قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

درس بيست‌وسوم

حل چند شبهه

·چرا بسياري از مردم، از هدايت انبيا محروم مانده‌اند؟

·چرا خداي متعال جلو اختلافات و انحرافات را نگرفته است؟

·چرا انبيا داراي امتيازات صنعتي و اقتصادي نبودند؟

 

 

حل چند شبهه

پيرامون برهاني كه براي ضرورت بعثت انبياصلی الله علیه و آله بيان شده، سؤالات و شبهاتي مطرح مي‌شود كه اينك به ذكر و پاسخ آنها مي‌پردازيم:

1. اگر حكمت الهي، اقتضاي بعثت انبيا براي هدايت همه انسان‌ها را دارد، پس چرا همگي ايشان در يك منطقة خاص جغرافيايي (خاورميانه) مبعوث شده‌اند و ساير بخش‌هاي روي زمين از اين نعمت، محروم مانده‌اند؟ مخصوصاً با توجه به اينكه در روزگارهاي پيشين، وسايل ارتباط و تبادل اطلاعات، خيلي محدود بوده و انتقال اخبار از نقطه‌اي به نقطة ديگر به‌كندي انجام مي‌گرفته است و شايد اقوام و مللي بوده‌اند كه اصلاً اطلاعي از دعوت انبيا پيدا نكرده‌اند.

پاسخ اين است كه اولاً، ظهور انبياصلی الله علیه و آله اختصاص به منطقة خاصي نداشته و آيات كريمة قرآن، دلالت دارد بر اينكه هر قوم و امتي پيامبري داشته‌اند؛ چنانكه در آیه 24 سوره فاطر مي‌فرمايد: وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاّ خَلا فِيه نَذِيرٌ و در آیه 36 سوره نحل مي‌فرمايد: وَلَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ. اگر در قرآن مجيد تنها نام عدة معدودي از انبيای عظامصلی الله علیه و آله برده شده، بدين معني نيست كه تعداد ايشان منحصر به همين افراد بوده است، بلكه در خود قرآن تصريح شده بسياري از پيامبران بوده‌اند كه نامي از ايشان در اين كتاب شريف به ميان نيامده است؛ چنانكه در آیه 164 سوره نسا مي‌فرمايد: وَرُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ؛ ثانياً، مقتضاي برهان مزبور اين است كه بايد راهي وراي حس و عقل باشد كه بتوان از آن براي هدايت مردم استفاده كرد. اما فعليت يافتن هدايت افراد،

مشروط به دو شرط است: يكي آنكه خودشان بخواهند از اين نعمت الهي بهره‌مند شوند؛ دوم آنكه ديگران موانعي براي هدايت آنان فراهم نكنند. محروم ماندن بسياري از مردم از هدايت انبيا، در اثر سوء اختيار خودشان بوده است؛ چنانكه محروميت بسياري ديگر، در اثر موانعي بوده كه ديگران در راه گسترش دعوت انبيا به وجود آورده بودند. مي‌دانيم كه پيامبران الهي همواره براي برداشتن اين موانع مي‌كوشيده‌اند و با دشمنان خدا و به‌ويژه زورمندان و مستكبران به ستيز برمي‌خاسته‌اند و بسياري از ايشان در راه ابلاغ رسالت الهي و هدايت مردم، جان خود را فدا كرده‌اند و در مواردي كه پيروان و ياراني يافته‌اند، به جنگ و نبرد نظامي با جباران و ستمگران ـ كه مهم‌ترين عامل ايجاد موانع براي گسترش دين خدا بوده‌اند ـ پرداخته‌اند.

نكتة قابل توجه اين است كه ويژگي اختياري بودن حركت تكاملي انسان، ايجاب مي‌كند كه همه اين جريانات به صورتي انجام يابد كه زمينة حسن يا سوء انتخاب براي طرفين حق و باطل فراهم باشد؛ مگر اينكه تسلط زورمندان و اهل باطل به جايي برسد كه راه هدايت ديگران را به‌كلي مسدود كنند و نور حق و هدايت را در جامعه خاموش سازند، كه در اين صورت، خداي متعال از راه‌هاي غيبي و غيرعادي، طرف‌داران حق را ياري خواهد فرمود.

