قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

درس سي‌وششم

امامت

·مقدمه

·مفهوم امامت

 

 

مقدمه

پيامبر گرامي اسلامصلی الله علیه و آله بعد از مهاجرت به مدينه، و حمايت بي‌دريغ مردم آن شهر از آن حضرت و از مسلماناني كه از مكه مهاجرت مي‌كردند (مهاجرين) ـ‌كه موجب مفتخر شدن ايشان به لقب «انصار» شدـ يك جامعه اسلامي را پي نهادند و به تدبير امور آن پرداختند. مسجدالنبي علاوه بر آنكه محل عبادت و تبليغ رسالات الهي و تعليم و تربيت مردم بود، پناهگاه مهاجرين و محرومان نيز بود و در همان جا به وضع اقتصادي ايشان رسيدگي مي‌شد. همچنين محل قضاوت و فصل خصومت و تصميم‌گيري‌هاي نظامي و اعزام نيرو به جبهه‌هاي جنگ و پشتيباني از جبهه‌ها و ساير مسائل حكومتي بود. در يك جمله، اداره امور دين و دنياي مردم به دست پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله انجام مي‌گرفت و مسلمانان، خود را موظف مي‌دانستند كه دستورات آن حضرت را اطاعت كنند؛ زيرا خداي متعال، علاوه بر ايجاب مطلق اطاعت از آن حضرت(1)در خصوص مسائل سياسي و قضايي و نظامي، اوامر مؤكدي به فرمان‌برداري از رسول اكرمصلی الله علیه و آله صادر كرده بود.(2)

به ديگر سخن، پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله علاوه بر منصب نبوت و رسالت، و منصب تعليم و تبيين احكام اسلام، منصب الهي ديگري به‌عنوان فرمانرواي جامعه اسلامي نيز داشتند كه


1. ر.ك: آل عمران (3)، 32 و 132؛ نساء (4)، 12، 14، 69 و80؛ مائده (5)، 92؛ انفال (8)، 1، 20 و46؛ توبه (9)، 71؛ نور (24)، 51، 54 و 56؛ احزاب (33)، 66 و 71؛ حجرات (49)، 14؛ فتح (48)، 16ـ17؛ محمد (47)، 32؛ مجادله (58)، 12؛ ممتحنه (60)، 12؛ تغابن (64)، 12؛ جن (72)، 23.

2. ر.ك: آل‌عمران (3)، 152؛ نساء (4)، 42، 59، 65 و105؛ مائده (5)، 48؛ حج (22)، 67؛ احزاب (33)، 6 و36؛ مجادله (58)، 8ـ9؛ حشر (59)، 7.

منصب‌هاي فرعي قضاوت و فرماندهي نظامي و... از آن اشتقاق مي‌يافت. همان‌گونه كه دين اسلام، علاوه بر وظايف عبادي و اخلاقي، داراي احكام سياسي و اقتصادي و حقوقي و... بود، پيامبر اسلام هم علاوه بر وظايف تبليغ و تعليم و تربيت، ازطرف خداي متعال عهده‌دار اجراي احكام و قوانين الهي و داراي همه مقامات حكومتي بودند.

بديهي است ديني كه ادعاي رهبري همه جوامع بشري تا پايان جهان را دارد، نمي‌تواند نسبت به اين‌گونه مسائل، بي‌تفاوت باشد و جامعه‌اي كه بر اساس اين دين به وجود مي‌آيد، نمي‌تواند فاقد چنين مناصب سياسي و حكومتي باشد؛ مناصبي كه تحت عنوان «امامت» مندرج مي‌شود.

اما سخن در اين است كه بعد از رحلت پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله چه كسي بايد عهده‌دار اين مقام شود، و آن را از چه كسي دريافت كند؟ آيا همان‌گونه كه خداي متعال اين منصب را به پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله عطا فرموده بود، به كسان ديگري نيز داده است و تصدي اين مقام تنها در سآیه نصب الهي، مشروعيت مي‌يابد يا اعطای اين مقام ازطرف خداي متعال، اختصاص به پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله داشته و بعد از آن حضرت، مردم هستند كه بايد امامي براي خودشان برگزينند و او را فرمانرواي خودشان قرار دهند؟ آيا به‌راستي، مردم داراي چنين حقي هستند يا نه؟

اين، درست همان نقطة اصلي اختلاف بين شيعه و سني است؛ يعني ازيك‌سوي، شيعيان معتقدند كه امامت، منصبي است الهي كه بايد ازطرف خداي متعال به كساني كه صلاحيت آن را دارند، داده شود و خداي متعال به‌وسیله پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله اين كار را انجام داده و امير مؤمنان عليعلیه السلام را جانشين بلافصل وي قرار داده و سپس يازده نفر از فرزندان او را يكي پس از ديگري براي تصدي مقام امامت، تعيين و نصب فرموده است؛ از سوي ديگر، اهل سنت معتقدند كه امامت الهي همانند نبوت و رسالت، با رحلت پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله خاتمه يافت و ازآن‌پس، تعيين امام به مردم واگذاشته شد. حتي بعضي از بزرگان اهل سنت، تصريح كرده‌اند كه اگر كسي به زور اسلحه بر مردم مسلط شود، بعد از تسلط،

اطاعت وي بر ديگران لازم خواهد بود.(1)روشن است كه چنين نظرهايي تا چه حد مي‌تواند راه را براي سوءاستفادة زورمندان و جباران و حيله‌گران باز كند و موجبات پراكندگي و انحطاط مسلمانان را فراهم آورد.

