قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

درس سي‌وپنجم

خاتميت

·مقدمه

·دليل قرآني بر خاتميت

·ادله روايي بر خاتميت

·راز ختم نبوت

·پاسخ به يك شبهه

 

 

مقدمه

با توجه به جاوداني بودن دين اسلام، احتمال مبعوث شدن پيامبري كه شريعت اسلام را نسخ كند، نفي مي‌شود، اما جاي چنين توهمي باقي مي‌ماند كه پيامبر ديگري بيايد كه مبلغ و مروج اسلام باشد؛ چنانكه بسياري از پيامبران پيشين چنين مسئوليتي را به عهده داشته‌اند؛ خواه پيامبراني كه معاصر پيامبر صاحب شريعت بوده‌اند، مانند حضرت لوطعلیه السلام كه معاصر حضرت ابراهيمعلیه السلام و تابع شريعت وي بود، و خواه پيامبراني كه بعد از پيامبر صاحب شريعت، مبعوث مي‌شدند و از او تبعيت مي‌كردند، مانند اكثر انبيای بني‌اسرائيل. ازاين‌روي، بايد موضوع خاتميت پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله را جداگانه مورد بحث قرار دهيم تا جاي چنين توهمي نيز باقي نماند.

دليل قرآني بر خاتميت

يكي از ضروريات اسلام اين است كه سلسلة پيامبرانعليهم‌السلام با پيغمبر اسلامصلی الله علیه و آله ختم شده و بعد از آن حضرت هيچ پيامبري نيامده و نخواهد آمد. حتي بيگانگان نيز مي‌دانند كه اين موضوع، از جمله اعتقادات اسلامي است كه بايد هر مسلمانی به آن معتقد باشد و ازاين‌روي، مانند ساير ضروريات دين، نيازي به استدلال نخواهد داشت. درعين‌حال، مي‌توان اين مطلب را هم از قرآن كريم و هم از روايات متواتر، استفاده كرد.

قرآن كريم مي‌فرمايد: ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَلكِنْ رَسُولَ اللّهِ وَخاتَمَ النَّبِيِّين(1)و صريحاً آن حضرت را خاتم همه پيامبران معرفي مي‌كند.


1. ر.ك: احزاب (33)، 40

بعضي از دشمنان اسلام درباره دلالت اين آيه بر خاتميت پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله دو اشكال را مطرح كرده‌اند:

يكي آنكه واژة «خاتم» به معناي انگشتري نيز آمده است، و شايد در اين آيه هم همين معني (انگشتري) منظور باشد؛

دوم آنكه به فرض اينكه خاتم به همان معناي معروف باشد، مفاد آيه اين است كه سلسلة «نبيين» به‌وسیله آن حضرت ختم شده، نه اينكه سلسلة «رسولان» هم ختم شده باشد.

پاسخ اشكال اول اين است كه خاتم به معناي وسيلة ختم كردن و پايان دادن (ما يَخْتِم به الشي) است و انگشتري هم ازاين‌جهت خاتم ناميده شده كه به‌وسیله آن، نامه و مانند آن را ختم و مهر مي‌كرده‌اند.

پاسخ اشكال دوم اين است كه هر پيامبري كه داراي مقام رسالت باشد، داراي مقام نبوت هم است و با پايان يافتن سلسلة انبيا، سلسلة رسولان هم پايان مي‌يابد و چنانكه قبلاً نيز گفته شد،(1)

هرچند مفهوم «نبي» اعم از مفهوم «رسول» نیست، ازنظر مورد، نبي اعم از رسول است.