حاصل آنكه اگر چنين موانعي بر سر راه انبيا نمي‌بود، دعوت ايشان به گوش همه جهانيان مي‌رسيد و همگي از نعمت هدايت الهي به‌وسیله وحي و نبوت، بهره‌مند مي‌شدند. پس گناه محروميت بسياري از مردم از هدايت انبيا، به گردن كساني است كه جلو گسترش دعوت ايشان را گرفته‌اند.

2. اگر انبيا براي تتميم شرايط تكامل انسان‌ها مبعوث شده‌اند، چرا با وجود ايشان اين‌همه فساد و انحطاط پديد آمده و اكثريت مردم در اكثر زمان‌ها مبتلا به كفر و عصيان شده‌اند و حتي پيروان اديان آسماني نيز به دشمني و ستيز با يكديگر برخاسته‌اند و جنگ‌هاي خونين و خانمان‌براندازي برپا ساخته‌اند؟ آيا حكمت الهي، اقتضا نداشت كه

خداي متعال اسباب ديگري نيز فراهم كند كه جلو اين فسادها گرفته شود و دست‌كم، پيروان انبيا به نبرد با يكديگر برنخيزند؟

پاسخ اين سؤال از تأمل در ويژگي اختياري بودن تكامل انسان روشن مي‌شود؛ زيرا چنانكه گفته شد، حكمت الهي اقتضا دارد كه اسباب و شرايط تكامل اختياري (و نه جبري) براي انسان‌ها فراهم شود تا كساني كه می‌خواهند، بتوانند راه حق را بشناسند و با پيمودن آن به كمال و سعادت خودشان برسند. ولي فراهم شدن اسباب و شرايط براي چنين تكاملي، بدين معني نيست كه همه انسان‌ها از آنها حسن استفاده كرده، لزوماً راه صحيح را برگزينند. به تعبير قرآن كريم، خداي متعال انسان‌ها را در شرايط اين‌جهاني بدين منظور آفريده است كه ايشان را بيازمايد كه كدام‌يك نيكوكارترند.(1)همچنان‌كه مكرراً در قرآن كريم تأكيد شده است، اگر خداي متعال مي‌خواست، مي‌توانست همه را به راه راست بدارد و جلو انحراف و كج‌روي را به‌طور كلي بگيرد؛(2) ولي در اين صورت، زمينه‌اي براي انتخاب و گزينش، باقي نمي‌ماند و رفتار انسان‌ها فاقد ارزش انساني مي‌شد و غرض الهي از آفرينش انسان مختار و انتخابگر، نقض مي‌گشت.

حاصل آنكه گرايش انسان‌ها به فساد و تبهكاري و كفر و عصيان، مستند به سوء اختيار خودشان است و داشتن قدرت بر چنين رفتارهايي در متن آفرينش ايشان ملحوظ است و رسيدن به لوازم و تبعات آنها مقصود بالتَبَع مي‌باشد. هرچند اراده الهي به تكامل انسان‌ها تعلق گرفته است، چون متعلق اين اراده مشروط به اختياريت مي‌باشد، سقوط و انحطاط ناشي از سوء اختيار را نفي نمي‌كند و مقتضاي حكمت الهي اين نيست كه همه انسان‌ها خواه‌ناخواه در مسير صحيح به حركت درآيند؛ هرچند برخلاف ميل و اراده ايشان باشد.

3. با توجه به اينكه حكمت الهي اقتضا دارد كه انسان‌ها هرچه بيشتر و هرچه بهتر، به


1. ر.ك: هود (11)، 7؛ كهف (18)، 7؛ ملك (67)، 2؛ مائده (5)، 48؛ انعام (6)، 165.

2. ر.ك: انعام (6)، 35، 107، 112، 128، 137، يونس (10)، 99؛ هود (11)، 118؛ نحل (16)، 9 و 93؛ شورى (42)، 8؛ شعراء (26)،4؛ بقره (2)، 253.