درحقيقت، اهل سنت با پذيرفتن مشروعيت امامت بدون نصب الهي، نخستين پآیه تفكيك دين از سياست را نهاده‌اند و به عقيدة شيعيان، همين امر، بزرگ‌ترين نقطة انحراف از مسير صحيح اسلام راستين و پرستش خداي متعال، در همه ابعاد و شئون زندگي است و نيز خاستگاه هزاران انحراف ديگري است كه از زمان رحلت پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله در ميان مسلمانان، رخ داده يا خواهد داد.

ازاين‌روي، ضرورت دارد كه شخص مسلمان، اين موضوع را با كمال جديت و دور از هرگونه تقليد و تعصب، مورد تحقيق و بررسي قرار دهد(2)و مذهب حق را تشخيص داده، با تمام توان از آن حمايت كند.

ناگفته پيداست كه بايد مصلحت كلي جهان اسلام را در نظر گرفت و از فراهم كردن زمينه براي بهره‌برداري دشمنان اسلام از اختلاف و رويارويي طرف‌داران مذاهب مختلف، دوري جست و نبايد كاري كرد كه موجب بروز شكاف در صفوف مسلمانان شود؛ چون نتيجه‌اي جز ضعف جامعه اسلامي نخواهد داشت. ولي از سوي ديگر، نبايد حفظ وحدت و هماهنگي مسلمانان، مانع از تحقيق و تلاش در راه شناختن مذهب حق و ايجاد جوّ سالم براي بررسي مسائل امامت شود؛ مسائلي كه حل صحيح آنها تأثير بسزايي در سرنوشت مسلمانان و سعادت دنيا و آخرت آنان دارد.


1. ر.ك: ابويعلى، الاحكام السلطانيه؛ ابوالقاسم سمرقندى، ترجمة السواد الاعظم، ص40ـ42.

2. خوشبختانه دانشمندان بزرگ در اين زمينه هزاران كتاب به زبان‏هاى مختلف و با شيوه‏هاى گوناگون نوشته و راه تحقيق را كاملاً بر روى جويندگان حق و حقيقت گشوده‏اند. براى نمونه مى‏توان از اين كتاب‏ها ياد كرد: عبقات الانوار، الغدير، دلائل الصدق، غآیه المرام، و اثباة الهداة.
به كسانى كه فرصت زيادى براى مطالعه ندارند، سفارش مى‏كنيم كه كتاب المراجعات كه مجموعه‏اى از مكاتبات بين دو نفر از علماى شيعه و سنى است و كتاب اصل الشيعة و اصولها را مطالعه كنند كه هر دو به زبان فارسى نيز ترجمه شده‌اند.

مفهوم امامت

امامت در لغت به معناي پيشوايي و رهبري است و هركسي كه متصدي رهبري گروهي شود، «امام» ناميده مي‌شود؛ خواه در راه حق باشد يا در راه باطل؛ چنانكه در قرآن كريم، عبارت ائمه الْكُفْر(1)درباره سران كفار به كار رفته است، و كسي كه نمازگزاران به او اقتدا مي‌كنند، «امام جماعت» ناميده مي‌شود.

اما در اصطلاح علم كلام، امامت عبارت است از: «رياست همگاني و فراگير بر جامعه اسلامي در همه امور ديني و دنيوي».

ذكر كلمة «دنيوي» براي تأكيد بر وسعت قلمرو امامت است؛ وگرنه تدبير امور دنيوي جامعه اسلامي، جزئي از دين اسلام است.

از ديدگاه شيعه، چنين رياستي هنگامي مشروع خواهد بود كه ازطرف خداي متعال باشد، و كسي كه اصالتاً (و نه به‌عنوان نيابت) داراي چنين مقامي باشد، معصوم از خطا در بيان احكام و معارف اسلامي و نيز مصون از گناهان خواهد بود. درواقع، امام معصوم همه منصب‌هاي پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله به‌جز نبوت و رسالت را دارد و هم سخنان او در تبيين حقايق و قوانين و معارف اسلام، حجت است و هم فرمان‌هاي وي در امور مختلف حكومتي واجب‌الاطاعة مي‌باشد.

بدين‌ترتيب، اختلاف شيعه و سني در موضوع امامت، در سه مسئله ظاهر مي‌شود:

نخست آنكه امام بايد ازطرف خداي متعال باشد؛

دوم آنكه بايد داراي علم خدادادي و مصون از خطا باشد؛

سوم آنكه بايد معصوم از گناه باشد.

البته معصوم بودن، مساوي با امامت نيست؛ زيرا به اعتقاد شيعه حضرت فاطمه زهراعلیهما السلام هم معصوم بودند، ولی مقام امامت را نداشتند؛ چنانكه حضرت مريمعلیهما السلام نيز داراي مقام عصمت بوده‌اند. شايد در ميان اولياي خدا كسان ديگري نيز چنين مقامي را داشته‌اند؛ هرچند ما اطلاعي از آنان نداريم و اساساً شناختن شخص معصوم جز از طريق معرفي الهي، ميسر نيست.


1. ر.ك: توبه (9)، 12.

پرسش

1. پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله غير از نبوت و رسالت، چه منصب‌هاي الهي ديگري داشتند؟

2. نقطة اصلي اختلاف بين شيعه و سني چيست؟

3. پذيرفتن امامت بدون نصب الهي، چه پيامدهايي داشته است؟

4. معناي لغوي و اصطلاحي امامت را بيان كنيد.

5. مسائل بنيادي امامت كدام‌اند؟

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org