ادله روايي بر خاتميت

موضوع خاتميت پيغمبر اسلامصلی الله علیه و آله در صدها روايت نيز مورد تصريح و تأكيد قرار گرفته كه از جملة آنها حديث منزلت است(2) كه شيعه و سني به تواتر، آن را از پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله نقل كرده‌اند؛ به‌طوري‌كه جاي هيچ شك و شبهه‌اي در صدور مضمون آن باقي نمي‌ماند، و آن اين است: هنگامي كه پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله براي جنگ تبوك از مدينه حركت مي‌كردند، امير مؤمنان عليعلیه السلام را براي رسيدگي به كارهاي مسلمانان به‌جاي خود گماشتند. آن حضرت از


1. ر.ك: درس بيست‌ونهم.

2. ر.ك: محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج37، ص254ـ289؛ صحيح بخارى، ج3، ص58؛ صحيح مسلم، ج2، ص323؛ سنن ابن‌ماجه، ج1، ص28؛ مستدرك حاكم، ج3، ص109؛ مسند ابن‌حنبل، ج1، ص331 و ج2، ص369 و 437.

اينكه از فيض شركت در اين جهاد، محروم مي‌شوند، اندوهگين شدند و اشك از چشمانشان جاري شد. پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله به آن حضرت فرمودند: اَما تَرْضي اَن تَكُونَ مِنّي بِمَنزِلَةِ هارُون مِنْ مُوسي الّا انّه لا نَبِيَّ بَعدي؛(1)«آيا راضي نيستي كه نسبت به من همانند هارون نسبت به موسي باشي؟» و بلافاصله اين جمله را اضافه كردند: «با اين تفاوت كه بعد از من پيامبري نيست» تا جاي هيچ‌گونه توهمي باقي نماند.

در روايت ديگري از پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله نقل شده كه فرمود: أَيُّهَا النّاسُ، إِنَّهُ لا نَبِيَّ بَعدي ولا سنّةَ بَعد سنّتي... .(2) همچنين در چندين خطبة نهج البلاغه(3)و در روايات و ادعية زياراتي كه از ائمه اطهارعليهم‌السلام نقل شده، بر اين مطلب تأكيد شده است كه نقل آنها به درازا مي‌كشد.

راز ختم نبوت

قبلاً اشاره كرديم(4)كه حكمت تعدد پيامبران و پي‌درپي آمدن آنان اين است كه از سويي در زمان‌هاي پيشين، تبليغ رسالت الهي در همه اقطار زمين و در ميان همه امت‌ها به‌وسیله يك فرد، ميسر نبوده است؛ از سوي ديگر، گسترش و پيچيده شدن روابط و پيدايش پديده‌هاي اجتماعي نوين، وضع قوانين جديد يا تغيير قوانين قبلي را مي‌طلبيده است؛ ازطرف ديگر، تحريف‌ها و دگرگوني‌هايي كه به مرور زمان و در اثر دخالت‌هاي جاهلانه و مغرضانة افراد و گروه‌هايي پديد مي‌آمده، نياز به تصحيح تعاليم الهي را به‌وسیله پيامبر ديگري به وجود مي‌آورده است.

بنابراين، در شرايطي كه تبليغ رسالت الهي در همه جهان به‌وسیله يك پيامبر و به


1. ر.ك: وسايل الشيعه، ج1، ص15؛ خصال، ج1، ص322 و ج2، ص487.

2. ر.ك: وسايل الشيعه، ج18، ص555؛ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص163؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج22، ص531؛ كشف الغمه، ج1، ص21.

3. ر.ك: نهج البلاغه، خطبة 1، 69، 83، 87، 129، 168، 193 و 230.

4. ر.ك: درس بيست‌ونهم.

كمك ياران و جانشينان وي ميسر باشد و احكام و قوانين يك شريعت، پاسخ‌گوي نيازهاي حال و آيندة جامعه باشد و پيش‌بيني‌هاي لازم براي مسائل نوظهور، در آن شريعت شده باشد، و نيز تضميني براي بقا و مصونيت آن از تحريفات، وجود داشته باشد، ديگر موجبي براي مبعوث شدن پيامبر ديگري نخواهد بود.