كمال و سعادت برسند، آيا بهتر نبود كه خداي متعال، اسرار طبيعت را به‌وسیله وحي، بر مردم مكشوف سازد تا با بهره‌گيري از انواع نعمت‌ها بتوانند به سير تكاملي خودشان شتاب ببخشند؟ چنانكه كشف بسياري از نيروهاي طبيعي در چند قرن اخير و اختراع اسباب و وسايل زندگي، تأثير شگرفي در پيشرفت تمدن داشته و آثار مطلوبي را در حفظ سلامتي و مبارزه با امراض و نيز تبادل اطلاعات و توسعة ارتباطات و مانند آنها به ارمغان آورده است. بديهي است اگر انبيا با ارائة علوم و صنايع شگفت‌انگيز و فراهم كردن وسايل آسايش به مردم كمك مي‌كردند، مي‌توانستند بر نفوذ اجتماعي و قدرت سياسي خودشان بيفزايند و بهتر به اهدافشان برسند.

پاسخ اين است كه نياز اصلي به وجود وحي و نبوت، در اموري است كه بشر با ابزار و شناخت‌هاي عادي نتواند به آنها پي ببرد و در صورت جهل به آنها، نتواند جهت حركت خود را به‌سوي كمال حقيقي تعيين كند و در مسير آن گام بردارد. به ديگر سخن، وظیفه اصلي انبياصلی الله علیه و آله اين است كه انسان‌ها را در جهت دادن به زندگي و حركت تكاملي، ياري دهند تا بتوانند در هر شرايطي وظیفه خود را بشناسند و نيروهايشان را در راه رسيدن به هدف مطلوب به كار بگيرند، خواه مردمي بيابان‌گرد و چادرنشين باشند و خواه مردمي اقيانوس‌پيما و فضانورد، ارزش‌هاي اصيل انساني را بشناسند و بدانند چه وظايفي در مورد پرستش خداي متعال و درباره فردفرد خودشان و نيز نسبت به همنوعان و ساير آفريدگان دارند تا با انجام دادن آنها به كمال و سعادت حقيقي و ابدي نائل شوند. اما اختلاف استعدادها و امكانات طبيعي و صنعتي، چه در زمان واحد و چه در زمان‌هاي مختلف، امري است كه برطبق اسباب و علل خاصي پديد مي‌آيد و نقش تعيين‌كننده‌اي در تكامل حقيقي و سرنوشت ابدي ندارد؛ چنانكه پيشرفت‌هاي علمي و صنعتي امروز كه موجب گسترش و افزايش بهره‌هاي مادي و دنيوي شده، تأثيري در تكامل معنوي و روحي مردم نداشته، بلكه مي‌توان گفت با آن، تناسب معكوس داشته است.

حاصل آنكه مقتضاي حكمت الهي اين است كه انسان‌ها بتوانند با بهره‌گيري از

نعمت‌هاي مادي، به زندگي دنيوي خودشان ادامه دهند و با بهره‌گيري از عقل و وحي، جهت حركت خود را به‌سوي كمال حقيقي و سعادت ابدي تعيين كنند. اما اختلاف در توانش‌هاي بدني و روحي و نيز اختلاف در شرايط طبيعي و اجتماعي و همچنين اختلاف در بهره‌مندي از علوم و صنايع، تابع اسباب و شرايط تكويني خاصي است كه برطبق نظام علي و معلولي، پديد مي‌آيد و اين اختلافات، نقش تعيين‌كننده‌اي در سرنوشت ابدي انسان‌ها ندارد. چه‌بسا فرد يا گروهي به ساده‌ترين وجه زندگي كرده و از حداقل نعمت‌هاي مادي و دنيوي بهره‌مند شده و درعين‌حال، به درجات والايي از كمال و سعادت، نایل گشته است و چه‌بسا فرد يا گروهي از پيشرفته‌ترين صنايع و علوم و بهترين وسايل زندگي، برخوردار بوده و در اثر ناسپاسي و غرور و استكبار و ستم به ديگران در پست‌ترين دركاتِ شقاوت، سقوط كرده است.

البته انبيای الهي غير از انجام وظیفه اصلي (هدايت بشر به‌سوي كمال و سعادت حقيقي و ابدي) كمك‌هاي فراواني به بهتر زيستن مردم در همين زندگي دنيا كرده‌اند و هرجا حكمت الهي اقتضا داشته، تا حدودي پرده از حقايق ناشناخته و اسرار طبيعت برداشته‌اند و به پيشرفت تمدن بشر كمك كرده‌اند (چنانكه نمونه‌هاي اين‌گونه كمك‌ها را در زندگي حضرات داود و سليمان و ذوالقرنينصلی الله علیه و آله مي‌توان يافت)(1) و يا در اداره جامعه و حُسن تدبير امور، تلاش‌هايي انجام داده‌اند (چنانكه حضرت يوسفعلیه السلام در سرزمين مصر انجام داد)؛(2) ولي همه اينها خدماتي زاید بر وظیفه اصلي ايشان بوده است.

