش به بيديني مؤثر است كه به دنبال ساير عوامل ظاهر ميشود.
2. علل اجتماعي
مقصود از علل اجتماعي، اوضاعواحوال اجتماعي نامطلوبي است كه در پارهاي از جوامع پديد ميآيد و متصديان امور ديني، نقشي در پيدايش يا گسترش آنها دارند. در چنين شرايطي بسياري از مردم كه ازنظر تفكر عقلاني، ضعيف هستند و نميتوانند مسائل را بهدرستي تجزيهوتحليل كنند و علل واقعي رويدادها را تشخيص دهند، اين نابسامانيها را به دليل دخالت دينداران در وقوع آنها، به حساب مكتب و دين ميگذارند و چنين ميپندارند كه اعتقادات ديني، موجب پيدايش اينگونه اوضاعواحوال نامطلوب شده است و ازاينروي، از دين و مذهب بيزار ميشوند.
نمونههاي بارز اين دسته از علل و عوامل را ميتوان در اوضاع اجتماعي اروپا در عهد رنسانس، ملاحظه كرد كه رفتارهاي ناشايست كليسایيان درزمينههاي مذهبي و حقوقي و سياسي، عامل مهمي براي بيزاري مردم از مسيحيت و بهطور كلي از دين و دينداري شد.
توجه به تأثير اين دسته از عوامل، براي همه دستاندركاران امور ديني، ضرورت دارد تا حساسيت موقعيت و اهميت مسئوليت خودشان را درك كنند و بدانند كه لغزشهاي آنان ميتواند موجب گمراهي و بدبختي جامعهاي شود.
3. علل فكري
علل فکري يعني اوهام و شبهاتي كه به ذهن شخص ميآيد يا از ديگران ميشنود و در اثر ضعف نيروي تفكر و استدلال، قدرت بر دفع آنها را ندارد و كمابيش تحت تأثير آنها قرار ميگيرد و دستكم، موجب تشويش و اضطراب ذهن، و مانع از حصول اطمينان و يقين ميشود.
اين دسته از عوامل نيز به نوبة خود، قابل تقسيم به دستههاي فرعي است؛ مانند شبهات مبنيبر حسگرايي، شبهات ناشي از عقايد خرافي، شبهات ناشي از تبيينهاي نادرست و استدلالهاي ضعيف، شبهات مربوط به حوادث و رويدادهاي ناگواري كه پنداشته ميشود خلاف حكمت و عدل الهي است، شبهات ناشي از فرضيههاي علمي كه مخالف با عقايد ديني تلقي ميشود و شبهاتي كه مربوط به پارهاي از احكام و مقررات ديني، بهخصوص درزمينة مسائل حقوقي و سياسي است.
گاهي دو يا چند عامل، مجموعاً موجب شك و ترديد، يا انكار و الحاد ميشود؛ چنانكه گاهي ناهنجاريهاي گوناگون رواني، زمينه را براي دامن زدن به شبهات و اوهام فراهم ميكند و بيماري رواني «وسواس فكري» را پديد ميآورد و در نتيجه، شخص بيمار، با هيچ دليل و برهاني قانع نميشود؛ چنانكه شخص مبتلا به وسواس در عمل، به صحتِ كاري كه انجام ميدهد، مطمئن نميشود و مثلاً دهها بار دستش را در آب فروميبرد و بازهم اطمينان به طهارت آن پيدا نميكند؛ بااينكه چهبسا از اول، طاهر بوده و نيازي به تطهير نداشته است!
مبارزه با عوامل انحراف
با توجه به تنوع و گونهگوني علل و عوامل انحراف، روشن ميشود كه مبارزه و برخورد با هريك از آنها شيوة خاص و محل و شرايط ويژهاي را ميطلبد. مثلاً علل رواني و اخلاقي را بايد بهوسیله تربيت صحيح و توجه دادن به ضررهايي كه بر آنها مترتب ميشود، علاج كرد؛ چنانكه در درس دوم و سوم، ضرورت پيجويي دين و ضرر بيتفاوتي نسبت به آن را بيان كرديم.
همچنين براي جلوگيري از تأثير سوء عوامل اجتماعي ـ علاوه بر جلوگيري عملي از بروز چنين عواملي ـ ميبايست فرق بين نادرستي دين با نادرستي رفتار دينداران را روشن ساخت. ولي بههرحال، توجه به تأثير عوامل رواني و اجتماعي، دستكم اين فايده را دارد كه شخص، كمتر بهصورت ناخودآگاه، تحت تأثير آنها واقع شود.
نيز براي جلوگيري از تأثيرات سوء عوامل فكري بايد شيوههاي متناسبي را اتخاذ كرد و از جمله، عقايد خرافي را از عقايد صحيح تفكيك كرد، و از به كار گرفتن استدلالات ضعيف و غيرمنطقي براي اثبات عقايد ديني، اجتناب ورزيد و نيز بايد روشن كرد كه ضعف دليل، نشانة نادرستي مدعا نيست و... . بديهي است بررسي همه علل و عوامل انحراف، و بيان روش مناسب براي مبارزه با هريك از آنها مناسب اين مبحث نيست. ازاينروي، تنها به ذكر پارهاي از علل فكري گرايش به الحاد و پاسخ به شبهات مربوط به آنها بسنده خواهيم كرد.
پرسش
1. نقد و بررسي جهانبيني مادي چه فايدهاي دارد؟
2. چگونه گرايش الحادي در قرنهاي اخير گسترش يافت؟
3. علل رواني انحراف از دين را بيان كنيد.
4. علل اجتماعي اين پديده را شرح دهيد.
5. علل فكري و شاخههاي آن را بيان كنيد.
6. وسواس فكري چگونه پديد ميآيد؟
7. راه مبارزه با علل انحراف چيست؟
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org