قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

درس سي‌وهفتم

نياز به وجود امام

 

·مقدمه

·ضرورت وجود امام

 

 

مقدمه

بسياري از كساني كه تعمق و ژرف‌نگري در مسائل اعتقادي ندارند، چنين مي‌پندارند كه اختلاف شيعه و سني درباره امامت، جز اين نيست كه شيعيان معتقدند پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله علي‌بن‌ابي‌طالبعلیه السلام را براي جانشيني خود در اداره امور جامعه تعيين كرده، ولي اهل سنت معتقدند كه چنين چيزي انجام نگرفته و مردم به دلخواه خود، فرمانروايي را تعيين كردند و او جانشين را شخصاً برگزيد، و در مرحله سوم، تعيين فرمانروا به يك گروه شش‌نفري سپرده شد، و خليفة چهارم بار ديگر با انتخاب عمومي تعيين گرديد. بنابراين، روش خاصي براي تعيين فرمانروا در ميان مسلمانان، وجود نداشته است. ازاين‌روي، بعد از خليفة چهارم، هركسي قدرت نظامي بيشتري داشت، متصدي اين مقام شد؛ چنانكه در كشورهاي غيراسلامي نيز كمابيش امر به همين منوال بود. به ديگر سخن، چنين تصور مي‌كنند كه شيعيان درباره تعيين نخستين امام، همان چيزي را معتقدند كه اهل سنت درباره تعيين خليفة دوم ازطرف خليفة اول اعتقاد دارند؛ با اين تفاوت كه نظر پيغمبر اكرمصلی الله علیه و آله مورد قبول مردم واقع نشد، ولي نظر خليفة اول، ازطرف مردم پذيرفته شد!

ولي صرف‌نظر از اين سؤال كه خليفة اول، اين حق را از كجا به دست آورده بود و چرا رسول خداصلی الله علیه و آله بر اساس اعتقاد اهل سنت به اندازة وي براي اسلام، دل‌سوزي نكرد و جامعه نوبنياد اسلامي را بي‌سرپرست رها كرد، بااينكه هنگام بيرون رفتن از مدينه براي جهاد، جانشيني براي خودش معيّن مي‌كرد و بااينكه خود آن حضرت از وقوع اختلافات و فتنه‌ها در امتش خبر داده بود، و صرف‌نظر از سؤال‌هاي ديگر، اساساً بايد توجه داشت كه

اختلاف شيعه و سني، قبل از هر چيز در اين است كه آيا امامت، يك مقام ديني و تابع تشريع و نصب الهي است يا يك سلطنت دنيوي و تابع عوامل اجتماعي؟ شيعيان معتقدند كه حتي شخص پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله هم نقش استدلالي در تعيين جانشين خود نداشتند، بلكه آن را به امر الهي انجام دادند. درواقع، حكمت ختم نبوت با نصب امام معصوم، ارتباط دارد و با وجود چنين امامي است كه مصالح لازم‌الاستيفای جامعه اسلامي بعد از رحلت پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله تأمين مي‌شود.

از اينجا روشن مي‌شود كه چرا امامت از ديدگاه شيعه به‌عنوان يك «اصل اعتقادي» مطرح است، نه به‌عنوان يك حكم فقهي فرعي، و چرا ايشان شرايط سه‌گانه (علم خدادادي، عصمت، و نصب الهي) را در امام معتبر مي‌دانند، و چرا در عرف كلام شيعي، اين مفاهيم با مفهوم مرجعيت در شناختن احكام الهي و حكومت و فرمانروايي بر جامعه اسلامي عجين شده؛ بدان‌گونه كه گويي واژة امامت، بر همگي آنها دلالت مي‌كند.

اينك با توجه به مفهوم امامت و موقعيت آن در ميان مجموعه عقايد شيعه، به بيان صحت اين عقيده مي‌پردازيم.