اما درباره اينكه چرا انبيای الهي براي پيشبرد مقاصدشان از قدرت صنعتي و اقتصادي و نظامي استفاده نكردند، بايد گفت هدف انبياصلی الله علیه و آله ـ همان‌گونه كه بارها گفته شد ـ فراهم كردن زمينه براي انتخاب آگاهانه و آزادانه بوده است و اگر مي‌خواستند با توسل به


1. ر.ك: انبياء (26)، 78ـ82؛ كهف (18)، 83ـ97؛ سبأ (34)، 10ـ13. لازم به تذكر است كه برحسب چند روايت، ذوالقرنين پيامبر نبوده، بلكه از اوليای خدا بوده است.

2. ر.ك: يوسف (12)، 55.

قدرت‌هاي غيرعادي قيام كنند، رشد معنوي و تكامل آزادانه براي انسان‌ها حاصل نمي‌شد؛ بلكه مردم تحت فشار قدرت ايشان تن به پيروي مي‌دادند، نه با انگيزة الهي و بر اساس انتخاب آزاد. امير مؤمنانعلیه السلام در اين باره مي‌فرمايد:

اگر خداي متعال مي‌خواست، هنگامي كه پيامبران را برمي‌انگيخت، گنجينه‌هاي زر و سيم و معادن گوهرهاي ناب و باغ و بستان‌هاي پرميوه را در اختيار ايشان قرار مي‌داد و پرندگان هوا و چرندگان زمين را به خدمت ايشان مي‌گماشت و اگر چنين مي‌كرد، زمينة آزمايش و پاداش از بين مي‌رفت ... و اگر مي‌خواست، به پيامبران قدرتي دست‌نيافتني و عزتي شكست‌ناپذير و ملك و سلطنتي عطا مي‌كرد كه ديگران ازروي ترس يا طمع، تسليم ايشان شوند و دست از گردنكشي و بزرگي‌فروشي بردارند و در آن صورت، انگيزه‌ها و ارزش‌ها همسان مي‌شد؛ ولي خداي متعال چنين خواسته است كه پيروي از پيامبران و تصديق كتاب‌هاي او و كرنش و فروتني و تسليم مردم، تنها با انگيزة الهي و بدون شائبه باشد. هر قدر بلا و آزمايش بزرگ‌تر باشد، پاداش و ثواب الهي فراوان‌تر و افزون‌تر خواهد بود.(1)

البته هنگامي كه مردم با ميل و رغبت و با گزينش آزاد، به دين حق گرويدند و جامعه‌اي الهي و خداپسند تشكيل دادند، استفاده از انواع قدرت‌ها در راه پيشبرد اهداف الهي، به‌ويژه براي سركوبي تجاوزگران و دفاع از حقوق مؤمنان مطلوب خواهد بود؛ چنانكه نمونة آن در حكومت حضرت سليمانعلیه السلام بوده است.(2)


1. ر.ك: نهج البلاغه، خطبة قاصعه؛ فرقان (25)، 7ـ10؛ زخرف (43)، 31ـ35.

2.ر.ك: انبيا (21)، 81ـ82؛ نمل (27)، 15ـ44.

پرسش

1. آيا همه انبيا در منطقة جغرافيايي خاصي مبعوث شده‌اند؟ به چه دليلي؟

2. چرا دعوت انبيا در همه نقاط جهان گسترش نيافت؟

3. چرا خداي متعال، اسبابي فراهم نكرده است كه جلو فسادها و خون‌ريزي‌ها گرفته شود؟

4. چرا پيامبران خدا اسرار طبيعت را براي مردم كشف نكردند تا پيروان ايشان از نعمت‌هاي مادي بيشتري بهره‌مند شوند؟

5. چرا انبيا براي پيشبرد مقاصدشان از قدرت صنعتي و اقتصادي استفاده نكردند؟

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org