اما دانش‌هاي عادي انسان‌ها توان تشخيص چنين شرايطي را ندارد و خداي متعال‌ است كه با علم نامتناهي خود، زمان تحقق اين شرايط را مي‌داند و اوست كه مي‌تواند ختم نبوت را اعلام كند؛ چنانكه اين كار را در آخرين كتاب آسماني‌اش انجام داده است.

ولي ختم نبوت به معناي قطع رابطه هدايت بين خدا و بندگان نيست، بلكه هرگاه خداي متعال صلاح بداند، مي‌تواند از علوم غيبي، به بندگان شايسته‌اش افاضه فرمايد؛ هرچند به‌صورت «وحي نبوت» نباشد؛ چنانكه به عقيدة شيعه، چنين علومي را به امامان معصومعليهم‌السلام عطا كرده است. به خواست خدا در درس‌هاي آينده به بررسي مطالب مربوط به امامت خواهيم پرداخت.

پاسخ به يك شبهه

از بيان فوق به دست آمد كه راز ختم نبوت اين است كه اولاً، پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله مي‌توانست به كمك ياران و جانشينانش رسالت خود را به گوش جهانيان برساند؛ ثانياً، مصونيت كتاب آسماني وي از هرگونه تحريفي تضمين شده است؛ ثالثاً، شريعت اسلام، توان پاسخ‌گويي به نيازهاي بشر تا پايان جهان را دارد. ولي ممكن است كسي درباره مطلب اخير، شبهه‌اي را به اين صورت مطرح كند: همان‌گونه كه در گذشته، پيچيده شدن روابط اجتماعي، اقتضاي وضع احكام جديد، يا تغيير احكام پيشين را داشته و ازاين‌روي، پيامبر ديگري مبعوث مي‌شده است و بعد از پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله هم دگرگوني‌هاي چشمگيري رخ داده و روابط اجتماعي، پيچيده‌تر شده است، از كجا اين‌گونه تحولات، اقتضاي شريعت جديدي نداشته باشد؟

در پاسخ بايد گفت: همان‌گونه كه اشاره شد، تعيين اينكه چگونه تحولاتي اقتضاي تغيير قوانين بنيادي را دارد، در حد توان انسان‌هاي عادي نيست؛ زيرا ما احاطه به علل و حكمت‌هاي احكام و قوانين نداريم، بلكه از دلايل جاوداني بودن اسلام و خاتميت پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله كشف مي‌كنيم كه احتياجي به تغيير قوانين بنيادي اسلام نخواهد بود.

البته ما پيدايش پاره‌اي از پديده‌هاي اجتماعي نوين كه اقتضاي وضع مقررات جديد دارد را نفي نمي‌كنيم، اما در شريعت اسلام براي وضع اين‌گونه مقررات جزئي، اصول و قواعدي پيش‌بيني شده كه مقامات صلاحيت‌دار مي‌توانند بر اساس آنها مقررات لازم را وضع كنند و به اجرا درآورند. تفصيل مطلب را بايد در فقه اسلام، در مبحث اختيارات حكومت اسلامي (امام معصوم و ولي فقيه) جست‌وجو كرد.

پرسش

1. بعد از اثبات جاوداني بودن اسلام، چه نيازي به بحث درباره خاتميت، وجود دارد؟

2. چگونه مي‌توان خاتميت را با دليل قرآني، اثبات كرد؟

3. شبهات مربوط به اين دليل را ذكر، و پاسخ آنها را بيان كنيد.

4. سه روايت از رواياتي كه دلالت بر خاتميت دارد را بيان كنيد.

5. چرا سلسلة پيامبران با آمدن پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله ختم شده است؟

6. آيا ختم نبوت به معناي مسدود شدن راه استفاده از علوم الهي است؟ چرا؟

7. آيا تحولات اجتماعي بعد از ظهور پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله اقتضاي شريعت جديدي ندارد؟ چرا؟

8. نياز جامعه به مقرراتي براي پديده‌هاي نوظهور، چگونه رفع مي‌شود؟

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org