ضرورت وجود امام

در درس بيست‌ودوم روشن شد كه تحقق يافتن هدف از آفرينش انسان، منوط به راهنمايي وي به‌وسیله وحي است، و حكمت الهي اقتضا داشته كه پيامبراني را مبعوث فرمايد تا راه سعادت دنيا و آخرت را به بشر بياموزند و اين نياز وي را برطرف سازند، و نيز به تربيت افراد مستعد بپردازند و آنان را تا آخرين مرحله كمالي كه برايشان ميسر است، برسانند، و همچنين در‌صورتي‌كه شرايط اجتماعي مساعد باشد، اجراي قوانين اجتماعي دين را به عهده بگيرند.

در درس سي‌وچهارم و سي‌وپنجم توضيح داديم كه دين مقدس اسلام، همگاني و جاوداني و نسخ‌ناشدني است و بعد از پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله پيامبري نخواهد آمد و ختم نبوت در

صورتي با حكمت بعثت انبيا وفق مي‌دهد كه آخرين شريعت آسماني، پاسخ‌گوي همه نيازهاي بشر باشد و بقاي آن تا پايان جهان، تضمين شده باشد.

اين ضمانت، در مورد قرآن كريم وجود دارد و خداي متعال، مصونيت اين كتاب عزيز را از هرگونه تغيير و تحريفي تضمين كرده است. ولي همه احكام و قوانين اسلام، از ظاهر آيات كريمه استفاده نمي‌شود و في‌المثل تعداد ركعات نماز و كيفيت انجام و صدها حكم واجب و مستحب آن را نمي‌توان از قرآن كريم به دست آورد و معمولاً قرآن در صدد بيان تفاصيل احكام و قوانين نيست و تعليم و تبيين آنها را به عهدة پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله گذاشته تا با علمي كه خدا به او عطا فرموده (غير از وحي قرآني)، آنها را براي مردم بيان كند(1) و بدين‌ترتيب، حجيت و اعتبار سنت آن حضرت به‌عنوان يكي از منابع اصيل براي شناخت اسلام، ثابت مي‌شود.

اما شرايط دشوار زندگي آن حضرت، مانند چند سال محصور بودن در شعب ابي‌طالب و ده سال جنگ با دشمنان اسلام، اجازه نمي‌داد كه همه احكام و قوانين اسلام را براي عموم مردم بيان كند و همان اندازه هم كه اصحاب فرامي‌گرفتند، ضمانتي براي محفوظ ماندن نداشت. حتي كيفيت وضو گرفتن آن حضرت كه سال‌ها در مرئي و منظر مردم بود، مورد اختلاف واقع شد. در جايي كه احكام چنين عملي در معرض اختلاف باشد (عملي كه روزانه مورد حاجت همه مسلمانان بوده و هست و انگيزة چنداني براي تغيير و تحريف عمدي ندارد) خطر اشتباه در نقل و تحريفات عمدي در مورد احكام دقيق و پيچيده، به‌ويژه احكام و قوانيني كه با هوس‌هاي افراد و منافع گروه‌ها برخورد مي‌كند، به‌مراتب بيشتر خواهد بود.(2)

با توجه به اين نكات، روشن مي‌شود هنگامي دين اسلام مي‌تواند به‌عنوان يك دين كامل


1. ر.ك: بقره (2)، 151؛ آل عمران (3)، 164؛ جمعه (62)، 2؛ نحل (16)، 64ـ66؛ احزاب (33)، 21؛ حشر (59)، 7.

2. علامه امينى‌Š نام هفت‌صد تن از دروغ‏پردازان و جعل‏كنندگان حديث را در كتاب الغدير آورده‏اند كه به بعضى از آنان بيش از يك‏صدهزار حديث، نسبت داده شده است (ر.ک: علامه اميني، الغدير، ج5، ص208 به بعد).

و پاسخ‌گوي نيازهاي همه انسان‌ها تا پايان جهان مطرح باشد كه در متن دين، راهي براي تأمين مصالح ضروري جامعه، پيش‌بيني شده باشد؛ مصالحي كه با رحلت پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله در معرض تهديد و تفويت قرار مي‌گرفت. اين راه، چيزي جز نصب جانشين شايسته براي رسول اكرمصلی الله علیه و آله نخواهد بود؛ جانشيني كه داراي علم خدادادي باشد تا بتواند حقايق دين را با همه ابعاد و دقايقش بيان كند، و داراي ملكة عصمت باشد تا تحت تأثير انگيزه‌هاي نفساني و شيطاني واقع نشود و مرتكب تحريف عمدي در دين نگردد. نيز بتواند نقش تربيتي پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله را به عهده بگيرد و افراد مستعد را به عالي‌ترين مدارج كمال برساند و همچنين در صورت مساعد بودن شرايط اجتماعي، متصدي حكومت و تدبير امور جامعه شود و قوانين اجتماعي اسلام را اجرا كند و حق و عدالت را در جهان گسترش دهد.

حاصل آنكه ختم نبوت هنگامي موافق با حكمت الهي خواهد بود كه توأم با نصب امام معصوم باشد؛ امامي كه همه ويژگي‌هاي پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله به‌جز نبوت و رسالت را دارا باشد.

بدين‌ترتيب، هم ضرورت وجود امام ثابت مي‌شود و هم لزوم علم خدادادي و مقام عصمت براي وي و هم اينكه بايد ازطرف خداي متعالي نصب شود؛ زيرا اوست كه مي‌داند چنين علمي و چنين ملكه‌اي را به چه كسي عطا فرموده، اوست كه اصالتاً حق ولايت بر بندگانش را دارد و مي‌تواند چنين حقي را در مرتبة نازل‌تر به افراد واجد شرايط بدهد.

لازم به تذكر است كه اهل سنت، هيچ‌يك از اين ويژگي‌ها را براي هيچ‌يك از خلفا، قایل نيستند و نه ادعاي منصوب بودن آنان ازطرف خدا و پيغمبر را دارند و نه ادعاي علم خدادادي و ملكة عصمت براي خلفا، بلكه موارد زيادي از لغزش‌ها و اشتباهات و عجز ايشان از پاسخ‌گويي به سؤالات ديني مردم را در كتاب‌هاي معتبر خودشان ثبت كرده‌اند؛ از جمله از خليفة اول نقل كرده‌اند كه گفت: انّ لي شيطانا يعتريني و از خليفة دوم نقل كرده‌اند كه بيعت با خليفة اول را «فلته» (كار عجولانه و حساب‌نشده) ناميد(1)و نيز بارها


1. ر.ك: شرح نهج البلاغه، ج1، ص142 و 158 و ج3، ص57.

اين جمله را به زبان آورد: لو لا علي لهلك عمر.(1)اما لغزش‌هاي خليفة سوم(2)و خلفاي بني‌اميه و بني‌عباس، واضح‌تر از آن است كه نيازي به اشاره داشته باشد و هركس اندك آشنايي با تاريخ مسلمين داشته باشد، به‌قدر كافي از اين مطالب آگاه است.

تنها شيعيان هستند كه به وجود شرايط سه‌گانه در امامان دوازده‌گانه معتقدند. با توجه به بيان فوق، صحت اعتقاد ايشان در مسئلة امامت ثابت مي‌شود و ديگر نيازي به دلايل تفصيلي نخواهد بود. درعين‌حال، در درس آينده به بعضي از دلايل مستفاد از كتاب و سنت، اشاره خواهيم كرد.


1. ر.ك: علامه اميني، الغدير، ج6، ص93 به بعد.

2. ر.ك: همان، ج8، ص97 به بعد.

پرسش

1. ديدگاه شيعه در مسئلة امامت و اختلاف آن را با ديدگاه اهل سنت بيان كنيد.

2. چرا شيعيان، امامت را به‌عنوان يك «اصل اعتقادي» معتبر مي‌دانند؟

3. ضرورت وجود امام را بيان كنيد.

4. چه نتايجي از اين بيان به دست مي‌آيد؟

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org